شفاعت از دیدگاه قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن با بیانات
و تعبیرات مختلف به مقام
شفاعت اشاره دارد
و آیاتی را در این زمینه مطرح کرده است.
آیات شفاعت به دو دسته تقسیم میشوند:
آیاتی که در آنها لفظ شفاعت به کار برده شده است. این گونه از
آیات در صدد اثبات اصل شفاعت نیستند. بلکه؛ صرفاً در صدد تصحیح عقیده به شفاعت میباشند. چون
اسلام با دو گروه
مشرک و اهل کتاب مواجه بود که هر کدام مفهوم غلطی از شفاعت داشتند:
آنها همان مشرکین بودند که تقرب جستن به
بت را مایه شفاعت در پیشگاه حضرت حق میدانستند
و میگفتند:
«هؤلاء شفعائنا عنداللَّه»
«این بتها شفعای ما در نزد پروردگار هستند.»
و در آیه دیگر عقیده باطل آنها را درباره شفاعت بیان میکند
و میفرماید:«
و الذین اتخذوا من دونه اولیاء ما نعبدهم الا لیقربونا الی اللَّه زلفی»
«آنهایی که غیر خدا را اولیاء خود قرار دادهاند میگویند: اینها را نمیپرستیم مگر به خاطر این که ما را به
خداوند نزدیک کنند.»
قرآن اصل واسطهای که مشرکین بین خود
و خدای خود قرار میدادند مورد اشکال قرار نمیدهد، بلکه مصداقی که برای این کار انتخاب کرده بودند را تخطئه میکند.
چون آنان واسطههای خود را بت میدانستند
و قرآن آن مصداق را باطل میداند. زیرا همان طوری که در بحثهای گذشته اشاره شد قرآن مصداق را مشخص کرد، بعد از آن که به طور کلی فرموده است: «
و ابتغوا الیه الوسیلة»
یکی از آن مصادیقی که قرآن تعیین فرموده است شخص
پیامبر اکرم صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم است. قرآن میفرماید:
«
و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفروا اللَّه
و استغفر لهم الرسول»
«هنگامی که مردم مرتکب
گناه میشدند
و بر خود
ستم میکردند به نزد تو میآمدند
و از خداوند طلب
آمرزش میکردند؛ پیامبر هم برای آنها استغفار
و طلب آمرزش میکرد.»
و در
سوره یونس به مشرکین خطاب میکند
و میفرماید:«قل اتنبئون اللَّه بما لا یعلم فی السموات
و لا فی الارض سبحانه
و تعالی عما یشرکون»
«ای پیامبر! به آنها بگو که آیا خدا را به چیزی خبر میدهید که در آسمانها
و زمین سرغ ندارد؟ منزه است او؛
و برتر است از آن شریکانی که قرار میدهند.»
و در
سوره یوسف ضمن این که اعمال مشرکین را ساخته
و پرداخته خودشان میداند آنها را به عبادت خدای سبحان دعوت
و توصیه میکند
و میفرماید: «ما تعبدون من دونه الا اسماء سمیتموها انتم
و آباؤکم
و ما انزل للَّه بها من سلطان ان الحکم الا للَّه امر الا تعبدوا الا ایاه ذالک الدین القیم
و لکن اکثر الناس لا یعلمون.»
«این معبودهایی که غیر از خدا میپرستید، چیزی جز اسمهایی بی مسمّی که شما
و پدرانتان آنها را خدا نامیدهاید، نیست؛ خداوند هیچ دلیلی بر آن نازل نکرده است، حکم تنها از آنِ خدا است؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید. این است آیین پابرجا ولی بیشترین مردم نمیدانند.»
اهل کتاب اعم از
یهود و نصاری بر این باورند که امت برگزیده خدا هستند
و از فرزندان خدا محسوب میشوند.
همان طوری که
پدر نسبت به فرزند عنایت
و عطوفت دارد
و از گناهان فرزند چشم پوشی میکند، خدا هم گناهکاران
و اشتباهات آنها را نادیده میگیرد.
خداوند در سوره بقره عقیده باطل آنها را ذکر میکند
و میفرماید: «قالوا لن یدخل الجنة الا من کان هوداً او نصاری تلک امانیهم قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.»
«اهل کتاب گفتند: هیچ کس جز یهود یا نصاری، هرگز داخل
بهشت نخواهد شد. این آرزوی آنها است! بگو: اگر راست میگویید، دلیل خود را بر این موضوع بیاورید.»
در دنباله آیه مُهر بطلان بر عقیده باطل آنها میزند
و در جواب میفرماید: «بلی من اسلم
و جهه للَّه
و هو محسن فله اجره عند ربه
و لا خوف علیهم
و لا هم یحزنون.»
«آری، کسی که تسلیم محض درگاه الهی قرار گیرد
و نیکوکار باشد
پاداش او نزد پروردگارش ثابت است، نه ترس بر آنهااست
و نه غمگین میشوند (بنابراین بهشت خدا در انحصار هیچ گروهی نیست)»
در
سوره مائده فرزند بودن یهود
و نصاری را رد میکند
و میفرماید: «
و قالت الیهود
و النصاری نحن ابناء اللَّه
و احباؤه قل فلم یعذبکم بذنوبکم بل انتم بشر ممن خلق یغفر لمن یشاء
و یعذب من یشاء
و للَّه ملک السموات
و الارض
و ما بینهما
و الیه المصیر.»
«یهود
و نصاری گفتند: «ما فرزندان
و دوستان خدا هستیم.» بگو: پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات میکند؟ بلکه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی که آفریده، هر کس را شایسته بداند میبخشد
و هر کس را مستحق بداند مجازات میکند؛
و حکومت آسمانها
و زمین
و آنچه در میان آنها است از آنِ او است،
و بازگشت همه موجودات به سوی او است.»
هم چنین در
سوره بقره ادعای دیگر آنان را قلم بطلان میکشد
و میفرماید: «
و قالوا لن تمسنا النار الا ایاماً معدودة قل اتخذتم عند اللَّه عهداً فلن یخلف اللَّه عهدهام تقولون علی اللَّه ما لا تعلمون.»
«یهود
و نصاری گفتند: هرگز
آتش دوزخ جز چند روزی به ما نخواهد رسید (یعنی ما اگر هم
گناه بکنیم، به عدد ایامی که گناه کردیم در آتش میسوزیم بعد وارد بهشت میشویم) بگو: آیا پیمانی از خدا گرفتهاید؟ (تا این که چند روزی در آتش دوزخ باشید
و بعد وارد بهشت گردید) خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمیورزد، یا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت میدهید؟»
یعنی: شما بر خدا افترا میبندید
و چیزی که خودتان میدانید
دروغ است به خدا نسبت میدهید
و آنچه شما به آن معتقد هستید عهد
و پیمان الهی نیست بلکه عهد
و پیمان الهی این است که:«بلی من کسب سیئة
و احاطت به خطیئته فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون.
و الذین امنوا
و عملوا الصالحات اولئک اصحاب الجنة هم فیها خالدون.»
«آری، کسانی که مرتکب گناه شوند به طوری که آثار گناه سراسر وجودشان را بپوشاند
و غرق در معصیت
و گناه شوند، آنها اهل
جهنم هستند
و در آن جاودانه خواهند بود. آنان که
ایمان آورده
و کارهای شایسته انجام دادهاند، اهل بهشت هستند
و همیشه در آن خواهند بود.»
در
سوره مدثر برای این که خط بطلان بر عقیده یهود
و نصاری بکشد، عمل را پایه
و اساس قرار میدهد
و هر کس را در گرو کردار نیک
و عمل صالح خود میداند: «کل نفس بما کسبت رهینة• الا اصحاب الیمین• فی جنات یتسائلون• عن المجرمین• ما سلککم فی سقر• قالوا لم نک من المصلین•
و لم نک نطعم المسکین•
و کنا نخوض مع الخائضین•
و کنا نکذب بیوم الدین• حتی اتینا الیقین• فما تنفعهم شفاعة الشافعین.»
«هر کس در گرو اعمال
و کردار خویش است جز اصحاب یمین (آنهایی که وارسته هستند) آنها در بهشت هستند
و از احوال مجرمین سئوال میکنند
و میگویند: چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟ میگویند: ما از نمازگزاران نبودیم
و اطعام مستمندان هم نمیکردیم
و پیوسته با اهل باطل همنشینی میکردیم
و همواره روز جزا
و قیامت را انکار میکردیم تا زمانی که مرگ ما فرا رسید. (
و نتیجه آن این میشود)
شفاعت شفاعت کنندگان به حال آنها سودی نمیبخشد.»
در
سوره مؤمن در توصیف این گونه افراد میفرماید:«ما للظالمین من حمیم
و لا شفیع یطاع.»
«برای ستمکاران نه دوستی وجود دارد
و نه شفاعت کنندهای که شفاعتش پذیرفته شود.»
بر این اساس، در آیاتی که لفظ شفاعت به کار برده شده است در صدد بیان تصحیح عقیده مشرکین
و اهل کتاب است.
لذا خداوند سبحان در بسیاری از
آیات قرآن شفاعت را یا به خودش اختصاص داد،
و یا به کسانی که خود تعیین نموده است.
به آیات زیر توجه کنید:
«قل للَّه الشفاعة جمیعاً.»
«بگو تمام شفاعت از آن خدا است.»
«من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه.»
«کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند.»
«ما من شفیع الا من بعد اذنه.»
«هیچ شفاعت کنندهای جز به اذن او وجود ندارد.»
«یومئذ لا تنفع الشفاعد الا من اذن له الرحمن
و رضی له قولاً.»
«در آن روز شفاعت هیچ کسی سودی نمیبخشد، جز کسی که خداوند رحمان به او
اجازه داده
و از گفتار او راضی باشد.»
«
و کم من ملک فی السموات لاتغنی شفاعتهم شیئاً الا من بعد ان یاذن اللَّه لمن یشاء
و یرضی.»
«چه بسیار فرشتگانی که در آسمانها هستند
و شفاعت میکنند اما
شفاعت آنها سودی نمیبخشد، مگر بعد از آن که خدا برای هر کس بخواهد
و راضی باشد
اجازه شفاعت دهد.»
«
و لا یشفعون الا لمن ارتضی»
«فرشتگان جز برای کسی که خدا از آنها خشنود است شفاعت نمیکنند.»
«لا یملکون الشفاعة الا من اتخذ عند الرحمن عهداً.»
«آنها هرگز مالک شفاعت نیستند مگر کسی که نزد
خداوند رحمان عهد
و پیمانی داشته باشد.»
«
و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق
و هم یعلمون.»
«آنهایی که غیر از خدا را میخوانند قادر بر شفاعت نیستند مگر کسانی که شهادت به حق دادهاند
و به خوبی آگاهند که چه کسی را باید شفاعت کنند.»
«ما لکم من دونه من ولی
و لا شفیع.»
«هیچ ولی
و شفاعت کنندهای برای شما جز او نیست.»
آیاتی است که مستقیماً مسئله شفاعت را مطرح کرده
و وعده شفاعت داده است
و در صدد اثبات شفاعت است گر چه لفظ شفاعت را به کار نبرده است.
«الذین یحملون العرش
و من حوله یسبحون
بحمد ربهم
و یؤمنون به
و یستغفرون للذین امنوا ربنا وسعت کل شی ء رحمة
و علماً فاغفر للذین تابوا
و اتبعوا سبیلک وقهم عذاب الجحیم• ربنا
و ادخلهم جنات عدن التی وعدتهم
و من صلح من ابائهم
و ازواجهم
و ذریاتهم انک انت العزیز الحکیم• وقهم السیئات
و من تق السیئات یومئذ فقد رحمته
و ذالک هو الفوز العظیم.»
«فرشتگانی که حامل عرش (مراد از «عرش»؛ عرش تدبیر است. یعنی: تدبیر این
جهان بر عهده این گونه ملائکهها است همان طوری که در
سوره نازعات آمده یکی از صفات
و ویژگیهای فرشتگان را تدبیر امور جهان میداند
و میفرماید: «فالمدبرات امراً.» ) هستند
و آنهایی که در اطراف آنها
طواف میکنند همیشه به تسبیح
و حمد پروردگارشان مشغول میباشند.
و به او
ایمان دارند
و برای مؤمنان استغفار میکنند
و میگویند: پروردگارا! رحمت
و علم تو همه چیز را فراگرفته است؛ پس کسانی را که
توبه کرده
و راه تو را پیروی میکنند بیامرز،
و آنان را از
عذاب دوزخ حفظ کن. پروردگارا! آنها را در باغهای جاویدان بهشت که به آنها وعده فرمودهای وارد کن، همچنین از پدران
و همسران
و فرزندانشان هر کدام که صالح بودند، تو توانا
و حکیمی.
و آنان را از بدیها
و زشتیها نگه دار،
و هر کس را در آن روز از بدیها نگاه داری، مشمول رحمتت ساختهای؛
و این است همان رستگاری عظیم.»
در آیه دیگر، استغفار
ملائکه را برای عموم مؤمنین
و کسانی که در روی زمین هستند بیان میکند
و میفرماید: «
و الملائکة یسبحون
بحمد ربهم
و یستغفرون لمن فی الارض».
«فرشتگان پروردگارش را تسبیح
و تمحید میکنند
و برای کسانی که در روی زمین هستند طلب آمرزش مینمایند».
«
و من اللیل فتهجد به نافلة لک عسی ان یبعثک ربک مقاماً
محموداً.»
«پاسی از
شب را از
خواب برخیز
و نافله (قرآن
و نماز ) بخوان، این یک وظیفه اضافی برای تو است، امید است پروردگارت شما را به مقام
محمود برساند.»
این آیه مورد اتفاق مفسران است که مقصود از مقام
محمود، مقام شفاعت است. مرحوم
طبرسی میفرماید:
«قد اجمع المفسرون علی ان المقام
المحمود هو المقام الشفاعة،
و هو المقام الذی یشفع فیه للناس
و هو المقام الذی یعطی فیه لواء
الحمد فیوضع فی کفه
و یجمع تحته الانبیاء
و الملائکة فیکون صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم اول شافع
و اول مشفع.»
«مفسرین اتفاق نظر دارند که مقصود از مقام
محمود، مقام شفاعت است،
و آن مقامی است که برای مردم شفاعت میکند،
و در آن مقام ابتدا پروردگار عالم را
سپاس میکند
سپس ملائکه را
و ملائکه نیز متقابلاً او را
سپاس میکند، بعد
انبیا را مورد
سپاس و حمد خود قرار میدهد
و آنان نیز متقابلاً آن حضرت را
سپاس میکنند. پس پیامبر اکرم صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم اولین شافع
و مشفع است.» (
علامه طباطبایی رحمةاللهعلیه نیز میفرماید: خداوند
محمود بودن مقام آن حضرت را مطلق آورده
و هیچ قیدی به آن نزده،
و این خود میفهماند که مقام نامبرده مقامی است که هر کس آن را میپسندد
و معلوم است همه، مقامی را
حمد میکنند که از آن خوششان بیاید
و همه کس از آن منتفع گردد. به همین جهت آن را
تفسیر کردهاند به مقامی که همه خلایق آن را
حمد میکنند،
و آن مقام شفاعت کبرای
رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم است که
روز قیامت در آن مقام قرار میگیرد. روایات وارده در تفسیر این آیه از طریق
شیعه و سنی بر همین معنا اتفاق دارند.)
در درالمنثور نیز آمده است: شخصی از رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم معنای مقام
محمود را پرسید، فرمود: مقام شفاعت است.
در توحید
صدوق ذیل آیه شریفه «عسی ان یبعثک ربک مقاماً
محموداً» آمده است:
«یکون فیه مقام
محمد صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم
و هو المقام
المحمود، فیثنی علی اللَّه تبارک
و تعالی بما لم یثن علیه احد قبله، ثم یثنی علی الملائکة کلهم فلا یبقی ملک الا اثنی علیه
محمد صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم ثم یثنی علی الرسل بما لم یثن علیهم احد قبله، ثم یثنی علی کل مؤمن
و مؤمنة یبدء بالصدیقین
و الشهداء ثم بالصالخین،
فیحمده اهل السموات
و الارض، فذالک قوله: «عسی ان یبعثک ربک مقاماً
محموداً»؛ فطوبی لمن کان له فی ذالک المقام حظ،
و ویل لمن لم یکن له فی ذالک المقام حظ
و لا نصیب.»
«در
بهشت جایگاهی به نام پایگاه
و مقام
محمد صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم وجود دارد که همان مقام
محمود است،
و آن مقامی است که
حضرت محمد صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم بر خداوند
سپاس و حمد میکند که احدی قبل از آن چنین به
سپاس الهی نپرداخته باشند.
سپس بر تمام ملائکة
حمد و سپاس میکند به طوری که ملکی باقی نمیماند
سپس تمام پیامبران
و انبیاء الهی را
حمد و سپاس میکند که احدی قبل از آن حضرت چنین بر آنها
حمد و سپاس نکرده باشد، بعد، به تمام مرد
و زن مؤمن
حمد و سپاس میکند که از صادقین شروع
و سپس شهداء
و بعد از آن صالحین را
حمد و سپاس میکند. پس تمام اهل
آسمان و زمین آن حضرت را
حمد و سپاس میکنند
و این همان معنای قول خداوند است که فرمود: «عسی ان یبعثک ربک مقاماً
محموداً». خوشا به حال کسی که سهمی از آن جایگاه داشته باشد؛
و وای بر کسی که از آن مقام سهم
و نصیبی نبرده باشد.»
«
و للاخرة خیر لک من الاولی.
و لسوف یعطیک ربک فترضی»
«مسلّماً آخرت برای تو از دنیا بهتر است.
و به زودی پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود
و راضی شوی.»
مرحوم طبرسی در تفسیر آیه فوق میفرماید: «معناه:
و سیعطیک ربک فی الآخرة من الشفاعة
و الحوض
و سائر انواع الکرامة فیک
و فی امتک ما ترضی به.»
«معنای آن این است که: به زودی خداوند به تو در آخرت مقام شفاعت
و حوض کوثر
و انواع
کرامت به تو
و به امت تو عطا میکند تا راضی
و خشنود شوی.»
امام صادق علیهالسّلام میفرماید:«رضا جدی ان لا یبقی فی النار موحد.»
«رضای جدم رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم در آخرت این است که: موحد
و خداپرستی در
آتش جهنم باقی نماند.»
باز در تفسیر گراسنگ
مجمع البیان در ذیل آیه شریفه آمده است:
«روی حرث بن شریح عن
محمد بن علی بن الحنفیه انه قال: یا اهل العراق! تزعنون ان ارجی ایة فی کتاب اللَّه عز
و جل: «یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة اللَّه ان اللَّه یغفر الذنوب جمیعاً»
«
و انا اهل البیت علیهالسّلام نقول ارجی آیة فی کتاب اللَّه «
و لسوف یعطیک ربک فترضی»
و هی
و اللَّه الشفاعة لیعطینها فی اهل لا اله الا اللَّه حتی یقول: رب رضیت.»
«حرث بن شریح از
محمد بن حنفیه از پدرش
حضرت علی علیهالسّلام نقل میکند که به مردم
عراق فرمود: شما اهل عراق میگویید: از تمامی
آیات قرآن آیهای که بیش از همه امیدوار کننده است آیه زیر است که میفرماید: «بگو: ای بندگان من که بر خود
اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد.» اما ما خاندان
اهل بیت علیهالسّلام معتقدیم که امیدوارترین آیه در قرآن آیه «
و لسوف یعطیک ربک فترضی» است که به خدا سوگند! آن مقام شفاعت است که به اهل «لا اله الا اللَّه» عطاء میگردد تا زمانی که
پیامبر اسلام صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم اظهار خشنودی
و رضایت نماید.»
«فاعف عنهم
و استغفر لهم
و شاورهم فی الامر.»
«ای پیامبر! آنان را عفو کن
و برایشان طلب آمرزش نما،
و در امور با ایشان
مشورت کن.»
و نیز خطاب به پیامبر اکرم صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم درباره آمرزش
زنان مؤمنه میفرماید:«واستغفر لهن ان اللَّه غفور رحیم.»
«ای پیامبر! برای زنان مؤمنه از خداوند طلب آمرزش کن چون خدای شما آمرزنده
و بخشاینده است.»
و در
سوره محمد آمده است:«
و استغفر لذنبک
و للمؤمنین
و المؤمنات»
«برای گناهی که مردم نسبت به تو کردند
و برای مردان مؤمن
و زنان مؤمنه طلب آمرزش نمای»
و در
سوره نور میفرماید:«
و استغفر لهم اللَّه ان اللَّه غفور رحیم.»
«از خدای خود طلب آمرزش برای مؤمنان کن به درستی که خداوند آمرزنده
و مهربان است.»
در جلسات گذشته بیان شد که در نصوص اسلامی اعم از
کتاب و سنت مسئله شفاعت به عنوان یک اصل مسلّم مطرح است.
تا به اینجا آیات را مورد بررسی
و تحقیق قرار دادیم. اکنون مسئله شفاعت را از دیدگاه
روایات مورد بحث قرار میدهیم.
قال رسول اللَّه صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم : «اسعد الناس بشفاعتی یوم القیامة من قال: لا اله الا اللَّه خالصاً من قلبه او نفسه.»
«رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم فرمود: «باسعادتترین مردم در روز قیامت که به
شفاعت نائل میشود کسی است که کلمه توحید (لا اله الا اللَّه» را با خلوص
و باور
قلب بگوید.»
«لکل نبی دعوة مستجابة فتعجل کل نبی دعوته
و انی اجتمعت دعوتی شفاعة لامتی، من مات منهم لا یشرک باللَّه شیئاً.»
«هر پیغمبری دعایی مستجاب دارد که حتماً
خداوند آن را اجابت میکند. همه پیامبران این
دعا را در دنیا از خدا خواستند
و خداوند هم به اجابت رساند ولی من دعای مستجاب خود را ذخیره
آخرت کردهام
و آن این که از خداوند بخواهم به من اجازه شفاعت امتم را بدهد. به شرط آن که با
ایمان از دنیا برود
و در دل او ذرهای از
شرک وجود نداشته باشد.»
قال رسول اللَّه صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم : «ان اللَّه اعطانی مسالة فادخرت مسالتی للشفاعة المؤمنین من امتی یوم القیامة ففعل ذالک.»
«رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم فرمود: خداوند به من یک درخواست ارزانی داشته است (یعنی فرموده است یک درخواست از من بکن
و آن هم مستجاب میشود)
و من هم همان درخواست را برای
روز قیامت گذاشتهام که امتم را شفاعت کنم
و خداوند هم پذیرفت.»
قال رسول اللَّه صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم : «اعطیت خمساً لا یعطها احد قبلی: جعلت لی الارض مسجداً
و طهوراً،
و نصرت باالرعب،
و احل لی المغنم،
و اعطیت جوامع الکلم،
و اعطیت الشفاعة.»
«رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم فرمود: پنج چیز به من داده شده که به هیچ یک از پیامبران قبل داده نشده است: ۱-
زمین برای من هم سجده گاه است
و هم طهور (یعنی بر روی زمین میتوانم
تیمم کنم) ۲- در جنگها بوسیله رُعب
و وحشتی که در دل دشمن ایجاد میشد یاری میشدم. ۳- غنائم جنگی برای من
حلال گردید (واعلموا انما غنمتم من شی ء فان للَّه خمسه
و للرسول.)
۴- به من جوامع الکلم داده شد (یعنی اصول معارف
و تشریفات
و آنچه در شناخت در رابطه با
جهان آفرینش معتبر است در قرآن به من نازل شده است. (قرآن حاوی تمام اصول
و معارف انسانی است اعم از شناخت جهان، شناخت خویشتن شناخت خدا، شناخت علت
و فلسفه آفرینش
انسان و موجودات،
صفات ثبوتیه و سلبیه خدا
و غیره که به هیچ پیامبری این گونه معارف برای او نازل نشده است. به عنوان نمونه شناخت انسان در قرآن با
تورات بسیار متفاوت است.
و یا شناخت خدا در قرآن با تورات قابل مقایسه نیست) ۵- شفاعت در روز قیامت.»
روایات از طریق
اهل سنت و شیعه درباره شفاعت زیاد است
و شاید به حد
تواتر باشد. (علامه سبحانی در رساله شفاعت ۱۰۰ حدیث درباره شفاعت آورده است) ولی عمده فهم حدیث
و روایات است. این گونه روایات - که صریحاً وعده شفاعت داده مخصوصاً برای کسانی که دست خود را به گناهان بزرگ آلوده کردهاند - مانند وعده به مغفرت
و قبول
توبه نباید این گمان به وجود آورد که مایه جرات
و اقدام به معصیت میشود. هرگز، بلکه صرفاً برای بیان یک واقعیت است که در عالم آخرت رخ میدهد
و وسیله آموزش تا آن جهان هم وجود دارد،
و باب رحمت الهی بسته نمیگردد. ولی صرفاً یک وعده است که تحقق آن شرائطی دارد. از جمله ندامت، توبه، استغفار
و عمل صالح است که رحمت الهی نیز با آن توام گردید،
و مایه نجات میگردد. چنانچه در خطبه پیغمبر اکرم صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم که در اواخر عمرشان ایراد فرمودند آمده است: «والذی بعثنی بالحق لا ینجی الا عمل مع رحمة.»
«چیزی نجات بخش نیست جز عمل توام با رحمت الهی.» لذا در بسیاری از روایات
شفاعت گوشزده شده: مردم نباید به اتکاء شفاعت، خود را به گناه آلوده سازند
و از انجام وظائف دینی سر باز زنند، زیرا چه بسا همین آلوده شدنها
انسان را از شایستگی شمول شفاعت دور سازد.
همان طوری که در جلسه دوازدهم شرائط شفاعت کنندگان بیان شد، در این جلسه شرائط شفاعت شوندگان را بیان میکنم.
اولین شرط برای کسی که میخواهد در روز
قیامت مورد
شفاعت شفاعت کنندگان قرار بگیرد این است که رضایت خداوند متعال را احراز کرده باشد.
در
سوره انبیاء در مورد شفاعت کردن فرشتگان میفرماید:«لا یشفعون الا لمن ارتضی.»
«فرشتگان جز کسی را که خداوند از او راضی است شفاعت نمیکنند.»
در روایتی از
امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که آن حضرت فرمود:«
و اعلموا انه لیس یغنی عنکم من اللَّه احده من خلقه شیئاً
و لا ملک مقرب
و لا نبی مرسل
و لا من دون ذالک، فمن سره ان تنفع شفاعة الشافعین عند اللَّه فالیطلب الی اللَّه ان یرضی عنه.»
«بدانید که هیچ کس از شما
و ملک مقرب
و پیامبران
و افراد پایین تر از آنها نمیتواند از شما در مقابل پروردگار دفاع کند
و شفاعت شما را بکند مگر این که کسب رضایت خدا را کرده باشید. در این صورت مشمول شفاعت شفیعان قرار میگیرید.»
از جمله شرائطی که قرآن برای شفاعت شوندگان قائل است
ایمان به پروردگار
و نفی هر گونه شریک برای ذات احدیت است.
همان طوری که یکی از صفات مشرکین را در روز قیامت عدم شفاعت شفاعت کنندگان میداند
و میفرماید:«فما تنفعهم شفاعة الشافعین.»
«شفاعت هیچ شفاعت کنندهای به حال آنها سودی نمیبخشد.»
و هم چنین در
سوره نساء شرک را مانع مغفرت
و شفاعت میداند
و میفرماید:«ان اللَّه لا یغفر ان یشرک به
و یغفر مادون ذالک لمن یشاء.»
«خداوند
شرک را نمیآمرزد
و آنچه پایین تر از شرک است برای هر کس بخواهد میبخشد.»
بنابراین، ایمان به خدا شرط لازم
و ضروری نیل به شفاعت
و مغفرت است.
دسته سومی که شرط شفاعت را در
روز قیامت دارا نیستند
و به شفاعت نائل نمیشوند گروه ستمکار
و ظالم است که به خاطر ظلم به
جامعه و مظلومین
و ارتکاب اعمال ضد انسانیت شایسته شفاعت نیستند.
در
سوره مؤمن آمده است:«ما للظالمین من حمیم
و لا شفیع یطاع.»
«برای ستمکاران در روز قیامت نه دوستی وجود دارد
و نه شفاعت کنندهای که شفاعتش پذیرفته شود.»
در
روایات وارد شده است که اگر کسی در
نماز سهل انگاری کند
و آن را در اول وقت بجا نیاورد مورد شفاعت
ائمه علیهالسّلام قرار نمیگیرد.
امام صادق علیهالسّلام در موقع احتضار، اهل
و عیال خود را جمع کرد
و فرمود: «لا ینال شفاعتنا من استخف بالصلوة.»
«کسی که نماز را سبک بشمارد به شفاعت ما ائمه معصومین نائل نخواهد گشت.»
استخفاف
و سبک شمردن نماز به این است که در مقدمات نماز، در لباس،
وضو و مکان نماز
و در وقت فضیلت آن دقت کافی به خرج ندهد.
در سوره مدّثر علت دخول کافران به
جهنم را عدم اقامه نماز میداند
و میفرماید: «قالوا لم نکن من المصلین»
و در
سوره ماعون آمده است: «فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون.»
بنده شخصاً معتقدم که نماز در اول وقت
واجب است
و بعد از اول وقت حکم قضا را دارد.
یعنی اگر کسی نماز را در اول وقت بجا آورد فریضه انجام داده است در غیر این صورت بدل فریضه است. این چیزی است که ظاهر
روایات به آن اشاره دارد. لذا، اگر کسی در اول وقت حاضر بود
و در آخر وقت مسافر بود،
و نمازش قضا شود باید نماز را به اول وقت قضا کند یعنی تمام بخواند. (اغلب فقها میگویند که اعتبار به آخر وقت است)
این برای این است که نمازی که بر تو واجب بود همان نماز اول وقت بوده ولی خداوند اجازه خواندن نماز در وقت دوم
و سوم، داده است
و اگر در تمام وقت خوانده نشد
و قضا گردید باید نماز اول وقت را بخوانی.
شرط دیگر برای شفاعت شوندگان، ایمان راسخ به
ولایت ائمه معصومین علیهالسّلام داشته باشد.
یکی از لوازم
و شرایط شفاعت از نگاه
امام خمینی رابطه معنوی شفیع
و شفاعت شونده است
و این رابطه باید بهگونهای باشد که فرد، استعداد نائل شدن به شفاعت را داشته باشد
و اگر این استعداد در این دنیا حاصل نشود، شاید در
عالم برزخ، پس از مراحل گوناگون
و بلکه عذابهای برزخی، شایستگی شفاعت در او پیدا شود.
ایشان باتوجهبه برخی آیات الهی شفاعت را امری ثابت
و مسلم میداند
و درعینحال این آیات را مایه آرامش نمیداند؛ زیرا روشن نیست چه گروه
و افرادی
و در چه شرایط
و زمانی از شفاعت بهرهمند میشوند، به همین جهت شفاعت نباید انسان را مغرور کند بلکه باید او را امیدوار سازد، امیدی که او را به سمت اطاعت هدایت کند نه به سوی
گناه.
یکی از شرایط مهم شفاعت شوندگان، باقی ماندن نور
ایمان،
توحید و ولایت است؛ زیرا نور ایمان بنده مؤمن که با نور ولایت ولی همراه میشود، موجب شفاعت او میگردد، بنابراین نور ایمان از شرایطی است که باید در وجود شفاعت شونده باشد.
امام خمینی با استناد به روایات بر نقش سبک شمردن نماز در محروم شدن از شفاعت تاکید کرده است
و ریشه محروم شدن از شفاعت را شکست جنود رحمانی نفس از جنود شیطان
و همچنین مغضوب حق واقع شدن میداند که در این صورت شخص به هلاکت دائم میافتد
و از فیض شفاعت شافعان، بهویژه شفاعت پیامبر
و معصومین (علیهمالسّلام) محروم خواهد شد.
به باور ایشان، کسی که امید به شفاعت دارد، باید در این عالم با سعی
و کوشش، رابطه خود را با شافعان حفظ کند؛ زیرا اگر بار گناهان او سنگین باشد ممکن است مشمول شفاعت نشود.
از بحثهای گذشته این گونه بدست آمد که شفاعت در یک تقسیم بندی کلی به دو قسم شفاعت صحیح
و شفاعت باطل تقسیم میشود.
شفاعتی است که
خداوند به بندگانش تفضل کرده
و باب آن را به سوی آنها گشوده است.
این نوع شفاعت انسان را از عذاب نجات میدهد
و موجب میشود که از گناهانش مغفرت
و بخشش یابد.
تا اینجا بحثی که درباره شفاعت شد همان شفاعت فضلی بود که در کلام رسول گرامی
اسلام صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم این نوع از شفاعت آمده است. در آنجایی که میفرماید: «ادخرت شفاعتی لاهل الکبائر من امتی اما المحسنون فما علیهم من سبیل.»
«من شفاعتم را برای آن دسته از گناهکاران امتم که
گناه کبیره مرتکب میشوند ذخیره کردهام، اما نیکوکاران مورد مؤاخذه قرار نمیگیرند.»
شفاعتی است که انسان را از عذاب الهی نجات میدهد
و به حسنات
و نیکیها نائل میسازد
و موجب ترفیع درجه انسان در پیشگاه الهی میگردد. مثلاً اگر انسان به قرآن عمل کند، در روز قیامت شفیع
و واسطه انسان میشود
و او را از عذاب الهی نجات میدهد
و روانه
بهشت میگرداند.
یا این که پیامبر با آوردن
شریعت ، انسان را هدایت کرده
و او را وارد بهشت کرده است.
به این نوع از شفاعت، «شفاعت عملی» نیز میگویند. ما شفاعت رهبری را قبول داریم، زیرا، مثلاً عالمی که انسان را
تربیت کرده در واقع واسطه شده است تا آن شخص هدایت شود.
و این یک نوع شفاعت رهبری است.
آیه شریفه ۸۵
سوره نساء به این نوع از شفاعت اشاره دارد
و میفرماید: «من یشفع شفاعة حسنة یکن له نصیب منها
و من یشفع شفاعة سیئة یکن له کفل منها
و کان اللَّه علی کل شی ء مقیتاً.»
«اگر کسی، کسی را هدایت کرد
و او را تشویق
و شفاعت به کار نیکی نمود، نصیبی از آن برای او خواهد بود،
و کسی که تشویق
و کمک به کار بدی کند، سهمی از آن خواهد داشت. خداوند حسابرس
و نگهدار هر چیز است.»
و همچنین آیهای که درباره فرعون است اشاره به شفاعت رهبری دارد.
«یقدم قومه یوم القیامة فاوردهم النار.»
«فرعون روز قیامت پیشاپیش پیروان خود حرکت میکند
و آنها را وارد
آتش میسازد.»
با این توضیح روشن گردید که شفاعت رهبری هم در حسنه ممکن است
و هم در سیّئه.
اگر رهبری در این
جهان پیروان خود را به نیکی دعوت کرد
و آنها را دعوت نمود در روز قیامت هم شفیع
و واسطه آنها میشود
و هم آنها را از عذاب جهنم نجات میدهد
و وارد بهشت میکند.
اما رهبری که در این دنیا پیروانش را به گمراهی
و ضلالت کشانده است، در آخرت نیز آنها را وارد
برزخ میکند
و همان طوری که در این دنیا قائد
و پیشوای گمراهان بود، در
آخرت نیز قائد
و پیشوای آنان میشود
و آنها را وارد دوزخ میسازد.
این پیام آیهای است که میفرماید: «یوم ندعوا کل اناس بامامهم.»
«روزی که هر مردمی را با پیشوای آنان میخوانیم.»
• معارفى از قران ، ص۱۰۱-۱۲۲، برگرفته از مقاله «شفاعت از دیدگاه قرآن».
•
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.