• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سکن (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





سَکَنَ (به فتح سین، کاف و نون) از واژگان قرآن کریم به معنای سكون، سکونت، آرامش و اطمینان است. مشتقات سکن که در آیات قرآن به کار رفته عبارتند از: إسْكان به معنای سكونت دادن‌، مَسْكَن اسم مكان جمع آن مَساكِن، سَكينَة به معنای آرامش قلب و اطمينان خاطر، مَسْكَنَة به معنای درماندگى و سِكِّين به معنای کارد.



سَكَن به معنای سكون و آرام گرفتن بعد از حركت است. (مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْلٍ‌ تَسْكُنُونَ‌ فِيهِ ...) (آيا معبودى غير از خدا مى‌تواند شبى براى شما بياورد تا در آن آرامش يابيد؟....)
در وطن گرفتن و سكونت نيز به كار می‌رود. (وَ سَكَنْتُمْ‌ فِي‌ مَساكِنِ‌ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ...) (آرى شما بوديد كه در منازل و كاخ‌هاى كسانى كه به خويشتن ستم كردند، ساكن شديد....)
به معنى آرامش باطن و انس نيز آمده است‌. (وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ‌ إِلَيْها ...) (و همسرش را نيز از جنس او قرار داد، تا در كنار او بياسايد....)
آن را در آيه اطمينان، ميل و انس گفته‌اند. (وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها ...) (و از نشانه‌هاى او اين‌كه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد....) زوج نسبت به زوج مايه آرامش و انس است.


کاربردهای واژه سکن در آیات قرآن عبارتند از:

۲.۱ - سَکَن

سكن (بر وزن فرس) به معنای آرامش و محل آرامش است. چنانكه گفته‌اند.
(وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ‌ سَكَنٌ‌ لَهُمْ ...) «بر آنها دعا كن دعاى تو براى آنها آرامش و اطمينان خاطر است‌.»
(وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ‌ سَكَناً ...) «خداوند از خانه‌هاى شما محل آرامش قرار داد...»
(فالِقُ الْإِصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّيْلَ‌ سَكَناً ...) «شكافنده صبح است و شب را محل آرامش كرد.»

۲.۲ - إسْکان

إسْكان به معنای سكونت دادن‌ است.
(رَبَّنا إِنِّي‌ أَسْكَنْتُ‌ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ ...) «خدايا من بعضى از خانواده خود را به درّه غير قابل كشت سكونت دادم.»
(أَسْكِنُوهُنَ‌ مِنْ حَيْثُ‌ سَكَنْتُمْ‌ مِنْ وُجْدِكُمْ ...) «زنان مطلّقه را در قسمتى از مسكن خود سكونت دهيد.»

۲.۳ - مَسْكَن

مَسْكَن اسم مكان جمع آن مساكِن می‌باشد.
(وَ سَكَنْتُمْ‌ فِي‌ مَساكِنِ‌ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ...) (آرى شما بوديد كه در منازل و كاخ‌هاى كسانى كه به خويشتن ستم كردند، ساكن شديد....)

۲.۴ - سَكينَة

سَكينَة به معنای آرامش قلب و اطمينان خاطر است. طبرسی گويد: مصدر است به جاى اسم مصدر آمده مثل قضيّه و بقيّه و عزيمت‌.
(هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ‌ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدادُوا إِيماناً ...) (او كسى است كه آرامش را در دل‌هاى مؤمنان نازل كرد تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايند....)
اين كلمه شش بار در قرآن آمده و همه درباره آرامش قلب‌اند كه سبب ثبات و آرامش ظاهرى است.
راغب گويد: گفته‌اند سكينه و سكن به معنى زوال ترس است‌.
(إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ‌ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ ...) (نشانه حکومت او، اين است كه «صندوق عهد» به سوى شما خواهد آمد. كه در آن، آرامشى از پروردگار شما است....) شرح آن در «تابوت» گذشت.

۲.۵ - مَسْكَنَة

مَسْكَنَة به معنای درماندگى است.
طبرسى گويد: آن مصدر مسكين است. در اقرب آن را اسم گرفته به معنى فقر، ذلّت و ضعف.
[۷۳] شرتونی، سعید، اقرب الموارد.
راغب گويد: اصح القولين آن است كه ميم آن زايد است. اين كلمه دو بار در قرآن آمده و هر دو درباره یهود است‌.
(وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ‌ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ...) (و مُهر ذلّت و نياز، بر آنها زده شد؛ و به خشم خداوند گرفتار شدند؛ چرا كه آنان نسبت به آيات خداوند، کفر مى‌ورزيدند؛ و پيامبران را به ناحق مى‌كشتند....)
بار دوم در آیه ۱۱۲ آل عمران آمده‌ (ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ‌ الْمَسْكَنَةُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ...) (هر جا يافت شوند، مهر ذلّت بر آنان خورده است؛ مگر با ارتباط به خدا، و تجديد نظر در روشِ ناپسند خود، يا با ارتباط به مردم (و وابستگى به اين و آن)؛ و به خشم خدا، گرفتار شده‌اند؛ و مُهر بيچارگى بر آنها زده شده؛ چرا كه آنهابه آيات خدا، كفر مى‌ورزيدند و پيامبران را به ناحق مى‌كشتند....)
در هر دو آيه مقرّر شدن ذلّت و مسكنت و قرين شدن با غضب خدا ذكر شده و علّت آن بدبختى‌ها، كفر به آيات حق و قتل پيامبران است. اين دو آيه با هم تفاوتى ندارند مگر در استثناء «إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ» كه در «حبل» مشروحا گفته شد.
مسكنت را ابن اثیر و طبرسى فقر قلبى گفته‌اند. به هر حال آن از سكون است و آن درماندگى به خصوصى است كه از ذلّت و خوارى ناشى می‌شود و شخص پيش خود شرمنده می‌شود و اينكه بیضاوی در تفسير آيه دوم گفته: يهود در بيشتر اوقات فقراء و مساكين‌اند درست نيست گرچه سخنش در آيه اوّل وسيع‌تر از دوّم است. زيرا مسكنت فقر نيست. المنار در فرق ما بين ذلّت و مسكنت گويد: مسكنت حالتى است در شخص كه از خود حقير شمردن ناشى است به طوريكه براى خود حقى قائل نيست. و ذلّت حالتى است كه منشاء آن ممنوعيت از حق خويش است و منشاء و سبب ذلّت ديگران‌اند نه خود شخص.
بهر حال در نتيجه كفر به آيات خدا و قتل پيامبران خوارى و ذلّت بر يهود مقرّر و زده شد. مردم آنها را خوار و ذليل دانستند. خود نيز در پيش خود مسكين و درمانده شدند و رفع آن‌ «بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ‌» بسته است. به طوريكه هر شخص ستمكار در نظر ديگران خوار و در پيش خودش شرمنده است و اگر به سوى خدا باز گردد و مردم در وى توبه احساس كنند هر دو رفع می‌شود. آيه نمی‌گويد چنين شدند بلكه می‌گويد: رفع ذلّت‌ و مسكنت با آن دو است.

۲.۶ - مِسْکین

مِسْكين به معنای درمانده است.
بايد دانست در قرآن كريم فقط در يک محل مساكين با فقراء در رديف هم ذكر شده‌اند. (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ‌ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها ...) (صدقات (زکات‌) مخصوص نيازمندان و مستمندان و مأموران جمع آورى آن است.) اين باعث گفتگو شده كه آيا هر دو يك صنفند و يا صنف مستقلى‌اند.
بعضى‌ها گفته‌اند: مسكين آن است كه هيچ چيز نداشته باشد و آن از فقير شديدتر است ولى دقّت در قرآن آن را تأييد نمی‌كند كه در آيه‌ (أَمَّا السَّفِينَةُ فَكانَتْ‌ لِمَساكِينَ‌ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ ...) (امّا آن كشتى براى گروهى از مستمندان بود كه با آن در دریا كار مى‌كردند...) مساكين به صاحب کشتی اطلاق شده است.
با توجّه به اصل ماده خواهيم دانست هر يک صنف به خصوصى است گرچه در بعضى مصاديق قابل جمع‌اند فقر در لغت به معنى حاجت است، فقير يعنى حاجتمند و مستمند. مسكين از سكون است يعنى درمانده: درماندگى ممكن است در اثر فقر باشد و يا از مرض، فلج، نقص عضو و دورى از مال و اهل و غيره. على هذا مسكين از فقير اعمّ است بر خلاف بعضى از بزرگان كه فقير را اعمّ دانسته. زيرا هر فقير از لحاظ حاجت مسكين و درمانده است ولى بعضى مسكين فقير نيست مثل مساكين سوره کهف كه صاحب كشتى بودند.
در مجمع از شافعی و ابن انباری نقل شده كه فقير از مسكين اسوء حال است و با آيه‌ «أَمَّا السَّفِينَةُ فَكانَتْ‌ لِمَساكِينَ‌» استدلال كرده‌اند.
عیاشی در تفسير خود ذيل آيه‌ «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ‌ ...» از محمد بن مسلم از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل كرده: فقير آن است كه سؤال می‌كند. مسكين پر زحمت‌تر از او است و سؤال نمی‌كند. و از ابی بصیر از آن حضرت نقل می‌كند: فقير آن است كه سؤال می‌كند. مسكين پر زحمت‌تر از اوست و بائس از هر دو پر مشقّت‌تر است. ولى در وسائل هر دو حديث به عكس نقل شده.
خلاصه سخن آنكه: مسكين به معنى درمانده. به نظر ما از فقير اعم است.
و اينكه امام (عليه‌السّلام) مسكين را اسوء حالا فرموده ظاهرا راجع به آيه صدقات است و گرنه از حيث لغت و آیه ۷۹ کهف شايد مسكين فقير نباشد و مراد در آيه صدقات آن است كه حالش از فقير بدتر باشد يعنى صدقات مال كسانى است كه فقيراند و مالک قوت يكساله نيستند و نيز مال آنهائى است كه مالک قوت يک روزه هم نيستند.

۲.۷ - سِكّین

(وَ آتَتْ كُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَ‌ سِكِّيناً وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ ...) (و به دست هر كدام، كاردى براى بريدن میوه داد؛ و به یوسف گفت: بر آنان وارد شو!...)
سكين بر وزن سجين به معنى كارد است در اقرب گويد: آن آلت ذبح است مذكّر و مؤنّث هر دو آيد و در غالب مذكر است جمع آن سكاكين می‌باشد
[۱۱۵] شرتونی، سعید، اقرب الموارد.
يعنى «به هر يک از آنان كاردى داد و به يوسف گفت نزد ايشان برو.»
اين كلمه فقط يكبار در قرآن آمده است.


۱. قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۳، ص۲۸۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۱۷.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۲۶۵.    
۴. قصص/سوره۲۸، آیه۷۲.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹۴.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۷۱.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۱۰۱.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۴۱۱.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۲۲۸.    
۱۰. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۵.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۱.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۸۴.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۱۲۲.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۹۴.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۴۹.    
۱۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۹.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷۵.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۷۴.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۴۸۷.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۸۱.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۱۳۴.    
۲۲. روم/سوره۳۰، آیه۲۱.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۰۶.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۱۶۵.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۲۴۹.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۴۷۰.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۱۱۶.    
۲۸. توبه/سوره۹، آیه۱۰۳.    
۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۳۷۷.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۵۱۲.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۱۰۳.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۲۰۴.    
۳۳. نحل/سوره۱۶، آیه۸۰.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۳۱۴.    
۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۴۵۴.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۸۱.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۲۴.    
۳۸. انعام/سوره۶، آیه۹۶.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۲۸۷.    
۴۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۳۹۸.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۲۴.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۱۹۶.    
۴۳. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۷.    
۴۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۷۶.    
۴۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۱۱۰.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۸۹.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۴۲.    
۴۸. طلاق/سوره۶۵، آیه۶.    
۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۱۷.    
۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۵۳۱.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۶۳.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۱۰۸.    
۵۳. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۵.    
۵۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۱.    
۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۸۴.    
۵۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۱۲۲.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۹۴.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۴۹.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۱۳.    
۶۰. فتح/سوره۴۸، آیه۴.    
۶۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۱۱.    
۶۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۵۶.    
۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۸۶.    
۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۶۹.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۱۱۰.    
۶۶. بقره/سوره۲، آیه۲۴۸.    
۶۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۰.    
۶۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۸۹.    
۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۴۳۷.    
۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۱۴.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص.۸۵    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۵۳.    
۷۳. شرتونی، سعید، اقرب الموارد.
۷۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص.۴۱۸    
۷۵. بقره/سوره۲، آیه۶۱.    
۷۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۹.    
۷۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۱۸۸.    
۷۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۲۵۸.    
۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۵۶.    
۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۹۲.    
۸۱. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۱۲.    
۸۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶۴.    
۸۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۳۸۴.    
۸۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۵۹۵.    
۸۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۸۱۴.    
۸۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۲۰۵.    
۸۷. ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه، ج۲، ص۳۸۵.    
۸۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۵۶.    
۸۹. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر البیضاوی، ج۲، ص۸۰.    
۹۰. رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، ج۱، ص۲۷۵.    
۹۱. توبه/سوره۹، آیه۶۰.    
۹۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۹۳.    
۹۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۳۱۰.    
۹۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۴۱۶.    
۹۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۶۴.    
۹۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۱۲۹.    
۹۷. کهف/سوره۱۸، آیه۷۹.    
۹۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۲.    
۹۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۴۷.    
۱۰۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۸۱.    
۱۰۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۵۲.    
۱۰۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۱۲.    
۱۰۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۶۴.    
۱۰۴. توبه/سوره۹، آیه۶۰.    
۱۰۵. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۹۰.    
۱۰۶. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۹۰.    
۱۰۷. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۹، ص۲۱۰.    
۱۰۸. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۹، ص۲۱۰.    
۱۰۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۱.    
۱۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۳۹.    
۱۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۱۴۸.    
۱۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۲۰۲.    
۱۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۵۲.    
۱۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۰۷.    
۱۱۵. شرتونی، سعید، اقرب الموارد.



قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «سکن»، ج۳، ص۲۸۲.    






جعبه ابزار