• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سَلْم (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





سَلْم (به فتح سین و سکون لام) از واژگان قرآن کریم به معنای كنار بودن از آفات ظاهرى و باطنى است.
مشتقات سلم در آیات قرآن عباتند از:
سَلام (به فتح سین) به معنای سلامتی و امنیت؛
سِلْم (به کسر سین و سکون لام) به معنای صلح؛
سَلَم (به فتح سین و لام) به معناى اطاعت و انقياد و گاهی به معنای صلح می‌آید؛
سَلْم (به فتح سین و سکون لام) به معنای مسالمت و صلح و سازش‌؛
سُلَّم (به ضم سین و تشديد لام) به معنای نردبان؛
تَسليم (به فتح تاء) به معانی سلام كردن، سالم كردن و نگاه داشتن، دادن چيزى و معناى انقياد و طاعت؛
إسلام (به کسر الف) به معنای انقياد و تسليم شدن است.

فهرست مندرجات

۱ - معنای سَلْم
۲ - کاربردها
       ۲.۱ - سَلِيمٍ (آیه ۸۴ سوره صافات)
       ۲.۲ - مُسَلَّمَةٌ (آیه ۷۱ سوره بقره)
       ۲.۳ - سلام
              ۲.۳.۱ - بِسَلامٍ (آیه ۳۴ سوره ق)
              ۲.۳.۲ - سَلاماً (آیه ۶۹ سوره انبیاء)
              ۲.۳.۳ - السَّلامِ (آیه ۱۶ سوره مائده)
              ۲.۳.۴ - السَّلامِ (آیه ۱۲۷ سوره انعام)
              ۲.۳.۵ - سَلامٌ (آیه ۵۴ سوره انعام)
              ۲.۳.۶ - سَلامٌ (آیه ۴۶ سوره اعراف)
              ۲.۳.۷ - فَسَلِّمُوا (آیه ۶۱ سوره نور)
              ۲.۳.۸ - سَلامٌ (آیه ۵۸ سوره یس)
              ۲.۳.۹ - السَّلامَ (آیه ۹۴ سوره نساء)
              ۲.۳.۱۰ - سَلاَماً (آیه ۶۳ سوره فرقان)
              ۲.۳.۱۱ - سلام بر انبیاء
              ۲.۳.۱۲ - سخن بهشتیان (آیه ۲۶ سوره واقعه)
              ۲.۳.۱۳ - سلام بودن شب قدر (آیه ۵ سوره قدر)
              ۲.۳.۱۴ - سلام به اصحاب یمین (آیه ۹۱ سوره واقعه)
              ۲.۳.۱۵ - سلام از اسماءالله (آیه ۲۳ سوره حشر)
       ۲.۴ - سِلْم
              ۲.۴.۱ - السِّلْمِ (آیه ۲۰۸ سوره بقره)
       ۲.۵ - سَلَم
              ۲.۵.۱ - السَّلَمَ (آیه ۸۷ سوره نحل)
       ۲.۶ - سَلْم
              ۲.۶.۱ - لِلسَّلْمِ (آیه ۶۱ سوره انفال)
       ۲.۷ - سُلَّم
              ۲.۷.۱ - سُلَّماً (آیه ۳۵ سوره انعام)
              ۲.۷.۲ - سُلَّمٌ (آیه ۳۸ سوره طور)
       ۲.۸ - تسلیم
              ۲.۸.۱ - فَسَلِّمُوا (آیه ۶۱ سوره نور)
              ۲.۸.۲ - سَلِّمُوا تَسْلِيماً (آیه ۵۶ سوره احزاب)
              ۲.۸.۳ - سَلَّمَ (آیه ۴۳ سوره انفال)
              ۲.۸.۴ - سَلَّمْتُمْ (آیه ۲۳۳ سوره بقره)
              ۲.۸.۵ - يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً (آیه ۶۵ سوره نساء)
              ۲.۸.۶ - مراتب تسليم
       ۲.۹ - اسلام
              ۲.۹.۱ - أَسْلَمَ (آیه ۸۳ سوره آل عمران)
              ۲.۹.۲ - أَسْلَما (آیه ۱۰۳ سوره صافات)
              ۲.۹.۳ - أَسْلِمْ - أَسْلَمْتُ (آیه ۱۳۱ سوره بقره)
              ۲.۹.۴ - أَسْلَمْنا (آیه ۱۴ سوره حجرات)
              ۲.۹.۵ - مُسْتَسْلِمُونَ‌ (آیه ۲۶ سوره صافات)
              ۲.۹.۶ - الْإِسْلامُ (آیه ۱۹ سوره آل عمران)
              ۲.۹.۷ - الْإِسْلامِ (آیه ۸۵ سوره آل عمران)
              ۲.۹.۸ - الْإِسْلامَ (آیه ۳ سوره مائده)
              ۲.۹.۹ - توضیح تکمیلی
              ۲.۹.۱۰ - فرق اسلام و ايمان‌
۳ - پانویس
۴ - منبع


سَلْم (مثل فلس) و سلامت و سلام يعنى كنار بودن از آفات ظاهرى و باطنى است.
در اقرب آمده: «سَلِمَ‌ من العيوب و الآفات‌ سَلَاماً و سَلَامَةً» يعنى از بلايا و عيبها نجات يافت و كنار شد.


به مواردی از سَلْم که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - سَلِيمٍ (آیه ۸۴ سوره صافات)

(إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ‌ سَلِيمٍ)
(هنگامى كه با قلبى سليم به پيشگاه پروردگارش آمد.)
سلم در این آیه در سلامت باطن است قلب سليم آن است كه از شک و حسد و کفر و غيره سالم و كنار باشد.


۲.۲ - مُسَلَّمَةٌ (آیه ۷۱ سوره بقره)

(مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فِيها ...)
(از هر عيبى بركنار بوده، و رنگ ديگرى در آن نباشد....)
سلم در اینجا از عيوب سلامت است و خالى در آن نيست كه مراد از آن سلامت ظاهرى است.


۲.۳ - سلام

يک دفعه سلام خارجى است به معنى سلامت مثل‌:

۲.۳.۱ - بِسَلامٍ (آیه ۳۴ سوره ق)

(ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ)
«به سلامت وارد بهشت شويد. آن روز خلود است.»

و مثل‌

۲.۳.۲ - سَلاماً (آیه ۶۹ سوره انبیاء)

(يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‌ إِبْراهِيمَ)
(سرانجام او را به آتش افكندند؛ ولى ما گفتيم: اى آتش! بر ابراهيم سرد و سالم باش.)
سلام بودن آتش بى حرارت و بى سوزش بودن آن است نسبت به ابراهیم (علیه‌السّلام).

و ايضا

۲.۳.۳ - السَّلامِ (آیه ۱۶ سوره مائده)

(يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ‌ السَّلامِ ...)
(خداوند به بركت آن، كسانى را كه از رضاى او پيروى كنند، به راههاى سلامت و امنیت، هدایت مى‌كند....)


۲.۳.۴ - السَّلامِ (آیه ۱۲۷ سوره انعام)

(لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ ...)
(براى آنها نزد پروردگارشان در بهشت سراى امن و آرامش خواهد بود....)
كه همه اينها به معنى سلامت و سلام خارجى است.

يكدفعه سلام قولى است مثل‌

۲.۳.۵ - سَلامٌ (آیه ۵۴ سوره انعام)

(وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ‌ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ...)
(هرگاه كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند، به آنها بگو: سلام بر شما!....)


۲.۳.۶ - سَلامٌ (آیه ۴۶ سوره اعراف)

(وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ‌ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ...)
(و بهشتيان را صدا مى‌زنند كه: درود بر شما باد!....)

سلام قولى در اسلام همين است و آن دعا و خواستن سلامت از خداوند به شخص است‌. سَلامٌ عَلَيْكُمْ‌ يعنى «سلامت باد از خدا بر شما» و چون از جانب خداست لذا تحيّتى است از خدا و با برکت و پاک و دلچسب است‌.


۲.۳.۷ - فَسَلِّمُوا (آیه ۶۱ سوره نور)

(فَسَلِّمُوا عَلى‌ أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَكَةً طَيِّبَةً ...)
(بر خويشتن سلام كنيد، سلام و تحيّتى از سوى خداوند، سلامى پربركت و پاكيزه....)


۲.۳.۸ - سَلامٌ (آیه ۵۸ سوره یس)

(سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ)
(سلام (و درود الهى بر آنها)، سخنى است از سوى پروردگارى مهربان.)
اين سلام قولى از جانب خداوند است كه به اهل بهشت اعلام می‌شود و می‌دانند كه پيوسته در سلامت و امن خواهند بود ممكن است مراد از آن قول ملائکه باشد كه به اهل بهشت گويند (سَلامٌ‌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ) (و به آنان مى‌گويند: سلام بر شما بخاطر صبر و استقامتتان! چه نيكوست سرانجام سراى جاويدان!) چون سلام ملائكه با اجازه خداست لذا در سوره یس سلام خدا خوانده شده است و ممكن است بگوئيم: خداوند صدا خلق می‌كند و اهل بهشت می‌شنوند مثل وحی به موسی در طور سیناء.


۲.۳.۹ - السَّلامَ (آیه ۹۴ سوره نساء)

(وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‌ إِلَيْكُمُ‌ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً ...)
(به كسى كه اظهار صلح و اسلام مى‌كند نگوييد: مسلمان نيستى...)
ظاهرا مراد از آن سلام قولى است چنانكه در سبب نزول آيه نقل شده كه اسامة بن زید و يارانش مردى را كه اسلام آورده بود و به آنها سلام داد و شهادتین گفت كشتند و گوسفندانش را به غنیمت گرفتند. در نتيجه آيه فوق نازل شد.


۲.۳.۱۰ - سَلاَماً (آیه ۶۳ سوره فرقان)

(وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاَماً)
(و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى‌گويند (و با بزرگوارى مى‌گذرند))
ممكن است‌ «سَلاماً» مفعول فعل محذوف باشد يعنى «نطلب منكم‌ السَّلَامَةَ» و شايد صفت محذوف باشد يعنى «قالوا قولا سَلَاماً»


۲.۳.۱۱ - سلام بر انبیاء

(سَلامٌ‌ عَلى‌ نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ‌)
(سَلامٌ‌ عَلى‌ إِبْراهِيمَ‌)
(سَلامٌ‌ عَلى‌ مُوسى‌ وَ هارُونَ‌)
(سَلامٌ‌ عَلى‌ إِلْ‌ياسِينَ‌)
(وَ سَلامٌ‌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ)
اين آيات از آیه ۷۹ صافات تا آیه ۱۸۱ واقع‌اند و در ما قبل هر دو آيه اول و آيه چهارم اين آيه هست‌ «وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ»
اينها سلام و تحيّت قولى است از جانب خدا و اثر واقعى و خارجى دارد آيه پنجم شامل تمام مرسلین است و آيه اول درباره نوح (علیه‌السّلام) از همه وسيع است كه در آن لفظ «فِي الْعالَمِينَ» هست. مراد از آن عالم بشر و يا عالم جن و انس و ملائکه است. و ظاهرا عالم بشر و ادوار بشرى مراد باشد.
به نظر می‌آيد «فِي الْعالَمِينَ» حال‌ باشد از سلام يعنى سلام بر نوح در حاليكه آن سلام پيوسته در ميان عالميان هست و خواهد بود. ظاهرا براى همين است كه المیزان گويد: اين سلام تحيّتى است براى نوح از خدا هديّه می‌شود بر او از جانب امّت‌هاى انسانيت مادامی كه چيزى از خيرات قولا و عملا در جوامع بشرى واقع شود. چون او (عليه‌السّلام) اول كسى است كه به دعوت توحید بر خاسته و شرک و اثر آن را كوبيده و در حدود هزار سال در اين راه رنج برده ... پس براى اوست نصيبى از هر خير تا روز قيامت و در تمام قرآن سلامى به اين وسعت جز درباره نوح يافته نيست.
راغب گويد: اين سلام‌ها روشن می‌كنند كه خدا خواسته بپيامبران ثنا و دعا شود.


۲.۳.۱۲ - سخن بهشتیان (آیه ۲۶ سوره واقعه)

(لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً • إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً)
(در آنجا نه لغو و بيهوده‌اى مى‌شنوند نه سخنان گناه‌آلود؛ تنها سخنى كه مى‌شنوند سلام است سلام.)
بهتر است بگوئيم مراد از سلام قولى و فعلى هر دو است يعنى «به هم‌ديگر سلام گويند و از هم‌ديگر در سلام باشند.» و شايد قولى مراد باشد يعنى «نطلب لكم سلاما».


۲.۳.۱۳ - سلام بودن شب قدر (آیه ۵ سوره قدر)

(سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ)
«آن شب تا طلوع فجر سلام و سلامت است.»
«هِيَ» راجع به لیله قدر است.
درست فهميده نمی‌شود كه چگونه سلام است آيا براى همه يا براى افراد به خصوصى؟! از كلام امام سجاد (علیه‌السّلام) به دست می‌آيد كه براى عدّه به خصوصى است در دعای ۴۴ صحیفه چنين آمده‌
«سَمَّاهَا لَيْلَةَ الْقَدْرِ ... سَلَامٌ‌ دَائِمُ الْبَرَكَةِ إِلَى طُلُوعِ الْفَجْرِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْكَمَ مِنْ قَضَائِهِ.» «و آن را شب قدر نامید ... و آن شب سلامتى و بركت پيوسته است تا سپيده دم بر هر كس از بندگانش كه بخواهد به جهت قضايش كه لازم‌الاجراء دانسته است.» در اين صورت براى كسانى سلامت است كه تقديرشان در آن شب به نحو احسن معين می‌گردد. مثل قرآن كه براى مؤمنان شفاست و کافران را جز خسارت نيافزايد. (وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً) (و از قرآن، آنچه شفا و رحمت براى مؤمنان است، نازل مى‌كنيم؛ ولى ستمکاران را جز خسران و زيان نمى‌افزايد.)


۲.۳.۱۴ - سلام به اصحاب یمین (آیه ۹۱ سوره واقعه)

(وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ • فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ)
(امّا اگر از اصحاب یمین باشد، به او گفته مى‌شود: سلام بر تو از سوى اصحاب يمين (كه از ياران تواند).))
ممكن است مراد از اين سلام همان باشد كه درباره اهل بهشت آمده‌ (لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً إِلَّا سَلاماً ...) (در آن جا هرگز گفتار لغو و بيهوده‌اى نمى‌شنوند....) ولى‌ «سَلاماً سَلاماً» در سوره واقعه راجع به مقربین است معنى آيه چنين می‌شود: «اما اگر شخص متوفى از اصحاب يمين باشد سلام آنها مخصوص تو است.» و شايد «لَكَ» خطاب به حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بوده باشد.


۲.۳.۱۵ - سلام از اسماءالله (آیه ۲۳ سوره حشر)

(هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ‌ السَّلامُ‌ ...)
(او خداوند يگانه‌اى است كه معبودى جز او نيست، حاكم و مالک اوست، از هر عيب منزّه است، به كسى ستم نمى‌كند، امنيّت‌بخش است....)
سلام از اسماء حسنی است.
راغب گويد: گفته‌اند علّت توصيف خداوند به سلام آن است كه عيوب و آفات به حضرتش راه ندارد چنانكه به خلائق می‌رسد. در اين صورت سلام به معنى سالم است.
طبرسی گويد: سلام يعنى آنكه بندگان از ظلمش سالم‌اند و گفته‌اند: آن به معنى سالم از هر نقص و عيب و آفت است.
صدوق در توحید آن را سلامت دهنده و سالم از هر عيب گفته است.
ابن اثیر نيز مثل راغب گفته
و بیضاوی آن را اختيار كرده است.
در اقرب نيز چنين است.
در جوامع الجامع و کشّاف نيز سلامت‌دهنده يا سالم از هر عيب ذكر شده.
المیزان آن را تقريبا بى آزار معنى كرده گويد: سلام كسى است كه با تو به سلامت و عافيت ملاقات كند بدون شرّ و ضرر.
خلاصه آنكه: معنى سلام يا سلامت‌دهنده و يا سالم از هر عيب است. و در صورت اول از صفات فعل و در صورت دوم از صفات جلال است و آن در اصل مصدر است و از باب مبالغه وصف حق تعالى آمده. اقرب الموارد عقيده دارد كه در اسماء الله جز سلام، مصدر نيامده است.


۲.۴ - سِلْم

سلم (بر وزن علم) اخفش آن را صلح گفته است هكذا سلم (بر وزن فلس و فرس). ابو عبیده گويد: سلم و اسلام هر دو يكى است و سلم در جاى ديگر به معنى مسالمت و صلح است.

۲.۴.۱ - السِّلْمِ (آیه ۲۰۸ سوره بقره)

(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي‌ السِّلْمِ كَافَّةً ...)
(اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد؛ همگى در پرتو ايمان در صلح و آشتى درآييد!...)
آن را در آيه به فتح‌ (سین) و كسر آن خوانده‌اند ولى در قرآن‌ها به كسر است.
آيه ما قبل و ذيل آيه شاهد است كه آن به معنى تسليم شدن به فرمان حق و در اخبار شیعه به معنى ورود به ولايت اهل بیت (علیهم‌السلام) تفسير شده است.


۲.۵ - سَلَم

سلم (به فتح سین و لام) به معنى اطاعت و انقياد است‌.
آن چهار بار در قرآن آمده: نساء آیه ۹۰ و ۹۱ ، نحل آیه ۲۸ و ۸۷ .

۲.۵.۱ - السَّلَمَ (آیه ۸۷ سوره نحل)

(وَ أَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَمَ ...)
«آن روز به خدا تسليم و منقاد می‌شوند.»


۲.۶ - سَلْم

سلم (بر وزن عقل) به معنای مسالمت و صلح و سازش‌ است.

۲.۶.۱ - لِلسَّلْمِ (آیه ۶۱ سوره انفال)

(وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ...)
«اگر كفار مايل به سازش و صلح شدند تو هم مايل باش و توکّل به خدا كن.»
سخن ما را درباره اين آيه در «قتل» مطالعه كنيد.


۲.۷ - سُلَّم

سُلَّم (به ضم سین و تشديد لام) به معنای نردبان است. خواه از چوب باشد و يا از سنگ و غيره. علت اين تسميه آن است كه تو را به آنچه می‌خواهى تسلیم می‌كند و می‌رساند.
سلّم دو بار در قرآن آمده: آیه ۳۵ انعام و آیه ۳۸ طور .

۲.۷.۱ - سُلَّماً (آیه ۳۵ سوره انعام)

(وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ ...)
اعراض مشركان بر آن حضرت گران می‌آمد خدا در رفع آن فرمايد:
«اگر اعراض آنها بر تو گران باشد اگر بتوانى منفذى در زمين بيابى يا نردبان و وسيله بالا رفتن به آسمان پيدا كنى و آيه‌اى براى آنها بياورى كه وادار به ايمانشان كند (نتوانى آورد چون خدا خواسته ايمان و كفر با اختيار باشد نه با اجبار.)»


۲.۷.۲ - سُلَّمٌ (آیه ۳۸ سوره طور)

(أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُم بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ)
(آيا نردبانى دارند كه به آسمان بالا مى‌روند و اسرار وحى را مى‌شنوند؟! كسى از آنها كه اسرار وحى را شنيده دليل روشنى بياورد!)


۲.۸ - تسلیم

تسليم، در معانی مختلفی آمده است.

۲.۳.۷ - فَسَلِّمُوا (آیه ۶۱ سوره نور)

(فَإِذا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى‌ أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَكَةً طَيِّبَةً ...)
(و هنگامى كه داخل خانه‌اى شديد، بر خويشتن سلام كنيد، سلام و تحيّتى از سوى خداوند، سلامى پربركت و پاكيزه....)
سلام در این آیه به معنای سلام کردن است.
يعنى به اهل خانه سلام كنيد كه مسلمانان به حكم يک جسداند.


۲.۸.۲ - سَلِّمُوا تَسْلِيماً (آیه ۵۶ سوره احزاب)

(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً)
(اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، بر او درود فرستيد و در برابر اوامر او كاملًا تسليم باشيد.)
در این آیه نیز به معنای سلام کردن است.


۲.۸.۳ - سَلَّمَ (آیه ۴۳ سوره انفال)

وَ لَوْ أَراكَهُمْ كَثِيراً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ لكِنَّ اللَّهَ‌ سَلَّمَ ...
«اگر خدا دشمنان را به تو بسيارشان نشان داده بود دل به ترس می‌داديد و در كار جنگ منازعه می‌كردند ولى خدا از ترس و منازعه نگاه داشت و سلامت كرد.»
تسلیم در اینجا به معنى سالم كردن و نگاه داشتن است.


۲.۸.۴ - سَلَّمْتُمْ (آیه ۲۳۳ سوره بقره)

(فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ ...)
(گناهى بر شما نيست؛ به شرط اين‌كه حق مادران را به طور شايسته بپردازيد....)
در اینجا تسلیم به معنای و ايضا به معنى دادن چيزى آمده است.


۲.۸.۵ - يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً (آیه ۶۵ سوره نساء)

(ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً)
«از حكم تو در دل خويش تنگى احساس نكنند و تسليم و منقاد محض شوند.»
تسلیم اینجا به معنای انقياد و طاعت به كار رفته است.


۲.۸.۶ - مراتب تسليم

تسليم را به سه مرحله تقسيم كرده‌اند:
تسليم تن، تسليم عقل، تسليم قلب.

تسليم تن همان است كه آن را تسليم ظاهرى گفتيم. شخص خود را زبون و لا علاج ديده در مقابل حريف مغلوب و تسليم می‌شود و در اطاعت او در می‌آيد ولى فكر و عقلش تسليم نشده بلكه پيوسته در انتظار فرصت است تا بار ديگر به ستيز بر خيزد. و اين همان است كه در آيه‌ زیر گفته شد.

(قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا ...)
(اعراب بادیه‌نشین گفتند: ايمان آورده‌ايم. بگو: شما ايمان نياورده‌ايد، ولى بگوييد اسلام آورده‌ايم....)

تسليم عقل و فكر آن است كه شخص در مقابل دليل و منطق تسليم شود. در اين تسليم نمی‌شود شخص را با كتک زدن و شكنجه دادن تسليم كرد ولى هر گاه دليل كافى وجود داشت عقل تسليم می‌گردد.
بيشتر كفاری كه اهل عذاب‌اند و قرآن می‌گويد: دانسته از خدا و دستور او اعراض می‌كنند از اين قبيل‌اند، می‌دانند و يقين دارند ولى از روى حسد يا حرص و يا خودپسندی و خودبینی تن به حق در نمی‌دهند عقلشان تسليم است ولى قلبشان تسليم نيست چنانكه فرموده‌
(وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا ...)
(و آن را از روى ظلم و تکبر انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند....) يعنى آيات ما را انكار كردند و تسليم نشدند ولى ضمير شان‌ و عقلشان يقين كرد علت انكارشان ستم و برترى‌جوئى بود.

موسی در مقابل انكار فرعون می‌گويد :
(لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ وَ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً)
«می‌دانى كه اين آيات را پروردگار آسمان‌ها و زمين نازل كرده، اى فرعون: من تو را هلاک شده می‌دانم.»

آرى فرعون می‌دانست كه موسى حق است عقلش تسليم شده بود از روى خودپسندى و جاه‌طلبى تسليم قلبى نداشت، می‌دانست ولى خاضع نبود مثل معاویه (علیه‌لعائن‌الله) كه امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌وسلامه‌علیه) را بيشتر از ديگران مى‌شناخت. ولى خاضع نبود. هم خود را بدبخت كرد و هم ديگران را.
درباره اختلاف اهل کتاب و قبول نكردن اسلام، مكرر در آيات می‌خوانيم كه می‌دانستند قرآن حق و اسلام همان دين موعود است ولى در اثر حسد حاضر به تسليم نشدند
(وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ ...)
(و كسانى كه کتاب آسمانی به آنان داده شد، با يكديگر اختلاف نكردند، مگر بعد از آگاهى و از روى ستم و حسدورزى....)

و در جاى ديگر فرموده: آنها پيامبر اسلام را همانطور می‌شناسند كه پسران خود را و عدّه‌اى از آنها حق را می‌دانند و نهان می‌دارند.
(الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ)
(كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده‌ايم، او -پيامبر- را همچون فرزندان خود مى‌شناسند؛ ولى جمعى از آنان، حق را در حالى كه از آن آگاهند كتمان مى‌كنند.)
رجوع شود به «خلف» و بقيه مطلب در «كفر» خواهد آمد.

تسليم سوّم، تسليم قلب است و آن همان انقياد و مطيع بودن است كه توأم با ايمان و عمل است.
ناگفته نماند علت تسليم نشدن قلب پس از تسليم عقل، سه چيز است:
حرص، تكبر، حسد. لذا در روايات اسلامى نقل شده: گناهان اولى سه گناهند از آنها بپرهيزيد حرص همان است كه آدم را به خوردن شجره منهى وا داشت. شيطان از روى تكبر بر آدم سجده نكرد. پسر آدم از روى حسد برادر خويش را بكشت. اگر درباره گناهان مردم كه دانسته و از روى علم گناه می‌كنند دقّت كنيم خواهيم ديد علت ارتكاب گناه يكى از سه چيز فوق است.


۲.۹ - اسلام

اسلام به معنای انقياد و تسليم شدن است. در اقرب گويد: «أَسْلَمَ‌ الرَّجُلُ: انْقَادَ»

۲.۹.۱ - أَسْلَمَ (آیه ۸۳ سوره آل عمران)

(وَ لَهُ‌ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...)
«آن كه در آسمان‌ها و زمين است به او منقاد و مطيع‌اند....»


۲.۹.۲ - أَسْلَما (آیه ۱۰۳ سوره صافات)

(فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ)
«چون هر دو به دستور خدا تسليم و منقاد شدند و او را به پیشانی در تل خوابانيد.»


۲.۹.۳ - أَسْلِمْ - أَسْلَمْتُ (آیه ۱۳۱ سوره بقره)

(إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ‌ أَسْلِمْ قالَ‌ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ)
(و ياد آوريد هنگامى را كه پروردگارش به او فرمود: اسلام بياور و در برابر حق، تسليم باش. او فرمان پروردگار را از جان و دل‌پذيرفت؛ و گفت: در برابر پروردگار جهانيان، تسليم شدم.)


۲.۹.۴ - أَسْلَمْنا (آیه ۱۴ سوره حجرات)

(قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ ...)
«اعراب باديه‌نشين می‌گفتند: ايمان آورديم آنچه می‌گوئيم در دل داريم و دلمان به آن مطمئن و آرام است. در جواب آمده: بگو ايمان نياورده‌ايد بلكه بگوئيد تسليم شده‌ايم يعنى اسلام را قوى ديده و با آن در حال جنگ نيستيم و تسليم هستيم.»
گاهى از اسلام، تسليم ظاهرى مراد است نه تسليم و انقيادی كه از علم و يقين ناشى می‌شود بلكه يكى از طرفين خود را زبون و فاقد قدرت ديده به ظاهر منقاد می‌شود و آن از نظر قرآن ارزشى ندارد نظير آیه فوق.


۲.۹.۵ - مُسْتَسْلِمُونَ‌ (آیه ۲۶ سوره صافات)

(بَلْ هُمُ الْيَوْمَ‌ مُسْتَسْلِمُونَ‌)
(ولى آنان در آن روز در برابر قدرت خدا تسليمند.)
در این آیه نیز تسلیم ظاهری مراد است. و شايد استفهام براى زيادت تسليم بوده باشد.


۲.۹.۶ - الْإِسْلامُ (آیه ۱۹ سوره آل عمران)

(إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ‌ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ ...)
(دين در نزد خدا، اسلام است. و كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده شد، با يكديگر اختلاف نكردند، مگر بعد از آگاهى و از روى ستم و حسدورزى....)


۲.۹.۷ - الْإِسْلامِ (آیه ۸۵ سوره آل عمران)

(وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ ...)
(و هر كس جز اسلام و تسليم در برابر فرمان حقّ، آيينى براى خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد....)


۲.۹.۸ - الْإِسْلامَ (آیه ۳ سوره مائده)

(وَ رَضِيتُ لَكُمُ‌ الْإِسْلامَ دِيناً ...)
اسلام را به عنوان آيين جاودان شما پذيرفتم....)


۲.۹.۹ - توضیح تکمیلی

اسلام هر چند مخصوص شريعت حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله) شده ولى تمام اديان اسلام‌اند و پيامبران از مردم جز تسليم شدن به خدا و انقياد، چيزى نخواسته‌اند.
آيه اول اين حقيقت را روشن می‌كند: دين در نزد خدا فقط اسلام و انقياد به خداست. و اختلاف اهل كتاب از روى جهل و نادانى نيست بلكه دانسته و از روى حسد اختلاف كرده‌اند و گرنه می‌دانند كه دين خضوع به اراده حق و انقياد به آن است و می‌دانند كه اين دين حق است و جز تسليم شدن به خدا نيست آنها دانسته به آيات حق كافر می‌شوند. در سوره آل‌عمران از آیه ۸۱ ميثاق پيامبران در تصديق يكديگر و انقياد اهل آسمان‌ها و زمين، بيان شده و سپس فرموده: بگو به خدا و به آنچه بر ما و بر ابراهیم، اسمعیل، اسحق، یعقوب، اسباط، موسی، عیسی، و ساير پيامبران نازل شده ايمان آورديم و تسليم شديم و همه را پيامبر خدا می‌دانيم و آنگاه فرموده:
(وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ‌ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ ....)
(و هر كس جز اسلام و تسليم در برابر فرمان حقّ، آيينى براى خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد....)


۲.۹.۱۰ - فرق اسلام و ايمان‌

نظر به اصل لغت: اسلام ناشى از ايمان و نتيجه آن است كه ايمان از امن و آرامش قلب است، مؤمن كسى است كه عقايد حقه را تصديق كند و قلبش درباره آنها آرام و مطمئن و بى تشويش باشد.

(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا ...)
(مؤمنان واقعى تنها كسانى هستند كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده‌اند، سپس شک و ترديدى به خود راه نداده....)

«ريب» چنانكه گفته‌ايم قلق و اضطراب و تشويش قلب است. چنين كسى قهرا به آنچه می‌داند تسليم و منقاد می‌شود. و انقياد در بيشتر موارد توأم با عمل و يا عين عمل است.
در آيه‌
(وَ ما زادَهُمْ إِلَّا إِيماناً وَ تَسْلِيماً)
(و اين موضوع جز بر ايمان و تسليم آنان نيفزود.)
به هر دو از ايمان و اسلام توجّه شده است. یعنى: آن پيش آمد هم تصديق و اطمينان قلبى و هم انقيادشان را در مقابل فرمان حق افزود.

اگر گوئى: اكنون كه اسلام ناشى از ايمان است پس چرا در آيه‌
(إِنَ‌ الْمُسْلِمِينَ‌ وَ الْمُسْلِماتِ‌ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ‌ ... أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً)
(به يقين، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، ... خداوند براى همه آنان آمرزش و پاداش عظيمى فراهم ساخته است.)

و آيه‌
(عَسى‌ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَ‌ مُسْلِماتٍ‌، مُؤْمِناتٍ، قانِتاتٍ، تائِباتٍ، عابِداتٍ، سائِحاتٍ، ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً)
(اى همسران پيامبر اگر او شما را طلاق دهد، اميد است پروردگارش به جاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد، همسرانى مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه‌كننده، عبادت‌كار، هجرت‌كننده، زنانى غيرباكره و باکره.)

مسلمات از مؤمنات پيش افتاده است و لازم بود كه مؤمنات پيش آيد كه ايمان نسبت به اسلام در حكم مقدمه است؟
گوئيم: به نظر می‌آيد كه اين از اهميت اسلام باشد چون ايمان بدون اسلام و انقياد فائده‌اى ندارد مگر در بعضى موارد كه به انقياد و عمل اصلا مجالى نباشد.
به نظر من در تمام آياتی كه‌ «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» آمده، «آمَنُوا» مبيّن ايمان و تصديق قلبى و «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» مبيّن اسلام و انقياد است كه انقياد را اگر عين عمل هم ندانيم از عمل قابل انفكاک نيست. و آنها همه در جاى «آمنوا و اسلموا» هستند و اين هر دو مقام عبودیّت و بندگى را مجسّم می‌كنند.
اين فرق كه درباره ايمان و اسلام گفته شد. راجع به اصل لغت و بعضى از موارد قرآن بود ولى در بسيارى از آيات ايمان به عنى اسلام و اسلام به معنى هر دو به كار رفته است. مثل‌

(فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ)
(آنها گفتند: آيا ما به دو بشر همانند خودمان ايمان بياوريم، درحالى كه قوم آنها ما را مى‌پرستند (و بردگان ما هستند)؟!)
مراد از ايمان در آيه ظاهرا تسليم است يعنى آيا به دو نفر كه مثل ما بشراند تسليم و مطيع شويم حال آنكه قومشان نوكران مااند، و غرض آن نيست كه حاضر نيستيم درباره معجزات آن دو فكر كنيم تا ايمان بياوريم.

همچنين است در آيات‌
(وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ ...)
(و هنگامى كه به آنان گفته شود: ايمان آوريد، همانگونه كه ساير مردم ايمان آورده‌اند!...)

(وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتابٍ ...)
(و بگو: به تمام كتاب‌هايى كه خدا نازل كرده ايمان آورده‌ام....)

(أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ ...)
(آيا به بعضى از دستورات كتاب خدا ايمان مى‌آوريد، و به بعضى كافر مى‌شويد؟!...)

و بيشتر آيات ديگر.

و آياتی كه در آنها مسلمون، مسلمات، مسلم، اسلم، و اسلموا آمده ايمان در همه منظور است و همه با ايمان يكى‌اند جز در آياتی كه ايمان و اسلام هر دو ذكر شده است نحو

(آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ‌)
(به خدا ايمان آورديم؛ و تو نيز گواه باش كه ما اسلام آورده‌ايم.)

{{(آیه):وَ ما زادَهُمْ إِلَّا إِيماناً وَ تَسْلِيماً}}
(و اين موضوع جز بر ايمان و تسليم آنان نيفزود.)

(إِنَ‌ الْمُسْلِمِينَ‌ وَ الْمُسْلِماتِ‌ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ...)
(به يقين، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، ...)


۱. قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۳، ص۲۹۶.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۲۱.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۸۳.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۲۱.    
۵. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۲، ص۷۰۵.    
۶. صافات/سوره۳۷، آیه۸۴.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۹.    
۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۲۳.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۴۷.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۱۱.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۰۱.    
۱۲. بقره/سوره۲، آیه۷۱.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۱.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۳۰۶.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۰۲.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۱۳.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۷۴.    
۱۸. ق/سوره۵۰، آیه۳۴.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۵۳۱.    
۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۵۵.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۷۶.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۲۴.    
۲۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۹.    
۲۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲۷.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۲۷.    
۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۰۳.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۴۱.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۸۷.    
۲۹. مائده/سوره۵، آیه۱۶.    
۳۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۱۰.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۳۹۹.    
۳۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۲۴۴.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۲۵۴.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۷۰.    
۳۵. انعام/سوره۶، آیه۱۲۷.    
۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۴۴.    
۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۴۷۵.    
۳۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۳۴۵.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۲۶۹.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۶۲.    
۴۱. انعام/سوره۶، آیه۵۴.    
۴۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۳۴.    
۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۱۴۸.    
۴۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۰۴.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۱۰۸.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۷۶.    
۴۷. اعراف/سوره۷، آیه۴۶.    
۴۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۶.    
۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۱۶۱.    
۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۲۹.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۱۷.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۵۳.    
۵۳. نور/سوره۲۴، آیه۶۱.    
۵۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۵۸.    
۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۲۲۹.    
۵۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۶۵.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۷۳.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۴۶.    
۵۹. یس/سوره۳۶، آیه۵۸.    
۶۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۴.    
۶۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۱۵۱.    
۶۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۰۱.    
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۴۲۴.    
۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۷۱.    
۶۵. رعد/سوره۱۳، آیه۲۴.    
۶۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۵۲.    
۶۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۴۷۵.    
۶۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۴۷.    
۶۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۵۶.    
۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۴۵.    
۷۱. یس/سوره۳۶، آیه۵۸.    
۷۲. نساء/سوره۴، آیه۹۴.    
۷۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۹۳.    
۷۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۶۳.    
۷۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۴۱.    
۷۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۳۰۸.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۵.    
۷۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۴۴.    
۷۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۶۸.    
۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۵.    
۸۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳.    
۸۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۶۵.    
۸۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۳۹.    
۸۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۳۳۱.    
۸۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۷۹.    
۸۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۲۲۲.    
۸۷. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۲۲.    
۸۸. صافات/سوره۳۷، آیه۷۹.    
۸۹. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۹.    
۹۰. صافات/سوره۳۷، آیه۱۲۰.    
۹۱. صافات/سوره۳۷، آیه۱۳۰.    
۹۲. صافات/سوره۳۷، آیه۱۸۱.    
۹۳. صافات/سوره۳۷، آیه۷۹.    
۹۴. صافات/سوره۳۷، آیه۷۹.    
۹۵. صافات/سوره۳۷، آیه۷۸.    
۹۶. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۸.    
۹۷. صافات/سوره۳۷، آیه۱۲۹.    
۹۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۴۶.    
۹۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۲۱.    
۱۰۰. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۲۲.    
۱۰۱. واقعه/سوره۵۶، آیات۲۵ - ۲۶.    
۱۰۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۵.    
۱۰۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۱۱.    
۱۰۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۲۳.    
۱۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۱۴۵.    
۱۰۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۸.    
۱۰۷. قدر/سوره۹۷، آیه۵.    
۱۰۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۶۴.    
۱۰۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۳۲.    
۱۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۰۵.    
۱۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۹۰.    
۱۱۲. صحیفه سجادیه، ترجمه حسین انصاریان، دعای۴۴، ص۲۲۱.    
۱۱۳. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۲.    
۱۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۰.    
۱۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۵۲.    
۱۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۸۲.    
۱۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۹۷.    
۱۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۳.    
۱۱۹. واقعه/سوره۵۶، آیات۹۰ - ۹۱.    
۱۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۷.    
۱۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۴۲.    
۱۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۳۹.    
۱۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۱۹۱.    
۱۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۴۴.    
۱۲۵. مریم/سوره۱۹، آیه۶۲.    
۱۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۹.    
۱۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۱۰۶.    
۱۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۷۹.    
۱۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۸۶.    
۱۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۴.    
۱۳۱. واقعه/سوره۵۶، آیه۲۶.    
۱۳۲. حشر/سوره۵۹، آیه۲۳.    
۱۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۴۸.    
۱۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۸۲.    
۱۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۲۲.    
۱۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۳۴۸.    
۱۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۰۰.    
۱۳۸. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۲۲.    
۱۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۰۰.    
۱۴۰. صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص۲۰۴.    
۱۴۱. ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه، ج۲، ص۳۹۳.    
۱۴۲. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر البیضاوی، ج۵، ص۲۰۲.    
۱۴۳. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۲، ص۷۰۶.    
۱۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج۳، ص۵۳۹.    
۱۴۵. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۴، ص۵۰۹.    
۱۴۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۲۲.    
۱۴۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۸۲.    
۱۴۸. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۲، ص۷۰۶.    
۱۴۹. اخفش المتوسط، معانی القرآن، ج۱، ص۱۸۰.    
۱۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۳۶.    
۱۵۱. بقره/سوره۲، آیه۲۰۸.    
۱۵۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲.    
۱۵۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۱۵۱.    
۱۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۱۰۱.    
۱۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۷۰.    
۱۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۳۶.    
۱۵۷. نساء/سوره۴، آیه۹۰.    
۱۵۸. نساء/سوره۴، آیه۹۱.    
۱۵۹. نحل/سوره۱۶، آیه۲۸.    
۱۶۰. نحل/سوره۱۶، آیه۸۷.    
۱۶۱. نحل/سوره۱۶، آیه۸۷.    
۱۶۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۴۶۲.    
۱۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۳۲۰.    
۱۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۳۳.    
۱۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۸۵.    
۱۶۶. انفال/سوره۸، آیه۶۱.    
۱۶۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۱۵۴.    
۱۶۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۱۱۷.    
۱۶۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۵۱.    
۱۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۵۳.    
۱۷۱. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۲، ص۷۰۷.    
۱۷۲. انعام/سوره۶، آیه۳۵.    
۱۷۳. طور/سوره۵۲، آیه۳۸.    
۱۷۴. انعام/سوره۶، آیه۳۵.    
۱۷۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۹۰.    
۱۷۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۶۴.    
۱۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۷۳.    
۱۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۸.    
۱۷۹. طور/سوره۵۲، آیه۳۸.    
۱۸۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲۵.    
۱۸۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۱.    
۱۸۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۱.    
۱۸۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۳۶۰.    
۱۸۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۵۵.    
۱۸۵. نور/سوره۲۴، آیه۶۱.    
۱۸۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۵۸.    
۱۸۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۲۹۹.    
۱۸۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۶۵.    
۱۸۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۷۳.    
۱۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۴۶.    
۱۹۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۶.    
۱۹۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۶.    
۱۹۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۵۰۷.    
۱۹۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۳۸.    
۱۹۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۱۶۹.    
۱۹۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۷۹.    
۱۹۷. انفال/سوره۸، آیه۴۳.    
۱۹۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۱۲۲.    
۱۹۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۹۳.    
۲۰۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۲۸.    
۲۰۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۴۱.    
۲۰۲. بقره/سوره۲، آیه۲۳۳.    
۲۰۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷.    
۲۰۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۴۱.    
۲۰۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۳۶۲.    
۲۰۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۸۸.    
۲۰۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۳۵.    
۲۰۸. نساء/سوره۴، آیه۶۵.    
۲۰۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۶۴۷.    
۲۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۴۰۵.    
۲۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۲۱۸.    
۲۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۷.    
۲۱۳. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۴.    
۲۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۱۷.    
۲۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۹۱.    
۲۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸.    
۲۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۲۵.    
۲۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۷.    
۲۱۹. نمل/سوره۲۷، آیه۱۴.    
۲۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۸.    
۲۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۹۱.    
۲۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۴۶.    
۲۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۸۵.    
۲۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۳.    
۲۲۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۰۲.    
۲۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۰۳.    
۲۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۱۸.    
۲۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۲۲۲.    
۲۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۸۵.    
۲۳۰. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۲۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲.    
۲۳۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۱۸۹.    
۲۳۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۲۱.    
۲۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۲۶۹.    
۲۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۱۸.    
۲۳۶. بقره/سوره۲، آیه۱۴۶.    
۲۳۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۴۶.    
۲۳۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۵۳.    
۲۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۴۰.    
۲۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۱۰۸.    
۲۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۲۳.    
۲۴۲. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۲، ص۲۰۷.    
۲۴۳. آل‌عمران/سوره۳، آیه۸۳.    
۲۴۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۵۱۹.    
۲۴۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۳۳۶.    
۲۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۱۴۹.    
۲۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۸۷.    
۲۴۸. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۳.    
۲۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۳۱.    
۲۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۵۲.    
۲۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۲۵.    
۲۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۰۷.    
۲۵۳. بقره/سوره۲، آیه۱۳۱.    
۲۵۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۰.    
۲۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۴۵۴.    
۲۵۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۰۰.    
۲۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۶۵.    
۲۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۹۸.    
۲۵۹. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۴.    
۲۶۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۹۱.    
۲۶۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۲۸.    
۲۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۲۵.    
۲۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۷.    
۲۶۴. صافات/سوره۳۷، آیه۲۶.    
۲۶۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۷.    
۲۶۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۰۰.    
۲۶۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۳۲.    
۲۶۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۴۷۲.    
۲۶۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۸۸.    
۲۷۰. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۲۷۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲.    
۲۷۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۱۸۹.    
۲۷۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۲۱.    
۲۷۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۲۶۹.    
۲۷۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۱۸.    
۲۷۶. آل‌عمران/سوره۳، آیه۸۵.    
۲۷۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶۱.    
۲۷۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۵۲۰.    
۲۷۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۳۳۷.    
۲۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۱۵۰.    
۲۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۷۸.    
۲۸۲. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۲۸۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰۷.    
۲۸۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۲۸۸.    
۲۸۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۷۹.    
۲۸۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۲۰۴.    
۲۸۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۴۶.    
۲۸۸. آل‌عمران/سوره۳، آیه۸۱.    
۲۸۹. آل‌عمران/سوره۳، آیه۸۵.    
۲۹۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶۱.    
۲۹۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۵۲۰.    
۲۹۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۳۳۷.    
۲۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۱۵۰.    
۲۹۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۷۸.    
۲۹۵. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۵.    
۲۹۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۱۷.    
۲۹۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۹۲.    
۲۹۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۲۹.    
۲۹۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۲۹.    
۳۰۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۸.    
۳۰۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۲.    
۳۰۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۰.    
۳۰۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۴۳۴.    
۳۰۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۹۰.    
۳۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۷۲.    
۳۰۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۴۹.    
۳۰۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۵.    
۳۰۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۲.    
۳۰۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۴۶۹.    
۳۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۱۳.    
۳۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۱۱۵.    
۳۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۱.    
۳۱۳. تحریم/سوره۶۶، آیه۵.    
۳۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۶۰.    
۳۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۵۵۸.    
۳۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۳۳.    
۳۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۱۴۰.    
۳۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۵.    
۳۱۹. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۴۷.    
۳۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴۵.    
۳۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۶.    
۳۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۴.    
۳۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۵۳.    
۳۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۷۲.    
۳۲۵. بقره/سوره۲، آیه۱۳.    
۳۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳.    
۳۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۸۷.    
۳۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۵.    
۳۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۷۶.    
۳۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۳۹.    
۳۳۱. شوری/سوره۴۲، آیه۱۵.    
۳۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۴.    
۳۳۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۴.    
۳۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۳.    
۳۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۱۱۱.    
۳۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۸.    
۳۳۷. بقره/سوره۲، آیه۸۵.    
۳۳۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۳.    
۳۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۳۳۰.    
۳۴۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۱۹.    
۳۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۴۶.    
۳۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۰۴.    
۳۴۳. آل‌عمران/سوره۳، آیه۵۲.    
۳۴۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۶.    
۳۴۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۳۱۹.    
۳۴۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۲۰۳.    
۳۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۸۸.    
۳۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۵۷.    
۳۴۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۲.    
۳۵۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۰.    
۳۵۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۴۳۴.    
۳۵۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۹۰.    
۳۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۷۲.    
۳۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۴۹.    
۳۵۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۵.    
۳۵۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۲.    
۳۵۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۴۶۹.    
۳۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۱۳.    
۳۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۱۱۵.    
۳۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۱.    



قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «سلم»، ج۳، ص۲۹۶.    


رده‌های این صفحه : مفردات قرآن | واژه شناسی واژگان سوره احزاب | واژه شناسی واژگان سوره اسراء | واژه شناسی واژگان سوره اعراف | واژه شناسی واژگان سوره انبیاء | واژه شناسی واژگان سوره انعام | واژه شناسی واژگان سوره انفال | واژه شناسی واژگان سوره بقره | واژه شناسی واژگان سوره توبه | واژه شناسی واژگان سوره حجرات | واژه شناسی واژگان سوره حشر | واژه شناسی واژگان سوره رعد | واژه شناسی واژگان سوره سبا | واژه شناسی واژگان سوره شوری | واژه شناسی واژگان سوره ص | واژه شناسی واژگان سوره صافات | واژه شناسی واژگان سوره طور | واژه شناسی واژگان سوره فرقان | واژه شناسی واژگان سوره ق | واژه شناسی واژگان سوره قدر | واژه شناسی واژگان سوره مائده | واژه شناسی واژگان سوره مریم | واژه شناسی واژگان سوره مومنون | واژه شناسی واژگان سوره نحل | واژه شناسی واژگان سوره نساء | واژه شناسی واژگان سوره نمل | واژه شناسی واژگان سوره نور | واژه شناسی واژگان سوره واقعه | واژه شناسی واژگان سوره هود | واژه شناسی واژگان سوره یس




جعبه ابزار