• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سخر (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





سُخْر (به ضم سین و سکون خاء) از واژگان قرآن کریم به معنای ریشخند کردن است. مشتقات سخر که در آیات قرآن استفاده شده عبارتند از: ساخِر اسم فاعل و به معنای مسخره‌کننده و سخرى (به ضم سين و كسر آن) به معنى مسخره شده يا تسخير شده است.



سُخْر به معنای ريشخند كردن است. در اقرب گويد «سخر منه: هزء به» (إِنْ‌ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَما تَسْخَرُونَ‌) «اگر ما را مسخره بكنيد ما هم شما را مسخره و ريشخند خواهيم كرد.» اين كلمه در همه جاى قرآن با «من» تعديه شده است در اقرب الموارد با «باء» نيز گفته سپس می‌گويد: فراء تعديه با باء را منع كرده
[۵] شرتونی، سعید، اقرب الموارد.
و جوهری گويد ابو زيد حكايت كرده كه آن پست‌ترين دو استعمال است و در تاج العروس آمده كه «سخريه» براى در ضمن گرفتن معنى «هزأ» است.


(إِنْ‌ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَما تَسْخَرُونَ‌) «اگر ما را مسخره بكنيد ما هم شما را مسخره و ريشخند خواهيم كرد.»

۲.۱ - ساخر

ساخِر به معنای مسخره‌كننده‌ است.
(وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ‌ السَّاخِرِينَ‌) (و از مسخره‌كنندگان آيات او بودم!)

۲.۲ - استسخر

به عقيده طبرسی سخر و استسخر هر دو به يک معنى است و بعضى استفعال را طلب اظهار مسخره گفته‌اند. على هذا معنى‌ (وَ إِذا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ‌) آن است «چون آيه‌اى بينند مسخره و ريشخند كنند يا يكديگر را به اظهار ريشخند وا می‌دارند.» در اقرب نيز هر دو به يک معنى است
[۱۳] شرتونی، سعید، اقرب الموارد.
ولى می‌شود گفت كه اضافه مبانى كثرت و مبالغه را می‌رساند.

۲.۳ - تسخیر

تَسخير يعنى وادار كردن به عمل با قهر و اجبار. راغب گويد: تسخير آن است كه شى‌ء را به غرض مخصوصى با قهر سوق كنند. طبرسی آن را رام كردن گويد كه عبارت اخراى سوق به قهر است. ديگران نيز چنين گفته‌اند.
(وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ ...) يعنى «خورشید و ماه را رام كرد و به حركت و نظم مقهور نمود.»
(أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ‌ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ...) (آيا نديديد خداوند آنچه را در آسمان‌ها و زمين است مسخّر شما كرده....) «لَكُمْ» در اين آيه و آيات ديگر نشان می‌دهد كه اين تسخير براى بندگان و براى منافع آنهاست.
(وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ‌ مُسَخَّراتٍ‌ بِأَمْرِهِ ...) (و خورشيد و ماه و ستارگان مسخّر فرمان او هستند....)


۲.۴ - سخری

سخْرى به ضم سين و كسر آن به معنى مسخره‌شده يا تسخيرشده است. طبرسى ذيل آیه ۱۱۰ مؤمنون نقل كرده كه آن به معنى مسخره شده و با ضم و كسر هر دو آيد ولى به معنى تسخير شده فقط با ضمّ آيد و نيز گويد: آنرا در آيه‌ (لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا ...) بالاتفاق با ضم خوانده‌اند ولى در آيه‌ (فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ‌ سِخْرِيًّا ...) و (أَتَّخَذْناهُمْ‌ سِخْرِيًّا ...) با ضمّ و كسر هر دو خوانده‌اند.
ناگفته نماند: «سِخْرِيًّا» در مؤمنون ۱۱۰ و ص ۶۳ در قرآن‌ها به كسر سين است گرچه قراء با هر دو خوانده‌اند به نظر می‌آيد كه مراد از آن در دو آيه فوق مسخره گرفتن است مخصوصا در سوره مؤمنون كه ما بعد آن‌ «وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ» است. ولى در آیه ۳۲ زخرف مراد از آن تسخير شده است كه ذيلا آن را بررسى می‌كنيم:
(أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ) (آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مى‌كنند؟! ما معيشت آنها را در زندگى دنيا در ميانشان تقسيم كرديم و درجات بعضى را برتر از بعضى قرار داديم تا يكديگر را به خدمت گيرند؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع‌آورى مى‌كنند بهتر است.)
«سُخْرِيًّا» در اين آيه‌ چنانكه گفتيم بالاتفاق با ضمّ قرائت شده است. و مراد از آن تسخير كردن است كه مردمان يكديگر را مسخر می‌كنند.
مراد از رحمت ظاهرا نبوت است كه آيه قبل می‌گويد (وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‌ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ) (و گفتند: چرا اين قرآن بر مرد بزرگ و ثروتمندى از اين دو شهر مکه و طائف نازل نشده است؟!) در جواب آمده: آيا آنها رحمت خدا را قسمت می‌كنند و می‌خواهند نبوّت روى دلخواه آن‌ها باشد گذشته از نبوّت معيشت‌هاى آنها را نيز ما قسمت كرده‌ايم و بعضى را بر بعضى مزيّت داده‌ايم تا يكديگر را تسخير كنند و هر كس از ديگرى فرمان برد و دست به هم دهند تا كار دنيا اداره شود.
ناگفته نماند چنانكه در «رزق» گذشت خداوند استعدادهاى بشر را مختلف قرار داده تا هر يک در كارى متخصص باشند و هر يک كارى پيش گيرند و هر متخصص آن ديگرى را تسخير كند تا اطاعت و فرمانبرى در جريان افتاده كارها رو براه شوند. اگر مردم در يک استعداد آفريده می‌شدند و يكسان می‌بودند يكديگر را مسخر نمی‌كردند و امور دنيا پيش نمی‌رفت . به نظر نگارنده مراد از «قَسَمْنا» و «رَفَعْنا» راجع به اختلاف استعدادها است نه به ثروت و مال دنيا گرچه نتيجه آن اختلاف در ثروت نيز هست و اللّه اعلم.


۱. قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «سخر»، ج۳، ص۲۴۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۰۲.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۳۲۷.    
۴. هود/سوره۱۱، آیه۳۸.    
۵. شرتونی، سعید، اقرب الموارد.
۶. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۲، ص۶۷۹.    
۷. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۱۱، ص۵۲۳.    
۸. هود/سوره۱۱، آیه۳۸.    
۹. زمر/رسوره۳۹، آیه۵۶.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۶۴.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۹۷.    
۱۲. صافات/سوره۳۷، آیه۱۴.    
۱۳. شرتونی، سعید، اقرب الموارد.
۱۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۰۲.    
۱۵. رعد/سوره۱۳، آیه۲.    
۱۶. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۰.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۱۳.    
۱۸. اعراف/سوره۷، آیه۵۴.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۷.    
۲۰. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۱۰.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۸۸.    
۲۲. زخرف/سوره۴۳، آیه۳۲.    
۲۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۱۰.    
۲۴. ص/سوره۳۸، آیه۶۳.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۸۸.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۷۵۴.    
۲۷. زخرف/سوره۴۳، آیه۳۲.    
۲۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۹۱.    
۲۹. زخرف/سوره۴۳، آیه۳۱.    
۳۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۹۱.    



قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «سخر»، ج۳، ص۲۴۲.    






جعبه ابزار