• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حبس دشنام‌دهنده به مسلمان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حبس دشنام‌دهنده به مسلمان از مباحث فقهی و حقوقی مربوط به حقوق زندانی و درباره حکم زندانی‌کردن کسی نسبت به مسلمانان ناسزا می‌گوید. مشهور از نظر شیعه اگر کسی به دیگری ناسزا گوید و به درجۀ قذف- که موجب حدّ است- نرسد، تعزیر می‌شود و نیز هر سخنی که مخاطب آن را ناپسند می‌داند و باعث آزار او می‌شود، چنین است.
امّا اهل سنّت از عمر نقل کرده‌اند که حطیئه را به جهت هجو زبرقان، زندانی کرد. از این‌رو، معتقدند: باید وی را زد و زندانی و توبیخ کرد. پس از نظر فریقین تعزیر وجود دارد، امّا جواز حبس مبنی بر این است که تعزیر شامل حبس هم بشود.



۱. شیخ طوسی: هر کس به دیگری بگوید: ‌ای فاسق! یا‌ ای خائن! یا‌ ای شراب‌خوار! در حالی که او ظاهرا عادل است، حدّ قذف بر وی جاری نمی‌شود، ولی تادیب می‌شود و اگر به مسلمانی بگوید: تو آدم رذل یا پست یا احمق یا خوک یا سگ یا مسخ شده یا مشابه این‌ها هستی، تعزیر می‌شود و اگر انسان دیگری را به سخنی مورد خطاب قرار دهد که احتمال دشنام در آن است، تعزیر و تادیب می‌شود تا دیگر از اهل ایمان بدگویی نکند. هر کلامی که مایۀ ایذا و آزار مسلمانان شود واجب است گویندۀ آن تعزیر گردد.
۲. سلّار بن عبدالعزیز: دشنام و نسبت گمراهی یا یکی از معصیت‌های الهی به دیگری دادن یا با لقب زشت خواندن افراد، مرد باشد یا زن یا بچه، موجب تعزیر و تادیب می‌شود.
[۲] دیلمی، سلار بن عبدالعزیز، المراسم، ص۲۵۶.

۳. ابن برّاج: اگر به دیگری بگوید: ‌ای کافر! در حالی که او ظاهرا مسلمان است، مورد ضرب دردناک قرار می‌گیرد … و اگر دیگری را با کلامی که احتمال دشنام می‌رود، خطاب کند تادیب و تعزیر می‌شود تا با اهل ایمان برخورد بد نکند و هرگاه او را با یکی از بلاهای الهی مانند پیسی، جذام، کوری، جنون و مشابه این‌ها سرزنش کند یا یکی از گرفتاری‌های مخفی او را آشکار سازد، لازم است تادیب شود مگر اینکه مخاطب او فردی گمراه و کافر باشد. هر لفظی که انسان با آن دیگر مسلمانان را ایذا و آزار رساند واجب است گویندۀ آن تعزیر شود.


۱. از ابن شبه: حدیث کرد ما را صلت بن مسعود، گفت: حدیث کرد ما را احمد بن شبویه از سلیمان بن صالح، از عبداللّه بن مبارک، از عبدالعزیز بن ابی سلمه: عمر، حطیئه را حبس کرد.
۲. همو: زبرقان رفت تا زکات قومش را برای عمر ببرد. در راه، حطیئه را دید که همراه اهل و عیالش برای فرار از قحطی و خشک‌سالی عازم عراق است. زبرقان (یکی از بزرگان جاهلیت و دارای منزلت فراوان در اسلام بود. پیامبر او را مسئول جمع‌آوری زکات قوم خودش، بنی عوف کرد. مامقانی گفته است: ولی من دقیقا به احوال او آگاه نشدم.)
[۹] نک: مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۱، ص۴۳۷.
به او نشانه‌ای داد و گفت: به عنوان مهمان او، پیش طایفۀ زبرقان برود تا او برگردد؛ و حطیئه چنین کرد ولی بعدها او را با این شعر هجو کرد:
مکارم را رها کن، برای طلب آن کوچ نکن. سر جایت بنشین! زیرا این تو هستی که واقعا نیازمند طعام و لباسی! زبرقان از او به عمر شکایت برد. عمر از حسان بن ثابت پرسید: این شعر هجو است؟ و او داوری کرد: آری، هجو و مایۀ تحقیر اوست. پس عمر او را در حبس کرد تا اینکه عبدالرحمن بن عوف و زبیر واسطه شدند و عمر پس از اینکه از او پیمان گرفت دیگر کسی را هجو نکند آزادش کرد و گفت: اگر کسی را هجو کند شدیدا با او برخورد می‌شود.
[۱۴] نک: قمی، عباس، تتمة المنتهی، ص۴۲.

۳. مدوّنة الکبری: گفتم: اگر مردی به دیگری بگوید: ‌ای فرزند زن فاجره! یا‌ای فرزند زن فاسقه! یا‌ ای فرزند زن خبیثه! حکمش چیست؟ گفت: اگر بگوید: ‌ای پسر زن فاسقه یا فاجره! جز عقوبت چیزی بر او نیست و امّا اگر بگوید: ‌ای پسر زن خبیثه! باید قسم بخورد که قصد تهمت نداشته. امّا اگر قسم نخورد به نظر من، باید حبس شود تا قسم بخورد و اگر حبس طولانی شد، (و او حاضر به سوگند نشد بر طبق نظر حاکم) کیفر سخت می‌بیند.
گفتم: مقدار کیفر در این موارد از نظر مالک چه قدر است؟ گفت: به مقداری که امام صلاح بداند و افراد در این موارد مختلفند: برخی به آزاررسانی معروفند؛ چنین شخصی باید کیفری دردناک ببیند. گاهی شخص اتفاقا لغزشی از او سر می‌زند، در حالی که معروف به درستی و خوبی است. امام ملاحظه می‌کند اگر دشنام بزرگی است، به‌اندازه‌ای که آدم بزرگواری مثل او تادیب می‌شود، وی را تنبیه می‌کند و اگر دشنام کوچکی است مالک گفته است: حاکم، موارد جزئی را که از آدم‌های جوانمرد سر می‌زند، چشم‌پوشی می‌کند.
[۱۵] اصبحی، مالک بن انس، مدوّنة الکبری، ج۶، ص۲۲۳.
[۱۶] اصبحی، مالک بن انس، مدوّنة الکبری، ج۴ (چاپ چهار جلدی)، ص۳۹۱.

۴. داوود بن یوسف خطیب: … شخصی که به مردم ناسزا می‌گوید، اگر جوانمرد است موعظه می‌شود و اگر چنین نیست، زندانی می‌شود و اگر بدزبانی عادت اوست مورد ضرب واقع و زندانی می‌شود.
[۱۷] خطیب، داوود بن یوسف، فتاوی الغیاثیه، ص۹۹.

۵. کتانی: قاضی ابن سعید در کتاب التیسیر فی احکام التفسیر می‌گوید: اگر نویسنده یا شاعری کسی را سبّ یا هجو کند، زندانی و تادیب می‌گردد و عمر این کار را با حطیئه کرد و او را زندانی کرد؛ زیرا او با شعر خود (و اقعد فانّک انت الطاعم الکاسی) به زبرقان تمیمی طعنه زده بود.
۶. جزیری: هر کس به مسلمانی بگوید: ‌ای فاسق! یا‌ ای خبیث! یا‌ ای کافر! یا‌ ای دزد! یا‌ ای خنثی! یا‌ ای آدم‌کش! یا‌ ای فاجر! یا‌ ای بی‌نماز! و دیگر عیوب که تهمت زنا در آن نباشد، در هیچ‌یک از این‌ها حدّ اجرا نمی‌شود. تنها حاکم به مقداری که برای تادیب و بازدارندگی او صلاح می‌داند، او را به زدن و زندانی کردن و توبیخ تعزیر می‌کند.
نظر نگارنده: عقوبتی که متوجه دشنام‌دهنده و تهمت‌زنندۀ غیر از زنا می‌شود- چنان که ملاحظه کردید- از نظر فریقین، تعزیر است پس جواز حبس، توقف دارد بر اینکه تعزیر شامل حبس هم بشود.
فرع: اگر قاضی به عدالت افرادی که شاهد قذف هستند آگاهی ندارد، آیا متهم زندانی می‌شود تا عدالت شهود ثابت شود یا نه؟
ظاهرا به صرف تهمت جایی برای حبس نیست، مگر در یک مورد که اتهام کشتن در کار باشد با اختلافی که بحث آن گذشت. ولی یکی از فقیهان اهل سنّت در اینجا هم قائل به حبس است. سرخسی می‌گوید: اگر قاضی به عدالت شاهدان قذف آگاهی نداشت، متهم را زندانی می‌کند تا راجع به عدالت ایشان تحقیق کند؛ و علت حبس این است که او به جهت ارتکاب حرام، یعنی پرده‌دری و ایذای مردم با تهمت، اکنون متهم است و قاضی از او ضامن نمی‌خواهد؛ زیرا ضمانت برای اطمینان و احتیاط است؛ در حالی که حد بر پایۀ دفع و سقوط است.


۱. طوسی، محمد بن حسن، النهایه، ص۷۲۹.    
۲. دیلمی، سلار بن عبدالعزیز، المراسم، ص۲۵۶.
۳. ابن براج طرابلسی، عبدالعزیز، المهذّب، ج۲، ص۵۵۱.    
۴. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۳، ص۷۸۵.    
۵. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۲۶.    
۶. قرطبی، ابن طلاع، اقضیة رسول اللّه، ص۹.    
۷. متقی هندی، علاءالدین، کنز العمّال، ج۳، ص۸۴۳، ح۸۹۱۹.    
۸. متقی هندی، علاءالدین، کنز العمّال، ج۳، ص۸۴۵، ح۸۹۲۱.    
۹. نک: مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۱، ص۴۳۷.
۱۰. ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابه، ج۲، ص۱۹۴.    
۱۱. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۲، ص۴۴۹.    
۱۲. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۲۶.    
۱۳. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۳، ص۷۸۵.    
۱۴. نک: قمی، عباس، تتمة المنتهی، ص۴۲.
۱۵. اصبحی، مالک بن انس، مدوّنة الکبری، ج۶، ص۲۲۳.
۱۶. اصبحی، مالک بن انس، مدوّنة الکبری، ج۴ (چاپ چهار جلدی)، ص۳۹۱.
۱۷. خطیب، داوود بن یوسف، فتاوی الغیاثیه، ص۹۹.
۱۸. کتانی، عبد الحی، تراتیب الاداریه، ج۱، ص۲۹۹.    
۱۹. جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۵، ص۲۱۸.    
۲۰. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۹، ص۱۰۶.    



• طبسی، نجم‌الدین، حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام، ص۱۷۸-۱۸۰.






جعبه ابزار