زبان و ادبیات پهلوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پَهْلَوی، زَبانْ وَ اَدَبیّات، واژه پهلوی در اصل به معنای منسوب به پهلو (
پارت) است که از
دوره هخامنشی به بعد از استانهای شمال شرقی
ایران بود و در کتیبههای هخامنشی پرثوه نامیده شده است.
پهلوی در اصل نام
زبان رایج در استان پارت بوده است که امروزه پارتی نامیده میشود. در
دوره ساسانی زبان رایج در استان پارت (پارتی) را پهلویگ (در متون مانوی: پهلوانیگ)
و زبان رسمی شاهنشاهی ساسانی را پارسیگ مینامیدند،
زیرا خاستگاه و مرکز آن استان پارس بود.
از
سده ۳ ق به بعد،
اصطلاح پارسی یا
فارسی تنها به
فارسی دری اطلاق میشد و اصطلاح پهلوی را برای زبان به کار رفته در متنهای زردشتی که در واقع بازمانده زبان رایج در روزگار ساسانیان (پارسیگ) بود، به کار میبردند. به عبارت دیگر، واژه پهلویگ که در روزگار ساسانیان تنها به زبان پارتی اطلاق میشد، در دوره اسلامی به صورت پهلوی (یا فهلوی) برای زبان ساسانیان (که خودشان آن را پارسیگ مینامیدند) به کار رفت.
از اینرو، اکنون برای رفع ابهام، زبانی را که خاستگاهش استان پارت بوده است، پارتی یا پهلوانی یا پهلوی اشکانی، و زبان رسمی شاهنشاهی ساسانی را فارسی میانه یا پهلوی ساسانی یا فقط پهلوی مینامند.
اصطلاح پهلوی، و بهخصوص صورت معرب آن فهلوی (جمع: فهلویات)، بعدها به گویشهای محلی غرب ایران نیز اطلاق شده است.
در این مقاله به جای اصطلاح رایج پهلوی، از اصطلاح دقیقتر فارسی میانه استفاده خواهد شد. صورت باستانی این زبان، فارسی باستان بوده، و چنان که از نامش پیداست، در استان پارس (در کتیبههای هخامنشی:
پارسه)، مرکز
حکومت هخامنشیان، رایج بود. البته باید توجهداشت که فارسیمیانه دوره ساسانی دقیقاً بازمانده گونه فارسی باستان بهکار رفته در کتیبههای شاهان هخامنشی نیست.
کهنترین آثار برجای مانده به زبان فارسی میانه، نوشتههایی بسیار کوتاه بر سکههای شاهان محلی پارس پیش از تأسیس سلسله ساسانی است.
این زبان در دوره ساسانی به زبان رسمی شاهنشاهی بدل شد و در زمینههای مختلف کاربرد گسترده یافت.
به علاوه در پی ظهور مانی در آغاز تأسیس سلسله ساسانی و در نتیجه فعالیتهای گسترده مبلغان مانوی در شمال شرق ایران و آسیای مرکزی، فارسی میانه بهتدریج به یکی از مهمترین زبانهای آیینی
مانویان بدل شد. بیشتر آثار مانوی به زبان فارسی میانه، متعلق به پیش از سده ۳ق/ ۹م است. فارسی میانه کاربرد خود را به عنوان زبان آیینی مانویان تا سده ۷ق/۱۳م حفظ کرد. در آثار متأخر مانوی به زبان فارسی میانه، اشتباهات و گاه آمیختگیهایی با پارتی و حتی فارسی نو دیده میشود.
آثار بازمانده فارسی میانه را میتوان به ۴ دسته تقسیم کرد و آنها را آثار فارسی میانه کتیبهای، فارسی میانه زردشتی، فارسی میانه مسیحی و فارسی میانه مانوی یا ترفانی نامید.
این آثار به ۴
خط نوشته شدهاند: ۱. خط منفصل (گسسته یا کتیبهای)، ۲. خط تحریری (پیوسته، متصل، شکسته یا کتابی)، ۳. خط زبوری، ۴. خط مانوی.
همه این خطوط اصل آرامی دارند و از راست به چپ نوشته میشوند. از دشواریهای ۳ خط نخست چند ارزشی بودن برخی از حروف، ننمایاندن بسیاری از مصوتها، کاربرد املاهای تاریخی و شبه تاریخی و وجود عناصری به نام هزوارش است. هزوارشها واژههایی با اصل آرامی بودند که به خط پهلوی نوشته میشدند، ولی در هنگام قرائت معادل پهلوی آنها به تلفظ درمیآمد. اما خط مانوی فاقد هزوارش است و هر حرف تنها یک آوا را مینمایاند. این خط بسیار شبیه خط سطرنجیلی سریانی است و احتمالاً خط رایج در زادگاه مانی بوده است، هرچند عدهای ابداع آن را به شخص مانی نسبت میدهند. در میان آثار مانوی به زبان فارسی میانه قطعاتی نیز به خطوط رونی ترکی، سغدی و حتی چینی دیده میشود.
بهعلاوه، در برخی از کتابهای
عربی و فارسی جملهها و واژههایی پراکنده به فارسی میانه به
خط عربی ـ فارسی ذکر شده است.
آثار بازمانده فارسی میانه اینهاست: ۱. کتیبهها، ۲. کتابها، ۳. جملهها و واژههای پراکنده در کتابهای عربی و فارسی.
اولین بخش از آثار بجا مانده از فارسی میانه کتیبههاست.
منظور از کتیبههای فارسی میانه، متونی است که به این زبان بر روی سنگ، گل، آجر، گچ، فلز و چوب نگاشته شده است. بهعلاوه، نوشتههایی به این زبان با مرکب بر روی پاپیروس، پوست، سفال و دیوار موجود است که آنها را نیز تحت همین عنوان معرفی خواهیم کرد.
سنگنوشتهها، سکهها و مهرهای اوایل دوره ساسانی (سدههای ۳ و ۴م) به خط منفصل نگاشته شده است، اما گونههایی از خط تحریری که در اصل مخصوص نوشتن کتابها بود، در پوستنوشتهها و پاپیروس نوشتهها، و نیز بر روی سنگنبشتهها، سکهها، مهرها و دیگر آثار متأخر دیده میشود.
کتیبههای بهجامانده از نخستین شاهنشاهان ساسانی غالباً ۳زبانه یا دو زبانهاند و علاوه بر متن اصلی به فارسی میانه، ترجمه پارتی و یونانی، یا فقط ترجمه پارتی نیز دارند. افزون بر این، در زمانی که سپاهیان
خسرو پرویز مصر را در
تصرف خود داشتند، آنچه در آن سرزمین به فارسی میانه بر پاپیروس نوشته میشد، گاه ترجمه قبطی یا یونانی نیز داشت. برخی ازکتیبههایی که در سدههای نخستین هجری به نگارش درآمدهاند، ترجمه عربی نیز دارند. تا آنجا که میدانیم، در یک مورد متن فارسی میانه ترجمه چینی نیز دارد. بهعلاوه، متن فارسی میانه در یک مورد همراه با متنی به زبان ترکی کهن و در یک مورد به همراه عبارتی به زبان سغدی است. تنها کتیبه ۳ زبانه از دوره اسلامی، لوحه مسینی است که کتیبههای بسیار کوتاه به فارسی میانه، فارسی یهودی و عربی دارد
کتیبههای بازمانده به فارسی میانه را میتوان چنین تقسیم کرد:
سنگنوشتههای شاهنشاهان ساسانی که همه این سنگنوشتهها به خط منفصل نوشته شده، و عبارتاند از:
۱ و ۲- دو سنگنوشته ۳ زبانه بسیار کوتاه از
اردشیر بابکان در نقش رستم در نقش برجستهای که در آن اوهرمزد نمادهای پادشاهی (حلقه و عصای
سلطنت) را به اردشیر بابکان اهدا میکند، یکی بر شانه اسب اردشیر در معرفی او، و دیگری بر اسب اوهرمزد در معرفی پیکر اوهرمزد.
۳- سنگنوشته شاپور اول بر روی دو طاقچه در درون غاری طبیعی در نزدیکی روستای حاجیآباد فارس به دو زبان فارسی میانه و پارتی در شرح تیراندازی شاپور در حضور درباریان. رونوشتی از ترجمه پارتی این کتیبه بر لوحی سیمین یافت شده است که در موزه بریتانیا نگهداری میشود و در اصالت آن تردیدهایی وجود دارد.
۴- سنگنوشته بسیارمهم شاپور اول بر دیوارهای کعبه زردشت درنقش رستم به ۳ زبان (فارسی میانه، پارتی و یونانی) در معرفی شاپور، استانهای شاهنشاهی پهناورش و نیز در شرح ۳ نبرد او با رومیان. بخشی از این سنگنوشته نیز به ذکر آتشگاههایی اختصاص دارد که شاپور برای آمرزش روان خویش یا بزرگان دربار خود بنا نهاده است. این سنگنوشته جدا از اهمیت فراوان تاریخی درباره جنگهای
ایران و
روم، از لحاظ جغرافیای تاریخی اهمیت فراوان دارد و جای نامهای بسیاری را شامل میشود. بهعلاوه، گنجینهای بسیار گرانبها از اسامی خاص ایرانی و القاب و مناصب درباری دوره ساسانی در زمان بابک، اردشیر و شاپور است.
۵- سنگنوشتهشاپور اول در تنگ براق در غرب آباده در شرح تیراندازی شاپور.
۶- سنگنوشته ۳ زبانه شاپور اول در نقش رجب در دامنه کوه رحمت در حدود ۳ کیلومتری شمال
تخت جمشید در معرفی پیکر شاپور.
۷- سنگنوشته ۳ زبانه شاپور اول در نقش رستم در کنار صحنه پیروزی شاپور اول بر والِریانوس،
قیصر روم که اکنون تنها بخشهایی از ترجمه یونانی آن باقی مانده است. متن این کتیبه با کتیبه شاپور در نقش رجب یکسان است.
۸- سنگنوشته دوزبانه نَرسه بر دیوارهای برجی سنگی به شکل مکعب در پایکولی، در جنوب
سلیمانیه عراق. این برج اکنون ویران شده، و تنها شماری از سنگهای آن برجای مانده است. این سنگنوشته نیز گنجینهای گرانبها از اسامی خاص ایرانی و القاب دوره ساسانی است.
۹- سنگنوشته نرسه در بیشاپور در کنار نقش برجسته
بهرام اول. این کتیبه در اصل در معرفی پیکر
بهرام بوده است، اما نرسه پس از تکیه بر تخت سلطنت فرمان داد نام برادرش،
بهرام را محو کنند و به جای آن نام او را بنویسند. با وجود این، هنوز آثاری از نام
بهرام در زیر نام نرسه قابل تشخیص است.
۱۰- سنگنوشته شاپور دوم بر صخرهای در باغ نوروز در
مشکینشهر. این کتیبه در اصل از آن نرسه بوده که شامل فرمان او درباره ساختن دژی در آن محل بوده است؛ اما چون بنای دژ در زمان پادشاهی شاپور دوم به پایان رسید، کتیبهای جدید با نام شاپور جای کتیبه پیشین را گرفت. با وجود این، هنوز بخشهایی از کتیبه پیشین قابل تشخیص است و در چند جا با کتیبه جدید درآمیخته است.
۱۱- سنگنوشته شاپور دوم در کنار تصویر او در سمت راست نقشبرجسته طاق بستان در
کرمانشاه در معرفی شاپور و پدرانش.
۱۲- سنگنوشته شاپورسوم در کنار تصویر او درسمت چپ نقش برجسته طاق بستان در کرمانشاه درمعرفی شاپور و پدرانش.
سنگنوشتههای بزرگان دربار ساسانی که همه این سنگنوشتهها به خط منفصل نوشته شده، و عبارتاند از:
۱- سنگنوشته اَبنون، رئیس تشریفات شبستان (حرم) شاپور اول، بر۴ طرف پایه ستون آتشدانی سنگی کشف شده در برمِدِلَک در ۱۰ کیلومتری شرق
شیراز درنزدیکی دهی به نام نصرآباد. موضوع کتیبه بنای آتشگاهی به فرمان ابنون به
یادبود پیروزی شاپور در ۲۴۳م بر
سپاه مهاجم روم است.
۲- سنگنوشته دو زبانه افسا، دبیری از شهرستان حران، یافت شده در خرابههای بیشاپور در نزدیکی
کازرون در معرفی پیکرهای از شاپور که به فرمان افسا ساخته بودند.
۳- سنگنوشتهای ناقص در نقشبرجسته
بهرامدوم در برم دلک در زیر بازوی یکی از بزرگان ساسانی به نام اردشیر.
۴ تا ۷- سنگنوشتههای کردیر (یا کرتیر) در سرمشهد، نقش رستم، کعبه زردشت و نقش رجب. کردیر که در زمان شاپور اول هیربدی بیش نبود، بهتدریج در زمان پادشاهی هرمز اول،
بهرام اول و
بهرام دوم درجات کمال را پیمود و موبد و دادور (قاضی) کل
کشور شد. از آن هنگام، او تعقیب و آزار پیروان دیگر ادیان را سرلوحه کار خویش قرار داد و به تأسیس آتشکدهها و رسیدگی به امور موبدان همت گماشت. کتیبه کردیر در سرمشهد در حدود ۸۰ کیلومتری جنوب کازرون مهمترین و احتمالاً قدیمترین کتیبه از ۴ کتیبه بازمانده اوست کهدر حدودسال ۲۹۰م در بالای تصویر شیرکشی
بهرام دوم (که کردیر نیز در آن صحنه حضور دارد) نگاشته شده است. موضوع این کتیبه معرفی کردیر و خدمات و عناوین او در دوره پادشاهی شاپور اول، هرمز اول،
بهرام اول و
بهرام دوم است. شرح معراج کردیر نیز از جالبترین بخشهای این کتیبه است.
سنگنوشته کردیر در نقش رستم که در زیر نقش برجسته او کنده شده، رونوشتی از سنگنوشته سرمشهد است و بسیاری از سطرهای آن آسیب دیده است.
سنگنوشته کردیر بر کعبه زردشت بر ضلع شرقی ساختمان، در زیر تحریر فارسی میانه کتیبه شاپور اول، نگاشته شده، و کمتر از دیگر کتیبههای کردیر آسیب دیده است.
سنگنوشته کردیر در نقش رجب که کوتاهترین کتیبه کردیر است، در سمت راست تصویر کردیر در کنار نقش برجستهای که در آن اوهرمزد نمادهای پادشاهی را به اردشیر اهدا میکند، نگاشته شده است.
۸- سنگنوشته
یادبود بنای یک پل به فرمان مهرنرسه، وزیر ساسانی (در زمان یزدگرد اول،
بهرام پنجم و یزدگرد دوم)، در
فیروز آباد.
۹- کتیبه شاپور سگانشاه (
شاه سیستان)، برادر شاپور دوم، بر ستون در جنوبی کاخ تچره در تخت جمشید. این کتیبه در سال دوم
سلطنت شاپور دوم (۳۱۱م) به نگارش در آمده، و موضوع آن ملاقات شاپور سگانشاه با شاپور دوم، و توقف او و همراهانش در بازگشت برای صرف غذا در صد ستون (تخت جمشید) است.
۱۰- کتیبه قاضیای به نام سلوک در زیر کتیبه شاپور سگانشاه در تخت جمشید. در این کتیبه، سلوک پس از
دعا به شاپور دوم و شاپورسگانشاه، دعا میکند که به سلامت به دربار شاپور برسد و به سلامت بازگردد.
این کتیبهها بر سنگ مزارها و سرپوش استودانها یا در کنار دخمهها نوشته شدهاند و خط بهکار رفته در همه آنها تحریری است. مهمترین آنها اینهاست:
کتیبه استانبول بر سنگ مزار یک ایرانی مسیحی از سده ۹ یا ۱۰م
کتیبه اقلید در کنار دخمهای موسوم به حوض دختر گبر
کتیبه ایالت شیان چین به دو زبان فارسی میانه و چینی بر سنگ مزار شاهزاده خانمی ایرانی
کتیبه کشف شده درباغ لردی درمیان استخر و سیوند فارس بر روی ستونی که سنگ استودان بوده است
کتیبه برج رادکان در ناحیه کردکوی، درشرق
استراباد، بر بالای برجی استوانهای شکل به دو
زبان عربی (به
خط کوفی) و فارسی میانه مربوط به زمان سپهبد ابوجعفر محمد بن وندرین باوند از اوایل سده ۵ق
کتیبه برج رسگت در نزدیکی روستای رسگت در
ساری بر سردر برجی استوانهای شکل به دو زبان عربی (به خط کوفی) و فارسی میانه
کتیبه برج لاجیم در کسلیان
سوادکوه قائم شهر بر پیرامون مقبره استوانهای شکل شاهزادهای طبرستانی به نام کیا ابوالفوارس شهریار بن عباس بن شهریار به دو زبان عربی (به خط کوفی) و فارسی میانه
کتیبه کشف شده در تل سفید در ۳۵ کیلومتری جاده نورآباد ـ فهلیان فارس بر سرپوش سنگی یک استودان
کتیبه کشف شده در تنگ جلو در ۲۶ کیلومتری شمال غربی اردکان فارس بر یک سنگ مزار
کتیبه کشف شده در ضلع جنوبی جاده دریاچه پریشان در ۴ کیلومتری شرق کازرون (معروف به کتیبه دو دختر یا کازرون ۲) بر سرپوش سنگی یک استودان
کتیبه کشف شده در دهکده حسینآباد در کنار جاده شیراز به کازرون در حدود دو کیلومتری غرب بیشاور (معروف به کتیبه کازرون ۴)
کتیبه کشف شده در یکی از زمینهای جنوب کازرون بر سنگی ستون مانند و میانتهی به خط تحریری و گاه آمیخته با خط منفصل
کتیبه کشف شده در نزدیکی مشتان در حدود ۵ کیلومتری جنوب کازرون (معروف به کتیبه کازرون ۳) بر سرپوش سنگی یک استودان
کتیبه کشفشده از قاچاقچیان اشیاء عتیقه در
اصفهان که به گفته آنان در منطقه زیراب حاجیآباد داراب فارس خریداری شده است
کتیبه مکشوفه در کنار دخمهای بر صخره کوه در نزدیکی دره میدانک در جنوب کازرون (معروف به کتیبه کازرون ۱)
پنج کتیبه ناقص از اواخر دوره ساسانی یا اوایل دوره اسلامی بر صخره کوه در ضلع شمالشرقی پاسارگاد
چهار کتیبه معروف به کتیبههای تخت طاووس در نزدیکی تپه استخر، در کنار جاده تخت جمشید به سیوند (۳ کتیبه در کنار ۳ گودال سنگی بر صخره کوه، و کتیبهای دیگر بر روی یک تکهسنگ که به پایه ستون میماند)
۶
کتیبه ناقص در کنار ۶ دخمه از ۲۴ دخمه موجود در صخره شاه اسماعیل در نزدیکی نقشرستم
چهار کتیبهسیار کوتاه بر ۴ قطعه سنگ که در میان راه کازرون به بیشاپور یافت شده، و سرپوش استودان بودهاند
این کتیبهها به خط تحریری است و مهمترین آنها اینهاست: کتیبهای بر روی چوب صندل که از معبدی بودایی در ژاپن یافت شده، با نام اهداکننده چوب به فارسی میانه و عبارت نیم سیر به زبان و خط سغدی
دو سنگنوشته بسیار کوتاه کشف شده در بیشاپور که دراختیارگیرشمن، باستانشناس فرانسوی بوده، اما مفقود شده است
سه کتیبه کوتاه بر تخته سنگی بزرگ در تنگ خشک در نزدیکی سیوند فارس که اسناد مالکیت زمین هستند
شش
صلیب کتیبهدار یافت شده در جنوب
هند که دربردارنده نام اهداکنندگان هستند، یکی بر صلیبی سنگی در کلیسای کوه سنت توماس در نزدیکی مدرس، و بقیه در ایالت کرالا
دو کتیبه کوتاه یافت شده بر صخرهای از کوه رحمت در نزدیکی روستای مقصودآباد در جنوب تخت جمشید که از مالک یک ملک و یک چاه در آنها نام برده شده است.
بیشتر این کتیبهها به خط تحریری است: کتیبه بسیار کوتاهی در بیشاپور در کنار صحنه پیروزی شاپور اول بر والریانوس، قیصر روم، در زیر سر اسب شاپور و بالای سر قیصر که احتمالاً در دوره اسلامی نگاشته است
کتیبه کشف شده در ویرانههای قلعه بهمن در نزدیکی آباده که درواقع ترجمه یکی از کتیبههای کوفی یافت شده در همان قلعه است
کتیبهای ناخوانا در نقش رستم در کنار نقش برجسته شاپور اول در زیر پای راست اسب شاپور
هشت قطعه سنگ بزرگ مکعب شکل در بیستون با نام سفارشدهنده سنگها
دو کتیبه کوتاه کشف شده در یک غار بودایی در قره تپه (ترمذ قدیم) در جنوب شرقی
ازبکستان دو کتیبه کوتاه در تنگ کرم در حدود ۱۸ کیلومتری شرق
فسا بر ضلعهای شمالی و غربی آتشدانی سنگی از دوره ساسانی
دهها کتیبه کوتاه بر باروی شهر دربند
قفقاز با نام و عنوان برخی از مسئولان سازنده بارو
دو کتیبه بسیار کوتاه به خط منفصل کشف شده در دره سند علیا در شمال
پاکستان پنج کتیبه کشف شده در غار بودایی کانهری در نزدیکی
بمبئی چند قطعه سنگ مکعب شکل در نزدیکی
کنگاور با نام سفارشدهنده سنگها
دو کتیبه کشف شده بر کوه حسین در نقش رستم که یکی از آنها محو شده است
چهار کتیبه کوتاه در معرفی چند شخصیت در گچبریهای تالاری از حدود زمان
بهرام پنجم در بندیان در ۳ کیلومتری شمال غربی
درگز لوحهای مسین با کتیبهای ۳ زبانه (فارسی میانه، فارسی یهودی و عربی) یافت شده در کویلون در جنوب هند. این کتیبه مربوط به واگذاری امتیازاتی به کلیسایی ایرانی است.
شهر دورااُروپوس بر ساحل
رود فرات در
سوریه کنونی در زمان شاهنشاهی شاپور اول مدتی در
تصرف سپاهیان ساسانی بود. در ویرانههای یکی از کنیسههای این شهر ۱۲ دیوارنوشته به فارسی میانه به چشم میخورد که دبیران
سپاه ایران پس از بازدید از
کنیسه از خود به یادگار نهادهاند. چند دیوارنوشته بسیار کوتاه دیگر نیز در دیگر مناطق شهر یافت شده است. خط دیوارنوشتهها منفصل، اما بسیار متمایل به تحریری است.
نوشتههای روی سفالها غالباً با مرکب بوده، و نام صاحب ظرف، محتویات ظرف و یا مقدار محتویات ظرف را مینمایانده است. از ویژگیهای این دسته از متون کاربرد نشانههای اختصاری برای واژههای پر بسامد است
مهمترین سفالنوشتههای شناخته شده فارسی میانه در این مناطق یافت شدهاند: جنوب
ترکمنستان،
ویرانههای شهر دورااُروپوس (به خط منفصل)،
چال طرخان در نزدیکی
عشقآباد،
ری،
شوش، قصر ابونصر در نزدیکی
شیراز و در نزدیکی
ورامین.
در تپه یحیی سفالینهای یافت شده که نوشته روی آن با مرکب نیست، بلکه حکاکی شده است.
به علاوه، خمره کتیبهداری در آپادانای شوش یافت شده که حاوی بیش از ۱۰۰۰
سکه خسروپرویز بوده است.
همه این نوشتهها به خط تحریری است. در این متون نیز واژههای پربسامد را با نشانههای اختصاری نمایاندهاند.
مهمترین پوستنوشتههای شناخته شده اینهاست: دو قطعه یافت شده از ویرانههای شهر دورااُروپوس، که یکی از آنها نامهای تجاری است
.
پوستنوشتههای گوناگونی که از
مصر به دست آمده، و مربوط به زمانی است که سپاهیان خسروپرویز مصر را در تصرف خود داشتند و پوستنوشتههای گوناگونی که در ایران یافت شدهاند و بیشتر اسناد اقتصادی و فهرست کالاها هستند
پاپیروسنوشتههای بسیاری به خط تحریری از مصر به دست آمده که همه آنها مربوط به زمانی است که سپاهیان خسروپرویز مصر را در تصرف خود داشتند. برخی از این متون دوزبانهاند و علاوه بر متن اصلی به فارسی میانه، ترجمه قبطی یا یونانی نیز دارند. این آثار نامهها و اسناد دولتی هستند و به خصوص به سبب در برداشتن اسامی خاص ایرانی و القاب و عناوین و اصطلاحات نظامی از اهمیت بسیار برخوردارند. در این متون نیز برخی از کلمات را با نشانههای اختصاری نمایاندهاند
در موزههای مختلف
دنیا و مجموعههای خصوصی، ظروف گرانبهایی با نوشتههایی به فارسیمیانه نگهداری میشود. خط این دسته از متون غالباً تحریری، اما گاه منفصل است. از آنجا که خط بهکار رفته بر ظروف بسیار ریز است، آن را سوزنی نیز مینامند. نوشتههای روی ظروف سیمین (بشقاب، کاسه و جز آن) غالباً شامل نام صاحب ظرف (گاه بههمراه نام پدر او و یا
لقب او) و وزن ظرف، یا فقط وزن ظرف است.
بر روی برخی از ظروف عنوان سپهبد نیز دیده میشود که لقب حاکمان
طبرستان در سدههای نخستین هجری بوده است. یکی از اینگونه ظروف، تنگی سیمین است که در
کلاردشت یافت شده است و اکنون درموزه ملی ایران نگهداری میشود. برگرداگرد لبه این تنگ کتیبهای به فارسی میانه حک شده است.
سکههای پارسی، ساسانی، کوشانی ـ ساسانی، عرب ـ ساسانی، عرب ـ طبرستانی و بیزانسی ـ ساسانی:
بر سکههای شاهان پارس پیش از پادشاهی اردشیر بابکان و تأسیس
سلسله ساسانی، و نیز بر سکههای ساسانی، کوشانی ـ ساسانی، عرب ـ ساسانی، عرب ـ طبرستانی و بیزانسی ـ ساسانی
کلمات و عبارات کوتاهی به فارسی میانه دیده میشود.
خط به کار رفته بر سکهها تا زمان پادشاهی خسرو انوشیروان منفصل است، اما از آن زمان به بعد بهتدریج به خط تحریری نزدیک میشود.
در زمان
حکومت امویان تا مدتها سکههای ساسانی، بهخصوص سکههای خسروپرویز، رایج بود، اما بعدها نام
خلیفه به فارسی میانه و واژه یا عبارتی به کوفی بر روی سکهها نقش میشد. در برخی از سکهها نیز واژهها یا جملات دیگری به فارسی میانه دیده میشود، مثلاً بر یکی از سکههای آن دوره در حاشیه
سکه بسمالله، لاحکم الا للّه آمده، و در کنار تصویر شاه به فارسی میانه چنینآمده است: nēst dādwar bē yazad (نیست داوری به غیر از خدا) که ترجمه تقریبی لاحکم الاللّه است.
بر درهمی عرب ـ ساسانی با چهره خسروپرویز از
سال ۵۳ یزدگردی (۶۴-۶۵ق) نیز عبارت amīr ī wurrōyišnīgān (امیرالمؤمنین) دیده میشود.
خط این دسته از متون غالباً تحریری، اما گاه منفصل است. در بسیاری از موارد تنها نام صاحب مهر دیده میشود که برخی از آنان نیز زن هستند.
بر روی برخی از مهرها عنوان صاحب مهر و گاه نام محل نیز دیده میشود.
بر روی برخی از مهرها واژههای دینی یا عبارتهای کوتاهی نیز به چشم میخورد که بیشتر
دعا یا
اندرز هستند. حتی از
مسیحیان نیز مهرهایی با کتیبههای فارسی میانه به دست آمده است.
مهرهای ساسانی را میتوان به دو دسته کلی رسمی یا اداری و شخصی یا خصوصی تقسیم کرد. مهروارهها را از گل مرغوب درست میکردند و در آنها سوراخی مینهادند تا نامهها و اسناد را پس از پیچیدن، با اثر مهر به
اصطلاح امروز مهر و موم کنند. بهعلاوه، اجناس و کالاها را با تکههای بزرگتری از گل مهر و موم میکردند که بیشتر دارای یک اثر مهر بزرگ رسمی، یک اثر مهر بزرگ شخصی و از یک تا ۱۰ اثر مهرهای کوچک است که از آن شاهدان بوده است.
از برخی مهرهای ساسانی فقط اثرآنها برجای مانده است
یکی از مهرهایی که بسیار جالب توجه است، دارای کتیبه بسیار کوتاهی در ۳ سطر بهفارسی میانه به خط تحریری و کتیبه اندرزی بسیار کوتاهی در دو سطر به ترکی کهن است که به گونهای از خط رونی نوشته شده است. این مهر متعلق به زمان حکومت جیگ/ زیگخاقان (۶۱۱-۶۱۹م) است.
از دیگر کشفیات اخیر انگشتری (در واقع خاتمی) زرین است که در گوری در اوچتپه در
آذربایجان یافتهاند و برروی آن به فارسیمیانه چنین آمده است: Silig ī abarzēnīgānbed (سیلیگ، رئیس محافظان خیمه شاهی). این گور از آنِ یکی از بزرگان ترک به نام سیلیگ بوده است که به خدمت خسرو انوشیروان در آمده بود.
از نکات جالب توجه این است که گاه فردی مهر فرد پیش از خود را با تغییراتی از آن خود کرده است. از جمله این تغییرات محو کتیبه پیشین، افزودن کتیبه، جایگزینی کتیبهای نو به جای کتیبه پیشین و دخل و تصرف در کتیبه پیشین است.
عبارات جالبی به فارسی میانه بر روی چند نشان دیده شده است. برای نمونه بر نشانی از دوره ساسانی چنین آمده است: Yazad، man ōrōn wēn (ایزدا، به سوی من بنگر).
نیز بر نشانی دیگر چنین نوشته شده است: Šāmwār، maywār (شاموار، ساقی).
از جمله نشانهای زیبای همان دوره، نشانی است که تصویر شاهزاده خانمی بر آن نقش بسته است و کتیبهای در دو سطر دارد.
نشان سیمین زیبایی از زیگ خاقان نیز به دست آمده که در سمت چپ تصویر نیمتنه او عبارت فارسی میانه فره افزود زیگ، و در سمت راست او به تقلید از
ساسانیان عبارت شاهان شاه ذکر گردیده است. این نشان متعلق به زمانی است که خاقان ترک بر
ایران چیره شده بود (۶۱۶-۶۱۷م).
نشان سیمین دیگری نیز از خاقان بزرگ ترکان غربی از حدود سال ۶۲۵م به دست آمده که بر روی آن عباراتی به فارسی میانه نوشته شده است.
از نشانهای جالب توجه دوره اسلامی نشان زرین
عضدالدوله دیلمی با تصویر او و نوشتههایی به فارسی میانه است که در ۳۵۹ق در فارس، و احتمالاًبرای بزرگداشت
فتح طبرستان، ضرب شده است. بر روی آن در دو سوی تصویر عضدالدوله چنین نوشته شده است: xwarrah abzūd šāhān šāh (فره افزود شاهان شاه)، بر روی دیگر نیز دوبار چنین آمده است: dēr zīw Šāh-Panāh-Husraw (دیر زیوی شاه پناه خسرو).
افسونهایی نیز با نوشتههایی کوتاه به فارسی میانه یافت شده است.
چند وزنه عرب ـ ساسانی کتیبهدار نیز یافت شده است. مثلاً در گنجینه نشانهای کتابخانه ملی پاریس وزنهای مسین با ظاهریشبیه سکههای اموی وجود دارد که بر روی آن در حاشیه و در مرکز نوشتههایی به
عربی (به
خط کوفی)، و بر پشت آن ترجمه همان نوشتهها به فارسیمیانه به خط تحریری دیده میشود.
نوشته حاشیه وزنه، وزن آن را یک درهم مشخص کرده، و نوشته مرکزی وزنه عبارت قرآنی بسیار معروف «اِعْدِلوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوی»
است. ترجمه این عبارت در پشت وزنه به فارسی میانه احتمالاً چنین است:abar ahlā nazdīktar ōy warišn ī az dād (بر پارسا نزدیکتر) است (آن کنشی که ازداد) بر میخیزد).
دومین بخش از آثار بجا مانده از فارسی میانه کتابهای فارسی میانه است.
کتابهای بازمانده به فارسی میانه را که بیشتر در سدههای ۳ و ۴ ق تدوین شده، یا صورت نهایی یافتهاند، میتوان چنین تقسیم کرد:
زند: در دوره ساسانی به سبب آنکه قرنها از
مرگ زبان اوستایی میگذشت و فهم
اوستا برای همگان مقدور نبود، موبدان اوستا را به فارسی میانه ترجمه و
تفسیر کردند. این ترجمه و تفسیر زند نامیده میشود که به معنای شرح است. زندهایی که برجای مانده، عبارتاند از زند یسنها، ویسپرد، خرده اوستا، وندیداد، برخی از بخشهای یشتها، هیربدستان، نیرنگستان و اوگمدیچا.
پازند: دشواریهای موجود در
خط پهلوی سبب شد که موبدان زردشتی
هندوستان برخی از متون فارسی میانه را به خط اوستایی (که خواندن آن بسیار آسان است) آوانویسی کنند. این برگردان متون فارسی میانه به خط اوستایی را پازند مینامند.
مهمترین متونی که پازند نیز دارند، اینهاست: شکند گمانیگ وزار، بندهشن، مینوی خرد، زند وهمن یسن، اوگمدیچا، ارداویرافنامه، جاماسپنامه، یادگار جاماسپی، پس دانشن کامگ، خویشکاری ریدگان، اندرز خوبی کنم به شما کودکان، آفرینها و دعاها، پتیتها (توبهنامهها)، نیرنگها (اوراد)، برخی از روایات، ستایش سیروزه، ده و پنج خیم آسورنان (روحانیان) و صد و یک نام خدا.
کتابهای تألیف شده براساس اوستا و زند:
۱-
دینکرد (کرده دینی)، دانشنامه
دین زردشتی است که دو تن از گردآورندگان آن در
سده ۳ق آذرفرنبغ فرخزادان و آذرباد امیدان بودند. دینکرد در اصل ۹ کتاب را شامل میشده است. کتابهای اول و دوم و بخشی از کتاب سوم از میان رفته است. موضوعات مطرح شده در دینکرد چنین است: اصول عقاید زردشتی از منظر کلامی و فلسفی (کتابهای سوم و چهارم)، پاسخهای آذرفرنبغ به پرسشهای یعقوب بن خالد و بختماری مسیحی (کتاب پنجم)، اندرزنامه (کتاب ششم)، سرگذشت
پیامبران پیش از زردشت، زندگی زردشت و ظهور اوشیدر و اوشیدرماه و سوشیانس در پایان جهان (کتاب هفتم)، خلاصه مطالب اوستای موجود در دوره ساسانی (کتاب هشتم) و شرح ۳ نسک (کتاب) از بین رفته اوستای ساسانی (کتاب نهم).
۲- بندهشن (آفرینش آغازین)، این کتاب نیز دانشنامهای است در ۳۶ فصل درباره اصول عقاید زردشتی، آغاز
آفرینش، نبرد
اوهرمزد و
اهریمن و پایان
جهان. بهعلاوه، بسیاری مطالب متنوع همچون
تاریخ و جغرافیای اساطیری،
نجوم،
توصیف و طبقهبندی آفرینشها (آبها، کوهها، گیاهان و جانوران) و جز آن را میتوان در آن یافت. از بندهشن دو تحریر دردست است. بندهشن ایرانی (یا بزرگ) و بندهشن هندی.
۳- گزیدههای زادسپرم. در این کتاب زادسپرم، موبد سیرجان در سده ۳ق، در ۳۵ فصل به شرح نکاتی درباره آفرینش، پیامآوران پیشاز زردشت و زندگی زردشت، اجزاء بدن انسان و سرنوشت روان پس از
مرگ،
رستاخیز و پایان جهان میپردازد.
۴- دادستان دینیگ (فتواهای دینی)، نوشته منوچهر، برادر زادسپرم، موبد فارس و کرمان در سده ۳ق. این کتاب در واقع پاسخ به ۹۲ پرسش اعتقادی و فقهی است.
۵- نامههای منوچهر، مجموعه ۳ نامه منوچهر در رد نوآوریهای برادرش زادسپرم درباره چگونگی اجرای مراسم تطهیر. یکی از این نامهها خطاب به مردم
سیرجان، دیگری خطاب به زادسپرم و سومی خطاب به همه زردشتیان است.
۶- روایات پهلوی، احتمالاً از سده ۴ق، دارای ۶۵ فصل با مباحثی متنوع از جمله آیینهای دینی، اخلاقیات و سرنوشت روان پس از مرگ.
۷- پرسشنیها، شامل ۵۹ پرسش فقهی و پاسخهای آنها.
۸- وجرکرد دینی، منسوب به میدیوماه، پسرعموی زردشت، درباره زندگی زردشت و برخی مسائل فقهی.
۱- کتابهای سوم، چهارم و پنجم دینکرد.
۲- شکند گمانیگ وزار، تألیف مردان فرخ پسر اوهرمزدداد در سده ۳ق، در ۱۶ فصل در اثبات عقاید زردشتی و بهخصوص
ثنویت و نیز در رد
اسلام،
یهودیت،
مسیحیت و
مانویت.
اصل این کتاب از میان رفته، و اکنون تنها تحریر پازند و ترجمه سنسکریت آن موجود است. بعدها ۵ فصل نخست آن را به فارسی میانه بازنویسی کردهاند که آن نیز موجود است.
۳- پس دانشن کامگ (یا چم کستیگ)، شامل پاسخ پدری به پسرش درباره دلیل بستن کستی (کمربند آیینی زردشتیان). تنها تحریر پازند این متن برجای مانده است.
۴- گجستگ ابالیش، در شرح
مناظره زردشتی
مسلمان شدهای به نام
ابالیش با آذرفرنبغ فرخزادان در حضور
مأمون،
خلیفه عباسی.
۱- ارداویرافنامه، شرح
سفر ۷ روزه روان موبدی پارسا به نام ارداویراف (یا ارداویراز) به
بهشت و
دوزخ و اعراف.
۲- زند وهمن یسن، در توصیف وقایع جهان آنچنان که در
رؤیا به زردشت نمایانده شده است.
۳- جاماسپنامه، شامل پاسخهای جاماسپ، وزیر
گشتاسپ، به پرسشهای گشتاسپ درباره آینده دین زردشتی. این متن فقط شرح حوادث هزاره اوشیدر را دربردارد.
۴- یادگار جاماسپی، شامل پاسخهای جاماسپ به پرسشهای گشتاسپ. این متن که فقط تحریر پازند و ترجمه پارسی زردشتی آن برجای مانده است، شرح حوادث جهان را تا هنگام ظهور سوشیانس دربردارد.
۵- آمدن شاه
بهرام ورجاوند، شعری کوتاه در ۱۴ بیت درباره ظهور شاه
بهرام از
هند بر فیلی سفید و احیای دین زردشتی.
چنانکه پیشتر گفته شد، مفصلترین اندرزنامه کتاب ششم دینکرد است. اندرزنامههای دیگری نیز موجود است که مهمترین آنها عبارتاند از:
۱- اندرزهای آذرباد مهرسپندان. آذرباد مهرسپندان موبدان موبد دوره شاپوردوم بود. از وی ۴ اندرزنامه موجود است: اندرز آذرباد مهرسپندان به پسرش زردشت، واژهای چند از آذرباد مهرسپندان به مردم گیتی در هنگام مرگش، اندرز انوشگ روان آذرباد مهرسپندان که درواقع فصل ۶۲ از روایات پهلوی است، و ده اندرز به نام آذرباد مهرسپندان و دیگر پوریوتکیشان در کتاب سوم دینکرد.
۲- یادگار بزرگمهر (وزیر خسرو انوشیروان).
۳- اندرز اوشنر دانا (وزیر کیکاووس کیانی).
۴- اندرز دانایان به مزدیسنان.
۵- اندرز خسروقبادان، که در هنگام مرگش بیان کرده است.
۶- اندرز پوریوتکیشان یا پندنامه زردشت (پسر آذرباد مهرسپندان)، که به نقل از دانایان پیشین است.
۷- دادستان مینوی خرد. این اندرزنامه بسیار مهم دارای یک مقدمه و ۶۲ پرسش و پاسخ است. در این کتاب روح خرد در برابر مردی دانا ظاهر میشود و به پرسشهای او پاسخ میگوید.
۸- اندرزنامههای بسیار کوتاه و پراکنده همچون اندرز دستوران به بهدینان، اندرز بهزاد فرخ پیروز، خیم و خرد فرخ مرد، پنج خیم روحانیان، داروی خرسندی، خویشکاری ریدگان، اندرز مرد دانا، رساله روزها، اندرز خوبی کنم به شما کودکان، آراء دین به مزدیسنان، و جز آن.
رساله یوشت فریان و اخت، شامل پاسخهای یوشت فریان به ۳۳ پرسش اخت جادوگر. این کتاب در واقع نوعی چیستاننامه است.
درخت آسوریگ، مناظرهای میان نخل و بز درباره اینکه کدام یک برای آدمی سودمندتر است. در پایان بز به پیروزی میرسد. این کتاب در اصل به زبان پارتی و منظوم بوده است.
کارنامه ادشیر بابکان، تاریخی آمیخته با افسانه درباره چگونگی به
قدرت رسیدن اردشیر.
شهرستانهای ایرانشهر، کتابی جغرافیایی شامل فهرستی اساطیری از شهرهای ایران.
یادگار زریران، کتابی حماسی درباره جنگهای ایرانیان و خیونان پس از گرویدن گشتاسپ به دین زردشتی و دلاوریهای زریر، برادر گشتاسپ. این کتاب در اصل به زبان پارتی و منظوم بوده است.
۱- زند وندیداد، که درواقع بخش فقهی اوستای موجود است.
۲- شایست نشایست، درباره کارهای شایسته و ناشایست، تاوان گناهان و چگونگی اجرای آیینهای دینی.
۳- روایات امید اشوهشتان، که درواقع پاسخهای امید، برادرزاده منوچهر و زادسپرم، به ۴۴ پرسش فقهی است.
۴- روایات آذرفرنبغ فرخزادان، که پاسخ به ۱۴۷ پرسش فقهی است.
۵- روایات فرنبغ سروش، درباره مسائلی چون
قیمومت و
ازدواج.
۶- پرسشنیها، شامل ۵۹ فتوای فقهی.
۷- پیمان کدخدایی، که پیماننامه زناشویی و درواقع نوعی قباله ازدواج است.
۸- مادیان هزار دادستان، شامل صدها مسئله حقوقی.
۱- شگفتی و برجستگی سیستان، درباره اهمیت
سیستان در دین زردشتی.
۲. خسرو و ریدگ، شامل پاسخهای جوانی به نام خوشآرزو به پرسشهای خسرو
درباره بهترین خوراک،
شراب،
عطر، سرود، زن، اسب و جز آن.
۳- گزارش
شطرنج و نهش نرد، درباره چگونگی ورود شطرنج از
هندوستان به
ایران در زمان خسرو انوشیروان و ابداع نرد توسط بزرگمهر حکیم، وزیر خسرو انوشیروان.
۴- ماه فروردین روز خرداد، در شرح وقایعی که در روز خجسته ششم
فروردین در گذشته رخ داده است و در آینده رخ خواهد داد.
۵- سور سخن، شامل نمونهای از سخنانی که باید بر سر
سفره میهمانی ایراد شود.
۶- آیین نامهنویسی، که در واقع راهنمایی برای دبیران بوده است.
۱- فرهنگ اویم اوک، واژهنامه موضوعی اوستایی به فارسی میانه.
۲- فرهنگ پهلویگ، فرهنگ موضوعی هزوارشها و واژههای دشوار پهلوی
بخشهایی از ترجمه فارسی میانه
زبور داوود، که از سریانی ترجمه شده، و در واحه تُرفان در
ترکستان چین بهدست آمده است. تاریخ این ترجمه
سده ۶م است، اما دستنویسهای موجود به اوایل سده ۸م تعلق دارد
آثار بازمانده فارسی میانه مانوی را در اوایل سده ۲۰م در خرابههای صومعههای مانوی در واحه تُرفان در ترکستان چین یافتهاند.
این آثار را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد:
۱- آثار مانی و شاگردان بلافصل او، همچون بخشهایی از شاپورگان، انجیل زنده، کوان یا غولها، زبور (دعاها) و برخی از نامههای مانی.
۲- آثار متأخر مانوی درباره زندگی و مرگ مانی، اصول عقاید، اندرزها، دستورها، سرودهای دینی در ستایش خدایان، مانی، بزرگان مانوی و روح محبوس در تن که غالباً مربوط به فرقه دیناوران (دیناوریه) هستند. بخش قابل توجهی از این آثار منظوم است
سومین بخش از آثار بجا مانده از فارسی میانه، جملهها و واژههای پراکنده از فارسی میانه در کتابهای عربی و فارسی،
میباشد که در این بخش به دستور زبان آنها که شامل نظام آوایی و نظام صرفی میشود، پرداخته میشود.
[
دستور زبان فارسی میانه که شامل نظام آوایی و نظام صرفی آن میشود.
]
فارسیمیانه بهکار رفته در کتابها که اندکی تحول یافتهتر از فارسی میانه کتیبههای آغازین دوره ساسانی بوده، دستکم دارای ۲۰ صامت /p b t d k g m n č IJ f s z š x h l r w y/ و ۸ مصوت /a ā i ī u ū ē ō/ بوده است. برخی دو مصوت /e o/ را نیز جزو واجهای فارسی میانه بهشمار آوردهاند. آواهای (ž γ) نیز احتمالاً به ترتیب واجگونههای /IJ g/ بودهاند.
برخی از مهمترین تحولاتآوایی خاص فارسیمیانه که آن را از پارتی، دیگر زبان ایرانی میانه غربی، متمایز میسازد، اینهاست: ابدال č باستانی به z در میان دو مصوت (•raučah->rōz، روز)، ابدال IJ باستانی به z (•IJafra->zofr، ژرف)، ابدال ŗ باستانی پس از آواهای غیردولبی به ar (•kŗta->kard، کرده)، ابدالy باستانی درموضع آغازین به IJ (•yavan- > IJuwān، جوان)، ابدال dˇz باستانی به d (•dˇzrayah->drayā، دریا)، حفظ gr باستانی (•šagra-> šagr، شیر، اسد)، ابدال hv باستانی به xw (•hvar->xwar-، خورـ، ماده مضارع خوردن)، ابدال rd باستانی به l (•tˇsard->sāl، سال)، ابدال dv باستانی به d (•dvar->dar، در)، و ابدال -āvaya- باستانی به
-āy- (•srāvaya->srāy-، سرای ـ، ماده مضارع سرودن).
در فارسی میانه متقدم
اسم دارای دو شمار مفرد و
جمع، و دو حالت فاعلی (صریح یا مستقیم) و غیرفاعلی (غیرصریح یا غیرمستقیم) بوده است. حالت فاعلی که بازمانده حالت فاعلی (نهادی) باستانی بود، بر نهاد جمله و گاه بر
مفعول مستقیم؛ اما حالت غیرفاعلی که بازمانده حالت اضافی (ملکی) باستانی بود، بر مفعول مستقیم و غیرمستقیم،
مضافٌالیه، متمم حرف اضافه و عامل در ساخت مجهول دلالت میکرد.
پایانههای صرف اسم عبارت بودند از:
اسمهای مختوم به -ar
مفرد جمع مفرد جمع
حالتفاعلی ø -ø -ø -ar
حالتغیرفاعلی ē -ān، -īn، -ūn -ar -arān، -arīn، -arūn
تمایز حالت به تدریج از میان رفت، به گونهای که در فارسی میانه زردشتی و مانوی حالت غیرفاعلی را فقط \ میتوان در ضمیر منفصل اول شخص مفرد (غیرفاعلی man، فاعلی an/az) و اسامی خویشاوندی مختوم به -ar (مانند pidar پدر، mādar مادر، brādar برادر، که حالتهای فاعلی آنها به ترتیب عبارتاند از pid، mād و brād) یافت.
بنابراین، فارسی میانه متأخر تنها دارای دو شمار مفرد و جمع است و نشانههای جمع اینهاست: -ān، -īn و -ūn (مانند yazadān ایزدان، frazendīn فرزندان، ardāyūn پارسایان). بهعلاوه، پسوند -īhā، که در اصل پسوندی قیدساز بود، به یکی از نشانههای جمع (غالباً برای بیجانها) بدل شده است (مانند kōfīhā کوهها؛ قس: šādīhā به شادی، شادمانه). بهندرت اسم معنی مختوم به -īh به عنوان
اسم جمع به کار رفته است (مانند wizīdagīh گزیدگی، برگزیدگی؛ نیز برگزیدگان).
عدد (w ē ) یک گاه به عنوان حرف تعریف نامعین پس از اسم بهکار رفته است (مانند IJāmag (w) dast-ē دستی جامه، یک دست جامه).
مضاف میتواند پیش یا پس از مضافٌالیه بیاید. در صورتی که مضاف پیش از مضافٌالیه آمده باشد، پس از آن از
موصول ī، که در اینجا معادل کسره اضافه است، نیز استفاده میشود (مانند bayān gāh جایگاه خدایان، gilist ī dēwān لانه دیوان).
صفت که در زبان فارسی میانه میتواند به عنوان اسم نیز بهکار رود، دارای دو شمار مفرد و جمع است. صفت میتواند پیش یا پس از
موصوف بیاید و درصورتی که پس از موصوف آمده باشد، غالباً از موصول ī نیز استفاده میشود (مانند kēnwar mard مرد کینهور، pīl ī spēd فیل سفید). گاه صفت با موصوف خود از لحاظ شمار مطابقت میکند (مانند frēstagān wuzurgān فرستادگان بزرگ). به ندرت موصوف در شمار مفرد، اما صفت در شمار جمع است.
نشانه صفت تفضیلی پسوند -tar (مانوی -dar) و نشانه صفت عالی پسوند -tum (مانوی -dum) است. برخی از صفات تفضیلی بازمانده صفات تفضیلی ایرانی باستان مختوم به -yah هستند، مانند meh مه، مهتر، keh که، کهتر، weh به، بهتر، wēš بیش، بیشتر، frāy پیشتر.
برخی از صفات عالی نیز بازمانده صفات عالی ایرانی باستان مختوم به -išta هستند، مانند mahist مهست، بزرگترین، kahist کوچکترین، wēšist بیشترین، frahist پیشترین، wahišt بهشت (در اصل: بهترین). کلماتی که برای مقایسه استفاده میشوند kū که و az از هستند.
ضمایر فارسی میانه تنها دارای دو شمار مفرد و جمع هستند. ضمایر شخصی به دو دسته منفصل و متصل تقسیم میشوند و عبارتاند از منفصل: an/az من (فاعلی) (غیرفاعلی:man)، tō تو، ōy/awē او، (h) amā ما، (h) ašmā شما، ōyšān/awēšān ایشان؛ متصل: -m، -t، -š، -mān، -tān، -šān. ضمایر متصل میتوانند در همه نقشهای نحوی، به جز در نقش فاعل دستوری، به جای
ضمایر منفصل به کار برده شوند. به عبارت دیگر، این ضمایر میتوانند در نقش مفعول صریح (مفعول مستقیم)، مفعول با واسطه (مفعول غیرمستقیم)، مضافٌالیه، مرجع فعل غیرشخصی و عامل (فاعل منطقی) افعال متعدی در همه زمانهای ماضی به کار برده شوند.
در زبان فارسی میانه
فعل و مشتقات آن از دو ماده مضارع و ماضی ساخته میشوند. ماده مضارع که بازمانده ماده مضارع ایرانی باستان است، در ساخت مضارع اخباری، مضارع التزامی (که گاه برای بیان آینده به کار میرود)، مضارع تمنایی (گاه با کاربرد شرطی)، وجه امری،
اسم مصدر و صفت فاعلی به کار میرود. پسوندهای -ēn (ماضی: -ēn-īd) از ماده مضارع لازم و متعدی، ماده سببی (مانند raw-ēn-/raw-ēn-īd- روانه کردن، از raw- رفتن) و از اسم، صفت و حرف اضافه، ماده جعلی متعدی (مانند abāg-ēn-/abāg-ēn-īd- همراهی کردن، از abāg با) میسازند. برای ساخت ماده جعلی لازم از پسوندهای -īh (ماضی: -īh-ist) استفاده میشود (مانند šād-īh-/šād-īh-ist شاد شدن، از šād شاد).
شناسههای صرف فعل که به مادههای مضارع میپیوندند، اینهاست:
مضارع اخباری مضارع التزامی مضارع تمنایی وجه امری
اول شخصمفرد -ēm (-am، -om: گونههای متأخر) (-ān)
دوم شخص مفرد (h) -ē (-āy) (h) -ē -ø
سوم شخص مفرد -ēd -ād (h) -ē
اول شخص جمع -ēm
(-am، -om: گونههای متأخر) (-ām)
دوم شخص جمع -ēd (-ād) -ēd
سوم شخص جمع -ēnd، -and -ānd
گفتنی است که شناسههای داخل پرانتز در متون فارسی میانه زردشتی دیده نشدهاند. چند مثال: wēnēd میبیند (مضارع اخباری)؛ wēnād ببیند (مضارع التزامی)؛ (h) wēnē بیندی، باشد که ببیند (مضارع تمنایی)؛ wēn ببین (وجه امری).
نشانه اسم مصدر پسوند -išn (kunišn کنش) و نشانههای صفت فاعلی پسوندهای -endag، -āg و -ān (kunendag کننده؛ tuxšāg کوشنده، کوشا؛ griyān گریان) است. اسم مصدر دارای -išn گاه بر لزوم عمل دلالت میکند.
مـاده ماضی بازمانده صفت مفعولی ایرانی باستان (مختوم به •-ta) است و همواره به -t یا -d ختم میشود. بسیاری از مادههای ماضی فارسی میانه با افزودن پسوندهای -īd یا -ist به مادههای مضارع ساخته میشوند. از ماده ماضی برای ساخت ماضی مطلق، ماضی نقلی، ماضی بعید، ماضی شرطی (شرط غیرمحقق)، صفت مفعولی و مصدر استفاده میشود.
همه زمانهای ماضی لازم به صورت ترکیبی ساخته میشوند.
ماضی مطلق لازم از صفت مفعولی فعل اصلی و صیغههای مضارع اخباری فعل کمکی h- بودن ساخته میشود (مانند āmad hēm آمدم)، به استثنای سوم شخص مفرد که فعل کمکی نمیگیرد (مانند āmad آمد). ماضی نقلی لازم از صفت مفعولی فعل اصلی و صیغههای مضارع اخباری فعل کمکی est- ایستادن؛ بودن ساخته میشود (مانند raft estēd رفته است).
ماضی بعید لازم از صفت مفعولی فعل اصلی و صیغههای ماضی مطلق فعل کمکی est- ایستادن؛ بودنیاbaw- بودن ساخته میشود (مانند raft estād hēm رفته بودم). ماضی شرطی (شرط غیرمحقق) لازم از صفت مفعولی فعل اصلی و مضارع تمنایی (به ندرت مضارع التزامی) فعل کمکی h- بودن ساخته میشود (مانند mad hē (اگر) میآمد).
در کتیبه ابنون شناسه -ēn برای اول شخص مفرد ماضی استمراری است که یکی از کاربردهای آن روایت عملی است که در گذشته رخ داده است.
مهمترین ویژگی صرف فعل در زبان فارسی میانه، مانند پارتی، وجود ساخت ارگتیو در همه زمانهای ماضی افعال متعدی است. در این گونه افعال فعل کمکی با مفعول مستقیم که در واقع فاعل دستوری است، مطابقت میکند؛ نه با عامل که فاعل منطقی است (مانند ماضی مطلق: tō mardān dīd hēnd تومردان را دیدی (در اصل: توسط تو مردان دیده شدند)؛ ماضی نقلی: u-m tō dīd (h) estē من تو را دیدهام (در اصل: توسط من تو دیده شدهای)؛ ماضی بعید: u-m ōy dīd estād من او را دیده بودم؛ ماضی شرطی: agar-im... nē kard hē اگر من... نمیکردم).
فارسی میانه بهکار رفته در کتیبههای اوایل
دوره ساسانی علاوه بر تفاوتهایی آوایی با دیگر گونههای فارسی میانه و حفظ تمایز میان حالت فاعلی و حالت غیرفاعلی، دارای برخی افعال سوم شخص مفرد ماضی مجهول نیز هست که بقایای ماضی مجهول ایرانی باستان هستند (مانند nišāyī نشانده شد، تأسیس شد؛ akirī کرده شد، ساخته شد)
فعل مجهول در فارسی میانه از ماده مجهول ساخته میشود. نشانه ماده مضارع مجهول پسوند -īh- است که به ماده مضارع معلوم میپیوندد (wēn- بین ـ (ماده مضارع دیدن)، اما: wēnīh- ماده مضارع دیده شدن). ماده ماضی مجهول به-īh-ist- و مصدر مجهول به-īh-ist-anختم میشود، مانندwēn-īh-ist-an دیدهشدن).
در فارسی میانه مانوی برای ساخت فعل مجهول از ترکیب ماده ماضی فعل اصلی با فعل کمکی baw- بودن نیز استفاده شده است (مانند wišād bawēnd گشوده میشوند).
نشانههای صفت مفعولی پسوندهای -ø و -ag (مانند bast یا bastag بسته) و نشانه مصدر پسوند -an (مانند dištan ساختن) است. مصدر مرخم تفاوتی با ماده ماضی ندارد.
نشانه
نفی فعل در زبان فارسی میانه nē، و نشانه
نهی mā است.
قید hamē همی، همیشه گاه در متون متأخر بر استمرار عمل دلالت میکند. ادات ē (در فارسی میانه مانوی hēb، در کتیبهها و زبور ēw) پیش از مضارع اخباری به آن مفهوم تمنایی میدهد و برای پیشنهاد و توصیه بهکار میرود.
(۱) آموزگار، ژاله، گلی بر مزاری: مزارنوشته نویافتهای به پهلوی ساسانی از کازرون، نامه ایران باستان ۳، تهران، ۱۳۸۱ش، س ۲، شم ۱.
(۲) آموزگار، ژاله و احمد تفضلی، زبان پهلوی، ادبیات و دستور آن، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۳) ابوالقاسمی، محسن، راهنمای زبانهای باستانی ایران، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۴) اکبرزاده، داریوش، دو نبشته جدید پهلوی، سروش پیر مغان، یادنامه جمشید سروشیان، به کوشش کتایون مزداپور، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۵) تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۶) جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۹۳۲م.
(۷) حصوری، علی، یک شعار خارجی به زبان فارسی میانه، مهر و داد و بهار، به کوشش امیر کاووس بالازاده، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۸) درسدن، م ج، زبانهای ایرانی میانه، ترجمه احمد تفضلی، بررسیهای تاریخی، تهران، ۱۳۵۳ش، س ۹، شم ۶.
(۹) دریایی، تورج، کتیبه شاهپور سکانشاه در تخت جمشید، فرهنگ، تهران، ۱۳۸۰ش، شم ۳۷ و ۳۸.
(۱۰) دریایی، تورج، کتیبه کرتیر در نقش رجب، نامه ایران باستان ۱، تهران، ۱۳۸۰ش، س ۱، شم ۱.
(۱۱) راشد محصل، محمدتقی، کتیبههای ایران باستان، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۱۲) رجبزاده، هاشم، نوشته پهلوی تازهیاب در توکیو، آینده، تهران، ۱۳۶۶ش، س ۱۳، شم ۴-۵.
(۱۳) رجبزاده، هاشم، نوشته پهلوی در گنجینه هوریوجی ژاپون، آینده، تهران، ۱۳۶۶ش، س ۱۳، شم ۶-۷.
(۱۴) رجبی، پرویز، کرتیر و سنگنبشته او در کعبه زردشت، بررسیهای تاریخی، تهران، ۱۳۵۰ش، س ۶، شم ۳۳.
(۱۵) رضایی باغبیدی، حسن، درباره ترجمه عبارتی از قرآن به پهلوی، نامه ایران باستان ۱، تهران، ۱۳۸۰ش، س ۱، شم ۱.
(۱۶) زرشناس، زهره، زبان و ادبیات ایران باستان، تهران، ۱۳۸۲ش.
(۱۷) شمس اشراق، عبدالرزاق، نخستین سکههای امپراتوری اسلام، اصفهان، ۱۳۶۹ش.
(۱۸) صادقی، علیاشرف، تکوین زبان فارسی، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۱۹) طاووسی، محمود، آتشدان.
(۲۰) برم دلک و نتیجه تاریخی آن، مجموعه مقالات اولین گردهمآیی زبان، کتیبه و متون کهن، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۲۱) عریان، سعید، زبور پهلوی، تهران، ۱۳۸۲ش.
(۲۲) قرآن مجید.
(۲۳) قریب، بدرالزمان، کتیبهای به خط پهلوی در چین، مجله دانشکده ادبیات تهران، تهران، ۱۳۴۵ش، س ۱۴، شم ۵۳.
(۲۴) نصراللهزاده، سیروس، کتیبه سنگمزار تل سفید، سروش پیرمغان، به کوشش کتایون مزداپور، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۲۵) نصراللهزاده، سیروس، کتیبه نویافته پهلوی، نامه پارسی ۲۳، تهران، ۱۳۸۰ و ۱۳۸۱ش، س ۶، شم ۴.
(۲۶) نصراللهزاده، سیروس، کتیبههای
یادبود و سنگمزارپهلوی ساسانی (۱)، نامه پارسی ۲۲، تهران، ۱۳۸۰ش، س ۶، شم ۳.
(۲۷) نصراللهزاده، سیروس، کتیبههای
یادبود و سنگمزارپهلوی ساسانی (۲)، نامه پارسی ۲۳، ۱۳۸۰ش، س ۶، شم ۴.
(۲۸) نصراللهزاده، سیروس، کتیبههای
یادبود و سنگمزارپهلوی ساسانی (۳)، نامه پارسی ۲۴، ۱۳۸۱ش، س ۷، شم ۱.
(۲۹) Anklesaria B T، The Pahlavi Inscription on the Crosses in Southern India، Journal of the Cama Oriental Institute، ۱۹۵۸، vol XXXIX.
(۳۰) Asha R، The Persic) Pahlavi (، A Grammatical Précis، Vincennes، ۱۹۹۸.
(۳۱) Back M، Die sassanidischen Staatsinschriften، Acta Iranica، Tehran/Liège، ۱۹۷۸، vol XVIII.
(۳۲) Bahrami M، A Gold Medal in the Freer Gallery of Art، Archaeologica Orientalia in Memoriam Ernst Herzfeld، ed G C Miles، New York، ۱۹۵۲.
(۳۳) Bogoliubov M N، L'Inscription pehlevie de Constantinople، Acta Iranica، Tehran/Liège، ۱۹۷۴، vol II.
(۳۴) Boyce M، A Reader in Manichaean Middle Persian and Parthian، Acta Iranica، Tehran/Liège، ۱۹۷۵، vol IX.
(۳۵) Brunner Ch J، A Syntax of Western Middle Iranian، New York، ۱۹۷۷.
(۳۶) Cereti C G، La Letteratura pahlavi، Milan، ۲۰۰۱.
(۳۷) Corpus Inscriptionum Iranicarum.
(۳۸) Curiel R، Monnaies arabo-sasanides: ۱ Un Dirham au nom de l'Émir des croyants، Revue numismatique، Paris، ۱۹۶۵، vol VII.
(۳۹) Curiel R، Ph Gignoux، Un Poids arabo-sasanide، Studia Iranica، Paris، ۱۹۷۶، vol V.
(۴۰) Curiel R، Ph Gignoux، Sur une intaille sasanide du cabinet des médailles de Paris، Studia Iranica، Paris، ۱۹۷۵، vol IV.
(۴۱) Curiel، R and R Gyselen، Une Collection de monnaies de cuivre arabo-sassanides، Studia Iranica، Cahier ۲، Paris، ۱۹۸۴.
(۴۲) Curiel، R and R Gyselen، Une Collection de monnaies de cuivre sasanides tardives et arabo-sasanides I-III، Studia Iranica، Paris، ۱۹۸۰-۱۹۸۱، vols IX-X.
(۴۳) De Blois F، Middle-Persian Funerary Inscriptions from South-Western Iran، Medioiranica، eds W Skalmowski and A Van Tongerloo، Louvain، ۱۹۹۳.
(۴۴) De Menasce J P، L'Inscription funéraire pehlevie d'Istanbul، Iranica Antiqua، Leiden، ۱۹۶۷، vol VII.
(۴۵) De Menasce J P، Inscriptions pehlevies en écriture cursive، JA، ۱۹۵۶، vol CCXLIV.
(۴۶) De Menasce J P، Recherches de papyrologie pehlevie، JA، ۱۹۵۳، vol CCXLI، ۱۹۵۳.
(۴۷) Frye R N، Funerary Inscriptions in Pahlavi from Fars، W B Henning Memorial Volume، eds M Boyce and I Gershevitch، London، ۱۹۶۹.
(۴۸) Frye R N، Inscriptions on the Sasanian Silver، Bulletin of the Cleveland Museum of Art، Cleveland، ۱۹۶۴، vol LI.
(۴۹) Frye R N، A Middle Persian Inscribed Sherd from Tepe Yahya، Bulletin of the Asia Institute of Pahlavi University and American School of Prehistoric Research، dateless، vol XXVII.
(۵۰) Frye R N، The Middle Persian Inscription from Constantinople: Sasanian or Post-Sasanian، Studia Iranica، Paris، ۱۹۹۰، vol XIX.
(۵۱) Frye R N، The Middle Persian Inscription of Kartīr at Naqš-i Rajab، Indo-Iranian Journal، ۱۹۶۵، vol VIII.
(۵۲) Frye R N، The Persepolis Middle Persian Inscriptions from the Time of Shapur II، Acta Orientalia، ۱۹۶۶، vol XXX.
(۵۳) Frye R N، Sasanian Numbers and Silver Weights، JRAS، ۱۹۷۳.
(۵۴) Frye R N، Sasanian Seal Inscriptions، Beiträge zur alten Geschichte und deren Nachleben، Festschrift für Franz Altheim، eds R Stiehl and H E Stier، Berlin، ۱۹۷۰، vol II.
(۵۵) Frye R N، The Use of Clay Sealings in Sasanian Iran، Acta Iranica، Tehran/Liège، ۱۹۷۷، vol XII.
(۵۶) Ghirshman R، Inscription du monument de Châpour Ier à Châpour، Revue des Arts Asiatiques، Paris، ۱۹۳۶، vol X.
(۵۷) Gignoux Ph، D'Abnūn à Māhān، étude de deux inscriptions sassanides، Studia Iranica، Paris، ۱۹۹۱، vol XX.
(۵۸) Gignoux Ph، Les Bulles sassanides de Qasr-i Abu Nasr، Acta Iranica، Leiden، ۱۹۸۵، vol XXIV.
(۵۹) Gignoux Ph، Catalogue des sceaux، camées et bulles sasanides، Paris، ۱۹۷۸، vol II.
(۶۰) Gignoux Ph، Les Collections de sceaux et de bulles sassanides de la Bibliothèque nationale de Paris، La Persia nel Medioevo، Quaderno N ۱۶۰، Rome، ۱۹۷۱.
(۶۱) Gignoux Ph، Coupes inscrites de la collection Mohsen Foroughi، Acta Iranica، Tehran/Liège، ۱۹۷۵، vol IV.
(۶۲) Gignoux Ph، Eléments de prosopographie: II les possesseurs de coupes sasanides، Studia Iranica، Paris، ۱۹۸۴، vol XIII.
(۶۳) Gignoux Ph، Glossaire des inscriptions pehlevies et parthes، Corpus Inscriptionum Iranicarum) CII (، Supplementary Series، London، ۱۹۷۲، vol I.
(۶۴) Gignoux Ph، Les Inscriptions en moyen-perse de Bandiān، Studia Iranica، Paris، ۱۹۹۸، vol XXVII.
(۶۵) Gignoux Ph، Les Inscriptions en surcharge sur les monnaies du trésor sasanide de Suse، Cahiers de la Délégation Archéologique Française en Iran، Paris، ۱۹۷۸، vol VIII.
(۶۶) Gignoux Ph، Intailles sassanides de la collection Pirouzan، Acta Iranica، Tehran/Liège، ۱۹۷۵، vol VI.
(۶۷) Gignoux Ph، Middle Persian Inscriptions، The Cambridge History of Iran، vol III) ۲ (، ed E Yarshater، Cambridge، ۱۹۸۳.
(۶۸) Gignoux Ph، Notes d'épigraphie et d'histoire sassanides، IV: Inscription funéraire pehlevie de Bišāpūr، Mélanges linguistiques offerts à Émile Benveniste، Louvain، ۱۹۷۵.
(۶۹) Gignoux Ph، Une Nouvelle collection de documents en pehlevi cursif du début du septième siècle de notre ère، Académie des Inscriptions & Belles-lettres، ۱۹۹۱.
(۷۰) Gignoux Ph، Les Nouvelles Inscriptions de Darband، Bulletin of the Asia Institute، London، ۱۹۹۰، vol IV.
(۷۱) Gignoux Ph، Les Quatre inscriptions du mage Kirdīr، Studia Iranica، Cahier ۹، Paris، ۱۹۹۱.
(۷۲) Gignoux Ph، in: Gyselen، R، Review of D Stronach، Pasargadae) Oxford، ۱۹۷۸ (، Studia Iranica، Paris، ۱۹۷۸، vol VII.
(۷۳) Gignoux Ph، Sceaux chrétiens d'époque sasanide، Iranica Antiqua، ۱۹۸۰، vol XV.
(۷۴) Gignoux، Ph and R Gyselen، Bulles et sceaux sassanides de diverses collections، Studia Iranica، Cahier ۴، Paris، ۱۹۸۷.
(۷۵) Gignoux، Ph and R Gyselen، Sceaux de femmes à l'époque sassanide، Archaeologia Iranica et Orientalis، Miscellanea in Honorem Louis Vanden Berghe، eds L de Meyer and E Haerinck، ۱۹۸۹، vol II.
(۷۶) Göbl R، Sasanian Coins، The Cambridge History of Iran، vol III) ۱ (، ed E Yarshater، Cambridge، ۱۹۸۳.
(۷۷) Göbl R، Sasanidische Numismatik، Braunschweig، ۱۹۶۸.
(۷۸) Göbl R، Der sāsānidische Siegelkanon، Braunschweig، ۱۹۷۳.
(۷۹) Godard A، Les Tours de Ladjim et de Resget، Athār-é Īrān، ۱۹۳۶، vol I.
(۸۰) Gropp G، Einige neuentdeckte Inschriften aus sasanidischer Zeit، Altiranische Funde und Forschungen of W Hinz، Berlin، ۱۹۶۹.
(۸۱) Gropp G، Die sasanidische Inschrift von Mishkinshahr in Āzarbeidjān، Archaeologische Mitteilungen aus Iran، Neue Folge، ۱۹۶۸، vol I.
(۸۲) Gropp and S Nadjmabadi، Bericht über eine Reise in West- und Südiran، Archaeologische Mitteilungen aus Iran، Neue Folge، ۱۹۷۰، vol III.
(۸۳) Gyselen R، Une Classification des cachets sasanides selon la forme، Studia Iranica، Paris، ۱۹۷۶، vol V.
(۸۴) Gyselen R، Réemploi de sceaux a l'époque sassanide، Studia Iranica، Paris، ۱۹۹۱، vol XX.
(۸۵) Harmatta J، The Middle Persian-Chinese Bilingual Inscription from Hsian and the Chinese-Sāsānian Relations، La Persia nel Medioevo، Quaderno N ۱۶۰، Rome، ۱۹۷۱.
(۸۶) Harmatta J، The Seal with Unintelligible Script of the Foroughi Collection، Acta Antiqua، ۱۹۹۳، vol XXXIV.
(۸۷) Harmatta J، A Turk Officer of the Sāsānian King Xusrō I، Acta Orientalia، ۲۰۰۲، vol LV.
(۸۸) Harmatta-Pékáry M، The Decipherment of the Pārsīk Ostracon from Dura-Europos، La Persia nel Medioevo، Quaderno N ۱۶۰، Rome، ۱۹۷۱.
(۸۹) Hassuri، A، Two Unpublished Pahlavi Inscriptions، ZDMG، ۱۹۸۴، vol CXXXIV.
(۹۰) Henning W B، The Inscription of Firuzabad، Asia Major، London، ۱۹۵۴، vol IV.
(۹۱) Henning W B، Mitteliranisch، Handbuch der Orientalistik، Iranistik، Leiden/Köln، ۱۹۵۸، vol I.
(۹۲) Henning W B، New Pahlavi Inscriptions on Silver Vessels، Bulletin of the School of Oriental and African Studies، ۱۹۵۹، vol XXII.
(۹۳) Henning W B، A Sassanian Silver Bowl from Georgia، ibid، ۱۹۶۱، vol XXIV.
(۹۴) Herzfeld E، Arabische Inschriften aus Iran und Syrien، Archaeologische Mitteilungen aus Iran، ۱۹۳۷، vol VIII.
(۹۵) Herzfeld E، Postsasanidische Inschriften، ibid، ۱۹۳۲، vol IV.
(۹۶) Humbach H، Die pahlavi-chinesische Bilingue von Xi'an) unter Mitwirkung von Wāng Shìpíng (، Acta Iranica، Tehran/Liège، ۱۹۸۸، vol XXVIII.
(۹۷) Humbach H and P O Skjærvø، The Sassanian Inscription of Paikulu، part ۱، Wiesbaden/Tehran، ۱۹۷۸، part ۲، Wiesbaden، ۱۹۸۰، part ۳) ۱ (، Wiesbaden، ۱۹۸۳، part ۳) ۲ (، Wiesbaden، ۱۹۸۳.
(۹۸) Kumamoto H and Y Toshida، Inscriptions on the Scented Woods in Hōryūti Treasures، Museum، ۱۹۸۷.
(۹۹) Lazard G، La Formation de la langue persane، Paris ۱۹۹۵.
(۱۰۰) Livshits V A and A B Nikitin، Parthian and Middle-Persian Documents from South Turkmenistan، Scythia to Siberia، ۱۹۹۴، vol I) ۳ (.
(۱۰۱) Lukonin V G، Srednepersidskie nadpisi iz Kara-Tepe، Kara-Tepe، Moscow، ۱۹۶۹، vol II.
(۱۰۲) MacKenzie D N، The Fire Altar of Happy •Frayosh، Bulletin of the Asia Institute، London، ۱۹۹۳، vol VII.
(۱۰۳) MacKenzie D N، The Inscription، Iranische Denkmäler، Lieferung ۱۰، Reihe II، Iranische Felsreliefs، F، The Sasanian Rock Reliefs at Bishapur، Part ۲، Berlin، ۱۹۸۱.
(۱۰۴) MacKenzie D N، The Inscription، Iranische Denkmäler، Lieferung ۱۱، Reihe II، G، The Sasanian Rock Reliefs at Bishapur، Part ۳، Berlin، ۱۹۸۳.
(۱۰۵) MacKenzie D N، Shapur's Shooting، Bulletin of the School of Oriental and African Studies، ۱۹۷۸، vol XLI.
(۱۰۶) Nadjmabadi S، Eine spätssasanidische Inschrift in Naqš-e Rostam، Akten des VII Internationalen Kongresses für iranische Kunst und Archäologie، Berlin، ۱۹۷۹.
(۱۰۷) Nyberg H S، L'Inscription pehlevie d'Istanbul، Byzantion، ۱۹۶۸، vol XXXVIII.
(۱۰۸) Nyberg H S، The Pahlavi Inscription at Mishkīn، Bulletin of the School of Oriental and African Studies، ۱۹۷۰، vol XXXIII.
(۱۰۹) Pahlavi Texts، ed J M Jamasp-Asana، Bombay، ۱۹۱۳.
(۱۱۰) Paruck F D J، Sāsānian Coins، Bombay، ۱۹۲۴.
(۱۱۱) Sellwood D، Minor States in Southern Iran، The Cambridge History of Iran، volIII) ۱ (، ed E Yarshater، Cambridge.
(۱۱۲) Skjærvø P O، Case in Inscriptional Middle Persian، Inscriptional Parthian and the Pahlavi Psalter، Studia Iranica، Paris، ۱۹۸۳، vol XII.
(۱۱۳) Skjærvø P O، A Fragment of a Column with a Pahlavi Funerary Inscription، Iranische Denkmäler، Lieferung ۱۲، Reihe II، H، Die elamischen Felsreliefs von Kūrāngūn und Naqš-e Rustam، Berlin، ۱۹۸۶.
(۱۱۴) Skjærvø P O، L'Inscription d'Abnūn et l'imparfait en moyen-perse، Studia Iranica، Paris، ۱۹۹۲، vol XXI.
(۱۱۵) Sprengling، M، Third Century Iran، Sapor and Kartir، Chicago، ۱۹۵۳.
(۱۱۶) Stronach D، Pasargadae، Oxford، ۱۹۷۸.
(۱۱۷) Sundermann W، Mitteliranische manichäische Texte Kirchengeschichtlichen Inhalts، Berlin، ۱۹۸۱.
(۱۱۸) Sundermann W، Mittelpersisch، Compendium Linguarum Iranicarum، ed R Schmitt، Wiesbaden، ۱۹۸۹.
(۱۱۹) Sundermann W، Parthisch، ibid.
(۱۲۰) Tafazzoli A، Inscription de Takht-e Tāvus IV، Studia Iranica، Paris، ۱۹۹۱، vol XX.
(۱۲۱) Tafazzoli A، L'Inscription funeraire de Kāzerun II) Parīšān (، ibid.
(۱۲۲) Tafazzoli A، Some Middle Persian Quotations in Classical Arabic and Persian Texts، Mémorial Jean de Menasche، eds Ph Gignoux and A Tafazzoli، Louvain/Tehran، ۱۹۷۴.
(۱۲۳) Tafazzoli A، Two Funerary Inscriptions in Cursive Pahlavi from Fars، Orientalia Suecana، ۱۹۹۴-۱۹۹۵، vols XLIII-XLIV.
(۱۲۴) Tafazzoli A، and E Sheikh-al-Hokamayi، The Pahlavi Funerary Inscription from Mashān) Kazerun III (، Archaeologische Mitteilungen aus Iran، Neue Folge، ۱۹۹۴، vol XXVII.
(۱۲۵) Tavadia J C، Die mittelpersische Sprache und Literatur der Zarathustrier، Leipzig، ۱۹۵۶.
(۱۲۶) Tavoosi، M.، An Inscribed Capital Dating from the Time of Shapur I، with notes by R. N. Frye، Bulletin of the Asia Institute، London، ۱۹۸۹، vol. III.
(۱۲۷) Utas B.، Verbal Forms and Ideograms in the Middle Persian Inscriptions، Acta Orientalia، ۱۹۷۴، vol. XXXVI.
(۱۲۸) Weber D.، Zu einigen neuen Pahlavi-Dokumenten، Studia Iranica، Paris، ۱۹۹۴، vol. XXIII.
(۱۲۹) Weber D.،Die Pehlevifragmente der Papyrussammlung der Österreichischen Nationalbibliothek in Wien، Festschrift Papyrus Erzherzog Rainer )۱(، Wien، ۱۹۸۳.
(۱۳۰) West E. W.، The Pahlavi Inscriptions at Kanheri، Indian Antiquary، Bombay، ۱۸۸۰.
(۱۳۱) Yamauchi K.، The Vocabulary of Sasanian Seals، Tokyo، ۱۹۹۳.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «زبان و ادبیات پهلوی»، شماره۵۵۸۴.