• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

روح (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





رُوح (به ضم راء) از واژگان قرآن کریم به معنای روان است.
این واژه در قرآن بیست و یک بار در معانی فرشته، وحی، شریعت، قرآن، جبرئیل، عقل و روح انسانی استعمال شده است.

فهرست مندرجات

۱ - معنای رُوح
۲ - کاربردها
       ۲.۱ - فرشته‌
              ۲.۱.۱ - رُوحَنا (آیه ۱۷ سوره مریم)
              ۲.۱.۲ - رُوحُ‌ الْقُدُسِ (آیه ۱۰۲ سوره نحل)
              ۲.۱.۳ - الرُّوحُ‌ الْأَمِينُ (آیه ۱۹۳ سوره شعراء)
              ۲.۱.۴ - بِرُوحِ‌ الْقُدُسِ (آیه ۸۷ سوره بقره)
              ۲.۱.۵ - بِرُوحِ‌ الْقُدُسِ (آیه ۲۵۳ سوره بقره)
              ۲.۱.۶ - بِرُوحِ‌ الْقُدُسِ (آیه ۱۱۰ سوره مائده)
       ۲.۲ - شريعت و دين
              ۲.۲.۱ - رُوحاً (آیه ۵۲ سوره شوری)
              ۲.۲.۲ - بِالرُّوحِ‌ (آیه ۲ سوره نحل)
              ۲.۲.۳ - الرُّوحَ‌ (آیه ۱۵ سوره غافر)
       ۲.۳ - جبرئیل
              ۲.۳.۱ - الرُّوحَ‌ (آیه ۴ سوره معارج)
              ۲.۳.۲ - الرُّوحُ (آیه ۴ سوره قدر)
              ۲.۳.۳ - الرُّوحُ (آیه ۳۸ سوره نبأ)
       ۲.۴ - عقل
       ۲.۵ - روح انسانی
              ۲.۵.۱ - رُوحِهِ‌ (آیه ۹ سوره سجده)
              ۲.۵.۲ - رُوحِي‌ (آیه ۲۹ سوره حجر)
              ۲.۵.۳ - رُوحِي‌ (آیه ۷۲ سوره ص)
              ۲.۵.۴ - رُوحِنا (آیه ۹۱ سوره انبیاء)
              ۲.۵.۵ - رُوحِنا (آیه ۱۲ سوره تحریم)
              ۲.۵.۶ - رُوح (آیه ۱۷۱ سوره نساء)
۳ - معنای روح در آیه ۸۵ اسراء
۴ - معنای روح در آیه ۲۲ مجادله
۵ - معاد و روح‌
۶ - کاربرد در نهج البلاغه
       ۶.۱ - الرُّوحُ‌ (خطبه ۱۰۸)
       ۶.۲ - الرُّوحُ‌ (خطبه ۱۰۸)
       ۶.۳ - الرُّوحَ (خطبه ۱۶۵)
       ۶.۴ - أَرْوَاحُهُمْ (خطبه ۱۹۳)
       ۶.۵ - الرُّوحَ (نامه ۱۰)
       ۶.۶ - أَرْوَاحِهَا (حکمت ۱۳۹)
۷ - تعداد کاربردها
۸ - پانویس
۹ - منبع


رُوح در عرف به معناى روان و روح مقابل جسم، و جوهر مجرّد است.


به مواردی از معانی رُوح که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - فرشته‌

به مواردی که رُوح در معنای فرشته در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱.۱ - رُوحَنا (آیه ۱۷ سوره مریم)

(فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا)
«روح خويش و فرشته خويش را به سوى او فرستاديم و به صورت بشر كامل بر وى نمودار شد.» ما بعد آيه درباره گفتگوى فرشته با مریم است كه به مريم گفت: «من رسول پروردگار تو هستم.»


۲.۱.۲ - رُوحُ‌ الْقُدُسِ (آیه ۱۰۲ سوره نحل)

(قُلْ نَزَّلَهُ‌ رُوحُ‌ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا ...)
(بگو: روح‌القدس آن را از جانب پروردگارت به حق نازل كرده، تا افراد با ايمان را ثابت‌قدم گرداند...)


۲.۱.۳ - الرُّوحُ‌ الْأَمِينُ (آیه ۱۹۳ سوره شعراء)

(نَزَلَ بِهِ‌ الرُّوحُ‌ الْأَمِينُ - عَلى‌ قَلْبِكَ)
(روح الامين آن را نازل كرده، بر قلب پاک تو، تا از بيم‌دهندگان باشى.)
كه مراد از روح، جبرئيل است در آيه اول با «قدس» و در دوم با «الامين» توصيف شده است.


۲.۱.۴ - بِرُوحِ‌ الْقُدُسِ (آیه ۸۷ سوره بقره)

(وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ‌ بِرُوحِ‌ الْقُدُسِ)
(همچنين آياتی كه درباره تأييد عیسی با روح‌القدس است‌، به معنای فرشته می‌باشد.)


۲.۱.۵ - بِرُوحِ‌ الْقُدُسِ (آیه ۲۵۳ سوره بقره)

(بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ)
(و به عيسى بن مريم دلايل روشن داديم؛ و او را با روح‌القدس تاييد كرديم.)


۲.۱.۶ - بِرُوحِ‌ الْقُدُسِ (آیه ۱۱۰ سوره مائده)

(اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلى‌ والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ‌ بِرُوحِ‌ الْقُدُسِ)
(به خاطر بياور هنگامى را كه خداوند به عيسى بن مريم گفت: ياد كن نعمتم را كه به تو و مادرت بخشيدم؛ زمانى كه تو را با روح‌القدس تأييد كردم.)
چنان‌كه طبرسی و بیضاوی و ديگران گفته‌اند.
گرچه احتمالات ديگر هم داده شده ولى آيه‌ «نَزَّلَهُ‌ رُوحُ‌ الْقُدُسِ» كه گذشت روشن‌ می‌كند كه مراد از روح‌القدس در تأييد عيسى جبرئيل است زيرا مراد از آن در آيه بالا كه درباره وحی به حضرت رسول صلی‌اللّه‌علیه‌وآله است حتما جبرئيل می‌باشد.


۲.۲ - شريعت و دين

به مواردی که رُوح در معنای شريعت و دين‌ در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۲.۱ - رُوحاً (آیه ۵۲ سوره شوری)

(وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ‌ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا)
(همان گونه كه بر پيامبران پيشين وحى فرستاديم بر تو نيز حقايقى را به فرمان خود وحى كرديم؛ تو پيش از اين نمى‌دانستى كتاب و ايمان چيست؛ و از محتواى قرآن آگاه نبودى ولى ما آن را نورى قرار داديم كه به وسيله آن هركس‌ از بندگان خويش‌ را بخواهيم هدایت مى‌كنيم.)


۲.۲.۲ - بِالرُّوحِ‌ (آیه ۲ سوره نحل)

(يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ‌ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا ...)
(فرشتگان را با روح و وحى الهى به فرمانش بر هر كس از بندگانش بخواهد نازل مى‌كند؛ و به آن‌ها دستور مى‌دهد كه مردم را انذار كنيد؛ و بگوييد: معبودى جز من نيست!)


۲.۲.۳ - الرُّوحَ‌ (آیه ۱۵ سوره غافر)

(رَفِيعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي‌ الرُّوحَ‌ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلاقِ)
(او درجات بندگان صالح را بالا مى‌برد، او صاحب عرش است، روح (وحى الهى‌) را به فرمانش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد القاء مى‌كند تا مردم را از روز لقاى پروردگار بيم دهد.)
در اين آيات قيد «مِنْ أَمْرِنا ... مِنْ أَمْرِهِ‌» روشن می‌كند كه اين روح از امر خدا، وحى و نازل و القا شده است. و مراد از انزال آن انذار و هدايت مردم است. و آيه سوم مقام نبوّت را می‌رساند كه روح فقط به وسيله خدا القا شده و فرشته در آوردن آن واسطه نيست بر خلاف آيه دوم كه در بيان رسالت است و روح را ملک آورده است فرق ميان رسالت و نبوّت در «رسل» گذشت.
ولى در آيه اول ظاهرا مراد از آن وحى‌هاى سه‌گانه است زيرا ما قبل آن درباره سه نوع وحى است كه فرموده‌ (وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ)
(و امكان ندارد خدا با هيچ انسانى سخن بگويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجابى (همچون ايجاد صوت)، يا رسولى (فرشته‌اى‌) مى‌فرستد و به فرمان خود آنچه را بخواهد وحى مى‌كند.)
پس از آن فرموده‌ «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ ...» كلمه‌ «كَذلِكَ» نشان مي‌دهد كه مراد از «أَوْحَيْنا إِلَيْكَ‌ رُوحاً...» همه وحی‌هاى سه گانه فوق است، زيرا كه آن حضرت هم رسول است و هم نبى.
به نظر می‌آيد مراد از «امر» در آيات سه گانه مقام تدبیر است چنان‌كه فرموده‌ (أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ ...) «خلقت و تدبير عالم هر دو مال اوست» و مقام تدبير اقتضاء می‌كند كه پيامبران و دين از جانب خدا آيد.
تقريبا یقین است كه مراد از روح در آيات سه گانه شریعت و کتاب است‌ زيرا كه شريعت، كتاب اسباب انذار و هدايت‌اند و آيات صريح‌اند در اينكه منظور از القا و انزال اين روح همان انذار و هدايت است كافى است كه درباره آيه اول قدرى توضيح بدهيم.
اين آيه می‌گويد «أَوْحَيْنا إِلَيْكَ‌ رُوحاً» بعد می‌فرمايد: ما آن روح را نورى قرار داديم كه بندگان خود را به وسيله آن هدايت كنيم‌.
«وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا»
در جاهاى ديگر به جاى روح «قرآن» آمده مثل‌: (أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ)
(أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا)
ايضاآيه ۱۹ سوره انعام (قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادةً قُلِ اللّهِ شَهِيدٌ بِيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَ مَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَ إِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ)
آیه ۲۷ کهف (وَ اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَ لَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا ) و غيره.
و در جاهاى ديگر به قرآن «نور» گفته شده چنان‌كه در آيه ما نحن فيه گفته‌ «وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً»
مانند: (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا)
(وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً) و اين‌كه قرآن واسطه هدايت است احتياج به توضيح ندارد.
چون روشن شد كه مراد از روح در آيه اول شريعت و قرآن است منظور از آيه دوم و سوم نيز روشن خواهد شد زيرا كه سياق آيات يكى است.
راغب و طبرسی و المیزان نيز روح را در آيه اول قرآن دانسته‌اند. بعضى از بزرگان آياتى را كه «روح» در آن‌ها آمده به هم مخلوط كرده و نتيجه‌گيرى نموده است ولى به نظر ما اين كار صحيح نيست زيرا سياق آيات با هم متفاوت است آيات سه گانه فوق در يک رديف و آياتی‌كه زير عنوان فرشته نقل شد در رديف ديگر و آياتی‌كه خواهد آمد در رديف سومى واقع شده‌اند و بعضى از بزرگان در كتاب خود حتى آيات رَوح به فتح (ر) را با آيات رُوح به ضمّ (ر) به هم در آميخته و همه را در يک رديف حساب كرده است.


۲.۳ - جبرئیل

به مواردی که رُوح در معنای جبرئیل در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۳.۱ - الرُّوحَ‌ (آیه ۴ سوره معارج)

(تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ‌ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ • فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلًا)
(فرشتگان و روح آن فرشته مقرّب خداوند به‌سوى او عروج مى‌كنند در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است. پس صبر جميل پيشه كن)
مجمع در ذيل این آيه، آن را جبرئيل دانسته و علت جداگانه آمدن را شرافت او مي‌داند.
زمخشری نيز مانند مجمع گفته است.


۲.۳.۲ - الرُّوحُ (آیه ۴ سوره قدر)

(تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ‌ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ)
(فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان براى تقدير هر امرى نازل مى‌شوند.)


۲.۳.۳ - الرُّوحُ (آیه ۳۸ سوره نبأ)

(يَوْمَ يَقُومُ‌ الرُّوحُ‌ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ)
(روزى كه «روح» و «ملائكه» به صف مى‌ايستند و هيچ يک، جز به اذن خداوند رحمان، سخن نمى‌گويند، و آن‌گاه كه مى‌گويند درست مى‌گويند.)
در اين آيات سخن از روحى است كه در عروج به سوى خدا و در نزول براى هر كار و در ايستادن در پيشگاه خدا در روز قیامت، با ملائكه همراه است. ملائكه در مدّت عمر اين جهان در عروج و نزول‌اند و چون روز قيامت از مأموريّت خود فارغ شدند به حال صف در پيشگاه خدا خواهند ايستاد. اين روح نيز در هر سه مرحله با آنها همراه می‌باشد.
می‌شود گفت: مراد از روح، جبرئيل است و به علت مزيت و فضيلتش بخصوص ذكر شده و الف و لام آن براى عهد است. جبرئيل در نزد خدا مقام مخصوصى دارد، ملائكه ديگر از وى فرمان می‌برند چنان‌كه فرموده‌ (إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ • ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ • مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ) (كه اين قرآن كلام فرستاده بزرگوارى است (جبرئيل امين‌) كه صاحب قدرت است و نزد خداوند صاحب عرش، مقام والايى دارد! در آنجا فرمانروا و امين است!) اين آيات در وصف جبرئيل است و توضيح می‌دهد كه او در ميان ملائكه مطاع است على هذا جا دارد كه به تنهائى برابر با همه ملائكه باشد.
در مجمع در ذيل این آيه چند قول يا وجه نقل كرده كه از جمله جبرئيل است.
آن‌گاه از امام صادق علیه السّلام نقل می‌كند: روح ملكى است بزرگتر از جبرئيل و میکائیل
در ذيل سوره قدر آن را جبرئيل گفته است.
در صافی از قمی نقل می‌كند كه روح ملكى است بزرگتر از جبرئيل و مكائيل و او با رسول خدا بود و او با امامان عليهم‌السلام است.
در دعای سوم صحیفه سجادیه پس از صلوات بر جبرئيل و مكائيل و اسرافیل فرموده‌ : «وَ الرُّوحُ‌ الَّذِي هُوَ عَلَى مَلَائِكَةِ الْحُجُبِ وَ الرُّوحُ‌ الَّذِي هُوَ مِنْ أَمْرِكَ»؛ «و روح كه بر فرشتگان حجب گمارده است.»
در سفینة البحار ماده «خلق» از علی (علیه‌السّلام) درباره حضرت رسول (صلى‌اللّه‌عليه‌وآله) نقل كرده‌ : «وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ مِنْ لَدُنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَهُ»
اين حديث مطابق آن است كه از قمی نقل شد: روح با رسول خدا (صلّى‌اللّه‌عليه‌وآله) بود...


۲.۴ - عقل

اين احتمال هم هست كه مراد از روح در اين آيات اخیر يک عقل كلى و وسيعى باشد كه عقول بشر و غريزه‌هاى جانداران و احساس نباتات از شعبه‌هاى آن است زيرا خداوند متعال به وسيله ملائکه، عقول انسان‌ها و غریزه جانداران اين جهان را به سوى کمال سوق می‌دهد و همان عقل است كه در صعود و نزول و قيام در مقابل حق با ملائكه توأم می‌باشد.
اولين روايت كتاب اصول کافی درباره عقل است كه آن را مستقل و مجزّا نشان می‌دهد در همان روايت آمده: چون خدا عقل را آفريد آن را گويا كرد سپس فرمود: رو كن. رو كرد. فرمود برگرد. برگشت آنگاه فرمود قسم به عزّت و جلال خودم خلقى كه از تو به من محبوب‌تر باشد نيافريده‌ام و تو را جز در كسی كه دوست می‌دارم كامل نكرده‌ام. بدان فقط تو را امر و تو را نهى می‌كنم و فقط تو را عذاب كرده و تو را ثواب می‌دهم.

۲.۵ - روح انسانی

به مواردی که رُوح در معنای روح انسانی در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۵.۱ - رُوحِهِ‌ (آیه ۹ سوره سجده)

(ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ‌ رُوحِهِ‌ ...)
(سپس اندام او را نظام بخشيد و از روح خويش (روحى شريف و برجسته‌) در وى دميد.)


۲.۵.۲ - رُوحِي‌ (آیه ۲۹ سوره حجر)

(فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ‌ رُوحِي‌ فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ)
(هنگامى كه آن را نظام بخشيدم، و در او از روح خود (روحى شايسته و بزرگ‌) دميدم، همگى براى او سجده كنيد!)


۲.۵.۳ - رُوحِي‌ (آیه ۷۲ سوره ص)

(مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ)
(هنگامى كه آن را نظام بخشيدم، و در او از روح خود (روحى شايسته و بزرگ‌) دميدم، همگى براى او سجده كنيد!)


۲.۵.۴ - رُوحِنا (آیه ۹۱ سوره انبیاء)

(وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيها مِنْ‌ رُوحِنا)
((و به ياد آور) زنى را كه دامان خود را پاک نگه داشت؛ و ما از روح خود در او دميديم.)


۲.۵.۵ - رُوحِنا (آیه ۱۲ سوره تحریم)

(أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيهِ مِنْ‌ رُوحِنا)
(و همچنين به مریم دختر عمران كه دامان خود را پاک نگه داشت، و ما از روح خود در آن دميديم.)


۲.۵.۶ - رُوح (آیه ۱۷۱ سوره نساء)

(إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‌ مَرْيَمَ وَ رُوحٌ‌ مِنْهُ ...)
(مسيح- عيسى بن مريم- فقط فرستاده خدا، و كلمه و مخلوق اوست؛ كه او را به مريم القا نمود؛ و روحى شايسته از طرف او بود.)
ممكن است مراد از «كَلِمَه» اثر باشد يعنى وجود عیسی اثرى از خداست و شايد مراد از آن كلمه‌ «كُنْ» تكوينى باشد كه وجود عيسى از طريق عادى نبوده بلكه كن فيكونى است. از طرف ديگر عيسى روحى و حياتى بود كه در مريم دميده شد و شروع به رشد كرد چنانكه دو جمله‌ «فَنَفَخْنا فِيها مِنْ‌ رُوحِنا» و «فَنَفَخْنا فِيهِ مِنْ‌ رُوحِنا» كه گذشت دليل اين سخن است.
ناگفته نماند: ظهور آيات «نفخنا- نفخت» و آيات‌ (فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ)
(كَلَّا إِذا بَلَغَتِ التَّراقِيَ)
و صريح آيات برزخ‌ (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ)
(وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ...)
و آيه‌ (قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ • بِما غَفَرَ لِي رَبِّي) كه در «برزخ» بطور مفصّل شرح داده شده دلالت بر استقلال روح و حيات برزخى دارند.
اگر روايات بى شمارى را كه براى نمونه می‌شود مقدارى از آنها را در کافی و بحارالانوار مطالعه كرد در نظر بگيريم در استقلال روح شكّى نخواهيم داشت براى مزيد توضيح به «برزخ» در اين كتاب مراجعه شود.
در دعای چهارم صحیفه سجادیه آمده‌: «وَ تُهَوِّنُ عَلَيْهِمْ كُلَّ كَرْبٍ يَحِلُّ بِهِمْ يَوْمَ خُرُوجِ الْأَنْفُسِ مِنْ أَبْدَانِهَا» «و هر مشكلى كه ايشان را به وقت جان كندن مى‌رسد آسان نمايى.»

دو آيه زير را به طور جداگانه بررسى می‌كنيم:
(وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ‌ الرُّوحِ‌ قُلِ‌ الرُّوحُ‌ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا)
(و از تو درباره «روح» سؤال مى‌كنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است؛ و از علم و دانش، جز اندكى به شما داده نشده است.)
ممكن است مراد از روح جبرئيل باشد. چون حضرت رسول (صلّى‌اللّه‌عليه‌وآله) پيوسته به مردم می‌فرمود كه روح القدس و روح الامين اين مطلب را از سوى خدا آورد آن‌ها در مقابل گفته‌اند: اين روح چيست درباره آن توضيحى بدهيد؟ آيه در جواب فرموده: شما راهى به فهم آن نداريد آن از كار خداست. از اين جواب بدست می‌آيد كه دانستن روح از بشر ساخته نيست و پيوسته اينطور خواهد بود. آيات قبل و بعد اين احتمال و احتمال دوم را می‌رسانند.
شايد مراد از روح، وحى باشد و از آن حضرت خواسته‌اند كه حقيقت وحى را بيان كند. خداوند از پى‌بردن به آن جواب يأس داده است. و محتمل است كه روح انسانى مراد باشد، چنان‌كه گفته‌اند. و در حديث نقل شده. به عقيده المیزان مراد از روح، مطلق روح است كه در كلام خدا آمده و سؤال از حقيقت همه آنهاست.
در روايات تفسیر عیاشی فرشته‌اى بزرگتر از جبرئيل و روحی كه در انسان و حيوان است نقل شده از امام باقر و صادق (عليهماالسلام).
بعضى‌ها آن را روح انسانى كه قوام بدن با آن است و بعضى جبرئيل، برخى ملكى از ملائكه، برخى قرآن، بعضى وحى دانسته و اختلاف كرده‌اند كه آيا سؤال‌كنندگان مسلمین بودند، يا کفّار و يا یهود. و نقل شده كه يهود به مشرکین گفتند از جريان اصحاب کهف و ذو القرنین و حقيقت روح از آن حضرت بپرسند اگر از همه جواب داد بدانند كه پيامبر نيست و اگر روح را مبهم گذاشت بدانند كه حق است.



(أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ‌ بِرُوحٍ‌ مِنْهُ ...)
(آنان كسانى هستند كه خدا ايمان را بر صفحه دل‌هايشان نوشته و با روحى از ناحيه خودش آن‌ها را تأييد فرموده.)
مراد از اين آيه مؤمنان است و آنها با روحى از جانب خدا تأييد شده‌اند به نظر می‌آيد مراد از آن نور ايمان باشد كه روح به خصوصى است و در آيات ديگر بجاى آن «نور» آمده است‌. (أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ)
(وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ) و شايد منظور از آن ملک باشد كه آمده‌ (إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا ...) اين آيه روشن می‌كند كه چون مؤمن در راه خدا استقامت ورزد ملائكه بر وى نازل شده و دلگرمش می‌كنند.



قرآن به مسئله معاد از راه به خصوصى وارد شده و آخرت را به روئيدن علف‌ها از تخم‌ها تشبيه می‌كند همان‌طور كه فصل پایيز تخم علف‌ها در زمين پراكنده شده و تخم حبوبات به دست بشر كاشته می‌شود و طول زمستان به حالت خواب در زير خاک‌ها مى‌مانند و چون بهار آمده و حرارت و رطوبت به آن‌ها رسيد از درون خود بيدار شده و به حركت آمده و شروع به رشد می‌كنند. همان‌طور ذرات بدن مردگان در بهار قيامت از درون به حركت آمده و سلول‌هاى‌ خفته بيدار شده و شروع بروئيدن و تشكيل انسان می‌كنند.
نمی‌شود گفت: روح از حبوبات خارج شده و وقت روئيدن باز داخل می‌شود بلكه سلول زنده حبوبات در داخل آنها به حالت خفته است و وقت بهار بيدار می‌شود اين‌که آيات:
(وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِيدِ • ... وَ أَحْيَيْنا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً كَذلِكَ الْخُرُوجُ)
(يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ كَذلِكَ تُخْرَجُونَ)
ملاحظه می‌شود كه قيامت به روئيدن علف‌ها تشبيه شده همچنين است.
(وَ هُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْموْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ )
(وَ الَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا كَذَلِكَ تُخْرَجُونَ)
(يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنكُم مَّن يُتَوَفَّى وَ مِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَ تَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ)
(وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَّا رَيْبَ فِيهَا وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَن فِي الْقُبُورِ) .
راه ديگری كه قرآن در اين زمينه نشان می‌دهد كيفيت ايجاد تدريجى خود انسان و قياس آخر به اوّل است در جواب آن‌كه گفت: استخوان‌هاى پوسيده چگونه زنده می‌شود آمد (قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ) و در جاى ديگر فرموده‌ (وَ يَقُولُ الْإِنْسانُ أَ إِذا ما مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا • أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً)
در اين زمينه به کتاب معاد از نظر قرآن و علم كه نوشته‌ام رجوع شود.
[۱۸۲] قرشی بنابی، علی‌اکبر، معاد از نظر قرآن و علم.
و نيز به «قيامت» در اين كتاب.
اين مخالف با استقلال روح نيست ولى قرآن از راهى وارد شده كه على فرض اگر استقلال روح را هم انكار كند ضرر به معاد نخواهد داشت‌. (ولى استقلال روح از ضروريات دین اسلام است و بسيارى از امهات مسائل اسلامى بسته به وجود روح مستقل است.)



به برخی از مواردی که روح در نهج البلاغه به‌کار رفته است، اشاره می‌شود:

۶.۱ - الرُّوحُ‌ (خطبه ۱۰۸)

امام علی (صلوات‌الله‌علیه) فرموده: «وَ خَرَجَتِ‌ الرُّوحُ‌ مِنْ جَسَدِهِ فَصَارَ جِيفَةً بَيْنَ يَدَيْ أَهْلِهِ»
و روح از بدنش خارج مى‌شود و همچون مردارى بين خانواده‌اش مى‌افتد.»


۶.۱ - الرُّوحُ‌ (خطبه ۱۰۸)

حضرت علی (علیه‌السلام) درباره قبض روح جنین آمده: «كَيْفَ يَتَوَفَّى الْجَنِينَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ؟أَ يَلِجُ عَلَيْهِ مِنْ بَعْضِ جَوَارِحِهَا أَمِ‌ الرُّوحُ‌ أَجَابَتْهُ بِإِذْنِ رَبِّهَا»
«جنين را در شكم مادر چطور می‌ميراند؟ آيا از بعض اعضاء مادر وارد شکم او می‌شود يا روح جنين در خارج شدن به اذن خدا از وى اطاعت می‌كند.»


۶.۳ - الرُّوحَ (خطبه ۱۶۵)

امام علی (صلوات‌الله‌علیه) درباره حتمى بودن مرگ فرموده:«وَ وَأَى عَلَى نَفْسِهِ أَنْ لَا يَضْطَرِبَ شَبَحٌ مِمَّا أَوْلَجَ فِيهِ‌ الرُّوحَ‌ إِلَّا وَ جَعَلَ الْحِمَامَ مَوْعِدَهُ»
«خدا بر خود وعده كرده كه هر جنبده را كه روح در آن دميده بميراند.»


۶.۴ - أَرْوَاحُهُمْ (خطبه ۱۹۳)

حضرت علی (علیه‌السلام) درباره اهل ایمان فرموده‌:«... لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ»
«... روح‌هاى آنان حتّى يک چشم بر هم زدن در جسمشان قرار نمى‌گرفت.»


۶.۵ - الرُّوحَ (نامه ۱۰)

حضرت در نامه‌ایی خطاب به معاویه نوشته: «وَ جَرَى مِنْكَ مَجْرَى‌الرُّوحِ‌ وَ الدَّمِ»
«شیطان مانند روح و خون در وجود تو جارى است.»


۶.۶ - أَرْوَاحِهَا (حکمت ۱۳۹)

امام علی (صلوات‌الله‌علیه) به کمیل فرموده: «وَ صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانِ‌ أَرْوَاحِهَا مُعَلَّقَةً بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى»
«در دنيا با بدن‌هايى زندگى مى‌كنند كه ارواحشان به جهان بالا پيوند دارد.»



این واژه در قرآن کریم بیست و یک بار به کار رفته است.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۳، ص۱۳۱.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۳۶۹.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۲، ص۳۵۳.    
۴. مریم/سوره۱۹، آیه۱۷.    
۵. مریم/سوره۱۹، آیه۱۹.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۵.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۵.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۵۴.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۸۳.    
۱۰. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۲.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷۸.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۴۹۸.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۳۴۶.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۵۲.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۹۵.    
۱۶. شعراء/سوره۲۶، آیات۱۹۳ - ۱۹۴.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۵.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۴۸.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۱۶.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۶۰.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۲۰.    
۲۲. بقره/سوره۲، آیه۸۷.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۳.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۵۰.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۰۷.    
۲۶. بقره/سوره۲، آیه۲۵۳.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۳.    
۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۴۸۹.    
۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۲۱.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۰۲.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۲۳.    
۳۲. مائده/سوره۵، آیه۱۱۰.    
۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲۶.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۶، ص۳۱۸.    
۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۲۲۰.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۲۲۷.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۴۰۴.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۰۷.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۴۰۴.    
۴۰. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر البیضاوی، ج۲، ص۱۴۹.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۴۰۴.    
۴۲. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر البیضاوی، ج۲، ص۱۴۹.    
۴۳. شوری/سوره۴۲، آیه۵۲.    
۴۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۹.    
۴۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۱۰.    
۴۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۷۵.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۱۷۵.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۵۸.    
۴۹. نحل/سوره۱۶، آیه۲.    
۵۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۷.    
۵۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۳۳۳.    
۵۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۰۶.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۲۴.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۳۷.    
۵۵. غافر/سوره۴۰، آیه۱۵.    
۵۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۶۸.    
۵۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۴۸۲.    
۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۱۷.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۲۴۲.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۸۰۵.    
۶۱. شوری/سوره۴۲، آیه۵۱.    
۶۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۸.    
۶۳. اعراف/سوره۷، آیه۵۴.    
۶۴. شوری/سوره۴۲، آیه۵۲.    
۶۵. شوری/سوره۴۲، آیه۵۲.    
۶۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۳.    
۶۷. شوری/سوره۴۲، آیه۷.    
۶۸. انعام/سوره۶، آیه۱۹.    
۶۹. کهف/سوره۱۸، آیه۲۷.    
۷۰. شوری/سوره۴۲، آیه۵۲.    
۷۱. تغابن/سوره۶۴، آیه۸.    
۷۲. نساء/سوره۴، آیه۱۷۴.    
۷۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۳۶۹.    
۷۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۵.    
۷۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۵۸.    
۷۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۷۵.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲۰، ص۱۷۳.    
۷۸. معارج/سوره۷۰، آیات۴ - ۵.    
۷۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۶۸.    
۸۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۸.    
۸۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۷.    
۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۲۹۹.    
۸۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۳۰.    
۸۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۳۰.    
۸۵. زمخشری، جارالله، الکشاف، ج۴، ص۶۰۹.    
۸۶. قدر/سوره۹۷، آیه۴.    
۸۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۸.    
۸۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۶۳.    
۸۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۳۲.    
۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۰۴.    
۹۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۹۰.    
۹۲. نباء/سوره۷۸، سوره۳۸.    
۹۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۸۳.    
۹۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۲۷۶.    
۹۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۷۱.    
۹۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۲۵۱.    
۹۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۴۶.    
۹۸. تکویر/سوره۸۱، آیات۱۹- ۲۱.    
۹۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۸۶.    
۱۰۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۴۶.    
۱۰۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۴۷.    
۱۰۲. قدر/سوره۹۷، آیه۴.    
۱۰۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۹۰.    
۱۰۴. فیض کاشانی، محسن، تفسیر الصافی، ج۷، ص۵۲۲.    
۱۰۵. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۲، ص۴۰۲.    
۱۰۶. صحیفه سجادیه، ترجمه انصاریان، دعای۳، ص۴۴.    
۱۰۷. قمی، عباس، سفینة البحار، ج۲، ص۶۷۹.    
۱۰۸. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۲، ص۴۰۲.    
۱۰۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۰.    
۱۱۰. سجده/سوره۳۲، آیه۹.    
۱۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۱۵.    
۱۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۳۷۴.    
۱۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۵۰.    
۱۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۲۱۲.    
۱۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۱۲.    
۱۱۶. حجر/سوره۱۵، آیه۲۹.    
۱۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۳.    
۱۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۲۲۷.    
۱۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۵۴.    
۱۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۸۴.    
۱۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۱۶.    
۱۲۲. ص/سوره۳۸، آیه۷۲.    
۱۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۵۷.    
۱۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۳۴۲.    
۱۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۲۵.    
۱۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۱۳۲.    
۱۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۵۷.    
۱۲۸. انبیاء/سوره۲۱، آیه۹۱.    
۱۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۳۰.    
۱۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۴۷.    
۱۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۱۶.    
۱۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۶۱.    
۱۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۹۸.    
۱۳۴. تحریم/سوره۶۶، آیه۱۲.    
۱۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۶۱.    
۱۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۵۷۹.    
۱۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۴۵.    
۱۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۱۵۶.    
۱۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۹.    
۱۴۰. نساء/سوره۴، آیه۱۷۱.    
۱۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰۵.    
۱۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۲۴۴.    
۱۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۴۹.    
۱۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۱۶۲.    
۱۴۵. طبرسی، فضل‌ بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۱۶۲.    
۱۴۶. انبیاء/سوره۲۱، آیه۹۱.    
۱۴۷. تحریم/سوره۶۶، آیه۱۲.    
۱۴۸. واقعة/سوره۵۶، آیه۸۳.    
۱۴۹. قیامة/سوره۷۵، آیه۲۶.    
۱۵۰. بقره/سوره۲، آیه۱۵۴.    
۱۵۱. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۶۹.    
۱۵۲. یس/سوره۳۶، آیان۲۶ - ۲۷.    
۱۵۳. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، کتاب جنائز، ج۳، ص۱۲۲۸-۲۶۳.    
۱۵۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶، ص۲۰۲.    
۱۵۵. صحیفه سجادیه، ترجمه انصاریان، دعای۴، ص۵۳.    
۱۵۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۵.    
۱۵۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۰.    
۱۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۷۰.    
۱۵۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۹۵.    
۱۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۲۰۰.    
۱۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۵.    
۱۶۲. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۹۵.    
۱۶۳. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۱۷.    
۱۶۴. مجادله/سوره۵۸، آیه۲۲.    
۱۶۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۴۵.    
۱۶۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۴۱.    
۱۶۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۹۷.    
۱۶۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۳۰۲.    
۱۶۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۸۳.    
۱۷۰. انعام/سوره۶، آیه۱۲۲.    
۱۷۱. حدید/سوره۵۷، سوره۲۸.    
۱۷۲. فصلت/سوره۴۱، سوره۳۰.    
۱۷۳. ق/سوره۵۰، آیه۹.    
۱۷۴. ق/سوره۵۰، آیه۱۱.    
۱۷۵. روم/سوره۳۰، آیه۱۹.    
۱۷۶. اعراف/سوره۷، آیه۵۷.    
۱۷۷. زخرف/سوره۴۳، آیه۱۱.    
۱۷۸. حج/سوره۲۲، آیه۵.    
۱۷۹. حج/سوره۲۲، آیه۷.    
۱۸۰. یس/سوره۳۶، آیه۷۹.    
۱۸۱. مریم/سوره۱۹، آیات۶۶- ۶۷.    
۱۸۲. قرشی بنابی، علی‌اکبر، معاد از نظر قرآن و علم.
۱۸۳. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۲۴۸، خطبه ۱۰۸.    
۱۸۴. عبده، محمد، نهج البلاغه - ط مطبعه الاستقامه، ج۱، ص۲۱۲، خطبه ۱۰۷.    
۱۸۵. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ص۱۶۱، خطبه ۱۰۹.    
۱۸۶. مکارم شیرازی، ناصر، نهج‌البلاغه به ترجمه فارسی روان، ص۲۳۷.    
۱۸۷. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۲۴۸، خطبه ۱۰۸.    
۱۸۸. عبده، محمد، نهج البلاغه - ط مطبعه الاستقامه، ج۱، ص۲۱۲، خطبه ۱۰۷.    
۱۸۹. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ص۱۶۱، خطبه ۱۰۹.    
۱۹۰. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۳۷۰، خطبه ۱۶۵.    
۱۹۱. عبده، محمد، نهج البلاغه - ط مطبعه الاستقامه، ج۲، ص۹۳، خطبه ۱۶۳.    
۱۹۲. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳۹، خطبه ۱۶۵.    
۱۹۳. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۴۷۸، خطبه ۱۹۳.    
۱۹۴. عبده، محمد، نهج البلاغه - ط مطبعه الاستقامه، ج۲، ص۱۸۶، خطبه ۱۹۱.    
۱۹۵. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۳، خطبه ۱۹۳.    
۱۹۶. مکارم شیرازی، ناصر، نهج‌البلاغه به ترجمه فارسی روان، ص۲۳۷.    
۱۹۷. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۵۹۳، نامه ۱۰.    
۱۹۸. عبده، محمد، نهج البلاغه - ط مطبعه الاستقامه، ج۳، ص۱۲، نامه ۱۰.    
۱۹۹. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ص۳۷۰، نامه ۱۰.    
۲۰۰. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۸۱۱، حکمت ۱۳۹.    
۲۰۱. عبده، محمد، نهج البلاغه - ط مطبعه الاستقامه، ج۳، ص۱۸۸، حکمت ۱۴۷.    
۲۰۲. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ج۱، ص۴۹۷، حکمت ۱۴۷.    
۲۰۳. مکارم شیرازی، ناصر، نهج‌البلاغه به ترجمه فارسی روان، ص۷۷۳.    
۲۰۴. مریم/سوره۱۹، آیه۱۷.    
۲۰۵. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۲.    
۲۰۶. شعراء/سوره۲۶، آیات۱۹۳ - ۱۹۴.    
۲۰۷. بقره/سوره۲، آیه۸۷.    
۲۰۸. بقره/سوره۲، آیه۲۵۳.    
۲۰۹. مائده/سوره۵، آیه۱۱۰.    
۲۱۰. شوری/سوره۴۲، آیه۵۲.    
۲۱۱. نحل/سوره۱۶، آیه۲.    
۲۱۲. غافر/سوره۴۰، آیه۱۵.    
۲۱۳. معارج/سوره۷۰، آیات۴ - ۵.    
۲۱۴. قدر/سوره۹۷، آیه۴.    
۲۱۵. نباء/سوره۷۸، سوره۳۸.    
۲۱۶. سجده/سوره۳۲، آیه۹.    
۲۱۷. حجر/سوره۱۵، آیه۲۹.    
۲۱۸. ص/سوره۳۸، آیه۷۲.    
۲۱۹. انبیاء/سوره۲۱، آیه۹۱.    
۲۲۰. تحریم/سوره۶۶، آیه۱۲.    
۲۲۱. نساء/سوره۴، آیه۱۷۱.    
۲۲۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۵.    
۲۲۳. مجادله/سوره۵۸، آیه۲۲.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «روح»، ج۳، ص۱۳۱.    






جعبه ابزار