• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رحمت (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





رَحْمَت (به فتح راء و سکون حاء و فتح میم) از واژگان قرآن کریم به معنای مهربانی است. مشتقات رحمت که در آیات قرآن آمده عبارتند از: رَحْمان (به فتح راء و سکون حاء) از اسماء حسنای الهی به معنای احسان‌كننده و نعمت‌دهنده و رَحیم (به فتح راء) نیز از اسماء حسنای الهی است. رحيم چون بر خدا اطلاق شود مراد از آن نعمت دهنده و احسان كننده است و چون بر غير خدا گفته شود مقصود از آن مهربانى و رقّت قلب است. جمع آن رُحَماء است. مَرْحَمَت نیز به معنای رحیم است.



رَحْمت به معنای مهربانى‌ است.
راغب می‌گويد: رحمت، مهربانى و رقتّى است كه مقتضى احسان است‌. نسبت به شخص مرحوم گاهى فقط در مهربانى و گاهى فقط در احسان بكار می‌رود مثل: رَحِمَ‌ اللَّهُ فُلَاناً. و چون خدا با رحم وصف شود مراد از آن فقط احسان است نه رقّت قلب لذاست كه روايت شده: رحمت از خدا انعام و تفضّل و از آدميان رقّت قلب و عاطفه است.
در المیزان ذيل تفسير بسمله می‌گويد: رحمت انفعال و تأثر خاصى است كه در وقت ديدن محتاج عارض قلب می‌شود و شخص را به رفع احتياج و نقيصه طرف وادار می‌كند اين معنى بحسب تحليل بعطاء و فيض برمی‌گردد و به همين معنى خداوند سبحان با رحمت توصيف می‌شود. يعنى رحمت در خدا به معنى عطا و احسان است نه تأثر و انفعال قلب زيرا در ذات بارى انفعال نيست.
طبرسی در موارد بسيارى از جمله در تفسير سوره حمد و ذيل آیه ۱۵۷ بقره رحمت را نعمت معنى كرده است و در سوره حمد پس از ذكر قول ابن عباس می‌گويد: خدا با رقّت و انفعال توصيف نمی‌شود پس مراد از رحمت نعمت و افضال است (نقل آزاد).
زمخشری در تفسير بسمله گويد: اگر گوئى معنى توصيف خدا با رحمت يعنى چه؟ با آنكه رحمت به معنى عاطفه و مهربانى است؟ گويم: آن مجاز است از انعام خدا به بندگانش چون فرمانروا آنگاه كه به مردم مهربان باشد به آنها انعام و احسان می‌كند.
كوتاه سخن آنكه رحمت به معنى مهربانى و رقت قلب است كه از ديدن شخص محتاج عارض می‌شود و شخص را به احسان وامی‌دارد ولى در خدا فقط به معنى احسان و نعمت است كه خدا با رقّت و انفعال توصيف نمی‌شود.
در نهج البلاغه خطبه ۱۷۹ فرموده‌ : «رَحِيمٌ‌ لَا يُوصَفُ بِالرِّقَّةِ.»


(وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ‌ الرَّحْمَةِ) «بال تواضع را براى آنها از روى مهربانى بخوابان.»
(وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً)
(مَنْ يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ‌ ...) «هر كه آن روز عذاب از وى دفع شود خدا احسانش كرده است‌.»
(يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ يَرْحَمُ‌ مَنْ يَشاءُ ...) «هر كه راخواهد عذاب كند و هر كه را خواهد مى‌بخشد و از عذاب نجاتش می‌دهد.»
(أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ) «آنان را از پروردگارشان عنايات و احسانى است.»
(وَ رَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ ...) «خداى تو بى نياز و صاحب احسان و نعمت است.»

۲.۱ - رُحْم

(خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ‌ رُحْماً)
رحم (بر وزن قفل) در اكثر كتب لغت مثل (رَحْم) به معنى مهربانى است. چنانكه در قاموس ، صحاح ، اقرب، نهایه و غيره آمده است لذا رُحْم در آيه به معنى مهربانى است نه از رَحِم به معنى قرابت معنى‌ «أَقْرَبَ‌ رُحْماً» يعنى «نزديكتر از جهت مهر و عاطفه».

۲.۲ - رحمت خدا

بنا بر آنچه گذشت همه نعمت‌هاى خدا رحمت اواند و بعضى از چيزها در قرآن به خصوص با كلمه رحمت توصيف شده‌اند كه ذيلا به بعضى اشاره می‌شود:
۱- بهشت‌ (وَ أَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي‌ رَحْمَتِ‌ اللَّهِ)
۲- قرآن‌ (وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى‌ عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ)
۳- تورات‌ (وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى‌ إِماماً وَ رَحْمَةً)
۴- نبوّت‌ (يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‌ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي مِنْهُ‌ رَحْمَةً)
۵- پیغمبر (وَ لِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ كانَ أَمْراً مَقْضِيًّا) و (وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ)
۶- باران‌ (فَانْظُرْ إِلى‌ آثارِ رَحْمَتِ‌ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها) ايضا آیه ۴۶ روم .
خداوند رحمت را بر خود حتمى فرموده و رحمتش به تمام موجودات شامل است و او از تمام مهربان‌ها مهربانتر است‌.
(كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى‌ نَفْسِهِ‌ الرَّحْمَةَ)
(رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً)
(وَ أَنْتَ‌ أَرْحَمُ‌ الرَّاحِمِينَ)
(وَ هُوَ أَرْحَمُ‌ الرَّاحِمِينَ)
ناگفته نماند رحمت خدا دو گونه است:
يكى رحمت عام كه شامل تمام موجودات است و آن رحمت خلقت و رزق و غيره است چنانكه فرموده‌ (وَ رَحْمَتِي‌ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ) (رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً)
و يكى رحمت خاصّ كه مخصوص اهل ایمان است و ديگران در آن سهيم نيستند مثل‌ (أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ) (وَ اللَّهُ يَخْتَصُ‌ بِرَحْمَتِهِ‌ مَنْ يَشاءُ) (وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ‌ رَحِيماً)

۲.۳ - رحمان

رَحْمان از نام‌هاى خداوند سبحان است و غير خدا با آن توصيف نمی‌شود و ۱۶۹ بار در قرآن مجيد آمده است صد و سيزده بار در اوّل سوره‌ها ضمن بسمله و پنجاه و شش بار در اثناء آيات.
اكثريت قريب به اتفاق اهل لغت و تفسير آن را كلمه عربى و مشتق از رحمت گرفته‌اند و احسان‌كننده و نعمت‌دهنده معنى كرده‌اند.
در صحاح می‌گويد: رحمان و رحیم دو اسم‌اند مشتق از رحمت مثل ندمان و نديم و هر دو بيك معنى‌اند و چون صيغه دو اسم مختلف باشد تكرار آنها بر وجه تأكيد جايز است چنانكه گفته‌اند: جاد مجد تنها فرق آنست كه رحمان مختص به خداست به خلاف رحيم.
راغب نيز هر دو را از رحمت گرفته و رحمان را كسی كه رحمتش به هر چيز وسعت داده و رحيم را كثير الرحمة معنى كرده است.
ابن اثیر در نهایه گويد: رحمان و رحيم هر دو از رحمت مشتق‌اند مثل ندمان و نديم و هر دو صیغه مبالغه‌ اند و رحمان از رحيم رساتر است. رحمان اسم خاصّ خداست غير خدا با آن توصيف نمی‌شود بر خلاف رحيم.
طبرسی فرموده: رحمان و رحيم براى مبالغه‌اند و هر دو از رحمت مشتق می‌باشند جز آنكه وزن فعلان در مبالغه از فعيل رساتر است. همچنين است قول زمخشری و بیضاوی كه هر دو را از رحمت گرفته و رحمان را در مبالغه از رحيم رساتر گفته‌اند.
المنار گويد: رحمان صيغه مبالغه است دلالت بر كثرت دارد و رحيم صفت مشبهه است دلالت بر ثبوت دارد و اين دو تأكيدهم نيستند بلكه هر يك معنى مستقل دارد. المیزان نيز مانند المنار رحمان را صيغه مبالغه و رحيم را صفت مشبهه گرفته و گويد: لذا مناسب است كه رحمان دلالت بر رحمت كثيره كند كه بر مؤمن و کافر افاضه شده و آن رحمت عامّ است و در قرآن اكثرا در اين معنى بكار رفته .... و لذا مناسب است كه رحيم دلالت بر نعمت دائم و رحمت ثابت داشته باشد كه بر مؤمن افاضه می‌شود چنانكه فرموده‌ (وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ‌ رَحِيماً) ... و براى همين است كه گفته‌اند: رحمان بر مؤمن و كافر عموميّت دارد و رحيم خاصّ مؤمن است.
صدوق رحمه‌اللّه در كتاب توحید بعد از ذكر معناى رحمان فرموده: رحمان براى جميع عالم و رحيم فقط براى مؤمنان است.
خلاصه سخن آنكه: رحمان و رحيم هر دو از رحمت مشتقّ‌اند و هر دو صيغه مبالغه و يا رحمان صيغه مبالغه و رحيم صفت مشبهه است. ناگفته نماند اگر هر دو از رحمت باشند بهتر است رحمان را صيغه مبالغه و رحيم را صفت مشبهه بگيريم تا تكرار لازم نيايد و نيز خيلى جالب است كه گفته شود رحمان دلالت بر كثرت و رحيم دلالت بر دوام دارد.

۲.۳.۱ - ویژگی مهم رحمان

ناگفته نماند يكى از مختّصات «رحمان» آن است كه در قرآن هر جا كلمه رحمان آمده می‌شود بجه اى آن «الله» ذكر كرد و بالعكس بر خلاف نام‌هاى ديگر خدا. مثلا در جاى‌ (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ‌ الرَّحِيمُ‌) می‌شود گفت «هُوَ اللّهُ الرَّحِيمُ» و به جاى‌ (وَ هُمْ يَكْفُرُونَ‌ بِالرَّحْمنِ‌) می‌شود گفت: «وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ»
(إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ‌ مِنْكَ) (إِنِّي نَذَرْتُ‌ لِلرَّحْمنِ‌ صَوْماً) (إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُ‌ الرَّحْمنِ‌)
در آيات فوق نيز می‌شود به جاى رحمان، اللّه گذاشت و خلاصه تمام موارد استعمال رحمان در قرآن چنين است.
از طرف ديگر می‌شود به جاى اللّه، رحمان گذاشت چنانكه آمده‌ (وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً) (وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ‌ وَلَداً) هر يک به جاى ديگرى است‌.
(إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ) (إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ‌ الرَّحْمنِ‌) در اين دو آيه نيز يكى به جاى ديگرى آمده و متعلق هر دو عذاب است.
در آيه‌ (قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ‌) نيز هر دو مساوى آمده‌اند.
(جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمنُ‌ عِبادَهُ) (أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ‌ عَهْداً) نظير اين دو آيه چنين است‌ (وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ‌ ... جَنَّاتِ عَدْنٍ) (قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً)
اين مطلب نشان می‌دهد كه رحمان با الله مساوى و هر دو به يک معنى‌اند نه اينكه رحمان صفتى از صفات خدا باشد.
اين مطلب كه گفته شد در صفات ديگر عموميّت ندارد مثلا در جاى‌ (وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ‌ رَحِيماً) نمی‌شود گفت «و كان بالمؤمنين اللَّه» و در جاى‌ (وَ أَنَا التَّوَّابُ‌ الرَّحِيمُ‌) نمی‌شود گفت «و انا التواب اللَّه» همچنين ساير اسماء حسنى كه دلالت بر معناى خاصّ دارند.
از طرف ديگر رحمان مثل اللّه در همه جا آمده نه فقط در موارد رحمت مثلا رحيم پيوسته در موارد رحمت به كار رفته ولى رحمان مثل اللّه در موارد رحمت و عذاب و سلطنت و غيره استعمال گرديده مثل‌
(وَ هُمْ يَكْفُرُونَ‌ بِالرَّحْمنِ‌)
(إِنِّي نَذَرْتُ‌ لِلرَّحْمنِ‌ صَوْماً)
(إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ‌ الرَّحْمنِ‌)
(أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ‌ وَلَداً • وَ ما يَنْبَغِي‌ لِلرَّحْمنِ‌ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً)
ملاحظه می‌شود كه اين موارد محل رحمت نيستند بلكه محل عذاب و اقتدار و كفراند.
(الرَّحْمنُ‌ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌)
(وَ إِنَّ رَبَّكُمُ‌ الرَّحْمنُ‌ ...)
(وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ‌ لِلرَّحْمنِ‌)
(الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُ‌ لِلرَّحْمنِ‌ وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرِينَ عَسِيراً)
(وَ عِبادُ الرَّحْمنِ‌ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً)
(وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ‌ ما عَبَدْناهُمْ)
(ما تَرى‌ فِي خَلْقِ‌ الرَّحْمنِ‌ مِنْ تَفاوُتٍ)
(لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ‌ الرَّحْمنُ‌)
ملاحظه اين آيات و غيره شكى نمی‌گذارد در اينكه رحمان با الله مساوى است و همچون اوصاف ديگر خدا نمی‌باشد كه به يک معنى خاصّ دلالت داشته باشد.
اين سخن مؤيد آن است كه رحمان مثل الله از نام‌هاى خداست و وصف نيست و از رحمت مشتق نمی‌باشد و عربى نيست بلكه دخيل است. و در غير لغت عربى به معنى الله و خدا و «گاد» انگليسى می‌باشد.
طریحی در مجمع البحرین ماده رهم سخنى از حضرت نوح نقل كرده كه وقت نشستن کشتی گفت «رهمان اتقن» و گويد: معنايش آن است پروردگارا احسان كن.
اين جمله می‌رساند كه رهمان در لغت نوح همان رحمان عربى است و به معنى الله می‌باشد. طبرسى (رحمه‌اللّه) گويد: از ثعلب حكايت شده كه رحمان عربى نيست و از لغات ديگر است و با آيه‌ «قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ‌» كه كفار مکه آن را انكار می‌كردند استدلال كرده ولى طبرسى آنرا قبول نمی‌كند و می‌گويد: اين لفظ در نزد عرب مشهور و در اشعار آنها موجود است شنفرى گفته‌
أ لا ضربت تلك الفتاة هجينهاأ لا قضب‌ الرَّحْمَنُ‌ رَبِّي يَمِينَهَا

و سلامة بن جندل گفته است:
و ما يشاء الرَّحْمَنُ‌ يعقد و يطلق‌

ولى فرمايش طبرسى (رحمه‌الله) سخن پيشين ما را كه رحمان با الله مساوى استعمال شده است و مانند صفات ديگر خاصّ نيست رد نمی‌كند دو شعر فوق در تفسير ابن كثير ذيل آيه بسمله نيز نقل شده است و نيز ابن كثير از ابن انباری از مبرّد نقل می‌كند كه رحمان عبرانى است و عربى نيست و از زجاج از احمد بن يحيى نقل كرده كه رحيم عربى و رحمان عبرانى است لذا ميان آن دو در (بسمله) جمع شده است.
حبيب اللّه نوبخت در كتاب ديوان دين ص ۱۰۳ از كتاب المزهر و اتقان سیوطی نقل نموده كه رحمان عبرى و معرّب رخمان است و در ص ۱۲۹ می‌گويد: كلمه رحمان چنانكه در كتاب المزهر آمده و نيز در ضمن معربات ابن نقيب، لغتى است معرّب و عبرى و نظير رخمان.
آیه ۶۰ فرقان نيز مؤيد و يا دليل اين مطلب است‌ (وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ‌ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ‌ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً) كلمه‌ «وَ مَا الرَّحْمنُ‌» اگر از روى عناد نباشد می‌رساند كه آنها از رحمان بى اطلاع بودند و نمی‌دانستند كه رحمان از نام‌هاى خداست در مجمع از زجاج نقل می‌كند: كه رحمان نامى از نام‌هاى خداوند است و در كتب قبلى ذكر شده و (عرب) آنرا از نام‌هاى خدا نمی‌دانستند به آنها گفته شد كه رحمان از نام‌هاى خداست.
در جريان صلح حدیبیّه نقل شده كه رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) به علی (علیه‌السّلام) فرمود: بنويس‌ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ سهيل بن عمرو و مشرکان گفتند: ما رحمان را نمى‌شناسيم مگر صاحب يمامه (مسيلمه كذاب) بنويس: بسمك اللّهم. اين سخن نيز حاكى از عدم شناسائى آنها از رحمان است.
ابن كثير در تفسير بسمله گويد: اين سخن را از روى عناد و لجاجت گفته‌اند و گرنه رحمان در اشعارشان مذكور است آنگاه دو شعر گذشته را شاهد آورده است. الميزان گويد: «وَ مَا الرَّحْمنُ‌» سؤال از هويّت و ماهيت است و اين از آنها مبالغه در تجاهل و استكبارى است نسبت به خداوند.
و خلاصه آنكه: لفظ رحمان يا غير عربى است و به معنى الله می‌باشد و از اين جهت هر يک در جاى ديگرى واقع می‌شوند و معنى‌ بِسْمِ اللَّهِ‌ الرَّحْمنِ‌ الرَّحِيمِ‌• چنين می‌شود: «بنام خدا، خدائی كه مهربان است.» و يا به واسطه دلالت بر رحمت عامه در جاى الله به كار می‌رود ولى اين اشكال می‌ماند كه در قرآن پيوسته در مواقع رحمت به كار نرفته است.

۲.۴ - رحیم

رَحيم به معنای مهربان است. از اسماء حسنی است و دويست و بيست و هفت بار در قرآن به كار رفته است صد و سيزده بار در ضمن بسمله و صد و چهار ده بار در اثناء آيات و آن بر خدا و غير خدا اطلاق می‌شود چنانكه درباره حضرت رسول (صلّى‌الله‌عليه‌وآله) آمده‌ (عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ‌ رَحِيمٌ‌)
در تمام قرآن فقط يک مورد فوق آمده و در موارد ديگر صفت پروردگار سبحان واقع شده است و آن به عكس رحمان فقط در موارد رحمت به كار رفته است.
وصف رحيم مخصوص براى آخرت نيست بلكه بيشتر آيات عموميّت آن را می‌رساند.
(فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ‌)
(تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ‌ الرَّحِيمِ‌)
و ده‌ها آيه ديگر و اگر بگوئيم رحيم يعنى خدائی كه فقط براى مؤمنان رحيم است آن هم در قیامت. اين سخن را قرآن تصديق نمی‌كند در دعای ۵۴ صحیفه سجّادیه آمده‌ : «يَا رَحْمَنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا»
چنانكه ملاحظه می‌شود هر دو درباره دنیا و آخرت به كار رفته است. رحيم چون بر خدا اطلاق شود مراد از آن نعمت دهنده و احسان كننده است و چون بر غير خدا گفته شود مقصود از آن مهربانى و رقّت قلب است محال است در خداوند تأثر و انفعال بوده باشد.
مولا امیرالمؤمنین (صلوات‌اللّه‌وسلامه‌عليه) در خطبه ۱۷۹ نهج البلاغه در وصف خدا فرموده‌ : «بَصِيرٌ لَا يُوصَفُ بِالْحَاسَّةِ رَحِيمٌ‌ لَا يُوصَفُ بِالرِّقَّةِ» يعنى خدا بيناست ولى نمی‌شود گفت چشم دارد. رحيم است ولى با رقت و تأثر و انفعال توصيف نمی‌شود.
صدوق (رحمه‌اللّه) در توحید در معنى رحيم فرموده: معنى رحمت نعمت است و راحم به معنى منعم است ... معناى رحمت (در خدا) رقّت نيست كه آن از خدا منتفى است فقط به شخص رقيق القلب رحيم گويند كه بسيار رحم كننده باشد.

۲.۵ - مرحمت

مَرْحَمَت نيز به معنى رحمت است‌.
(وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ)

۲.۶ - رحماء

جمع رحيم در قرآن رُحَماء آمده‌ است.
(أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ)


۱. قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۳، ص۶۹.    
۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ص۳۴۷.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۶، ص۶۹.    
۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ص۳۴۷.    
۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۸.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۹۱.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۱۵۷.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۳۷.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۹۱.    
۱۰. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۱، ص۸.    
۱۱. نهج‌البلاغه، تحقیق الحسون، خطبه۱۷۹، ص۳۹۹.    
۱۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۴.    
۱۳. روم/سوره۳۰، آیه۲۱.    
۱۴. انعام/سوره۶، آیه۱۶.    
۱۵. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۱.    
۱۶. بقره/سوره۲، آیه۱۵۷.    
۱۷. انعام/سوره۶، آیه۱۳۳.    
۱۸. کهف/سوره۱۸، آیه۸۱.    
۱۹. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ص۱۱۱۱.    
۲۰. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۲۹.    
۲۱. ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، ج۲، ص۲۱۰.    
۲۲. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۰۷.    
۲۳. اعراف/سوره۷، آیه۵۲.    
۲۴. هود/سوره۱۱، آیه۱۷.    
۲۵. هود/سوره۱۱، آیه۶۳.    
۲۶. مریم/سوره۱۹، آیه۲۱.    
۲۷. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۷.    
۲۸. روم/سوره۳۰، آیه۵۰.    
۲۹. روم/سوره۳۰، آیه۵۰.    
۳۰. انعام/سوره۶، آیه۵۴.    
۳۱. غافر/سوره۴۰، آیه۷.    
۳۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۱.    
۳۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۳.    
۳۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۴.    
۳۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۲.    
۳۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۶.    
۳۷. غافر/سوره۴۰، آیه۷.    
۳۸. بقره/سوره۲، آیه۱۵۷.    
۳۹. بقره/سوره۲، آیه۱۰۵.    
۴۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۳.    
۴۱. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۲۹.    
۴۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۴۷.    
۴۳. ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۲، ص۲۱۰.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۹۱.    
۴۵. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۱، ص۶.    
۴۶. بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل واسرار التاویل، ج۱، ص۲۷.    
۴۷. رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، ج۱، ص۳۹.    
۴۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۳.    
۴۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۸.    
۵۰. صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص۲۰۳.    
۵۱. بقره/سوره۲، آیه۱۶۳.    
۵۲. رعد/سوره۱۳، آیه۳۰.    
۵۳. مریم/سوره۱۹، آیه۱۸.    
۵۴. مریم/سوره۱۹، آیه۲۶.    
۵۵. مریم/سوره۱۹، آیه۵۸.    
۵۶. بقره/سوره۲، آیه۱۱۶.    
۵۷. مریم/سوره۱۹، آیه۸۸.    
۵۸. انعام/سوره۶، آیه۴۰.    
۵۹. انعام/سوره۶، آیه۴۷.    
۶۰. مریم/سوره۱۹، آیه۴۵.    
۶۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۱۰.    
۶۲. مریم/سوره۱۹، آیه۶۱.    
۶۳. مریم/سوره۱۹، آیه۷۸.    
۶۴. توبه/سوره۹، آیه۷۲.    
۶۵. بقره/سوره۲، آیه۸۰.    
۶۶. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۳.    
۶۷. بقره/سوره۲، آیه۱۶۰.    
۶۸. رعد/سوره۱۳، آیه۳۰.    
۶۹. مریم/سوره۱۹، آیه۲۶.    
۷۰. مریم/سوره۱۹، آیه۴۵.    
۷۱. مریم/سوره۱۹، آیات۹۱ - ۹۲.    
۷۲. طه/سوره۲۰، آیه۵.    
۷۳. طه/سوره۲۰، آیه۹۰.    
۷۴. طه/سوره۲۰، آیه۱۰۸.    
۷۵. فرقان/سوره۲۵، آیه۲۶.    
۷۶. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳.    
۷۷. زخرف/سوره۴۳، آیه۲۰.    
۷۸. ملک/سوره۶۷، آیه۳.    
۷۹. نباء/سوره۷۸، آیه۳۸.    
۸۰. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۶، ص۷۷.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۹۱.    
۸۲. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۳۹.    
۸۳. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۳۳.    
۸۴. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۰.    
۸۵. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۰.    
۸۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۲۷۵.    
۸۷. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۴۱.    
۸۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۲۳۴.    
۸۹. توبه/سوره۹، آیه۱۲۸.    
۹۰. بقره/سوره۲، آیه۱۷۳.    
۹۱. فصلت/سوره۴۱، آیه۲.    
۹۲. صحیفه سجادیه، ترجمه انصاریان، دعای ۵۴، ص۳۱۳.    
۹۳. نهج‌البلاغه، تحقیق الحسون، خطبه۱۷۹، ص۳۹۹.    
۹۴. صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص۲۰۳.    
۹۵. بلد/سوره۹۰، آیه۱۷.    
۹۶. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    



قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «رحمة»، ج۳، ص۶۹.    






جعبه ابزار