• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رجعت و فتنه احمد بصری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از مسلمات شیعه، باور به «رجعت» است. بدین معنا که پس از ظهور امام دوازدهم (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) برخی از برگزیدگان الهی به همراه «ائمه معصومین» یکی پس از دیگری رجعت کرده و خلافت و حکومت عدل امام مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) را تا روز قیامت ادامه خواهند داد.
احمد الحسن بصری با طرح این مسئله که پس از امام مهدی (علیه‌السلام) خلافت با مهدیین خواهد بود در بین مردم به شبهه افکنی می‌پردازد و رجعت معصومین را روحانی و در آسمان اول دانسته و جسمانی بودن آن را همانند فرقه بهائیت و فرقه تصوف رد می‌کند، که البته برای اثبات این ادعا به هیچ روایت یا آیه‌ای استناد نکرده و این باور، برخلاف نصوص قطعی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است. احمد بصری جهت گریز از اشکالات مساله «مهدیین» و تعارض آن با «رجعت»، به دو ادعای مهم دست زده است. این ادعاها عبارتند از: ۱. وقوع رجعت بعد از مهدی دوازدهم. ۲. رجعت در آسمان!
براساس روایات متعدد و معتبر، عدد خلفاء بعد از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دوازده بوده و اسامی یک‌یک آنان بیان گردیده است. در روایات متعددی به نام امام مهدی (علیه‌السّلام) تصریح شده و اولین رجعت کننده را در زمان ایشان امام حسین (علیه‌السّلام) دانسته‌اند. بنابراین، ادعای احمد بصری مبنی بر وقوع رجعت پس از مهدی دوازدهم باطل می‌شود. ضمن اینکه اساسا مسئله خلافت مهدیین امری باطل است. از سوی دیگر بر اساس روایات متعدد، رجعت در همین زمین خاکی و دنیوی محقق خواهد شد و چنانچه غیر از این باشد اثری بر آن مترتب نشده و ثمره‌ای نخواهد داشت. در ضمن روایات متعدد دال بر حکومت جهانی ائمه رجعت هستند و تشکیل حکومت افرادی با عنوان مهدیین، آنهم با وجود ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) که دلیل رجعت‌شان تشکیل حکومت و خلافت عدل الهی است، بی معنی بوده و این تضادی غیر قابل حل خواهد بود.



یکی از ابهامات موجود در بین مردم، بحث چگونگی دوران پس از ظهور امام مهدی (علیه‌السّلام) است. با مراجعه به منابع موجود، این وقایع به سه بخش تقسیم می‌ گردند:
- ماجرای مهدیین؛
- برپایی قیامت؛
- رجعت.

۱.۱ - مهدیین

ازجمله روایاتی که درباره ماجرای وصیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گزارش‌شده، روایتی از کتاب الغیبه شیخ طوسی می‌باشد با این مضمون که پس از دوازده امام، دوازده «مهدی» امر امامت امت را به عهده می‌گیرند. بر اساس این روایت، تعداد اوصیاء در مجموع به ۲۴ امام خواهد رسید. این حدیث با مضمون خطبه غدیر و سایر روایات مربوط به ماجرای وصیت و همچنین با هیچ‌کدام از روایات متواتر در خصوص عدد و اسامی اوصیاء سازگاری ندارد. حدیث وصیت الغیبه شیخ طوسی و ماجرای مهدیین با آیات قرآن سازگاری نداشته و این روایت به لحاظ سندی و دلالی فاقد صحت و اتقان بوده و مورد پذیرش علمای شیعه در طول تاریخ نبوده است.
[۱] برای مطالعه بیشتر به حدیث وصیت مراجعه شود.

بنابراین تواتر معنوی این حدیث موردپذیرش نبوده و نهایت چیزی که می‌توان برای آن اثبات کرد، تواتر معنوی برای بخشی از حدیث است و باقی آن در حد تواتر نیست؛ لذا در باور شیعیان، حقیقتی با عنوان «مهدیین»، که دارای مقام وصایت پیامبر اکرم (علیه‌السّلام) باشد وجود ندارد.

۱.۲ - برپایی قیامت

شیخ مفید عبارتی در خصوص برپایی قیامت پس از وفات امام مهدی (علیه‌السّلام) آورده و آن را به روایات معصومین (علیه‌السّلام) استناد داده است. البته واقعیت این است که چنین روایتی در کتب شیعی وجود نداشته و مراد شیخ مفید، روایات اهل سنت است:
«وَ اَکْثَرُ الرِّوَایَاتِ‌ اَنَّهُ لَنْ‌ یَمْضِیَ‌ مَهْدِیُ‌ هَذِهِ الْاُمَّةِ (علیه‌السّلام) اِلَّا قَبْلَ الْقِیَامَةِ بِاَرْبَعِینَ یَوْماً یَکُونُ فِیهَا الْهَرْجُ وَ عَلَامَاتُ‌ خُرُوجِ الْاَمْوَاتِ وَ قِیَامُ السَّاعَةِ لِلْحِسَابِ وَ الْجَزَاءِ؛ از اکثر روایات چنین برداشت می‌ شود که چهل روز پس امام مهدی (علیه‌السّلام) قیامت بر پا می‌شود و در این زمان هرج و مرج شده و مردگان زنده شده و برای حساب و جزای محشر آماده می‌ شوند.»

۱.۳ - رجعـت

یکی از مسلمات شیعه، باور به رجعت است. بدین معنا که پس از ظهور امام دوازدهم (علیه‌السّلام) برخی از برگزیدگان الهی به همراه ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) یکی پس از دیگری رجعت کرده و خلافت و حکومت عدل امام مهدی (علیه‌السّلام) را تا روز قیامت ادامه خواهند داد.


برای اثبات رجعت می‌توان به ۳ دلیل قرآن، ورایات متعدد و سنت الهی در امت‌های پیشین تمسک نمود.

۲.۱ - سنت الهی

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره تکرار سنت و حوادث پیشینیان در امت اسلام فرمود:
««کُلُّ مَا کَانَ فِی الْاُمَمِ السَّالِفَةِ یَکُونُ‌ فِی‌ هَذِهِ‌ الْاُمَّةِ مِثْلُهُ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ.»»
هر اتّفاقی که در امت‌های پیشین رخ داد، با تطابق کامل و بدون ذره‌ای کم و زیاد، در این امّت هم رخ می‌ دهد.
آیات و روایات متعددی دلالت بر آن دارند که یکی از سنت‌های الهی درباره امت‌های پیشین، تحقق رجعت بوده است. لذا از رهگذر تکرار سنت‌های الهی، می‌توان به تکرار رجعت در امت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز یقین پیدا کرد. چنانچه از امام رضا (علیه‌السّلام) پرسیده شد:
««فَمَا تَقُولُ فِی الرَّجعة؟ فَقَالَ الرَّضَا (علیه‌السّلام) اِنَّهَا الحَقُّ وَ قَد کَانَت فِی الاٌمَمِ السَّالِفَةِ وَ نَطَقَ بِهَا القِرآنُ وَ قَد قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَکُونُ فِی هَذِهِ الاٌمَّةِ کُلُّ مَا کَانَ فِی الاُمَمِ السَّالِفَةِ حَذوَ النَّعلِ وَ القُذَّهِ بِالقُذَّهِ.»»
نظر شما درباره رجعت چیست؟ امام رضا (علیه‌السّلام) فرمودند: رجعت، حق است. در امّت‌های سابق بوده و قرآن در این باره شهادت می‌دهد. در این امّت نیز خواهد بود؛ زیرا پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: هر چه در امّت‌های پیشین اتفاق افتاده است، با تطبیق کامل و بدون ذره‌ای کم و زیاد، در این امّت هم اتفاق می‌ افتد.
همچنین امام صادق (علیه‌السّلام) در ارتباط با این امر فرمود:
««اَنَّ اللَّهَ رَدٌّ عَلَی اَیُّوبَ اَهْلِهِ وَ مَالِهِ الَّذِینَ هَلَکُوا ثُمَّ ذَکَرَ قِصَّةَ عُزَیْرٍ وَ اِنَّ اللَّهَ اَمَاتَهُ وَ اَحْیَاهُ وَ قِصَّةُ الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَ هُمْ اُلُوفٌ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ اَحْیَاهُمْ وَ غَیْرِ ذَلِکَ ثُمَّ قَالَ فَمَنْ اَقَرَّ بِجَمِیعِ ذَلِکَ کَیْفَ یُنْکِرُ الرَّجْعَةَ فی الدُّنْیَا وَ قَدْ قَالَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مَا جَرَی فی الْاُمَمِ اَنْبِیَاءِ قبلی شَیْ‌ءٍ اِلَّا وَ یُجْرَی فی اُمَّتِی مِثْلُهُ.»»
خداوند اهل بیت ایوب (علیه‌السّلام) که مرده بودند، یا مالش که تلف شده بود، را به وی برگرداند. سپس قصّه عزیر را - که مرد و سپس زنده شد- و قصّه کسانی را که از ترس مرگ، از وطن آواره شدند و خداوند ایشان را میراند و دوباره زنده کرد و دیگران را نقل می‌کند: آنان که به اینها اقرار دارند، چگونه رجعت دنیا را منکر می‌شوند، در صورتی که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: هیچ چیز در امّت پیامبران گذشته واقع نشده است مگر این که در امّت من هم واقع می‌ شود.

۲.۲ - آیات قرآن

دلیل دوم بر وقوع رجعت، شهادت آیات قرآن کریم بر وقوع است. به عنوان نمونه در قرآن کریم آمده است: وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فهم یوزعون؛ و روزی که ما از هر امّتی، گروهی از کسانی که آیات ما را تکذیب می‌ کردند محشور می‌ کنیم؛ و آنها را نگه می‌داریم تا به یکدیگر ملحق شوند.
از ظاهر آیه برمی‌آید که حشر در آن، غیر از حشر در روز قیامت است، زیرا حشر در روز قیامت اختصاص به یک فوج از هر امت ندارد، بلکه تمامی امت‌ها در آن محشور می‌شوند و حتی به حکم آیه‌ وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ اَحَداً یک نفر هم از قلم نمی‌افتد، اما در این آیه می‌ فرماید: از هر امتی فوجی را محشور می‌کنیم.
چنانکه امام صادق (علیه‌السّلام) در تفسیر این آیه فرمودند:
««سُئِلَ عَنْ ابُو عَبدِالله (علیه‌السّلام) قَوْلِهِ‌ وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ فَوْجاً فَقَالَ مَا یَقُولُ النَّاسُ فِیهَا قُلْتُ یَقُولُونَ اِنَّهَا فِی الْقِیَامَةِ- فَقَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) یَحْشُرُ اللَّهُ فِی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ فَوْجاً وَ یَذَرُ الْبَاقِینَ اِنَّمَا ذَلِکَ فِی الرَّجْعَةِ فَاَمَّا آیَةُ الْقِیَامَةِ- فَهَذِهِ‌ «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ اَحَداً- وَ عُرِضُوا عَلی‌ رَبِّکَ صَفًّا اِلَی قَوْلِهِ‌ مَوْعِداً.»»
همچنین اکثریت قریب به اتفاق مفسرین و علمای شیعه، این آیه را مرتبط با رجعت دانسته‌اند.

۲.۳ - روایات متعدد

دلیل سوم بر اثبات رجعت روایات متعددی است که بر تحقق و حتمی بودن رجعت شهادت داده و آن را از ایام الهی دانسته ‌اند. به عنوان نمونه از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل شده است:
««حدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِیِّ عَنْ مُثَنًّی الْحَنَّاطِ قَالَ سَمِعْتُ اَبَا جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) یَقُولُ‌ «اَیَّامُ‌ اللَّهِ‌ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثَةٌ یَوْمَ یَقُومُ الْقَائِمُ وَ یَوْمَ الْکَرَّةِ وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.»»
ایام خداوند سه روز است؛ روز قیام قائم (علیه‌السّلام) روز بازگشت و رجعت و روز قیامت.


روایات اشاره به آن دارند که تمامی معصومین (علیهم‌السّلام) به همراه بهترین و بدترین افراد زمان خود رجعت می‌کند. به عنوان نمونه در روایتی از امام صادق (علیه‌السّلام) آمده است:
««عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِیِّ، قَالَ: سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) یَقُولُ‌ «مَا مِنْ‌ اِمَامٍ‌ فِی قَرْنٍ اِلَّا وَ یَکُرُّ مَعَهُ الْبَرُّ وَ الْفَاجِرُ فِی دَهْرِهِ حَتَّی یُدِیلَ‌ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُؤْمِنَ مِنَ الْکَافِرِ.»»
عبدالکریم بن عمرو خثعمی می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السّلام) شنیدم که فرمود: هیچ امامی در قرنی نیست مگر این که با او نیکوکار و فاجر در زمانش بر می‌گردند تا این که خداوند مؤمن را بر کافر چیره می‌ گرداند.
همچنین در روایتی از امام سجاد (علیه‌السّلام) آمده است:
««حَدَّثَنِی اَبِی عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی الْحَلَبِیِّ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ الطَّائِیِّ عَنْ اَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (علیه‌السّلام) فِی قَوْلِهِ: اِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ اِلی‌ مَعادٍ قَالَ یَرْجِعُ‌ اِلَیْکُمْ‌ نَبِیُّکُمْ‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) وَ الْاَئِمَّةُ (علیه‌السّلام).»»
امام سجاد (علیه‌السّلام) فرمود: مراد این آیه قرآن در حقیقت همان کسی که این قرآن را بر تو فرض کرد، یقینا تو را به سوی وعده‌گاه باز می‌ گرداند، این است که؛ پیامبرتان (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و سایر ائمه (علیهم‌السّلام) را به سوی شما باز می‌ گرداند.


بر اساس آنچه در روایات آمده است، اولین رجعت کنندگان دو گروه‌اند :
الف: پس از ظهور حضرت مهدی (علیه‌السّلام) ۲۷ تن از مؤمنین به عنوان اولین دسته از مؤمنین، پیش از معصومین (علیهم‌السّلام) رجعت خواهند کرد. در روایات آمده است:
««عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) اِذَا ظَهَرَ الْقَائِمُ (علیه‌السّلام) مِنْ ظَهْرِ هَذَا الْبَیْتِ، بَعَثَ اللَّهُ مَعَهُ سَبْعَةً وَ عِشْرِینَ رَجُلًا، مِنْهُمْ اَرْبَعَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ قَوْمِ مُوسَی (علیه‌السّلام)، وَ هُمُ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ (تَعَالَی): وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی‌ اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ، وَ اَصْحَابُ الْکَهْفِ ثَمَانِیَةٌ، وَ الْمِقْدَادُ وَ جَابِرٌ الْاَنْصَارِیُّ، وَ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ، وَ یُوشَعُ بْنُ نُونٍ و هو وَصِیُّ مُوسَی (علیه‌السّلام).»»
امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: زمانی که قائم (علیه‌السّلام) از پشت کعبه ظهور نماید، خداوند با او بیست و هفت تن را مبعوث می‌گرداند، که چهارده تن ایشان از امت موسی (علیه‌السّلام) است. همانانی که خداوند در شان آنها فرمود: و از میان امت موسی جماعتی هستند که به حق راهنمایی می‌کنند و به حق داوری می‌ کنند و اصحاب کهف و مقداد و جابر انصاری و مؤمن آل فرعون و یوشع بن نون وصی موسی (علیه‌السّلام).
ب: رجعت امام حسین (علیه‌السّلام) از میان معصومین (علیهم‌السّلام)؛ امام صادق (علیه‌السّلام) در خصوص اولین رجعت کننده از میان معصومین (علیهم‌السّلام) فرمود:
««اِنَّ اَوَّلَ‌ مَنْ‌ یَکُرُّ فِی الرَّجْعَةِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) وَ یَمْکُثُ فِی الْاَرْضِ اَرْبَعِینَ سَنَةً، حَتَّی یَسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَی عَیْنَیْهِ.»»
اولین شخصی که به دنیا رجعت خواهد کرد، امام حسین (علیه‌السّلام) است. ایشان آنقدر در زمین زندگی خواهد نمود تا آنکه از فرط پیری دو ابروی او بر چشمانش بیافتد.


احمد بصری جهت گریز از اشکالاتی که متوجه مساله «مهدیین» و تعارض آن با رجعت دارد، به دو ادعای مهم دست زده است که مورد بررسی قرار می‌ گیرد:

۵.۱ - رجعت بعد از مهدی دوازدهم!

آنان بر این باورند که عالم رجعت، پس از امام مهدی (علیه‌السّلام) نیست، بلکه پس از اتمام حکومت مهدی دوازدهم محقق خواهد شد. چنانچه احمد بصری گفته است:
«عَالِمٌ الرَّجْعَةِ یَبْدَاُ مَعَ نِهَایَةِ ملک الْمَهْدِیُّ الثَّانِی عَشَرَ وَ هُوَ الْقَائِمُ الَّذِی یُخَرَّجُ عَلَیْهِ الْحُسَیْنُ (علیه‌السّلام)؛ عالم رجعه با اتمام حکومت مهدی دوازدهم آغاز می‌شود و او همان قائمی است که حسین بن علی (علیه‌السّلام) پس از او خواهد آمد!»
[۳۲] بصری، احمد الحسن، الرجعة ثالث ایام الله الکبری، ص۲۴.
ناظم العقیلی نیز بر این مساله تحدی کرده و ادعا می‌کند که هیچ روایتی وجود ندارد که بیان کند رجعت امام حسین (علیه‌السّلام) بعد از امام حجت ابن الحسن (علیه‌السّلام) صورت می‌ گیرد. بلکه همه روایات اشاره به رجعت بعد از مهدی یا رجعت بعد از قائم دارند که آن هم آخرین مهدی از مهدیین دوازدگانه می‌ باشد. وی در این تحدی گفته است:
«لَمْ تُرَدَّ رِوَایَةُ قَطُّ تَنُصُّ عَلَیَّ اَنْ الْاِمَامَ الْمَهْدِیِّ (علیه‌السّلام) یُسَلِّمَهَا لِلْاِمَامِ الْحُسَیْنِ (علیه‌السّلام) وَ اتحدی بِاَنْ یَاْتِی بِرِوَایَةِ صَرِیحَةٌ؛ هیچ روایتی وارد نشده است که به تسلیم امر از امام مهدی (علیه‌السّلام) به امام حسین (علیه‌السّلام) تصریح کرده باشد و من تحدی می‌کنم یک روایت صریح در این خصوص بیاورد.»
[۳۳] عقیلی، ناظم، سامری عصر ظهور، ص۴۵.

۵.۱.۱ - پاسخ به شبهه

در پاسخ به ادعای احمد بصری و همچنین تحدی ناظم العقیلی، به روایاتی اشاره می‌شود که به رجعت امام حسین (علیه‌السّلام) پس از امام دوازدهم (علیه‌السّلام) و نام آن حضرت تصریح کرده‌اند:

۵.۱.۱.۱ - روایت اول

در این روایت، امام حسین (علیه‌السّلام) به رجعت خود در زمان ظهور حضرت «الحجة بن الحسن (علیه‌السّلام)» تصریح می‌فرماید:
««فْضَلِ بْنِ الشاذان النَّیْشَابُورِیِّ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مالک بْنِ عطیه عَنْ اَبِی صَفِیُّهُ ثَابِتِ بْنِ دِینَارٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) قَالَ قَالَ الْحُسَیْنُ بْنِ عَلِیِّ بْنِ ابیطالب قَبْلَ اَنْ یُقْتَلَ بِلَیْلِهِ وَاحِدِهِ اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِی یَا بُنَیَّ انک سَتُسَاقُ اِلَیَّ الْعِرَاقِ وَ تَنْزِلُ فِی اَرْضِ یُقَالُ لَهَا عموراء وَ کربلا وَ انک تُسْتَشْهَدُ بِهَا وَ یُسْتَشْهَدُ معک جِمَاعُهُ وَقَدْ قَرُبَ مَا عَهِدَ اِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَاِنِّی رَاحِلٌ الَیْهِ غَدًا فَمَنْ اَحَبَّ منکم الِانْصِرَافَ فَلْیَنْصَرِفْ فِی هَذِهِ الیله فَاِنِّی قَدْ اَذِنْتُ لَهُ وَ هُوَ مِنِّی فِی حِلٍّ وَ اکد فِیمَا قَالَهُ تاکیدا بَلِیغاً وَ قَالُوا وَاَللَّهِ مانفارقک اَبَداً حتی نَرُدُّ موردک فَلَمَّا رَاْیَ ذلک قَالَ فَاَبْشِرُوا بالجنه فَوَاَللَّهِ اِنَّمَا نمکث ماشاء اللَّهِ تَعَالَیْ بَعْدَ مایجری عَلَیْنَا ثُمَّ یُخْرِجُنَا اللَّهِ وَ ایاکم حِینَ یَظْهَرُ قَائِمُنَا فَیَنْتَقِمُ مِنَ الظَّالِمِینَ وَ اَنَا وَ اَنْتُمْ نشاهدهم فِی السَّلَاسِلِ وَ الْاَغْلَالِ وَ اَنْوَاعِ الْعَذَابِ وَ النکال فَقِیلَ لَهُ مَنْ قائمکم یَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ السَّابِعَ مِنْ وُلْدِ ابْنِیَ محمدبن عَلِیٍّ الْبَاقِرُ وَ هُوَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنُ عَلِیِّ بْنِ موسی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنُ عَلِیِّ ابْنِی وَ هُوَ الَّذِی یَغِیبُ مَدَّهُ طَوِیلَهُ ثُمَّ یَظْهَرُ وَ یَمْلَاُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.»»
امام صادق (علیه‌السّلام) فرمودند: امام حسین بن علی (علیه‌السّلام) یک شب قبل از شهادتش به اصحاب خود خطاب کرده فرمود که: روزی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با من گفت که‌ای فرزند من زود باشد که ترا بسوی عراق برسانند و فرود آورند تو را به زمینی که آن را عمورا و کربلا گویند و تو در آن زمین شهید شوی و جماعتی با تو شهید شوند. به تحقیق که نزدیک شده است آن عهدی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با من کرده و من فردا به نزد آن حضرت رحلت خواهم کرد، پس هر کس از شما که برگشتن را دوست می‌دارد، می‌باید که در همین شب برگردد که من او را اذن برگشتن دادم و او از من در حل و اجازه است. در این باب آن جناب تاکید و مبالغه تمام نمود، ایشان راضی به برگشتن نشدند و گفتند که: به خدا قسم که ترا وا نمی‌گذاریم و از تو هرگز جدا نمی‌شویم تا به جائی که وارد می‌گردی ما نیز وارد گردیم. آن حضرت چون حال آنان را مشاهده نمود فرمود که: بشارت باد شما را به بهشت، به خدا قسم که بعد از آنچه بر ما جاری شود آنقدر مکث خواهیم کرد تا خداوند تعالی ما را و شما را در آن هنگام که قائم ما ظاهر شود بیرون آورد، پس انتقام خواهد کشید از ظالمان و ما و شما مشاهده خواهیم کرد ایشان را در سلاسل و اغلال و گرفتار به انواع عذاب و نکال. گفتند با آن حضرت که: کیست قائم شما‌ ای فرزند رسول خدا؟ آن حضرت فرمود که: فرزند هفتمین است از اولاد فرزند من محمد بن علی که ملقب است به باقر و او حجت بن حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی فرزند من و اوست آن کسی که غایب خواهد شد مدتی دراز و بعد از آن ظاهر خواهد شد و پر خواهد کرد زمین را از عدل و داد آنچنانکه پرشده باشد از جور و ظلم.

۵.۱.۱.۲ - روایت دوم

در این روایت، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به رجعت سلمان و همه ائمه (علیهم‌السّلام) و حتی رجعت خودشان در زمان ظهور «ابْنُ الْحَسَنِ الْمَهْدِیُّ، وَ النَّاطِقُ الْقَائِمُ بِحَقِّ اللَّهِ» تصریح می‌فرماید:
««عَنْ سَلْمَانَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَوْماً فَلَمَّا نَظَرَ اِلَیَ‌ قَالَ‌: یَا سَلْمَانُ‌ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً وَ لَا رَسُولًا اِلَّا جَعَلَ لَهُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً، ... فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ فَاَنَّی لِی بِهِمْ؟ قَالَ: قَدْ عَرَفْتَ اِلَی الْحُسَیْنِ، قَالَ: ثُمَّ سَیِّدُ الْعَابِدِینَ: عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ.ثُمَّ وَلَدُهُ: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ بَاقِرُ عِلْمِ الْاَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ لِسَانُ اللَّهِ الصَّادِقُ، ثُمَّ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ الْکَاظِمُ غَیْظَهُ صَبْراً فِی اللَّهِ، ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا لِاَمْرِ اللَّهِ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْجَوَادُ الْمُخْتَارُ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ، ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَادِی اِلَی اللَّهِ، ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الصَّامِتُ الْاَمِینُ عَلَی دِینِ اللَّهِ الْعَسْکَرِیُّ، ثُمَّ ابْنُهُ حُجَّةُ اللَّهِ فُلَانٌ سَمَّاهُ بِاسْمِهِ ابْنُ الْحَسَنِ الْمَهْدِیُّ، وَ النَّاطِقُ الْقَائِمُ بِحَقِّ اللَّهِ. قَالَ سَلْمَانُ: فَبَکَیْتُ، ثُمَّ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ فَاَنَّی لِسَلْمَانَ بِاِدْرَاکِهِمْ؟ قَالَ: یَا سَلْمَانُ اِنَّکَ مُدْرِکُهُمْ وَ اَمْثَالُکَ وَ مَنْ تَوَلَّاهُمْ بِحَقِیقَةِ الْمَعْرِفَةِ، قَالَ سَلْمَانُ: فَشَکَرْتُ اللَّهَ کَثِیراً، ثُمَّ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! اِنِّی مُؤَجَّلٌ اِلَی عَهْدِهِمْ قَالَ: یَا سَلْمَانُ اقْرَاْ فَاِذا جاءَ وَعْدُ اُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا اُولِی بَاْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ اَمْدَدْناکُمْ بِاَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ اَکْثَرَ نَفِیراً قَالَ سَلْمَانُ: فَاشْتَدَّ بُکَائِی وَ شَوْقِی وَ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! بِعَهْدٍ مِنْکَ؟ فَقَالَ: اِی وَ الَّذِی اَرْسَلَ مُحَمَّداً اِنَّهُ لَبِعَهْدٍ مِنِّی وَ بِعَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ تِسْعَةِ اَئِمَّةٍ، وَ کُلِّ مَنْ هُوَ مِنَّا وَ مَظْلُومٍ فِینَا، اِی وَ اللَّهِ یَا سَلْمَانُ، ثُمَّ لَیَحْضُرَنَّ اِبْلِیسُ وَ جُنُودُهُ وَ کُلُّ مَنْ مَحَضَ الْاِیمَانَ مَحْضاً، وَ مَحَضَ الْکُفْرَ مَحْضاً، حَتَّی یُؤْخَذَ بِالْقِصَاصِ وَ الْاَوْتَارِ وَ التراث (الثَّارَاتِ‌). وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ اَحَداً، وَ یَجْرِی تَاْوِیلُ‌ هَذِهِ الْآیَةِ وَ نُرِیدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْاَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ‌هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ‌ قَالَ سَلْمَانُ رِضَی اللَّهُ عَنْهُ: فَقُمْتُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَا یُبَالِی سَلْمَانُ مَتَی لَقِیَ الْمَوْتَ اَوْ لَقِیَهُ.»»
از سلمان فارسی روایت شده است که به محضر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسیدم. نگاهی به من نمود و فرمود: ‌ای سلمان! پروردگار هیچ پیامبری را مبعوث نکرده جز آن که برای او دوازده نفر وصی و جانشین قرار داد. عرض کردم نام آنان برایم بگویید. فرمود: اسامی آنان را تا حسین (علیه‌السّلام) می‌دانی. سپس سیدالعابدین علی بن حسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و پس از ایشان حجة بن الحسن المهدی الناطق القائم بامر الله.
سلمان می‌ گوید: من سامت شدم و پس از آن عرض کردم، آیا من آنان را خواهم دید؟ حضرت فرمود: ‌ای سلمان شما و امثال شما از کسانی که معرفت در حق ائمه دارند؛ آنان را درک می‌کنید. سلمان گفت: من شکر و سپاس پروردگار را بجا آوردم برای خاطر این فیض عظیم. عرض کردم‌: ای رسول خدا! آیا من تا آن زمان حیات دارم؟ آن حضرت تلاوت فرمود: «پس آن گاه که وعده (تحقق) نخستین آن دو فرا رسد، بندگانی از خود را که سخت نیرومندند بر شما می‌گماریم، تا میان خانه‌هایتان برای قتل و غارت شما و این تهدید تحقق یافتنی است. پس از چندی دوباره شما را بر آنان چیره می‌کنیم و شما را با اموال و پسران یاری می‌دهیم و (تعداد) نفرات شما را بیشتر می‌گردانیم». عرض کردم: ‌ای رسول خدا! شما هم به دنیا برمی‌گردید؟ فرمود: ‌ای سلمان، به آن خدایی که مرا به رسالت فرستاده من و علی و فرزندانش و هر آن که با ماست بر می‌گردیم. شیطان و تابعین او را حاضر کنند و هر مؤمن خالص و کافر خالص به دنیا برگردد و خداوند به دست مؤمنین انتقام از کافرین و ستمکاران بکشد. خدا به هیچ کس ظلم نخواهد کرد. و ما هستیم تاویل این آیه «و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دست شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان (مردم) گردانیم و ایشان را وارث زمین کنیم» سلمان گفت عرض کردم: ‌ای رسول خدا من باکی ندارم و مرگ را ملاقات کنم.

۵.۱.۱.۳ - روایت سوم

در این روایت، امام صادق (علیه‌السّلام) به رجعت امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانشان در زمان امام مهدی (علیه‌السّلام) تصریح می‌فرماید:
««عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اِسْمَاعِیلَ وَ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیَّیْنِ، عَنْ اَبِی شُعَیْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نَصْرٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ الْفُرَاتِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: سَاَلْتُ سَیِّدِیَ الصَّادِقَ (علیه‌السّلام) هَلْ لِلْمَاْمُولِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِیِّ (علیه‌السّلام) مِنْ وَقْتٍ مُوَقَّتٍ یَعْلَمُهُ النَّاسُ؟ فَقَالَ: حَاشَ لِلَّهِ اَنْ یُوَقِّتَ ظُهُورَهُ بِوَقْتٍ یَعْلَمُهُ شِیعَتُنَا. قَالَ الْمُفَضَّلُ: یَا سَیِّدِی وَ لَا یُرَی وَقْتَ وِلَادَتِهِ؟ قَالَ (علیه‌السّلام): بَلَی، وَ اللَّهِ لَیُرَی مِنْ سَاعَةِ وِلَادَتِهِ اِلَی سَاعَةِ وَفَاةِ اَبِیهِ... اَوَّلُ وِلَادَتِهِ... مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ سَبْعٍ وَ خَمْسِینَ وَ مِائَتَیْنِ‌... یَرَی شَخْصَهُ الْمُؤْمِنُ الْمُحِقُّ سَنَةَ سِتِّینَ وَ مِائَتَیْنِ، ... فَلَا تَرَاهُ عَیْنُ اَحَدٍ، حَتَّی یَرَاهُ کُلُّ اَحَدٍ وَ کُلُّ عَیْنٍ. قَالَ الْمُفَضَّلُ: یَا مَوْلَایَ وَ سَیِّدِی فَالاثْنَانِ وَ سَبْعُونَ رَجُلًا الَّذِینَ قُتِلُوا مَعَ الْحُسَیْنِ (علیه‌السّلام) یَظْهَرُونَ مَعَهُ؟ قَالَ (علیه‌السّلام): نَعَمْ یَظْهَرُونَ مَعَهُ، وَ فِیهِمْ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) فِی اثْنَیْ عَشَرَ اَلْفاً، مُؤْمِنِینَ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام)، وَ عَلَیْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ.»»
مفضل بن عمر می‌ گوید: از امام صادق (علیه‌السّلام) پرسیدم: آیا برای آمدن مهدی (علیه‌السّلام) که انتظارش را می‌کشیم وقت مشخصی است که مردم بدانند؟ امام (علیه‌السّلام) فرمود: قسم به خداوند که وقتی برای ظهورش مشخص نشده تا شیعیان بدانند.
مفضل عرض کرد: ‌ای سرور من! در وقت ولادتش نیز دیده می‌شود؟ فرمود: آری به خدا قسم از ساعت ولادتش تا وقت وفات پدر بزرگوارش (علیه‌السّلام) دیده می‌شود... ولادت او در شعبان سال ۲۵۷ هجری قمری (به نقل مشهور در سال ۲۵۵ هجری قمری) است. مؤمنین امام (علیه‌السّلام) او را در سال ۲۶۰ هجری قمری (زمان وفات امام حسن عسگری (علیه‌السّلام) ) می‌ بینند... و پس از آنکه غایب شد، هیچ چشمی او را نمی‌ بیند تا زمانی که همه چشم‌ها او را ببیند.
مفضل عرض کرد: یا سیدی هفتاد و دو نفر اصحاب ابی‌عبدالله الحسین (علیه‌السّلام) هم با ایشان ظاهر می‌ شوند؟ امام (علیه‌السّلام) فرمود: امام حسین (علیه‌السّلام) در دوازده‌هزار صدیق از شیعیان خود، در حالی که عمامه سیاهی پوشیده است ظاهر می‌شود.

۵.۱.۱.۴ - روایت چهارم

در این روایت، امام صادق (علیه‌السّلام) به رجعت امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانشان در زمان «الْحُجَّةُ الْقَائِمُ» تصریح می‌کند:
««و کانَ وَعْداً مَفْعُولًا، خُرُوجُ الْقَائِمِ (علیه‌السّلام) ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ‌ خُرُوجُ الْحُسَیْنِ (علیه‌السّلام) فِی سَبْعِینَ مِنْ اَصْحَابِه.عَلَیْهِمُ الْبَیْضُ الْمُذَهَّبُ لِکُلِّ بَیْضَةٍ وَجْهَانِ‌ الْمُؤَدُّونَ اِلَی النَّاسِ اَنَّ هَذَا الْحُسَیْنَ قَدْ خَرَجَ حَتَّی لَا یَشُکَّ الْمُؤْمِنُونَ فِیهِ وَ اَنَّهُ لَیْسَ بِدَجَّالٍ وَ لَا شَیْطَانٍ وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ بَیْنَ اَظْهُرِهِمْ- فَاِذَا اسْتَقَرَّتِ الْمَعْرِفَةُ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ اَنَّهُ الْحُسَیْنُ (علیه‌السّلام) جَاءَ الْحُجَّةَ الْمَوْتُ فَیَکُونُ الَّذِی یُغَسِّلُهُ وَ یُکَفِّنُهُ وَ یُحَنِّطُهُ وَ یَلْحَدُهُ فِی‌ حُفْرَتِهِ‌- الْحُسَیْنَ‌ بْنَ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) وَ لَا یَلِی الْوَصِیَّ اِلَّا الْوَصِیُّ.»»

«وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا» یعنی ظهور امام قائم (علیه‌السّلام) و مقصود از آیه شریفه: ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ‌... رجعت امام حسین (علیه‌السّلام) است که با هفتاد تن از یاران وفادار خود که کلاه خودهای زرّین بر سر دارند از دو سو به مردم خبر می‌دهند که این حسین (علیه‌السّلام) است که رجعت کرده و بیرون آمده تا هیچ مؤمنی درباره آن حضرت شک و تردید نکند و بدون تردید، او دجّال و شیطان نیست و هنوز حجت قائم (علیه‌السّلام) میان مردم است، و چون در دل مؤمنان استوار شود که او حسین (علیه‌السّلام) است اجل امام دوازدهم که حجت است فرا رسد، و همان امام حسین (علیه‌السّلام) خواهد بود که او را غسل می‌دهد و کفن و حنوط می‌ کند و به خاکش می‌سپارد، و عهده‌ دار تجهیز جنازه وصی نشود مگر وصی و امام.
نتیجه اینکه؛ در روایات متعددی به نام امام مهدی (علیه‌السّلام) تصریح کرده و اولین رجعت کننده را در زمان ایشان دانسته‌اند. بنابراین، ادعای احمد بصری مبنی بر وقوع رجعت پس از مهدی دوازدهم باطل می‌شود. ضمن اینکه قبلا بطلان مهدیین اساسا به اثبات رسیده است.

۵.۲ - رجعت در آسمان!

شبهه دوم احمد بصری در مسئله رجعت این است که او رجعت را زمینی ندانسته و گفته است:
«الرَّجْعَةُ عَالَمُ آخَرَ مُخْتَلَفٌ عَنْ هَذَا الْعَالَمَ الْجُسْمَانِیُّ وَ تکون فِی السَّمَاءِ الْاَوَّلِیِّ؛ رجعت در عالمی غیر از عالم جسمانی و دنیوی بوده و در آسمان اول محقق خواهد شد.»
[۴۶] بصری، احمد الحسن، الرجعة ثالث ایام الله الکبری، ص۵-۲۴.

۵.۱.۱ - پاسخ به شبهه

در پاسخ به احمد بصری گفته می‌ شود:
اولا: وقوع رجعت در آسمان، چه خصوصیتی برای شیعیان دارد که پیرامون آن، صدها روایت از حضرات معصومین (علیهم‌السّلام) صادر شده است. بر اساس روایات، خداوند متعال دین خود را روز رجعت برای همگان آشکار و علنی خواهد کرد، بنابراین باید رجعت امری زمینی بوده باشد تا خداوند در آن روز دین خود را بر مردم زمین علنی کند. چنانچه از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل شده است:
««عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ‌ «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ‌» قَالَ: لِیُظْهِرَهُ‌ اللَّهُ‌ فِی‌ الرَّجْعَةِ.»»
امام (علیه‌السّلام) در باره این آیه که؛ تا دین خود را بر همگان ظاهر کند و لو اینکه مشرکون ناراحت شوند، فرمود: خداوند در روز رجعت دین خود را ظاهر می‌ کند.
ثانیا: روایات متعددی صادر شده است که رجعت را زمینی و دنیوی دانسته و به آن تصریح کرده است که به چند روایت اشاره می‌ شود:

۵.۲.۱.۱ - روایت اول

««اَوَّلُ مَنْ تَنْشَقُّ الْاَرْضُ عَنْهُ وَ یَرْجِعُ‌ اِلَی‌ الدُّنْیَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) وَ اِنَّ الرَّجْعَةَ لَیْسَتْ بِعَامَّةٍ بَلْ هِیَ خَاصَّةٌ، لَا یَرْجِعُ اِلَّا مَنْ مَحَضَ الْاِیمَانَ مَحْضاً اَوْ مَحَضَ الشِّرْکَ مَحْضاً.»»
امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: اوّل کسی که از قبر بیرون آید و بدنیا برگردد حسین‌ بن‌ علی (علیه‌السّلام) است، و رجعت عمومی نیست، مختص مؤمن خالص و مشرک خالص است.

۵.۲.۱.۲ - روایت دوم

««الْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ بَیْنَ جُمَادَی وَ رَجَبٍ فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا هَذَا الْعَجَبُ الَّذِی لَا تَزَالُ تَعْجَبُ مِنْهُ فَقَالَ ثَکِلَتْکَ اُمُّکَ وَ اَیُّ عَجَبٍ اَعْجَبُ مِنْ اَمْوَاتٍ یَضْرِبُونَ کُلَّ عَدُوٍّ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِاَهْلِ بَیْتِهِ.»»
امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فرمود: تمامی تعجب‌ها در بین جمادی و رجب است. مردی بلند شد و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین این چه شگفتی است؟ امام فرمود: کدام شگفتی از این عجیب‌تر است که اصحاب قبور در مابین جمادی و رجب زنده می‌ شوند و با دشمنان خدا و رسول خداو ائمه اهل بیت (علیهم‌السّلام) جنگ می‌کنند.

۵.۲.۱.۳ - روایت سوم

««عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ‌ دَخَلْتُ مَعَ اَبِی عَلَی اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) فَجَرَی بَیْنَهُمَا حَدِیثٌ فَقَالَ اَبِی لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَقُولُ فِی الْکَرَّةِ قَالَ اَقُولُ فِیهَا مَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِکَ اَنَّ تَفْسِیرَهَا صَارَ اِلَی رَسُولِ اللَّهِ قَبْلَ اَنْ یَاْتِیَ هَذَا الْحَرْفُ‌ بِخَمْسٍ‌ وَ عِشْرِینَ لَیْلَةً قَوْلُ اللَّهِ‌ عَزَّ وَ جَلَ‌ «تِلْکَ اِذاً کَرَّةٌ خاسِرَةٌ» اِذَا رَجَعُوا اِلَی الدُّنْیَا وَ لَمْ یَقْضُوا ذُحُولَهُمْ فَقَالَ لَهُ اَبِی یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‌ «فَاِنَّما هِیَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَاِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ» اَیَّ شَیْ‌ءٍ اَرَادَ بِهَذَا فَقَالَ اِذَا انْتَقَمَ مِنْهُمْ وَ بَاتَتْ‌ بَقِیَّةُ الْاَرْوَاحِ سَاهِرَةً لَا تَنَامُ وَ لَا تَمُوتُ.»»
از محمد بن عبدالله نقل شده است: همراه پدرم بر حضرت صادق (علیه‌السّلام) وارد شدیم، میان آن حضرت و پدرم سخنی گذشت، سپس پدرم به حضرت عرض کرد: درباره رجعت چه می‌فرمایید؟ امام فرمود: در این باره همان را می‌گویم که خداوند فرمود: این بازگشت زیان بخشی است، تفسیر این آیه بیست و پنج شب قبل از رسیدن آن به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید. و این هنگامی است که مردم به دنیا برمی‌گردند و خونخواهی آنها تمام می‌ شود، پدرم عرض کرد: این که خداوند در قرآن می‌فرماید: «فَاِنَّما هِیَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَاِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ» مقصود چیست؟ فرمود: وقتی از ستمگران انتقام گرفته شد و سپس مُردند، ارواح آنها بیدار است نه می‌ خوابد و نه می‌میرد.
نتیجه اینکه؛ رجعت در همین زمین خاکی و دنیوی محقق خواهد شد و چنانچه غیر از این باشد اثری بر آن مترتب نشده و ثمره‌ای نخواهد داشت.


پس از اثبات این مساله که رجعت ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) بلافاصله پس از امام دوازدهم (علیه‌السّلام) بوده و اولین رجعت کننده پس از ایشان، امام حسین بن علی (علیه‌السّلام) خواهد بود، نوبت به آن می‌رسد تا حکومت آن معصومین (علیه‌السّلام) در زمان رجعت به اثبات برسد.
در روایات متعددی از ائمه (علیهم‌السّلام) به حکومت جهانی آنان در عصر رجعت اشاره شده و ایشان را در آن زمان صاحب الامر و صاحب حکم دانسته‌اند. همین مساله، امر و حکم هر شخصی غیر از ایشان را نفی کرده و آن را در وجود ائمه رجعت (علیهم‌السّلام) منحصر می‌ نماید. لازم به ذکر است که فلسفه رجعت ائمه (علیهم‌السّلام) نیز در همین تشکیل حکومت عدل الهی جمع شده و هیچ دلیل دیگری غیر از آن برای مساله رجعت متصور نیست. لذا در صورتی که ائمه رجعت فاقد حکومت و خلافت بدانیم، نقض غرض خواهد شد. چنانچه روایات متعددی از این واقعیت پرده برداشته که به چند مورد اشاره می‌شود:

۶.۱ - روایت اول

««فَاَنَا... مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِکُمْ‌، مُنْتَظِرٌ لِاَمْرِکُمْ، مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِکُمْ... یُحْشَرُ فِی زُمْرَتِکُمْ، وَ یَکُرُّ فِی رَجْعَتِکُمْ، وَ یُمَلَّکُ فِی دَوْلَتِکُمْ، وَ یُشَرَّفُ فِی عَافِیَتِکُمْ، وَ یُمَکَّنُ فِی اَیَّامِکُمْ، وَ تَقَرُّ عَیْنُهُ غَداً بِرُؤْیَتِکُمْ وَ مَکَّنَنِی فِی دَوْلَتِکُمْ، وَ اَحْیَانِی فِی رَجْعَتِکُمْ، وَ مَلَّکَنِی فِی اَیَّامِکُمْ.»»
موسی بن عبدالله نخعی از امام‌ هادی (علیه‌السّلام) نقل می‌ کند. به ایشان عرض کردم در هنگام زیارت هر کدام از شما چه بگویم؟ لذا زیارت نامه را تماما فرمود و در اثناء آن به رجعت اشاره کرد و از آن جمله فرمود: پس من رجعت‌تان را تصدیق می‌ کنم و چشم به راه امر شما هستم، در انتظار حکومت شما به سر می‌برم... مرا از کسانی قرار بده که در گروه شما محشور می‌شوند، و در زمان رجعت‌تان دوباره به دنیا باز می‌گردد، و در دولت شما به فرمانروایی می‌رسند و در دوران سلامت کامل شما مفتخر می‌گردند، و در روزگار شما اقتدار می‌یابند.

۶.۲ - روایت دوم

««وَ اللَّهِ لَیَمْلِکَنَّ رَجُلٌ مِنَّا اَهْلَ الْبَیْتِ بَعْدَ مَوْتِهِ ثَلَاثَ مِائَةِ سَنَةٍ وَ یَزْدَادُ تِسْعاً قَالَ فَقُلْتُ فَمَتَی یَکُونُ ذَلِکَ قَالَ فَقَالَ بَعْدَ مَوْتِ‌ الْقَائِمِ‌... فَاِذَا اشْتَدَّ الْبَلَاءُ عَلَیْهِ وَ قُتِلَ الْمُنْتَصِرُ خَرَجَ السَّفَّاحُ اِلَی الدُّنْیَا غَضَباً لِلْمُنْتَصِرِ فَیَقْتُلُ کُلَّ عَدُوٍّ لَنَا وَ هَلْ تَدْرِی مَنِ الْمُنْتَصِرُ وَ مَنِ السَّفَّاحُ یَا جَابِرُ الْمُنْتَصِرُ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ وَ السَّفَّاحُ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ (علیه‌السّلام).»»
از جابر بن یزید جعفی روایت شده است: از امام باقر (علیه‌السّلام) شنیدم که فرمود: به خدا قسم مردی از ما اهل بیت (علیهم‌السّلام) بعد از مرگش، سیصد و نه سال حکومت می‌ کند. عرض کردم این چه زمانی خواهد بود؟ فرمود بعد از وفات قائم (علیه‌السّلام). وقتی گرفتاری بر وی شدت گرفت و امام منتصر کشته شد، امام سفاح در حالی به دنیا باز می‌ گردد که از شهادت امام منتصر غضبناک است. پس تمام دشمنان ستمگر را می‌کشد و تمام زمین را مالک می‌شود و خداوند کار او را اصلاح می‌کند و او سیصد و نه سال حکومت می‌کند. آنگاه امام (علیه‌السّلام) فرمود: ‌ای جابر! آیا می‌دانی امام منتصر و سفاح کیست؟ منتصر حسین (علیه‌السّلام) و سفاح امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) است.

۶.۳ - روایت سوم

««سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ «اِذْ جَعَلَ فِیکُمْ اَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً» فَقَالَ: الْاَنْبِیَاءُ: رَسُولُ اللَّهِ ص وَ اِبْرَاهِیمُ وَ اِسْمَاعِیلُ وَ ذُرِّیَّتُهُ، وَ الْمُلُوکُ: الْاَئِمَّةُ (علیه‌السّلام) قَالَ: فَقُلْتُ: وَ اَیَ‌ مُلْکٍ‌ اُعْطِیتُمْ‌؟ قَالَ: مُلْکَ الْجَنَّةِ وَ مُلْکَ الْکَرَّةِ.»»
محمد بن سلیمان دیلمی از زبان پدرش نقل می‌کند که از امام صادق (علیه‌السّلام) تفسیر این آیه را پرسیدم: «شما را پیغمبران و پادشاهان قرار دادیم»، حضرت فرمود: مقصود از انبیاء پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ابراهیم و اسماعیل (علیه‌السّلام) و ذریه ایشان است و منظور از پادشاهان ائمه (علیهم‌السّلام) هستند. عرض کردم: خداوند چه سلطنتی به شما عطا فرموده؟ فرمود: سلطنتی در بهشت و سلطنتی در هنگام رجعت.
با وجود روایاتی که حاکی از حکومت ائمه رجعت هستند، تشکیل حکومت افرادی با عنوان مهدیین، آنهم با وجود ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) که دلیل رجعت‌شان تشکیل حکومت و خلافت عدل الهی است، بی معنی بوده و این تضادی غیر قابل حل خواهد بود. مگر اینکه قائل به آن باشیم که مهدیین (بر فرض صحت و قبول مهدیین) از حُکام و والیانی هستند که توسط ائمه رجعت (علیهم‌السّلام) به ولایت‌های دور و نزدیک منصوب خواهند شد که آنهم مساله‌ای غیر از خلافت مهدیین است.


۱. برای مطالعه بیشتر به حدیث وصیت مراجعه شود.
۲. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج‌۲، ص۳۸۷.    
۳. صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین وتمام النّعمه، ج‌۲، ص۵۳۰.    
۴. صدوق، محمد بن علی‌، الاعتقادات، ص۶۲.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۲، ص۳۰۹.    
۶. ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۱۸.    
۷. حرعاملی، محمد بن حسن، الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، ص۱۳۲.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۲، ص۳۰۹.    
۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۳۵.    
۱۰. حرعاملی، محمد بن حسن، الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، ص۱۳۶.    
۱۱. قطب‌ راوندی‌، سعید بن هبه‌اللّه‌، الخرائج‌ و الجرائح‌، ج۲، ص۹۳۴.    
۱۲. نمل/سوره۲۷، آیه۸۳.    
۱۳. کهف/سوره۱۸، آیه۴۷.    
۱۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۵، ص۳۹۷.    
۱۵. حلی، حسن بن سلیمان، مختصر البصائر، ص۱۵۰.    
۱۶. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۳۶.    
۱۷. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج‌۱، ص۱۰۸.    
۱۸. حلی، حسن بن سلیمان، مختصر البصائر، ص۱۱۶.    
۱۹. بحرانی، سیدهاشم، مدینه معاجز، ج۳، ص۱۰۱.    
۲۰. حرعاملی، محمد بن حسن، الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، ص۳۶۱.    
۲۱. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج‌۲، ص۱۴۷.    
۲۲. حلی، حسن بن سلیمان، مختصر البصائر، ص۱۵۶.    
۲۳. حرعاملی، محمد بن حسن، الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، ص۳۴۵.    
۲۴. بحرانی، سیدهاشم، حلیه الابرار، ج‌۵، ص۳۰۳.    
۲۵. طبری شیعی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۴۶۳.    
۲۶. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۸۶.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۲، ص۲۹۲.    
۲۸. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج۳، ص۲۶۵.    
۲۹. حرعاملی، محمد بن حسن، الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، ص۲۵۹.    
۳۰. یزدی حایری، علی، الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب، ج۱، ص۶۴.    
۳۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۳، ص۶۴.    
۳۲. بصری، احمد الحسن، الرجعة ثالث ایام الله الکبری، ص۲۴.
۳۳. عقیلی، ناظم، سامری عصر ظهور، ص۴۵.
۳۴. قطب‌ راوندی‌، سعید بن هبه اللّه‌، الخرائج‌ و الجرائح‌، ج۲، ص۸۴۸.    
۳۵. حلی، حسن بن سلیمان، مختصر البصائر، ص۱۳۹.    
۳۶. حرعاملی، محمد بن حسن، الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، ص۳۵۲.    
۳۷. جزائری، سیدنعمت‌الله، ریاض الابرار فی مناقب الائمه الاطهار، ج۳، ص۲۵۳.    
۳۸. جوهری، احمد بن عیاش، مقتضب الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر، ص۶.    
۳۹. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، ص۳۹۲.    
۴۰. حلی، حسن بن سلیمان، مختصر البصائر، ص۴۳۳-۴۵۸.    
۴۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۵۳، ص۱.    
۴۲. جزائری، سیدنعمت‌الله، ریاض الابرار فی مناقب الائمه الاطهار، ج‌۳، ص۲۱۲.    
۴۳. یزدی حایری، علی، الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف)، ج‌۲، ص۲۰۸.    
۴۴. اسرا/سوره۱۷، آیه۶.    
۴۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۸، ص، ۲۰۶.    
۴۶. بصری، احمد الحسن، الرجعة ثالث ایام الله الکبری، ص۵-۲۴.
۴۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۵۲، ص۳۴۶.    
۴۸. حرعاملی، محمد بن حسن، الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، ص۳۶۰.    
۴۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۵۳، ص۶۰.    
۵۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۵۳، ص۴۴.    
۵۱. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۴.    
۵۲. حلی، حسن بن سلیمان، مختصر البصائر، ص۱۳۷.    
۵۳. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۲۵۷.    
۵۴. حلی، حسن بن سلیمان، مختصر البصائر، ص۱۱۹.    



علی محمدی هوشیار، درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن.





جعبه ابزار