ذلّ (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ذُلّ (به ضم ذال و تشدید لام) به معنای ذلّت و خواری و
ذِلّ (به کسر ذال و تشدید لام) به معنای رام شدن از
واژگان نهج البلاغه هستند. مشتقات ذلّ که در نهج البلاغه آمده عبارتند از:
استذلال به معنای ذليل كردن و ذليل حساب كردن،
مَذَلَّة (به فتح میم و ذال و لام) به معنای ذلت و خوارى و
ذَلول (به فتح ذال) به معنای رام که جمع آن ذُلُل (به ضم ذال و لام) است.
ذُلّ (به ضم اوّل) و ذِلّت (به كسر اوّل) به معنى خوارى و ضدّ عزت است. «ذلّ» (به كسر اول) يعنى رام شدن.
«ناقه ذلول» شتر رام را گويند. ذليل كسی كه آشكارا خوار باشد.
«طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِي نَفْسِهِ، وَ طَابَ كَسْبُهُ، وَ صَلَحَتْ سَرِيرَتُهُ، وَ حَسُنَتْ خَلِيقَتُهُ.» «خوشا به حال كسى كه ذليل باشد پيش
نفس خودش و...»
(شرحهای حکمت:
)
در
حکمت ۱۲ «تَذِلُّ الاُْمُورُ لِلْمَقَادِيرِ، حَتَّى يَكُونَ الْحَتْفُ في التَّدْبِيرِ.» به معنى رام شدن است يعنى «كارها به مقدّرات چنان رام مىشود تا جائیكه
مرگ در
تدبیر باشد.»
(شرحهای حکمت:
) يعنى براى فرار از مرگ تدبير كرده بود ولى تدبير براى مرگ شده مىشود.
استذلال به معنای ذليل كردن و ذليل حساب كردن است.
«يَأتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ ... تَنْهَدُ فِيهِ الاَْشْرَارُ، وَ تُسْتَذَلُّ الاَْخْيَارُ ...» «براى مردم زمانى مىآيد كه در آن
اشرار بالا مىروند و
نیکان ذليل شمرده مىشوند.»
(شرحهای حکمت:
)
مذلّة به معنای ذلت و خوارى است.
آنگاه كه
شرحبیل شبامی پياده در كنار حضرت راه مىرفت و آن حضرت سوار بود، فرمود:
«ارْجِعْ، فَإِنَّ مَشْيَ مِثْلِكَ مَعَ مِثْلِي فِتْنَةٌ لِلْوَالِي، وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ.» يعنى «برگرد این طور رفتن (من
سواره و تو
پیاده)
فتنه و
تکبّر است براى والى و ذلّت است براى مؤمن.»
(شرحهای حکمت:
)
ذلول به معنای رام است.
چنانكه در وصف
طلحه فرموده:
«يَرْكَبُ الصَّعْبَ وَ يَقُولُ: هُوَ الذَّلُولُ.» «سوار مركب چموش مىشود و مىگويد: آن آرام است.»
(شرحهای خطبه:
)
«ذُلُل» بر وزن عنق جمع ذلول است يعنى آرامها، در
دعای استسقاء فرموده:
«اللَّهُمَّ اسْقِنَا ذُلُلَ السَّحَابِ دُونَ صِعَابِهَا.» ( بار خداوندا! به وسيله ابرهاى رام، به ما
باران عنايت كن نه به وسيله ابرهاى سركش.)
(شرحهای حکمت:
)
سید رضی فرموده: اين كلام از عجائب
فصاحت است كه
ابرهای پر
رعد و برق را به شتران چموش تشبيه كرده و ابرهاى بى رعد و برق را به شتران راهوار و آرام.
از اين ماده موارد زيادى در «نهج البلاغه» آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «ذلل»، ج۱، ص۴۱۵.