دنیا و دنیاطلبان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از عوامل
سقوط انسان که شاید بتوان گفت خطرناکتر از سایر عوامل سقوط است،
دنیاطلبی است. زرق و برق دنیا و دلبستگی به آن و به خصوص مشغول شدن به دنیای حرام، انسان را به سقوط عجیبی میکشاند و اگر آدمیان مواظبت لازم را ننمایند و در امتحانهای الهی مردود گردند،
دنیا، مانع
پیشرفت معنوی آنان شده و آنان را جهنمی میکند.
امام علی (علیهالسلام) درباره دنیا و دنیاطلبان سخنانی فرمودند که در ذیل به آنها
اشاره میشود:
«عجبت لمن إنکر النشإ الاخری، و هو یری انشإة الاولی، و عجبت لعامردار الفنا و تارک دار البقا؛
در شگفتم از کسی که ورود به جهان دیگر را
انکار میکند؛ در حالی که ورود به جهان نخست را مینگرد و در شگفتم از آبادکننده این
جهان ناپایدار و رهاکننده آن سرای جاویدان».
«انما هلک من کان قبلکم بطول آمالهم و تغیب آجالهم.
پیشینیان شما، در
حقیقت به سبب درازی آرزوها و از یاد بردن اجلهایشان به هلاکت افتادند».
«و من کلام له (علیهالسلام) کان کثیرا ما ینادی به اصحابه: تجهزوا، رحمکم الله، فقد نودی فیکم بالرحیل، و اقلوا العرجة علی الدنیا، و انقلبوا بصالح ما بحضر تکم من الزاد، فان امامکم عقبة کوودا، و منازل مخوفة مهولد لا بد من الورود علیها، و الوقوف عندها، و اعلموا ان ملاحظ المنیته نحو کم دانیة، و کانکم بمخالبها و قد نشبت فیکم، وقد دهمتکم فیها مفظعات الامور، و معضلات المحذور. فقطعوا علائق الدنیا و استظهروا بزاد التقوی.
کلامی است از
امیرالمومنین علی (علیهالسلام) که در بسیاری از اوقات به صدای بلند، با آن سخن، به اصحاب خود خطاب میفرمود: خدا شما را
رحمت کند، آماده شوید؟ پس به تحقیق، ندای کوچ کردن (از این دنیا) به شما داده شده است.
اعتماد و علاقه خویش را نسبت به ماندن در
دنیا کم کنید و با توشهای مناسب و پسندیده که در
اختیار دارید، از دنیا به
آخرت منتقل شوید! پس بیگمان در برابر شما گردنهای است که بالا رفتن از آن دشوار است و در راهتان منزلهایی است ترسآور و هولناک که
انسان از وارد شدن و توقف در آنها ناگزیر است.
پس بدانید که دیگانت
مرگ (یا نگاه کردن آن از گوشه چشم به شما) به طرف شما نزدیک است، گویی شما در چنگالهای آن هستید که به راستی آن چنگالها به تنتان فرو رفته است و به تحقیق در مرگ، سختیهای طاقتفرسا و دشواریهایی که از آن بیمناک و در حذر هستید، شما را فرا گرفته است. پس علاقه و وابستگیهای خود را از دنیا قطع کنید و توشه
تقوا را پشتیبان خود قرار دهید و از آن یاری جویید».
برای آخرت آفریده شدهای نه دنیا
«فی وصیته للحسن (علیهالسلام): و اعلم یا بنی! انک انما خلقت للاخرة لا للدنیا و للفنا لا للبقا و للموت لا للحیاة، و انک فی قلعة ودار بلغة و طریق الی الاخرة و انک طرید الموت الذی لا ینجو منه هاربه، ولا یفوته طالبه، و لا بد انه مدرکه؛
از سفارش
امام علی (علیهالسلام) به فرزندش
حضرت حسن (علیهالسلام) بدان پسرم! تو برای آخرت آفریده شده ای نه برای دنیا، برای
فنا نه برای بقا، برای مردن نه برای زیستن، تو در منزل کوچ هستی که رهگذری است به سوی آخرت. به راستی که مرگ در پی توست و فرارکننده از مرگ را رهایی نیست و از دست جوینده خود ره در نمیرود و سرانجام او را میگیرد».
«جعل لک شیء قدرا، و لکل قدر اجلا، و لک اجل کتاباً؛
(
خداوند متعال) برای هر چیزی اندازهای و برای اندازهای پایانی و برای هر پایانی، حساب و کتابی قرار داده است».
دنیا انسان را غافل میکند.
«کانکم من الموت فی غمرة، و من الذهول فی سکرة؛
گویی در حال
احتضار هستید و گویی در اثر
غفلت، از خود بی خود میباشید».
شخص آگاه تو را آگاه میکند
«الحذر الحذر ایها المستمع! و الجد الجد ایها الغافل! (و لا ینبئک مثل خبیر)؛
هشدار هشدار! ای شنونده! بکوش! بکوش! ای بیخبر! (هیچکس مانند شخص آگاه، تو و خبردار نمیکند.)».
«من وصایاه لا بنه الحسن (علیهالسلام): و اعلم ان مالک الموت هو مالک الحیاة، و ان الخالق هو الممیت، و ان المفنی هو المعید؛
امیرمؤمنان (علیهالسلام) در سفارش به
فرزند بزرگوارش
حسن (علیهالسلام) میفرماید: بدان که خداوند مرگ، همان خداوند زندگی است و آن که میآفریند، هموست که میمیراند و آن که نابود میکند همو که باز میگرداند».
«من الغنا ان المرء یجمع ما لا یاکل، و یبنی ما لا یسکن، ثم یخرج الی الله تعالی لا مالا حمل، و لا بنا نقل؛
یکی از رنجها این است که انسان چیزی را فراهم آورد که نمیخورد و بنایی بسازد که در آن سکونت نمیکند و سپس به جانب
خدای تعالی میرود در حالی که نه مالی با خود میبرد و نه ساختمانی منتقل میکند!».
«فانظر یا شریح! لا تکون ابتعت هذه الدار من غیر مالک، او نقدت الثمن من غیر حلالک! فاذا انت قد خسرت دار الدنیا ودار الاخرة!؛
امام علی (علیهالسلام) خطاب به قاضی خود، شریح بن حارث فرمود: توجه کن ای شریح! مبادا این خانه را جز از مال خودت خریده باشی یا بهای آن را جز از مال
حلال داده باشی، در غیر این صورت هم در دنیا و هم در سرای آخرت زیان کردهای».
دنیا فانی است.
«ان الدنیا منقطعه عنک، و الاخرة قریبة منک؛
همانا دنیا از تو جداشدنی و آخرت به تو نزدیک است».
فریب دنیا را مخورید!
«اولی الابصار و الاسماع، و العافیة، و المتاع، هل من مناص او خلاص، ان معاذ او ملاذ، او فرار او محار، ام لا؟! (فانی تؤ فکون) ام این تصرفون؟! ام بماذا تغترون!؟؛
هان! ای صاحبان دیدگان بینا گوشهای شنوا و ای برخورداران از تندرستی و مال و متاع! آیا جای گریزی یا راه نجاتی یا پناهگاهی یا تکیهگاهی یا راه فراری و یا طریق بازگشتی هست یا نیست؟ پس، به کجا باز میگردید؟ یا کجا میروید؟ یا فریب چه چیز را میخورید؟».
«ایها الناس! انما الدنیا دار مجاز و الاخرة دار قرار، فخذوا من ممرکم لمقرکم؛
ای مردم! دنیا سرای گذر است و آخرت جای ماندن، پس از گذرگاه خود برای جای باش خود (توشه) برگیرید».
ایام عمر خود را دریاب!
«فاستدرکوا بقیة ایاکم، و اصبروا لها انفسکم؛ فانها قلیل فی کثیر الایام التی تکون منکم فیها الغفلة و التشاغل عن الموعظة؛
باقی مانده ایام
عمر خود را دریابید و جانهای خود را برای آنها شکیبا سازید؛ زیرا این چند روزه در مقابل روزهای بسیاری که در
غفلت و رویگردانی از
پند و اندرز گذرانیدهاید است».
«اوصیکم بالرفض لهذه الدنیا التارکة لکم، و ان لم تحبوا ترکها... فلا تنافسوا فی عز الدنیا و فخرها... فان عزها و فخرها الی انقطاع؛
شما ره به رها کردن این دنیا توصیه می کنم، دنیایی که شما را رها میکند هر چند رها کردن آن را دوست نداشته باشید... پس، در
عزت دنیا و افتخارات ان رقابت نکنید؛ زیرا عزت و افتخارات دنیا از بین رفتنی است».
«رحم الله امرا سمع حکما فوعی... اغتنم المهمل، و بادر الاجل، و تزود من العمل؛
رحمت خدا بر آن کس (بنده ای) که سخن حکیمانهای را شنید و پذیرا شد،... مهلت عمر را
غنیمت شمرد و بر مرگ پیشی گرفت و از
عمل توشه بر گرفت».
دنیا را برنگزین!
«الستم فی مساکن من کان قبلکم اطول اعمارا، و ابقی آثارا... ثم ظعنوا عنها بغیر زاد مبلغ و لا ظهر قاطع. فهل بلغکم ان الدنیا سخت لهم نفسا بفدیة... و هل زودتهم الا السغب... افهذه توثرون؟؛
آیا شما در جاهای همان کسانی نیستنید که پیش از شما بودند و عمرشان درازتر و آثارشان پاینده تر... بود و سپس بی هیچ توشهای که آنها را به مقصد رساند و بیهیچ مرکبی که راه را درنورد کوچ کردند؟ آیا شنیدهید که
دنیا خود را فدای آنان کند؟... ؤ آیا جز گرسنگی توشهای به آنان داد؟... آیا چنین دنیایی را برمیگزینید؟».
«قال (علیهالسلام) فی ذم الدنیا اقرب دار من سخط الله، و ابعدها من رضوان الله!؛
(در مذمت دنیا فرمود): دنیا نزدیکترین منزل به سخط
خداوند و دورترین آن از رضای اوست».
تعجب از این گوش!
«کیف یراعی النباة من اصمته الصیحة؛
آن گوشی که
فریاد را نشینده است، چگونه صدای آهسته را میشنود».
«انما مثل من خبر الدنیا کمثل قوم سفر نبا بهم منزل جدیت، فاموا منزلا خصیبا و جنابا مریعا، فحتملوا و عثا الطریق، و فراق الصدیق، و خشونة اسفر، و جشوبة المطعم، لیائا سعة دراهم، و منزل قرارهم؛
داستان آن کس که دنیا را آزموده همچون
حکایت گروه مسافرانی است که فرود آمدن در منزلی خشک و بیآب و علف را خوش ندارند و برآنند تا به جایی پر
نعمت و سر سبز خرم فرود آیند. بنابراین دشورای راه و فراق یار و سختی سفر و ناگواری خوراک را تحمل میکنند تا به سرای دلباز و منزل آسوده خود درآیند».
«قال (علیهالسلام) و قد سمع رجلا یذم الدنیا: ایها الذام للدنیا، المغتر بغرورها، المخدوع با باطیلها! اتغتر بالدنیا ثم تذمها؟؛
امام (علیهالسلام) به کسی که از دنیا نکوهش میکرد فرمود: ای که از دنیا مذمت میکنی در حالی که گرفتار غرور آن شده و فریفته باطلهای آن گردیده ای! آیا تو خود مغرور دنیایی و بعد مذمت آن را میکنی!».
«الا و انکم فی ایام امل من ورائه اجل، فمن عمل فی ایام امله قبل حضور اجله فقد نفعمه عمله، و لم یضرره اجله و من قصر فی ایام امله قبل حضور اجله، فقد خسر عمله، و ضره اجله؛
آگاه باشید! که در روزگار هستید که مرگ در پی آن است، پس هر که در روزگار آرزو و پیش از سرآمدن مهلت، به کار نیک بپردازد، کارهایش به او سود میبخشد و از فرا رسیدن مرگ
زیان نخواهد دید و هر کس در روزگار آرزو قبل از سر آمدن مهلت در ان جام کار نیک کوتاهی کند، کارهایش زیانبخش و از فرا رسیدن
مرگ زیان خواهد دید».
«من جری فی عنان امله عثر باجله؛
هر که با آرزو همعنان شود، به مرگ و نابودی رسد».
«فی صفة اهل الدنیا: نعم معقلة، و اخری مهملة، قد اضلت عقولها، و رکبت مجهولها؛
امام علی (علیهالسلام) در توصیف دنیاخواهان میفرماید: چونان حیواناتی هستند برخی بسته و برخی رها، که خردهایشان را از دست دادهاند و بیراهه میروند».
«انما الدنیا منتهی بصر الاعمی، لا یبصر مما وراها شیئا، و البصیر ینفذها بصره، و یعلم ان الدار وراها. فالبصیر منها شاخص، والا عمی الیها شاخص، و البصیر منها متزود، و الاعمی لها متزود؛
دنیا نهایت دید کوردلان است، آنچه در پشت آن است نمیبیند (و توجه به آخرت ندراد) اما فرد بینا، دیدش در ان نفوذ میکند و میداند که آخرت در ورای آن است. پس کسی که
چشم دلش باز است، در دنیا آماده کوچ است، اما کور دل، چشمش را به ان دوخته است. با این بیان افراد بینا از دنیا برای خود زاد و توشه برمیگیرند و کوردلان برای
دنیا زاد و توشه میاندوزند».
«علموا! انه لیس من شیء الا و یکاد صاحبه یشبع منه و یمله الا الحیاة فانه لا یجد فی الموت راحة. و انما ذلک بمنزلة الحکمة التی هی حیاة للقلب المیت، و بصر للعین العمیا. و سمع للاذن الصما، و ری للظلمان، و فیها الغنی کله و السلامة؛
بدانید که هیچ چیز نیست مگر این که دارندهاش از آن سیر و دلزده میشود، به جز زندگی، زیرا او (شخص دنیا پرست) در
مرگ آسایشی برای خود نمییابد و آن به منزله
حکمت است، حکمتی که موجب
حیات دل مرده و بینایی
چشم کور و شنوایی گوش کر و سیرابی شخص تشنه میباشد و بینیازی کامل و
سلامت در آن است».
«مثل من اغتر بها کمثل قوم کانوا بمنزل خصیب فنبا بهم الی منزل جدیب، فلیس شی ء اکره الیهم و لا افظع عندهم من مفارقة ما کانوا فیه الی ما یهجمون علیه، و یصیرون الیه؛
حکایت کسی که فریفته این
جهان شده، حکایت گروهی است که در منزلی پر
نعمت و سرسبز باشند و نخواهند به منزلی خشک و قحطیزده روند. برای اینان چیزی ناخوشتر و سختتر از این نیست که از جای خرم و پر نعمت خود جدا شوند و ناگهان به جایی آن چنان بینعمت و خشک فرو آیند».
«دار بالبلا محفوفة، و بالغدر معروفة... احوال مختلفة، و تارات متصرقة، العیش فیها مذموم، و الامان منها معدوم؛
دنیا سرایی است پیچیده در بلاها و به بیوفایی و خیانت معروف... احوالش مختلف و حالاتش گذرا، زندگی در آن مذموم و
امنیت در آن وجو ندارد».
«لبئس المتجر ان تری الدنیا لنفسک ثمنا، و مما لک عند الله عوضا!؛
تجارت بدی است که
انسان دنیا را بهای خویشتن ببیند و به جای نعمتها و
رضایت پروردگار در آخرت، زندگی این جهان را برگزیند».
«(یا بنی! اعلم) ان الدنیا لم تکن لتستقر الا علی ما جعلها الله علیه من النعما، و الابتلا و الجزا فی المعدد او ما شا مما لا تعلم، فان اشکل علیک شیء من ذلک فاحمله علی جهالتک، فنک اول ما خلقت به جاهلا ثم علمت؛
(ای فرزندم! بدان) دنیا پایدار نباشد جز بر پایه نعمتهایی که خداوند در آن مقرر داشته و یا بر بنیاد گرفتاری و
پاداش در آخرت، و یا آن چه او بخواهد و تو نمیدانی، بنابراین اگر چیزی بر تو مشکل آید، آن را بر نادانی خود حمل کن؛ زیرا تو در آن آغاز آفریدنت نادان بودی، سپس دانا شدی».
(الدنیا) سرورها مشوب بالحزن؛
دنیا شادمانیاش، آمیخته با اندوه است».
«فی صفة الدنیا - حالها انتقال، و وطاتها زلزال، و عزها ذل، وجدها هزل، و علوها سفل؛
در وصف دنیا میفرماید: دنیا کارش دگرگون شدن و جابهجایی است و جایگاهش لرزان و عزتش خواری و کارهای حدیاش شوخی و بلندیاش پستی».
«ان الدنیا مشغلة عن غیرها، و لم یصب صاحبها منها شیئا الا فتحت له حرصا علیها، و لهجا بها و لن یستغنی صاحبها بما نال فیها عما لم یبلغه منها؛
همانا دنیا آدمی را به کلی سرگرم خود میسازد و دنیاپرست به چیزی از آن نرسد، مگر آنکه باب حرص و شیفتگی به آن بر رویش گشوده و به آنچه از این
دنیا دست یافته، بسنده نمیکند تا در پی چیزی که به دست نیامده است، نرود».
«ما اصف من دار اولها عنا و اخرها فنا! فی حلالها حساب، و فی حرامها عقاب؛
چه بگویم در وصفسرایی که آغازش رنج است و فرجامش نیستی!
حلال آن حساب و
کتاب دارد و حرامش کیفر».
بر حذر باشید از تمایل به دنیا!
«یا اسری الرغبة اقصروا فان المعرج علی الدنیا لا یروعه منها الا صریف انیاب الحدثان؛
ای اسیران تمایل! باز ایستید، هر که بر دنیا چرخید، جز طنین صوت نیش گزنده حوادث او را به خود نیاورد و به هراس نیفکند».
«لا تنافسوا فی عز الدنیا و فخرها... فان عزها و فخرها الی انقطاع؛
برای سربلندی و افتخار دنیا، به رقابت برنخیزید؛ زیرا عزت و افتخارات ان در حال انقطاع و از بین رفتن است».
«الدهر یومان: یوم لک علیک؛ فاذا کان لک فلا تبطر و اذا کان علیک فاصبر!؛
روزگار برای تو دو روز است: روزی که به سود توست و روزی که به
زیان تو، پس آن روز که به سود توست، خوشگذرانی را از حد مگذران، و زمانی که به زیان توست و تهیدست گشتی، صابر و شکیبا باش».
«لتعطفن الدنیا علینا بعد شما عطف الضروس علی ولدها، و تلا عقیب ذلک: و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین؛
دنیا پس از تمرد و چموشی به سوی ما برمیگردد؛ همانگونه که ماده شتری به سوی فرزندش، و پس از
جمله مزبور این
آیه را
تلاوت فرمود: و ما میخواهیم به آنان که در روی زمنی
مستضعف شدهاند،
احسان نماییم...».
«الرغبة مفتاح النصب و مطیة التعب؛
رغبت به دنیا، کلید رنج و بلا، و وسیله خستگی و ناراحتی است».
«الدهر یخلق الابدان، ویجدد الامال، و یقرب المنیة، و یباعد الامنیة؛ من ظفر به نصب، و من فاته تعب؛
روزگار، بدنها را کهنه و آرزوها را نو و مرگ را نزدیک و خواستهها را درو میسازد، کسی که به آن دست یابد، خسته گردد و آن که به آن نرسد، رنج برد».
«الرکون الی الدنیا مع ما تعاین منها جهل؛
تکیه بر دنیا زدن با آنچه که با
چشم خود مینگری، نادانی است».
«من هوان الدنیا علی الله، انه لا یعصی الا فیها، ولا ینال ما عنده الا بترکها؛
از پستی دنیاست که خداوند جز در آن نافرمانی نشود و بدانچه در
مائده لطف اوست نتوان رسید مگر بر ترک آن».
«من لهج قلبه بحب الدنیا التاط قلبه منها بثلاث: هم لا یغبه، و حرص لایترکه، و امل لایدرکه؛
هر که دل به دنیا بندد، به سه چیز دلبسته گردد: اندوهی دائم، حرصی که او را وا ننهد و آرزویی که به آن نخواهد رسید».
«اذا اقبلت الدنیا علی احد اعارته محاسن غیره، و اذا ادبرت عنه سلبته محاسن نفسه؛
هرگاه دنیا به کسی رو کند، نیکیهای دیگران را برایش
عاریه آورد و هنگامی که پشت کند، نیکیهای خودش را ههم از او سلب مینماید».
«مع کل جرعه شرق، و فی کل اکلة غصص!؛
همراه هر جرعه آبی (از زندگی) گلوگیرشدنی است و با هر لقمهای استخوانی».
«اهل الدنیا کرکب یسار بهم و هم نیام؛
اهل دنیا همچون سوارانی هستند که آنها را میبرند و آنان در خواباند».
«مثل الدنیا کمثل الحیة لین مسها، و السم الناقع فی جوفها، یهوی الیها الغر الجاهل، و یحذرها دواللب العاقل!؛
دنیا همانند مار است: لمس کردن آن، نرم و ملایم است، اما درونش از زهر آکنده است، لذا فریبخورده نادان به آن میل میکند و هوشیار عاقل از آن حذر میکند».
«لم یصفها الله تعالی لاولیائه، ولم یضن بها علی اعدائه؛
خداوند متعال این دنیا را برای اولیا خود صاف (و بدون
مشکلات) مقرر نفرموده و برای دشمنانش امساک از آن ننموده است».
«لم یرضها ثوابا الاولیائه، و لا عقابا لاعدائه؛
خداوند به این دنیا به عنوان پاداش برای اولیا خود و عذابی برای دشمنان خود راضی نشده است».
«فاحذروا الدنیا فانها غدارةُ عرارة خدوع؛
از رزق و برق دنیا برحذر باشید که غدار و گولزننده و نیز نیرنگباز است».
«اقرب دار من سخط الله، و ابعدها من رضوان الله. فغضوا عنکم - عباد الله - غمومها و اشغالها لما قد ایقنتم به من فراقها و تصرف حالاتها؛
دنیا نزدیکترین سرای است به خشم خدا و دورترین سرای از خشنودی خدا. پس ای بندگان خدا! از گرفتاریها و اندوه های آن چشم فرو پوشید، پون از جدایی و دگرگونیهای آن نیک آگاهید».
«الناس فی الدنیا عاملان: عامل عمل فی الدنیا للدنیا؛ قد شغلته دنیاه عن آخرته، یخشی علی من یخلفه الفقر و یامنه علی نفسه فیفنی عمره فی منفعة غیره، و عامل عمل فی الدنیا لما بعدها، فجاه الذی به من الدینا بغیر عمل، فاحرز الحظین معا، و ملک الدارین جمیعا، فاصبح وجیها عند الله، لا یسال الله حاجة فیمنعه؛
مردم در دنیا دو گروهاند: گروهی تا ان جا برای دنیا
عمل میکنند که دنیا آنها را از آخرتشان باز میدارد که میترسند بازماندگانشان فقیر گردند و خود را (از فقر معنوی اخروی) در امان میدانند؛ لذا عمر خود را برای سود دیگران تباه میکنند و گورهی دیگر در دنیا برای آخرت عمل میکنند، اما سهم آنها از دنیا، بدون کار به آنها میرسد، پس آنها بهره
دنیا و آخرت را با هم میبرند و هر دو سرا را با هم تصاحب میکنند در درگاه خداوند آبرومند خواهند بود، در نتیجه هر حاجتی را از خدا بخواهند خداوند از آنها دریغ نیم دارد».
«من اقتصر علی بلغة الکفاف فقد انتظم الراحة، و تبوا خفض الدعة و الرغبُ مفتاح النصب، و مطیة التعب؛
هر کسی که به اندزاه معاش اکتفا کند، به آسایش و راحتی دست یافته و وسعت و
آرامش را به دست آورده است،
دنیاپرستی کلید رنج و بلا و مرکب سختی است».
«من استغنی فیها فتن، و من افتقر فیها حزن؛
هر که در دنیا توانگر شد، به
فتنه افتاد و هر کس نیازمند شد، به اندوه گرفتار آمد».
«اوصیکم بالرفض لهذه الدنیا التارکة لکم، و ان لم تحبوا ترکها؛
شما را به
اعراض از این دنیا توصیه میکنم که شما را رها خواهد ساخت، اگر چه شما جدایی از ان را دوست ندارید».
از
جمله مواردی که در روایات موجب اعراض انسان از
حب دنیا میشود، محبت به خداوند است.
امام خمینی شناخت مفاسد و آفات و یقین به آخرت و ثوابهای عظیم آن و پرهیز از تعلقات دنیا را راه رهایی از حب دنیا و دنیاطلبی میداند و در آثار خود به ترک حبّ دنیای مذموم و زهد در آن سفارش کرده است.
ایشان درمان همه بیماریها و مفسدههای روحی را در درمان کردن حب دنیا و حب نفس میداند و معتقد است با درمان آن، نفس دارای ملکه اطمینان میشود و قلب آرامش مییابد و تمام محاسن اخلاقی در سرزمین روح وارد میشود، ازاینرو ازمیانبردن حب دنیا به یکباره برای انسان
سالک امکانپذیر نمیباشد. لکن انسان با تفکر و ریاضت میتواند بهتدریج با قطع ریشهها بیماریهای روحی، حب دنیا را از دل خارج کند.
امام خمینی راه اعراض از دنیا و راه درمان حب دنیا را مجهز شدن به علم و عمل میداند، ازاینرو درمان عملی را در معامله به ضد معرفی میکند، به این بیان که اگر به مال دنیا علاقهمند است، با صدقه دادن، ریشه آن را از دل بکند.
چنانکه اموری همچون ریاضت شرعی و دلدادن به خداوند را نیز درمان به شمار میآورد و درمان علمی رااندیشیدن در آیات، اخبار و حالتهای اولیای الهی میداند. ایشان حب دنیا را ریشه اصلی بیماریهای قلبی شمرده که گاهی سبب ناخشنودی از خداوند و هلاکت فرد میشود و هر چه بهرهها و لذتهای او از دنیا بیشتر باشد،
قلب از آن بیشتر تاثیر مییابد و تعلق و محبتش به دنیا بیشتر میشود؛ تا آنجا که تمام توجه قلبش به دنیا میشود پس نفس انسان هر بهره و استفادهای که از دنیا میبرد، در قلبش اثر میگذارد و سبب تعلق او به دنیا میشود. ازاینرو تعلقات دنیا سبب
حجاب و پرده میان قلب و تجلیات حقتعالی میشود و هر چه تعلق بیشتر باشد حجاب غلیظ و زدودن آن دشوارتر است؛ لذا اعراض از دنیا و تعلقات آن سرآغاز همه کمالات میباشد.
«لا یترک الناس شیئا من امر دینهم لاستصلاح دنیاهم الافتح الله علیهم ما هو اضر منه؛
مردم چیزی از امور دینشان را برای نفع دنیایشان ترک نمیکنند، مگر آن که خداوند زیانبارتر از آن را به رویشان خواهد گشود».
«مهبط وحی الله، و متجر اولیا الله اکتسبوا فیها الرحمة و ربحوافیها الجنة؛
دنیا جایگاه نزول
وحی خداوند و تجارتگاه اولیا الله است. انسانهای خردمند و عارف
رحمت خداوندی را در این دنیا اندوختند و بهشت را از آنان سود بردند».
«کان لی فیما مضی اخ فی الله و کان یعظمه فی عینی صغر الدنیا فی عینه؛
در گذشته برادری دینی داشتم که ناچیزی دنیا در نگاهش، او را در نظرم بزرگ کرده بود».
«اقبلوا علی جیفة قد افتضحوا باکلها، و اصطلحوا علی حبها؛
به مرداری روی آوردند که با خوردن آن رسوا شدند و بر سر
دوستی و
عشق به آن با یکدیگر سازش کردند».
«قال له (علیهالسلام) رجل: صف لنا الدنیا! فقال (علیهالسلام): ما اصف من دار اولها عنا، و آخرها فنا! فی حلالها حساب، و فی حرامها عقاب. من استغنی فیها فتن، و من افتقر فیها حزن؛
شخصی به امام (علیهالسلام) گفت: دنیا را برایم وصف کن! فرمود: چگونه برایت توصیف کنم منزلی را که آغازش سختی و پایانش
فنا و نیستی است، در حلال آن حساب و در حرامش
عقاب است، سالمش در امان و بیمارش پشیمان است، ثروتمندش فریب خورده و
فقیر و تهیدستش غمگین گردد».
«من وطی دحضک زلق، و من رکب لججک غرق، و من ازور عن حبائلک وفق؛
هیهات! هر کس که به لغزشگاه تو (دنیا) قدم گذاشت لغزید و هر کس که به دریاهی تو فرو رفت غرق گشت و هر کس که از تو رها شد، توفیق یافت».
«انکم - و ما تاملون من هذه الدنیا - اثویا موجلون؛
همانا شما و آرزوهای شما در این دنیا، میهمانانی موقت هستید».
«ما المغرور الذی ظفر من الدنیا باعلی همته کالاخر الذی ظفر من الاخرة بادنی سهمته؛
شخص فریب خوردهای که با عالیترین همتش بر دنیا پیروز شده است، مانند کسی دیگری نیست که از
آخرت به مقدرا نصیب خود دست یافته است».
«الستم فی مساکن من کان قبلکم اطول اعمارا، و ابقی اثارا... تعبدوا للدنیا ای تعبد، و آثروها ای ایثار. ثم ظعنوا عنها بغیر زاد مبلغ و لا ظهر قاطع؛
آیا شما در جای گذشتگان خود به سر نمی برید؟ که عمرشان از شما طولانیتر و آثارشان بادوام تر بود؟ دنیا را چگونه پرستیدند و آن را چگونه بر خود گزیدند؟ سپس از آن رخت بر بستند و رفتند، بیتوشهای که آنان را برای رسیدن به منزلگاه کفایت کند و بیمرکبی که آنها را به منزلشان برساند».
دنیا اینگونه نیکوست!
«لنعم دار من لم یرض بها دارا، و محل من لم
یوطنها محلا!؛
دنیا چه سرای نیکویی است برای کسی که ان را خانه (همیشگی) خویش نداند و چه جایگاه خوبی است برای کسی که آن را وطن خود قرار ندهد».
«ما بالکم تفرحون بالیسیر من الدنیا تدرکونه، و لا یحزنکم الکثیر من الاخزة تحرمونه؟!؛
چه شده به شما که از اندکی از
دنیا که مییابید شادمان میشوید؛ ولی بسیاری از آخرت که از آن محروم میگردید شما را اندوهگین نمیسازد؟!».
«لا خیر فی الدنیا الا لرجلین: رجل اذنب ذنوبا فهو یتدارکها بالتوبة و رجل یسارع فی الخیرات؛
در دنیا خیری نیست مگر برای دو نفر: کسی که
گناه کرده و با تو به جبران میکند و کسی که با سرعت به سوی کارهای خیر میشتابد».
«علیکم بالجد و الاجتهاد و التاهب و الاستعداد، و التزود فی منزل الزاد. و لا تعرنکم الحیاة الدنیا کما غرت من کان قبلکم من الامم الماضیة، و القرون الخالیة؛
بر شما باد به تلاش و سختکوشی و مهیا شدن و آماده گشتن و توشه برداشتن از سرای توشه (دنیا) مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد؛ چنانکه ملتهای گذشته و
اقوام پیشین را فریفت».
«دار حرب و سلب و نهب و عطب اهلها علی ساق و سیاق، ولحاق و فراق. قد تحیرت مذاهبها؛
دنیا سریا
جنگ و تاراج و خرابی و هلاکت است. مردمش آماده رفتن و یا رفتنیاند و در حال پیوستن (به گذشتگان) و جدا شدن (از ماندگان) راههایش گیجکننده و حیرتزاست».
«تغر و تضر و تمر، ان الله تعالی لم یرضها ثوابا لاولیائه، و لا عقابا لا عدائه؛
دنیا میفریبد و زیان میرساند و میگذرد. خدای تعالی راضی نشده است که دنیا را
پاداش دوستان خود و کیفر دشمنانش قرار دهد».
«لا ترفعوا من رفعته الدنیا. و لا تشیموا بارقها و لا تسمعوا ناطقها... فان برقها خالب، و نطقها کاذب؛
کسی را که دنیا او را بالا برده بالا نبرید و برق درخشنده دنیا شما را خیره نکند و سخن ستاینده دنیا را نشنوید؛ زیرا برق دنیای
حرام بیفروغ است و سخنش دورغ».
نعمتهای دنیا میفریبد!
«لا یغرنکم. اصبح فیه اهل الغرور فانما هو ظل ممدود، الی اجل معدود؛
مبادا آن چه فریفتگان را میفریبد، شما را بفریبد؛ زیرا نعمتهای فریبنده (دنیا) چون سایهای است که تا زمان معینی پهن است».
نباید فریب دنیا را خورد!
«احذر کم الدنیا، فانهادار شخوص و محلة تنغیص، ساکنها ظاعن، و قاطنها بائن؛
شما را از دنیا برحذر میدارم؛ زیرا دینا سرای کوچیدن و جایگاه کدورت و سختی است. ساکن در آن بار سفر برمیبندد و مقیمش از آن جدا میشود».
«الناس ابنا الدنیا، و لا یلام الرجل علی حب امه؛
مردم فرزندان دنیایند و هیچکس برای دوست داشتن مادرش سرزنش نمیشود».
«الدنیا خلقت لغیرها، و لم تخلق لنفسها؛
دنیا نه برای خودش که برای جز خود آفریده شده است».
«الا ان الدنیادار لا یسلم منها الا فیها و لا ینجی بشیء کان لها:ابتلی الناس بها فتنة. فما اخذوه منها لها اخرجوا منه و حوسبوا علیه. و ما اخذوه منها لغیرها، قدموا علیه و اقاموا فیه؛
بدانید که دنیاسرایی است که هیچ کس از ان و هیچ کس به واسطه کاری که برای دنیا کند نجات نمییابد. مردم برای
آزمایش گرفتار دنیا شدهاند. آنچه را از دنیا به خاطر دنیا برگرفتند، از کفشان برود و باید حساب پس دهند و آنچه را از دنیا برای غیر آن (آخرت) به دست آوردند به آن برسند و همیشه با آنها است».
«انما مثلکم و مثلها کسفر سلکوا سبیلا فکانهم قد قطعوه، و اموا علما فکانهم قد بلغوه؛
همانا
حکایت شما و دنیا همچون حکایت مسافرانی است که در راهی میروند و گویی راه را به آخر رساندهاند و آهنگ رسیدن به علامت و نشانهای میکنند و گویی به آن رسیدهاند».
دنیا در پی تو میآید اگر...
«من ساعاها فاتته، و من قعد عنها واتته؛
هر که در طلب دنیا بکوشد به آن نرسد و هر که دست بکشد دنیا خود نزد او آید».
«انما الدنیا منتهی بصر الاعمی، لا یبصر مما وراها شیئا، و البصیر ینفذها بصره، و یعلم ان الدار وراها. فالبصیر منها شاخص، و الاعمی الیها شاخص. و البصیر منها متزود، و الا عمی لها متزود؛
همانا دنیا آخرین دیدرس کور است و فراتر از ان را نمیبیند؛ اما شخص بینا و با
بصیرت نگاهش را از دنیا فراتر میبرد و میداند که سرای حقیقی در ورای این دنیاست. پس بینا از آن دل برمیکند و کور به آن روی میکند. شخص با بصیرت ان توشه برمیدارد، کور برای ان توشه فراهم میآورد».
«فلتکن الدنیا فی اعینکم اصغر من حثاله القرظ، و قراضة الجلم؛
دنیا باید در دیده شما حقیرتر از پر کاه خشکیده و خردههای دم قیچی باشد».
«الا حر یدع هذه اللماظة لاهلها؟ انه لیس لا نفسکم ثمن الا الجنة، فلا تبیعوها الا بها؛
آیا آزادهای نیست که این خردهریزههای لای دندانها (دنیا) را برای اهلش واگذارد؟ بدانید که جانهای شما را بهایی جز
بهشت نیست، پس آنها را جز به این بها مفروشید».
«دارها هانت علی ربها، فخط حلالها بحرامها، و خیرها بشرها، و حیاتها بموتها، و حلوها بمرها. لم یصفها الله تعالی لاولیائه، و لم یضن بها علی اعدائه.
سرای دنیا نزد پروردگارش خوار و بیارزش است و ازاینرو
حلال آن را با حرامش آمیخت و خوبیاش را با بدی و زندگیاش را با مرگ و شیرینی آن با تلخی. خداوند بزرگ دنیا را برای دوستان خود صاف و گوارا نفرمود و در دادن آن به دشمنانش بخل نورزید».
«احذروا الدنیا فانها غدارة غرارة خدوع، معطیة منوع، ملبسة نزوع؛
از دنیا حذر کنید که دنیا بیوفا و پر
مکر و
فریب است، عطا کنندهای است خسیس و پوشانندهای است که برهنه میسازد (چیزی را که بدهد پس میگیرد)».
«اعلم! ان الدنیادار بلیة یفرغ صاحبها فیها قط ساعة الا کانت فرغته علیه حسرة یوم القیامة؛
توجه داشته باش که دنیا خانه مشکلات است و اگر انسان یک ساعت در مشکلات نباشد، روز
قیامت افسوس میخورد که چرا لحظهای در آسایش بودم».
«احذر کم الدنیا فانها منزل قلعة. و لیست بدار نجعة؛
شما را از دنیا پرهیز میدهم؛ زیرا دنیا منزلی است که باید از آن کوچ کرد و سرای ماندن نیست».
دنیا جاودانه نیست!
«اوصیکم بالرفص لهذه الدنیا التارکة لکم، و ان لم تحبوا ترکها... فلا تنافسوا فی عز الدنیا و فخرها، و لا تعجبوا بزینتها و نعیمها، و لا تجزعوا من ضرائها و بوسها، فان عزها و فخرها الی انقطاع، و ان زینتها و نعیمها الی زوال، و ضراها و بوسها الی نفاذ؛
شما را به دور افکندن این دنیا سفارش میکنم، دنیایی که اگر هم نخواهید ترکش کنید او شما را ترک میکند... پس، در کسب [[|عزت]] و افتخارات دنیوی با یکدیگر رقابت نکنید و زرق و برق و
نعمتهای آن شما را پسند نیفتد و از سختی و زنج آن بیتابی مکنید؛ زیرا که عزتها و افتخارات آن به پایان میرسد و زرق و برق و نعمتهای آن به سر میآید و سختی و رنج آن تمام میشود».
آن چه جای شگفتی دارد!؟
«عجبت لعامر دار الفنا، و تارک دار البقا؛
تعجب میکنم از آبادکنندگان سرای فانی و فروگذارندگان سرای باقی».
«ان الدنیادار فنا و عنا و غیر و عبر... و من غیرها انک تری المرحوم مغبوطا، والمغبوط مرحوما؛ لیس ذلک الا نعیما زل، و بوسا نزل. و من عبرها ان المرء یشرف علی امله فیقتطعه حضور اجله؛
دنیا سرای نیستی و رنج و دگرگونیها و عبرتهاست... نمونه دگرگونیهایش این است که شخصی را میبینی که (تا دیروز) قابل ترحم بود و (امروز) بر او رشک برده میشود و دیگری را میبینی که (تا دیروز) بر او رشک برده میشد و امروز قابل
ترحم است و این نیست مگر بدان سبب که نعمتی از چنگش بیرون رفته و بینوایی و مسکنتی بدو رسیده است. نمونه عبرتهای آن این است که آدمی به آرزوی خود نزدیک میشود، اما فرا رسیدن مرگ مانع رسیدن او به آرزویش میگردد».
«قد خرقت الشهوات عقله، و اماتت الدنیا قلبه؛
شهوتها
عقل (دنیاپرست) را از میان میبرند و دنیا دل او را میمیراند».
«احذر کم الدنیا، فانها حلوة خصرة، حفت بالشهوات؛
شما را از
دنیا برحذر میدارم؛ زیرا آن شیرین و با طروات است و پوشیده در خواهشهای نفسانی است».
دنیا فانی است!
«غرارة غرور ما فیها، فانیة، فان من علیها لا خیر فی شیء من ازوادها الا التقوی؛
دنیا بس فریبنده است و هر آنچه در ان است
فریب باشد، نابودشدنی است و هر که در آن میزید فانی میشود، در هیچ یک از توشههای آن
خیر و خوبی نیست مگر در توشه
تقوا».
«حکم عل مکثر منها بالفاقة، و اعین من غنی عنها بالراحة؛
فزو نخواه دنیا، محکوم به نیازمندی و درویشی است و کسی که از آن بینیازی جوید، آسایش یارش باشد».
«معاشر الناس! اتقو الله فکم من مؤمل ما لا یبلغه، و بان ما لا یسکنه، و جامع ما سوف یترکه، و لعله من باطل جمعه، و من حق منعة: اصابه حراما، و احتمل به آثاما، فبا بوزره، و قدم علی ربه آسفا لا هفا، قد خسر الدنیا و الاخرة، ذلک هو الخسران المبین؛
ای مردم! از
خدا بترسید؛ چه بسیار آرزومندی که به آرزوی خود نرسد و سازنده عمارتی که در آن ساکن نشود و مالاندوزی که همه را واگذارد و شاید که ان مال را از راه ناروا گرد آورده و یا با نپرداختن حقی، یا از راه رسیدن به حرامی که به خاطر آن زیر بار گناه رفته است؛ پس گناه آن را به دوش کشد و با دریغ واندوه نزد پروردگارش رود. چنین کسی (در دنیا و
آخرت زیانکار باشد و این همان
زیان آشکار است)».
«اوصیکما بتقوی الله، و الا تبغیا الدنیا و ان بغتکما؛
شما را به پرهیزکاری و
ترس از خداوند سفارش میکنم، در پی دنیاپرستی مباشید اگر چه او شما را طلب کند».
«الدنیا دار ممر، لادار مقر، و الناس فیها رجلان: رجل باع فیها نفسه فاوبقها، و رجل ابتاع نفسه فاعتقها؛
دنیا سرای گذر است نه خانه قرار؛ و مردم در آن دو گونهاند: قسمتی خود را به آن بفروشند و هلاک شوند؛ و قسمتی دیگر خود را بخرند و آزاد سازند».
«دار بالبلا محفوفة، و بالغدر معروفة لا تدوم احوالها، ولا یسلم نزالها؛
این جهانسرایی است پر از درد و رنج، به
مکر و خیانت و نادرستی معروف که همیشه بر یک حال باقی نمیماند و ساکنانش جان سالم به درنمیبرند».
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «دنیا و دنیاطلبان». •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.