دعوت به تسلیم (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم مامور
دعوت اهل کتاب و
مشرکان مکه و درس نخواندگان فاقد
کتاب، به تسلیم در برابر
خدا بود، همچنین خداوند
از بندگان به انابه و
تسلیم، قبل
از رسیدن
عذاب دعوت کرده است.
الوهیت یگانه خداوند
فلسفه دعوت به
تسلیم همگان در برابر او میباشد:
ولکل امة جعلنا منسکـا لیذکروا اسم الله علی ما رزقهم من بهیمة الانعـم فالـهکم الـه واحد فله اسلموا وبشر المخبتین.
برای هر امتی قربانگاهی قرار دادیم، تا نام
خدا را (به هنگام
قربانی) بر چهارپایانی که به آنان
روزی دادهایم ببرند، و خدای شما معبود واحدی است در برابر (فرمان) او تسلیم شوید و
بشارت ده متواضعان و تسلیم شوندگان را.
و لکل امة جعلنا منسکا لیذکروا اسم الله علی ما رزقهم من بهیمة الانعام...، کلمه منسک،
مصدر میمی، و
اسم زمان و
مکان است
از نسک و در اینجا
از ظاهر جمله لیذکروا اسم الله، بر میآید که مصدر میمی و به معنای
عبادت باشد، عبادتی که مشتمل بر قربانی و
ذبح هم هست.
و معنایش این است که: ما در امتهای گذشته آنهایی که
ایمان داشتند، عبادتی با پیشکش قربانی قرار داده بودیم تا آنان نیز نام
خدا را بر بهیمه انعام که خدایشان روزی کرده بود ببرند. و خلاصه شما
پیروان ابراهیم اولین امتی نیستید که قربانی برایتان مقرر شده بلکه برای قبل
از شما هم مقرر شده بود.
فالهکم اله واحد فله اسلموا، یعنی وقتی خدای شما همان خدایی باشد که برای امتهای گذشته نیز
احکام شما را
تشریع کرده، پس بدانید که معبود شما و آن امتها یکی است پس
اسلام بیاورید، تسلیمش شوید به اینکه
عمل خود را خالص و تنها برای او به جا بیاورید، و در قربانیهای خود به خدایی دیگر تقرب مجویید. بنابراین، حرف فاء، در جمله فالهکم، برای تفریع سبب بر مسبب، و در جمله فله اسلموا، برای تفریع مسبب بر سبب است. و بشر المخبتین، در این جمله اشارهای است به اینکه هر که برای خدا در
حج خود اسلام و
اخلاص داشته باشد او
از مخبتین است.
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم مامور
دعوت اهل کتاب و
مشرکان مکه و درس نخواندگان فاقد
کتاب، به تسلیم در برابر
خدا بود:
فان حاجوک فقل اسلمت وجهی لله ومن اتبعن وقل للذین اوتوا الکتـب والامیین ءاسلمتم فان اسلموا فقد اهتدوا وان تولوا فانما علیک البلـغ والله بصیر بالعباد.
اگر با تو، به گفتگو و ستیز برخیزند، (با آنها
مجادله نکن! و) بگو: «من و پیروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)،
تسلیم شدهایم.» و به آنها که اهل کتاب هستند (
یهود و
نصاری) و بی سوادان (مشرکان) بگو: «آیا شما هم تسلیم شدهاید؟» اگر (در برابر فرمان و
منطق حق، تسلیم شوند،
هدایت مییابند و اگر سرپیچی کنند، (نگران مباش! زیرا) بر تو، تنها ابلاغ (
رسالت) است و
خدا نسبت به (اعمال و
عقاید)
بندگان، بیناست.
به دنبال بیان سرچشمه اختلافات دینی به گوشهای
از این
اختلاف که همان بحث و
جدال یهود و نصاری با
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بود، در این
آیه اشاره میکند، میفرماید: اگر با تو به گفتگو و ستیز برخیزند (با آنها) مجادله نکن و بگو: من و پیروانم در برابر خداوند، تسلیم شدهایم (فان حاجوک فقل اسلمت وجهی لله و من اتبعن). حاجوک
از ماده محاجه، در
لغت به معنی بحث و گفتگو و
استدلال و
دفاع از یک
عقیده یا یک مساله است.
طبیعی است که طرفداران هر آیینی در مقام دفاع
از عقیده خود بر میآیند و خود را
حق به جانب معرفی میکنند،
از این رو
قرآن به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم میگوید: ممکن است اهل کتاب (یهود و نصاری) با تو بحث کنند و بگویند ما در برابر
حق تسلیم هستیم، و حتی در این باره پافشاری کنند چنان که
مسیحیان نجران در برابر پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم چنین بودند.
خداوند در این آیه به پیامبرش دستور میدهد که
از بحث و مجادله با آنها دوری کن و به جای آن برای راهنمایی و قطع مخاصمه بگو: به آنها که اهل کتاب هستند (یهود و نصاری) و همچنین درس نخواندهها (مشرکان) آیا شما هم (همچون من که تسلیم فرمان حقم) تسلیم شدهاید (و قل للذین اوتوا الکتاب و الامیین ااسلمتم).
اگر به راستی تسلیم شوند هدایت یافتهاند، و اگر روی گردان شوند و سرپیچی کنند بر تو ابلاغ (رسالت) است، و تو
مسئول اعمال آنها نیستی (فان اسلموا فقد اهتدوا و ان تولوا فانما علیک البلاغ). بدیهی است منظور تسلیم زبانی و ادعایی نیست، بلکه منظور تسلیم حقیقی و عملی در برابر
حق است، اگر آنها در برابر سخنان حقیقی سر تسلیم فرود آورند، با توجه به اینکه دعوت تو آشکار و آمیخته با منطق و دلیل روشن است مسلما
ایمان میآورند و اگر ایمان نیاورند تسلیم
حق نیستند و تنها دعوی
اسلام و تسلیم در برابر فرمان
حق دارند.
کوتاه سخن اینکه: وظیفه تو ابلاغ رسالت است، آمیخته با دلیل و
برهان، و اگر
روح حق جویی در آنها باشد پذیرا میشوند، و اگر نشوند تو وظیفه خود را انجام دادهای. و در پایان آیه میفرماید: خداوند به اعمال و افکار
بندگان خود بینا است (و الله بصیر بالعباد). او مدعیان دروغی تسلیم را
از راستگویان میشناسد و نیات محاجه کنندگان را که برای چه هدفی بحث و گفتگو میکنند میداند، و اعمال همه را
از نیک و بد میبیند و به هر کس جزای مناسب میدهد.
از این آیه به خوبی روشن میشود که روش پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هرگز تحمیل
فکر و عقیده نبوده است، بلکه کوشش و مجاهدت داشته که حقایق بر مردم روشن شود و سپس آنان را به حال خود وا میگذاشته که خودشان تصمیم لازم را در
پیروی از حق بگیرند.
خداوند قبل
از رسیدن
عذاب بندگان را به
انابه و تسلیم
دعوت کرده است:
قل یـعبادی... • وانیبوا الی ربکم واسلموا له من قبل ان یاتیکم العذاب ثم لا تنصرون.
بگو: ای بندگان من ... و به درگاه پروردگارتان بازگردید و در برابر او تسلیم شوید، پیش
از آنکه عذاب به سراغ شما آید، سپس
از سوی هیچ کس یاری نشوید!
و انیبوا الی ربکم و اسلموا له من قبل ان یاتیکم العذاب ثم لا تنصرون، این آیه عطف است بر جمله لا تقنطوا. و کلمه انیبوا،
امر از مصدر انابه است
که به معنای برگشتن به سوی خداست، که آن را
توبه هم میگویند. و جمله الی ربکم،
از باب به کار بردن
اسم ظاهر در جای
ضمیر است، چون مقتضای ظاهر کلام این بود که بفرماید: و انیبوا الیه، و حال آن که این طور نفرمود تا به علت این دستور اشاره کرده باشد، چون ملاک در برگشتن به سوی
خدا همانا
صفت ربوبیت اوست.
و مراد
از اسلام تسلیم شدن و منقاد گشتن برای خداست در آنچه
اراده میکند. و اگر فرمود: اسلموا، و نفرمود آمنوا، برای این است که قبل
از این آیه و بعد
از آن سخن
از استکبار کفار در برابر
حق رفته و مقابل استکبار اسلام است، نه
ایمان. و جمله: من قبل ان یاتیکم العذاب ثم لا تنصرون، متعلق به دو کلمه انیبوا و اسلموا است. و مراد
از عذاب به
قرینه آیات بعد، عذاب
آخرت است، و به احتمالی بعید ممکن است مراد مطلق عذابهایی باشد که توبه بردار نیست، مانند
عذاب استیصال و
انقراض، هم چنان که درباره آن فرموده: فلم یک ینفعهم ایمانهم لما راوا باسنا سنت الله التی قد خلت فی عباده.
و مراد
از جمله ثم لا تنصرون این است که
آمرزش هرگز به شما نمیرسد، چون سبب آن محقق نیست، اما توبه که مفروض آن است که توبه نکردند، و
شفاعت هم شامل
شرک نمیشود.
خداوند
مؤمنان را، به
تسلیم در برابر
حق دعوت میکند:
یـایها الذین ءامنوا ادخلوافی السلم کافة ولا تتبعوا خطوت الشیطـن انه لکم عدو مبین.
ای کسانی که
ایمان آوردهاید همگی در
صلح و آشتی درآیید! و
از گامهای
شیطان،
پیروی نکنید که او
دشمن آشکار شماست
یـایها الذین ءامنوا اتقوا الله
حق تقاته ولا تموتن الا وانتم مسلمون.
ای کسانی که ایمان آوردهاید! آن گونه که
حق تقوا و
پرهیزکاری است،
از خدا بپرهیزید! و
از دنیا نروید، مگر اینکه
مسلمان باشید! (باید گوهر ایمان را تا پایان
عمر، حفظ کنید!)
یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله
حق تقاته: در این
آیه نخست دعوت به تقوی شده است تا مقدمهای برای دعوت به سوی
اتحاد باشد، در
حقیقت دعوت به اتحاد بدون استمداد
از یک ریشه اخلاقی و عقیدهای بی اثر و یا بسیار کم اثر است، به همین دلیل در این آیه کوشش شده است تا عوامل ایجاد کننده
اختلاف و پراکندگی در پرتو ایمان و تقوی تضعیف گردند، لذا افراد با ایمان را مخاطب ساخته و میگوید: همگی
از خدا بپرهیزید و
حق تقوی و پرهیزگاری را انجام دهید.
در اینکه منظور
از حق تقوی چیست؟ در میان مفسران سخن بسیار است اما
شک نیست که
حق تقوی آخرین و عالیترین درجه پرهیزگاری است، که پرهیز
از هر گونه
گناه و
عصیان و تعدی و
انحراف از حق را شامل میگردد، و لذا در
تفسیر در المنثور از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و در
تفسیر عیاشی و
معانی الاخبار از امام صادق علیهالسلام نقل شده که در
تفسیر (
حق تقوی) فرمودند: ان یطاع فلا یعصی و یذکر فلا ینسی (و یشکر فلا یکفر)
یعنی
حق تقوی و پرهیزگاری این است که پیوسته اطاعت فرمان او کنی، و هیچگاه
معصیت ننمایی، همواره به یاد او باشی، و او را فراموش نکنی، و در برابر نعمتهای او شکرگزار باشی و
کفران نعمت او ننمایی. بدیهی است انجام این دستور همانند همه دستورات الهی بستگی به میزان توانایی
انسان دارد بنابراین آیه فوق با آیه ۱۶
سوره تغابن که میگوید فاتقوا الله ما استطعتم،
تا آنجا که توانایی دارید پرهیزگاری پیشه کنید، هیچگونه منافاتی ندارد و گفتگو درباره تضاد این دو آیه و
نسخ یکی بوسیله دیگری به کلی بی اساس است.
و لا تموتن الا و انتم مسلمون: این جمله در حقیقت هشداری است به طایفه
اوس و
خزرج و همه
مسلمانان جهان که به
هوش باشند، تنها
اسلام آوردن کافی نیست، مهم آن است که ایمان و اسلام خود را تا واپسین ساعات
عمر حفظ کنند، و با روشن ساختن آتشهای خاموش شده کینههای دوران جاهلی و
پیروی از تعصبهای نابخردانه، ایمان و اعمال پاک خود را بر
باد ندهند، تا عاقبت و پایان
کار آنها به بدبختی نگراید، لذا با تاکید میفرماید: مراقب باشید که
از دنیا جز با ایمان و اسلام بیرون نروید.
یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافة، کلمات سلم و اسلام و تسلیم هر سه به یک معنا است: و کلمه (کافه، همگی) مانند کلمه جمیعا تاکید را افاده میکند و چون خطاب به
مؤمنین بود و مؤمنین مامور شدهاند همگی داخل در سلم شوند پس در نتیجه امر در آیه مربوط به همگی و به یک یک افراد
جامعه است، هم بر یک یک افراد
واجب است و هم بر جمیع که در
دین خدا چون و چرا نکنند، و تسلیم امر خدا و
رسول او گردند. و نیز
از آنجایی که خطاب به خصوص مؤمنین شده، آن سلمی هم که به سویش
دعوت کرده به معنای تسلیم در برابر خدا و رسول شدن است، و امری است متعلق به مجموع
امت. و به فرد فرد آنان، پس هم بر یک یک مؤمنین واجب است. و هم بر مجموع آنان.
پس سلمی که بدان دعوت شدهاند عبارت شد
از تسلیم شدن برای خدا، بعد
از ایمان به او. پس بر مؤمنین واجب است امر را تسلیم خدا کنند، و برای خود صلاح دید و استبداد برای قائل نباشند و به غیر آن طریقی که خدا و رسول بیان کردهاند طریقی دیگر اتخاذ ننمایند، که هیچ قومی هلاک نشد مگر به خاطر همین که
راه خدا را رها کرده، راه
هوای نفس را پیمودند، راهی که هیچ دلیلی
از ناحیه خدا بر آن نداشتند، و نیز
حق حیات و
سعادت جدی و حقیقی
از هیچ قومی سلب نشد مگر به خاطر اینکه در اثر
پیروی هوای نفس ایجاد اختلاف کردند.
از اینجا روشن میگردد که مراد
از پیروی خطوات شیطان،
پیروی او در تمامی دعوتهای او به باطل نیست، بلکه منظور
پیروی او است در دعوتهایی که به عنوان دین میکند، و باطلی را که اجنبی
از دین است
زینت داده و در لفافه زیبای دین میپیچد، و نام دین بر آن میگذارد، و انسانهای
جاهل هم بدون دلیل آن را میپذیرند، و علامت شیطانی بودن آن این است که خدا و رسول در ضمن تعالیم دینی خود نامی
از آن نبرده باشند. و
از آیه شریفه استفاده میشود که اسلام تمامی
احکام و معارفی را که مورد
حاجت بشر است و
صلاح مردم را تامین میکند
تکفل کرده است.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۹۹، برگرفته از مقاله «دعوت به تسلیم».