خشیت (اخلاق)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ترس از خدا، یکی از مراتب سلوک است که کمتر مرتبهای را میتوان برای عموم مردم به پایه شرافت آن دانست
و این خوف علاوه بر آنکه خود یکی از کمالات معنویه است منشا بسیاری از فضایل نفسانیّه
و یکی از عوامل اصلاحکننده مهم
نفس است بلکه میتوان آن را سرچشمه تمام اصلاحات
و مبدا علاج جمیع امراض روحانی شمرد.
انسان مؤمن و سالک الیاللّه باید به این منزل خیلی اهمیت دهد
و به چیزی که آن را در دل زیاد کند
و ریشه آن را در قلب محکم کند خیلی توجه نماید.
ترس یا همان خوف در
لغت عبارت است از رنج
و تالّم
و ناراحتی به سبب انتظار ناملایمتی که در آینده، وقوع آن احتمال دارد
و یا بخاطر از دست دادن چیز دوستداشتنی است.
در نزد اندیشمندان اسلامی حقیقت ترس از خدا، همانا ترس آدمی از
عدل الهی و اعمال زشت خویش است که باعث میشود
خداوند از نازل کردن
رحمت و خیر خود خودداری کند.
امیرالمؤمنین ضمن دعایی در پیشگاه الهی عرضه میدارد: ای کسی که
امید به او در واقع امید به فضل
و احسان اوست
و بیمناکی از او در حقیقت ترس از
عدالت اوست.
عدالت هم به نوبه خود یک واقعیت ترسناکی نیست.
انسان که از عدالت میترسد در حقیقت از خودش میترسد که در گذشته خطایی انجام داده است
و یا میترسد که در آینده از حدود خود به حقوق دیگران تجاوز کند
و در نتیجه دچار قهر
و عذاب الهی شود.
معنی دیگری هم که برای ترس از پروردگار بیان کردهاند همان درک عظمت
پروردگار است.
خوف دو نوع است:
(اوّل) ترسی که نه از خدا
و صفات مقتضی عظمت او ناشی شده
و نه از
گناهان و جنایات خود بنده، بلکه ناشی از اموری غیر اینها باشد ـ مانند ترس از اموری که حتماً واقع خواهد شد
و دفع آن از عهده بشر خارج است
و یا ترس از اموری که نفس بیجهت از آنها میترسد مثل
جنّ و مرده
و... ـ که تفصیل آن در کتب اخلاقی بیان شده است
و این مختصر گنجایش پرداختن به مباحث آن را ندارد.
(دوم) خوفی که ستوده
و نیکو میباشد
و آن ترسی است که از خدا
و عظمت او
و از خطا
و گناه بنده برخاسته است
و از فضائل
قوه غضبیّه به شمار میآید. زیرا
قوه عاقله به آن فرمان میدهد
و آن را نیکو میشمرد. بنابراین اینگونه ترس، حاصل فرمانبرداری غضب از
عقل است.
ترس از خدا بر سه نوع است:
اول: خوف بنده از عظمت خداوند متعال. بزرگان معرفت، این نوع را خشیت یا رهبت نامند.
دوم: ترس از گناهانی که مرتکب شده
و تقصیراتی که از او صادر گشته است.
سوم: خوف از هر دو با هم.
خوف از خدا به معنای ترس از دوری
و حجاب
و امید به قرب
و وصال، نشانه خوف صاحبدلان است که
صفات الهی را که مقتضای خوف است میشناسند
و بر راز این گفتار خدای متعال آگاهند که: «....اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ؛
ای کسانی که
ایمان آوردهاید آنگونه که حق
تقوا و پرهیزکاری است از خدا بپرهیزید.»
از بررسی کاربردهای مختلف واژه خشیت در
قرآن به دست میآید که در پارهای موارد، متعلَّق آن اموری غیر از خدا
و شئون الهی است،
ولی کاربرد اصلی
و متعلَّق خاص آن خدا
و شئون الهی است که از آن به کاربرد دینی این واژه تعبیر میشود.
بر اساس آیات
قرآن مؤمنان سزاوارند که فقط از خداوند خشیت پیشه کنند،
به
کفار نباید خشیت ورزید،
اهل خشیت در زمره کسانیاند که امید هدایتشدنشان هست،
قرآن،
ذکر و یادکردی برای آنان است،
چنانکه پوستشان از خواندن آن به لرزه میافتد،
و چون خشیت ثمره
معرفت است،
این اهل خشیتاند که تذکار به یکتایی خدای آفریننده
و مخلوقیت عالم را میپذیرند،
و پیامبر آنان را هشدار میدهد،
آمرزش و پاداشی بزرگ نصیب اهل خشیت خواهد شد،
آنان رستگار شده،
و در
بهشت جاودان خواهند آرمید.
بهجز خداوند، از
روز قیامت هم باید خشیت پیشه کرد.
تکبر،
صفت و خصلت مقابل خشیت است لذا در قصصِ راجع به
موسی و فرعون، موسی فرعون را به خشیتورزیدن دعوت میکند
و حتی خدا به موسی
و برادرش هارون فرمان میدهد که با فرعون به نرمی سخن بگویند شاید وی تذکار پذیرد یا خشیت پیشه کند.
ماده خشی ۴۸ بار در
قرآن کریم به کار رفته است که گاهی در خشیتهای مذموم مانند:
«فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یسَارِعُونَ فِیهِمْ یقُولُونَ نَخْشَی أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ؛
کسانی را که در دلهایشان
بیماری است، میگویند: میترسیم حادثهای برای ما اتفاق بیفتد.»
و گاهی در خشیتهای ممدوح مانند: «إِلَّا تَذْکرَةً لِّمَن یخْشَی؛
آنرا فقط برای یادآوری کسانی که (خدا) میترسند نازل ساختیم.» استفاده شده است.
در برخی از
آیات نیز ار هر دو خشیت یاد شده است، تعداد این آیات به ۷ عدد میرسد، مانند آیه: «الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُواْ مِن دِینِکمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْن؛
امروز،
کافران از (زوال)
آیین شما، مأیوس شدند. بنابراین، از آنها نترسید!
و از (مخالفت) من بترسید!»
قرآن کریم میفرماید: «سَیذَّکرُ مَن یخْشَی؛
و بزودی کسی که از خدا میترسد متذکر میشود.»
خداوند در این آیه به همراه آیات قبل
و بعدش معیار پند گرفتن از
قرآن و رستگاری
و عدم آنها را خشیت قرار میدهد
و آنچه معیار بین
سعادت و شقاوت انسان باشد پر اهمیتترین مسئله زندگی اوست.
بنابراین اهمیت خشیت به این است که در مسیر سعادت قرار گرفته است، به عبارت دیگر خشیت پیامد علم به خداوند است
و مقدمه تکانخوردن
قلب انسان برای تصمیمگیری جدی در جهت زندگی الهی.
در
روایات نیز درباره خشیت بسیار آمده است که چند نمونه از آن را میآوریم:
«...من ذرفت عیناه من خشیة الله عزوجل کان له بکل قطرة قطرت من دموعه قصر فی الجنة...؛
هر کسی از خشیت الهی از دیدگانش اشک فرو ریزد برای او به هر قطرهای که از دیدهاش فرو چکد از اشک، قصری در
بهشت باشد.»
از
رسول خدا نقل شده آن کس که از خشیت الهی بگرید از آتش
دوزخ دور خواهد شد، به همین سبب پیامبر اکرم خود را دارای بیشترین معرفت
و بیشترین خشیت نسبت به خداوند دانسته
و آنکس را که چنین باشد نزدیکترین کس به خداوند معرفی کرده است.
حضرت علی (علیهالسلام) هم به
مسلمانان فرموده که خشیت را شِعار خود یعنی صفتی درونی
و مستقر، قرار دهند.
همچنین در احادیث، خشیت ورزیدن به خدا، چه آشکار
و چه نهان، در زمره سه امری تلقی شده که مایه نجات است،
نیز خشیت میراث علم
معرفی شده است.
در سخنی از حضرت علی (علیهالسلام) به خشیت توصیه شده است، اما نه از سر عذرآوری.
علامه مجلسی در توضیح این سخن پنج وجه ذکر کرده
و این وجه را که تعذیر (عذرآوردن) به معنای قصور ورزیدن باشد ظاهرتر دانسته است. بدینگونه معنای سخن حضرت علی (علیهالسلام) این است که خشیت شما نباید بهعلت قصور ورزیدنهای فراوان
و بزرگ باشد بلکه باید با بذل تلاش در زمینه عملی همراه باشد.
در
مصباح الشریعه منسوب به
امام صادق (علیهالسلام) خشیت باب ورود به
تقوا تلقی شده
و راه خشیت، بزرگداشت خداوند
و تمسک به طاعت بیشائبه اوامر او
و خوف
و حذر به همراه پرهیز از
محرّمات ذکر شده است.
امام صادق (علیهالسلام) در توضیح عبارت «لِیَبلُوَکُم اَیُّکُم اَحسَنُ عَمَلا» درستترین عمل است
و نه بیشترین عمل
و درستی همان خشیت
و نیت صادق است.
همچنین در حدیثی، چشمی که از خشیت الهی گریسته باشد از جمله چشمهایی تلقی شده که در روز قیامت گریان نخواهد بود.
در
اصول کافی از امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده که در تفسیر آیه «
و لمن خاف مقام ربه جنتان؛
» فرموده است: کسی که بداند که خدا او را میبیند
و آنچه میگوید میشنود
و آنچه از اعمال خوب
و بد انجام میدهد خبر دارد چنین علمی او را از اعمال زشت باز میدارد. این همان کسی است که از مقام پروردگارش میترسد
و نفس خود را از پیروی هوا نهی میکند.
اخباری که در برتری
و ستایش
علم و تقوی
و ورع و گریه و رجاء وارد شده دلالت بر فضیلت خوف دارد، زیرا همهاینها یا سبب خوفند یا مسبّب
و اثر آنند، تقوی
و ورع حاصل
و نتیجه خوف هستند
و گریه ثمره
و لازمه آن است
و رجاء ملازم
و همراه آن، زیرا تا کسی امید به محبوبی نداشته باشد از فقدان
و گذشتن آن ترسی ندارد
و اگر از فوت
و فقدان آن نمیترسید آن را دوست نمیداشت.
برای خشیت (البته به معنای ممدوحش) عوامل زمینهساز بسیار ذکر شده است که برای نمونه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
«إِنَّمَا یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء؛
حقیقت چنین است، از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او میترسند.»
خداوند در این آیه
و آیات مشابه عامل اصلی خشیت را علم میداند
و خشیت را نتیجه علم
و شناخت خداوند میشمارد.
به اعتقاد
امام خمینی گاهی به کسی که از حدّ علم به حدّ ایمان رسیده باشد، عالم اطلاق میشود
و محتمل است آیه شریفه
(اِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء) اشاره به آنها باشد.
به اعتقاد امام خمینی میزان در
شناخت علما خشیت از حقتعالی است
و نباید گمان کرد علمای مفاهیم
و دانشمندان اصطلاحات
و عبارات
و حافظین کتب، اهل علم بالله
و ملائکه و یوم الآخره هستند؛ زیرا در
قرآن کریم میزان برای
شناخت علما بیان شده است که همین آیه شریفه مذکور است پس هر کس خوف
و خشیت از حقتعالی ندارد، از زمره علما خارج است.
به باور ایشان از علائم عالم ربانی آن است که با آنکه کاملا قیام به
عبودیت حق دارد قلبش مملو از خشیت
و خوف باشد
و نور علم او را هدایت کند به اینکه هر چه قیام به وظایف کند باز قاصر
و مقصر است
و از عهده شکر نعمت
و حقیقت عبادت برنیاید
و از اهل زمان خود گریزان
و بیم دارد که مبادا آنها او را از طریق الی الله
و سفر به عالم آخرت باز دارند.
امام خمینی در برخی آثار خود خشوع را از علائم ایمان دانسته
و تاکید دارند که هرکس در نماز خاشع نباشد بهحسب فرموده خداوند از زمره اهل ایمان نیست. اما باتوجهبه آیه
(اَلَمْ یَاْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا اَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ) که تهافت ظاهری با کلام سابق دارد، برای رفع آن سه احتمال وجود دارد:
الف) منظور از مؤمنان، مؤمنان صوری
و ظاهری باشد؛ یعنی کسانی که بر اساس اعتقاد صحیحی به خدا
و پیامبر ایمان دارند؛ اما نه ایمان حقیقی که ملتزم با خشوع باشد.
ب) از باب آیه
(یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ آمِنُواْ) یعنی دعوت به خشوع
و مراتب کامل آن میکند؛ یعنی خشوع دارند، اما خشوع کامل نیست.
ج) منظور از مؤمنان، عالمان به عقیده است؛ یعنی علم دارند، اما باور
و تصدیق قلبی ندارند
و خداوند میخواهد که از این مرحله عبور کنند
و به مرتبه
یقین برسند؛ چنانکه در آیه شریفه
(اِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ) از میان بندگان دانشمندان را کسانی میداند که از خداوند خشیت دارند.
«لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا
الْقُرْآنَ عَلَی جَبَلٍ لَّرَأَیتَهُ خَاشِعًا؛
اگر این
قرآن را بر کوهی نازل میکردیم، میدیدی که در برابر آن خاشع میشود.»
این آیه نشان میدهد که رسیدن به حدّ خشیت
و پروا داشتن از خدا منوط به
تلاوت و فهمیدن
آیات قرآن است، پس اگر این آیات بر کوه نازل میشد میهراسید
و میشکافت.
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ... ذَلِک لِمَنْ خَشِی رَبَّهُ؛
کسانی که
ایمان آوردند
و اعمال صالح انجام دادند،...
و این (مقام اولا) برای کسی است که از پروردگارش بترسد»!
در این آیات خداوند ایمان
و عمل صالح را جزء اسباب خشیت میداند
و سعادت اخروی را نتیجه آن میشمارد.
بر اساس این نوع ترس، هر وقت که دل آدمی به یاد خدا بیفتد:
اولین اثرش این است که ملتفت تقصیرها
و گناهان خود گشته، آنچنان متاثر شود که عکسالعملش در جوارح، لرزهاندام باشد.
دومین اثرش این است که متوجه پروردگارش میشود که هدف نهائی فطرت اوست
و در نتیجه خاطرش سکون یافته
و بیاد او دلش آرامش مییابد.
سومین اثر، ریزش گناهانش است.
(«چون دل مؤمن از ترس خدا بلرزد خطاهای او مانند برگ درخت فرو ریزد.)
چهارمین اثرش عدم دخول در آتش سوزان جهنم است.
(«کسی که از خوف خدا بگرید داخل
جهنّم نمیشود مگر اینکه شیر دوشیده به پستان باز گردد»)
پنجمین اثرش دلکندن از
دنیا است. (امام صادق (علیهالسّلام): «هر که خدا را شناسد از او بترسد،
و هر که از خدا بترسد دل از دنیا بر کند»
)
ششمین اثر اینکه خدای تعالی برای او راه نجات قرار میدهد. («
وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا؛
»)
برای تقویت خوف پسندیده راه کارهایی ارائه شده که عبارت است از:
(اوّل) اینکه در تحصیل
یقین، یعنی ایمان قوی به خدا
و آخرت
و بهشت
و دوزخ
و حساب
و عقاب بکوشد. بدون تردید یقین به عذابهای جهنم در قبال اعمال ناشایست
و ثوابهای بهشتی در ازای طاعات
و عبادات، انگیزه ترس از دوزخ
و امید به بهشت است. یقین سبب خوف است
و نخست باید علت را به دست آورد تا معلول حاصل شود.
(دوم) اینکه همواره در احوال قیامت
و انواع عذابهای آخرت بیندیشد
و به مواعظ هشداردهنده گوش فرا دهد
و در حالات
خائفان بنگرد
و با آنان معاشرت کند
و سرگذشت
و داستانهای ایشان را بشنود. اینهاست که دل را به سوی خوف از عذاب الهی میکشاند.
و این خوف عامّه مردم است که به مجرّد ایمان به بهشت
و دوزخ به عنوان پاداش
و سزای
طاعت و معصیت حاصل میشود.
خوف، ثمره معرفت به خدا
و صفات جلال
و جمال اوست
و کسی که توانایی رسیدن به این مقام ندارد لااقل شنیدن اخبار خائفان
و مطالعه احوال ایشان را ترک نکند که خالی از تاثیر نیست.
(سوم) اینکه بداند که آگاهی بر کُنه صفات خدا محال است
و احاطه به کنه امور نیز در قدرت بشر نیست. زیرا این مطلب به مشیّت الهی ارتباط دارد که از حدّ معقول ما خارج است.
آنچه در
ستایش خوف گفته شد در وقتی است که از حدّ تجاوز نکند
و اگر از حدّ بگذرد مذموم
و ناپسند است
و شکّی نیست خوفی که به
یاس و ناامیدی برسد آدمی را از عمل باز میدارد. زیرا نشاط خاطر را که انگیزه عمل است از میان میبرد
و کسالت را که مانع از عمل است پدید میآورد
و چنین خوفی محض
فساد و نقص
و عین قصور
و خسران است
و در نظر عقل
و شرع مطلقا هیچ رجحانی ندارد.
خوف پسندیده آن است که آدمی را با حفظ حیات
و تندرستی
و سلامت عقل به عمل رهنمون شود.
و اگر از حدّ بگذرد مرضی است که باید آن را علاج کرد. یکی از مشایخ عرفا به مریدان ریاضتکش خود که روزهائی گرسنه مانده بودند گفت: عقل خود را حفظ کنید، که خدای تعالی را ولیّ ناقصالعقل نخواهد بود.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ترس از خدا»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۳/۳۱. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم
و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.