خاندان آلوسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آلوسی، خانوادهای بغدادی که از میانههای
سدۀ ۱۳ق/۱۹م دانشمندانی بزرگ در
فقه و
تفسیر و
ادب از آن برخاستهاند.
نیای بزرگ این خاندان در سدۀ ۷ق/۱۳م به هنگام حملۀ
هولاکوخان به
بغداد، از این شهر گریخت و به
آلوس (ﻫ م) رفت. اخلاف وی تا سدۀ ۱۱ق/۱۷م در آلوس ماندند و پس از آن به بغداد بازگشتند.
از میان اعضای خاندان آلوسی این افراد را که از همه مشهورترند، برحسب سال درگذشت نام میبریم:
سیدمحمود، نسب او از پدر به
امام حسین (علیهالسلام) و از سوی
مادر به
امام حسن (علیهالسلام) میرسد. به همین دلیل خانوادۀ آلوسی به حسنیِ حسینی شهرت یافته است.
سیدمحمود مردی ادیب و دانشمند بود. شهرت این خاندان خصوصاً از سیدمحمود آغاز میگردد.
علامه صلاحالدین سیدعبداللـه (د ۱۲۴۶ق/۱۸۳۰م)، مدرس بزرگ در جامع
ابوحنیفه، و شاید رئیس مدرسان آنجا بود. وی در بغداد وفات یافت.
ابوالثَّناء
سیدمحمود شهابالدین افندی (۱۲۱۷-۱۲۷۰ق/۱۸۰۲-۱۸۵۴م)، فرزند صلاحالدین ملقب به شهاب آلوسی
فقیه،
مفسر، ادیب و مفتی بغداد، او از کودکی نزد پدر و جمعی از استادانِ ادب درس خواند و به سبب هوشمندی و داشتن حافظهای قوی در کسب
علم به سرعت پیش رفت، چنانکه در ۱۳ سالگی شرحی بر
قَطْرُالنَّدی نوشت.
سپس از بسیاری از عالمان مشهور بغداد
اجازه روایت یافت و خود در شمار استادان بزرگ درآمد و ملقب به «علامه» شد. آنگاه متولی مدرسۀ
مرجانیّۀ بغداد و موقوفات آن گردید. سرانجام در ۱۲۴۸ق/۱۸۳۲م با آنکه او خود
شافعی مذهب بود، به سبب اطلاع از فقه مذاهب دیگر، و شاید گرایش به آرای ابوحنیفه، مفتی پیروان مذهب
حنفی شد. وی در همین مقام بود تا بر اثر مخالفت والی ترک بغداد، از کار برکنار شد و در ۱۲۶۲ق/۱۸۴۵م (و نه ۱۲۶۷ق) ــ احتمالاً به قصد شکایت و دادخواهی ــ از راه
موصل، مارِدین، دیاربَکْر، آرزِروم و سیواس به آستانه (
استانبول) رفت. اما ظاهراً صدراعظم روی خوش به او نشان نداد و وی بدانچه میخواست، دست نیافت. با این همه سفر او بسیار پربار بود، زیرا با بسیاری از بزرگان علم دیدار کرد؛ از سلطان عبدالمجید نشان افتخار دریافت داشت و دو کتاب در باب این سفر نوشت.
تاریخ بازگشت او را به
خلافت، ۱۲۶۴ق/۱۸۴۸م،
۱۲۶۷ق/۱۸۵۰م
نوشتهاند، وی در بغداد درگذشت.
پیداست که آلوسی در روزگار خود، شهرتی عظیم کسب کرده بود. اشعاری که در مدح و رثای او سروده شده، به صورت کتابی تدوین شده است به نام حدیقة الوَرْد فی مدایح ابیالثناء شهابالدین محمود
که شاگردش ملا عبدالفتاح افندی معروف به شَوّافزاده سروده است. آثار ستایشآمیز دیگری نیز در شرح احوال او نوشته شدهاست که از آن جمله میتوان اَریجُ النَّد و العود فی ترجمه مولانا محمود را نام برد که یکی دیگر از شاگردان وی آن را تألیف کردهاست. شیخ عبدالباقی فاروقی عُمَری و عبدالغفار اَخْرَس از شاعرانی هستند که بیش از دیگران در
مدح او
شعر میسرودهاند.
عزاوی نیز به مناسبت صدمین سال وفات شهاب آلوسی کتابی در شرح حال او نوشته و فهرست آثار او را گرد آورده و شرح حالی را که در مجموعۀ عبدالغفار اخرس آمده، یاد کرده است. شهرت علمیِ آلوسی بیشتر به سبب تفسیر معروف
روحالمعانی است، اما وی عموماً به حوادث تاریخی علاقه نشان داده است و این امر از نامهها و کتابهای تراجمی که از وی بر جای مانده، به خوبی پیداست. در زمینۀ
لغت نیز آثاری دارد که گویا از دوران جوانی اوست.
• الاجوبة العراقیة عن الأسئلة الایرانیة، استانبول، ۱۳۱۷ق؛
• الأجوبة العراقیة عن الأسئلة اللاهوریة؛ التبیان فی مسائل ایران؛
• الحاشیة علی شرح
ابن عصام فی الاستعارة؛ دقائق التفسیر؛
• رسالة فی الامامة رداً علی الشیعة؛
• الرسالة اللاهوریة، بغداد، ۱۳۰۱ق/۱۸۸۳م؛
• روح المعانی، مصر، ۱۳۰۱، ۱۳۱۰ق/۱۸۸۳، ۱۸۹۳م در ۹ جلد؛
• شرح البرهان فی اطاعة السلطان؛
• حاشیة علی شرح القطر؛
• شرح درة الغواص فی اوهام الخواص (کشف الطرة)؛
• شرح العینیة فی مدح سیدنا علی (علیهالسلام)، قاهره، ۱۲۷۰ق/۱۸۵۳م؛
• سنگی، شرحُ علی میر ابی الفتح فی علم آداب البحث؛
• شرحُ علی حاشیة عبدالحکیم السیالکوتی فی علم المنطق؛
• شهی الغنم، در شرح حال شیخ الاسلام عارف حکمت؛
• الطراز المُذَهَّب فی شرح القصیدة الممدوح بها الباز الاشهب، قاهره، ۱۳۱۳ق/۱۸۹۵م؛
• غرائب الاغتراب و نزهة الالباب (نشوة الشمول و نشوة المدام)، بغداد، ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م؛
• الفیض الوارد فی الشیخ خالد، قاهره، سنگی، ۱۲۷۸ق/۱۸۶۱م، سربی، ۱۲۸۷ق/۱۸۷۰م؛
• کشف الطرة عن الغرة، دمشق؛
• مقامات، در تصوف و عرفان، بغداد، ۱۲۷۳ق/۱۸۵۶م؛
• نزهة الالباب، در مباحثات علمی میان وی و شیخ الاسلام؛
• نشوة الشمول فی الصفر الی اسلامبول، بغداد، ۱۲۹۱ق/۱۸۷۴م؛
• نشوة المدام فی العود الی مدینة السلام، بغداد، ۱۲۹۳ق/۱۸۷۶م.
عبدالرحمن (د ۱۲۸۴ق/۱۸۶۷م)، فرزند عبداللـه صلاحالدین بوده است.
محمد حمید (۱۲۶۲-۱۲۹۰ق/۱۸۴۶-۱۸۷۳م)، فرزند ابوالثناء شهابالدین بوده است.
عبداللـه بهاءالدین (۱۲۴۸-۱۲۹۱ق/۱۸۳۲-۱۸۷۴م)، ابوالثناء شهابالدین بوده است.
عبدالباقی سعدالدین (۱۲۵۰-۱۲۹۸ق/۱۸۳۴-۱۸۸۱م)، فرزند ابوالثناء شهابالدین، فقیه، مفتی، ادیب و اصولی حنفی مذهب. او نزد پدر به آموختن پرداخت، سپس از دانشمند و
صوفی معروف عیسی بَندنیجی،
حدیث،
تفسیر،
ادبیات،
فقه،
اصول و
کلام فرا گرفت. در بغداد منصب افتاء یافت و چندی بعد به
حج رفت و از راه قاهره به بغداد بازگشت. در قاهره به خواهش یکی از علماء به تألیف رسالهای در مناسک حج پرداخت و پس از بازگشت به بغداد، چندی بر مسند قضای کرکوک نشست و چون درگذشت در کنار مدفن پدرش به
خاک سپرده شد.
• اسعد کتاب فی فصل الخطاب؛
• اوضح منهج الی معرفة مناسک الحج، قاهره، ۱۲۷۷ق/۱۸۶۱م؛
• البهجة البهیّة فی اعراب الآجرومیة؛
• الفوائد الآلوسیة فی شرح الاندلسیة، بغداد، ۱۳۱۲ق/۱۸۹۵م؛
• الفوائد السعدیة فی شرح العضدیة؛
• فیوضات القریحة فی شرح الصفیحة؛
• القول الماضی فیما یجب للمفتی و القاضی.
ابوالبرکات نعمان خیرالدین (۱۲۵۲-۱۳۱۷ق/۱۸۳۷-۱۸۹۹م)، فرزند ابوالثناء شهابالدین، معروف به آلوسی و
ابن آلوسی، واعظ، فقیه،
متکلم، مدرس و
قاضی حنفی مذهب. وی در بغداد نزد پدر و شاگردان بزرگ او ادبیات و فقه و
حدیث و
منطق آموخت، سپس به ریاضیات و علوم عقلی روی آورد و در نوجوانی دانشمندی نامور شد. چندی به تدریس پرداخت و آنگاه در چندین شهر
عراق بر مسند قضا نشست. در ۱۲۹۵ق/۱۸۷۸م به عزم حج ترک قضا گفت و در نیمۀ راه گویا به قصد چاپ تفسیر پدرش،
روحالمعانی، چندی در
مصر توقف کرد. در ۱۳۰۰ق/۱۸۸۲م از راه
شام و آناتولی به
استانبول رفت و ۲
سال در آنجا بماند و از سوی دانشمندان گرامی داشته شد. آنگاه با چندین اجازۀ علمی به زادگاه خود بازگشت و با
لقب «رئیسالمدرسین» در مدرسۀ
مرجانیه به تدریس پرداخت و تا پایان
عمر کار تدریس و تألیف را فرو نگذاشت. خیرالدین شیفتۀ دانش و دانشمندان، و عالمی باذوق بود. دیوان شعری نیز به او نسبت دادهاند. او طی سالیان کتابخانۀ گرانبهایی فراهم آورده بود که وقف مدرسۀ
مرجانیّه کرد.
این کتابخانه بعداً به ادارۀ اوقاف بغداد منتقل شد و اینک از گنجینههای معتبر این شهر به شمار میآید. او را زیر گنبد مدرسۀ
مرجانیه بخاک سپردند.
• الآیات البینات فی عدم سماع الاموات عندالحنفیّة السادات، برلین، ۱۳۰۶ق/۱۸۸۹م؛
• الاجوبة العقلیة لأشرفیة الشریعة المحمدیة، بمبئی، ۱۳۱۴ق/۱۸۹۶م؛
• الاجوبة النعمانیة عن الاسئلة الهندیة؛
• الاصابة فی منع النساء من الکتابة؛
• جلاء العینین فی محاکمة الاحمدین، مصر، ۱۲۹۸ق/۱۸۸۱م؛
• الجواب الفسیح لما لفقه عبدالمسیح، لاهور، ۱۳۰۶ق/۱۸۸۹م؛
• العیون الحور فیما لنا من منظوم و منثور؛
• حاشیةٌ علی شرح القطر؛
• دیوان شعر؛
• سلس الغانیات فی ذوات الطرفین من الکلمات، بغداد، ۱۳۰۶ق/۱۸۸۹م؛
• شقائق النعمان فی رد شقاشق
ابن سلیمان، قاهره، ۱۳۱۳ق/۱۸۹۶م؛
• غالیة المواعظ و مصباح المتعظ و قبس الواعظ، مصر، ۱۳۰۱ق/۱۸۸۴م، ۲ج؛
• تلخیص مطالع السعود، از عثمان بن البصری.
عبدالحمید (۱۲۳۲-۱۳۲۴ق/۱۸۱۶-۱۹۰۶م)،
فرزند عبداللـه صلاحالدین، معروف به
ابن آلوسی، ادیب، شاعر، صوفی و متکلم شافعی مذهب. او هنوز به یک سالگی نرسیده بود که به بیماری آبله نابینا شد. در کودکی نزد پدر به تحصیل پرداخت و گویند در شش سالگی
قرآن را از بر بود. پس از مرگ پدر، نزد برادرش شهابالدین محمود شاگردی کرد. ۴۰ سال در خانهاش واقع در رُصافۀ بغداد گوشهنشینی گزید و جز برای
نماز جمعه و
عیدین از خانه بیرون نمیرفت. گفتهاند که در مدرسۀ نجیبیّۀ بغداد به تدریس میپرداخت و علیرضا پاشا والی بغداد در درس او حاضر میشد. در تصوف پیرو طریقۀ نقشبندیه بود. مشایخ او در این طریقه، سید عبدالغفور بغدادی و شیخ عبدالقادر کردی بودند. عبدالحمید پس از ۲۰ روز بیماری درگذشت و در گورستان جنید واقع در کَرْخ بغداد به
خاک سپرده شد. او کتابی در عقاید به نام نثراللآلی فی شرح نظم الامالی دارد که تألیف آن در ۱۲۷۲ق/۱۸۵۵م پایان یافته و در بغداد در ۱۳۳۰ق/۱۹۱۲م چاپ شدهاست.
دیوان شعری نیز از وی باقی ماندهاست.
ثابتالدین محمد (۱۲۷۵-۱۳۲۹ق/۱۸۵۸-۱۹۱۱م)، فرزند نعمان خیرالدین، فقیه، قاضی و محدث. او نزد پدر و دانشمندان دیگر به تحصیل پرداخت، سپس به
تاریخ و سیر و ادبیات روی آورد. پس از چندی از پدر اجازۀ روایت گرفت و بر مسند قضای
نجف و
کربلا و
سلیمانیه و احساء نشست. ۲ بار
حج گزارد و ۴ بار به
استانبول رفت. مدتی مشاغل دولتی را به کنار نهاد و به کشاورزی پرداخت. سپس ریاست بلدیۀ بغداد به او محول شد، اما به سعایت عبدالوهاب پاشا از کار برکنار گشت و به تبعیدگاه فرستاده شد، ولی چون به
موصل رسید، سلطان عبدالحمید دوم فرمان داد، به بغداد باز گردد.
پس از آن دوباره به کار
زراعت پرداخت، اما توفیق نیافت و به استانبول رفت، سپس مسند قضای سلیمانیه را به او دادند و همانجا بود تا وفات یافت.
تألیفی از او دیده نشدهاست.
احمدشاکر (۱۲۷۵-۱۳۳۰ق/۱۸۴۸-۱۹۱۱م)، فرزند ابوالثناء شهابالدین بود.
علاءالدین علی (۱۲۷۶-۱۳۴۰ق/۱۸۶۰-۱۹۲۲م)، فرزند نعمان خیرالدین. وی در بغداد تدریس میکرد. دو اثر از او باقی است: الدر المنثور فی رجال القرن الثانی عشر و الثالث عشر، بغداد، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م؛ نظم مقدمة الآجرومیة فی علم النحو،
بیروت، ۱۳۱۸ق/۱۹۰۰م.
محمد درویش (۱۲۹۳-۱۳۴۰ق/۱۸۷۶-۱۹۲۲م)، فرزند احمد شاکر، خطیب، واعظ و مدرس در بغداد. چند اثر از او باقیمانده که به چاپ نرسیدهاست مانند: الفوائد فی الوعظ و الارشاد؛ المحنة فی الوعظ و الارشاد.
محمود شکری، جمالالدین ابوالمعانی (۱۲۷۳-۱۳۴۲ق/۱۸۵۷-۱۹۲۴م)، فرزند عبداللـه بهاءالدین معروف به آلوسیزاده، مورخ، ادیب و لغوی شافعی مذهب. او ابتدا نزد پدر به آموختن قرآن و زبان و ادبیات عرب پرداخت. پس از مرگ پدر، نزد عمویش نعمان خیرالدین، تاریخ و سیر و ادبیات آموخت. سپس از شیخ اسماعیل موصلی، دانشهای معقول و منقول و فروع و اصول را فرا گرفت و به مرتبۀ استادی رسید و در منزل و
مسجد به تدریس پرداخت. در ۱۳۰۷ق/۱۸۸۹م برای شرکت در کنگرۀ شرقشناسی به استکهلم رفت و به سبب تألیف کتاب بلوغالارب فی معرفة احوال العرب، به دریافت جایزه نایل شد. چون محمود شکری عقایدی در رد و طعن غالیان در حق اهل قبور ابراز کرد، مخالفانش به والی
عراق شکایت بردند و او سلطان عبدالحمید دوم را از این واقعه آگاه ساخت.
سلطان در ۱۳۲۰ق/۱۹۰۲م او را به دیار بکر
تبعید کرد. در راه تبعیدگاه به موصل رسید. عالمان و بزرگان شهر از رفتن او جلوگیری کردند و نامهها به دربار سلطان نشوتند.
اندکی بعد او را با احترام تمام به بغداد فرا خواندند. با آغاز
جنگ جهانی اول، از سوی دولت
عثمانی مأمور شد به نزد عبدالعزیز آلسعود (که بعداً با عنوان پادشاه
عربستان سعودی بر تخت نشست) برود و او را به یاری دولت عثمانی و بر ضد
انگلستان برانگیزد. او از راه
سوریه و
حجاز به نزد امیر رفت (۱۳۳۳ق/۱۹۱۵م)، اما امیر جواب مساعد نداد و پوزش طلبید.
در ایامی که بغداد توسط ارتش انگلستان اشغال شده بود (۱۳۳۵ق/۱۹۱۷م) منصب قضا را به محمود شکری پیشنهاد کردند، ولی او نپذیرفت و تا پایان
عمر هیچ شغلی قبول نکرد.
تنها در آغاز تشکیل دولت عراق و پادشاهی فیصل اول در ۱۹۲۱م، به عضویت «مجلس معارف» درآمد. وی سرانجام در بغداد درگذشت و در کنار مقبرۀ
جنید بغدادی به
خاک سپرده شد.
آثار او در
تاریخ و
فقه و تراجم احوال و ادبیات به ۵۰ تألیف بر میآید که بسیاری از آنها به کوشش محمد بهجت الاثری به چاپ رسیدهاست. در میان افراد خاندان آلوسی آثار او از همه فراوانتر است:
• بلوغالارب فی معرفه احوال العرب، بغداد، ۱۳۱۴ق/۱۸۹۶م؛
• تاریخ نجد، ۱۳۴۳ق/۱۹۲۴م؛
• تاریخ مساجد بغداد و آثارها، بغداد، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۷م؛
• عادات العرب فی جاهلیتهم، بیروت، ۱۳۴۳ق/۱۹۲۴م؛
• الاسرار الالهیة؛
• شرحٌ علی قصیدة الرفاعیة، قاهره، ۱۳۰۵ق/۱۸۸۸م؛
• الضرائر و مایسوغ للشاعر دون الناثر، مصر، ۱۳۴۴ش/۱۹۲۶م؛
• المسک الاذفر فی تراجم علماء بغداد فی القرن الثانی عشر و الثالث عشر؛
• غایة الامانی فی الرد علی النبهانی، کردستان، قاهره، ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م؛
• فصل الخطاب فی شرح مسائل الجاهلیة، قاهره، ۱۳۴۷ق/۱۹۲۸م؛
• مادلّ علیه القرآن مما یعضد الهیئة الجدیدة القویمة البرهان، دمشق، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م؛
• مختصر التحفة الاثنی عشریة، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
(۱) آلوسی، محمد شکری، المسک الاذفر، بغداد، ۱۳۴۸ق/۱۹۲۹م، ۱/۲۵.
(۲) آلوسی، محمد شکری، بلوغ الارب فی احوال العرب، به کوشش محمد بهجت الاثری، مصر، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م، مقدمه.
(۳) ابوطیب، سید، التّاج المکلل، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م، ۲/۵۱۳-۵۱۶.
(۴) ازهریه، فهرست، ۲/۱۰۵.
(۵) بستانی ف.
(۶) اسماعیل پاشا بغدادی، هدیة العارفین، ۱/۵۰۷، ۲/۴۹۵، ۴۹۶.
(۷) احمد تیمور پاشا،، اعلام الفکر الاسلامی، قاهره، ۱۳۴۵ق/۱۹۲۷م.
(۸) الدجیلی، کاظم، «ثابتالدین الآلوسی»، لغة العرب (مجله)، بغداد، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
(۹) تیموریه، فهرست، ۳/۶، ۷، ۱۰۰.
(۱۰) زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، ۱۹۸۴م.
(۱۱) سرکیس، چاپی.
(۱۲) محمداسعد طلس، الکشاف عن المخطوطات، بغداد، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲م، ص۵۶.
(۱۳) عزاوی، عباس، تاریخ العراق، بغداد، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م، ۷/۱۰۸، ۱۰۹.
(۱۴) عمر رضا
کحاله، معجم المؤلفین، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
(۱۵) کورکیس، عواد، معجم المؤلفین، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
(۱۶) کورکیس، عواد، معجم المؤلفین العراقیین، بغداد، ۱۳۸۹ق/۱۹۶۹م، ۳/۳۹۹، ۴۰۰.
(۱۷) مدرس، محمدعلی، ریحانة الادب، تبریز، ۱۳۴۶ش، ۱/۵۹، ۶۰، ۶۱.
(۱۸) مردم بک، خلیل، اعیان القرن الثالث عشر، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م، ص۴۷، ۵۰، ۷۵، ۱۵۲، ۲۲۸.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آلوسی»، ج۲، ص۴۸۲.