نقل شده که حکیم بن طفیل در راه بازگشت حضرتابوالفضل العباس (علیهالسّلام) از شریعه فرات، در پشت نخلها به کمین نشست و در فرصتی مناسب دست چپ ایشان را قطع کرد.
حکیم بن طفیل یکی از ده سواری بود که در عصر عاشورا، به دستور ابنسعد، با اسب بر بدن امام حسین (علیهالسّلام) تاختند و استخوانهای سینه و پشت آن حضرت (علیهالسّلام) را در هم شکستند.
حضور وی درکربلا و جنایاتی که او در این روز مرتکب شد، باعث شده بود که مختار پس از به ثمر نشستن قیامش، دستور دستگیری حکیم را صادر کند. عبدالله بن کامل و یارانش در پی حکیم رفتند و او را به اسارت گرفتند. خانواده حکیم بن طفیل به عدی بن حاتم متوسل شدند تا از او نزد مختار شفاعت کند. عدی به راه افتاد تا از او نزد مختار شفاعت کند. خبر به ابنکامل و همراهانش رسید پس از بیم قبول شدن شفاعتش، حکیم را ابتدا به جرم غارت لباسهای حضرتابوالفضل (علیهالسّلام) برهنه کرده، سپس او را به جهت تیری که به امام حسین (علیهالسّلام) زد هدف تیرهای خود قرار دادند و آن قدر بر او تیر زدند که به اندازه درهمی از بدنش جای سالم نماند
[۸]محلی، حمید بن احمد، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمة الزیدیه، ج۱، ص۲۰۷، صنعاء، مکتبة بدر، چاپ اول، ۱۴۲۳.
به گونهای که نقل شده بدنش از کثرت تیرهایی که به او اصابت کرده بود چون خارپشت شده بود.