حکمت مبهمات قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
قرآن نام مبهم وجود دارد و از این راه زمینه اختلاف در تفسیر
نام که گاه اهمیت شایانی دارد، پیش آمده که
بدرالدین زرکشی چندین علت برای آن ذکر کرده است.
یکی از پرسش
های اساسی که دانش مبهمات
قرآن باید به آن پاسخ دهد و از مسائل نظری این
علم به شمار میآید، این است که چرا در
قرآن نام مبهم وجود دارد و از این راه زمینه اختلاف در تفسیر
نام که گاه اهمیت شایانی دارد، پیش آمده و در برخی موارد، اختلاف
های شدید مذهبی نیز پدیدار شده است. این پرسش در سده
های نخستین اسلامی نیز گاه از طرف برخی اصحاب امامان مطرح شده است. در روایتی صحیح از
ابی بصیر نقل شده که میگوید از
امام صادق -علیهالسّلام- درباره آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» پرسیدم. فرمود: این آیه در شان
علی بن ابی طالب و
حسن و
حسین علیهمالسّلام نازل شده است. ابوبصیر میگوید: به حضرت عرض کردم: مردم میگویند: اگر چنین است، چرا
نام علی و
اهل بیت او در کتاب خدا نیامده است؟ حضرت فرمود: به آنان بگو: دستور به انجام
نماز بر رسول خدا نازل شد؛ اما شمار رکعت
های آن که سه رکعت یا چهار رکعت است، نازل نشد و پیامبر آن را بیان کرد و دستور به انجام
حج را فرود آورد؛ اما شمار دورهای طواف (هفت دور) را پیامبر اعلام کرد؛ همین طور
آیه پیشین در شان علی و حسن و حسین علیهمالسّلام نازل شد.
تا آن جا که ما میدانیم، نخستین کسی که این مساله را به بحث گذاشته،
بدرالدین زرکشی است.
وی فصل ششم از کتاب خود
البرهان فی علوم القرآن را به مباحث نظری دانش مبهمات اختصاص داد. وی در این فصل، ضمن اشاره به برخی تالیفات انجام شده در این دانش و بیان اهمیت این بحث، حدود پرداختن به آن را نیز مشخص کرده و آن گاه بخش عمده این فصل را به بحث درباره علل و اسباب وجود
نام
های مبهم در
قرآن سامان داده است. وی در این باره، هفت سبب را با ذکر نمونه
های متعدد برمی شمارد که چکیده آن را در این جا میآوریم.
در بعضی موارد که کلمهای در
قرآن مبهم آورده شده، از این رو است که در جای دیگر
قرآن به طور روشن آمده و با اعتماد بر همین بیان، به واضح آوردن آن در جای دیگر نیازی نبوده است؛ برای مثال، در
آیه ۳
فاتحه ، «یوم الدین» مبهم آورده شده؛ زیرا به سیاق آیات ۱۷- ۱۹
سوره انفطار اعتماد شده که به روشنی دلالت دارد مقصود از «یوم الدین»، روز
قیامت است: «و ما ادرک ما یوم الدین• ثم ما ادرلک ما یوم الدین• یوم لاتملک نفس لنفس شیئا و الامر یومئذ لله» یا در آیه ۷ سوره فاتحه، «الذین انعمت علیهم» به صورت مبهم آورده شده؛ با اعتماد به توضیح و بیان در آیه ۶۹
نساء که میگوید:
پیامبران،
صدیقان ،
صالحان و
شهیدان کسانی هستند که خداوند به آنها نعمت داده است:
«فاولک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصلحین».
گاه واژه به سبب شهرتش مصداق آن مشخص و معین است؛ ازاین رو لفظی که بر آن دلالت میکند، مبهم آورده میشود؛ مانند آیه شریفه «اسکن انت و زوجک الجنة»
که «زوجک» از نظر لفظ ابهام دارد؛ ولی مشخص است که همسر آدم
حوا است، نه شخص دیگر یا در آیه شریفه «الم تر الی الذی حاج ابرهیم»
کسی که با
ابراهیم محاجه کرد، مبهم است و نامش نیامده؛ اما مشخص و مشهور است که
نمرود با ابراهیم
مجادله و محاجه میکرد؛ به همین سبب
نام وی مبهم آمده است. در آیه «لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم احق ان تقوم فیه»،
مسجد مبهم است و به احتمال بیش تر، به قرینه «من اول یوم» در آیه،
مسجد قبا است؛ زیرا نخستین مسجدی که در
مدینه بنا شد، مسجد قبا بوده است بعضی نیز «یوم» را به معنای مدت و وقت گرفتهاند؛ یعنی مسجدی که از آغاز تاسیس، براساس
تقوا بنا شد؛ بنابراین، مسجد در آیه را
مسجد النبی دانستهاند؛ چنان که در حدیث نیز به همین معنا تفسیر شده است. (
ابن کثیر درتفسیرش، روایات متعددی را در این باره نقل کرده است. در روایتی که
نسائی ،
ترمذی ومسلم آن رانقل کردهاند و ترمذی آن را صحیح شمرده، آمده است که دو نفر درباره مسجد مورد اشاره این آیه مجادله میکردند. یکی میگفت: مسجد قبا است و دیگری میگفت:
مسجد رسول خدا است؛ آن گاه این مجادله خود را برای پیامبر نقل کردند. پیامبر فرمود: آن همین مسجد من است.
بعضی نیز هر دو نظر را جمع کرده، معتقدند هر دو مسجد مقصود آیه است.
یکی دیگر از علل مبهم آوردن
نام افراد، پوشیده داشتن آنها و افشا نکردن
نام آنها است؛ زیرا این گونه سخن گفتن در جلب توجه مخاطبان مؤثرتر است؛ به همین جهت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نیز هرگاه خبردار میشد کسانی سخن ناروا بر زبان راندهاند خطبه میخواند و در خطبه اش
نام افراد را نمیآورد؛ بلکه به صورت مبهم میفرمود: چه شده است که مردانی چنین گفتهاند (ما بال رجال قالوا کذا). نمونه دیگر، در آیه ۱۰۰
بقره :
«او کلما عهدوا عهدا نبذه فریق منهم» واژه «فریق» مبهم است و گفتهاند: مقصود
مالک بن صیف است که
عهدشکنی کرده بود و در این
آیه ،
خداوند به قصد عدم افشای
نام وی به صورت مبهم به او اشاره کرده است. در آیه ۱۰۸ بقره:
«ام تریدون ان تسلوا رسولکم کما سل- ل موسی»
نام کسانی که از
رسول خدا سؤال کردهاند، نیامده و با ضمیر مخاطب (تسئلوا) به آنها اشاره شده است.
زرکشی مینویسد: علت مبهم آوردن غالب
نام
های قرآن به همین مورد باز میگردد.
علت دیگر آن است که بسیاری از اوقات چون برای مشخص و معین آوردن
نام کسی یا چیزی فایدهای مترتب نیست، به صورت مبهم آمده است؛ برای مثال در آیه «او کالذی مر علی قریة»،
«قریه» مبهم است و مفسران گفتهاند: مقصود شهر
بیت المقدس است و آیه،
نام آن را نیاورده؛ چون فایدهای بر آن مترتب نیست. مهم نیست که آن شخص از کنار کدام شهر میگذشته؛ بلکه مهم اصل حادثهای است که آیه از آن خبر میدهد.
زرکشی چند آیه دیگر را مثال زده که بر لفظ «
قریه » مشتمل است و ضمن تعیین آن شهرها، آنها را مصداق همین علت چهارم دانسته است.
عمومیت بخشیدن به واژه علت دیگر، دلالت بر تعمیم است؛
به این علت
نام افراد به صورت معین نیامده است تا مبادا کسانی بپندارند که حکم آیه، به همان فرد اختصاص دارد، و شامل حال دیگران نمیشود؛ بنابراین با عدم تصریح به
نام افراد و آوردن لفظ مبهم، آیه به طور روشن بر عمومیتی که مقصود اصلی است، دلالت میکند؛ چنان که در آیه «الذین ینفقون امولهم بالیل و النهار سرا و علانیة»،
«الذین» مبهم آمده است.
مفسران گفتهاند: مقصود از «الذین»،
امیرمؤمنان ، علی - علیهالسّلام- بوده، و آیه در شان آن حضرت نازل شده است. وی چهار
درهم داشت: یک درهم را در روز، یک درهم را در شب، درهم سوم را در پنهان و چهارمین درهم را آشکارا
انفاق کرد؛ آن گاه آیه نازل شد و به جای
نام حضرت، «الذین» آمد تا دلالت کند که هرکس دیگری مانند امیرمؤمنان - علیهالسّلام -انفاق کند، مشمول حکم آیه (وعده به پاداش پروردگار و عدم ابتلا به
خوف و حزن)، خواهد شد: «فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم و لاهم یحزنون».
نظیر آن را در حدیثی از
امام صادق -علیهالسّلام - ذیل آیات ۵- ۲۲
دهر میبینیم: «ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا• ... • و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا».
در این روایت، حضرت
نزول آیه را در شان
اهل بیت پیامبر- علیهمالسّلام- یعنی
فاطمه و
علی و دو فرزند آنان -علیهمالسّلام- دانسته است؛ پس از آن که آنان، ثلث غذای خود را به
مسکینی و ثلث دیگر را به
یتیمی و ثلث پایانی را به
اسیری بخشیدند؛ سپس امام میفرماید: و این آیات در حق هر مؤمنی که عمل آنان را انجام دهد، جاری است.
گاه برای بزرگ داشت و
تکریم کسانی که آیاتی در شانشان نازل میشد، بدون تصریح به
نام آنها فقط صفاتشان ذکر شده، و همین امر سبب مبهم آمدن لفظ است؛ مانند آیه شریفه «و لایاتل اولوا الفضل منکم و السعة».
از برخی مفسران نقل شد که آیه، در شان
ابوبکر و پسرخاله
فقیر وی،
مسطح بن اثاثه ، پس از ماجرای
افک نازل شده، و ابوبکر که
نفقه مسطح را تامین میکرد،
سوگند یاد کرد که دیگر به وی کمک نکند.
(شایان ذکر است که ما [با
زرکشی درباره اصل این علت موافقیم؛ اما نمونه و مثالی را که وی آورده است قابل بحث و مناقشه میدانیم؛ زیرا از یک سو روایات دیگر معارض با این روایت وجود دارد واز سوی دیگر، آن چه در تاریخ و روایات اسباب نزول آمده، در باب تصمیم
ابوبکر نشانه فضل وی نیست که در این جا مجال بحث در این باره وجود ندارد) در
شان نزول این آیه، اقوال دیگری نیز دیده میشود؛ از جمله گفته شده: آیه در شان گروهی از
صحابه نازل شده که
سوگند یاد کردند به کسانی که در ماجرای افک و
تهمت به
همسر پیامبر شریک بودند،
صدقه ندهند.
در برابر مورد پیشین گاه برای
تحقیر فردی به جای آن که
نام وی برده شود، از صفت او یاد میشود؛ برای مثال نقل شده که آیه «ان الذین کفروا بایتنا»
و «ان شانئک هو الابتر»
درباره
عاص بن وائل به سبب دشمنی
های شدیدش با پیامبر نازل شد، و به جای آن که در این دو آیه،
نام وی آورده شود، از دو صفت مذموم وی که از دشمنی وی با پیامبر و تکذیب آیات الهی حکایت دارد، یاد شده است.
اعلام القرآن، فرهنگ و معارف قرآن، ج۱، ص۴۵.