حکم غلو (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
قرآن کریم در چندین
آیه خداوند امر به عدم
غلو و پرستش
بشر و غیر
خدا میدهد.
غلو و
ستایش افراطی، از
پیامبران و رهبران دینی
حرمت دارد:
«ما کان لبشر ان یؤتیه الله الکتـب والحکم والنبوة ثم یقول للناس کونوا عبادا لی من دون الله ولـکن کونوا ربـنیین بما کنتم تعلمون الکتـب وبما کنتم تدرسون؛
برای هیچ بشری سزاوار نیست که خداوند،
کتاب آسمانی و
حکم و
نبوت به او دهد سپس او به مردم بگوید: غیر از
خدا، مرا پرستش کنید! بلکه (سزاوار مقام او، این است که بگوید:) مردمی الهی باشید، آنگونه که کتاب خدا را میآموختید و درس میخواندید! (و غیر از خدا را پرستش نکنید!)»
«یـاهل الکتـب لا تغلوا فی دینکم ولا تقولوا علی الله الا الحق انما
المسیح عیسی
ابن مریم رسول الله وکلمته القـها الی مریم وروح منه فـامنوا بالله ورسله ولا تقولوا ثلـثة انتهوا خیرا لکم انما الله الـه وحد سبحـنه ان یکون له ولد له ما فی السمـوت وما فی الارض...؛
ای
اهل کتاب! در
دین خود، غلوّ (و زیاده روی) نکنید! و درباره خدا، غیر از
حق نگویید!
مسیح عیسی بن مریم فقط فرستاده خدا، و کلمه (و مخلوق) اوست، که او را به
مریم القا نمود؛ و روحی (شایسته) از طرف او بود. بنابراین، به خدا و پیامبران او،
ایمان بیاورید! و نگویید: (خداوند) سهگانه است! (از این سخن) خودداری کنید که برای شما بهتر است! خدا، تنها معبود یگانه است؛ او منزه است که فرزندی داشته باشد؛ (بلکه) از آن اوست آنچه در آسمانها و در
زمین است ...»
«قل یـاهل الکتـب لا تغلوا فی دینکم غیر الحق ولا تتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل واضلوا کثیرا وضلوا عن سواء السبیل؛
بگو: ای اهل کتاب! در دین خود، غلوّ (و زیاده روی) نکنید! و غیر از حق نگویید! و از هوسهای جمعیّتی که پیشتر
گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از
راه راست منحرف گشتند، پیروی ننمایید!»
«واذ قال الله یـعیسی
ابن مریم ءانت قلت للناس اتخذونی وامی الـهین من دون الله قال سبحـنک ما یکون لی ان اقول ما لیس لی بحق ان کنت قلته فقد علمته تعلم ما فی نفسی ولا اعلم ما فی نفسک انک انت علـم الغیوب؛
و آنگاه که خداوند به عیسی بن مریم میگوید: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را بعنوان دو
معبود غیر از
خدا انتخاب کنید؟!، او میگوید: منزهی تو! من حق ندارم آنچه را که شایسته من نیست، بگویم! اگر چنین سخنی را گفته باشم، تو میدانی! تو از آنچه در
روح و
جان من است، آگاهی؛ و من از آنچه در ذات (پاک) توست، آگاه نیستم! به
یقین تو از تمام اسرار و پنهانیها باخبری.»
«وقالت الیهود عزیر
ابن الله وقالت النصـری
المسیح ابن الله ذلک قولهم بافوههم یضـهـون قول الذین کفروا من قبل قـتلهم الله انی یؤفکون؛
یهود گفتند:
عزیر پسر خداست! و
نصاری کفتند:
مسیح پسر خداست! این سخنی است که با
زبان خود میگویند، که همانند گفتار
کافران پیشین است؛ خدا آنان را بکشد، چگونه از حق
انحراف مییابند؟!»
«اتخذوا احبارهم ورهبـنهم اربابـا من دون الله
والمسیح ابن مریم وما امروا الا لیعبدوا الـهـا وحدا لا الـه الا هو سبحـنه عما یشرکون؛
(آنها)
دانشمندان و
راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند، و (همچنین)
مسیح فرزند مریم را؛ در حالی که دستور نداشتند جز خداوند یکتائی را که معبودی جز او نیست، بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه همتایش قرار میدهند!»
قل یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم غیر الحق، غالی (با غین نقطه دار) کسی را گویند که از حد
تجاوز کرده و مرتکب
افراط شود، کما اینکه در مقابل آن قالی (با قاف) کسی را گویند که
تفریط و کوتاهی کرده باشد، این
آیه خطاب دیگری است به
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در این خطاب به آن جناب دستور میدهد که اهل کتاب را
دعوت کند به اینکه در
دین خود مرتکب غلو و افراط نشوند، چون اهل کتاب مخصوصا
نصارا به این بلیه و انحراف در عقیده مبتلا بودند، آری دینی که از طرف پروردگار نازل شده باشد و
کتب آسمانی آن را بیان کنند نشانهاش این است که در درجه اول
توحید را بر
بشر عرضه کرده باشد، و
شریک را از خدا نفی کند، دینی است که بشر را از انباز گرفتن برای خداوند و پرستش
بت نهی کند، و یهود و نصارا دارای چنین دینی نیستند، چون این دو طایفه نیز برای خدا انباز گرفتند مخصوصا نصارا که رسوایی و شناعتشان از یهود بیشتر است، گر چه در کیش یهودیهای امروز چیزی که مستقیما شرک باشد دیده نمیشود.
لیکن آیه شریفه: و قالت الیهود عزیر
ابن الله و قالت النصاری
المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهؤن قول الذین کفروا من قبل قاتلهم الله انی یؤفکون. اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و
المسیح ابن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا لا اله الا هو سبحانه عما یشرکون، کشف میکند از اینکه یهودیهای معاصر رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین اعتقادی را نسبت به
عزیر داشتهاند، و ظاهرا این
لقب، یعنی
ابن الله، لقبی بوده که از باب
احترام به عزیر داده شده است، چون وی یهود را پس از آنکه بدست بابلیها
اسیر شدند به
وطن مالوفشان، اورشلیم (
بیت المقدس) باز گردانید و
تورات را که در واقعه
بخت النصر بکلی از بین رفته بود جمع آوری نمود، یهود هم در مقابل این خدمت و بپاس این احسان لقب مزبور را به وی دادند، چون این کلمه نزد یهود عنوان لقب را داشته چنان که
مسیحیهای امروز کلمه
پدر را برای پاپها و بطریقها و کشیشها لقب قرار دادهاند، و از اینکه خدای تعالی راجع به هر دو میفرماید: و قالت الیهود و النصاری نحن
ابناء الله و احباؤه،
نیز استفاده میشود عزیر داخل در عموم
احبار و
رهبان و جزء آنان به شمار رفته است، و یهود به
چشم یک
مرد دینی به او مینگریسته و او را مانند احبار و رهبان لقب
ابن الله دادهاند، و اگر تنها از عزیر اسم برده، به پاس همان خدمتی بوده که قبلا به آن اشاره شد.
و کوتاه سخن اینکه غلو اهل کتاب همین بوده که
انبیاء و احبار و راهبان خود را تا مقام
ربوبیت بالا میبرده و در برابر آنان به نحوی که جز برای خدا شایسته نیست
خضوع میکردهاند، و خدای متعال در آیه مورد بحث آنان را به
زبان نبی خود از آن نهی میکند.
در این جا سؤالی پیش میآید، و آن اینکه: چرا در این آیه غلو را مقید کرد به غلو باطل و غیر حق؟ مگر غلو صحیح و حق هم داریم؟ جواب اینست که این تعبیر در
حقیقت تقیید نیست بلکه تاکید و یادآوری لازمه معنا است با خود آن، تا شنونده از آن لازم
غفلت نورزد، و اگر هم کسی دچار غلو شده، بداند که از اثر سوء آن غفلت کرده و یا به چیز دیگری نظیر غفلت مبتلا شده، ممکن است کسی پیش خود
خیال کند که اطلاق لفظ پدر بر خدای تعالی پس از اینکه معنایش تحلیل شده و از جمیع نواقص مادی مجرد و تنها به معنای مربی و یا بوجود آرنده شده باشد چه عیبی دارد؟ ود همچنین چه اشکال دارد لفظ
ابن الله، را بعد از آنکه تحلیلش کرده باشیم و تنها به معنای مجردش در آمده باشد به کسی اطلاق شود؟ و چه دلیل عقلی بر منع از آن داریم؟
جواب اینست که درست است که
برهان عقلی بر منع از آن نداریم، لیکن در
شرع اینگونه اطلاقات ممنوع است، و به حسب شرع اسمای پروردگار توقیفیاند به این معنا که اسمایی را باید به خداوند اطلاق کرد که از ناحیه شرع رسیده باشد نه از پیش خود، و تا اندازهای
عقل ناقص ما هم به
حکمت و جهت این توقیف پی برده و فهمیده که اسمهای گوناگون بر
خدا نهادن و برای اسمای خداوند بند و باری قائل نبودن چه مفاسدی را در بر دارد، تنها برای نمونه کافی است خواننده را بیاد مفاسد دو کلمه پسر و پدر انداخته و آلام و مصیبتهایی را که
امت یهود و
مسیح را در چند
قرن مبتلا ساخت مخصوصا مصیبتهایی که امت
مسیح در این مدت طولانی از اولیای
کلیسا دیده و از این به بعد هم خواهد دید، خاطرنشان سازیم.
آیات فوق با صراحت تمام هرگونه پرستش غير خدا و مخصوصا
بشر پرستى را محكوم مىسازد و روح
آزادگی و
استقلال شخصیت را در
انسان پرورش مىدهد همان روحى كه بدون آن شايسته نام
انسان نخواهد بود.
در طول
تاریخ افراد زيادى را مىشناسيم كه پيش از آنكه به
قدرت برسند چهرهاى معصومانه داشتند و مردم را به حق و
عدالت و
حریت، آزادگى و
ایمان دعوت مىكردند اما هنگامى كه پايههاى قدرت آنها در
اجتماع محكم شد كم كم مسير خود را تغيير داده و گرايش به فرد پرستى و
دعوت به سوى خويش كردند.
در
حقیقت يكى از طرق شناسايى داعيان حق و داعيان باطل همين است كه داعيان حق كه در رأس آنها پيامبران و
امامان قرار داشتند در آن
روز كه بزرگترين قدرتها را در
اختیار مىگرفتند همانند نخستين روزهاى دعوت خود، مردم را دعوت به سوى اهداف مقدس دينى و انسانى از جمله
توحید و يگانه پرستى و آزادگى مىنمودند ولى داعيان باطل به هنگام قدرت و پيروزى نخستين مطلبى كه در مغز آنها جوانه مىزند دعوت به سوى خويش و
تشویق مردم به يك نوع
عبودیت بوده است
تملقها و
چاپلوسیهای افراد بى مايهاى كه معمولا اطراف آنها را مىگرفتند، با
غرور و كم ظرفيتى آنها توام شده چنين پديدهاى را به بار مىآورد.
حديث جالبى كه از
علی (علیهالسلام) نقل شده روشنگر چهره واقعى و روحانى آن حضرت و شاهدى براى اين بحث است:
روزى كه امام (علیهالسلام) به سرزمين انبار (يكى از شهرهاى مرزى
عراق) رسيد جمعى از دهقانان در برابر آن حضرت طبق سنتى كه به آن خو گرفته بودند از مركبهايشان پياده شدند و به
سرعت به سوى او شتافتند (و شايد
سجده كردند) امام (علیهالسلام) نه تنها به اين كار رضايت نداد بلكه شديدا برآشفت و بر آنها فرياد زده: ما هذا الذى صنعتموه؟ فقالوا: خلق منا نعظم به امراءنا فقال: و اللَّه ما ينتفع بهذا امراؤكم و انكم لتشقون على انفسكم فى دنياكم و تشقون به فى آخرتكم و ما اخسر المشقة وراءها العقاب و اربح الدعة معها الامان من النار.
امام فرمود: اين چه كارى بود كه شما انجام داديد؟ عرض كردند: اين آدابى است كه ما اميران خود را با آن بزرگ مىداريم. امام فرمود: به خدا
سوگند! زمامداران شما از اين كار بهرهاى نمىگيرند و شما خود را در
دنیا به رنج و در
آخرت به بدبختى گرفتار مىسازيد! چه زيانبار است رنجى كه به دنبال آن
کیفر خدا باشد و چه سودمند است
آرامش و آزادگى كه در پى آن ايمنى از
آتش دوزخ قرار گيرد!.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم غلو».