حکم تحریم اقتصادی (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیاتی
از قرآن بر جواز به کارگیری روشهای
تهدید و
تحریم اقتصادی برای مقاصد مشروع دلالت دارد.
بهره گیری
از تهدید و تحریم و فشارهای اقتصادی، برای نیل به مقاصد مشروع جایز است.
"وجـاء اخوة
یوسف فدخلوا علیه فعرفهم وهم له منکرون• ولما جهزهم بجهازهم قال ائتونی باخ لکم من ابیکم الا ترون انی اوفی الکیل وانا خیر المنزلین• فان لم تاتونی به فلا کیل لکم عندی ولا تقربون.
(سرزمین کنعان را
قحطی فرا گرفت)
برادران یوسف (در پی مواد غذایی به
مصر) آمدند و بر او وارد شدند. او آنان را شناخت ولی آنها او را نشناختند• و هنگامی که (
یوسف) بارهای آنان را آماده ساخت، گفت: « (نوبت آینده) آن
برادری را که
از پدر دارید، نزد من آورید! آیا نمیبینید من حق پیمانه را ادا میکنم، و من بهترین میزبانان هستم؟ "
در اینجا
قرآن میگوید: هنگامی که
یوسف بارهای آنها را آماده ساخت به آنها گفت: آن
برادری را که
از پدر دارید نزد من بیاورید" (و لما جهزهم بجهازهم قال ائتونی باخ لکم من ابیکم).
سپس اضافه کرد: " آیا نمیبینید، حق
پیمانه را ادا میکنم، و من بهترین میزبانها هستم"؟ (ا لا ترون انی اوفی الکیل و انا خیر المنزلین).
و به دنبال این تشویق و اظهار
محبت ، آنها را با این سخن تهدید کرد که" اگر آن
برادر را نزد من نیاورید، نه کیل و غلهای نزد من خواهید داشت، و نه اصلا به من نزدیک شوید" (فان لم تاتونی به فلا کیل لکم عندی و لا تقربون).
این است که من به شما کم نفروختم، و
از قدرت خود سوء استفاده ننموده و به اتکای مقامی که دارم به شما
ظلم نکردم" و انا خیر المنزلین" یعنی من بهتر
از هر کس واردین به خود را
اکرام و
پذیرایی میکنم و این خود تحریک ایشان به برگشتن است، و
تشویق ایشان است تا در مراجعت،
برادر پدری خود را همراه بیاورند.
و این تشویق در برابر تهدیدی است که در آیه بعدی: " فان لم تاتونی به فلا کیل لکم عندی و لا تقربون" کرد، و گفت که اگر او را نیاورید دیگر طعامی به شما نمیفروشم، و دیگر مانند این دفعه، شخصا
از شما
پذیرایی نمیکنم، این را گفت تا هوای مخالفت و عصیان او را در سر نپرورانند، هم چنان که
از گفتار ایشان در آیه آتیه که گفتند: " سنراود عنه اباه و انا لفاعلون- بزودی
از پدرش اصرار میکنیم و بهر نحو شده فرمان تو را انجام میدهیم" برمی آید که
برادران یوسف فرمان او را پذیرفتند و با این قول صریح خود، او را دلخوش ساختند.
اینهم معلوم است که کلام
یوسف که در موقع برگشتن
برادران به ایشان گفته: " که باید
برادر پدری خود را همراه بیاورید" آنهم با آن همه تاکید و
تحریص و
تهدید که داشت، کلامی ابتدایی نبوده، و
از شان
یوسف هم بدور است که ابتداء و بدون هیچ مقدمهای این حرف را زده باشد، زیرا اگر اینطور بود
برادران حدس میزدند که شاید این مرد همان
یوسف باشد که اینقدر اصرار میورزد ما
برادر پدری خود را که
برادر پدر و مادری اوست همراه بیاوریم، پس قطعا مقدماتی در کار بوده که ذهن آنان را
از چنین حدسی منصرف ساخته و نیز
از احتمال و
توهم اینکه وی قصد سویی نسبت به آنان دارد بازشان داشته است.
و در اینکه بطور احتمال میدانیم چنین مقدماتی در کار بوده حرفی نیست و لیکن آن کلمات و گفتگوهای بسیاری که مفسرین در این مقام
از او نقل کردهاند هیچ دلیلی
از قرآن بر آنها وجود ندارد و هیچ قرینهای هم در سیاق قصه بر آنها نیست، و روایتی هم که مورد اطمینان باشد به نظر نمیرسد.
کلام خدای تعالی هم خالی
از تعرض به آن است، تنها چیزی که
از کلام خدای تعالی استفاده میشود این است که
یوسف از ایشان پرسیده که به چه علت به
مصر آمدهاید؟
ایشان هم جواب دادهاند که ده برادرند و یک
برادر دیگر در منزل نزد پدر جا گذاشتهاند چون پدرشان قادر بر مفارقت او، و راضی به فراق او نمیشود حال چه مسافرت باشد و چه گردش و چه مانند آن،
یوسف هم اظهار
علاقه کرد که دوست میدارد او را ببیند و باید بار دیگر او را همراه خود بیاورند.
" فان لم تاتونی به فلا کیل لکم عندی و لا تقربون" کیل به معنای مکیل (کشیدنی) است که مقصود
از آن
طعام است، و اینکه فرمود:
" و لا تقربون" معنایش این است که حق ندارید به سرزمین من نزدیک شده و نزد من حضور بهم رسانید و طعام بخرید، و معنای آیه روشن است که خواسته است
برادران را تهدید کند و (هم چنان که گذشت)
از مخالفت امر خود زنهار دهد
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۱، ص۲۵۳، برگرفته از مقاله «حکم تحریم اقتصادی».