حمزة بن علی زوزنی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حمزة بن علی زوزَنی، مؤسس و داعی بزرگ
مذهب دروزی در
قرن پنجم است.
وی در ۲۳
ربیعالاول ۳۷۵، در زوزَن، منطقهای بین
نیشابور و
هرات، به
دنیا آمد.
مدتی در کار نمدمالی بود.
او ابتدا در جندیشاپور درس خواند و
علوم دینی را فراگرفت.
در حدود ۴۰۵ وارد
قاهره شد و در زمره داعیان ایرانی، در مجالس حکمت تأویلی که در دارالحکمه قاهره برپا بود، شرکت کرد و به الحاکم بامراللّه، ششمین خلیفه فاطمی، نزدیک شد و نزد او به مقام رفیعی رسید.
بنابه گزارش حمیدالدین کرمانی در رساله مباسم البشارات،
قاهره (مقرّ خلافت الحاکم بامراللّه) در
سال ۴۰۸ وضع آشفتهای داشته و سبب آن ظهور دعوت جدیدی بوده دایر بر اینکه الحاکم
ناسوت ِ
الوهیت است و
خدا درصورت او ظاهر شده است.
داعیان معروف این
دعوت و
مذهب تازه سه تن بودند: حمزة بن علی، حسن فَرغانی معروف به اَخرَم، و محمد بن اسماعیل دَرَزی.
مرکز فعالیت آنان
مسجد رَیدان بود
در باغی به همین نام در خارج از قاهره.
حمزه با داعیان دیگر قرار گذاشته بود که بدون
اجازه او،
اسرار و
عقاید مذهب جدید را
آشکار نکنند.
اما بعد از اینکه درزی مناسبات خود را با الحاکم تقویت کرد، الحاکم اداره برخی امور را به او واگذار کرد و درباریان را به
تبعیت از وی وادار نمود و درزی با نوشتن نامههایی به داعیان رسمی
حکومت (مانند جتکین، داعیالدعات اسماعیلی؛ و عبدالرحیمبن الیاس، ولیعهد و والی
شام) بر آن شد که خود را رهبر نهضت مذهبی جدید معرفی کند؛ ازاینرو، پیش از موعد مقرر و بدون اجازه حمزه، دعوت جدید را در سال ۴۰۷ آشکار نمود.
این اعلان باعث
اختلاف حمزه با درزی و رقابت آن دو در امر رهبری دعوت تازه شد. درزی برخی یاران حمزه را به خود جذب کرد و خود را سیدالهادیین و سیفالایمان خواند و خویش را برتر از حمزه شمرد.
در اثنای رقابت شدید حمزه و درزی، در
سال ۴۰۸ روزی درزی و جمعی از یارانش عازم قصر الحاکم بودند که مردم به آنان
هجوم بردند و حدود چهل تن از آنان را کشتند، اما بقیه گریختند.
روز بعد شورشیان به مقرّ حمزه در مسجد ریدان
حمله کردند و اگر الحاکم آنان را
منع نکرده بود، حمزه با دوازده تن از پیروانش به
قتل میرسید.
درباره اینکه درزی در
شورش سال ۴۰۸ کشته شد یا مخفی گردید و در سال ۴۱۰ درگذشت، اختلافنظر هست.
پس از اینکه درزی بهکلی از صحنه غایب شد و اخرم نیز در ۴۰۸، مدت کوتاهی پس از اعلان دعوت جدید، به قتل رسید، تمام مسئولیتِ دعوت جدید بر عهده حمزه قرار گرفت.
او به خود القابی چون هادی المستجیبین، امام الزمان، قائم الزمان، و المنتقم من المشرکین بسیف مولانا داد و شروع به نگارش رسائلی با محتوای عقاید و آموزههای دعوت جدید کرد.
همچنین به مخالفان خود، به منظور
ابلاغ دعوت جدید، نامه نوشت، از جمله در
ربیعالاول ۴۰۹ در نامهای، از قاضیالقضات، احمد بن محمد بن عوام، خواست که تمام امور شرعی و قضایی موحدان (پیروان دعوت جدید) را به وی واگذارد، اما
قاضی نامه را مشتمل بر مضامین کفرآمیز دانست و مردم را به
قتل ِ آورندگانِ نامه تحریک کرد.
حمزه در رساله الغایة و النصیحة
به این واقعه اشاره کرده است.
پس از آن، حمزه مقرّ سرّی خود را
مسجد تبر، در خارج قاهره، قرار داد.
مخالفان او به آنجا نیز
حمله کردند و درِ مسجد را
آتش زدند، اما چون حمزه در داخل مسجد پناهگاه امنی با در سنگیِ محکمی برای خود ساخته بود، مهاجمان نتوانستند به او و یارانش دست یابند.
الحاکم مدتی حمزه را در قصر خود
سکونت داد تا اینکه بعد از فرونشستن
فتنه، حمزه دوباره به پناهگاه خود در مسجد تبر بازگشت.
این بار تعداد پیروان او به صد هزار تن رسید.
حمزه به دعوت خود نظم جدیدی داد و، به تبع نظام اسماعیلی، داعیانی به جاهای دیگر فرستاد و برای خود و یارانش صفات و القابی برگزید.
سپس شروع به ارسال نامه به پادشاهان، امیران و بزرگان
علم و
دین کرد و از آنان دعوت کرد که به
مذهب او وارد شوند.
فعالیت وی، بهویژه در
شام، مؤثر بود.
حمزه تا
شوال ۴۱۱ با الحاکم مکاتبه داشت، اما در پیِ غیبت الحاکم در ۴۱۱، حمزه نیز در همان
سال غایب شد.
حمزه در رسالة الاعذار و الانذار،
که بدون
تاریخ است، خود را امام خوانده و گفته است که بهزودی غایب خواهد شد، اما بعد از مدت کوتاهی برخواهد گشت.
او غیبت خود را امتحانی برای پیروان خود خوانده است.
به نوشته یحیی بن سعید انطاکی (متوفی ۴۵۸)
، بعد از غیبت الحاکم، حمزه فرار کرد و سپس به
قتل رسید.
همچنین گفته شدهاست که حمزه سه سال در
مصر مخفی بود و در این مدت رسالههای بسیاری نوشت و برای یاران خود فرستاد، از جمله رسالة الغیبة را به دست یکی از داعیان، از اسکندریه به
شام فرستاد و در
سال ۴۱۸ نیز رسالهای برای
بهاء
الدین علی بن احمد سُمّوقی معروف به مُقتنی (یکی از داعیانی که رهبری دعوت را بعد از حمزه به دست گرفت) فرستاد مبنی بر از سرگیریِ نشر و
ترویج دعوت.
به هر حال، روشن نیست که حمزه کی و چگونه درگذشت، اما ظاهرآ
بهاء
الدین مقتنی مکان اختفای حمزه را میدانسته، با او ارتباط داشته و تا ۴۳۰ انتظار بازگشت او را میکشیدهاست.
پس از غیبت حمزه،
آزار و
شکنجه و
دستگیری پیروانش آغاز گردید.
عقاید حمزه که در رسالهها و مکتوباتش بیان شده، در واقع، بخش عمدهای از اعتقادات و باورهای دینی
دروزیان است.
وی معتقد به
توحید معبود بود و در این باره در رسالة البلاغ و النهایة فی التوحید
گفته است معبودی جز مولای سبحان وجود ندارد، او نه شبیهی در میان موجودات جسمانی دارد، نه ضدی در میان موجودات جرمانی، و نه مانند و نظیری در بین موجودات روحانی.
با وجود این،
عقیده توحید حمزه با عقیده عموم
مسلمانان در این موضوع متفاوت است، زیرا او بر آن بود که این معبود یگانه به صورت و هیئت ناسوتی و انسانی درمیآید تا ما به واسطه صورت انسانی و مرئی که برای ما آشناست، او را بشناسیم و گرنه نمیتوانیم به حقیقت لاهوتی او
معرفت پیدا کنیم.
بنابه گفته وی در رسالةالغیبة،
خدا
ناسوت صورتش را برای ما ظاهر کرد تا برای صورتها مأنوس و آشنا، و به فهم
بشر نزدیک باشد.
همچنین او در السیرة المستقیمة
نوشته است که خدای معبود به سبب ظهورش درصورت مرئیِ ناسوتی و مباشرتش در بشریت، به ما لطف و نیکی ارزانی داشت.
به اعتقاد حمزه و دروزیان، در زمان آنان ظهور خدای معبود در صورت انسانیِ الحاکم بامراللّه بوده است.
حمزه و دروزیان آموزه مراتب یا حدود روحانی و جسمانی را ــکه برگرفته از نظریه صدور نوافلاطونیان است ــ از
فاطمیان گرفتند و از آن تفسیرهایی جدید کردند.
حمزه در رساله سبب الاسباب
میگوید معبود، او را که
عقل کلی و امام اعظم است، از
نور خود
ابداع کرده است، پیش از آنکه مکان و امکان و انس و جنی باشد.
از دیگر عقاید و اَعمالِ حمزه،
نسخ و
نقض همه شرایع و اِسقاطِ تکالیف شرعی است.
وی در رساله النقض الخفی
درصدد از بین بردن
ظاهر و گرویدن به
باطن و ابطال تمام فرایض ظاهری و عبادات عملی است.
از نظر او،
فریضه موحدان عبارت است از
معرفت معبود و تنزیه او از همه
اسماء و
صفات و نیز معرفت امام قائم الزمان که خود حمزه است و تشخیص او از سایر حدود و همچنین لزوم
اطاعت تام از او.
سپس شناخت حدود دیگر با نامها و القاب و مراتبشان و
وجوب اطاعت از آنان.
به عقیده حمزه، اگر انسان به این تکالیف توحیدی عمل کند، موحد میشود و فرایض و تکالیف دیگر، از جمله
شهادتین،
نماز،
زکات،
روزه،
حج،
جهاد و
ولایت، بر او
واجب نیست.
حمزه به جایِ همه فرایض نسخ شده، هفت خصلت را برای موحدان واجب دانسته است که عبارتاند:
از صدق گفتار؛ مراعات برادران؛ ترک همه شرایع؛ برائت از ابلیسها و بیزاری از
طغیان؛ توحید یا یگانه دانستن مولا در هر عصر و زمان؛ رضادادن به افعال مولا، هرچه باشد؛ و تسلیم امر مولا بودن در پیدا و پنهان.
رسالهها و نامههای باقیمانده از حمزه، همراه با نوشتههای
بهاء
الدین سُمّوقی و اسماعیل بن محمد تمیمی، در مجموعهای ــکه رسائل الحکمة و گاه الحکمة الشریفة خوانده میشودــ گردآوری شده است.
این مجموعه در شش جزء ترتیب یافته است.
آنچه حمزه نوشته، یا احتمال داده شده که مکتوب اوست، عبارتاند از:
۱) النقض الخفی، که آن را در
سال ۴۰۸ نوشته و در آن همه شرایع پیشین را نقض کرده و به باطن محض گرویده، و از
عقیده توحید و الوهیتِ حاکم و امامت خود دفاع کرده است.
۲) بدء التوحید لِدعوة الحق، که در آن درباره اسقاط فرایض و نیز خصلتهای واجب بر موحدان، سخن گفته است.
تاریخ ِ نگارش این رساله نیز ۴۰۸ است.
۳) میثاق النساء، که تاریخ ندارد و درباره
عهد و پیمانهایی است که
زنان برای حفظ
عفاف و مکارم اخلاقشان باید بدانها متعهد و ملتزم باشند.
۴) البلاغ و النهایة فی التوحید، درباره
قیامت و
ثواب و عقاب، که در ۴۱۰ نوشته شده است.
۵) الغایة و النصیحة، که احتمالا در سال ۴۱۰ نوشته شده است.
حمزه در این رساله درباره اختلافش با درزی و دیگران سخن گفته است.
۶) کتاب فیه حقائق ما یظهر قُدّام مولانا الحاکم من الهزل، که بدون تاریخ است، اما ظاهراً پیش از ۴۱۱ (سال اختفای الحاکم) نوشته شده است.
در این نوشته، تمام افعال و حرکات روزانه الحاکم دارای معانی و تأویلات توحیدی تلقی گردیدهاست.
۷) السیرة المستقیمة، درباره ادوار کبرا و صغرا و حدود، که در ۴۱۰ نوشته شده است.
۸) کشف الحقائق، درباره تفاوت حدود از نظر فاطمیان و داعیان جدید و نیز درخصوص
لاهوت معبود و
ناسوت او.
این رساله در سال ۴۱۰ نوشته شده است.
۹) سبب الاسباب، که بدون تاریخ است و در آن از داعیان و مراتب آنان و نیز
تأویل بسماللّهالرحمنالرحیم سخن رفته است.
۱۰) رسالة الدامغة للفاسق.
۱۱) الرد علی النُصَیْری لَعَنَهُ المولی فی کل کَوْرٍ و دَوْرٍ، که بدون تاریخ است و از مهمترین آثاری است که در آن درباره اعتقاد فرقههایی مانند
نُصَیریه به
اباحت و اشتراک در
اموال ــکه برخلاف عقیده دروزیان است ــ اطلاعاتی آمده است.
۱۲) رسالة الرضی و التسلیم الی کافّة الموحدین، که در آن
الوهیت الحاکم (به عنوان محور دعوت جدید) با سلسله تأویلاتی اثبات گردیده و به مخالفتهای درزی و دیگران با حمزه اشاره شده است.
این رساله در ۴۱۰ نوشته شده است.
۱۳) رسالة التنزیه الی جماعة الموحدین، که همانند رساله کشف الحقائق، درباره حدود و مراتب آنها و تفاوت دیدگاه حمزه با فاطمیان درباره حدود است.
این رساله در ۴۱۰ نوشته شده است.
۱۴) الصبحة الکائنة، که در آن حمزه از
شورش مردم
مصر بر ضد داعیان دعوت جدید و از نحوه فرار و پناه بردنش به مخفیگاه سخن گفته است.
تاریخ این رساله ۴۱۰ است.
۱۵) سِجِلُّ المجتبی، در تعیین مرتبه اسماعیل بن محمد تمیمی.
این رساله از لحاظ بیان برخی حوادث تاریخی آن دوره اهمیت دارد.
۱۶) تقلید الرضی و سفیر القدرة، در تعیین مرتبه محمد بن وَهْب قرشی، این رساله در سال ۴۱۰ نوشته شده است.
۱۷) تقلید المقتنی، در تعیین مرتبه المقتنی، تاریخ نگارش آن، سال ۴۱۱ است.
۱۸) رسالة حمزة الی اهل الکدیة البیضاء.
۱۹) رسالة حمزه الی الموحدین من اهل اَنْصِناء، که در آن پیروان خود را در
شهر انصنا (در مصر) به صبر و تسلیم در برابر
قضای الهی دعوت کرده است.
تاریخ نگارش این رساله ۴۱۱ است.
۲۰) رسالة الی ولیِّ العهد عبدالرحیم بن الیاس، که در آن حمزه، عبدالرحیم بن الیاس را به
اعتراف به الوهیت الحاکم فرا خوانده است.
۲۱) رسالة الی خمار بن جیش سلیمانی عکّاوی، که در آن حمزه وی را از ادعای برادر الحاکم بودن برحذر داشته است.
۲۲) رسالة الی قاضی القضاة احمد بن عوام.
در این نامه حمزه از
قاضی میخواهد که خود را از این
منصب خلع کند، زیرا احکامی که صادر میکند، به سبب بیاعتقادیاش به الوهیت الحاکم، بیارزش است.
۲۲) رسالة التحذیر و التنبیه، که در آن حمزه درباره جایگاه و مرتبه خود و اینکه او امام و ناطق حقیقی است که
خداوند او را قبل از خلق
آسمانها و
زمین آفریده، سخن گفته است.
۲۴) رسالة الأَعذار و الإنذار، که در آن از
ضرورت تمسک به عقیده
توحید و شناخت حدود و
پاداش حمزه به پیروان خویش سخن رفته است.
۲۵) رسالة الغیبة، که حمزه آن را پس از گذشت چند
ماه از غیبت الحاکم، برای ابویَعْلی (از مشایخ آلبستان در
سرزمین شام) فرستاد.
تاریخ نگارش آن سال ۴۱۱ است.
به نظر عبدالرحمان بدوی،
در رسائل الحکمة رسالههای شماره ۵ تا ۱۴ در جزء اول، ۱۵ تا ۳۵ در جزء دوم، و ۴۴ در جزء سوم از مکتوبات حمزهاند، اما محمد کامل حسین
رساله شماره ۵ (میثاقُ ولیّ الزمان) از جزء اول و شماره ۱۸ (رسالة النساء الکبیرة) و شماره ۲۵ (شرطُ الامام صاحب الکشف) و شمارههای ۲۹ تا ۳۲ (المناجاة مناجاة: ولیّ الحق، الدعاءُ المستجابُ، التقدیس دعاء السادقین «الصادقین» و ذکرُ معرفةِ الامام) و رساله ۳۵ (رسالةُ الغیبة) را از جزء دوم و رساله ۴۴ (رسالةُ بنی ابی حِمار) را از جزء سوم، جزو آثار حمزه ذکر نکرده است.
همچنین رسالههای دیگری، که در مجموعه رسائل الحکمة موجود نیست، از تألیفات حمزه شمرده شده است.
(۱) یحیی بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، المعروف بصلة تاریخ اوتیخا، چاپ
عمر عبدالسلام تدمری، طرابلس ۱۹۹۰.
(۲) انوریاسین، وانل سید، و
بهاء
الدین سیفاللّه، بین العقل و النبی، پاریس ۱۹۸۱.
(۳) عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳.
(۴) محمداحمد خطیب، عقیدة الدروز: عرضٌ و نقض، ریاض ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۵) رسائل الحکمة، لحمزة بن علی، اسماعیل تمیمی، و
بهاء
الدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶.
(۶) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۹۹.
(۷) نجیب عسراوی، المذهب التوحیدی الدرزی، برزیل ۱۹۹۰.
(۸) سلیمان سلیم علمالدین، تَذَکَّر یا مروان: المدارس الفکریة و التیارات السیاسیة و دعوة التوحید الدرزیّة، بیروت ۱۹۹۸.
(۹) مصطفی غالب، الحرکات الباطنیة فیالاسلام، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۱۰) احمد بن عبداللّه کرمانی، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامراللّه، در محمد کامل حسین، طائفة الدروز: تاریخها و عقائدها، قاهره ۱۹۶۲.
(۱۱) محمد کامل حسین، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامراللّه.
(۱۲) احمد بن علی مَقریزی، کتاب الخطط المقریزیة، ج۳، مصر ۱۳۲۵.
(۱۳) Nejla M. Abu-Izzeddin, The Druzes: a new study of their history, Faith and society, Leiden ۱۹۸۴;
(۱۴) Farhad Daftary, The Isma Ilis: their history and doctrines, Cambridge ۱۹۹۲;
(۱۵) EI۲, s.v. "Hamza b. `ALi " (by W. Madelung).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حمزة بن علی زوزَنی»، شماره۶۵۳۷.