• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حقیقت تقوا (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





حقیقت تقوا: (لَارَیْبَ فیهِ هُدیً لِلْمُتَّقینَ)
حقیقت تقوا: «تقوا» در اصل از ماده «وقاية» به معنى «نگهدارى يا خويشتندارى» است.
به تعبير ديگر يک نيروى كنترل درونى است كه انسان را در برابر طغيان شهوات حفظ مى‌كند.
در واقع نقش ترمز نيرومندى را دارد كه ماشين وجود انسان را در پرتگاه‌ها حفظ و از تندروی‌هاى خطرناک، بازمى‌دارد.
به همين دليل امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) «تقوا» را به عنوان يک دژ نيرومند در برابر خطرات گناه شمرده است، آنجا كه مى‌فرمايد:




به موردی از کاربرد حقیقت تقوا در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - حقیقت تقوا (آیه ۲ سوره بقره)

(ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ)
(اين كتاب با عظمتى است كه هيچگونه شكى در آن نيست و مايه هدایت پرهيزكاران است.)

۱.۱.۱ - حقیقت تقوا در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: متقین عبارتند از مؤمنین، چون تقوی از اوصاف خاصه طبقه معینی از مؤمنین نیست و این‌طور نیست که تقوی صفت مرتبه‌ای از مراتب ایمان باشد، که دارندگان مرتبه پائین‌تر، مؤمن بی‌تقوی باشند و در نتیجه تقوی مانند احسان و اخبات و خلوص، یکی از مقامات ایمان باشد، بلکه صفتی است که با تمامی مراتب ایمان جمع می‌شود، مگر آن‌که ایمان، ایمان واقعی نباشد.
دلیل این مدعا این است: خدای تعالی دنبال این کلمه، یعنی کلمه (متقین)، وقتی اوصاف آن‌را بیان می‌کند، از میانه طبقات مؤمنین، با آن همه اختلاف که در طبقات آنان است، طبقه معینی را مورد نظر قرار نمی‌دهد و طوری متقین را توصیف نمی‌کند که شامل طبقه معینی شود.


۱.۲ - حقیقت تقوا (آیه ۱۵۶ سوره اعراف)

(وَ اكْتُبْ لَنَا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِي الآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاء وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ الَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ)
(و براى ما، در اين دنیا و سراى ديگر، نيكى مقرّر فرما؛ چه اين‌كه ما به سوى تو بازگشت كرده‌ايم.» خداوند در برابر اين تقاضا، به موسی گفت: «مجازاتم را به هر كس بخواهم و سزاوار ببينم مى‌رسانم و رحمتم همه چيز را فرا گرفته و آن‌ را براى كسانى كه تقوا پيشه كنند و زکات بپردازند و كسانى كه به آیات ما ايمان مى‌آورند، مقرّر خواهم داشت.)

۱.۱.۱ - حقیقت تقوا در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: (فَسَاَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ الَّذِینَ هُمْ بِآیاتِنا یُؤْمِنُونَ) این جمله تفریع بر جمله‌ (عَذابِی اُصِیبُ بِهِ مَنْ اَشاءُ وَ رَحْمَتِی...) است و معنای آن این است که لازمه وجوب اصابه عذاب به پاره‌ای از مردم و شمول رحمت بر تمامی موجودات این است که رحمت را بر آن بعض دیگر که عبارتند از: پرهیزکاران و دهندگان زکات واجب کنم.
خدای سبحان مشمولین رحمت خود را به اوصاف عامی توصیف کرده و فرموده: هر کس تقوی داشته باشد و زکات دهد و به آیات خدا ایمان آورد و نفرموده: هر کس از شما چنین و چنان باشد هم‌چنان که مشمولین عذاب را هم به طور عموم ذکر کرد و به قوم و قبیله موسی (علیه‌السّلام) اختصاص نداد و فرمود: هر که را بخواهم تا نتیجه این بیان عام نیز عمومیت داشته باشد.


۱.۳ - حقیقت تقوا (آیه ۴۱ سوره مرسلات)

(إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلَالٍ وَ عُيُونٍ)
(در آن روز پرهيزگاران در سايه‌هاى درختان بهشتى و در ميان چشمه‌ها قرار دارند.)

۱.۱.۱ - حقیقت تقوا در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: (إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلالٍ وَ عُيُونٍ وَ فَواكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ‌)... (الْمُحْسِنِينَ) مراد از كلمه ظلال سايه‌هاى بهشت و مراد از كلمه عيون چشمه‌هاى آن است، كه اهل بهشت از آن سايه‌ها استفاده نموده و از آن چشمه‌ها مى‌نوشند و كلمه فواكه جمع فاكهه است كه به معناى ميوه است.


۱.۳.۲ - حقیقت تقوا در تفسیر نمونه

در احاديث اسلامى و همچنين كلمات دانشمندان، تشبيهات فراوانى براى تجسم حالت تقوا بيان شده است، مثلا بعضى تقوا را به حالت كسى تشبيه كرده‌اند كه از يک سرزمين پر از خار عبور مى‌كند، سعى دارد دامن خود را كاملا برچيند و با احتياط گام بردارد، مبادا نوک خارى در پايش بنشيند و يا دامنش را بگيرد. عبداللّه معتز، اين سخن را به شعر درآورده و گفته است:
خلّ الذّنوب صغيرهاو كبيرها فهو التّقى
و اصنع كماش فوق ارض الشّوك يحذر ما يرى
لا تحقرنّ صغيرةانّ الجبال من الحصى

راغب در كتاب مفردات مى‌گويد: «وقاية» به معنى نگهدارى اشياء است در برابر امورى كه به آن‌ها زيان و آزار مى‌رساند و تقوا قرار دادن روح است در يک پوشش حفاظتى در برابر خطرها و لذا گاهى تقوا را به خوف تفسير كرده‌اند، در حالى كه خوف، سبب تقوا مى‌شود و در عرف شرع، تقوا به معنى خويشتندارى در برابر گناهان است و «كمال تقوا» آن است كه از مشتبهات اجتناب شود.
«گناهان را از كوچک و بزرگ ترک كن كه حقيقت تقوا همين است»، «همچون كسى باش كه در يک زمين پرخار با نهايت احتياط گام برمى‌دارد و پيوسته مراقب اطراف خويش است»، «گناهان صغیره را كوچک مشمر كه كوه‌ها از سنگ‌ريزه‌ها تشكيل شده است.» نهج:اعْلَمُوا عِبادَ اللهِ، أَنَّ التَّقْوَى دارُ حِصْن عَزِيز}}
«اى بندگان خدا! بدانيد كه تقوا قلعه‌اى محكم و غيرقابل نفوذ است.» (شرح‌های خطبه: )}}
از اين تشبيه به خوبى استفاده مى‌شود كه تقوا اين نيست كه انسان، انزوا و گوشه‌گيرى انتخاب كند، بلكه بايد در دل اجتماع باشد و اگر اجتماع آلوده باشد خود را حفظ كند.
على (علیه‌السلام) درباره تقوا مى‌فرمايد:
بايد توجه داشت كه تقوا داراى شاخه‌ها و شعبى است، تقواى مالى و اقتصادى، تقواى جنسى و تقواى اجتماعى و سياسى و مانند اين‌ها... چنان‌كه ديديم، قرآن بزرگترين امتياز را براى تقوا قرار داده و آن را معيار سنجش ارزش انسان‌ها مى‌شمرد و بهترين زاد و توشه مى‌داند:
(... وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ اَلزّٰادِ اَلتَّقْوىٰ‌...)
در جاى ديگر لباس تقوا را بهترين لباس براى انسان مى‌شمرد:
(... وَ لِبٰاسُ اَلتَّقْوىٰ ذٰلِكَ خَيْرٌ...)
در آيات متعددى يكى از نخستين اصول دعوت انبيا را «تقوا» ذكر كرده و بالاخره در جاى ديگر، اهميّت اين موضوع را تا آن حدّ بالا برده كه خدا را «اهل تقوا» مى‌شمرد و مى‌گويد:
(... هُوَ أَهْلُ اَلتَّقْوىٰ وَ أَهْلُ اَلْمَغْفِرَةِ)
قرآن تقوا را نور الهى مى‌داند كه هرجا راسخ شود، علم و دانش مى‌آفريند:
(... وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اَللّٰهُ‌...)
و نيز «نيكى» و «تقوا» را قرين هم مى‌شمرد:
(... وَ تَعٰاوَنُوا عَلَى اَلْبِرِّ وَ اَلتَّقْوىٰ‌...)
و «عدالت» را قرين «تقوا» ذكر مى‌كند:
(... اِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوىٰ‌...)
قرآن اشاراتى دارد كه پرده از روى حقيقت تقوا برمى‌دارد: در آيات متعددى جاى تقوا را «قلب» مى‌شمرد، از جمله مى‌فرمايد:
(... أُولٰئِكَ اَلَّذِينَ اِمْتَحَنَ اَللّٰهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوىٰ‌...)
«آن‌ها كه صداى خود را در برابر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پايين مى‌آورند و رعايت ادب مى‌كنند، كسانى هستند كه خداوند قلوبشان را براى پذيرش تقوا آزموده است.»
قرآن «تقوا» را نقطه مقابل «فجور» ذكر كرده، چنان‌كه در آيه ۸ سوره شمس مى‌خوانيم:
(فَأَلْهَمَهٰا فُجُورَهٰا وَ تَقْوٰاهٰا)
«خداوند انسان را آفريد و راه فجور و تقوا را به او نشان داد.»
قرآن هر عملى را كه از روح اخلاص و ايمان و نيّت پاک سرچشمه گرفته باشد براساس «تقوا» مى‌شمرد، چنان‌كه در آيه ۱۰۸ سوره توبه درباره مسجد «قبا» كه منافقان مسجد «ضرار» را در مقابل آن ساختند، مى‌فرمايد:
(... لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى اَلتَّقْوىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ‌...)
«مسجدى كه از روز نخست بر شالوده تقوا باشد شايسته‌تر است كه در آن نماز بخوانى.»
از مجموع اين آيات به خوبى استفاده مى‌شود كه «تقوا» همان احساس مسؤوليّت و تعهّدى است كه به دنبال رسوخ ايمان در قلب بر وجود انسان حاكم مى‌شود و او را از فجور و گناه بازمى‌دارد، به نيكى و پاكى و عدالت دعوت مى‌كند، اعمال آدمى را خالص مى‌گرداند و فكر و نيّت او را از آلودگی‌ها مى‌شويد.
هنگامى كه به ريشه لغوى اين كلمه بازمى‌گرديم به همين نتيجه مى‌رسيم، زيرا - همان‌طور كه گفتيم - «تقوا» از «وقاية» به معنى كوشش در حفظ و نگهدارى چيزى است و منظور در اين‌گونه موارد، نگهدارى روح و جان از هرگونه آلودگى و متمركز ساختن نيروها در امورى است كه رضاى خدا در آن است.
بعضى از بزرگان براى تقوا سه مرحله قايل شده‌اند:
نگهدارى نفس از عذاب جاويدان از طريق تحصيل اعتقادات صحيح.
پرهيز از هرگونه گناه، اعم از ترک واجب و فعل معصيت.
خويشتندارى در برابر آن‌چه قلب آدمى را به خود مشغول مى‌دارد و از حق منصرف مى‌كند و اين تقواى خواص، بلكه خاص الخاص است.
در نهج البلاغه (خطبه ۱۹۰) مى‌خوانيم:
در روايات اسلامى مى‌خوانيم كه «تقوا» يک درجه بالاتر از «ايمان» و يک درجه پايين‌تر از «يقين» است، امام على بن موسى الرضا (علیه‌السلام) مى‌فرمايد:
الايمان فوق الاسلام بدرجة و التّقوى فوق الايمان بدرجة و اليقين فوق التّقوى بدرجة و ما قسّم فى النّاس شئ اقلّ من اليقين
«ايمان يک درجه برتر از اسلام است و تقوا درجه‌اى است بالاتر از ايمان و يقين درجه‌اى برتر از تقواست و هيچ‌چيز در ميان مردم كمتر از «يقين» تقسيم نشده است.»

۱. بقره/سوره۲، آیه۲.    
۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۶.    
۳. مرسلات/سوره۷۷، آیه۴۱.    
۴. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۳۳۹، خطبه ۱۵۷.    
۵. عبده، محمد، نهج البلاغه - ط مطبعه الاستقامه، ج۲، ص۶۶، خطبه ۱۵۲.    
۶. صالح، صبحی نهج البلاغه، ص۲۲۱، خطبه ۱۵۷.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۳۳۹، خطبه۱۵۷.    
۸. بحرانی، ابن میثم، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۴۸۶.    
۹. بحرانی، ابن میثم، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۴۸۹.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، ج۶، ص۱۷۲.    
۱۱. هاشمی خویی، حبیب‌الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۱۹.    
۱۲. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۱۳.    
۱۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، ج۱، ص۸۸۱.    
۱۴. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۱، ص۴۴۹.    
۱۵. بقره/سوره۲، آیه۲.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲.    
۱۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۶۹.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۴۳.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۵۸.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۱۸.    
۲۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۶.    
۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷۰.    
۲۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۳۵۸.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۷۵.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۷۶.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۴۷.    
۲۷. مرسلات/سوره۷۷، آیه۴۱.    
۲۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۸۱.    
۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۲۵۰.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۵۵.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۲۱۸.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۳۵.    
۳۳. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۳۳۹، خطبه ۱۵۷.    
۳۴. عبده، محمد، نهج البلاغه - ط مطبعه الاستقامه، ج۲، ص۶۶، خطبه ۱۵۲.    
۳۵. صالح، صبحی نهج البلاغه، ص۲۲۱، خطبه ۱۵۷.    
۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۳۳۹، خطبه۱۵۷.    
۳۷. بحرانی، ابن میثم، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۴۸۶.    
۳۸. بحرانی، ابن میثم، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۴۸۹.    
۳۹. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، ج۶، ص۱۷۲.    
۴۰. هاشمی خویی، حبیب‌الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۱۹.    
۴۱. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۱۳.    
۴۲. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۵۶۳، خطبه۲۲۹.    
۴۳. عبده، محمد، نهج البلاغه - ط مطبعه الاستقامه، ج۲، ص۲۵۰، خطبه۲۲۵.    
۴۴. صالح، صبحی نهج البلاغه، ص۳۵۱، خطبه ۲۳۰.    
۴۵. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۵۴۹، خطبه۲۳۰.    
۴۶. بحرانی، ابن میثم، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۸۵.    
۴۷. بحرانی، ابن میثم، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۸۷.    
۴۸. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمؤمنین، ج۸، ص۴۸۴.    
۴۹. هاشمی خویی، حبیب‌الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۴۱۴.    
۵۰. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۵.    
۵۱. بقره/سوره۲، آیه۱۹۷.    
۵۲. اعراف/سوره۷، آیه۲۶.    
۵۳. مدثر/سوره۷۴، آیه۵۶.    
۵۴. بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.    
۵۵. مائده/سوره۵، آیه۲.    
۵۶. مائده/سوره۵، آیه۸.    
۵۷. حجرات/سوره۴۹، آیه۳.    
۵۸. توبه/سوره۹، آیه۱۰۹.    
۵۹. مجلسی، محمد تقی، بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، ج۷۰، ص۱۳۶.    
۶۰. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۴۳۷، خطبه ۱۹۰.    
۶۱. عبده، محمد، نهج البلاغه - ط مطبعه الاستقامه، ج۲، ص۱۵۴، خطبه ۱۸۵.    
۶۲. صالح، صبحی نهج البلاغه، ص۲۸۱، خطبه ۱۹۰.    
۶۳. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۴۳۷، خطبه ۱۹۰.    
۶۴. بحرانی، ابن میثم، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۵۲.    
۶۵. بحرانی، ابن میثم، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۵۵.    
۶۶. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیر المومنین(ع)، ج۷، ص۳۰۰.    
۶۷. هاشمی خویی، حبیب‌الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۱۹۱.    
۶۸. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۱۱۰.    
۶۹. مجلسی، محمد تقی، بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، ج۷۰، ص۱۳۶.    
۷۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ص۷۹.    
۷۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۲۲، ص۲۰۳.    
۷۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۲۲، ص۲۰۷.    



• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «حقیقت تقوا»، ج۴، ص۷۱۴.






جعبه ابزار