• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حسن (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: حسن (ابهام‌زدایی).


حُسْن (به ضم حاء و سکون سین) و حَسَن‌ (به فتح حاء و سین)، از واژگان قرآن کریم به معنای زیبایی و نیکویی است. حُسْن به صورت اسم و مصدر و حَسَن به صورت صفت در قرآن کریم آمده‌اند. مشتقات این ماده که در قرآن آمده عبارتند از: حَسَنَة به معنای هر نعمت خوش آیند و شاد کننده است که به انسان می‌رسد و جمع آن حَسَنات می‌باشد. اَحْسَن اسم تفصیل است و مؤنث آن حُسْنی است. اِحْسان به معنای نیکی کردن، مُحْسِن به معنای نیکوکار، مُحْسِنِین به معنای نیکوکاران، مُحْسِنَات به معنای زنان نیکوکار، اَسْماءُ الْحُسْنی‌ به معنای نام‌های بهتر که متضمن صفات جلال و جمال خداوند است. حِسان جمع حسناء و حسنة به معنی زنان زیباروی است.



حُسْن به معنی زیبائی و نیکوئی است. در قاموس گوید: «الْحُسْنُ‌: الجَمَال» (زیبائی) در صحاح گفته: «الْحُسْنُ‌: نقیضُ الْقُبْحِ» (نیکی). حَسَن‌ وصف است به معنی زیبا و نیکو.


هر دو معنی واژه حُسْن در قرآن یافت می‌شود مثل‌: (وَلا اَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ اَزْواجٍ وَ لَوْ اَعْجَبَکَ‌ حُسْنُهُنَ‌) «و نه تو راست که آنها را به همسران دیگر عوض کنی گر چه زیبائی ایشان تو را بشگفت آورد.» و مثل‌: (وَوَصَّیْنَا الْاِنْسانَ بِوالِدَیْهِ‌ حُسْناً) «انسان را نسبت به پدر و مادرش به نیکی سفارش کرده‌ایم.» راغب گوید: حُسْن عبارت است از هر چیز سرور آور و خوش آیند. قول راغب جامع هر دو معنای فوق است زیرا خوش آیند شامل هر دو از زیبائی و نکوئی است.
حسن در قرآن هم مصدر آمده و هم اسم. مثل آیه ۸ عنکبوت که ذکر شد و مثل‌: (اِمَّا اَنْ تُعَذِّبَ وَ اِمَّا اَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ‌ حُسْناً) (يا آنان را مجازات مى‌كنى، و يا روش نيكويى در مورد آنها انتخاب مى‌نمايى.) که هر دو مصدرند و می‌شود گفت که اسمند و نحو: (وَاللَّهُ عِنْدَهُ‌ حُسْنُ‌ الْمَآبِ‌) (وَاللَّهُ عِنْدَهُ‌ حُسْنُ‌ الثَّوابِ‌) که هر دو اسمند یعنی: «برگشت خوش آیند و ثواب دلپسند نزد خداست.»

۲.۱ - حَسَن‌

حَسَن‌ (بر وزن فرس) وصف است به معنی زیبا و نیکو.
(فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ‌ حَسَنٍ‌) «پروردگارش او را پذیرفت پذیرشی نیکو.» (مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً) (كيست كه به خدا قرض نيكويى دهد؟) موارد استعمال آن: قبول حسن، قرض حسن، متاع حسن، رزق حسن، اجر حسن، بلاء حسن و غیره است.

۲.۲ - حسنة

حَسَنَة هر نعمت خوش آیند و شاد کننده است که به انسان می‌رسد و سیّئه ضدّ آن است و شامل نعمت دنیا و آخرت هر دو است‌.
(رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ) «پروردگارا به ما در دنیا نعمتی نیکو بخش و در آخرت نعمتی نیک بخش و ما را از عذاب آتش نگاه دار.» حسنة مجموعا ۲۸ بار در قرآن مجید آمده است و شامل نعمت هر دو جهان است و حتی در طاعت و شفاعت و پیروی نیز به کار رفته است‌: (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها) (هر كس كار نيكى به جا آورد، ده برابر آن پاداش دارد...) (مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً یَکُنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْها) (كسى كه شفاعت (تشويق و كمك‌) براى كار نيكى كند، سهمى از آن براى او خواهد بود...) (لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ) (به يقين براى شما در زندگى پيامبر خدا سرمشق نيكويى بود.)

۲.۳ - حَسَنات

حسنات جمع حسنة است و شامل نعمت‌های دنیا و آخرت هر دو می‌باشد (وَ بَلَوْناهُمْ‌ بِالْحَسَناتِ‌ وَ السَّیِّئاتِ‌) (و آنها را با نيكى‌ها و بدى‌ها آزموديم، شايد بازگردند.) و جمعا سه بار در قرآن یافت می‌شود:

۲.۴ - اَحْسَن و حُسْنی‌

احسن اسم تفضیل است‌.
(وَ مَنْ‌ اَحْسَنُ‌ مِنَ اللَّهِ حُکْماً) «بهتر از خدا در حکم کدام است؟» مجموعا ۳۶ بار در قرآن مجید آمده است.
مؤنّث آن حسنی است‌. (وَ کُلًّا وَعَدَ اللَّهُ‌ الْحُسْنی‌) «و خدا به همه وعده بهتر داده است» «حسنی» در این آیه و آیات دیگر باید موصوفی داشته باشد مثل‌: (وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ‌ الْحُسْنی‌) (و وعده نيک پروردگارت بر بنی‌اسرائیل، به خاطر صبر و استقامتى كه به خرج دادند، تحقّق يافت؛) و مثل‌: (لا اِلهَ اِلَّا هُوَ لَهُ الْاَسْماءُ الْحُسْنی‌...) (او خداوندى يگانه است كه معبودى جز او نيست؛ و نيكوترين نام‌ها از آن اوست.) که «کلمة» و «الاسماء» موصوف حسنی است و این کلمه ۱۷ بار در کلام اللَّه مجید تکرار شده است. در آیاتی نظیر (وَ اتَّبِعُوا اَحْسَنَ‌ ما اُنْزِلَ اِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ‌) (و از بهترين دستورهايى كه از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده پيروى كنيد.) (نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ‌ اَحْسَنَ‌ ما عَمِلُوا) (آنها كسانى هستند كه ما بهترين اعمالشان را قبول مى‌كنيم.) غرض آن نیست که: با حسن تابع شوید و به حسن تابع نشوید یا احسن را قبول می‌کنیم ولی حسن را نه بلکه شاید غرض آن است که ما انزل اللَّه همه احسن است و آنچه خدا قبول کند همه احسن است.

۲.۵ - اِحْسان

احسان مصدر باب افعال به معنی نیکی کردن است مثل‌:
(لا تَعْبُدُونَ اِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ‌ اِحْساناً) (جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد؛ و به پدر و مادر و... نيكى كنيد.)
افعال این مادّه در قرآن مجید همه از باب افعال آمده مگر در سه موضع که از ثلاثی به کار رفته است نحو: (وَ حَسُنَ‌ اُولئِکَ رَفِیقاً) (و آنها همنشين خوبى هستند. ) و دو مورد دیگر آیه ۳۱ کهف و آیه ۷۶ فرقان است.

۲.۶ - معنای مُحْسِن

مُحْسِن به معنای نیکوکار است. مُحْسِنِین به معنای نیکوکاران و مُحْسِنَات به معنای زنان نیکوکار است. به نظر می‌آید که این اسماء فاعل در قرآن به جای صفت مشبهه به کار رفته‌اند و از آنها ثبوت اراده شده است چنانکه با مراجعه روشن خواهد شد.
(اَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ‌) (دین و آيين چه كسى بهتر از آن كس است كه خود را تسليم خدا كند، و نيكوكار باشد.) (اِنَّ اللَّهَ یُحِبُ‌ الْمُحْسِنِینَ‌) (خداوند، نيكوكاران را دوست مى‌دارد.) (فَاِنَّ اللَّهَ اَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ‌ مِنْکُنَّ اَجْراً عَظِیماً) (خداوند براى نيكوكاران شما پاداش عظيمى آماده ساخته است.) «محسنات» در قرآن فقط یکبار آمده است.

۲.۷ - بررسی چند آیه

اینک چند آیه را بررسی می‌کنیم:

۲.۷.۱ - احسان و عدل

(اِنَّ اللَّهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسانِ‌ وَ اِیتاءِ ذِی الْقُرْبی‌...) احسان بالاتر از عدل است، زیرا عدل آن است آنچه بر عهده دارد بدهد و آنچه برای اوست بگیرد؛ ولی احسان آن است بیشتر از آنچه بر عهده دارد بدهد و کمتر از آنچه برای اوست بگیرد. اختیار عدل واجب ولی اختیار احسان مستحبّ است.
توجّه‌: (الَّذِی‌ اَحْسَنَ‌ کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَاَ خَلْقَ الْاِنْسانِ مِنْ طِینٍ‌) (همان كسى كه هرچه را آفريد نيكو آفريد؛ و آفرينش‌ انسان را از گِل آغاز كرد) بعضی‌ها «خَلَقَهُ» را به فتح لام و بعضی‌ها به سکون لام و مصدر خوانده‌اند یعنی: همان خدایی که هر چه آفرید نیکو آفرید. یا: همان خدایی که خلقت همه چیز را نیکو کرد. با مقایسه آیات: (وَخَلَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً) (و همه چيز را آفريد و به دقت اندازه‌گيرى نمود.) (قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ) (بگو: خدا آفريننده همه چيز است.) (لا اِلهَ اِلَّا هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ) (هيچ معبودى جز او نيست؛ آفريدگار همه چيز است.) روشن می‌شود که همه چیز را خدا آفریده و نیکو آفریده و در میان آفریده‌ها بد وجود ندارد.
به نظر نگارنده مراد از آیه (ما نحن فیه) آن است که در این جهان میان موجودات از لحاظ خلقت و تاثیر در یکدیگر، موازنه و عدالت هست و آن سبب اعتدال و نکویی تمام اشیاء است و در آیه فرقان خواندیم‌ (وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً) همان تقدیر و‌ اندازه‌گیری موجب حسن و نیکوئی گردیده است و اصولا «خلق» در اصل معنی چنانکه راغب گفته به معنی‌ اندازه‌گیری است. این موجودات بی‌حدّ و حصر با همه اختلاف که دارند مانند آهن آلات خرد و بزرگ یک کارخانه همه مفید و همه خیر و همه در هم دیگر تاثیر دارند. چنانکه گفته‌اند:
جهان چون چشم و خطّ و خال و ابروست‌که هر چیزش بجای خویش نیکوست‌

در تفسیر منهج الصادقین ذیل آیه‌: (وَالسَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ‌) (و آسمان را برافراشت، و ميزان و قانون نهاد،) از امام (علیه‌السّلام) نقل است: ««بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَوَاتُ وَ الْاَرْضُ»». آری اگر عدل و موازنه نبود و موجودات در یکدیگر تاثیر نداشتند آسمان‌ها و زمین برپا نمی‌شدند. و این است معنی‌ (اَحْسَنَ‌ کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقَهُ‌.)

۲.۷.۲ - حساب خیر و شر

امّا حساب خیر و شرّ؛ ناگفته نماند در عالم خارج نسبت به ذات اشیا به طور قطع می‌شود گفت: که خیر و شرّی وجود ندارد آنچه هست موازنه است و تعدیل و تاثیر. خیر و شرّ عنوان ثانوی است که بر موجودات بار می‌شود. مثلا زهر مار نسبت به ما یا موجودات دیگر که از آن ضرر می‌بینند شرّ ولی نسبت به خود مار که آلت دفاع آن است و آن را در برابر دشمنانش مصون می‌دارد خیر است و قطع نظر از این دو نسبت، زهرمار نه خیر است و نه شرّ. و هکذا پس اشیاء فی حدّ نفس موصوف به خیر و شرّ نیستند و با مقایسه و نسبت به خود یا نسبت به یکدیگر خیر و یا شرّ می‌شوند و یا نسبت به یکی خیر و نسبت به دیگری شرّ می‌گردند. مثلا قرآن نسبت به مؤمنین شفا و رحمت و نسبت به ستمگران خسران و زیان است‌ (وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ اِلَّا خَساراً). (ولى ستمكاران را جز خسران و زيان نمى‌افزايد.) و چون انسان با موجودات و همچنین موجودات با یکدیگر همواره در تماسند، همواره صفت خیر و شرّ بر آنها بار است و از آنها جدا نیست انسان پیوسته بعضی چیزها را برای خود مفید می‌داند و خیر می‌نامد و بعضی چیزها را که سبب عذاب و ناراحتی اوست شرّ می‌خواند و هر گاه انسان مثل سنگ شکنجه و راحتی احساس نمی‌کرد خیر و شری در جهان نسبت به او وجود نداشت. قرآن مجید نیز روی این حساب قدم برداشته است و خیر و شرّ را از بشر قابل انفکاک نمی‌داند: (وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ اِلَیْنا تُرْجَعُونَ‌) (و شما را با بدی‌ها و خوبی‌ها آزمايش مى‌كنيم؛ و به سوى ما بازگردانده مى‌شويد.) (وَاِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ‌) (ولى هرگاه بدى و مختصر ناراحتى به او رسد، تقاضاى فراوان و مستمر براى برطرف شدن آن دارد.) (اِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً)(وَ اِذا مَسَّهُ‌ الْخَیْرُ مَنُوعاً) (هنگامى كه بدى به او رسد بى‌تابى مى‌كند)(و هنگامى كه خوبى به او رسد مانع ديگران مى‌شود و بخل مى‌ورزد) (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ)(وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ‌) (پس هر كس هموزن ذرّه‌اى كار خير انجام دهد آن را مى‌بيند.)(و هر كس هموزن ذرّه‌اى كار بد كرده آن را نيز مى‌بيند.)
ناگفته نماند شرّ و خیر هر دو امر وجودی‌اند چنانکه صریح آیات فوق است، مثلا در آیه‌: (وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ‌) نمی‌شود گفت: هر که عدم را عمل کند آن را خواهد دید سیل و زلزله و غیره نسبت به انسان شرّ است و وجود است نه عدم چنانکه مثلا عسل نسبت به انسان خیر و وجود است حکم این هر دو یکسان است. فلاسفه که به عدمی بودن شرّ قائلند مثل قائلین به یزدان و اهریمن هر دو به اشتباه رفته‌اند. گرچه هر دو دسته خواسته‌اند از نسبت دادن شرّ به خدا جلوگیری کنند. ولی دسته اوّل واقعیت را درک نکرده و دسته دوّم سلطنت خدا را ناتمام نموده‌اند.

۲.۷.۳ - علت خلقت شر

چرا خدا شرّ می‌آفریند؟ خداوند اوّلا و بالذات، شرّ به وجود نمی‌آورد بلکه مردم در اثر اعمال بد پدیده‌های عالم را نسبت به خود شرّ می‌کنند، به عبارت روشن‌تر مردم از دستور حق و عدالت منحرف می‌شوند و در نتیجه خداوند برای آنها شرّ پیش می‌آورد و آنچه می‌بایست خیر و مفید شود شرّ و مضرّ می‌گردد. برای درک این مطلب باید دست به دامن قرآن زد. قرآن می‌فرماید: (فَاَعْرَضُوا فَاَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ اُکُلٍ خَمْطٍ وَ اَثْلٍ وَ شَیْ‌ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ)(ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِی اِلَّا الْکَفُورَ) (امّا آنها از خدا روى‌گردان شدند، و ما سيل ويرانگر را بر آنان فرستاديم، و دو باغ پر بركتشان را به دو باغ بى‌ارزش با ميوه‌هاى تلخ و درختان «شوره‌گز» و اندكى درخت سدر مبدّل ساختيم.)(اين كيفر را به خاطر كفرانشان به آنها داديم؛ و آيا ما كسى جز افراد كفران‌كننده را مجازات مى‌كنيم؟!) آیه صریح است در اینکه آمدن سیل و از بین رفتن وسائل زندگی قوم سباء در اثر اعراض از دستور خداوند بوده است، پس سیل را که نسبت به آنها شرّ بود، خدا فرستاد و خدا این کار را کرد چنانکه فرمود: فَاَرْسَلْنا ولی چرا خدا این شرّ را به وجود آورد؟ زیرا که آنها کفور شدند و اعراض کردند (وَ هَلْ نُجازِی اِلَّا الْکَفُورَ) چقدر خنده‌آور است بگوئیم سیل‌ نسبت به آنها شرّ نبود زیرا شرّ عدمی و سیل وجود است.
در جای دیگر می‌خوانیم‌ (وَ اِنْ تُصِبْهُمْ‌ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِکَ، قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمالِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثاً.)(ما اَصابَکَ مِنْ‌ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما اَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ...) (و اگربه آنها (منافقان‌) نيكى و پيروزى برسد، مى‌گويند: «اين، از ناحيه خداست.» و اگر به آنها بدى و شكستى برسد، مى‌گويند: «اين، از ناحيه توست.» بگو: «همه از ناحيه خداست.» پس چرا اين گروه حاضر نيستند سخنى را درك كنند؟!)(آرى، آنچه از نيكى به تو مى‌رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدى به تو مى‌رسد، از سوى خود توست...) مشرکان به رسول خدا (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم) خرده گرفته و می‌گفتند: خوبی از جانب خدا و بدی از جانب تو است که به ما می‌رسد! خدا در جواب می‌فرماید: بگو حسنه و سیّئه هر دو از جانب خداست‌ (قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ‌) در اینجا خدا هر دو را از جانب خود می‌گوید و در آیه بعدی فرموده: حسنه از جانب خداست (و اوست که حسنه می‌دهد و کسی اجبارش نمی‌کند) و سیّئه از جانب ما است یعنی ما سبب می‌شویم که خداوند سیّئه پیش می‌آورد. در قرآن کریم آیات زیادی هست که شرور و بلاها معلول اعمال ناشایست مردم است مثل‌: (وَما اَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ اَیْدِیکُمْ‌) (هر مصيبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است كه انجام داده‌ايد.) (مااَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ اِلَّا بِاِذْنِ اللَّهِ‌) در آیه اوّلی بلا را معلول عمل آدمی و در آیه دوّم از خدا میداند.
یعنی شرّ را خدا می‌آورد ولی علّت آن عمل انسان است. اگر گویند: به مقتضای‌ (الَّذِی اَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقَهُ‌) باید اینها شرّ و بد نباشند و حال آنکه قرآن مجید در شرّ و مصیبت بودن این قبیل چیزها صریح است؟!. گوئیم اینها از لحاظ تقدیر و موازنه و اثر اعمال و انتقام در مقابل طغیان، عدل و خیرند هر چند نسبت به اشخاص مجرم شرّ و مصیبت باشند چنانکه در سوره الرحمن در چند محلّ پس از ذکر عذاب‌های آخرت آیه‌: فَبِاَیِّ آلاءِ... آمده است زیرا آن عذاب‌ها نسبت به نظام عالم و مقتضای شقاوت مجرمین خیر، و از لوازم نظام کلّی عالمند گرچه نسبت به مجرمین شرّند به عبارت اخری: آنها نسبت به خدا و واقع خیرند و خدا خلقت آنها را نکو کرده ولی نسبت به اهل عذاب شرّند و در آن عیبی نیست چنانکه قرآن مؤمنان را شفا و نسبت به کفّار لا یزید الّا خسارا است. در اینجا باید حساب مصائبی را که برای امتحان و ترفیع مقام برای بعضی از بندگان پاک خدا پیش می‌آید از این حساب جدا دانست و انشاء اللَّه در کلمه صوب ذیل آیه‌ ما اَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْاَرْضِ وَ لا فِی اَنْفُسِکُمْ.. خواهد آمد.
خلاصه سخن آنکه: شرّ مثل خیر وجودی است، شرّ را خدا به وجود می‌آورد ولی سبب آن عمل آدمی است شرّ را عدمی دانستن مثل عقیده به یزدان و اهریمن هر دو باطل و اشتباه است.

۲.۸ - اَسْماءُ الْحُسْنی‌

اَسْماءُ الْحُسْنی‌ یعنی نام‌های بهتر. نام‌هایی که دلالت بر حسن دارند آن هم نه فقط حسن مطلق بلکه احسن است زیرا حسنی مؤنّث احسن می‌باشد. این اسماء قهرا معانی وصفی دارند زیرا بر نام‌هایی که معانی وصفی دارند حسن گفته نمی‌شود، مثلا اگر به درخت می‌گوئیم: درخت این حسنی ندارد، فقط نام و معرّف است ولی اگر بگوئیم بارور، آن معنای وصفی است و دلالت بر حسن دارد.
اسماء حسنی نام‌هایی است که در آنها معانی حسن ملحوظ و متضمّن صفات جلال و جمال خداوندی‌اند. (وَلِلَّهِ الْاَسْماءُ الْحُسْنی‌ فَادْعُوهُ بِها) (و بهترين نام‌ها براى خداست؛ خدا را به آن نام‌ها بخوانيد.) (قُلِ ادْعُوا اللَّهَ اَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ اَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْاَسْماءُ الْحُسْنی‌) (بگو: « «اللّه» را بخوانيد يا «رحمان» را، هركدام را بخوانيد، ذات پاكش يكى است؛ و بهترين نام‌ها براى اوست.») (اللَّهُ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ لَهُ الْاَسْماءُ الْحُسْنی‌) (او خداوندى يگانه است كه معبودى جز او نيست؛ و نيكوترين نام‌ها از آنِ اوست.) (هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْاَسْماءُ الْحُسْنی‌) (او خداوندى است هستى بخش، آفريننده‌اى ابداع‌گر، و صورتگر بى‌نظير؛ از آن اوست بهترين نام‌ها...)
عبارت "اسماء الحسنی" در چهار محل از قرآن ذکر شده است. این چهار محلّ است که در آن کلمه‌ (الْاَسْماءُ الْحُسْنی‌) آمده است و خدا با آنها خوانده می‌شود و هنگام دعا صفات حق تعالی که‌ هر یک نماینده قسمتی از تدبیر عالم و یا نشان دهنده جلال کبریائی است در نظر داعی مجسّم می‌شود. عدد اسماء حسنی در قرآن مجید بنا بر نقل المیزان ۱۲۷ است به ترتیب ذیل:

ا- اله، احَدْ، اوَّلْ، آخِرْ، اَعْلی‌، اکْرَمْ، اعْلَمْ، ارْحَمُ الرّاحِمین، احْکَمُ الْحاکِمین، احْسَنُ الْخالِقین، اهْلُ التَّقْوی، اهْلُ الْمَغْفِرَة، اقْرَبْ، ابْقی.
ب- بارِئ، باطِن، بَرّ، بَصیر، بَدیع.
ت- تَوَّاب.
ج- جَبَّار، جامِع.
ح- حَکیم، حَلیم، حَیّ، حَقّ، حَمید، حَسیب، حَفیظ، حَفیّ.
خ- خَبیر، خالِق، خَلَّاق، خَیْر، خَیْرُ الْماکِرین، خَیْرُ الرَّازِقین خَیْرُ الْفاصِلین، خَیْرُ الْحاکِمین، خَیْرُ الفاتِحین، خَیْرُ الْغافِرین، خَیْرُ الْوارِثین، خَیْرُ الرَّاحِمین، خَیْرُ الْمُنْزِلین.
ذ- ذُوالْعَرْش، ذُوالطَّوْل، ذُوانْتِقام، ذُوالْفَضْلِ الْعَظیم، ذُوالرَّحْمَة، ذُو الْقُوَّة، ذُوالْجَلالِ وَ الاکرامْ، ذُوالْمَعارِج.
ر- رَحْمن، رَحیم، رَؤُف، رَبّ، رَفیعُ الدَّرَجات، رَزَّاق، رَقیب.
س- سَمیع، سَلام، سَریعُ الْحِساب، سَریعُ الْعِقاب.
ش- شَهیدْ، شاکِرْ، [[شکور|شَکُورْ، شَدیدُ الْعِقاب، شَدیدُ الْمِحال.
ص- صَمَدْ.
ض- ظاهِرْ.
ع- عَلیمْ، عَزیزْ، عَفُوّ، عَلِیّ، عَظیمْ، عَلَّامُ الْغُیُوبْ، عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَة.
غ- غَنیّ، غَفُورْ، غالِبْ، غافِرُ الذَّنْبِ، غَفَّارْ.
ف- فالِقُ الاصْباح، فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوی، فاطِرْ، فَتَّاحْ.
ق- قَوِیّ، قُدُّوسْ، قَیُّومْ، قاهِرْ، قَهَّارْ، قَریبْ، قادِرْ، قَدیرْ قابِلُ التّوبْ، قائِمٌ عَلی‌ کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ.
ک- کَبیرْ، کَریمْ، کافی‌.
ل- لَطیف.
م- مَلِکْ، مُؤْمِنْ، مُهَیْمِنْ مُتَکَبِّرْ، مُصَوِّرْ، مَجیدْ، مُجیبْ مُبینْ، مَوْلَی، مُحیطْ، مُقیتْ، مُتَعالْ، مُحْیی، مَتینْ، مُقْتَدِرْ، مُسْتَعانْ، مُبْدِئْ، مالِکُ الْمُلْکِ.
ن- نَصیرْ، نُورْ.
و- وَهَّابْ، واحِدْ، وَلِیّ والِی، واسِعْ، وَکیلْ، وَدُودْ.
ه-‌هادی.


۲.۸.۱ - اسماء الحسنی در روایات

در توحید صدوق از حضرت رضا (علیه‌السّلام) از پدرانش از علی (علیه‌السّلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده که فرمود: «برای خدا نود و نه اسم است، هر که خدا را با آنها بخواند خدا دعای وی را اجابت کند و هر که آنها را بشمارد داخل بهشت می‌شود.»
در روایت دیگری از امام صادق (علیه‌السّلام) از پدرانش از امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده فرمود: «برای خدای تعالی نود و نه اسم است صد مگر یکی، هر که آنها را بشمارد داخل بهشت شود و آنها چنین‌اند:
اللَّه، اله، واحد، احد، صمد، اوّل، آخر، سمیع، بصیر، قدیر، قاهر، علیّ، اعلی، باقی، بدیع، باری، اکرم، ظاهر باطن، حیّ، حکیم، علیم، حلیم حقّ، حسیب، حمید، حفیّ، ربّ رحمن، رحیم، ذاری، رزّاق، رقیب، رؤوف، رائی، سلام، مؤمن مهیمن، عزیز، جبّار، متکبّر، سیّد سبّوح، شهید، صادق، صانع، طاهر، عدل، عفوّ، غفور، غنی، غیاث، فاطر، فرد، فتّاح، فالق، قدیم، ملک، قدّوس، قویّ، قریب، قیّوم، قابض، باسط، قاضی الحاجات، مجید، مولی، منّان، محیط، مبین، مقیت، مصوّر، کریم، کبیر، کافی، کاشف- ضرّ، وتر، وهّاب، ناصر، واسع، ودود،‌هادی، وفیّ، وکیل، وارث، باعث، برّ، توّاب، جلیل، جواد، خبیر، خالق، خیر الناصرین، دیّان، شکور، عظیم، لطیف، شافی. اینها که شمرده شد مجموعا صد تا است ولی لفظ جلاله داخل در عدد نیست بنابراین مجموع اسماء حسنی در روایت نود و نه است و لفظ جلاله صفت بخصوصی در آن ملحوظ نیست بلکه الزاما دال بر تمام آنهاست به کلمه «اللَّه» رجوع شود.
در نسخه ما در توحید صدوق «باعث» دو دفعه ذکر شده ولی پیداست که اشتباه چاپ است. قصود از شمردن که فرمود: هر که آنها را بشمارد داخل بهشت شود، آن است که به آنها ایمان بیاورد و بداند که خداوند دارای چنین صفاتی است. نود و نه بودن اسماء حسنی در روایت شیعه و سنّی به طور مستفیض نقل شده ولی بنا بر آنچه در قرآن و روایات دیگر و دعاها نقل شده تعداد اسماء حسنی بیشتر از این است. در المیزان ذیل آیه ۱۸۰ سوره اعراف بعد از ذکر این نکته فرموده: غایت دلالت این روایات آن است که: از جمله اسماء حسنی نود نه اسم است که از خواصّ آنها استجابت دعا و دخول بهشت است در صورت دعا کردن با آنها و شمردن آنها. ایضا در تفسیر المیزان ذیل آیه فوق از سوره اعراف بحث مفصّلی است طالبان تفصیل به آنجا رجوع کنند.

۲.۹ - حِسان

حِسان جمع حسناء و حسنة به معنی زنان زیباروی است.
(فِیهِنَّ خَیْراتٌ‌ حِسانٌ‌) (و در آن باغ‌هاى بهشتى زنانى نيكوخلق و زيبايند.) حسان جمع حسناء و حسنة به معنی زنان زیباروی است. همچنین است‌: (عَبْقَرِیٍ‌ حِسانٍ‌) (اين در حالى است كه بهشتيان بر تخت‌هايى سبز رنگ بسيار ممتاز و زيبا تكيه زده‌اند.) که جمع حسنة به معنی نیکو است.

۲.۱۰ - حُسْنَیَیْن

(قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا اِلَّا اِحْدَی‌ الْحُسْنَیَیْنِ‌) (بگو: آيا درباره ما، جز يكى از دو نيكى را انتظار داريد؟!) مراد از «حسنیینِ» شهادت و پیروزی است مسلمین به کفّار می‌گفتند: ما در پیکار و جهاد خود به یکی از دو چیز نائل می‌شویم که هر دو نیکوست یا شهید می‌شویم و یا فاتح می‌گردیم.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۱۳۴.    
۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ط دار القلم، ص۲۳۵.    
۳. ابن فارس، احمد، معجم مقائیس اللغة، ج۲، ج۵۷.    
۴. فیروزآبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، ج۴، ص۲۱۳.    
۵. جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح تاج اللغة، ج۵، ص۲۰۹۹.    
۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ط دار القلم، ص۲۳۶.    
۷. ابن فارس، احمد، معجم مقائیس اللغة، ج۲، ص۵۷.    
۸. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۲۳۵.    
۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۲.    
۱۰. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۸.    
۱۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ط دار القلم، ص۲۳۵.    
۱۲. کهف/سوره۱۸، آیه۸۶.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۳.    
۱۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴.    
۱۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۵.    
۱۶. آل عمران/سوره۳، آیه۳۷.    
۱۷. بقره/سوره۲، آیه۲۴۵.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹.    
۱۹. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۲۳۵.    
۲۰. فیروزآبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، ج۴، ص۲۱۴.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۵۱.    
۲۲. بقره/سوره۲، آیه۲۰۱.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۵۱.    
۲۴. انعام/سوره۶، آیه۱۶۰.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۲۰۴.    
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۰.    
۲۷. نساء/سوره۴، آیه۸۵.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۶.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۹۱.    
۳۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۱.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۱۴۴.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۰.    
۳۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۸.    
۳۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷۲.    
۳۵. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۴.    
۳۶. فرقان/سوره۲۵، آیه۷۰.    
۳۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۸.    
۳۸. مائده/سوره۵، آیه۵۰.    
۳۹. نساء/سوره۴، آیه۹۵.    
۴۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۷.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۶۶.    
۴۲. طه/سوره۲۰، آیه۸.    
۴۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۱۲.    
۴۴. زمر/سوره۳۹، آیه۵۵.    
۴۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۶۴.    
۴۶. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۶.    
۴۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۰۴.    
۴۸. بقره/سوره۲، آیه۸۳.    
۴۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲.    
۵۰. نساء/سوره۴، آیه۶۹.    
۵۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۸۹.    
۵۲. کهف/سوره۱۸، آیه۳۱.    
۵۳. فرقان/سوره۲۵، آیه۷۶.    
۵۴. نساء/سوره۴، آیه۱۲۵.    
۵۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۹۸.    
۵۶. بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.    
۵۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰.    
۵۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۹.    
۵۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۱.    
۶۰. نحل/سوره۱۶، آیه۹۰.    
۶۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ط دار القلم، ص۲۳۶.    
۶۲. سجده/سوره۳۲، آیه۷.    
۶۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۱۵.    
۶۴. فرقان/سوره۲۵، آیه۲.    
۶۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۵۹.    
۶۶. رعد/سوره۱۳، آیه۱۶.    
۶۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۵۱.    
۶۸. انعام/سوره۶، آیه۱۰۲.    
۶۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۴۱.    
۷۰. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ط دار القلم، ص۲۹۶.    
۷۱. رحمن/سوره۵۵، آیه۷.    
۷۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۱.    
۷۳. فیض کاشانی، ملامحسن، التفسیر الصافی، ج۷، ص۶۵.    
۷۴. کاشانی، ملا فتح‌الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج۹، ص۱۱۴.    
۷۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۲.    
۷۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۰.    
۷۷. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۵.    
۷۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲۴.    
۷۹. فصلت/سوره۴۱، آیه۵۱.    
۸۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۲.    
۸۱. معارج/سوره۷۰، آیه۲۰-۲۱.    
۸۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۶۹.    
۸۳. زلزله/سوره۹۹، آیه۷-۸.    
۸۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۹.    
۸۵. سبا/سوره۳۴، آیه۱۶-۱۷.    
۸۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۳۰.    
۸۷. نساء/سوره۴، آیه۷۸-۷۹.    
۸۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۹۰.    
۸۹. شوری/سوره۴۲، آیه۳۰.    
۹۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۶.    
۹۱. تغابن/سوره۶۴، آیه۱۱.    
۹۲. حدید/سوره۵۷، آیه۲۲.    
۹۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۰.    
۹۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷۴.    
۹۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۱۰.    
۹۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۳.    
۹۷. طه/سوره۲۰، آیه۸.    
۹۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۱۲.    
۹۹. حشر/سوره۵۹، آیه۲۴.    
۱۰۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۴۸.    
۱۰۱. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۸، ص۳۵۶.    
۱۰۲. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۸، ص۴۶۶.    
۱۰۳. صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص۱۹۵.    
۱۰۴. صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص۱۹۴.    
۱۰۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۰.    
۱۰۶. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۸، ص۳۶۳.    
۱۰۷. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۸، ص۴۷۲.    
۱۰۸. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۸، ص۳۴۹-۳۶۷.    
۱۰۹. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۸، ص۴۵۶-۴۷۸.    
۱۱۰. رحمن/سوره۵۵، آیه۷۰.    
۱۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۴.    
۱۱۲. رحمن/سوره۵۵، آیه۷۶.    
۱۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۴.    
۱۱۴. توبه/سوره۹، آیه۵۲.    
۱۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۹۵.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «حسن»، ج۲، ص۱۳۴-۱۳۵.    


رده‌های این صفحه : احسان | مفردات قرآن | واژه شناسی واژگان سوره آل عمران | واژه شناسی واژگان سوره احزاب | واژه شناسی واژگان سوره احقاف | واژه شناسی واژگان سوره اسراء | واژه شناسی واژگان سوره اعراف | واژه شناسی واژگان سوره الرحمن | واژه شناسی واژگان سوره انبیاء | واژه شناسی واژگان سوره انعام | واژه شناسی واژگان سوره انعام | واژه شناسی واژگان سوره بقره | واژه شناسی واژگان سوره بقره | واژه شناسی واژگان سوره تغابن | واژه شناسی واژگان سوره توبه | واژه شناسی واژگان سوره حدید | واژه شناسی واژگان سوره حشر | واژه شناسی واژگان سوره رعد | واژه شناسی واژگان سوره زلزله | واژه شناسی واژگان سوره زمر | واژه شناسی واژگان سوره سبأ | واژه شناسی واژگان سوره سجده | واژه شناسی واژگان سوره شوری | واژه شناسی واژگان سوره طه | واژه شناسی واژگان سوره عنکبوت | واژه شناسی واژگان سوره فرقان | واژه شناسی واژگان سوره فصلت | واژه شناسی واژگان سوره کهف | واژه شناسی واژگان سوره مائده | واژه شناسی واژگان سوره معارج | واژه شناسی واژگان سوره نحل | واژه شناسی واژگان سوره نساء | واژه شناسی واژگان سوره هود




جعبه ابزار