• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

محو واژه رسول‌الله از صلح حدیبیه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از نویسندگان سنی در پاسخ به حدیث قرطاس و مخالفت عمر بن الخطاب با دستور رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ادعا کرده است که اگر عمر با دستور آن حضرت مخالفت کرده، علی (علیه‌السّلام) نیز در قضیه صلح حدیبیه مخالفت کرده است. در این مقاله به بررسی این شبهه می‌پردازیم.



یکی از نویسندگان سنی در پاسخ به حدیث قرطاس و مخالفت عمر بن الخطاب با دستور رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گفته است:
هنگامی که آن حضرت در صلح حدیبیه صلح‌نامه نوشتند و در پایان آن، دستور دادند که محمد رسول الله را بنویسد بعد از آن مشرکین اعتراض کردند که ما شما را رسول الله نمی‌دانیم، لذا رسول الله را حذف کنید و تنها محمد بنویسید، آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به حضرت علی رضی الله عنه فرمودند: امح رسول الله (لفظ رسول الله را از پایان صلح نامه پاک کنید) اما حضرت علی رضی الله عنه در جواب ایشان فرمودند: والله لا امحوک ابداً قسم به خدا اسم شما را پاک نخواهم کرد.
حتی مسئله به آنجا رسید که آن حضرت فرمودند: به من نشان بدهید تا آن را پاک کنم. لذا خودش آن را پاک کرد.
اگر قرار باشد که کلیه اقوال آن حضرت واجب‌العمل باشد در این صورت آیا بر علی رضی الله عنه واجب بود که لفظ رسول الله را پاک کند یا خیر؟
اگر واجب بود چرا به واجب عمل نکرد؟ اگر مستحب بوده در مسئله قلم و دوات نیز مستحب بوده است.»


«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا غُنْدَرٌ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ ابی‌اِسْحَاقَ، قَالَ: سَمِعْتُ الْبَرَاءَ بْنَ عَازِبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: " لَمَّا صَالَحَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اَهْلَ الْحُدَیْبِیَةِ کَتَبَ عَلِیُّ بْنُ ابی‌طَالِبٍ بَیْنَهُمْ کِتَابًا، فَکَتَبَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، فَقَالَ الْمُشْرِکُونَ: لَا تَکْتُبْ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، لَوْ کُنْتَ رَسُولًا لَمْ نُقَاتِلْکَ، فَقَالَ لِعَلِیٍّ: امْحُهُ، فَقَالَ عَلِیٌّ: مَا اَنَا بِالَّذِی اَمْحَاهُ، فَمَحَاهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بِیَدِهِ، وَصَالَحَهُمْ عَلَی اَنْ یَدْخُلَ هُوَ وَاَصْحَابُهُ ثَلَاثَةَ اَیَّامٍ، وَلَا یَدْخُلُوهَا اِلَّا بِجُلُبَّانِ السِّلَاحِ، فَسَاَلُوهُ مَا جُلُبَّانُ السِّلَاحِ، فَقَالَ: الْقِرَابُ بِمَا فِیهِ.»

براء بن عازب گفت: زمانی که رسول خدا با اهل حدیبیه صلح کرد، علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) نویسنده صلح‌نامه بود؛ پس نوشت: «محمد رسول الله». مشرکان گفتند: ننویس «محمد رسول الله» اگر تو رسول خدا بودی، ما با تو نمی‌جنگیدیم. پس آن حضرت به علی (علیه‌السّلام) فرمود: آن را پاک کن. علی (علیه‌السّلام) فرمود: من کسی نیستم که آن را پاک کنم؛ پس رسول خدا با دست خود آن را پاک کرد و با مشرکان توافق کرد که...
تردیدی نیست که این قضیه با قضیه مخالفت عمر بن الخطاب در رزیة الخمیس، قابل قیاس نیست و تفاوت زیادی بین این دو وجود دارد. برای روشن شدن حقیقت باید به چند نکته اساسی توجه نمود:


در صلح حدبیه درخواست‌کننده سهیل بن عمرو بوده نه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم). طبق روایتی که نسائی در خصائص امیرمؤمنان و در سنن کبرای خود نقل کرده است، درخواست کننده محو جمله «رسول الله» از صلح‌نامه، یکی از مشرکان به نام سهیل بن عمرو بوده است، نه شخص رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم). و امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) در پاسخ به او گفت که هرگز آن را محو نخواهد کرد:
«اَخْبَرَنِی مُعَاوِیَةُ بْنُ صَالِحٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ صَالِحٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ هَاشِمٍ الْجَنْبِیُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اِسْحَاقَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ کَعْبٍ الْقُرَظِیِّ، عَنْ عَلْقَمَةَ بْنَ قَیْسٍ، قَالَ: قُلْتُ لِعَلِیٍّ: " تَجْعَلُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ ابن‌اُکْلَةَ الاَکْبَادَ حَکَمًا؟ قَالَ: اِنِّی کُنْتُ کَاتِبَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَوْمَ الْحُدَیْبِیَةِ، فَکَتَبَ: هَذَا مَا صَالَحَ عَلَیْهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، وَسُهَیْلُ بْنُ عَمْرٍو، فَقَالَ سُهَیْلٌ: لَوْ عَلِمْنَا اَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ مَا قَاتَلْنَاهُ، امْحُهَا، فَقُلْتُ: هُوَ وَاللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ، وَاِنْ رَغِمَ اَنْفُکَ، لا وَاللَّهِ، لا اَمْحُهَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اَرِنِی مَکَانَهَا، فَاَرَیْتُهُ فَمَحَاهَا.»
از علقمة بن قیس نقل شده است که به علی (علیه‌السّلام) گفتم: آیا بین خود و بین فرزند جگرخوار، حَکَم (داور) قرار می‌دهی؟ فرمود: من در روز حدیبیه کاتب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بودم پس نوشت (م): این صلح نامه‌ای است بین محمد رسول الله و سهیل بن عمرو. پس سهیل گفت: اگر ما می‌دانستیم که او رسول خدا است، با او نمی‌جنگیدیم، آن را پاک کن. من گفتم: به خدا سوگند که او رسول خدا است، اگر چه بر خلاف میل تو باشد، به خدا سوگند آن را پاک نمی‌کنم. پس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: جای آن را به من نشان بده، پس نشان دادم و آن حضرت آن را محو کرد.
ابن‌حجر عسقلانی نیز همین روایت را در فتح الباری نقل کرده است:
وللنسائی من طریق علقمة بن قیس عن علی قال کنت کاتب النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یوم الحدیبیة فکتبت هذا ما صالح علیه محمد رسول الله فقال سهیل لو علمنا انه رسول الله ما قاتلناه امحها فقلت هو والله رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وان رغم انفک لا والله لا امحوها.
پس بر طبق این روایت، امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) با دستور رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مخالفت نکرده است؛ بلکه با دستور نماینده مشرکان؛ یعنی سهیل بن عمرو مخالفت کرده است.


دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حدیبیه، لازم الاجرا نبود. به طور قطع دستور رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حدیبیه، دستور وجوبی و لازم الاجرا نبوده است؛ زیرا ممکن نیست که امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) با چنین دستوری مخالف نماید؛ زیرا آن حضرت به خوبی می‌دانست که سرپیچی از فرمان آن حضرت چه عواقبی خواهد داشت. خداوند در این باره می‌فرماید:
«وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فیها وَلَهُ عَذابٌ مُهین؛ و آن کس که نافرمانی خدا و پیامبرش را کند و از مرزهای او تجاوز نماید، او را در آتشی وارد می‌کند که جاودانه در آن خواهد ماند و برای او مجازات خوارکننده‌ای است.»
از این رو بزرگان اهل‌سنت تصریح کرده‌اند، که امیرمؤمنان با قرائنی متوجه شده بود که این دستور وجوبی و حتمی نیست و لذا از محو «رسول الله» از صلح‌نامه خودداری کرد.

۴.۱ - سخن ابن‌حجر

ابن‌حجر عسقلانی در این باره گفته است:
وکان علیا فهم ان امره له بذلک لیس متحتما فلذلک امتنع من امتثاله
برداشت علی (علیه‌السّلام) این بود که این دستور حتمی نیست؛ پس به همین خاطر از امتثال دستور آن حضرت امتناع کرد.

۴.۲ - سخن بدرالدین عیین

بدرالدین عیین نیز در عمدة القاری نوشته است:
وقول علی، رضی الله تعالی عنه: ما انا بالذی امحاه، لیس بمخالفة لامر رسول الله، (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لانه علم بالقرینة ان الامر لیس للایجاب.
این گفته علی (علیه‌السّلام) که «من کسی نیستم که آن را محو کنم» مخالفت با دستور رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیست؛ چرا که آن حضرت با قرینه می‌دانست که این دستور ایجابی نیست.

۴.۳ - سخن قسطلانی

قسطلانی نیز در شرح این قضیه می‌نویسد:
(ما انا بالذی امحاه) لیس بمخالفة لامره علیه الصلاة والسلام بل علم بالقرینة ان الامر لیس للایجاب.
این گفته علی (علیه‌السّلام) «من کسی نیستم که آن را محو کنم» مخالفت با دستور رسول خدا که سلام و صلوات خدا بر او باد، نیست؛ بلکه با قرینه می‌دانست که این دستور ایجابی نیست.

۴.۴ - سخن کرمانی

کرمانی، یکی دیگر از شارحان صحیح بخاری می‌نویسد:
فان قلت: کیف جاز لعلی مخالفة امر رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)؟ قلت: بالقرینة انه لیس للایجاب.
اگر بگویی: چگونه جایز است که علی (علیه‌السّلام) با دستور رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وسلم مخالفت کرده باشد؟ می‌گویم: با قرینه فهمید که آن دستور ایجابی نبوده است.

۴.۵ - فضیلت امیرمؤمنان

حتی تعدادی از بزرگان اهل‌سنت، این کار امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) را جزء فضائل آن حضرت به شمار آورده و گفته‌اند که این کار به خاطر رعایت ادب بوده است.

۴.۵.۱ - سخن ابن‌بطال

ابن‌بطال قرطبی، در شرح صحیح بخاری در این باره می‌نویسد:
واباءة علیّ من محو (رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ادب منه وایمان ولیس بعصیان فیما امره به، والعصیان‌هاهنا ابر من الطاعة له واجمل فی التادب والاکرام.
خودداری علی (علیه‌السّلام) از محو جمله «رسول الله» نشانه ادب و ایمان او است، نه این که عصیان و سرپیچی از دستور رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باشد. سرپیچی در این جا، بهتر از اطاعت، و از جهت ادب و احترام، زیباتر بوده است.

۴.۵.۲ - سخن نووی

و علامه نووی در شرح صحیح مسلم می‌گوید:
وهذا الذی فعله علی رضی الله عنه من باب الادب المستحب لانه لم یفهم من النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تحتیم محو علی بنفسه ولهذا لم ینکر ولو حتم محوه بنفسه لم یجز لعلی ترکه ولما اقره النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علی المخالفة.
این کار علی (علیه‌السّلام) از باب ادب مستحب بوده است؛ زیرا فهمیده نمی‌شود که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لازم دانسته است که علی (علیه‌السّلام) خودش محو کند؛ به همین خاطر رسول خدا اشکال نگرفت. اگر محو کردن توسط خود علی حتمی بود، برای او جایز نبود که آن را ترک کند و رسول خدا او را بر مخالفتش تایید نمی‌کرد.

۴.۵.۳ - سخن صالحی شامی

صالحی شامی نیز همین سخن را تکرار کرده است:
التاسع والعشرون: امتناع علی - رضی الله عنه - من محو لفظ «رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) » من باب الادب المستحب، لانه لم یفهم من النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تحتیم محو علی بنفسه، ولهذا لم ینکر علیه، ولو تحتم محوه بنفسه لم یجز لعلی ترکه، ولما اقره النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علی الخالفة.

۴.۵.۴ - سخن هروی

ملا علی هروی همین مطلب را از علما نقل کرده است:
قال العلماء: وهذا الذی فعله علی من باب الادب المستحب لانه (لم) یفهم من النبی تحتیم محو علی نفسه، ولهذا لم ینکره علیه، ولو حتم محوه بنفسه لم یجز لعلی ترکه.

۴.۶ - کوتاهی خلیفه دوم

اما در قضیه قرطاس، فرمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قطعا وجوبی بوده است، برای اثبات این قضیه، قرائن زیادی وجود دارد:
الف: تعبیر ابن‌عباس از این قضیه به رزیه و مصیبت جانسوز:
اِنَّ الرَّزِیَّةَ کُلَّ الرَّزِیَّةِ مَا حَالَ بَیْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وَبَیْنَ کِتَابِهِ.
ب: بیرون کردن حضرت صحابه را از منزل:
فَاخْتَلَفُوا وَکَثُرَ اللَّغَطُ. قَالَ: «قُومُوا عَنِّی».
ج: نامه‌ای که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌خواست بنویسد، قرار بود تا ابد ضامن عدم ضلالت شود، و دستور به آوردن قلم و دوات برای نوشتن چنین نامه‌ای نمی‌تواند استحبابی باشد.
اَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ اَبَدًا.
د: قرار بود که این نامه مانع هر گونه اختلاف شود:
اکتب لکم کتابا لا تختلفوا بعدی ابدا.
این نامه به صورتی بود که بعد از آن حتی دو نفر نیز با یکدیگر اختلاف نمی‌کردند:
اَکْتُبْ لَکُمْ فیه کِتَاباً لاَ یَخْتَلِفُ مِنْکُمْ رَجُلاَنِ بعدی


پاسخ امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) با تعبیر عمر متفاوت است.

۵.۱ - تعبیر امیرمؤمنان

در صلح حدیبیه وقتی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) خواستند جمله «رسول الله» را از صلح‌نامه پاک کند، آن حضرت با کمال ادب و احترام عرض کرد:
مَا اَنَا بِالَّذِی اَمْحَاهُ.
من توانائی چنین کاری را ندارم.
و یا بر طبق نقل ابن‌ابی‌الحدید فرمودند:
یا رسول الله، لا تشجعنی نفسی علی محو اسمک من النبوة، قال: فقضی علیه، فمحاه بیده.
‌ای پیام آور خدا! مرا برای حذف نام خودت وادار مساز، (مرا معذور بدار)، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز عذر علی را پذیرفت و خود به دست مبارکش آن را حذف نمود.

۵.۲ - تعبیر خلیفه دوم

اما در قضیه قرطاس، وقتی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درخواست قلم و دوات کرد، صحابه به نزاع با یکدیگر و سر و صدا پرداختند و عمر بن خطاب فریاد زد:
ان الرجل لیهجر.
چنانچه ابوحامد غزالی می‌نویسد:
ولما مات رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قال قبل وفاته ائتوا بدواة وبیضاء لازیل لکم اشکال الامر واذکر لکم من المستحق لها بعدی. قال عمر رضی الله عنه دعوا الرجل فانه لیهجر
وقتی رسول خدا از دنیا رفت، قبل از وفاتش فرمود: دوات و کاغذی بیاورید، تا اشکال کار شما را برطرف کنم و نام فرد شایسته بعد از خودم را بنویسم. عمر گفت: رها کنید که این مرد هذیان می‌گوید.
[۲۱] الغزالی، ابوحامد محمد بن محمد (متوفای۵۰۵هـ)، سرّ العالمین وکشف ما فی الدارین، ج۱، ص۱۸، تحقیق: محمد حسن محمد حسن اسماعیل واحمد فرید المزیدی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت/ لبنان، الطبعة: الاولی، ۱۴۲۴هـ ۲۰۰۳م.

و عکبری بغدادی می‌نویسد:
ومنه قول عمر بن الخطاب رضی الله عنه مرض رسول الله ان الرجل لیهجر علی عادة العرب.
از جمله آن‌ها این سخن عمر است که گفت: رسول خدا مریض شده، این مرد هذیان می‌گوید. بنابر عادتی که عرب داشتند.
و طبق نقل بخاری عمر گفت:
اِنَّ النَّبِیَّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَنَا کِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا.
بیماری بر رسول خدا غلبه کرده است، کتاب خدا که در نزد ما است کفایت می‌کند.
یعنی آن قدر بیماری بر او غلبه کرده است که نمی‌داند چه می‌گوید.


پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در قضیه قرطاس غمناک شدند.
در صلح حدیبیه، وقتی امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) از پاک کردن «رسول الله» از صلح نامه خودداری کرد، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نه تنها ناراحت نشد؛ بلکه فرمود: آن را به من نشان دهید تا خودم آن را پاک کنم.
ولی در قضیه قرطاس آن چنان ناراحت شدند که صحابه را از خانه خود بیرون کردند:

۶.۱ - نقل بخاری

فَاخْتَلَفُوا وَکَثُرَ اللَّغَطُ. قَالَ: «قُومُوا عَنِّی».
وقتی صحابه اختلاف و سر و صدا کردند، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: از پیش من بیرون بروید.

۶.۲ - نقل احمد بن حنبل

و طبق نقل احمد بن حنبل، آن حضرت غمگین شدند:
فلما اکثروا اللغط والاختلاف وغمّ رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم).
وقتی اختلاف و سر و صدا زیاد شد، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) غمگین شدند.

۶.۳ - نقل بلاذری

و بلاذری نوشته است:
فغم ذلک رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) واضجره.
سخن اصحاب، آن حضرت را غمگین و آزرده خاطر کرد

۶.۴ - نقل ابن‌سعد

ابن‌سعد نیز در طبقات الکبری این تعبیر را آورده است:
وغموا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم).
بنابراین، قضیه مخالفت عمر بن الخطاب، با قضیه حدیبیه تفاوت اساسی دارد. طبق اعتراف بزرگان اهل سنت، عملکرد امیرمؤمنان (علیه‌السّلام)، ادب و نزاکت آن حضرت را ثابت می‌کند؛ اما قضیه عمر بن الخطاب این چنین نیست؛ بلکه مخالفت صریح با دستور رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) محسوب می‌شود.
آیا عمر بن الخطاب، مشمول آیات ذیل نمی‌شود؟
«وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فیها وَلَهُ عَذابٌ مُهین؛ و آن کس که نافرمانی خدا و پیامبرش را کند و از مرزهای او تجاوز نماید، او را در آتشی وارد می‌کند که جاودانه در آن خواهد ماند و برای او مجازات خوارکننده‌ای است.»
وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ فَاُولئِکَ هُمُ الْکافِرُون.
وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ فَاُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُون.
وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ فَاُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون.


۱. أبوعبدالله البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، ج۳، ص۱۸۴.    
۲. أبوعبدالله البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، ج۳، ص۱۸۴، ح۲۶۹۸، کتاب الصلح، ب۶، باب کَیْفَ یُکْتَبُ هَذَا مَا صَالَحَ فُلاَنُ بْنُ فُلاَن وَفُلاَنُ بْنُ فُلاَن وَاِنْ لَمْ یَنْسُبْهُ اِلَی قَبِیلَتِهِ، اَوْ نَسَبِهِ.    
۳. النسائی، ابوعبد الرحمن احمد بن شعیب بن علی (متوفای۳۰۳ ه)، خصائص امیرمؤمنان علی بن ابی‌طالب، ج۱، ص۱۴۹.    
۴. النسائی، ابوعبد الرحمن احمد بن شعیب بن علی (متوفای۳۰۳ ه)، السنن الکبری، ج۷، ص۴۸۲، ح۸۵۲۳.    
۵. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۷، ص۵۰۳، تحقیق:محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة - بیروت.    
۶. نساء/سوره۴، آیه۱۴.    
۷. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۷، ص۵۰۳، تحقیق:محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة - بیروت.    
۸. العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن احمد (متوفای ۸۵۵ه)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج۱۳، ص۲۷۵، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.    
۹. القسطلانی، احمد بن محمد الخطیب (متوفای ۹۲۳ه)، ارشاد الساری، ج۴، ص۴۲۲، کتاب الصلح، باب کَیْفَ یُکْتَبُ هَذَا مَا صَالَحَ فُلاَنُ بْنُ فُلاَن.    
۱۰. الکرمانی، محمد بن یوسف بن علی (متوفای ۷۸۶ه)، البخاری بشرح الکرمانی (الکواکب الدراری شرح الکرمانی للبخاری)، ج۱۲، ص۸، ناشر:دار احیاء التراث العربی، بیروت الطبعة الثانیة، ۱۴۰۱ه ۱۹۸۱م.    
۱۱. ابن‌بطال البکری القرطبی، ابوالحسن علی بن خلف بن عبد الملک (متوفای۴۴۹ه)، شرح صحیح البخاری، ج۸، ص۸۸، تحقیق:ابوتمیم یاسر بن ابراهیم، ناشر:مکتبة الرشد - السعودیة/ الریاض، الطبعة:الثانیة، ۱۴۲۳ه - ۲۰۰۳م.    
۱۲. النووی الشافعی، محیی الدین ابوزکریا یحیی بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفای۶۷۶ ه)، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج۱۲، ص۱۳۵، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۳۹۲ ه.    
۱۳. الصالحی الشامی، محمد بن یوسف (متوفای۹۴۲ه)، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۵، ص۷۷، تحقیق:عادل احمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۴ه.    
۱۴. ملا علی القاری، نورالدین ابوالحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای۱۰۱۴ه)، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج۶، ص۲۶۱۵، تحقیق:جمال عیتانی، ناشر:دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۲۲ه - ۲۰۰۱م.    
۱۵. صحیح البخاری، ج۳، ص۱۲۵۹، کتاب العلم، ب ۳۹، باب کِتَابَةِ الْعِلْمِ.    
۱۶. صحیح البخاری، ج۳، ص۱۲۵۹، کتاب العلم، ب ۳۹، باب کِتَابَةِ الْعِلْمِ.    
۱۷. صحیح مسلم، ج۳، ص۱۲۵۹، کتاب الوصیة باب ترک الوصیة لمن لیس عنده شیء.    
۱۸. الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای۳۶۰ه)، المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۳۶، ح۱۰۹۶۱، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۴ه - ۱۹۸۳م.    
۱۹. الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۴۱۵.    
۲۰. ابن ابی‌الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ ه)، شرح نهج البلاغة، ج۲، ص۲۷۵.    
۲۱. الغزالی، ابوحامد محمد بن محمد (متوفای۵۰۵هـ)، سرّ العالمین وکشف ما فی الدارین، ج۱، ص۱۸، تحقیق: محمد حسن محمد حسن اسماعیل واحمد فرید المزیدی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت/ لبنان، الطبعة: الاولی، ۱۴۲۴هـ ۲۰۰۳م.
۲۲. العکبری البغدادی، ابوالبقاء محب الدین عبدالله بن الحسین بن عبدالله (متوفای۶۱۶ه)، دیوان المتنبی، ج۱، ص۹، تحقیق:مصطفی السقا/ابراهیم الابیاری/عبد الحفیظ شلبی، ناشر:دار المعرفة - بیروت.    
۲۳. صحیح البخاری، ج۳، ص۱۲۵۹، کتاب العلم، ب ۳۹، باب کِتَابَةِ الْعِلْمِ.    
۲۴. صحیح البخاری، ج۳، ص۱۲۵۹، صحیح البخاری، ج۱، ص۳۶، ح ۱۱۴، کتاب العلم، ب ۳۹، باب کِتَابَةِ الْعِلْمِ.    
۲۵. الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۳۵.    
۲۶. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹ه)، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۶۲، ح۱۱۴۱، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۲۷. الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای۲۳۰ه)، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۸۸.    
۲۸. نساء/سوره۴، آیه۱۴.    
۲۹. مائده/سوره۵، آیه۴۴.    
۳۰. مائده/سوره۵، آیه۴۵.    
۳۱. مائده/سوره۵، آیه۴۷.    



موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) در صلح حدیبیه، با دستور رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مخالفت کرده است؟»    






جعبه ابزار