• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حدیث غدیر از نگاه اهل سنت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از وقایع مهم تاریخی که در سال دهم هجری اتفاق افتاد واقعه غدیر بوده است که در این مقاله به نگاه اهل سنت به حدیث غدیر پرداخته می‌شود.



علی امامنا و امام لسوانا، اتی به التنزیل
یوم قال النبی من کنت مولا ه فهذا مولاه، خطب جلیل
ان ما قاله النبی علی الامة حتم، ما فیه قال و قیل (شعر از ابوالقاسم قیس بن سعد بن عباد انصاری، به نقل ازالغدیر، ج صفر، ص۲۴۱.)


زمان: ظهر پنج شنبه، هجدهم ذی الحجه سال دهم هجری.
مکان: میانه راه مکه و مدینه در نزدیکی جحفه، در منطقه‌ای به نام غدیر خم.


کاروانیان از حج وداع رسول خاتم باز می‌گردند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به منطقه‌ای به نام «غدیر خم» رسیدند، ناگهان فرشته وحی نازل شد و پیام آورد؛
«بلغ ما انزل الیک». (هر سه آیه مورد استناد، همین آدرس را دارد.) .
حضرت امر فرمودند؛ کاروانیان توقف کنند، پیکی فرستادند تا آن‌هایی که رفته‌اند بازگردند، زمین بسیار گرم شده بود و آفتاب، گرمای طاقت فرسائی را بر حاجیان تحمیل می‌کرد. همه از خود می‌پرسیدند؛ چه امر مهمی پیش آمده که حضرت چنین فرمانی داده است. راستی چه چیزی است که ایشان از بازگو کردنش ترس دارد، که خداوند فرمود:
«و الله یعصمک من الناس»
و پیغام رسید:
«و ان لم تفعل فما بلغت رسالتک»
«اگر آن را بازگو نکنی، رسالتت را به انجام نرسانده‌ای»
وقتی همه جمع شدند، نماز به جماعت برپا شد، جماعتی در حدود یکصدهزار نفر. حضرت دستور دادند تا از جهاز شتران، منبری درست کنند، ایشان بر بالای آن منبر رفته و خطبه‌ای بلیغ ایراد فرمود. سپس فرمان داد، تا حضرت علی (علیه‌السّلام) هم بالای منبر برود. دستان علی (علیه‌السّلام) در دستان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)قرار گرفت؛ رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آنقدر دستان او را بالا برد؛ که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد. عذر همگان برطرف شده بود، همه این صحنه را دیدند. آنگاه فرمود:
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه»
«هر که من مولای اویم؛ این علی مولای اوست.»
و سپس دعائی در حق او فرمود. جماعت فریاد زدند:
«الحمدالله الذی فضلنا علی العالمین»؛ سپاس خداوندی را که ما را بر عالمیان برتری بخشید. همه، به فرمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جهت بستن بیعت، تبریک گویان به سمت خیمه حضرت امیر (علیه‌السّلام) رفتند، حتی زنان هم مامور شدند که با ایشان بیعت ببندند، شیخین که بسیار خوشحال بودند فریاد برآوردند:
«بخ بخ! یا علی! امسیت مولی کل مومن و مومنته».
برتو مبارک باد یا علی! که اکنون، مولای تمام مردان و زنان مومن شدی.


حدیث غدیر به حدی متواتر است که هیچ کسی نمی‌تواند در صدورش تشکیک کند.
[۶] غزالی، ابوحامد، سرالعالمین و کشف ما فی الدارین، ص۲۱.
آن قدر نقل شده که به جرات می‌توان گفت؛ هیچ حادثه تاریخی در اسلام به این حد از تواتر نرسیده است. علامه امینی حدود یکصد و ده نفر از صحابه را نام می‌برد که این حدیث را نقل کرده‌اند. افرادی مثل؛ امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) ، فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) ، امام حسن (علیه‌السّلام) و امام حسین (علیه‌السّلام) ، سلمان فارسی، مقداد، اسماء بنت عمیس، ‌ام هانی، جابر بن عبدالله انصاری، ابوبکر بن ابی قحافه، عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، اسامه بن زید، ابوهریره، ابی بن کعب، عایشه، عمر و بن عاص.
در میان اهل تسنن نیز این حدیث تواتر دارد و بزرگان حدیث اهل سنت آن را نقل کرده‌اند. دانشمندانی مثل ابوعیسی ترمذی، ابوجعفر طحاوی، احمدغزالی،
[۱۰] - غزالی، ابوحامد، سرالعالمین و کشف ما فی الدارین، ص۲۱.
ابن کثیر شافعی، ابن حجر عسقلانی، محمد آلوسی، ابن ابی الحدید، و تعداد زیادی از ائمه حدیث اهل سنت که این حدیث را از طرق متعددی نقل کرده‌اند.


در مقابل، عده‌ای از روی تعصب یا جهل، درصدد مقابله با این حدیث برخواسته‌اند. آنان از یک طرف، به جعل احادیثی در فضیلت خلفای راشدین و غیر راشدین پرداختند؛ مثل حدیثی که احمد بن عبیدالله ابوالعز، حدیثی را در مورد ابوبکر، جعل کرد، و یا عایشه که در حق پدرش حدیثی را جعل کرده است.
[۱۶] خطیب بغدادی، ابوبکر احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۶.
و از طرف دیگر، سعی کردند در سند یا دلالت حدیث غدیر خدشه وارد کنند.


بزرگان اهل سنت، به جعلی بودن احادیثی که در فضیلت خلفا در برخی کتاب‌های اهل سنت آمده، اعتراف دارند، در این مقاله به مهم‌ترین ایراداتی که بر حدیث غدیر وارد شده است، می‌پردازیم:

۶.۱ - ایراد اول

خبری می‌تواند دلیل بر اثبات اصلی از اعتقادات بشود، که تواتر داشته باشد ولی این حدیث، خبر واحد است و به حد تواتر نرسیده است.
[۱۸] هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۶۴.
[۱۹] جرجانی، سید اسماعیل، شرح المواقف، مطبعة السعادة، ج۸، ص۳۶۱.


۶.۱.۱ - جواب

چنان چه قبلا نیز گذشت؛ این ایراد بر اساس تعصب و یا جهل است و الا هر کس با مراجعه به کتبی که در زمینه بررسی طرق و سند این حدیث نگاشته شده است، به آسانی حکم به تواتر آن می‌نماید، به علاوه افرادی مثل؛ ترکمانی ذهبی، سیوطی، جرزی، جلال الدین نیشابوری و ده‌ها نفر دیگر، که علامه امینی آن‌ها را در الغدیر آورده به صحت سند این حدیث اشاره کرده‌اند.
[۲۱] امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۲۹۴.


۶.۲ - ایراد دوم

علی (علیه‌السّلام) در روز واقعه غدیر جهت جمع آوری زکات، در یمن حضور داشته است و اصلا در غدیر نبوده تا بگوئید، شخصی که در این واقعه به خلافت نصب شده است، اوست.

۶.۱.۱ - جواب

به اعتراف بزرگان اهل حدیث و تاریخ، اگرچه حضرت قبل ازموسم حج، در یمن بوده‌اند. ولی در حجة الوداع به رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ملحق شدند و در غدیر حاضر بوده‌اند.
[۲۳] هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۶۴.
[۲۴] ابن کثیر، عماربن ابی الفداء، البدایة و النهایة، ج۲، ص۱۸۴.
[۲۵] ابن کثیر، عماربن ابی الفداء، البدایة و النهایة، ج۲، ص۱۳۲.
[۲۶] ابن اثیر، عزالدین علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ (تاریخ ابن اثیر)، تحقیق علی شیری، ج۲، ص۳۰۲.


۶.۳ - ایراد سوم

کلمه مولی دارای معانی متعددی است، مانند؛ اولی، ناصر، دوست، پسرعمو، آزاد کننده و... و معلوم نیست که «مولی» در حدیث به معنای اولی در تصرف باشد، بلکه اصلا مراد از آن، ناصر و دوست است، و در عرف لغت عرب، مفعل به معنای افعل تفصیل نیامده است.
[۲۸] هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۶۵.


۶.۱.۱ - جواب

ا) اگر به فرض قبول کنیم که مولی، مشترک معنوی است و حقیقت درمعنای «اولی در تصرف» نشده است، ولی فهم افرادی که در آن مکان بوده‌اند، برای ما حجت است. آنان از مولی، "اولی در تصرف" را فهمیده‌اند و همین، باعث انصراف لفظ مولی، به اولی در تصرف می‌شود. حسان بن ثابت که از بزرگان شعرای عرب بوده و در همان واقعه حاضر بوده چنین سروده است:
قم یاعلی فاننی رضیتک من بعدی اماما و هادیا
تبریک شیخین که قبلا بیان شد، هم دال بر همین مطلب است.
ب) آیا بیان دوستی حضرت امیر (علیه‌السّلام) امری بوده که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از ابراز آن واهمه داشته باشند. پس قطعا مراد از ولی، دوست نبوده است.( اشاره به آیه «والله یعصمک من الناس» مائده، ۶۷.)

ج) استعمال مولی به معنای صاحب امر و اولی در تصرف، در عرف لغت، بسیار شیوع دارد و بزرگان اهل ادب مثل فراء، جوهری، قرطبی و ابن اثیر بر این مطلب صحه گذاشته‌اند. پس مولی، اسمی است که به معنای صفت افعل تفضیل آمده نه اینکه خودش صفت باشد.

۶.۴ - ایراد چهارم

اگر چه مولی به معنای اولی است، ولی نه «اولی در تصرف» بلکه اولی در اطاعت و تقرب جستن.
[۳۳] هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۶۹.


۶.۱.۱ - جواب

ا) در صدر حدیث، رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده‌اند:
«الست اولی بکم من انفسکم؟»
و معلوم است که اولی در این فراز به معنای اولویت در تصرف است و همین سوال حضرت، معنای مذکور را مشخص می‌کند و الا اگر معنای مولی در صدر و ذیل متفاوت باشد، مغالطه‌ای در کلام حضرت صورت گرفته و ایشان، مردم را به اشتباه انداخته‌اند.
ب) بر فرض معنای مولی، اولی در اطاعت باشد، باز هم حدیث دال بر ولایت حضرت است. چون؛ تا این شخص، حاکم جامعه نباشد، مطاع نخواهد بود، بلکه مطیع دیگران خواهد بود.

۶.۵ - ایراد پنجم

اگر مقصود از مولی، امام و خلیفه بوده، پس چرا رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)به جای مولی، نفرمود؛ خلیفه.
[۳۴] هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۶۹.


۶.۱.۱ - جواب

ا) این ایراد نیز وارد نیست. چون؛ اگر چه در این حدیث لفظ خلیفه نیامده است، ولی با توجه به مطالبی که طرح شد، مراد از مولی واضح بوده است.

ب) در احادیث بسیاری، رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) به عنوان خلیفه خویش نام برده‌اند. پس احادیث مذکور، قرینه قطعی هستند جهت تشخیص مراد از ولی در حدیث غدیر.
[۳۵] طبری، ابن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص، ۵۴۱.
[۳۶] حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصیحین، ج۳، ص۱۳۳.

(ایرادات دیگری نیز بر این حدیث وارد کرده‌اند، که برای اطلاع بیشتر می‌توان به کتاب الغدیر علامه امینی مراجعه کرد.)


۱. امینی، ابوالحسین، الغدیر، ج ۱، ص۳۴۰.    
۲. امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج ۱، ص۴۲.    
۳. امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج ۱، ص۴۶.    
۴. مائده/سوره۵، آیه۶۷.    
۵. امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج ۱، ص۳۵۵.    
۶. غزالی، ابوحامد، سرالعالمین و کشف ما فی الدارین، ص۲۱.
۷. امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج ۱، ص۱۶۱.    
۸. ترمذی، ابوعیسی محمد بن عیسی، سنن ترمذی، تحقیق احمد محمد شاکر، ج۵، ص۶۳۳، ح۳۷۱۳.    
۹. طحاوی، احمد بن محمد، مشکل الاثار، ج۵، ص۱۳.    
۱۰. - غزالی، ابوحامد، سرالعالمین و کشف ما فی الدارین، ص۲۱.
۱۱. ابن کثیر، عماربن ابی الفداء، البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۲۸.    
۱۲. ابن حجر، احمد بن علی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، تحقیق محمد فواد عبدالباقی و دیگران، ج۷، ص۷۴.    
۱۳. آلوسی، شهاب الدین محمد، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۳، ص۳۶۳.    
۱۴. ابن ابی الحدید مدائنی، عزالدین ابوحامد، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱۹، خطبه ۱۵۴، ص۲۱۷.    
۱۵. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۱، ص۲۳۴، رقم ۶۷۸.    
۱۶. خطیب بغدادی، ابوبکر احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۶.
۱۷. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱۱، ص. ۷.    
۱۸. هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۶۴.
۱۹. جرجانی، سید اسماعیل، شرح المواقف، مطبعة السعادة، ج۸، ص۳۶۱.
۲۰. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۳۲۰.    
۲۱. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۲۹۴.
۲۲. ایجی، میر شریف، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۱.    
۲۳. هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۶۴.
۲۴. ابن کثیر، عماربن ابی الفداء، البدایة و النهایة، ج۲، ص۱۸۴.
۲۵. ابن کثیر، عماربن ابی الفداء، البدایة و النهایة، ج۲، ص۱۳۲.
۲۶. ابن اثیر، عزالدین علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ (تاریخ ابن اثیر)، تحقیق علی شیری، ج۲، ص۳۰۲.
۲۷. جرجانی، سید اسماعیل، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۱.    
۲۸. هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۶۵.
۲۹. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۲۷۲- ۲۸۳.    
۳۰. مائده/سوره۵، آیه۶۷.    
۳۱. امینی، عبدالحسین، الغدیر، الغدیر، ج۱، ص۳۶۱.    
۳۲. جرجانی، سید اسماعیل، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۱.    
۳۳. هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۶۹.
۳۴. هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۶۹.
۳۵. طبری، ابن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص، ۵۴۱.
۳۶. حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصیحین، ج۳، ص۱۳۳.
۳۷. علی بن محمد بن محمد، شیبانی، الکامل ابن اثیر، ج۲، ص۶۲.    
۳۸. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۲، ص۲۸۷.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حدیث غدیر از نگاه اهل سنت»، تاریخ بازبینی۹۸/۵/۳۰.    







جعبه ابزار