• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

روایت العلم نقطة کثره الجاهلون

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از حضرت علی (علیه‌السّلام) روایت شده که: جاهلان علم را گسترش دادند چون با سوال‌های مکرر هر روز بر توسعه آن افزوده و آن را متورم کردند. در این مقاله به این موضوع می‌پردازیم که آیا این روایت صحت دارد؟ اصل روایت چیست؟ ناقلین حدیث یعنی رجال حدیث چه کسانی هستند؟ آیا موثق و قابل اعتماد هستند یا نه؟



حضرت علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: العلم نقطة کثرها الجاهلون.
علم، تنها یک نقطه است که نادان‌ها آن را زیاد کرده‌اند.
این روایت در برخی از کتاب‌های شیعه، از جمله عوالی اللئالی، و حقائق الایمان،
[۲] شهید ثانی، علی بن احمد عاملی، حقائق الایمان، ص۱۶۷.
و شرح احقاق الحق،
[۳] مرعشی نجفی، شهاب‌الدين، شرح احقاق الحق، ج۳۲، ص۵۱.
نقل شده است.
همچین در برخی از کتاب‌های اهل سنت از جمله: کشف الخفاء، و تفسیر ابن‌عربی، و ینابیع المودة لذوی القربی، و تاج العروس، و... آمده است؛ ولی در هیچ یک از این کتاب‌ها برای این روایت سندی ذکر نشده است؛ اما از آن جایی که متن روایت بسیار قوی است و چنین گفتاری از غیر معصوم امکان صدور ندارد، می‌شود به آن اعتماد کرد. در واقع قوت متن خود بهترین شاهد است بر این که این روایت از امام علی (علیه‌السّلام) می‌باشد. (والله اعلم)


این روایت آن قدر معروف بوده است که بسیاری از بزرگان شیعه و سنی نه تنها صحت آن را قبول داشته‌اند؛ بلکه برای توضیح و تبیین آن کتاب‌های مفصلی نوشته‌اند. که به چند نمونه از این کتاب‌ها اشاره می‌کنیم:

۲.۱ - النقطة القدسیه

کتاب النقطة القدسیه که منسوب به خواجه نصیر الدین طوسی است.
مرحوم آقابزرگ طهرانی در این باره می‌نویسد:
(النقطة القدسیة) منسوب الی الخواجة نصیر الطوسی م ۶۷۲ قم ۱۴۳۴ فی بیان قول علی (علیه‌السّلام) " العلم نقطة " فاورد اثنی عشر آیة فی بیان معان عرفانیة حروفیة للنقطة. اوله: (شرق نور الالهیة فتجلی لاعیان الماهیة والبسها الوجود بعنایة الجود...) موجودة فی آخر مجموعة کتبت ۱۲۸۴ عند (المشکاة).
(کتاب نقطه قدسیه) منسوب به خواجه نصیر الدین طوسی متوفی ۶۷۲ قمری در بیان کلام علی (علیه‌السّلام) که علم نقطه‌ای بیش نبوده است. در بیان و توضیح معانی عرفانی و حروفی آن به دوازده آیه استناد کرده است و که اولی از آن چنین است: با تجلی و درخشش نور الهی همه موجودات مادی لباس وجود بر تن کرد و حقیقت ماهیات تجلی یافت.
و حسن الامین در کتاب مستدرکات اعیان الشیعه می‌نویسد:
النقطة القدسیة: وهی رسالة الفها الخواجة فی شرح وبیان قول الامام امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام): ان العلم نقطة.
[۹] الامین، حسن، مستدرکات اعیان الشیعة، ج۱، ص۲۳۶.

نقطه قدسیه رساله‌ایست که خواجه (طوسی) در شرح و بیان کلام امیر مومنان علی (علیه‌السّلام) تدوین کرده است که حضرت فرمودند علم یک نقطه است.
و سید اعجاز حسین نیز در کتاب کشف الحجب و الاستار، می‌نویسد:
النقطة القدسیة لسلطان الحکماء نصیر الملة والدین محمد ابن محمد بن الحسن الطوسی المتوفی سنة اثنتین وسبعین وستمائة فی بیان قول مولانا علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) العلم نقطة اوله شرق نور الآلهیة فتجلی لاعیان الماهیة والبسها الوجود بعنایة الجود الخ.
نقطه قدسیه نوشته سلطان الحکما محمد بن محمد بن الحسن طوسی متوفی ۶۷۲ در بیان کلام امیر مومنان علی (علیه‌السّلام) آورده است که حضرت فرمودند علم یک نقطه است. در اول آن کتاب آمده است که: نور الهی درخشید در همه حقیقت ماهیات تجلی یافت وبا جود و بخشش خود به آنها لباس وجود پوشانید.

۲.۲ - مثنوی فی شرح حدیث العلم نقطة کثرها الجاهلون

کتاب مثنوی فی شرح حدیث العلم نقطة کثرها الجاهلون، که مرحوم آقا بزرگ تهرانی در کتاب الذریعة، این کتاب را به جلال‌الدین علی عنقا طالقانی نسبت می‌دهد.

۲.۳ - زیادة البسطة فی بیان العلم نقطه

زیادة البسطة فی بیان العلم نقطه، تالیف عبدالغنی بن اسماعیل نابلسی حنفی، متوفای ۱۱۴۳ هـ ق. وی از علمای بزرگ اهل سنت است که کتاب‌های فراوانی نوشته است.
[۱۲] النابلسی حنفی، عبدالغنی ابن اسماعیل، مقدمه کشف النور.


۲.۴ - نثر الدر وبسطه فی بیان کون العلم نقطه

کتاب نثر الدر و بسطه فی بیان کون العلم نقطه، تالیف احمد بن محیی‌الدین مالکی است.
عمر کحاله، از علمای وهابی در کتاب معجم المؤلفین می‌نویسد:
احمد بن محیی الدین بن مصطفی الاغریسی الجزائری، ثم الدمشقی، المالکی. صوفی فقیه، مؤرخ. ولد بالقیطنة من ضواحی وهران فی شعبان، وتوفی بدمشق. من مؤلفاته: تاریخ فی سیرة اخیه الامیر عبد القادر، نثر الدر وبسطه فی بیان کون العلم نقطة.
احمد بن محیی الدین بن مصطفی الاغریسی جزائری دمشقی مالکی صوفی فقیه و تاریخ‌نویس در قیطنه از اطراف وهران در ماه شعبان بدنیا آمد و در دمشق از دنیا رفت. از نوشته‌های وی کتابی است تاریخی در مورد سیره و شرح حال برادرش، پادشاه عبدالقادر است و همچنین کتاب نثر الدرر و بسطه فی بیان کون العلم نقطه.
این آثار نشان‌دهنده صحت این روایت نزد‌ اندیشمندان و بزرگانی مانند خواجه طوسی است که در شرح آن کتابی مستقل می‌نویسد و گرنه بزرگانی همچون خواجه نصیر الدین طوسی، هرگز حاضر نیستند عمر عزیزشان را برای شرح روایتی صرف کنند که صحتش برای آن‌ها ثابت نباشد.


از این‌ها گذشته، بسیاری از بزرگان شیعه در شرح این روایت مطالب مفصلی نوشته‌اند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود.

۳.۱ - ملا هادی سبزواری

مرحوم ملا هادی سبزواری (رحمةالله‌علیه) در کتاب شرح الاسماء الحسنی، در این باره می‌نویسد:
وقد روی عن سید العارفین و قبلة الموحدین علی (علیه‌السّلام) العلم نقطة کثرها الجاهلون وهذه النقطة هی النقطة التی هی اصل النقوش التکوینیة والخطوط الوجودیة وارقام الحروف العالیة والعلم والمعلوم بالذات متحدان ویؤیده ان النقطة ماة واربعة وستون بعدد الجمل من الحروف والنقاط والاعاریب اشارة الی ان کلها منازل النقطة او هذا عدد الجیم من لفظ الجمل زبرا والمیم واللام منه زبرا وبینة وصورته الرقمیة ۶۴ او هی احد عشر لان رقم الالف والمائة والعشرة والواحد واحد بحذف الصفر لان اصل الاعداد ومقومها هو الواحد کما مر وکذا رقم الستین عند الترقی الی جانب الوحدة بحذف الصفر ورقم الستة واحد واحد عشر هو عدد هو وهنا معنی لطیف وهو ان النقطة یصیر نطقه بتقدیم الطاء علی القاف او بالقلب بالقاعدة التی اشرنا الیها فان النون هو الهاء اذا ترقی بحذف الصفر والها هو النون اذا تنزل فالقاف اذا ترقی الی جانب الواحد فهو عشرة والعشرة بعد التسعة التی هی الطاء رتبة فالمعنی ان العلم منطو فی النقطة وهو ان النطق هو وقد مر ان التوحید الحق هو الله وقال تعالی حتی یتبین لهم انه الحق والها وهو واحد لانه اذا اعتبر مع بینته یصیر ستة عدد الواو فیکون هو وجه اخر هو ان النون منها نون النور والقاف قاف القدرة وطه خاتم الانبیاء محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) طه ما انزلنا علیک القران لتشقی وطه اربعة عشر بعدد ساداتنا المعصومین وکلهم نور واحد وقد مر ان الطاء ادم والها حوا لان صورتها الرقمیة المفصلة...

از سرور عارفان و قبله یکتاپرستان علی (علیه‌السّلام) روایت شده است که فرمود: علم یک نقطه است و نادان‌ها آن را زیاد کرده‌اند. این نقطه همان نقطه ایست که اصل شکل‌های وجودی (حقیقت وجود) و خطوط آن را (جهات وجود) ونیز اعداد حروف عالیه را (مقصود اعداد حروف به طریقه ابجد است که همگی آنها از زیاد شدن عدد یک - الف- تشکیل شده‌اند) تشکیل می‌دهد. و نیز علم و معلومی را که در حقیقت با هم یکی هستند. (یعنی علمی که با واقع یکی است و خطا ندارد. به خلاف علم‌ها و اعتقاد‌های ما)؛ و مؤید این مطلب آن است که نقطه به عدد ابجد ۱۶۴ است وقتی که به صورت حروف و نقاط و حرکات به حساب آید، اشاره به این دارد که همگی آن‌ها (حروف و جمل وحرکات) محل قرار گرفتن نقطه هستند. یا اینکه عدد حرف جیم از لفظ «جمل» با حرکت فتح و میم و لام از آن با حرکت فتح با حرکات و حروف و صورت عددی آن ۶۴ است.
یا اینکه صورت عددی آن را ۱۱ حساب می‌نمایند زیرا الف، صد، ده ویک در حساب به یک صورت جمع می‌شوند؛ زیرا هنگام جمع (در روشی خاص در علم جبر) صفر آن را به حساب نمی‌آورند. زیرا اصل اعداد و درست کننده تمام اعداد یک است همانطور که گذشت. ورقم ۶۰ در هنگام شمارش به سمت بالا (جمع اعداد حروف آن با یکدیگر) به سمت یک می‌رود وقتی که صفر آن را حذف کنید. پس بدرستیکه آن ده است وده بعد از نه به حساب جمل همان طاء است از جهت مرتبه حروف، پس معنی آن است که علم پوشیده شده است در یک نقطه و آن این است که اصل کلام - هو - است وگذشت که توحید درست جمله - هو الله - است وخداوند فرموده است تا برای مردم آشکار شود که اوست حق (هو الحق) وهاء در عدد یک است. زیرا وقتی‌هاء را با حروف کامل آن (هاء) حساب کنیم ۶ می‌شود و آن عدد واو است. پس جمع بین‌ها با واو است که می‌شود: هو.
به صورت دیگری نیز می‌توان گفت که: مقصود از نون نقطه نور است وقاف برای کلمه قدرت است و طه (در آخر کلمه) مقصود خاتم پیغمبران است محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که در قرآن است "طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقی" و طه ۱۴ است به عدد بزرگان وسروران معصوم ما (علیهم‌السّلام) وهمگی آنها یک نور هستند وگذشت که طاء آدم است و‌هاء حواء....

۳.۲ - ابن ابی‌جمهور

و سیدمهدی رجائی در پاروقی کتاب در کتاب نور البراهین تالیف سیدنعمت‌الله جزائری،
[۱۵] جزائری، سیدنعمت‌الله، نور البراهین، ج۱، پاورقی ص۹۹.
به نقل از ابن ابی‌جمهور می‌نویسد:
قال المحقق ابن جمهور فی حواشی کتابه: المراد بالنقطة‌هاهنا النقطة التمییزیة التی بها یمیز العابد من المعبود والرب من المربوب، لان الوجود فی الحقیقة واحد، وانما تکثر وتعدد عند التقیید والتنزل، وانما نسبت الاضافات بقید الامکان، ولهذا یقولون: التوحید اسقاط الاضافات، لانه عند اسقاط النقطة التمییزیة لا یبقی شئ الا الوجود المحض، ویضمحل ما عداه. واشار الی ذلک بقوله (کثرها الجاهلون) لانهم یلاحظون تلک الاضافات، فیعتقدون تعدد الواجب وتکثره، حتی انهم جعلوه من الامور الکلیة الصادقة علی الجزئیات المتعددة، حتی اختلفوا فی کونه متواطئا ومشککا، وذلک عند اهل التحقیق جهالة، لانه ینافی التوحید الذی مقتضی الوجود ولازمه الذاتی، لان الوحدة ذاتی من ذاتیاته، والتعدد امر عارض له، فمن نظر تحقیق العلم الی تلک النقطة، وعلم ان التمییز والتعدد انما هو بسببها لم یعتقد تکثر الوجود البتة، ولا خروجه عن وحدته الصرفة، فبقی عالما لم یخرج الی الجهل، فهذا معنی قوله (العلم نقطة) یعنی: ان معرفة تلک النقطة والتحقیق بها هو حقیقة العلم الذی عقل عنه اهل الجهل.
ابن جمهور در حاشیه کتابش گفته است که: مقصود از نقطه در این جا نقطه شناخت است که به وسیله آن پرستش کننده از پرستش شونده مشخص می‌شود و پروردگار از پرورده؛ زیرا وجود در حقیقت یکی است و تکثر و زیاد شدن آن به علت نسبت‌هاست و ارتباطات به قید امکان. و به همین دلیل می‌گویند توحید به حساب نیاوردن نسبت‌هاست. چون در هنگام به حساب نیاوردن اسباب تمایز و افتراق همه چیز یکی می‌شود و فقط وجود محض می‌ماند و غیر او از بین می‌رود. و به همین مطلب ونکته امام (علیه‌السّلام) در سخنش اشاره دارد که فرمود: جاهلان آن را زیاد کردند. زیرا ایشان به نسبت‌ها و ارتباطات نگاه می‌کنند. پس گمان می‌کنند که ما چند واجب الوجود داریم. حتی بعضی واجب الوجود را یک امر کلی فرض کرده‌اند که می‌تواند چندین مصداق پیدا کند. حتی اختلاف پیدا کرده‌اند که آیا وجوب وجود قابل زیاد و کم شدن است یا خیر (متواطی است یا مشکک). اما کسانی که نظر درست دارند همه اینها را اشتباه می‌دانند. زیرا تمامی اینها با توحید خداوند که لازمه ذاتی وجود وی است منافات دارد؛ زیرا وحدت ذاتی از ذاتیات خداوند است و تعدد امری است عارض بر وحدت. پس کسی که با دقت علمی به آن نقطه توجه کند و بداند که فرق به سبب همان نقطه است می‌داند دیگر به کثرت وجود اعتقاد پیدا نخواهد کرد و گمان نخواهد کرد که خداوند از یکی بودن (و بسیط بودن) خارج شده است. پس او عالم باقی می‌ماند و به سوی جهل نرفته است.
این معنای کلام حضرت است که فرمودند علم یک نقطه است. یعنی شناخت آن نقطه و علم به حقیقت آن، حقیقت علم است که نادانان از درک آن عاجز می‌باشند.


۱. ابن ابی‌جهمور احسائی، محمدعلی بن ابراهیم، عوالی اللئالی، ج۴، ص۱۲۹.    
۲. شهید ثانی، علی بن احمد عاملی، حقائق الایمان، ص۱۶۷.
۳. مرعشی نجفی، شهاب‌الدين، شرح احقاق الحق، ج۳۲، ص۵۱.
۴. عجلونی، إسماعیل بن محمد، کشف الخفاء، ج۲، ص۷۹.    
۵. ابن‌عربی، محی‌الدین، تفسیر ابن‌عربی، ج۲، ص۳۰۵.    
۶. قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ج۱، ص۲۱۳.    
۷. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۲۰، ص۱۵۳.    
۸. آقا بزرگ الطهرانی، محمدمحسن، الذریعة، ج۲۴، ص۲۹۳.    
۹. الامین، حسن، مستدرکات اعیان الشیعة، ج۱، ص۲۳۶.
۱۰. سید اعجاز، حسین بن محمد، کشف الحجب والاستار، ص۵۸۸.    
۱۱. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة، ج۱۹، ص۲۲۳.    
۱۲. النابلسی حنفی، عبدالغنی ابن اسماعیل، مقدمه کشف النور.
۱۳. کحالة، عمر رضا، معجم المؤلفین، ج۲، ص۱۷۳.    
۱۴. سبزواری، ملا هادی، شرح الاسماء الحسنی، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.    
۱۵. جزائری، سیدنعمت‌الله، نور البراهین، ج۱، پاورقی ص۹۹.



موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا روایت العلم نقطة کثرها الجاهلون از قول امام علی (علیه‌السّلام) صحت دارد؟»    






جعبه ابزار