حجیت قول اهل الذکر (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ارجاع ناآگاهان
به اهل ذکر و عالمان، برای کسب اطلاعاتی درباره
انبیا و
حقیقت پیامبری، حکایت میکند که قول آنان اعتبار دارد.
قرآن کریم در باب اعتبار و
حجیت سخن
اهل الذکر و اظهار نظر آنان چنین می فرماید: «... فسـلوا
اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون» ...اگر نمیدانید از
اهل اطلاع سؤال کنید. (
ارجاع ناآگاهان
به اهل ذکر و عالمان، برای کسب اطلاعاتی درباره
انبیا و حقیقت پیامبری، حکایت میکند که قول آنان اعتبار دارد.)
اهل ذکر مفهوم وسیعی دارد که همه آگاهان و
اهل اطلاع را در زمینههای مختلف شامل میشود، و اگر بسیاری از مفسرین
اهل ذکر را در اینجا
به معنی علمای
اهل کتاب
تفسیر کردهاند نه
به این معنی است که
اهل ذکر مفهوم محدودی داشته باشد بلکه در واقع از قبیل تطبیق کلی بر مصداق است زیرا سؤ ال درباره پیامبران و رسولان پیشین و اینکه آنها مردانی از جنس بشر با برنامههای تبلیغی و اجرائی بودند قاعدتا میبایست از دانشمندان
اهل کتاب و علمای یهود و نصاری بشود، درست است که آنها با مشرکان در تمام جهات هم عقیده نبودند، ولی همگی در این جهت که با اسلام مخالفت داشتند، هماهنگ بودند، بنابراین علمای
اهل کتاب برای بیان حال پیامبران پیشین منبع خوبی برای مشرکان محسوب میشدند.
«... فسـلوا
اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون» ...اگر نمیدانید از
اهل اطلاع سؤال کنید.
این جمله تأیید و تحکیم جمله «و ما ارسلنا قبلک الا رجالا» است، یعنی اگر این معنا را میدانید، که هیچ، و اگر نمیدانید
به اهل ذکر مراجعه کنید، و بپرسید، آیا انبیای گذشته غیر
بشر بودند؟! مقصود از
ذکر (در اینجا) کتابهای آسمانی است، و مراد از
اهل ذکر ، علمای
اهل کتابند، زیرا آنها در دشمنی با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دنبال مشرکین بودند، و مشرکین از آنها
احترام میکردند، و چه بسا در کار خود با آنها
مشورت مینمودند، و مسائلی از آنها میپرسیدند تا با آن مسائل رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را
امتحان کنند، و همان
اهل کتاب بودند که علیه مسلمانان
به مشرکین میگفتند: «هولاء اهدی من الذین آمنوا سبیلا» (اینان از کسانی که ایمان آوردهاند راه یافته ترند)
خطاب در جمله »فسئلوا...»
به پیغمبر، و هر کسی است که آن را بشنود، چه عالم و چه جاهل، تا گفتار قبلی را
به خوبی تأیید کند، و این قسم خطاب در کلمات خود ما آدمیان نیز
شایع است.
کلمه
ذکر به معنای حفظ معنای چیزی و یا
استحضار آن است و
به هر چیزی که
آدمی بوسیله آن حفظ شود و یا مستحضر گردد
ذکر گفته میشود.
راغب در
مفردات گفته است :
ذکر، یک مرتبه گفته میشود و از آن، آن هیئت و وضع درونی
اراده میشود که برای
انسان ممکن میشود بوسیله آن، مطالب و آموخته هایش را
حفظ کند، و
ذکر به این معنی
مرادف با کلمه حفظ است با این تفاوت که حفظ را
به اعتبار نگهداری آن محفوظ بکار میبرند، و
ذکر را
به اعتبار اینکه محفوظ و مستحضر است، یک مرتبه هم
ذکر گفته میشود و از آن حضور مطلب در
قلب و یا در زبان اراده میشود، و بهمین جهت است که بعضی گفتهاند:
ذکر دو جور است،
ذکر به قلب و
ذکر به زبان ، و هر یک از این دو جور خود دو نوعند، یکی بعد از
فراموشی که در فارسی
به آن
به یاد آوردن میگویند، و یکی هم بدون سابقه فراموشی که در
حقیقت ادامه حفظ است. و ظاهرا اصل در این کلمه،
ذکر قلبی است، و اگر لفظ را هم
ذکر گفتهاند
به اعتبار این است که لفظ معنا را بر دل
القاء میکند و
به همین اعتبار در قرآن کریم هم
استعمال شده، چیزی که هست در
عرف قرآن اگر این کلمه مقید
به قیدی نشد معنایش یاد خداست.
قرآن کریم
ذکر است، همچنانکه کتاب
نوح و
صحف ابراهیم و تورات
موسی و
زبور داوود و
انجیل عیسی علیه السلام که همه کتابهای آسمانیند نیز ذکرند، و بعضی از
اهل این کتابها آنها که این کتابها برای ایشان نازل شده و گروندگان
به این کتابها
اهل ذکرند. و چون
اهل و متخصص هر چیزی نسبت
به آن چیز عارفتر و بیناتر و
به اخبار آن داناترند پس کسانی که میخواهند نسبت
به آن چیز اطلاع بدست آورند لازم است
به اهل آن
مراجعه کنند، و
اهل کتابهای آسمانی همان دانشمندانی هستند که تخصصشان در
علم آن کتاب و عمل
به شرایع آن است آنها
اهل خبره و عاملین
به آن علمند، اخبار انبیاء را میدانند، پس دیگران باید
به آنان
مراجعه نمایند.
لیکن مشرکین که در آیه شریفه «فاسئلوا
اهل الذکر» مورد
خطاب هستند از آنجائیکه نمیخواستند
تسلیم گفتههای رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
نبوت او شده تصدیقش کنند، و قرآن را
مسخره میکردند، همچنانکه خود قرآن
حکایت میکند که «قالوا یا ایها الذی نزل علیه
الذکر انک لمجنون» (و گفتندای کسی که قرآن بر او نازل شده است
به یقین تو دیوانه ای)
لذا نمیتوانند مورد خطاب در جمله «فاسئلوا
اهل الذکر»بوده باشند، و این جمله جز با یهودیان
اهل تورات قابل
انطباق نیست، مخصوصا با در نظر داشتن اینکه یهودیان
دشمن رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بودند و نبوتش را رد میکردند، و دلهای مشرکین با دشمنی آنان گرم بود، چون یهودیان از مشرکین طرفداری میکردند، و گفتند: «هؤ لاء اهدی من الذین آمنوا سبیلا» (اینان از کسانی که
ایمان آوردهاند راه یافته ترند).
و بهر حال آیه شریفه
ارشاد به یکی از اصول عقلایی و
احکام عام عقلی است، و آن عبارت است از وجوب
رجوع جاهل در هر فنی
به عالم در آن فن، و بهمین جهت معلوم است که این دستور دستور تعبدی نبوده و امرش هم امر مولوی نیست که بخواهد بدون ملاک عقلی
به جاهل دستور دهد که
به خصوص عالم
مراجعه کن نه
به غیر او.
بدون شک
اهل ذکر از نظر مفهوم لغوی، تمام آگاهان و مطلعان را در بر میگیرد و آیه فوق بیانگر یک قانون کلی عقلائی در مورد
رجوع جاهل
به عالم است، هر چند مورد و
مصداق آیه، دانشمندان
اهل کتاب بودند ولی این مانع کلیت قانون نیست.
به همین دلیل دانشمندان و فقهای
اسلام به این آیه برای مساله جواز
تقلید از مجتهدان اسلامی
استدلال کردهاند.
و اگر میبینیم در روایاتی که از طرق
اهل بیت علیهم السلام
به ما رسیده،
اهل ذکر به علی علیهالسلام یا سایر امامان
اهل بیت علیهم السلام تفسیر شده
به معنی
انحصار نیست، بلکه بیان واضحترین مصداقهای این
قانون کلی است.
در تفسیر قمى
به سند خود از زراره از امام ابی جعفر علیهالسّلام روایت کرده که در ذیل آیه «فسئلوا
اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» در جواب او پرسید مقصود چه کسانی هستند؟ فرمود: مقصود از
اهل ذکر ماییم. زراره میگوید: پرسیدم پس مسؤول هم شمایید؟ فرمود: بله. پرسیدم : سائل هم ماییم؟ فرمود: بله. پرسیدم : پس بر ما است که از شما پرسش کنیم؟ فرمود: بله. پرسیدم : پس بر شما هم لازم است که جواب ما را بگویید؟ فرمود: نه بر ما واجب نیست و ما در پاسخ گفتن
به شما مختاریم اگر خواستیم جواب میدهیم و گرنه، نه، آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: «هذا عطاونا فامنن او امسک» (این عطای ما
به شما است خواستید بر مردم منت بگذارید و خواستید خودداری کنید مسؤ ول نخواهید بود).
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۳۳۹، برگرفته از مقاله «حجیت قول اهل الذکر».