• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حبس زن مرتد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حبس زن مرتد، از مباحث فقهی و حقوقی مربوط به حقوق زندانی و درباره حکم زندانی‌کردن زن مرتد بحث می‌کند. امامیه قائل به عدم قتل زن مرتد و حبس و زدن در اوقات نماز و توبه دادن شده‌اند و بر این قول اتفاق نظر دارند به گونه‌ای که جزء ضروریات دین به شمار می‌رود. اما درباره قبول توبه و آزادی وی از زندان اختلاف نظر وجود دارد. از میان مذاهب اهل سنت، حنفیه در این باره با شیعه موافقند.



۱. علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن محبوب، عن غیر واحد من اصحابنا، عن ابی جعفر و ابی عبد اللّه (علیهما‌السّلام) فی المرتد یستتاب، فان تاب و الّا قتل، و المراة اذا ارتدّت عن الاسلام استتیبت فان تابت و رجعت و الّا خلّدت فی السجن و ضیق علیها فی حبسها؛
از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) روایت شده: از مرتد خواسته می‌شود توبه کند اگر توبه کرد [رها می‌شود] وگرنه او را می‌کشند و اگر زن از اسلام برگشت، از وی می‌خواهند توبه کند، اگر توبه کرد و بازگشت [رها می‌شود] وگرنه به زندان ابد با اعمال شاقّه می‌افتد.
۲. علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن بعض اصحابه، عن حمّاد، عن ابی عبداللّه (علیه‌السّلام) قال: لا یخلّد فی السجن الّا ثلاثة: الذی یمثل؛ و المراة ترتدّ عن الاسلام؛ و السارق بعد قطع الید و الرجل؛
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: زندان ابد تنها برای سه نفر می‌باشد: کسی که مثله کند؛ زنی که از اسلام برگردد و دزدی که پس از قطع دست و پایش به دزدی دست زند.
این روایت را من لا یحضره الفقیه با‌ اندک تفاوت آورده است و با همین تفاوت شیخ در تهذیب الاحکام و قاضی در دعائم الاسلام آن را نقل کرده‌اند.
علّامه مجلسی فرمود: این روایت صحیح است و حصر در آن اضافی است.
۳. و فی روایة غیاث بن ابراهیم، عن جعفر بن محمد، عن ابیه، انّ علیّا (علیه‌السّلام) قال: اذا ارتدّت المراة عن الاسلام لم تقتل و لکن تحبس ابدا؛ علی (علیه‌السلام) فرمود: هرگاه زن از اسلام برگردد کشته نمی‌شود؛ ولی حبس ابد می‌شود.
شیخ این روایت را در تهذیب الاحکام، که سندش به غیاث بن ابراهیم می‌رسد، نقل کرده است. علّامه مجلسی آن را توثیق کرده است.
۴. عنه [الحسین بن سعید] عن الحسن بن محبوب، عن عباد بن صهیب، عن ابی عبداللّه (علیه‌السّلام) قال: المرتد یستتاب فان تاب، و الّا قتل. و قال: و المراة تستتاب فان تابت، و الّا حبست فی السجن و اضرّ بها؛ امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: از مرتد خواسته می‌شود توبه کند اگر توبه کرد [رها می‌گردد] وگرنه کشته می‌شود. و فرمود: از زن [مرتد] خواسته می‌شود توبه کند اگر توبه کرد [رها می‌شود] وگرنه به زندان می‌افتد و بر او سخت می‌گیرند. مجلسی گفته است: روایت حسن است و در ملاذ الاخیار گفته: موثق است.
۵. الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن عاصم بن حمید، عن محمد بن قیس، عن ابی جعفر (علیه‌السّلام) قال: قضی امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فی ولیدة کانت نصرانیّة فاسلمت و ولدت لسیّدها، ثم ان سیّدها مات و اوصی بها عتاقة السریّة علی عهد عمر فنکحت نصرانیّا دیرانیّا فتنصّرت فولدت منه ولدین و حبلت بالثالث؟ قال: قضی ان یعرض علیها الاسلام، فعرض علیها، فابت. فقال: ما ولدت من ولد نصرانی فهم عبید لاخیهم الذی ولدت لسیّدها الاوّل، و انا احبسها حتی تضع ولدها الذی فی بطنها فاذا ولدت قتلتها؛
امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: [در زمان علی (علیه‌السلام)] کنیزی نصرانی، مسلمان شد و برای مولایش فرزندی آورد، مولا- در زمان حکومت عمر- از دنیا رفت و وصیت کرد کنیز آزاد شود. بعد کنیز با راهبی نصرانی ازدواج کرد و از او دو فرزند آورد و به فرزند سوم باردار شد، حضرت امیر دربارۀ این زن چنین قضاوت کرد که اسلام بر او عرضه شود. به او اسلام عرضه شد، ولی نپذیرفت. پس حضرت فرمود: فرزندان نصرانی او بردۀ آن فرزندی است که زن از مولای اوّلی خود به دنیا آورده است و فرمود: من این زن را حبس می‌کنم تا فرزندی که در شکم دارد به دنیا آورد سپس او را می‌کشم.
۶. عنه، عن یعقوب بن یزید عن ابن ابی عمیر، عن حماد عن ابی عبداللّه (علیه‌السّلام) فی المرتدة عن الاسلام، قال: لا تقتل و تستخدم خدمة شدیدة و تمنع الطعام و الشراب. الّا ما یمسک نفسها و تلبس خشن الثیاب و تضرب علی الصلوات؛ از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد زن مرتد پرسیده شده، حضرت در جواب فرمود: کشته نمی‌شود، بلکه او را به کاری سخت وامی‌دارند و به او غذا و آب به‌اندازه‌ای می‌دهند که زنده بماند و لباس زبر بر او می‌پوشانند و به وقت نماز زده می‌شود.
مرحوم مجلسی فرموده است: این روایت، صحیح است.
معنای روایت
الف) شیخ طوسی گفته است: این حکم اختصاص دارد به موردی که حضرت علی (علیه‌السلام) حکم کرده است و به موارد دیگر سرایت نمی‌کند؛ چون بعید نیست امام (علیه‌السلام) به جهت ارتداد زن و ازدواجش، قتل او را صلاح دانسته باشد و شاید آن زن با مسلمانی ازدواج کرده بوده سپس مرتد شده و ازدواج کرده است و به این جهت و به علت این که از رجوع به اسلام خودداری کرده، مستحقّ قتل شده است. امّا حکم مرتده این است که اگر به اسلام بازنگشت حبس ابد شود … و در استبصار مشابه این توجیه آمده است.
ب) علّامه مجلسی گفته است: ظاهر این است که حضرت او را تهدید کرده است تا مسلمان شود؛ مثل کلام آن حضرت محمد (صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم) در خبر ثعلبیه که می‌فرماید: [اگر بار دیگر مرتد شوی] دیگر بازگشت تو را به اسلام نمی‌پذیرم، با این که آن شخص مرتد ملی بوده است. مثل این تهدیدات در کلام آن حضرت (علیه‌السلام) زیاد است- چنان که در باب «یمین» خواهد آمد- که امام (علیه‌السلام) می‌فرماید: به خدا سوگند! معاویه را خواهم کشت! تا اصحاب خود را به جهاد تشویق کند در حالی که حضرت بنابر خبر پیامبر می‌دانست مرگش پیش از معاویه است …
ج) آیةاللّه خوئی گفته است: این روایت گرچه صحیح است لکن باید معنای آن به اهلش ارجاع شود؛ چون برای ما معلوم نیست چرا فرزندان نصرانی این زن باید بردۀ آن برادری باشند که از مولای آن زن است؟! چنان که علت کشتن زن پس از وضع حمل برای ما معلوم نیست. و در جواب توجیه شیخ طوسی گفته است: گذشته از بعید بودن توجیه، این که کشتن در روایت، بر عدم توبه مترتب است، با آن منافات دارد؛ زیرا اگر علت کشتن آن باشد که ایشان فرموده نباید با توبه ساقط شود.
د) در ولایة الفقیه گفته است: شاید این زن با اسلام دشمن شده و بر ضد آن تبلیغ کرده است و در نتیجه مفسد و مستحقّ کشته شدن گردیده است.
۷. حدّثنا احمد بن الحسن القطان، قال: حدّثنا الحسن بن علی العسکری، قال: حدّثنا ابو عبد اللّه محمد بن زکریا البصری، قال: حدّثنا جعفر بن محمد بن عمارة، عن ابیه، عن جابر بن یزید الجعفی، قال: سمع ابا جعفر محمد بن علی الباقر یقول: … و اذا ارتدّت المراة عن الاسلام استتیبت، فان تابت، و الّا خلّدت فی السجن، و لا تقتل کما یقتل الرجل اذا ارتدّ، و لکنّها تستخدم خدمة شدیدة و تمنع من الطعام و الشراب، الّا ما تمسک به نفسها و لا تطعم الّا جشب الطعام و لا تکسی الّا غلیظ الثیاب و خشنها و تضرب علی الصلاة و الصیام؛
از جابر بن یزید جعفی نقل شده که گفت: از امام باقر (علیه‌السلام) شنیده است که می‌فرمود: … هرگاه زن از اسلام برگشت، از او خواسته می‌شود توبه کند اگر توبه کرد[رها می‌شود] وگرنه به حبس ابد می‌افتد و مثل مرد نیست که اگر مرتد شد کشته شود. ولی در حبس به کارهای سخت گماشته می‌شود و در خوردن و آشامیدن، قوت لا یموت به او داده می‌شود، غذای خشک و لباس خشن به او می‌دهند و برای نماز و روزه کتک می‌خورد.
۸. عن علی (علیه‌السّلام) انه قال: اذا ارتدّت المراة فالحکم فیها ان تحبس حتی تسلم او تموت، و لا تقتل و ان کانت امة فاحتاج موالیها الی خدمتها استخدموها و ضیق علیها باشدّ الضیق و لم تلبس الّا من خشن الثیاب بمقدار ما یواری عورتها و یدفع عنها ما یخاف منه الموت من حرّ او برد و تطعم من خشن الطعام حسب ما یمسک رمقها؛
از علی (علیه‌السلام) نقل شده: اگر زن مرتد شد حکمش این است که زندانی شود تا مسلمان گردد یا بمیرد و کشته نمی‌شود و اگر کنیز باشد و صاحبان او نیاز به کارش داشته باشند او را به کار می‌گیرند و کاملا در تنگنا گذاشته می‌شود و لباس خشن، تنها به مقداری که عورتش را حفظ کند، بر او می‌پوشانند و از گزند سرما و گرما، در آن جایی که ترس مرگ است، حفظ می‌شود و غذای خشک، به‌اندازه‌ای که سدّ رمق کند، به او می‌دهند.
۹. و عنه فالمرتد و ان کانت امراة حبست حتی تموت او تتوب؛ از حضرت علی (علیه‌السلام) روایت شده است: پس مرتد، اگر زن باشد حبس می‌شود تا بمیرد یا توبه کند.
۱۰. روینا عنه[علی علیه السّلام] و من ارتدّ من نسائهم حبست حتی تموت او تتوب، و اذا بلغ اطفالهم عرض علیهم الاسلام، فان اسلموا و الّا قتلت الرجال و حبست النساء حتی یسلمن او یمتن؛ از علی (علیه‌السلام) روایت شده است: هر زنی از ایشان مرتد شود زندانی می‌شود تا بمیرد یا اسلام بیاورد و هرگاه کودکان آن‌ها بالغ شدند اسلام بر آنان عرضه می‌شود اگر اسلام آوردند [رها می‌شوند] وگرنه مردها کشته و زن‌ها حبس می‌شوند تا اسلام آورند یا بمیرند.
۱۱. عن عاصم، عن ابی رزین، عن ابن عباس، فی المراة ترتدّ عن الاسلام، تحبس و لا تقتل؛ در مورد زنی که از اسلام برمی‌گردد از ابن عباس روایت شده: حبس می‌شود و کشته نمی‌شود.
۱۲. حدّثنا ابو بکر، قال: حدّثنا ابو داود، عن ابی حرّة، عن الحسن: فی المراة ترتدّ عن الاسلام، قال: لا تقتل، تحبس؛ دربارۀ زنی که از اسلام برمی‌گردد از حسن روایت شده که گفت: کشته نمی‌شود، بلکه حبس می‌شود.


۱. شیخ طوسی: اگر مرتد، زن باشد از نظر ما زندانی می‌شود و از او خواسته می‌شود توبه کند و کشته نمی‌شود. پس اگر به دار الحرب پیوست اسیر و برده گرفته می‌شود و دسته‌ای گفته‌اند: زن هم مثل مرد کشته می‌شود؛ زیرا پیامبر هنگامی که مکه فتح شد دستور کشتن دو زن آوازه‌خوان را صادر کرد. این دو زن از آن ابوجهل بودند و در ضمن خوانندگی، پیامبر را دشنام می‌دادند که کشته شدند.
ولی این درست نیست؛ زیرا پیامبر به جهت ارتداد دستور کشتن ایشان را نداد؛ چون اصلا مسلمان نشده بودند، بلکه به جهت کفر و دشنام به آن حضرت کشته شدند.
۲. همو: امّا زن هر وقت مرتد شد از نظر آن‌ها[اهل سنّت] حکمش مثل مرد است؛ یعنی با ارتداد کشته می‌شود، ولی از نظر ما [امامیه] کشته نمی‌شود، بلکه حبس ابد می‌شود تا بمیرد و در آن اختلافی هست.
۳. همو: زنی که از اسلام برمی‌گردد واجب القتل نمی‌شود، بلکه سزاوار است حبس ابد شود و در خوردن و آشامیدن و لباس در تنگنا قرار می‌گیرد و در اوقات نماز کتک می‌خورد.
۴. همو: زن اگر مرتد شد کشته نمی‌شود، بلکه به زندان می‌افتد و مجبور می‌شود به اسلام بازگردد یا در زندان بمیرد.
۵. ابوالصلاح حلبی: و اگر زن‌ها مرتد شدند، توبه به ایشان پیشنهاد می‌شود اگر خودداری کردند در حبس ابد می‌مانند و در خوردن و آشامیدن در تنگنا قرار می‌گیرند تا ایمان بیاورند یا هلاک شوند.
[۴۸] حلی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۳۱۱.

۶. قاضی ابن برّاج: زنی که از اسلام برگشته واجب القتل نیست، بلکه توبه داده می‌شود اگر توبه نکرد حبس ابد می‌شود و در اوقات نماز کتک می‌خورد و در خوردن و آشامیدن در تنگنا قرار می‌گیرد.
۷. علی بن حمزه: و امّا اگر زن مرتد شد لازم القتل نمی‌شود، بلکه زندانی می‌شود تا توبه کند و در وقت هر نمازی کتک می‌خورد و در صورتی که به دارالحرب پیوست اگر به او دسترسی پیدا شد اسیر و برده گرفته می‌شود.
۸. محقق حلّی: زن با ارتداد، گرچه مرتد فطری باشد، کشته نمی‌شود، بلکه زندانی می‌شود و در اوقات نماز زده می‌شود.
۹. همو: زن گرچه مرتد فطری باشد کشته نمی‌شود، بلکه زندانی می‌شود و در اوقات نماز مورد ضرب قرار می‌گیرد تا توبه کند.
۱۰. یحیی بن سعید: زنی که مرتد شده در هر دو حال[فطری و ملی] حبس ابد می‌شود تا توبه کند و در اوقات نماز کتک می‌خورد و به کارهای سخت وادار و بر او لباس خشن پوشانده می‌شود و به او خوردنی و آشامیدنی به مقدار سدّ رمق می‌دهند.
۱۱. علّامه حلّی: زنی که از اسلام برگشته فطری باشد یا ملی، کشته نمی‌شود بلکه حبس ابد می‌شود و در اوقات نماز کتک می‌خورد و اگر توبه کرد توبه‌اش قبول می‌شود و از زندان آزاد می‌شود گرچه مرتد فطری باشد.
۱۲. همو: زن، گرچه مرتد فطری باشد، توبه داده می‌شود اگر توبه کرد بخشوده می‌شود و اگر توبه نکرد، گرچه مرتد فطری باشد، کشته نمی‌شود، بلکه حبس ابد می‌شود و در اوقات نماز کتک می‌خورد اگر توبه کرد بخشیده می‌شود وگرنه پیوسته با او چنین رفتار می‌شود.
۱۳. شهید اوّل: زن، گرچه مرتد فطری باشد، کشته نمی‌شود، بلکه حبس ابد می‌شود و در اوقات نماز کتک می‌خورد و به بدترین کارها گماشته می‌شود و خشن‌ترین لباس‌ها را بر او می‌پوشانند و خشک‌ترین غذا به او خورانده می‌شود.
۱۴. همو: زن[مرتدّه] در هیچ صورت کشته نمی‌شود، بلکه در اوقات نماز کتک می‌خورد و در حبس می‌ماند تا توبه کند یا بمیرد و اگر به دار الحرب پیوست، شیخ[طوسی] گفته است: برده گرفته می‌شود.
۱۵. شهید ثانی: زن با ارتداد کشته نمی‌شود تنها اگر از توبه خودداری کرد حبس ابد می‌شود و اگر توبه کرد به نظر فقیهان شیعه از او پذیرفته می‌شود گرچه مرتد فطری باشد …
۱۶. محقق اردبیلی: زن مرتد … وادار کردن او در کارهای سخت در کلام اصحاب نیست و شاید به رای امام بستگی داشته باشد و حاکم نیز اگر صلاح دانست او را از کفر بازمی‌دارد …
۱۷. همو: امّا دلیلی بر کتک زدن به هنگام نماز تا توبه کند یا بمیرد- آن چنان که در شرح آمده و مشهور بین طلاب است- ندیدم. شاید آن از باب نهی از منکر بوده است و مراد، کتک زدن فی الجمله و مختصر است و مراد این نیست که آن قدر کتک زده شود تا توبه کند یا بمیرد، وگرنه، چنین کاری، مرگ با زجر و سختی است.
۱۸. شیخ بهائی: حبس ابد … حدّ زنی است که مرتد شده است …
۱۹. علّامه مجلسی: مشهور در مورد زن این است که حبس شود و در اوقات نماز کتک می‌خورد تا توبه کند یا در حبس بمیرد.
[۶۵] مجلسی، محمدباقر، حدود، قصاص، دیات، ص۴۸.

۲۰. شیخ حرّ عاملی: برای زن، کشتن در کار نیست، بلکه حبس می‌شود و کتک می‌خورد و بر او سخت گرفته می‌شود.
[۶۶] حر عاملی، محمد بن حسن، بدایة الهدایه، ج۲، ص۴۷۳.

۲۱. فیض کاشانی: زن بدون هیچ اختلافی در میان علما با ارتداد کشته نمی‌شود، گرچه مرتدّ فطری باشد، بلکه توبه داده می‌شود اگر خودداری کرد حبس ابد می‌شود و در اوقات نماز کتک می‌خورد و دلیل آن روایات صحیح مستفیض است.
۲۲. فاضل هندی: زن، گرچه مرتد فطری باشد، کشته نمی‌شود به دلیل اتّفاق فقیهان و به دلیل وجود روایات، بلکه توبه داده می‌شود اگر توبه کرد از او گذشت می‌شود؛ چون موجب و باعث مجازات از میان رفته است و هرگاه مجازات اخروی با توبه سقوط کرد، در دنیا به طریق اولی سقوط می‌کند و به دلیل قاعدۀ «الاسلام یجبّ ما قبله؛ اسلام آوردن، کفر و گناه گذشته را از بین می‌برد»، و باز به دلیل اینکه در مرد هم اگر مرتد ملی باشد[با توبه] عقوبت سقوط می‌کند و امام صادق (علیه‌السلام) هم فرموده است: زن اگر مرتد شد توبه داده می‌شود اگر توبه کرد و بازگشت[رها می‌شود] وگرنه به حبس ابد می‌افتد و در تنگنا قرار می‌گیرد.
۲۳. شیخ محمدحسن نجفی (پس از نقل کلام محقق حلّی در مورد زن مرتد): به جهت وجود اجماع منقول و محصل و وجود روایات [توبۀ زن مرتد پذیرفته می‌شود].
[۷۴] مامقانی عبدالله، مناهج المتقین، ص۱۹۵.

۲۴. ملّا محمد اشرفی: اگر زن مرتد توبه کرد، از او پذیرفته می‌شود وگرنه حاکم دستور می‌دهد وی را حبس کنند و در اوقات نماز مورد ضرب و تعزیر قرار دهند، در غذا و لباس بر او سخت می‌گیرند؛ لباس خشن و غذای نامرغوب به او می‌دهند تا بازگردد یا بمیرد.
[۷۵] اشرفی، محمد، شعائر الاسلام، ج۲، ص۸۳۵.

۲۵. آیةاللّه خوانساری: زن را به دلیل ارتداد نمی‌کشند، اگر چه مرتد فطری باشد، بلکه حبس می‌شود و در اوقات نماز کتک می‌خورد تا توبه کند.
۲۶. امام خمینی: زن مرتد کشته نمی‌شود، گرچه فطری باشد، بلکه حبس ابد می‌شود و در اوقات نماز کتک می‌خورد، در مایحتاج زندگی بر او سخت می‌گیرند و توبۀ وی پذیرفته می‌شود، اگر توبه کرد از زندان آزاد می‌شود.
۲۷. آیةاللّه خوئی: اگر زن مرتد شد، گرچه فطری باشد، کشته نمی‌شود. از شوهرش جدا می‌شود و عدّۀ طلاق می‌گیرد و توبه داده می‌شود. اگر توبه کرد [قبول می‌شود] وگرنه به حبس ابد می‌افتد و در اوقات نماز کتک می‌خورد و به کارهای سخت وادار و تنها به‌اندازۀ سدّ رمق به او آب و غذا داده می‌شود و بر او لباس‌های خشن می‌پوشانند.
۲۸. همو: اگر زنی پس از اسلام و هجرت از دار الکفر به دار الاسلام دوباره مرتد شود، او را به دارالکفر بازنمی‌گردانند، بلکه احکام زن مسلمان که مرتد شده بر او جاری می‌شود از زندان و زدن به هنگام نماز تا توبه کند یا بمیرد.
[۷۹] خویی، سید ابوالقاسم، ملحق منهاج الصالحین، ص۴۰۳، مسالۀ ۱۳۶۸.

۲۹. آیةاللّه گلپایگانی: سؤال: حکم زن مسلمانی که با مردی مسلمان ازدواج کرده بعد نصرانی شده چیست و وظیفۀ شوهر چیست؟ جواب: اگر ممکن باشد حبس می‌شود و در اوقات نماز مورد ضرب قرار می‌گیرد به گونه‌ای که ضرب صدق کند، اگر توبه کرد و قبل از انقضای عدّه، بازگشت، عقد صحیح است و زوجیت باقی است وگرنه عقد باطل است و کشف می‌شود که عقد از همان موقع ارتداد از بین رفته است.
[۸۰] گلپایگانی، سید محمدرضا، مجمع المسائل، ج۳، ص۲۰۰.

و در مسالۀ ۶ در جواب از موارد زندان در اسلام گفته است: زنی که مرتد شده کشته نمی‌شود، بلکه به حبس می‌افتد و در تنگنا قرار می‌گیرد.
۳۰. آیةاللّه طبسی: امّا حکم زن مرتد، گرچه مرتد فطری باشد، این است که حبس می‌شود و در اوقات نماز کتک می‌خورد- چنان که در خبر مرسل و خبر غیاث است- تا این که توبه کند یا بمیرد.
[۸۲] طبسی، محمدرضا، ذخیرة الصالحین، ج۸، ص۲۹.



۱. ابویوسف: امّا زن اگر از اسلام برگشت حکمش مخالف حکم مرد است. در مرتده قول عبداللّه بن عباس را عمل می‌کنیم؛ زیرا ابوحنیفه حدیث کرد برای من از عاصم بن ابی‌نجود، از ابی رزین از ابن عباس (رضی‌اللّه‌عنهم) که گفت: زن‌ها هرگاه از اسلام برگردند کشته نمی‌شوند، ولی حبس می‌شوند و به اسلام دعوت و اجبار می‌شوند.
۲. ابوعیسی: … اختلاف کرده‌اند در زنی که از اسلام برگردد: طایفه‌ای از عالمان گفته‌اند: کشته می‌شود و این قول اوزاعی، احمد و اسحاق است و دسته‌ای دیگر گفته‌اند: حبس می‌شود و کشته نمی‌شود و این قول سفیان ثوری و دیگران از اهل کوفه است.
۳. موصلی: و مرتده کشته نمی‌شود، بلکه حبس می‌شود و همه روزه مورد ضرب قرار می‌گیرد تا اسلام بیاورد.
۴. ابن رشد: در قتل زن[مرتد] و این که پیش از کشتن توبه داده می‌شود یا نه اختلاف کرده‌اند. جمهور گفته‌اند: زن کشته می‌شود و ابوحنیفه گفته است: کشته نمی‌شود و آن را مشابه زنی دانسته که کافر اصلی[مرتد ملی] باشد و‌ اندکی گفته‌اند: کشته می‌شود گرچه به اسلام بازگردد.
۵. سمرقندی: زن از نظر[مذهب] ما کشته نمی‌شود بر خلاف شافعی؛ لکن حبس می‌شود و بر بازگشت به اسلام، اجبار می‌شود و سه روز کتک می‌خورد تا اسلام بیاورد.
در کنیز هم، چنین است جز این که کنیز در خانۀ مولایش حبس می‌شود؛ چون مالکیت آن باقی است. بر خلاف زنی که ازدواج کرده و مرتد شده باشد؛ چون نکاح به واسطۀ ارتداد باطل می‌شود.
۶. ابن قدامه: خرقی گفته است: هر مرد یا زن بالغ و عاقلی که از اسلام برگردد سه روز به اسلام دعوت می‌شود و در فشار قرار می‌گیرد اگر برگشت[پذیرفته می‌شود] وگرنه کشته می‌شود.
… و از علی، حسن و قتاده روایت شده: زن، به بردگی گرفته می‌شود و کشته نمی‌شود و ابوحنیفه گفته است: زن با حبس و کتک، مجبور به بازگشت به اسلام می‌شود و کشته نمی‌شود.
۷. مرداوی (در مورد گفتۀ او: «هر مرد یا زنی بالغ و عاقل و مختاری که از اسلام بازگردد، سه روز واجب است به اسلام دعوت شود و در فشار قرار می‌گیرد، اگر توبه نکرد کشته می‌شود.» ): این مذهب[ما] ست و جمهور اصحاب بر آنند و در وجیز و … به آن جزم پیدا کرده است و در خلاصه و … آن را صحیح دانسته است. در مغنی، شرح و فروع و دیگران آن را مقدّم داشته‌اند. در نظم گفته است: این مشهورترین دو روایت است. زرکشی گفته است: این مذهب اصحاب ماست و از نظر خودش استتابه واجب نیست، بلکه مستحب است و می‌شود فوری او را کشت.
در فروع گفته است: از او نقل است که توبه دادن او واجب نیست و همچنین از او نقل است که مهلت دادن هم لازم نیست؛ و در هدایه، و مذهب و محرر، آن دو[استتابه (توبه دادن) و تاجیل (مهلت دادن)] را به صورت مطلق آورده است.
۸. جزیری: شافعیه، مالکیه و حنابله گفته‌اند: زنی که مرتد شده حکمش مثل مرد است پس واجب است پیش از کشتن، سه روز توبه داده و اسلام به او عرضه شود؛ چون خون او به واسطۀ اسلام محترم بوده است.
مالکیه: زن مرتد اگر شیرده باشد کشتن او تاخیر می‌افتد تا شیر کودکش کامل شود.
حنفیه: زن مرتد کشتن او واجب نیست، بلکه زندانی می‌شود و کتک می‌خورد.
و این که گفته شده: رسول اللّه یک زن مرتد را کشت گفته شده: آن حضرت به صرف ارتداد او را نکشت، بلکه چون آن زن، ساحر و شاعر بود که پیامبر را هجو می‌کرد، و سی پسر داشت که همگی را برای جنگ با رسول اللّه تشویق می‌کرد. پیامبر به این دلایل او را کشت.
البته حبس ابد واجب است تا اسلام بیاورد یا بمیرد و روزانه ۳۹ تازیانه می‌خورد و این در حقیقت، نوعی کشتن است؛ زیرا تازیانه روزانه و پی‌درپی منجر به مرگ می‌شود. علت وجوب حبس این است که آن زن پس از اقرار، از ایفای حقّ خداوند متعال خودداری کرده است و برای الزام به ایفای حق، زندانی می‌شود چنان که در موارد حقّ الناس چنین عمل می‌شود.
پس حنفیه از اهل سنّت با شیعه موافقند؛ زیرا کشتن را برای زن مرتد واجب نکرده‌اند، بلکه می‌گوییم: کشتن، مشروع و جایز نیست حتی اگر به اسلام بازنگردد و حبس ابد می‌شود تا بمیرد.


از کلام ابن ادریس در سرائر و کلام علّامه در تحریر الاحکام چنین برمی‌آید که در قبول توبۀ زنی که مرتد فطری است و آزادی‌اش بعد از توبه، اختلافی وجود دارد:
۱. ابن ادریس گفته است: … فرقی نمی‌کند زن مرتد فطری باشد یا مرتد ملی.
۲. علّامه حلّی گفته است: اگر زن مرتد توبه کرد صحیح این است که توبه‌اش قبول است و حبس از او برداشته می‌شود گرچه مرتد فطری باشد.
۳. شهید ثانی به این اختلاف تصریح کرده است. ایشان پس از ذکر روایت عباد بن صهیب و حدیث صحیح حمّاد که می‌گوید: در اوقات نماز کتک می‌خورد، گفته است: در این اخبار چیزی که نشانۀ قبول توبۀ وی[مرتدّه] در هر دو صورت[فطری و ملی] باشد وجود ندارد و حدیث صحیح ابن محبوب همان‌طور که می‌رساند توبۀ زن قبول می‌شود، قبول توبۀ مرد را هم می‌رساند و اگر[در مرد] حمل بر مرتد ملی شود در زن هم باید حمل بر آن شود. آن وقت می‌توان اخباری را که دلالت بر حبس ابد می‌کنند و تفصیل ندارند، آن‌ها را بر فطری[مرتدۀ فطریه] حمل کرد؛ یعنی حدّ او حبس ابد است بدون این که توبه‌اش پذیرفته شود آن چنان که توبۀ مرتد فطری پذیرفته نمی‌شود.
در تحریر الاحکام فرموده است: اگر زن مرتد، اگر چه مرتد فطری باشد، توبه کرد صحیح آن است که توبه‌اش پذیرفته می‌شود و زندانی نمی‌شود و آن اشعار دارد به خلافی در پذیرفته شدن توبۀ زن مرتد فطری و همین جهت، با نصوص مناسبت دارد.
۴. صاحب جواهر از آن جواب داده است: بهتر این است که حدیث صحیح ابن محبوب را به قرینۀ دو خبر مذکور که با عمل اصحاب ضعفشان جبران شده است بر آن جایی حمل کنیم که توبه نکرده است و منافات ندارد که این دو روایت بگوید: توبۀ مرد مرتد قبول می‌شود؛ زیرا حمل می‌شود بر مرتد ملی مانند باقی نصوص که با عمل نیز پشتیبانی شده‌اند.
۵. ولایة الفقیه: اظهر آن است که ما گفتیم و تقویت کردیم و می‌توان برای آن آرامش و استیناسی جست، به سبب روایاتی که می‌گوید: زن مرتد، شکنجه و در فشار قرار می‌گیرد و در اوقات نماز کتک می‌خورد و شاهد آن روایات ذکر شده از دعائم الاسلام است. اضافه بر این، حاکم می‌تواند از حدود عفو کند در صورتی که حد با اقرار ثابت شده باشد، بلکه بنا بر قول مفید مطلقا[چه با اقرار و چه با بینه] حاکم می‌تواند عفو کند- چنان که گذشت.
فتامل. منظور از زندان ابد چنان که گذشت این است که برای حبس او زمان تعیین نکنند نه اینکه اگر توبه کرد و زنی نیکوکار شد بازهم در زندان باقی بماند.
نظر نگارنده: گرچه ظاهر حدیث صحیح حریز، خبر غیاث و روایات دعائم الاسلام این است که حتی در صورت توبه، حبس زن ادامه می‌یابد، ولی خبرهای عباد، ابن محبوب و جابر جعفی آن را مقیّد می‌سازند؛ زیرا در این روایات دارد: اگر توبه کرد (که پذیرفته می‌شود)، وگرنه تا ابد در زندان باقی می‌ماند. پس حبس ابد در صورتی است که توبه نکند و اشکال شهید ثانی به قرینۀ صدر روایت، وارد نیست که گفته، حکم اختصاص دارد به زنی که مرتد ملی باشد وگرنه لازم می‌آید حکم شامل مردی که مرتد فطری باشد نیز بشود؛ زیرا اگر اجماع محصّل و منقول و روایات نمی‌گفتند که قتل مرتد فطری، لازم است و توبه‌اش قبول نمی‌شود، ما به عدم قتل ملتزم می‌شدیم. علاوه بر این، حکم به حبس ابد حتی در صورت توبه، خلاف مشهور است.


۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۲۵۶، ح۳.    
۲. نک:طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۱۳۷، ح۴.    
۳. طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، ج۴، ص۲۵۳، ح۴.    
۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۲۷۰، ح۴۵.    
۵. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۱.    
۶. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۱۴۲، ح۲۹.    
۷. طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، ج۴، ص۲۵۵، ح۱۱.    
۸. مغربی تمیمی، نعمان، دعائم الاسلام، ج۲، ص۵۳۹، ح۱۹۱۷.    
۹. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل (به نقل از:دعائم الاسلام)، ج۱۸، ص۱۶۶، ح۳.    
۱۰. مجلسی، محمدباقر، ملاذ الاخیار، ج۱۶، ص۲۸۵.    
۱۱. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۵۰.    
۱۲. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۱۴۴، ح۲۵.    
۱۳. طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، ج۴، ص۲۵۵، ح۱۰.    
۱۴. مجلسی، محمدباقر، ملاذ الاخیار، ج۱۶، ص۲۸۴.    
۱۵. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۱۴۴، ح۳۰.    
۱۶. طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، ج۴، ص۲۵۵، ح۱۲.    
۱۷. مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۲۳، ص۳۹۷.    
۱۸. مجلسی، محمدباقر، ملاذ الاخیار، ج۱، ص۲۸۶.    
۱۹. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۱۴۳، ح۲۸.    
۲۰. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۹، ص۳۷۴ (با اختلاف در سند).    
۲۱. طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، ج۴، ص۲۵۵، ح۱۳.    
۲۲. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۱۴۳، ح۲۶.    
۲۳. مجلسی، محمدباقر، ملاذ الاخیار، ج۱۶، ص۲۸۴.    
۲۴. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۱۴۳.    
۲۵. طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، ج۴، ص۲۵۶.    
۲۶. مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین، ج۶، ص۳۸۷.    
۲۷. خویی، سید ابوالقاسم، مبانی تکملة المنهاج، ج۱، ص۳۳۱.    
۲۸. منتظری، حسینعلی، ولایة الفقیه، ج۲، ص۴۹۴.    
۲۹. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۲، ص۵۸۵، ح۱۲.    
۳۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار (به نقل از:خصال)، ج۷۶، ص۲۰۹.    
۳۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۰، ص۲۵۵.    
۳۲. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۶۲.    
۳۳. مغربی تمیمی، نعمان، دعائم الاسلام، ج۲، ص۴۸۰.    
۳۴. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل (به نقل از:دعائم الاسلام)، ج۱۸، ص۱۶۶.    
۳۵. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل (به نقل از:دعائم الاسلام)، ج۱۸، ص۱۶۶، ح۲.    
۳۶. مغربی تمیمی، نعمان، دعائم الاسلام، ج۲، ص۳۹۸.    
۳۷. صنعانی، عبدالرزاق، مصنّف عبدالرزاق، ج۱۰، ص۱۷۷، ح۱۸۷۳۱.    
۳۸. بیهقی، ابوبکر، سنن بیهقی، ج۸، ص۳۵۳.    
۳۹. قاضی، ابویوسف، الخراج، ص۱۹۷.    
۴۰. ابن ابی شیبه، ابوبکر، مصنّف ابن ابی شیبه، ج۵، ص۵۶۳، ح۲۸۹۹۷.    
۴۱. نک:ابن ابی شیبه، ابوبکر، مصنّف ابن ابی شیبه، ج۶، ص۴۴۳، ح۳۲۷۷۷.    
۴۲. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۷، ص۲۸۲.    
۴۳. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۸، ص۷۲.    
۴۴. طوسی، محمد بن حسن، النهایه، ص۷۳۱.    
۴۵. حلی، ابن ادریس، السرائر، ج۳، ص۵۳۲.    
۴۶. محقق حلّی، جعفر بن حسن، نکت النهایه، ج۳، ص۳۵۳.    
۴۷. طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۵، ص۳۵۲، مسالۀ ۱.    
۴۸. حلی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۳۱۱.
۴۹. ابن براج طرابلسی، عبدالعزیز، المهذّب، ج۲، ص۵۵۲.    
۵۰. طوسی، علی بن حمزه، الوسیله، ص۴۲۵.    
۵۱. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۴، ص۷.    
۵۲. محقق حلی، جعفر بن حسن، مختصر النافع، ص۲۵۶.    
۵۳. طباطبائی، سیّد علی، ریاض المسائل، ج۱۴، ص۲۳۱.    
۵۴. حلی، یحیی بن سعید، جامع للشرائع، ص۲۴۱.    
۵۵. حلی، یحیی بن سعید، نزهة الناظر، ص۱۲۱.    
۵۶. علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام، ج۲، ص۲۳۵.    
۵۷. علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۲، ص۲۷۵.    
۵۸. شهید ثانی، زین‌الدین، روضة البهیّه، ج۹، ص۳۴۳.    
۵۹. نک:شهید ثانی، زین‌الدین، روضة البهیّه، ج۸، ص۳۰.    
۶۰. شهید اول، الدروس، ج۲، ص۵۲.    
۶۱. شهید ثانی، زین‌الدین، مسالک الافهام، ج۱۵، ص۲۶.    
۶۲. محقق اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده، ج۱۳، ص۳۳۶.    
۶۳. محقق اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده، ج۳، ص۲۰۰.    
۶۴. شیخ بهایی، جامع عباسی، ص۹۲۳.    
۶۵. مجلسی، محمدباقر، حدود، قصاص، دیات، ص۴۸.
۶۶. حر عاملی، محمد بن حسن، بدایة الهدایه، ج۲، ص۴۷۳.
۶۷. فیض کاشانی، ملامحسن، مفاتیح الشرائع، ج۲، ص۱۰۴.    
۶۸. فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام، ج۱۰، ص۶۶۵.    
۶۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۱۱.    
۷۰. نک:نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۰، ص۴۸.    
۷۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۳، ص۱۳۱.    
۷۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۹، ص۳۴.    
۷۳. حلی، محمد بن حسن، ایضاح الفوائد، ج۳، ص۱۷۸.    
۷۴. مامقانی عبدالله، مناهج المتقین، ص۱۹۵.
۷۵. اشرفی، محمد، شعائر الاسلام، ج۲، ص۸۳۵.
۷۶. خوانساری، احمد، جامع المدارک، ج۵، ص۲۹۰.    
۷۷. خمینی، سید روح‌الله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۵۲۸.    
۷۸. خویی، سید ابوالقاسم، مبانی تکملة المنهاج، ج۱، ص۳۳۰.    
۷۹. خویی، سید ابوالقاسم، ملحق منهاج الصالحین، ص۴۰۳، مسالۀ ۱۳۶۸.
۸۰. گلپایگانی، سید محمدرضا، مجمع المسائل، ج۳، ص۲۰۰.
۸۱. گلپایگانی، سید محمدرضا، مجمع المسائل، ج۳، ص۲۰۹.    
۸۲. طبسی، محمدرضا، ذخیرة الصالحین، ج۸، ص۲۹.
۸۳. قاضی، ابویوسف، الخراج، ص۱۹۷.    
۸۴. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، ج۳، ص۱۱۱، ذیل ح۱۴۵۸.    
۸۵. موصلی، عبدالله‌ بن‌ محمود، الاختیار، ج۴، ص۱۴۹.    
۸۶. ابن رشد، محمد بن احمد، بدایة المجتهد، ج۲، ص۳۷۶.    
۸۷. سمرقندی، علاءالدین محمد، تحفة الفقهاء، ج۳، ص۳۰۹.    
۸۸. مقدسی، ابن قدامه، المغنی، ج۹، ص۳.    
۸۹. مقدسی، ابن قدامه، المغنی، ج۹، ص۳.    
۹۰. مرداوی، علی بن سلیمان، الانصاف، ج۱۰، ص۳۲۸.    
۹۱. جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۵، ص۳۷۴.    
۹۲. حلی، ابن ادریس، السرائر، ج۳، ص۵۳۲.    
۹۳. علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام، ج۵، ص۳۹۰.    
۹۴. شهید ثانی، زین‌الدین، مسالک الافهام، ج۱۵، ص۲۶.    
۹۵. شهید ثانی، زین‌الدین، مسالک الافهام، ج۱۵، ص۲۶.    
۹۶. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۱۲.    
۹۷. منتظری، حسینعلی، ولایة الفقیه، ج۲، ص۵۲۲.    



• طبسی، نجم‌الدین، حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام، ص۲۲۹-۲۴۲.






جعبه ابزار