حاجب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حاجب در چهار معنا استعمال شده است.از
حاجب به معنای اولی در باب
ارث استفاده شده است.
۱-وارثی که موجب منع و محرومیت وارثی دیگر از تمامی یا بخشی از
ارث گردد.
۲-
دربان۳-
حائل۴-
ابرو
امام خمینی در
تحریرالوسیله، کتاب المواریث مینویسد:
موانع ارث زیاد است که بعضی از آنها چیزهایی است که
حاجب و مانع از اصل
ارث بردن میشود و آن
حجب حرمان است. و بعضی از آنها چیزهایی است که قسمتی از
ارث را منع میکند و آن
حجب نقصان است.
آنچه که اصل
ارث را منع میکند چند امر است:
اول:
کفر به اقسامش خواه
اصلی باشد یا از روی
ارتداد، پس کافر؛ اگرچه نزدیک باشد، از
مسلمان ارث نمیبرد و
ارث مسلمان به مسلمان اختصاص دارد؛ اگرچه دور باشد؛ بنابراین اگر
میت مسلمان، پسر کافری داشته باشد، از او
ارث نمیبرد ولو اینکه به جز
امام (علیهالسلام) قرابتی - چه نسبی و چه سببی – نداشته باشد؛ پس
ارث او به امام (علیهالسلام) اختصاص پیدا میکند؛ نه به پسرش که کافر است.
دوم:
قتل، قاتل درصورتیکه قتل
عمداً و از روی ظلم باشد از
مقتول ارث نمیبرد و درصورتیکه مقتول را به
حق به قتل برساند، از او
ارث میبرد، مانند اینکه بهعنوان
قصاص یا
اجرای حدّ یا
دفاع از خود یا عرض یا مالش باشد. و همچنین است اگر قتل از روی
خطای محض باشد؛ مانند اینکه به پرندهای تیر بزند و خطا کند و به خویشاوند او بخورد پس از او
ارث میبرد. البته از دیه او که عاقلهاش تحمل میکنند بنابر اقوی
ارث نمیبرد.
و «همانطور که قاتل از
ارث بردن از مقتول، منع میشود، همچنین از کسی که در مرتبه پایینتر و در طبقه بعد از او واقع شده
حاجب نمیباشد، پس بودن او مانند نبودش است، پس اگر کسی پدرش را به قتل برساند و دارای پسری باشد و پدرش اولادی غیر از قاتل نداشته باشد،
پسر قاتل از جدش
ارث میبرد. و همچنین است اگر اولاد مقتول در پسر قاتلش منحصر باشد ولی برادرهایی داشته باشد،
ارثیه او مال آنها میباشد و مال پسرش نیست، بلکه اگر وارثی نداشته باشد مگر امام علیهالسلام، امام از او
ارث میبرد نه پسر.»
سوم از موانع
ارث:
رق (بنده و کنیز) بودن، به صورتی که در کتابهای مفصل فقهی بیان شده است.
چهارم: [[متولد شدن از زنا]، اگر زنا هم از طرف پدر و هم از طرف مادر باشد، بین بچه آنها و پدر و مادر و همچنین بین بچه و کسانی که بهواسطه پدر و مادر
انتساب دارند،
توارث (
ارث بردن از یکدیگر) نیست. و اگر زنا از یکی از آنها باشد، نه از دیگری، مانند اینکه فعل یکی از آنها به طور
شبهه باشد، بچه و زانی و بچه و کسانی که به
زانی منسوباند از همدیگر
ارث نمیبرند.
پنجم:
لعان، لعان، مانع از توارث بین فرزند و پدرش و همچنین بین او و بین نزدیکانش از ناحیه
پدر میشود. و اما توارث بین فرزند و مادرش و همچنین بین او و بین نزدیکان او از ناحیه مادرش تحقق پیدا میکند و لعان مانع آن نمیشود.
یعنی آنچه که از قسمتی از
ارث جلوگیری میکند چند امر است: اول:
قتل خطایی و
شبهعمد است؛ این قتل، قاتل را از
ارث بردن از خصوص
دیه - نه غیر آن از
ترکه میت - جلوگیری میکند.
دوم: بزرگترین فرزندان ذکور است؛ که او بقیّه ورثه را از
ارث بردن از خصوص «
حبوه» جلوگیری میکند. و اگر
فرزند ذکور یکی هم باشد سایر ورثه را از
ارث بردن از حبوه جلوگیری میکند.
سوم:
فرزند است مطلقاً؛ چه مرد باشد یا زن، یکی باشد یا متعدد، بدون واسطه باشد یا باواسطه؛ که وجود فرزند (برای یکی از زوجین)
زوج دیگر را از سهم اعلایش - یعنی نصف و ربع - جلوگیری میکند.
چهارم:
وارث است مطلقاً؛ چه
نسبی باشد و چه
سببی، مرد باشد یا زن، یکی باشد یا متعدد، که این وارث یکی از زوجین را از بیشتر از فریضهشان - نصف یا ربع یا ثمن - جلوگیری میکند؛ پس با زیادی ترکه از فریضه، زیادی به غیر زوجین رد میشود. البته اگر وارث منحصر به زوج و
امام (علیهالسلام) باشد زوج، نصف را بهعنوان فریضه
ارث میبرد و نصف دیگر به او رد میشود، به خلاف آنکه منحصر به
زوجه و امام (علیهالسلام) باشد؛ زیرا ربع آن مال زن و بقیه مال امام (علیهالسلام) است.
پنجم: ناقص بودن
ترکه از سهمهای
مفروض است؛ که این نقص جلوگیری میکند دختر یگانه و خواهر یگانه پدر و مادری یا پدری را از فریضهشان که نصف است؛ و همچنین دخترهای متعدد و خواهرهای متعددی که از پدر و مادر یا از پدر باشند را از فریضهشان که دو ثلث است جلوگیری میکند؛ پس اگر میت یک دختر و پدر و مادر و شوهر یا دخترهای متعدد و پدر و مادر و شوهر داشته باشد، نقص بر دختر یا دخترها وارد میشود. و همچنین است در بقیه فرضها.
ششم:
خواهر پدر و مادری یا پدری است؛ که این خواهر، برادر و خواهر مادری را از رد آنچه که بر فریضهشان زیاد میآید، جلوگیری میکند. و همچنین است خواهرهای متعدد پدر و مادری یا پدری که اینها برادر یگانه مادری یا خواهر یگانه مادری را از رد آنچه که بر فریضهشان زیاد میآید جلوگیری میکنند. و همچنین است یکی از
جد و
جدّه پدری که برادر و خواهر مادری را از آنچه که بر
فریضه آنها زیاد میآید جلوگیری میکند.
هفتم: فرزند است؛ اگرچه پایین برود - یکی باشد یا متعدد - که او پدر و مادر را از زیادتر از سدس که فرض آنها است، جلوگیری میکند، و لیکن از زیاده بهعنوان رد جلوگیری نمیکند.
هشتم: برادرها و خواهرها - نه اولاد آنها - میباشند؛ که اینها
مادر را از زیاده بر
سدس بهعنوان فرض و رد به شروطی جلوگیری میکنند: اول آن شرایط این است که: برادر، کمتر از دو نفر یا خواهر کمتر از چهار نفر نباشد و یک برادر و دو خواهر کفایت میکند. دوم: برادرها در وقت فوت
مورّث، به
دنیا آمده و
زنده باشند؛ پس میت و
حمل حاجب نمیباشند. سوم: برادرها از پدر و مادر یا از پدر، برادر میت باشند؛ پس برادر فقط مادری
حاجب نمیباشد. چهارم:
پدر میت در وقت فوت او زنده باشد. پنجم: برادرها و پدر
ممنوع از ارث نباشند، به جهت کفر و رقیت و متولّد شدن برادرها از زنا و اینکه پدر قاتل مورث باشد، و اگر برادرها که مانع میباشند قاتل مورث باشند دارای اشکال است پس احتیاط ترک نشود. ششم: بین
حاجب و
محجوب مغایرت باشد. و عدم مغایرت، در
وطی شبهه تصور میشود.
•
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۳، ص۱۹۳. •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی