جَرْی (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جَرْی (به فتح جیم و سکون راء) از
واژگان قرآن کریم به معنای روان شدن و جریان است.
در
قرآن کریم این کلمه فقط در جریان آب به کار نرفته بلکه در جریان، راه رفتن
کشتی
ها و حرکت باد، آفتاب، ماه و ستارگان نیز استعمال شده است.
مشتقات
جَرْی که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
تَجْرِی (به فتح تاء و سکون جیم) به معنای جاری، روان و حرکت؛
جَرَیْنَ (به فتح جیم، راء و سکون یاء) به معنای روان شدن؛
الْجَوارِ (به فتح جیم) به معنای حرکت؛
جارِیَةِ (به فتح جیم و کسر راء) به معنای جاری شونده؛
الجارِیاتِ (به فتح جیم و کسر راء) جمع جاریة به معنای جاری شوندگان؛
مَجْراها (به فتح میم و سکون جیم) به معنای جریان آمده است.
جَرْی به معنای روان شدن و جریان است.
در
قرآن کریم این کلمه فقط در جریان آب به کار نرفته بلکه در جریان، راه رفتن
کشتی
ها و حرکت باد، آفتاب، ماه و ستارگان نیز استعمال شده است.
به مواردی از
جَرْی که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(اَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ) «حقّا برای آنهاست بهشتهایی که نهرها زیر آن
ها جاری و روان است.»
(وَ الْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ) (و
كشتیهایی كه در
دریا به نفع مردم در حركتند.)
(فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِاَمْرِهِ) (پس ما باد را مسخّر او ساختيم تا به فرمانش به نرمى به هر جا او مىخواهد برود.)
(وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها.) (و خورشيد نيز براى آن
ها آيتى است كه پيوسته به سوى قرارگاهش در حركت است.)
(کُلٌ یَجْرِی لِاَجَلٍ مُسَمًّی) (هر كدام تا زمان معيّنى حركت دارند.)
علی الظاهر شامل آفتاب و ماه و ستارگان و غیره است.
(حَتَّی اِذا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بِهِمْ بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ.) (زمانى كه در
كشتى قرار مىگيريد، و بادهاى موافق
كشتى نشينان را به سوى مقصد مىبرد.)
ممکن است بگوییم: باء در «بهم» برای تعدیه است یعنی
کشتی
ها آنها را روان کردند، ولی به
قاموس و
صحاح نگاه کردم «جری» با باء متعدی نشده است لذا باید گفت باء در اینجا به معنای «مع» است.
و فلک به معنی
کشتی است و به مفرد و جمع اطلاق میشود، در اینجا جمع مقصود است زیرا فعل آن «جرین» آمده معنی آیه چنین است: «تا چون در
کشتی
ها شدید و
کشتی
ها با آنها به وسیله باد مطبوعی روان شدند.»
(وَ هِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ) (و
كشتى، آنها را از ميان امواجى همچون كوه
ها حركت مىداد.)
اگر باء را تعدی بگیریم جریان کشتی از آیه باید با عنایت و ملازمه استفاده شود.
(وَ مِنْ آیاتِهِ الْجَوارِ فِی الْبَحْرِ کَالْاَعْلامِ) (از نشانههاى او
كشتىهاى كوه پيكرى است كه در دريا به كمک بادها حركت مىكنند.)
(وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ کَالْاَعْلامِ) (و براى او و از ناحيه او است
كشتیهاى كوه پيكر ساخته شده كه در دريا به حركت در مىآيند!)
راجع به این دو آیه به «
بحر» رجوع شود که گفتهایم این دو آیه به جریانهای دریاها از قبیل گلف استریم تطبیق میشود نه به
کشتی
ها که گفتهاند.
(اِنَّا لَمَّا طَغَی الْماءُ حَمَلْناکُمْ فِی الْجارِیَةِ • لِنَجْعَلَها لَکُمْ تَذْکِرَةً وَ تَعِیَها اُذُنٌ واعِیَةٌ) «چون آب طغیان کرد ما شما را در جاری شونده حمل کردیم تا آن را برای شما یادآوری قرار دهیم و تا آن تذکره را گوش حافظ پند در خود نگهدارد.»
مقصود از این جاریه چیست؟
ارباب تفسیر آن را
کشتی نوح گفتهاند، ناگفته نماند ما قبل دو آیه فوق درباره هلاکت
عاد،
ثمود،
قوم فرعون و
قوم لوط است و ما بعد آن
ها مطلقا درباره
قیامت و ویران شدن عالم و اهل رحمت و عذاب است به نظر میآید غرض از ذکر این دو آیه در میان هلاکتهای
دنیا و
آخرت تذکّر این نکته است که اهل ایمان در امانند همانطور که در طوفان نوح
مؤمنان نجات یافتند اهل ایمان از هلاکت دنیا و آخرت در نجات خواهند بود و تیرهای قهر خدایی را فقط
کفّار و معاندین هدفاند و شاید
(لِنَجْعَلَها لَکُمْ تَذْکِرَةً) این مطلب را بیشتر تقویت نماید و اگر اهل ایمان و یا بعضی از آنها را بلائی از بین ببرد برای آن
ها هلاکت نیست بلکه
کفّاره گناه و یا ترفیع مقام است.
(وَ الذَّارِیاتِ ذَرْواً • فَالْحامِلاتِ وِقْراً • فَالْجارِیاتِ یُسْراً • فَالْمُقَسِّماتِ اَمْراً • اِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ وَ اِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ) «
قسم به پاشندگان پاشیدن به خصوصی. پس قسم به بردارندگان بار سنگین. پس قسم به جاریشوندگان که به آسانی روانند. پس قسم به تقسیمکنندگان امر. آنچه وعده داده میشوید راست است و جزا واقع شدنی است.»
مقصود از جاریات و غیره در این آیات چیست؟ به نظر میآید که مراد از این چهار
اسم فاعل، بادها باشند و چون ابر عبارت است از هوای مرطوب، اگر بگوییم ابرها و بادها هستند باز صحیح است. درباره بادهای مهاجر که از اقیانوس
ها به سوی خشکی
ها میوزند و هزاران کیلومتر راه میپیمایند.
آقای
مهندس بازرگان در کتاب باد و باران (کتاب)|باد و باران در قرآن میگوید: بادهای مهاجر از حدبههای اقیانوس اطلس یا اقیانوس کبیر (و همچنین در مدیترانه و دریاهای بزرگ) آنجا که ستونهای بزرگ هوا از طبقات جوّ به زمین میریزند، سرچشمه گرفته در ابتدا یک حرکت فرفرهای و پراکنده شونده به اطراف دارند، پس از به راه افتادن حامل بخار آب فراوانی میگردند که همان ابرهاست، آنگاه با وقار و سنگینی سمتی را در پیش میگیرند و به آسانی روان میگردند چون به کنار دریاها و یا بقارّه
ها رسیدند با بادهای سردی که از قطبین میوزند ملاقات میکنند از بادهای قطبین سردی میگیرند و آنگاه با رطوبت و سردی که دارند به مزارع، جنگل
ها و شهرها تقسیم میشوند و آنچه را قرار و قسمت است تقسیم میکنند. (کتاب باد و باران در قرآن با کمی تغییر و حذف).
پس بادها هستند که در اثر اختلاف حرارت خورشید، خود را از وسط اقیانوس
ها میپاشند
(وَ الذَّارِیاتِ ذَرْواً) و چون روان شدند رطوبت و بخار آب را با خود بر میدارند و سنگین میشوند
(فَالْحامِلاتِ وِقْراً) سپس در طول هزاران کیلومتر با آرامی و آسانی به سیر خود ادامه میدهند
(فَالْجارِیاتِ یُسْراً) و آنگاه در قاره
ها و خشکی
ها تقسیم شده به رحمت و خسارات مبدّل میشوند و بهره
ها را قسمت میکنند
(فَالْمُقَسِّماتِ اَمْراً).
قابل دقت است که بعد از وَ الذَّارِیاتِ، سه صیغه دیگر همه با فاء آمده است یعنی این چهار امر پشت سر هم و نتیجه همدیگرند. نظیر این آیات، آیات اوّل
سوره مرسلات و
سوره نازعات است. ارتباط این چهار قسم با مقسم به که
(اِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ • وَ اِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ) (آرى سوگند به همه اينها كه آنچه به شما وعده شده قطعاً راست است و بىشک
رستاخیز و جزاى اعمال واقع شدنى است!)
باشد شاید آن است: همانطور که تولید بادها از محلّی شروع شده و تدریجا بالاخره به نتیجهای میانجامد جریان دنیا و این زندگی نیز در آخر به روز جزا و پاداش میانجامد وقوع جزاء نتیجه سیر عالم است چنانکه تقسیم امر نتیجه حرکت ابرهاست.
اگر بگوییم
ملائکه با این بادها با هم هستند و
مشیّت خدا را روان میکنند اشکالی ندارد ولی نمیشود گفت از این فاعل
ها که با الف و تاء جمع بسته شده ملائک مراد است زیرا جمعی که با الف و تاء باشد یا برای مؤنّث حقیقی است مثل مؤمنات و یا صفت مذکّر غیر عاقل است مثل مرفوعات و منصوبات. ملائکه به صراحت قرآن مؤنّث نیستند و آنانکه ملائکه را دختران خدا میدانند در قرآن تکذیب شدهاند و خدا ملائکه را با جمع مذکّر اولو العقل ذکر کرده:
(بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ) (بلكه فرشتگان بندگان شايسته اويند.)
(وَ تَرَی الْمَلائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ.) (در آن روز فرشتگان را مىبينى كه بر گرد عرش حلقه زدهاند.)
ایضا ملائکه عاقل و ذی شعورند پس مراد بادها، ابرها و یا چیزهای دیگر است.
در کتاب آغاز و انجام جهان (کتاب)|آغاز و انجام جهان به بعد ذاریات حاملات جاریات و مقسّمات را به اتم
ها و الکترون
ها و پروتون
ها و نوترون
ها حمل کرده و در اینباره بیان عالی دارد،
تطبیق ایشان با مقسم به که وقوع قیامت باشد بسیار مناسب است.
(فَلا اُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْکُنَّسِ) (حركت مىكنند و از ديده
ها پنهان مىشوند.)
این آیه در «
خنس» خواهد آمد.
(وَ قالَ ارْکَبُوا فِیها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها) «گفت به
کشتی سوار شوید جریان و ایستادن آن به مدد و یاری خداست.»
متعدی ظاهرا در آیه معنای لازم مراد است.
مجری و مرسی مصدر میمیاند از لازم و «مَجْراها وَ مُرْساها» مبتدا و بِسْمِ اللَّهِ خبر آن است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «جری»، ج۲، ص۳۰-۳۴.