• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جریده

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جَریده، نوعی عَلَم عزا در دسته‌های سینه‌زن و زنجیرزن که آن را چند روز از ماه محرم در برخی از نواحی ایران ، به ویـژه در کاشان ، قم ، کرمان ، یزد ، خراسان و هرمزگان می‌گردانند.



جریده در زبان و ادب فارسی به معنای دفتر ، شاخۀ بی‌ برگ و شاخۀ بی‌برگ نخل ، نیزۀ کوچک مخصوص قلندران ، روزنامه و نشریه ، زبده ، کارآمد و جنگی
[۱] محمد راوندی، راحة الصدور، ج۱، ص۱۰۰، به کوشش محمداقبال لاهوری، تهران، ۱۳۳۳ش.
[۲] تاریخ سیستان، ص۳۶۹، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، ۱۳۱۴ش.
، دو چوب نازک و کوتاه که به هنگام دفن مرده زیر بغل او می‌گذارند، و مانند آن‌ها آمده است. جریده به این معانی در متون تاریخی و نثر و نظم فارسی از سدۀ ۴ق تا دورۀ صفوی به کار رفته است.


از زمان کاربرد جریده به معنای عَلَم و گرداندن آن در دسته‌های عزا، اطلاع دقیقی در دست نداریم. به احتمال نزدیک به یقین در دورۀ صفوی جریده و جریده‌کشی در مراسم عزاداری حسینی مرسوم شده است.


کهن‌ ترین جریده‌های عزا در شهر کاشان به کار می‌رفته، و هنوز هم باقی‌مانده است.

۳.۱ - انواع

تاریخ وقف یکی از این جریده‌ها به نام «جریدۀ بابا قربانی »، واقع در محلۀ پشت مشهد ، به تاریخ ۱۱۲۹ق/۱۷۱۷م (دورۀ سلطنت شاه سلطان حسین صفوی ) است که همراه با صلوات کبیره و نام واقف در دو طرف کشکولِ آویخته به جریده نوشته شده است. جریدۀ دیگر به نام «جریدۀ فولادی »، واقع در محلۀ سَرْپرۀ کاشان، به تاریخ ۱۱۷۷ق/۱۷۶۳م (دورۀ زندیان ) است که واقف آن این تاریخ را بر روی تیرک فولادی عمودی میان جریده، نوشته است.
[۳] حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۶۶-۵۶۷، تهران، ۱۳۷۸ش.



از جمله ابزارهای قلندران در دورۀ صفوی، یکی هم جریده بوده است. مؤلف « رسالۀ خاکساریه » بازمانده از آن دوره، جریده را «عَلَم استقامت » درویشان خاکسار معرفی کرده و نوشته است که آن‌را بر کف گیرند
[۴] فتوت‌نامه‌ها و رسایل خاکساریه، ج۱، ص۲۶۴، به کوشش مهران افشاری، تهران، ۱۳۸۲ش.
و مجاهدانِ با نفسِ پرتدبیر را « غَزّا و صاحب جریده و زنجیر » نامیده‌اند.
[۵] فتوت‌نامه‌ها و رسایل خاکساریه، ج۱، ص۲۶۶، به کوشش مهران افشاری، تهران، ۱۳۸۲ش.

میرزا حسینخان تحویلدار در جغرافیای اصفهان، تألیفی از دورۀ قاجار ، در شرح «نوع عملجات مُچّه‌داران شتر قربانی» در مراسم شتر قربانی در اصفهان می‌نویسد: «دستجات دهات » هر یک با « ساز های کوس و سرنا و سنج و جریده‌های بزرگ و عَلَمهای بلند بسیار»، برای اجرای رسم قربانی به مراسم می‌آیند.
[۶] حسین تحویلدار‌، جغرافیای اصفهان، ص ۸۸، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۲ش.
[۷] حسین تحویلدار‌، جغرافیای اصفهان، ص۸۹، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۲ش.
تحویلدار بنیان این رسم را در دورۀ صفوی دانسته است.
[۸] حسین تحویلدار‌، جغرافیای اصفهان، ص۸۸، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۲ش.



شکل و ساختمان: جریده‌های هر شهر و دیار را احتمالاً بنابر نظام فرهنگ دینی ـ محلی مستولی بر آن جامعه ، به شکل و شمایل گوناگون می‌ساختند و می‌آراستند. مردم کاشان با شکوه‌ترین جریده‌ها را ساخته بودند و در عزاداریهای محرم به کار می‌بردند. جریدۀ کاشانیها عبارت بود از یک تیغۀ فلزی پیکانی شکل بر سر تیرکی نیزه مانند و عمودی، یک آدمک سیاه بر روی تیغه، آینه‌ای در زیر آدمک، ۴ تیغۀ فلزی هلالی شکل شمشیر مانند در دو ردیف و در دو سوی تیرکِ نیزه مانند، شَرّابه‌های بلورین آویخته از تیغه‌های هلالی، کشکولی با تندیس فلزی دو شیر کوچک در میان و محل نصب محور افقی بر تیرک، دو پنجه و چند شمعدان فلزی کوچک به قرینه در دو سوی تیرک و بر روی محور افقی و مجموعه‌ای منگوله و زنگولۀ آویخته از زیر محور افقی.
[۹] علی بلوکباشی، نخل گردانی، ج۱، ص۱۰۲، تهران، ۱۳۸۰ش.
[۱۰] محمد ابوالفضلی، «مراسم و نشانه‌های عزاداری ماه محرم درکاشان»، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۰، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم‌شناسی، تهران، ۱۳۶۹ش.



نشانه های نمادین: مردم کاشان هر یک از اجزاء جریده را نماد شخصیت و شیئی مقدس ، و بیانگر مفهومی خاص می‌انگارند. مثلاً تیرک عمودی نیزه‌مانند را مظهر قامت بلند امام حسین (ع)؛ ۴ تیغ جانبی آن را نمادی از ۴ برادر او حضرت عباس (ع)، عون ، عقیل و جعفر ؛ کشکول را تمثیلی از مشک سقایی حضرت عباس (ع) یا تمثیلی از خیمه‌ گاه امام حسین (ع)؛ آدمک را نشانی از غلام شهید شده در راه دین ؛ آینه را نشان پیشانی شفاف و درخشان سلطان دین امام حسین (ع)؛ شَرّابه‌های بلوری را نشانگر دانه‌های اشک کودکان اهل بیت ؛ و پنجه‌ها را مظهر دستهای بریدۀ حضرت ابوالفضل (ع) تبیین می‌کنند.
[۱۱] محمد ابوالفضلی، «مراسم و نشانه‌های عزاداری ماه محرم درکاشان»، ج۱، ص۱۵۸، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم‌شناسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۱۲] محمد ابوالفضلی، «مراسم و نشانه‌های عزاداری ماه محرم درکاشان»، ص۱۶۰، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم‌شناسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۱۳] حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۵۸-۵۵۹، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۱۴] علی بلوکباشی، نخل گردانی، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۳، تهران، ۱۳۸۰ش.

همان‌طور که نخل را منتسب به حضرت حسین بن علی (ع)، و مظهری از تابوت او انگاشته‌اند، جریده را هم به نام برادر او، سقای کربلا حضرت عباس بن علی (ع) و نشانی از عَلَم این علم‌دار دانسته‌اند. اطلاق نام جریده به «عَلَم حضرت عباس (ع)» ظاهراً به سبب شباهتِ شکل آن به شاخۀ درخت خرما (جریدة النخل) و انتساب آن به حضرت ابوالفضل ، عباس بن علی (ع) به جهت بلند و کشیده بودن شاخ و برگهای هلالیِ ماهْ‌مانندِ جریده و همانندی آن با قامت بلند حضرت ابوالفضل (ع)، قمر بنی هاشم بـوده است.
[۱۵] حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۵۷-۵۵۹، تهران، ۱۳۷۸ش.



جریده گردانی: درگذشته، هر محله از محله‌های کاشان چند علم و علامت و جریده داشت. جریده مانند توغ (ه‌ م) و نخل نماد و نشانه‌ای از محله نیز بود و دسته‌های عزادار هر محله را به نام این علامتها می‌خواندند.
به هنگام عزاداری جریده را بنابر سنت کهن برپا می‌داشتند و مردم هر محله در پای جریدۀ محلۀ خود گرد می‌آمدند و آن را بلند می‌کردند و برای عزاداری حرکت می‌دادند.
[۱۶] حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۵۶، تهران، ۱۳۷۸ش.
به هنگام گرداندن جریده چند تن با سنجهای کوچک چوبی در پای آن سنج می‌زدند و نوحه‌خوانان اشعار مخصوص می‌خواندند.
[۱۷] حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۷۲-۵۷۳، تهران، ۱۳۷۸ش.



در مراسم سنج‌زنی در پای جریده در مراحلی مختلف سنج‌زنها به شور و هیجان‌ می‌آیند و پیاپی با همۀ تاب و توان به هوا بر می‌جهند و سنجهای خود را بر بالای سرشان به یکدیگر می‌کوبند. این حالت را «شور» می‌نامند وبا خواندن اشعاری ویژه شور را تشدید می‌کنند.
[۱۸] محمد ابوالفضلی، «مراسم و نشانه‌های عزاداری ماه محرم درکاشان»، ج۱، ص۱۶۰، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم‌شناسی، تهران، ۱۳۶۹ش.

در پیشاپیش دسته‌های عزا، دسته‌ای سقّا نیز حرکت می‌کرد که هر یک از افراد آن کشکولی در یک دست و جامی در دست دیگر داشت و مشک آبی هم از شانه آویخته بود و به مردم آب می‌نوشاند. در هر یک از این دسته‌ها خواننده‌ای به نام « سخنور » بود که در برابر علائم و جریده‌های دسته‌های عزادار می‌ایستاد و اشعاری به نام « سخن » خطاب به آن‌ها می‌خواند.
[۱۹] حسین پرتو بیضایی، تاریخ ورزش باستانی ایران: زورخانه، ج۱، ص۲۳-۲۴، تهران، ۱۳۳۷ش.

نمونه‌ای از این اشعار که در مجموعۀ خطی اشعار سخنوری آمده، به این گونه است: «این جریده ز مالِ اهل عزا ست/ لیک وقت است بشنو این گفتار// خواه چاووش و خواه درویشان/کلّ کسوت بود زخُرد و کبار // چو عزای حسین شود برپا/گو بیا این جریده را بردار!».
[۲۰] مهران افشاری، تعلیقات بر فتوت‌نامه‌ها، ج۱، ص۲۶۴.



در سردمهایی که در گذشته سخنوران در تکیه‌ها و قهوه‌خانه‌ها می‌بستند، همراه با آویختن و تزیین کردن سردم با ۱۷ فقره اسباب و ابزار منسوب به ۱۷ صنف از سلسلۀ فقرا ، عَلَم و جریده و حتی نخلی کوچک مخصوص عزاداریها را هم می‌گذاشتند.
[۲۱] حسین پرتو بیضایی، تاریخ ورزش باستانی ایران: زورخانه، ج۱، ص۲۵، تهران، ۱۳۳۷ش.



در کاشان جریده را در ۳ روز هفتم و هشتم و نهم محرم ، به ویژه شب و روز تاسوعا که آن را مرتبط با حضرت عباس (ع) می‌دانند و به نام او می‌خوانند، برمی‌دارند و می‌گردانند.
[۲۲] حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۶۲، تهران، ۱۳۷۸ش.



بابای جریده: در فرهنگ ایران ، به ویژه نزد صوفیان، لفظ « بابا » را بر پیران کامل می‌گذاشتند، مانند باباافضل کاشی و باباطاهر همدانی ( عریان ). سرکرده و ریش سفید طایفۀ قلندران را هم «بابا» می‌نامیدند، هر کسی را هم که در کاری بزرگ بود، برای بزرگداشت او بابا می‌خواندند.
فرقۀ عجمْ مشایخ ، و پیروان بکتاشیه (ه‌ م) پیران خود را «بابا» می‌نامیدند.
[۲۳] مهران افشاری، تعلیقات بر فتوت‌نامه‌ها، ج۱، ص۲۶۶.
در دورۀ صفوی شیوخ فرقۀ درویشانِ حیدری را «بابا» و منصب شیخوخیت تکیۀ حیدری را « بابایی » می‌گفته‌اند.
[۲۴] محمدطاهر نصرآبادی، تذکره، ج۱، ص۴۰۲، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
در میان مردم، مؤسسان و متولیان هر یک از جریده‌ها، همچنین متولیان نخلها، بابا نامیده می‌شدند.

۱۱.۱ - وظایف



۱۱.۱.۱ - نگهداری و استفاده

نگهداری از جریده و آراستن و راه انداختن آن با دسته‌های عزادار برعهدۀ بابا بود. پس از مرگ هر بابا، یکی از اعضای خانوادۀ او این مسئولیت را برعهده می‌گرفت. گاهی مردم دسته‌های عزا و جریده‌ها را به نام بابای آن می‌نامیدند، مانند «جریدۀ بابا قربانی » در کاشان.
[۲۵] حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۶۶، تهران، ۱۳۷۸ش.

هر یک از جریده‌ها موقوفاتی داشت که مردم برای تأمین هزینۀ عزاداری، وقف آن می‌کردند.
[۲۶] حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۵۶-۵۵۷، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۲۷] حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۶۷-۵۶۹، تهران، ۱۳۷۸ش.


۱۱.۱.۲ - جمع کردن نذورات و غباررویی

جریده‌ها نذورات مخصوصی داشتند که معروف‌ترین آن‌ها نان نذری معروف به « نان عباس علی » و « آب قند » است. این نان و آب قند در عصر تاسوعا میان مردم پخش می‌شود و آن‌ها را معمولاً با هم می‌خورند.
[۲۸] محمد ابوالفضلی، «مراسم و نشانه‌های عزاداری ماه محرم درکاشان»، ج۱، ص۱۶۱، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم‌شناسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۲۹] حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۶۲-۵۶۳، تهران، ۱۳۷۸ش.
یکی از وظایف باباهای جریده جمع کردن نذورات عمومی و خصوصی پای جریده، غبارروبی سالانه و معرفی کسانی برای حمل جریده است.
[۳۰] محمد ابوالفضلی، «مراسم و نشانه‌های عزاداری ماه محرم درکاشان»، ج۱، ص۱۵۸، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم‌شناسی، تهران، ۱۳۶۹ش.


۱۱.۱.۳ - اجازه ساخت

درگذشته هر کس می‌خواست جریده‌ای برای عزاداری بسازد و یا یک هیئت عزاداری دارای جریده پایه‌گذاری کند، موظف بود که از باباها و صاحبان جریده‌های قدیمی رخصت بطلبد. درصورت شایسته بودن داوطلب و صلاحیت او در داشتن جریده و عزاداری کردن با جریده، به او اجازۀ کتبی می‌دادند و جای جریدۀ او را در مسیر حرکت دسته‌ها و پشت سر جریده‌های باباهای قدیمی معین می‌کردند.
[۳۱] حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۶۳، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۳۲] حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۶۴-۵۶۵، تهران، ۱۳۷۸ش.





۱۲.۱ - علامت صوفیه

خاستگاه : براساس اسناد و شواهد تاریخی که پیش‌تر به برخی از آن‌ها اشاره شد، به احتمال بسیار جریده نخست نشان و علامت ویژۀ قلندران صوفی بوده است که آن را به مفهوم نمادین «عَلَم استقامت » به کار می‌برده‌اند.
[۳۳] فتوت‌نامه‌ها و رسایل خاکساریه، ص۲۶۴، به کوشش مهران افشاری، تهران، ۱۳۸۲ش.

سخنوران سلسلۀ عجم نیز در بستن سردم سخنوری، تندیس کوچکی از جریده را به عنوان نماد و نشانی از صوفیان و دراویش ، به سردم می‌آویختند.
[۳۴] حسین پرتو بیضایی، تاریخ ورزش باستانی ایران: زورخانه، ج۱، ص۲۵، تهران، ۱۳۳۷ش.


۱۲.۲ - علامت عزاداری

بعدها این علامت از حوزۀ تصوف به حوزۀ مراسم عزاداری و شتر قربانی راه یافت و چون نمادی از قدرت و استقامت و پایداری بود، آن را مظهری از قامت، قدرت و پایداری حضرت عباس علم‌دار (ع) گرفتند و به نام او خواندند.


کلمۀ «بابا» هم که اصطلاحی عرفانی و صوفیانه، و به معنای پیر ، بزرگ و شیخ بود، به حوزۀ مذهبی درآمد و به صاحب و نگهدارندۀ جریده تفویض شد. از آن‌گاه متولیان برخی علامتهای مذهبی مانند نخل و جریده نیز بابا خوانده شدند و شأن و منزلت پیر را یافتند.


عامۀ مردم کاشان با نقل داستانی خاستگاه صوفیانۀ جریده و به شکل و شمایل امروزی در آمدن آن‌را در دسته‌های عزا ، چنین بیان می‌دارند: در کربلا درویشی از واقعۀ عاشورا آگاه می‌شود. از تأثر و تألم بسیار عصای خود را در زمین فرو می‌کند. آن‌گاه کشکول و تسبیح ۱۰۰ بندش را بر آن می‌آویزد و دو تکه سنگ از زمین برمی‌دارد و آن‌ها را به هم و بر سرش می‌کوبد و می‌گرید. از این‌رو، مردم جریدۀ کنونی را مظهری از عصا و کشکول و سبحۀ درویش ، و سنج‌زنی پای جریده را نشانه‌ای از سنگ بر هم زدن و بر سر کوبیدن درویش دانسته‌اند.
[۳۵] محمد ابوالفضلی، «مراسم و نشانه‌های عزاداری ماه محرم درکاشان»، ج۱، ص۱۶۰، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم‌شناسی، تهران، ۱۳۶۹ش.



(۱) محمدپادشاه آنندراج، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۲) محمد ابوالفضلی، «مراسم و نشانه‌های عزاداری ماه محرم درکاشان»، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم‌شناسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۳) مهران افشاری، تعلیقات بر فتوت‌نامه‌ها.
(۴) محمدحسین بن خلف تبریزی، برهان قاطع، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۵) محمد بلعمی، تاریخ‌نامه طبری، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۶) علی بلوکباشی، نخل گردانی، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۷) بهار عجم، لاله تیک چند بهار، به کوشش کاظم دزفولیان، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۸) ابوالفضل بیهقی، تاریخ، به کوشش علی‌اکبر فیاض، مشهد، ۱۳۵۰ش.
(۹) حسین پرتو بیضایی، تاریخ ورزش باستانی ایران: زورخانه، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۱۰) تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، ۱۳۱۴ش.
(۱۱) حسین تحویلدار‌، جغرافیای اصفهان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۱۲) محمدعلی داعی‌الاسلام، فرهنگ نظام، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۳) دانشنامه جهان اسلام، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۱۴) محمد راوندی، راحة الصدور، به کوشش محمداقبال لاهوری، تهران، ۱۳۳۳ش.
(۱۵) فتوت‌نامه‌ها و رسایل خاکساریه، به کوشش مهران افشاری، تهران، ۱۳۸۲ش.
(۱۶) لغت‌نامۀ دهخدا.
(۱۷) حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۱۸) محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۱۹) محمدطاهر نصرآبادی، تذکره، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۲۰) علی‌اکبر نفیسی، فرهنگ، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۲۱) رضاقلی هدایت‌، فرهنگ انجمن آرای ناصری، تهران، ۱۲۸۸ق.


۱. محمد راوندی، راحة الصدور، ج۱، ص۱۰۰، به کوشش محمداقبال لاهوری، تهران، ۱۳۳۳ش.
۲. تاریخ سیستان، ص۳۶۹، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، ۱۳۱۴ش.
۳. حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۶۶-۵۶۷، تهران، ۱۳۷۸ش.
۴. فتوت‌نامه‌ها و رسایل خاکساریه، ج۱، ص۲۶۴، به کوشش مهران افشاری، تهران، ۱۳۸۲ش.
۵. فتوت‌نامه‌ها و رسایل خاکساریه، ج۱، ص۲۶۶، به کوشش مهران افشاری، تهران، ۱۳۸۲ش.
۶. حسین تحویلدار‌، جغرافیای اصفهان، ص ۸۸، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۲ش.
۷. حسین تحویلدار‌، جغرافیای اصفهان، ص۸۹، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۲ش.
۸. حسین تحویلدار‌، جغرافیای اصفهان، ص۸۸، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۲ش.
۹. علی بلوکباشی، نخل گردانی، ج۱، ص۱۰۲، تهران، ۱۳۸۰ش.
۱۰. محمد ابوالفضلی، «مراسم و نشانه‌های عزاداری ماه محرم درکاشان»، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۰، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم‌شناسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
۱۱. محمد ابوالفضلی، «مراسم و نشانه‌های عزاداری ماه محرم درکاشان»، ج۱، ص۱۵۸، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم‌شناسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
۱۲. محمد ابوالفضلی، «مراسم و نشانه‌های عزاداری ماه محرم درکاشان»، ص۱۶۰، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم‌شناسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
۱۳. حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۵۸-۵۵۹، تهران، ۱۳۷۸ش.
۱۴. علی بلوکباشی، نخل گردانی، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۳، تهران، ۱۳۸۰ش.
۱۵. حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۵۷-۵۵۹، تهران، ۱۳۷۸ش.
۱۶. حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۵۶، تهران، ۱۳۷۸ش.
۱۷. حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۷۲-۵۷۳، تهران، ۱۳۷۸ش.
۱۸. محمد ابوالفضلی، «مراسم و نشانه‌های عزاداری ماه محرم درکاشان»، ج۱، ص۱۶۰، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم‌شناسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
۱۹. حسین پرتو بیضایی، تاریخ ورزش باستانی ایران: زورخانه، ج۱، ص۲۳-۲۴، تهران، ۱۳۳۷ش.
۲۰. مهران افشاری، تعلیقات بر فتوت‌نامه‌ها، ج۱، ص۲۶۴.
۲۱. حسین پرتو بیضایی، تاریخ ورزش باستانی ایران: زورخانه، ج۱، ص۲۵، تهران، ۱۳۳۷ش.
۲۲. حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۶۲، تهران، ۱۳۷۸ش.
۲۳. مهران افشاری، تعلیقات بر فتوت‌نامه‌ها، ج۱، ص۲۶۶.
۲۴. محمدطاهر نصرآبادی، تذکره، ج۱، ص۴۰۲، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
۲۵. حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۶۶، تهران، ۱۳۷۸ش.
۲۶. حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۵۶-۵۵۷، تهران، ۱۳۷۸ش.
۲۷. حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۶۷-۵۶۹، تهران، ۱۳۷۸ش.
۲۸. محمد ابوالفضلی، «مراسم و نشانه‌های عزاداری ماه محرم درکاشان»، ج۱، ص۱۶۱، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم‌شناسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
۲۹. حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۶۲-۵۶۳، تهران، ۱۳۷۸ش.
۳۰. محمد ابوالفضلی، «مراسم و نشانه‌های عزاداری ماه محرم درکاشان»، ج۱، ص۱۵۸، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم‌شناسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
۳۱. حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۶۳، تهران، ۱۳۷۸ش.
۳۲. حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ج۱، ص۵۶۴-۵۶۵، تهران، ۱۳۷۸ش.
۳۳. فتوت‌نامه‌ها و رسایل خاکساریه، ص۲۶۴، به کوشش مهران افشاری، تهران، ۱۳۸۲ش.
۳۴. حسین پرتو بیضایی، تاریخ ورزش باستانی ایران: زورخانه، ج۱، ص۲۵، تهران، ۱۳۳۷ش.
۳۵. محمد ابوالفضلی، «مراسم و نشانه‌های عزاداری ماه محرم درکاشان»، ج۱، ص۱۶۰، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم‌شناسی، تهران، ۱۳۶۹ش.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جریده»، ج۱۷، ص۶۵۱۲.    






جعبه ابزار