جریان خون از درخت ام معبد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
واقعه
عاشورا و
شهادت امام حسین (علیهالسّلام) در راس مهمترین حوادث تاریخ بشریت قرار دارد. یکی از نشانههای عظمت این حادثه، رخدادهای شگفتی است که غالباً آنها شکل خرق عادت داشته و در پی
شهادت امام حسین (علیهالسّلام) به وقوع پیوست. یکی از این رخدادهای عجیب، جریان خون از درخت
ام معبد پس از
شهادت امام حسین (
علیه
السّلام) بود.
حادثه عاشورا از لحاظ ماهیت، اهداف و آثاری که بر جای نهاد، یکی از بزرگترین رویدادهای تاریخ بشر است؛ چراکه قهرمان حادثه، امامی معصوم اسـت کـه بـه منظـور حفظ کاملترین و آخرین دین الهی، جان خود را فدا کرد. رخدادهای شگفتی که در پی
شهادت آن حضرت، در جهان هستی پدید آمد، گواهی بر عظمت قیام او و شدت فاجعه شهادتش است. در یک نگاه گذرا بـه مـتـون تاریخی و روایی
شیعه و
اهل سنت، گزارشهای بسیاری از این دست حوادث به چشم میخورد که در مجموع، گویای آن است که این حادثه، در میان حوادث رخ داده در تمام تاریخ بشر، اهمیت خاصی دارد و بدین لحاظ درخور دقت و بررسی ویژه است. یکی از حوادث عجیبی که پس از
شهادت امام حسین (
علیه
السّلام) رخ داد، جریان خون از درخت ام معبد و خشک شدن آن بود.
ام معبد خزاعی، زنی بادیه نشین بود که در مسیر
مکه به
مدینه، در خیمهای زندگی میکرد.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مسیر
هجرت به مدینه، از نزدیک خیمه او گذشت و به برکت آن حضرت، گوسفند لاغر و بی شیر ام معبد، دارای شیر فراوانی شد که همه حاضران از آن نوشیدند و سیراب شدند.
در گزارشی، به شیرآوری آن گوسفند تا سال دوازدهم ق. به رغم خشکی بیابانها اشاره شده است.
در کنار خیمه ام معبد، یک درخت عوسجه (تمشک وحشی) نیز بود که آن هم به
برکت آب وضوی آن حضرت، جان تازهای گرفت و رشد کرد؛ خارهایش ریخت؛ ریشه اش قوی و شاخههایش فراوان شد و برگهای سبز و و میوههای بزرگ و خوشبو یافت.
آن درخت پس از این ماجرا، در دل آن بیابان خشکیده، برای خانواده ام معبد و رهگذران مایه برکت، و برای بیماران موجـب
شفا بود. حتی گوسفندان و شترانی که از برگ آن میخوردند، فربه و پرشیر میشدند. بدین لحاظ رفته رفتـه مردم آن نواحی، آن درخت را «مبارکه» خواندند.
این وضعیت ادامه داشت تا اینکه روزی مردم آن ناحیه، باشگفتی دیدنـد میـوه هـای درخت، فروریخته و برگهایش زرد شده است. مدتی بعد، خبر رسید که رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) در همان روز از دنیا رفته است. از آن پس، درخت ام معبد کمتر از پیش بار میداد و میـوه هـایش دیگر طعم و بو و اندازه گذشته را نداشت. درخت تا سی سال به همان شکل ماند، تا آنکه روزی دیدند خارهای درخت دوباره روییده و همه میوههایش فروریخته و از سرسبزی درخت نیز کاسته شده است. به دنبال آن، خبر
شهادت امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) به مردم آن ناحیه رسید. سـال هـا بـدیـن منـوال گذشت تا اینکه روزی مردم دیدند از ساقه درخت، خون تازه جاری شده و برگهای آن نیز، چون گوشتی که خونابه از آن جاری است، خونین شده است. از این رو مـردم ناحیه با خود گفتند که حتماً امر عظیمی رخ داده است. ناگاه در اوایـل شـب، صـدای نالهای از سوی درخت شنیدند که این بیت را ترنم میکرد:
أ يَابنَ النَّبِيِّ ويَابنَ الوَصِيِّ | | بَقِيَّةَ ساداتِنا الأَكرَمينا |
| | |
«ای فرزند نبی وای فرزند وصی. وای کسی که باقی مانده سروران بزرگواری بود! » رفته رفته صدای ناله و گریه بیشتری به گوش میرسید. مضمون آن، چندان مفهـوم نبـود. پس از این واقعه، خبر
شهادت امام حسین به آن ناحیه رسید، و آن درخـت نیـز کـاملاً خشکید و بادها و بارانهای بیابان، آن را در هم شکستند و دیگر هیچ اثری از آن باقی نماند.
خوارزمی این جریان را به صورت مسند و مفصل نقل کرده است.
قطب الدین راوندی آن را با اختصار و اندکی تغییر، نقل کرده است.
همچنین
علامه مجلسی این خبر را به صورت مفصل
و نیز به اختصار
به نقل از برخی کتب مناقب معتبر، آورده است.
عبدالله بن محمد انصاری، یکی از راویان این حادثه، میگوید: در مدینه،
دعبل بن علی خزاعی را ملاقات، و این خبر را برایش بازگو کردم. او در تایید خبر، از طریق پدر و جد و سپس مادر جدش،
سعدی بنت مالک الخزاعیه، نقل کرد که او آن درخت را دیده و در عصر امام
علی (
علیه
السّلام) از میوه اش نیز خورده است.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۱۹۸.