تَصدیق (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَصديق:
(تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ) تَصديق: به درستى چيزى اقرار كردن است.
به موردی از کاربرد
تَصديق در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ مَا كَانَ هَذَا الْقُرْآنُ أَن يُفْتَرَى مِن دُونِ اللّهِ وَ لَكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتَابِ لاَ رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ) (ممكن نبود كه اين قرآن، بدون وحى الهى به
خدا نسبت داده شود؛ بلكه با
کتب آسمانی پيشين هماهنگ است و شرح و تفصيل
کتاب الهی است؛ كه هيچ شكى در آن نيست و از سوى
پروردگار جهانيان است.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: يعنى قرآن تصديق آن
كتابهايى است كه فعلا موجود است و از ناحيه خدا نازل شده و آن عبارت است از
تورات و
انجیل، هم چنان كه همين قرآن از
مسیح (علیهالسلام) حكايت كرده كه آن جناب نيز در باره
كتاب آسمانى قبل از انجيلش به
بنیاسرائیل گفت:
(يا بَنِي إِسْرائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ)اگر به جاى اينكه بفرمايد: تصديق الذى نزل من قبل- تصديق آن
كتابى كه قبلا نازل شده فرمود:
(تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ) بدين جهت بوده كه قبل از آن جناب غير از تورات و انجيل
كتابهاى ديگر آسمانى نيز بوده، مانند
كتاب نوح (علیهالسلام) و
كتاب ابراهیم (علیهالسلام). بنابراين، اگر تقدم همه اين چهار
كتاب را در نظر بگيريم آن
كتابى كه از نظر زمان نزديكتر به
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بوده يعنى تورات و انجيل مىتوانسته موصوف شود به اين صفت كه بين يدى: پيش روى آن جناب قرار دارند.
بعضى از مفسرين گفتهاند: منظور از جمله ما بين يديه حوادثى است كه بعدا پيش مىآيد، نظير مساله بعث و نشور و حساب و جزاء. ولى اين تفسير درست و قابل اعتناء نيست.
(وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ) اين جمله عطف است بر جمله
(تَصْدِيقَ الَّذِي) و منظور از كلمه
كتاب به دلالت سياق، جنس
كتابهاى آسمانى و نازل از ناحيه خداى سبحان بر انبياى گرامش است. و منظور از كلمه تفصيل ايجاد فاصله بين اجزاء درهم آن است و منظور از درهم بودن اجزاء اين است كه معارف آن در يكديگر پيچيده و به يكديگر مرتبط است و خداى تعالى با ايضاح و شرح، اين اجزاء را از يكديگر جدا ساخته است.
اين جمله دلالت دارد بر اينكه دين الهى كه بر انبيايش نازل شده همه يک دين است، و اختلافى در اديان الهى نيست جز اختلاف در اجمال و تفصيل، قرآن كريم تفصيل دهنده مطالبى است كه در
كتابهاى ديگر آسمانى به طور اجمال آمده بود.
اين آيه پاسخ ديگرى به سخنان نارواى
مشرکان است، چرا كه آنها به
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) افترا مىزدند كه قرآن را با فكر خود ساخته و به خدا نسبت داده است، مىفرمايد:
«شايسته نيست كه اين قرآن بدون
وحی الهى به خدا نسبت داده شده باشد» سپس به ذكر دليل بر اصالت قرآن و وحى آسمانى بودنش پرداخته، مىگويد:
«ولى اين قرآن
كتب آسمانى پيش از خود را تصديق مىكند»
(وَ لٰكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ) يعنى تمام بشارات و نشانههاى حقانيتى كه در
كتب آسمانى پيشين آمده بر قرآن و آورنده قرآن كاملا منطبق است و اين خود ثابت مىكند كه تهمت و افترا بر خدا نيست و واقعيت دارد، اصولا خود قرآن از باب «آفتاب آمد دليل آفتاب» شاهد صدق محتواى خويش است. از اين جا روشن مىشود كسانى كه اين گونه آيات قرآن را دليل بر عدم تحريف تورات و انجيل گرفتهاند در اشتباهند، زيرا قرآن مندرجات اين
كتب را كه در عصر نزول قرآن وجود داشتند، تصديق نمىكند بلكه نشانههايى كه از پيامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و قرآن در اين
كتب بوده مورد تأييد قرار داده است.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «تَصدیق»، ج۲، ص۵۸۹.