توحید حاکمیت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از اقسام
توحید افعالی که در
آیات قرآن به آن اشاره شده، توحید حاکمیت است.
انحصار
حاکمیّت و فرمانروايى، به خداوند يكتا:
۱. «الَم تَعلَم انَّ اللَّهَ لَهُ مُلكُ السَّموتِ والارضِ وما لَكُم مِن دونِ اللَّهِ مِن ولِىّ ولا نَصير؛
آيا نمىدانستى كه حكومت
آسمانها و
زمین، تنها از آن خداست؟! و مىتواند هرگونه تغيير و تبديلى در احكام خود طبق مصالح بدهد؟! و جز خدا، سرپرست و ياورى براى شما نيست. (و
اوست كه مصلحت شما را مىداند). »
۲. «... انِ الحُكمُ الّا لِلَّهِ يَقُصُّ الحَقَّ وهُوَ خَيرُ الفصِلين؛
... حكم و فرمان، تنها از آن خداست! حق را از باطل جدا مىكند؛ و او بهترين جدا كننده
حق از
باطل است.»
۳. «ثُمَّ رُدّوا الَى اللَّهِ مَولهُمُ الحَقّ الا لَهُ الحُكمُ ...؛
سپس تمام بندگان به سوى خدا، كه مولاى حقيقى آنهاست، باز مىگردند. بدانيد كه حكم و داورى، مخصوص
اوست....»
۴. «افَغَيرَ اللَّهِ ابتَغى حَكَمًا ...؛
با اين حال، آيا غير خدا را به داورى طلبم؟! ....»
۵. «انَّ اللَّهَ لَهُ مُلكُ السَّموتِ والارضِ يُحيى ويُميتُ وما لَكُم مِن دونِ اللَّهِ مِن ولِىٍّ ولا نَصير؛
حكومت و مالكيت آسمانها و زمين تنها از آنِ خداست؛
زنده مىكند و مىميراند؛ و جز خدا، سرپرست و ياورى نداريد.»
۶. «... انِ الحُكمُ الّا لِلَّهِ ...؛
... حكم تنها از آن خداست....»
۷. «... واللَّهُ يَحكُمُ لا مُعَقّبَ لِحُكمِهِ ...؛
... و خداوند حكم مىكند؛ و هيچ كس را ياراى جلوگيرى از حكم او نيست....»
۸. «وقُلِ الحَمدُ لِلَّهِ الَّذى لَم يَتَّخِذ ولَدًا ولَم يَكُن لَهُ شَريكٌ فِى المُلكِ ولَم يَكُن لَهُ ولِىٌّ مِنَ الذُّلّ وكَبّرهُ تَكبيرا؛
و بگو: حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه نه فرزندى اختيار كرده، و نه شريكى در حكومت دارد، و نه بخاطر ضعف و
ذلّت، حامى و سرپرستى براى
اوست. و او را بسيار بزرگ بشمار.»
۹. «... ما لَهُم مِن دونِهِ مِن وَلىٍّ ولا يُشرِكُ فى حُكمِهِ احَدا؛
... آنها هيچ ولىّ و سرپرستى جز او ندارند. و او هيچ كس را در حكومت خود شركت نمىدهد.»
۱۰. «قُل مَن بِيَدِهِ مَلَكوتُ كُلّ شَىءٍ وهُوَ يُجيرُ ولا يُجارُ عَلَيهِ ان كُنتُم تَعلَمون • سَيَقولونَ لِلَّهِ قُل فَانّى تُسحَرون؛
بگو: اگر مىدانيد، چه كسى حاكميت همه موجودات را در دست دارد، و به بىپناهان پناه مىدهد، و نياز به پناه دادن ندارد؟! خواهند گفت: (همه اينها) از آنِ خداست! بگو: با اين حال چگونه مىگوييد
سحر شدهايد (و اين سخنان سحر و افسون است)؟!»
۱۱. «الَّذى لَهُ مُلكُ السَّموتِ والارضِ ولَم يَتَّخِذ وَلَدًا ولَم يَكُن لَهُ شَريكٌ فِى المُلكِ وخَلَقَ كُلَّ شَىءٍ فَقَدَّرَهُ تَقديرا؛
خداوندى كه حكومت آسمانها و زمين از آنِ
اوست، و فرزندى براى خود انتخاب نكرده، و همتايى در حكومت ندارد، و همه چيز را آفريد و به دقت اندازهگيرى نمود.»
۱۲. «وهُوَ اللَّهُ لا الهَ الّا هُوَ ... ولَهُ الحُكمُ والَيهِ تُرجَعون؛
و او خداى يگانه است كه هيچ معبودى جز او نيست ... حاكميّت نيز از آن
اوست؛ و همه شما به سوى او باز گردانده مىشويد.»
۱۳. «ولا تَدعُ مَعَ اللَّهِ الهًا ءاخَرَ لا الهَ الّا هُوَ كُلُّ شَىءٍ هالِكٌ الّا وجهَهُ لَهُ الحُكمُ ...؛
معبود ديگرى را با خدا مخوان، كه هيچ معبودى جز او نيست؛ همه چيز جز ذات پاك او فانى مىشود؛ حاكميّت تنها از آنِ
اوست....»
۱۴. «... ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُم لَهُ المُلكُ ...؛
... اين است خداوند، پروردگار شما؛ حاكميت در سراسر عالم از آن
اوست....»
۱۵. «فَسُبحنَ الَّذى بِيَدِهِ مَلَكوتُ كُلّ شَىءٍ والَيهِ تُرجَعون؛
پس منزّه است خداوندى كه مالكيّت همه چيز در دست
اوست؛ و به سوى او بازگردانده مىشويد.»
۱۶. «... ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُم لَهُ المُلكُ لا الهَ الّا هُوَ فَانّى تُصرَفُون؛
... اين است خداوند، پروردگار شما كه حكومت عالم هستى از آن
اوست؛ هيچ معبودى جز او نيست؛ پس چگونه از راه حق منحرف مىشويد؟!»
۱۷. «ذلِكُم بِانَّهُ اذا دُعِىَ اللَّهُ وحدَهُ كَفَرتُم وان يُشرَك بِهِ تُؤمِنوا فَالحُكمُ لِلَّهِ العَلِىّ الكَبير؛
گفته مىشود اين به سبب آن است كه وقتى خداوند به يگانگى خوانده مىشد انكار مىكرديد، و اگر براى او همتايى مىپنداشتند ايمان مىآورديد؛ اكنون داورى مخصوص خداوند بلند مرتبه و بزرگ است (و شما را مطابق عدل خود
کیفر مىدهد).»
«ومَا اختَلَفتُم فيهِ مِن شَىءٍ فَحُكمُهُ الَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبّى عَلَيهِ تَوَكَّلتُ والَيهِ انيب؛
در هر چيز اختلاف كنيد، داوريش با خداست؛ بگو: اين است خداوند، پروردگار من، بر او
توکّل كردهام و به سوى او باز مىگردم!»
خداوند يگانه، تنها حاكم در عرصه
قیامت:
۱. «اللَّهُ لا الهَ الّا هُوَ لَيَجمَعَنَّكُم الى يَومِ القِيمَةِ ...؛
عبودى جز خداوند نيست؛ و به يقين، همه شما را در روز رستاخيز- كه شكّى در آن نيست- جمع مىكند....»
۲. «يَومَ يَأتِ لا تَكَلَّمُ نَفسٌ الّا بِاذنِهِ فَمِنهُم شَقىٌّ وسَعيد؛
آن روز كه قيامت و زمان مجازات فرارسد، هيچ كس جز به اجازه او سخن نمىگويد؛ گروهى از آنها بدبختند و گروهى سعادتمند.»
۳. «يَومَذٍ لا تَنفَعُ الشَّفعَةُ الّا مَن اذِنَ لَهُ الرَّحمنُ ورَضِىَ لَهُ قَولا؛
در آن روز، شفاعت هيچ كس سودى نمىبخشد، جز كسى كه خداوند رحمان به او اجازه داده، و از گفتار او راضى است.»
۴. «ولا تَنفَعُ الشَّفعَةُ عِندَهُ الّا لِمَن اذِنَ لَهُ حَتّى اذا فُزّعَ عَن قُلوبِهِم قالوا ماذا قالَ رَبُّكُم قالُوا الحَقَّ وهُوَ العَلىُّ الكَبير؛
شفاعت نزد او، جز براى كسى كه خداوند براى او اذن
شفاعت داده، سودى ندارد. در آن روز همه در اضطرابند تا زمانى كه اضطراب از دلهاى آنان زايل گردد و فرمان از ناحيه او صادر شود؛ مجرمان به شفيعان مىگويند: پروردگارتان چه دستورى داده؟ مىگويند: حق را بيان كرد (و اجازه شفاعت درباره مستحقان داد)؛ و
اوست بلند مرتبه و بزرگ.»
۵. «فَاليَومَ لا يَملِكُ بَعضُكُم لِبَعضٍ نَفعًا ولا ضَرًّا ونَقولُ لِلَّذينَ ظَلَموا ذوقوا عَذابَ النّارِ الَّتى كُنتُم بِها تُكَذّبون؛
آرى امروز كسى از شما نسبت به ديگرى مالك سود و زيانى نيست؛ و به ستمكاران مىگوييم: بچشيد
عذاب آتشى راكه
تکذیب مىكرديد!»
۶. «وما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدرِهِ والارضُ جَميعًا قَبضَتُهُ يَومَ القِيمَةِ والسَّموتُ مَطويتٌ بِيَمينِهِ سُبحنَهُ وتَعلى عَمّا يُشرِكون؛
آنها خدا را آن گونه كه بايد بشناسند، نشناختند، در حالى كه تمام زمين در روز قيامت در قبضه قدرت
اوست و آسمانها پيچيده در دست او؛ خداوند منزّه و برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند.»
۷. «قالواْ رَبَّنا امَتَّنا اثنَتَينِ واحيَيتَنا اثنَتَينِ فَاعتَرَفنا بِذُنوبِنا فَهَل الى خُروجٍ مِن سَبيل • ... فَالحُكمُ لِلَّهِ العَلِىّ الكَبير؛
آنها مىگويند: پروردگارا! ما را دوبار ميراندى و دوبار
زنده كردى؛ اكنون به گناهان خود معترفيم؛ آيا راهى براى خارج شدن از دوزخ وجود دارد؟ ... اكنون داورى مخصوص خداوند بلند مرتبه و بزرگ است (و شما را مطابق عدل خود كيفر مىدهد).»
۸. «يَومَ هُم برِزونَ ... لِمَنِ المُلكُ اليَومَ لِلَّهِ الوحِدِ القَهّار؛
روزى كه همه آنان آشكار مىشوند ... و گفته مىشود: حكومت امروز براى كيست؟ براى خداوند يكتاى حاكم بر همه چيز است.»
۹. «يَومَ يَقومُ الرّوحُ والمَلكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمونَ الّا مَن اذِنَ لَهُ الرَّحمنُ وقالَ صَوابا؛
روزى كه روح و ملائكه به صف مىايستند و هيچ يك، جز به اذن خداوند رحمان، سخن نمىگويند، و آنگاه كه مىگويند درست مىگويند.»
۱۰. «يَومَ لا تَملِكُ نَفسٌ لِنَفسٍ شيًا والامرُ يَومَذٍ لِلَّه؛
روزى است كه هيچ كس قادر بر انجام كارى به سود ديگرى نيست، و همه امور در آن روز از آنِ خداست!»
حاكميّت بلامنازع خداى يگانه، بر تمام
موجودات:
۱. «الَم تَعلَم انَّ اللَّهَ لَهُ مُلكُ السَّموتِ والارضِ وما لَكُم مِن دونِ اللَّهِ مِن ولِىّ ولا نَصير؛
آيا نمىدانستى كه حكومت آسمانها و زمين، تنها از آن خداست؟! و مىتواند هرگونه تغيير و تبديلى در احكام خود طبق مصالح بدهد؟! و جز خدا، سرپرست و ياورى براى شما نيست. (و
اوست كه مصلحت شما را مىداند).»
۲. «اللَّهُ لا الهَ الّا هُوَ الحَىُّ القَيُّومُ ... لَهُ ما فِىالسَّموتِ وما فِى الارضِ مَن ذَا الَّذى يَشفَعُ عِندَهُ الّا بِاذنِهِ يَعلَمُ ما بَينَ ايديهِم وما خَلفَهُم ولا يُحيطونَ بِشَىءٍ مِن عِلمِهِ الّا بِما شاءَ وسِعَ كُرسِيُّهُ السَّموتِ والارضَ ولا يَودُهُ حِفظُهُما وهُوَ العَلِىُّ العَظيم؛
هيچ معبودى جز خداوندِ يگانه
زنده و پاينده نيست، (خداوندى كه قائم به ذات خويش است، و موجودات ديگر، قائم به او). ... آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، از آن
اوست. كيست كه در نزد او، جز به فرمانش شفاعت كند؟! آينده و گذشته بندگان را مىداند؛ و كسى از علم او آگاه نمىگردد؛ جز به مقدارى كه او بخواهد.
اوست كه به همه چيز آگاه است؛ (و علم و دانش محدود ديگران، پرتوى از علمِ بىپايان و نامحدود
اوست). تخت حكومت او، آسمانها و زمين را دربرگرفته؛ و نگاهدارى آن دو (آسمان و زمين)، او را خسته نمىكند. و
اوست بلند مرتبه و با عظمت.»
۳. «ولِلَّهِ مُلكُ السَّموتِ والارضِ ...؛
و حكومت و مالكيت آسمانها و زمين، از آن خداست....» مقدّم شدن «للّه» كه خبر است، افاده حصر مىكند.
۴. «... ولِلَّهِ مُلكُ السَّموتِ والارضِ وما بَينَهُما ...؛
... آرى، حكومت آسمانها و زمين، و آنچه ميان آن دو قرار دارد از آن خداست....»
۵. «... بَل انتُم بَشَرٌ مِمَّن خَلَقَ يَغفِرُ لِمَن يَشاءُ ويُعَذّبُ مَن يَشاءُ ولِلَّهِ مُلكُ السَّموتِ والارضِ وما بَينَهُما والَيهِ المَصير؛
... بلكه شما هم انسانى هستيداز مخلوقات او؛ هر كس را بخواهد و شايسته ببيند)، مىبخشد؛ و هر كس را بخواهد (و سزاوار باشد)، مجازات مىكند؛ و حكومت آسمانهاو زمين و آنچه در ميان آنهاست، از آن
اوست؛ (و بازگشت همه)، به سوى
اوست.»
۶. «الَم تَعلَم انَّ اللَّهَ لَهُ مُلكُ السَّموتِ والارضِ ...؛
آيا نمىدانى كه حكومت و مالكيت آسمانها و زمين تنها از آن خداست؟!....»
۷. «لِلَّهِ مُلكُ السَّموتِ والارضِ وما فيهِنَّ وهُوَ عَلى كُلّ شَىءٍ قَدير؛
حكومت و مالكيت آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست، تنها از آن خداست؛ و او بر هر چيزى تواناست.»
۸. «قُل يايُّهَا النّاسُ انّى رَسولُ اللَّهِ الَيكُم جَميعًا الَّذى لَهُ مُلكُ السَّموتِ والارضِ لا الهَ الّا هُوَ يُحيى ويُميتُ ...؛
بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم؛ آن كس كه حكومت آسمانها و زمين، از آن
اوست؛ معبودى جز او نيست؛
زنده مىكند و مىميراند....»
۹. «انَّ اللَّهَ لَهُ مُلكُ السَّموتِ والارضِ يُحيى ويُميتُ وما لَكُم مِن دونِ اللَّهِ مِن ولِىٍّ ولا نَصير؛
حكومت و مالكيت آسمانها و زمين تنها از آنِ خداست؛
زنده مىكند و مىميراند؛ و جز خدا، سرپرست و ياورى نداريد.»
۱۰ «... ما مِن دابَّةٍ الّا هُوَ ءاخِذٌ بِناصِيَتِها ...؛
... هر جنبندهاى در قبضه قدرت توأم با عدالت
اوست....»
۱۱. «يصحِبَىِ السّجنِ ءَاربابٌ مُتَفَرّقونَ خَيرٌ امِ اللَّهُ الوحِدُ القَهّار؛
اى دوستان
زندانى من! آيا خدايان متعدد و پراكنده بهترند، يا خداوند يگانهاى كه بر همه چيز قاهر است؟!»
۱۲. «قُل مَن رَبُّ السَّموتِ والارضِ قُلِ اللَّهُ قُل افاتَّخَذتُم مِن دونِهِ اولِياءَ لا يَملِكونَ لِانفُسِهِم نَفعًا ولا ضَرًّا ... ام جَعَلوا لِلَّهِ شُرَكاءَ خَلَقوا كَخَلقِهِ فَتَشبَهَ الخَلقُ عَلَيهِم قُلِ اللَّهُ خلِقُ كُلّ شَىءٍ وهُوَ الوحِدُ القَهر؛
بگو: چه كسى پروردگار آسمانها و زمين است؟ بگو: خداوند يگانه! سپس بگو: آيا خدايانى غير از او براى خود برگزيدهايد كه حتى مالك سود و زيان خود نيستند (تا چه رسد به شما؟)! ... آيا آنها همتايانى براى خدا قرار دادند بخاطر اينكه آنان همچون خدا آفرينشى داشتند، و اين آفرينشها بر آنها مشتبه شده است؟! بگو: خدا آفريننده همه چيز است؛ و
اوست يكتا و حاكم بر همه چيز.»
۱۳. «فَتَعلَى اللَّهُ المَلِكُ الحَقُّ لا الهَ الّا هُوَ رَبُّ العَرشِ الكَريم؛
پس بلندمرتبه است خداوندى كه فرمانرواى حق است، معبودى جز او نيست؛ و او پروردگار عرش كريم است.»
۱۴. «ولِلَّهِ مُلكُ السَّموتِ والارضِ والَى اللَّهِ المَصير؛
و از براى خداست حكومت و مالكيت آسمانها و زمين؛ و بازگشت همه به سوى
اوست.»
۱۵. «الَّذى لَهُ مُلكُ السَّموتِ والارضِ ولَم يَتَّخِذ وَلَدًا ولَم يَكُن لَهُ شَريكٌ فِى المُلكِ وخَلَقَ كُلَّ شَىءٍ فَقَدَّرَهُ تَقديرا • واتَّخَذوا مِن دونِهِ ءالِهَةً لا يَخلُقونَ شيًا وهُم يُخلَقونَ ولا يَملِكونَ لِانفُسِهِم ضَرًّا ولا نَفعًا ولا يَملِكونَ مَوتًا ولا حَيوةً ولا نُشورا؛
خداوندى كه حكومت آسمانها و زمين از آنِ
اوست، و فرزندى براى خود انتخاب نكرده، و همتايى در حكومت ندارد، و همه چيز را آفريد و به دقت اندازهگيرى نمود. آنان غير از خداوند معبودانى براى خود برگزيدند؛ كه چيزى را نمىآفرينند، در حالى كه خودشان مخلوقند، نه مالك زيان و سود خويشند، و نه مالك مرگ و حيات و رستاخيز خود.»
۱۶. «ورَبُّكَ يَخلُقُ ما يَشاءُ ويَختارُ ما كانَ لَهُمُ الخِيَرَةُ سُبحنَ اللَّهِ وتَعلى عَمّا يُشرِكون؛
پروردگار تو هرچه بخواهد مىآفريند، و هر چه بخواهد برمىگزيند؛ آنان در برابر او اختيارى ندارند؛ منزّه است خداوند، و برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند!»
۱۷. «يولِجُ الَّيلَ فِىالنَّهارِ ويولِجُ النَّهارَ فِى الَّيلِ وسَخَّرَ الشَّمسَ والقَمَرَ كُلٌّ يَجرى لِاجَلٍ مُسَمًّى ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُم لَهُ المُلكُ والَّذينَ تَدعونَ مِن دونِهِ ما يَملِكونَ مِن قِطمير؛
او شب را در روز داخل مىكند و
روز را در
شب؛ و
خورشید و
ماه را مسخّر شما كرده، هر يك تا سر آمد معيّنى به حركت خود ادامه مىدهد؛ اين است خداوند، پروردگار شما؛ حاكميت در سراسر عالم از آن
اوست. و كسانى را كه جز او مىخوانيد و مىپرستيد مالك كوچكترين چيزى نيستند.»
۱۸. «فَسُبحنَ الَّذى بِيَدِهِ مَلَكوتُ كُلّ شَىءٍ والَيهِ تُرجَعون؛
پس منزّه است خداوندى كه مالكيّت همه چيز در دست
اوست؛ و به سوى او بازگردانده مىشويد.»
۱۹. «... وما مِن الهٍ الَّا اللَّهُ الوحِدُ القَهّار؛
... و هيچ معبودى جز خداوند يگانه و حاكم بر همه چيز نيست.»
۲۰. «... سُبحنَهُ هُوَ اللَّهُ الوحِدُ القَهّار؛
... منزّه است (از اينكه فرزندى داشته باشد)! او خداوند يگانه و حاكم بر همه چيز است.»
۲۱. «امِ اتَّخَذوا مِن دونِ اللَّهِ شُفَعاءَ قُل او لَو كانوا لا يَملِكونَ شيًا ولا يَعقِلون • قُل لِلَّهِ الشَّفعَةُ جَميعًا لَهُ مُلكُ السَّموتِ والارضِ ثُمَّ الَيهِ تُرجَعون؛
آيا آنان غير از خدا شفيعانى گرفتهاند؟! به آنان بگو: آيا از آنها شفاعت مىطلبيد هر چند مالك چيزى نباشند و درك و شعورى براى آنها نباشد؟! بگو: تمام شفاعت تنها از آنِ خداست، زيرا حاكميّت آسمانها و زمين از آنِ
اوست، سپس همه شما به سوى او باز گردانده مىشويد.»
۲۲. «لَهُ مَقاليدُ السَّموتِ والارضِ والَّذينَ كَفَروا بِايتِ اللَّهِ اولكَ هُمُ الخسِرُون؛
كليدهاى آسمانها و زمين از آن
اوست؛ و كسانى كه به آيات خداوند كافر شدند زيانكاران واقعى هستند.» «مقاليد» در آيه شريفه يا مترادف «مفاتيح» (كليدها) و يا به معناى «خزائن» (گنجينهها) است.
در هر صورت اين تعبير كنايه از سلطه بر جهان و در اختيار داشتن آن است.
۲۳. «ومَا اختَلَفتُم فيهِ مِن شَىءٍ فَحُكمُهُ الَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبّى عَلَيهِ تَوَكَّلتُ والَيهِ انيب؛
در هر چيز اختلاف كنيد، داوريش با خداست؛ بگو: اين است خداوند، پروردگار من، بر او توكّل كردهام و به سوى او باز مىگردم!»
۲۴. «لَهُ مَقاليدُ السَّموتِ والارضِ يَبسُطُ الرّزقَ لِمَن يَشاءُ ويَقدِرُ انَّه بِكُلّ شَىءٍ عَليم؛
كليدهاى آسمانهاو زمين از آن
اوست؛ روزى را براى هر كس بخواهد گسترده مىسازد يا تنگ مىگيرد؛ او به همه چيز داناست.»
۲۵. «لِلَّهِ مُلكُ السَّموتِ والارضِ يَخلُقُ ما يَشاءُ يَهَبُ لِمَن يَشاءُ انثًا ويَهَبُ لِمَن يَشاءُ الذُّكور؛
مالكيّت و حاكميّت آسمانها و زمين از آن خداست؛ هر چه را بخواهد مىآفريند؛ به هركس اراده كند دختر مىبخشد و به هر كس بخواهد پسر.»
۲۶. «وهُوَ الَّذى فِى السَّماءِ الهٌ وفِى الارضِ الهٌ وهُوَ الحَكيمُ العَليم • وتَبارَكَ الَّذى لَهُ مُلكُ السَّموتِ والارضِ وما بَينَهُما وعِندَهُ عِلمُ السّاعَةِ والَيهِ تُرجَعون؛
او كسى است كه هم در آسمان معبود است و هم در زمين؛ و او حكيم و داناست. پر بركت و زوال ناپذير است كسى كه حكومت آسمانها و زمين و آنچه در ميان آن دو است از آن
اوست؛ و آگاهى از قيام قيامت نزد
اوست و به سوى اوبازگردانده مىشويد.»
۲۷. «ولِلَّهِ مُلكُ السَّموتِ والارضِ ويَومَ تَقومُ السّاعَةُ ...؛
مالكيّت و حاكميّتآسمانها و زمين براى خداست؛ و آن روز كه قيامت برپا شود....»
۲۸. «ولِلَّهِ مُلكُ السَّموتِ والارضِ يَغفِرُ لِمَن يَشاءُ ...؛
مالكيّت و حاكميّت آسمانها و زمين از آنِ خداست؛ هركس را بخواهد و شايسته بداند مىبخشد....»
۲۹. «لَهُ مُلكُ السَّموتِ والارضِ يُحيى ويُميتُ وهُوَ عَلى كُلّ شَىءٍ قَدير؛
مالكيّت و حاكميّت آسمانها و زمين از آنِ
اوست؛
زنده مىكند و مىميراند؛ و او بر هر چيز تواناست.»
۳۰. «لَهُ مُلكُ السَّموتِ والارضِ والَى اللَّهِ تُرجَعُ الامور؛
مالكيّت و حاكميت آسمانها و زمين از آنِ
اوست؛ و همه امور به سوى او بازگردانده مىشود.»
۳۱. «هُوَ اللَّهُ الَّذى لا الهَ الّا هُوَ المَلِكُ القُدّوسُ السَّلمُ المُؤمِنُ المُهَيمِنُ العَزيزُ الجَبّارُ المُتَكَبّرُ سُبحنَ اللَّهِ عَمّا يُشرِكون؛
او خداوند يگانهاى است كه معبودى جز او نيست، حاكم و مالك
اوست، از هر عيب منزّه است، به كسى
ستم نمىكند، امنيّتبخش است، مراقب همه چيز است، شكستناپذيرى كه با اراده نافذ خود هر امرى را اصلاح مىكند، و داراى كبريا و عظمت است؛ خداوند منزّه است از آنچه همتاى او قرار مىدهند!»
۳۲. «الَّذى لَهُ مُلكُ السَّموتِ والارضِ واللَّهُ عَلى كُلّ شَىءٍ شَهيد؛
همان كسى كه حكومت آسمانها و زمين از آن
اوست و خداوند بر همه چيز گواه است.»
رسالت پیامبر صلیاللهعلیهوآله، پرتوى از انحصار فرمانروايى خدا بر هستى:
«قُل يايُّهَا النّاسُ انّى رَسولُ اللَّهِ الَيكُم جَميعًا الَّذى لَهُ مُلكُ السَّموتِ والارضِ ...؛
بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم؛ آن كس كه حكومت آسمانها و زمين، از آن
اوست....»
عدم شايستگى غير خدا، براى حاكميّت:
۱. «افَغَيرَ اللَّهِ ابتَغى حَكَمًا وهُوَ الَّذى انزَلَ الَيكُمُ الكِتبَ مُفَصَّلًا ...؛
با اين حال، آيا غير خدا را به داورى طلبم؟! در حالى كه
اوست كه اين كتاب آسمانى را، كه همه چيز در آن بيان شده، به سوى شما فرستاده است....»
۲. «اللَّهُ الَّذى انزَلَ الكِتبَ بِالحَقّ والميزانَ وما يُدريكَ لَعَلَّ السّاعَةَ قَريب • ام لَهُم شُرَكؤُا شَرَعوا لَهُم مِنَ الدّينِ ما لَم يَأذَن بِهِ اللَّهُ ولَولا كَلِمَةُ الفَصلِ لَقُضِىَ بَينَهُم وانَّ الظلِمينَ لَهُم عَذابٌ اليم؛
خداوند كسى است كه كتاب را بحق نازل كرد و ميزان سنجش حق از باطل و همچنين خبر قيامت را؛ تو چه مىدانى شايد
روز رستاخیز نزديك باشد! آيا معبودانى دارند كه بى اذن خداوند آيينى براى آنها ساختهاند؟! اگر وعده قطعى الهى و اجل معينى براى آنها نبود، در ميانشان داورى مىشد و دستور عذاب صادر مىگشت و به يقين براى ستمكاران عذاب دردناكى است!»
دلايل توحيد حاكميّت با توجه به آیات قرآن عبارتند از:
توجّه به
قدرت مطلق خدا در احيا و اماته، زمينهساز اعتقاد به توحيد در حاكميّت:
۱. «قُل يايُّهَا النّاسُ انّى رَسولُ اللَّهِ الَيكُم جَميعًا الَّذى لَهُ مُلكُ السَّموتِ والارضِ لا الهَ الّا هُوَ يُحيى ويُميتُ فَامِنُوا بِاللَّهِ ...؛
بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم؛ آن كس كه حكومت آسمانها و زمين، از آن
اوست؛ معبودى جز او نيست؛
زنده مىكند و مىميراند؛ پس ايمان بياوريد به خدا....»
۲. «انَّ اللَّهَ لَهُ مُلكُ السَّموتِ والارضِ يُحيى ويُميتُ وما لَكُم مِن دونِ اللَّهِ مِن ولِىٍّ ولا نَصير؛
حكومت و مالكيت آسمانها و زمين تنها از آنِ خداست؛
زنده مىكند و مىميراند؛ و جز خدا، سرپرست و ياورى نداريد.»
۳. «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِى السَّموتِ والارضِ وهُوَ العَزيزُ الحَكيم • لَهُ مُلكُ السَّموتِ والارضِ يُحيى ويُميتُ وهُوَ عَلى كُلّ شَىءٍ قَدير؛
آنچه در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مىگويند؛ و او توانا و حكيم است. مالكيّت و حاكميّت آسمانها و زمين از آنِ
اوست؛
زنده مىكند و مىميراند؛ و او بر هر چيز تواناست.»
نزول قرآن از سوى خدا، دليل شايستگى او براى حكميّت و
داوری :
«افَغَيرَ اللَّهِ ابتَغى حَكَمًا وهُوَ الَّذى انزَلَ الَيكُمُ الكِتبَ مُفَصَّلًا ...؛
با اين حال، آيا غير خدا را به داورى طلبم؟! در حالى كه
اوست كه اين
کتاب آسمانی را، كه همه چيز در آن بيان شده، به سوى شما فرستاده است....»
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۹، ص۱۲۶، برگرفته از مقاله «توحید حاکمیت».