• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تنیس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تِنّیس، شهری در بخش شرقی دلتای نیل مصر که در دوران باستان تنسّوس نامیده می‌شد. شهر قرون وسطایی تنّیس بر اساسِ منابع جغرافیدانان مسلمان در اقلیم سوم قرار داشت و تقریباً تمامی جزیره کوچک واقع در دریاچه مَنْزَلَه یا دریاچه تنّیس را در محل تلاقی آبهای شاخه تانایتیک رود نیل با شاخه های منشعب از مدیترانه و حدود پنجاه کیلومتری پشت زنجیره مردابها در بر می‌گرفت.



شهر قرون وسطایی تنّیس بر اساسِ منابع جغرافیدانان مسلمان در اقلیم سوم قرار داشت
[۱] اسماعیل بن علی ابوالفداء، تقویم البلدان، ج۱، ص۱۱۸.
در روزگار گسترش اسلام ، تنّیس تابع روم شرقی بود و عربی مسیحی به نام ابوثور بر آن حکومت می‌کرد اما در ۲۰/۶۴۱، درست پس از تصرف دِمیاط ، نیروهای عمرو بن عاص ، به قَهر (عَنْوَه) تنّیس را تصرف کردند و همین امر، احتمالاً تبدیل کلیسای اصلی شهر را به مسجد توجیه می‌کند.


جمعیت شهر، طبق ارقامی که وقایع نگاران ارائه کرده‌اند ــ هر چند که ممکن است در این ارقام اغراق شده باشد ــ تا قرن پنجم/ یازدهم‌ به‌طور مداوم در حال رشد بوده است. هنگامی که شهر فتح شد، فرماندار رومی بیست هزار مرد جنگی برای مقابله با مسلمانان در اختیار داشت. دیونوسیوس ، اسقف انطاکیه از مردم تلّمَحری، که در ۲۱۷/۸۳۲ از تنّیس گذشت، مسیحیان آن‌جا را سی هزار تن ذکر کرد
[۲] لمبارد، ص ۱۵۶.
در ۴۴۰ ناصرخسرو نفوس مذکر آن را پنجاه هزار تن بر آورد کرد.
[۳] ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، ج۱، ص۶۵.



این شهر دست کم تا قرن چهارم/ دهم اساساً شهری مسیحی قبطی باقی ماند اما تعدادی پیرو فرقه مَلکائیه نیز در آن‌جا زندگی می‌کردند. تنّیس، در واقع، یکی از نادر نقاطی بود که اسقفهای ملکائیه پس از فتوحات اسلام نیز در آن‌جا پایگاه خود را حفظ کردند، هر چند که ظاهراً تنشهایی میان دو کلیسا وجود داشته است. حضور نیرومند مسیحیان در یک شهر ساحلی مشکلاتی برای حاکمان مسلمان به وجود آورد. آنها پس از یکی از حملات روم شرقی به دمیاط که منجر به تصرف موقتی این شهر در ۲۳۸/ ۸۵۳ شد، تصمیم گرفتند که عنصر اسلامی جمعیت شهر را تقویت کنند. گذشته از این، مسیحیان با زجر و آزار الحاکم، خلیفه فاطمی، نیز روبرو بودند که در ۴۰۳/ ۱۰۱۲ـ۱۰۱۳ دستور داد بیش‌تر کلیساهای این شهر را ویران کنند.
[۴] ابن بسام محتسب تنیسی، انیس الجلیس فی اخبار تنیس، ج۱، ص۳۶.
این امر موجب مهاجرت بیش‌تر مسیحیان شد، از جمله جمعی از کارگران صنایع پارچه بافی به نواحی روم شرقی مهاجرت کردند. شاخص اسلامی شدن فزاینده تنّیس احداث مساجد متعدد بود.
[۵] ابن بسام محتسب تنیسی، انیس الجلیس فی اخبار تنیس، ج۱، ص۳۶.
از وجود یک مسجدجامع و ۱۶۰ مسجد در قرن ششم/ دوازدهم خبر داده است. ظاهراً تعداد یهودیان شهر بسیار کم بوده؛ بنیامین تُطَیْلی (تودلایی) آنها را حدود چهل تن ذکر کرده است.
[۶] بنیامین بن یونه تطیلی، رحله بنیامین، ج۱، ص۱۸۰.



مشکل اصلی شهر، همواره تأمین غذا بوده است؛ مواد غذایی جزیره ، برای ساکنان آن ــ که بیش‌تر از ماهی، پرندگان دریایی و شیر معدودی گاو تغذیه می‌کردند ــ کفایت نمی‌کرد. مواد غذایی دیگر از بیرون می‌آمد.
[۷] ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، ج۱، ص۶۵ـ ۶۶.
به شهر آورده می‌شد و به همین منظور همیشه تعداد زیادی کشتی (قایق) متعلق به بازرگانان و نیز سلطان، در پیرامون جزیره بسته می‌شد.
[۸] ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، ج۱، ص۶۵ـ۶۶.
به نظر می‌رسد که تأمین آب آشامیدنی دشوارتر بوده، زیرا آب دریاچه تنها در بخشی از سال (در تابستان) قابل شرب بوده، یعنی هنگامی که آبهای مرتفع نیل آبهای شور دریا را پس می‌رانده است. در زمستان ، آب آشامیدنی در مخازن زیرزمینی (حوضهای عظیم) ذخیره می‌شد
[۹] ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، ج۱، ص۶۵.
که آن‌ها را «مخازن امیر» می نامیدند، زیرا پس از دیدار احمدبن طولون از تنّیس در ۲۶۹/۸۸۲ ـ ۸۸۳ آن‌ها را ایجاد کرده بودند.
[۱۰] محمد رمزی، القاموس الجغرافی للبلاد المصریّه، ج۱، ص۱۹۷.
برخی از این مخازن، در حفریات «اداره باستان شناسی مصر» در دهه ۱۳۶۰ ش/ ۱۹۸۰ کشف شد.


در دوران جنگهای صلیبی، تنّیس پس از اسکندریه و دمیاط، سومین بندر برای تجارت مصر در مدیترانه بود و پیوندهای تجاری نیرومندی با بندرهای شام و سپس با ایالات سوداگر شمال ایتالیا داشت. تنّیس مواد خام لازم برای صنایع نساجی (نظیر پشم و ابریشم و تارهای طلا و نقره) را وارد می‌کرد اما در عین حال واردکننده موادی مهم و ارزشمند نظیر چوب، آهن و قیر نیز بود.

۵.۱ - صنایع نساجی

ظاهراً صنایع نساجی تنّیس از دوران باستان رونق داشته، اما در دوره اسلام این شهر همراه با دمیاط، دَبیق و حدود پانزده ناحیه کم اهمیت تر دیگر در دلتای نیل ، مرکز اصلی تولید پارچه کتانی در قلمرو اسلام گشت. تولید کتان در دلتا، با وجود آبهای راکد برای نم زدن و خیساندن گیاه کتان و بخصوص آب و هوای مرطوبی که نرمی و انعطاف پذیری نخ و در نتیجه رشتن و بافتن آن را آسان می‌کرد، براحتی میسر شد. مادّه خام اصلی مورد استفاده در این ناحیه، گیاه کتان بود که زنان آن را می‌رشتند و مردان می‌بافتند. دلتای مصر بویژه به سبب داشتن پارچه کتانی ظریفی که «قَصَب» نامیده می‌شد، شهرت داشت. قصبهای تنّیس رنگین اما قصبهای دمیاط سفید بود.
[۱۱] ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، ج۱، ص۶۴.
نخ ابریشم نیز احتمالاً از شام وارد شهر می‌شد و از تار و پود طلا و ابریشم بویژه در بافتن پارچه «دَبیقی» استفاده می‌کردند که در اصل از کتان ساخته می‌شد و غالباً با کوک طلا یا ابریشم روی آن نقش می‌زدند.
این محصول، که شهرت جهانی داشت، در آغاز تنها در شهر مجاور دبیق بافته می‌شد اما تولید آن بتدریج به دیگر مراکز همسایه دلتا نیز گسترش یافت. تنّیس جایگاه ویژه ای میان این مراکز تولید منسوجات داشت، زیرا در آن یک کارگاه ویژه دربار خلافت به نام «طِراز» وجود داشت که اساساً برای دربار عباسیان در بغداد و بعدها، یعنی از پایان قرن چهارم/ دهم، برای دربار فاطمیان در قاهره تولید می‌کرد. میان رداهایی که در این مکان برای خلفای فاطمی تولید می‌شد، وقایع نگاران از ردایی یکپارچه به نام «بَدَنَه» یاد می‌کنند که از تار کتان و پود طلا بافته می‌شد. کارگاههای تنّیس همچنین پارچه‌هایی تولید می‌کردند که دربار قاهره توجه ویژه ای بدان داشت.
[۱۲] ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، ج۱، ص۶۴ـ ۶۵.
این پارچه که « بوقلمون » نامیده می‌شد، رنگین (بنفش و قرمز و سبز) و به صورت ابریشم موجدارِ سایه روشن بود و از الگوهای روم شرقی بهره گرفته بود. سرانجام باید از پوشش کعبه ، «کِسوَه»، یاد کرد که در بیش‌تر دوران سده های میانه در کارگاههای دلتا، بویژه در تنّیس، تولید می‌شد و در باره تولید آن در ۱۵۹ و ۱۶۲/ ۷۷۶ و ۷۷۹ در این شهر، شرح مفصّلی وجود دارد.


ظاهراً در قرن سوم/ نهم سواحل شرقی دلتا آماج حملات دریایی شد. در زمان حکومت واثق در ۲۳۰/ ۸۴۴ ساخت استحکامات شهر شروع شد و در ۲۳۹/ ۸۵۳ ـ۸۵۴ در زمان حکومت متوکل به پایان رسید. متوکل همچنین دستور داد که برای شهرهای دمیاط و پلوسیوم (فَرَما) استحکامات ساخته شود. تنّیس در قرن ششم/ دوازدهم، نوزده دروازه داشت. از نیمه دوم این قرن حملات کشتیهای مسیحی به بندرهای مصری مدیترانه افزایش یافت. نورمانها در ۵۴۶/۱۱۵۱ و بار دیگر در ۵۴۸/۱۱۵۴ به تنّیس حمله بردند و طی سه روز شهر را غارت کردند و بسیاری از ساکنان را به بردگی بردند. در ۵۷۱/۱۱۷۵ چهل کشتی نورمانها حمله تازه ای را به شهر آغاز کردند اما پس از دو روز جنگ عقب نشستند. هرچند دو سال بعد آنان به تنّیس شبیخون زدند و پادگان شهر را تصرف کردند و شهر را چندین روز در دست گرفتند و آن را غارت کردند و سوزاندند. در ۵۷۷/ ۱۱۸۱ ـ ۱۱۸۲ صلاح الدین، ناگزیر، دستور داد که یک دژ نظامی برای شهر بسازند و دیوارهای شهر را مرمت کنند.
در جنگ صلیبی سوم، ناوگان صلاح الدین ضعیف شد و بیم اعزام نیروهای مهاجرِ تازه نفس به سواحل مصر افزایش یافت؛ ازینرو، سلطان در ۵۸۸/۱۱۹۲ شهر را از مردم غیرنظامی تخلیه کرد و تنها سربازان دژ را در آن‌جا باقی گذارد. تهدیدات فرانکها تا نخستین دهه های قرن هفتم/ سیزدهم ادامه یافت و در دوران جنگ صلیبی پنجم با اشغال دمیاط شکل جدّی به خود گرفت. ملک کامل ، سلطان ایوبی، از این واقعه درس گرفت و در ۶۲۴/ ۱۲۲۷ در صدد بر آمد که برای جلوگیری از بروز حمله ناگهانی دیگر و اشغال منطقه به دست فرانکها، تنّیس را نابود کند. با وجود این، ظاهراً برای مدتی شهری کوچک در میان ویرانه های شهر اصلی به حیات خود ادامه می‌داد اما ابن بطوطه در ۷۲۶/ ۱۳۲۶ شهر را ویران یافت
[۱۳] ابن بطوطه، رحله ابن بطوطه، ج۱، ص۵۰.
و ژیلبر دولانوا، سیاح فرانسوی، نیز که در دهه ۸۳۰/۱۴۲۰ میلادی از آن‌جا دیدن کرد، با همین وضع روبرو شد.


(۱) (ابن بسام محتسب تنیسی، انیس الجلیس فی اخبار تنیس.
(۲) ابن بطوطه، رحله ابن بطوطه.
(۳) اسماعیل بن علی ابوالفداء، کتاب تقویم البلدان.
(۴) بنیامین بن یونه تطیلی، رحله بنیامین.
(۵) محمد رمزی، القاموس الجغرافی للبلاد المصریّه.
(۶) جابر سلام المصری، مدینه تنّیس فی التاریخ الاسلامی.
(۷) احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الا´ثار.
(۸) ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی.
(۹) Cl Cahen, "Douanes et commerce dans les ports mإditerranإens de l'Egypte mإdiإvale d'aprهs le Minha ¦dj d'al-Makhzu ¦m ¦â ", Journal of the economic and social history of the Orient , VII (۱۹۶۴) , ۲۱۷-۳۱۴;.
(۱۰) idem, Makhzu ¦miyya ¦t , Leiden the ۱۹۷۷, ۵۷-۱۵۴;.
(۱۱) AS Ehrenkreutz, "The place of Saladin in the naval history of the Mediterranean Sea in the Middle Ages", Journal of the American Oriental Society , LXXV (۱۹۵۵) , ۱۰۰-۱۱۶;.
(۱۲) Maurice Lombard, Les textiles dans le monde musulman du VII e au XII e siهcle , Paris ۱۹۷۸;.
(۱۳) R B Serjeant, Material for a history of Islamic textiles up to the Mongol conquest , Beirut ۱۹۷۲, index;.
(۱۴) S Timm, Das christliche-koptische طgypten in arabischer Zeit, VI , Wiesbaden ۱۹۹۲, ۲۶۸۶-۲۶۹۴.


۱. اسماعیل بن علی ابوالفداء، تقویم البلدان، ج۱، ص۱۱۸.
۲. لمبارد، ص ۱۵۶.
۳. ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، ج۱، ص۶۵.
۴. ابن بسام محتسب تنیسی، انیس الجلیس فی اخبار تنیس، ج۱، ص۳۶.
۵. ابن بسام محتسب تنیسی، انیس الجلیس فی اخبار تنیس، ج۱، ص۳۶.
۶. بنیامین بن یونه تطیلی، رحله بنیامین، ج۱، ص۱۸۰.
۷. ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، ج۱، ص۶۵ـ ۶۶.
۸. ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، ج۱، ص۶۵ـ۶۶.
۹. ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، ج۱، ص۶۵.
۱۰. محمد رمزی، القاموس الجغرافی للبلاد المصریّه، ج۱، ص۱۹۷.
۱۱. ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، ج۱، ص۶۴.
۱۲. ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، ج۱، ص۶۴ـ ۶۵.
۱۳. ابن بطوطه، رحله ابن بطوطه، ج۱، ص۵۰.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تنیس»، شماره ۳۹۷۴.    

رده‌های این صفحه : مقالات دانشنامه جهان اسلام




جعبه ابزار