تنسیقالصفات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تنسیق الصفات آرایهای است که در
لغت به معنی ترتیب دادن است و در اصطلاح
ادبیات فارسی آن است که با نظمی خاص برای موصوف واحد صفات
متعددی آورده میشود. و در
نثر و
نظم به کار میرود.
تَنْسیقِ صِفات، از آرایههای دانش
بدیع است.
تنسیق مصدر باب تفعیل از ریشۀ «ن، س، ق»، در
لغت به معنای مرتب کردن،
نظم و ترتیبدادن و پیوستن سخن بر یک نظم است.
تنسیق صفات در اصطلاح بدیع آن است که متکلم یا شاعر، برای یک اسم چند صفت مختلف، پی در پی، و به شیوهای مناسب بیاورد، مانند «فلان راستگفتار و نیکوکردار است و کوتاهدست و خویشتندار.»
به تعبیر دیگر چیزی را به چند معنی وصف کند، یعنی چند صفت را به یک موصوف نسبت دهد،
مانند:
زینخواجگان پنبه قبای سپید پر ••••••• زین زنگیان سرخ دهان سیاهکار
علمای دانش بدیع
به حضور این صنعت در آیاتی از
قرآن کریم اشاره کردهاند، مانند «هُوَاللّٰهُ الْخالِقُ الْبارئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْاَسْماءُ الْحُسنی.»
و «یا اَیُّها الْنَّبیُّ اِنّا اَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً وَ داعیاً اِلی الْلّٰهِ بِاِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً.»
تنسیق صفات در
بلاغت عربی، «حسن
نسق» نامیده شده است.
این صنعت در برخی از کتابهای بدیع جزو صنایع لفظی،
در برخی دیگر در زمرۀ صنایع معنوی ذکر شده نیز فهرست، پنج ـ شش
و حسینی
آن را صنعتی لفظی ـ معنوی به شمار آورده است.
نمونههای کاربردی
تنسیقالصفات عبارتند از :
تنسیق صفات گاه برای ستایش و
مدح به کار میرود، مانند:
شاهگیتی، خسرو لشکرکُش لشکرشکن ••••••• سایۀ یزدان، شه کشور ده کشور ستان.
و گاه برای نکوهش و
هجو، مانند:
همه سیه دل و آتش حسام و رویین تن ••••••• مهیب روی و بلافعل و اهرمن پیکر.
هدف آن زینت بخشیدن به
کلام و نیز ایجاد تنوع در آن در عین
تأکید در سخنی که شاعر به مخاطب عرضه میکند.
این صفتها به صورتهای متفاوتی در اشعار به کار رفته است.
حافظ و
سعدی برای توصیف ممدوح و معشوق خود، از این صنعت بسیار بهره بردهاند؛ که از جملۀ آنهاست:
در این بیت از سعدی، صفات مفرد و پیدرپی آورده شده است:
الها قادرا پروردگارا ••••••• کریما منعما آمرزگارا.
و یا این مصرع از شعر حافظ:
بادهی گلرنگ تلخ تیز خوشخوار سبک ••••••• نقلش از لعل نگار و نقلش از یاقوت خام؛
فغان کاین لولیان شوخ شیرینکار شهرآشوب ••••••• چنان بردند
صبر از من که ترکان، خوان یغما را.
در ابیات زیر که از سعدی است صفات مفرد با عطف (حرف ربط و) آمده است؛ مثلِ:
ترسم که مست و عاشق و بیدل شود چو ما ••••••• گر محتسب به خانۀ خمار بگذرد.
دست حاجت که بری پیش خداوندی بر ••••••• که کریم است و رحیم است و غفور است و ودود؛
یار من اوباش است و قلاش است و رند ••••••• بر من او خود پارسایی میکند؛
گرنه مشک است از چه معنی شد سر زلفین یار ••••••• مشکبوی و مشکرنگ و مشکسای و مشکبار. (عنصری)
در بیت زیر حرف ربط "یا" استفاده شده است:
ملک صمدیت را چه سود و زیان دارد ••••••• گر حافظ قرآنی یا عابد اصنامی.
صفات مفرد به گونۀ اضافی با نظم خاص، مثلِ:
مست
شراب و
خواب و جوانی و شاهدی ••••••• هر لحظه پیش مردم هشیار بگذرد.
و یا در بعضی ابیات صفتهای متوالی مرکب است که یا همراه حرف عطف و یا بدون حرف عطف میآید:
صفات مرکب با عطف بدون درنگ، مثلِ:
«نگاری سخت محبوبی و مطبوع ••••••• ولیکن سست مهر و بی وفایی»
صفات به گونۀ مرکب بدون عطف، مانند:
به گریه گفتمش ای سرو قد سیم اندام ••••••• اگر چه سرو نباشد بر او گل سوری.
و گاهی نیز این صفات به صورت فعل یا قید آورده میشود:
ترکیبی از صفات مفرد و مرکب، مثلِ:
شوخی شکر الفاظ و مهی لاله بناگوش ••••••• سروی سمناندام و بتی حورسرشتی.
صفات در هیئت فعل، مثلِ:
که حق بینند و حق گویند و حق جویند و حق باشند ••••••• هر آن معنی که آید در دل دانای درویشان.
صفات در هیئت قید، مثلِ:
چنان میروی ساکن و خواب در سر ••••••• که میترسم از کاروان باز مانی.
در
شعر نو معاصر نیز آوردن صفات پیدرپی، کم و بیش دیده میشود:
چگونه میشود به آن کسی که میرود اینسان ••••••• صبور سنگین سرگردان فرمان ایست داد.
(
فروغ فرخزاد)
این صنعت در نثر و نظم بهکار میرود. رکن اساسی این صنعت ترتیب و پیوستگی کلام است، یعنی اینکه ارجاع کلمات به یکدیگر مبتنی بر نظم و ترتیبی خاص باشد و آن چنان است که متکلم، صفات را در چند بیت و یا در چند بخش یک نثر مسجع بیاورد که در نهایتِ اتصال، تناسب، ترکیب و هماهنگی با یکدیگر باشند.
خصوصا در نثر دیرین باستانی
ایران که چندین صفت متوالی برای شخصی یا چیزی به دنبال هم میآید؛ از این صنعت در سدههای ۶ و ۷ق بهویژه در نثر فنی نیز استفاده میشد و به عنوان اسلوبی متداول برای تنوع بخشیدن و آراستن کلام به کار میرفت.
در قسمتهای منثور
اوستا نمونههایی از آن را میتوان یافت که اسلوبی است متداول برای تنوع بخشیدن به کلام و آرایش آن:
ملکزاده دانا و کارآگاه و پیشاندیش و دوربین و فرهمند و صاحب فرهنگ ••••••• هرچ گوید از بهر احکام عقده دولت و نظام عقد مملکت گوید؛
پادشاهان را نیز کارگزاران و گماشتگان باید که درست رأی و راست کار و ثواباند ••••••• ثنا دوست و پیشبین و آخراندیش و عدلپرور و رعیتنواز باشند.
در میان شاعران
سبک خراسانی،
عنصری بیش از دیگران و البتـه بـا
مهارت و استـادی بیشتـر ایـن صنعت را به کار برده است.
این آرایۀ ادبی در آثار شاعران معاصر نیز به چشم میخورد،
مانند:
چگونه میشود به آن کسی که میرود این سان ••••••• صبور، سنگین، سرگردان فرمان ایست داد.
همانطور که گفته شد،
تنسیقالصفات آوردن صفات متوالی برای یک اسم است؛ البته صرف توالی صفات زیبا نیست. گرچه مثالهایی که ما در کتابهای
شعر و بدیع میبینیم همه زیباست. اما حقیقت این است که صفتها دو گونهاند: عادی و شاعرانه. صفتهای عادی مثل قوی، خوب، سرد، کوتاه، گران، تازه...که زیبایی ندارند؛ زیرا عادی و روزمرهاند به علاوه معنی آنها ذهنی و کلی و
مبهم هستند؛
اما صفتهای زیبا و شاعرانه مثل ستبرباز و روحنواز سیمینتن و غیره، بهعبارت دیگر بعضی صفتها
مفاهیم خود را نشان میدهند یعنی جنبه عینی و تصویری دارند و در نتیجه زیبا برجسته و توجه برانگیزند. به ویژه اگر صفت نو باشد؛ مانند: گردونتن، ماهسیر و غیره.
صفت قوی غیرشاعرانه است؛ اما صفت ستبر بازو،
قدرت را تصویر میکند و پیش چشم میآورد. واضح است که اگر صفت زیبا نباشد، پیدرپی آمدن آن نیز زیبایی ندارد، برعکس صفت شاعرانه اگر هم یکی باشد، زیباست؛ مثلا در شعر زیر، اکثر صفتهایی که برای یک سپاهی آمده، بهتنهایی زیبا هستند و تصویری و زیبا:
کینهتوز و دیدهدوز و خصمسوز و رزم ساز ••••••• شیرجوش و درعپوش و سختکوش و کاردان. (
عبدالواسع)
و یا این بیت که صفتهای شاعرانه زیبایی در آن بهکار رفته است:
که دارد چون تو معشوقی نگار و چابک و دلبر ••••••• بنفشهزلف و نرگسچشم و لالهروی و سیمینتن. (عبدالواسع)
اینگونه صفتها علاوهبر تجسم بخشیدن به مفاهیم، نقش برجستهسازی و بزرگنمایی نیز دارند. همانطور که گفته شد، صرف پیاپی آوردن صفت، زیبا نیست؛ مگر آنکه صفتها نو بدیع و خیالانگیز عینی و نشاندهنده عواطف باشد.
در پارهای موارد میان
تنسیق صفات با صنعت سیاقة
الاعداد یا
تعدید شباهتهایی دیده میشود، ولی میان این دو، تفاوت عمدهای وجود دارد. بدین معنی که در
تنسیق صفات برای یک موصوف، صفات
متعدد میآورند،
مانند:
فغان کاین لولیانِ شوخ شیرین کار شهرآشوب ••••••• چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را.
اما در سیاقة
الاعداد برای چند امر، یک صفت یا یک فعل ذکر میکنند، مانند:
ابر و
باد و مه و
خورشید و
فلک درکارند ••••••• تا تو نانی به کف آری و به
غفلت نخوری.
(۱) عبدالعظیم ابن ابیاصبع، تحریر التحبیر، به کوشش حفنی محمد شرف، قاهره، ۱۳۸۳ق.
(۲) ابوبکر ابن حجۀ حموی، خزانةالادب، قاهره، ۱۳۰۴ق/۱۸۸۶م.
(۳) احمد بیهقی، تاجالمصادر، به کوشش هادی عالمزاده، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۴) علی تاجالحلاوی، دقایق الشعر، به کوشش محمد کاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۵) نصرالله تقوی، هنجارگفتار، تهران، ۱۳۱۷ش.
(۶) محمد تونجی، المعجم المفصل فی علوم اللغة، بیروت، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م.
(۷) حافظ، دیوان، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۸) محمود حسینی نیشابوری، بدایع الصنایع، به کوشش رحیم مسلمانیان قبادیانی، تهران، ۱۳۸۴ش.
(۹) حسین خطیبی، فن نثر در ادب فارسی، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۱۰) محمد رادویانی، ترجمان البلاغة، به کوش احمد آتش، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۱) حسن رامی تبریزی، حقایق الحدائق، به کوشش محمد کاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۱۲) محمد رشید وطواط، حدایق السحر فی دقایق الشعر، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۰۸ش.
(۱۳) حسین زوزنی، المصادر، به کوشش تقی بینش، مشهد، ۱۳۴۰ش.
(۱۴) سعدی، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۵) محمدرضا شفیعی کدکنی، موسیقی شعر، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۱۶) محمدحسین شمسالعلماء گرکانی، ابدع البدایع، تهران، ۱۳۲۸ق.
(۱۷) محمدحسین شمسالعلماء گرکانی، قطوف الربیع فی صنوف البدیع، تهران، ۱۳۲۸ق.
(۱۸) شمس قیس رازی، المعجم، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۷ش.
(۱۹) سیروس شمیسا، نگاهی تازه به بدیع، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۲۰) محمدعلی صادقیان، زیور سخن در بدیع فارسی، یزد، ۱۳۷۹ش.
(۲۱) عبدالرحیم صفیپوری، منتهیالارب، تهران، ۱۲۹۸ق.
(۲۲) عنصری، دیوان، به کوشش یحیی قریب، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۲۳) فخرالدین رازی، نهایةالاعجاز، به کوشش بکری شیخ امین، بیروت، ۱۹۸۵م.
(۲۴) فروغ فرخزاد، شعر زمان ما، به کوشش محمد حقوقی، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۲۵) محمد فشارکی، بدیع، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۲۶) محمود فضیلت، آرایههای ادبی در زبان فارسی، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۲۷) میرشمسالدین فقیر دهلوی، حدائق البلاغة، بمبئی، ۱۸۷۲م.
(۲۸) قرآن کریم.
(۲۹) یحیی قریب، مقدمه و حاشیه بر دیوان عنصری (هم).
(۳۰) حسین کاشفی، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، به کوشش جلالالدین کزازی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۳۱) محمدهادی مازندرانی، انوارالبلاغه، به کوشش محمدعلی غلامی نژاد، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۳۲) محمدجعفر محجوب، سبک خراسانی در شعر فارسی، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۳۳) نجفقلی معزی، درۀ نجفی، به کوشش حسین آهی، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۳۴) مرزبان بن رستم، مرزبان نامه، تحریر و ترجمۀ سعدالدین وراوینی، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م.
(۳۵) منوچهری دامغانی، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۳۶) جلالالدین همایی، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تنسیق صفات»، شماره۶۱۱۷. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تنسیق الصفات».