• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تلفیق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تلفیق در دو معنی به کار رفته است:
۱. اصطلاحی در فقه اهل سنّت به معنای تقلید از چند مذهب فقهی در یک مسئله، به گونه‌ای که صورت مرکّب عمل بر طبق هیچ‌یک از مذاهب فقهی نباشد.
۲. در برخی باب‌های منابع فقهی در معنایی نزدیک به معنای لغوی آن (وصل کردن قسمتی به قسمت دیگر).

فهرست مندرجات

۱ - گستره تلفیق در فقه اهل‌سنت
       ۱.۱ - عبادات
       ۱.۲ - معاملات
۲ - تاریخچه بحث تلفیق
۳ - نظر فقهای مذاهب درباره تلفیق
       ۳.۱ - فقهای حنفی
       ۳.۲ - فقهای متأخر مالکی
       ۳.۳ - فقهای شافعی
       ۳.۴ - فقهای حنبلی
۴ - ادله مخالفان تلفیق
       ۴.۱ - ادعای اجماع بر بطلان
       ۴.۲ - ممنوعیت ایجاد رأی سوم
       ۴.۳ - حرمت تتبّع رُخَص
۵ - ادله موافقان تلفیق
       ۵.۱ - جواب بر ادعای اجماع بطلان
       ۵.۲ - عدم التزام به تقلید از یک مجتهد
       ۵.۳ - سهولت شریعت و روش پیشینیان
۶ - شرائط پذیرش تلفیق
۷ - موارد منع تلفیق
       ۷.۱ - اجماع بر بطلان عمل تلفیقی
       ۷.۲ - مستلزم عوارض ممنوع
              ۷.۲.۱ - تتبع رخص عمدی
              ۷.۲.۲ - نقض حکم قاضی
              ۷.۲.۳ - رجوع از عمل تقلید شده
              ۷.۲.۴ - موارد دیگر
۸ - نظر بانی حسینی در حکم تلفیق
       ۸.۱ - تفاوت طبقات مکلفان و تکالیف
       ۸.۲ - اقسام احکام
۹ - تلفیق در قانون‌گذاری
۱۰ - تلفیق به معنای دوم
۱۱ - تلفیق در باب حیض
       ۱۱.۱ - فقهای عامه
       ۱۱.۲ - فقه امامی
۱۲ - تلفیق در باب اقل حمل
۱۳ - تلفیق در باب اعتکاف
۱۴ - تلفیق در باب رضاع
۱۵ - تلفیق در باب نماز جمعه
۱۶ - تلفیق در نماز شکسته
۱۷ - تلفیق در باب روزه
۱۸ - تلفیق در باب شهادت بر ارتداد
۱۹ - تلفیق در دیه
۲۰ - فهرست منابع
۲۱ - پانویس
۲۲ - منابع


تلفیق به معنای اول (اصطلاحی در فقه اهل سنّت به معنای تقلید از چند مذهب فقهی در یک مسئله، به گونه‌ای که صورت مرکّب عمل بر طبق هیچ‌یک از مذاهب فقهی نباشد) در همه باب‌های فقه قابل تصور است.

۱.۱ - عبادات

مثلاً در عبادات ، اگر کسی در وضو بخشی از سر را، به استنادِ جواز آن به فتوای شافعی ، مسح کند و در همان وضو مرتکب مسّ بدن نامحرم ، بدون شهوت ، شود با این استدلال که این کار به فتوای ابوحنیفه و مالک موجب بطلان وضو نیست، چون وضو با کیفیت و شرایط مذکور با هیچ‌یک از مذاهب فقهی سازگاری ندارد، این عملِ او تلفیق است
[۲] محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۱۸۳، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
[۳] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۱۷۱، دمشق ۱۴۱۸ الف.
(برای مثال‌های دیگر به این منابع رجوع کنید
[۴] ابن عابدین، ردالمحتار علی الدر المختار، ج۱، ص۷۵، چاپ افست بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
[۵] محمدامین حسینی حنفی، تیسیر التحریر، ج۴، ص۲۵۴، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
).

۱.۲ - معاملات

مثال تلفیق در معاملات این است که شخصی یک محل وقفی را بدون دیدن آن برای نود سال یا بیش‌تر اجاره کند، بدین معنا که در خصوص جواز اجاره طولانی مدت موقوفه ، از شافعی و احمد حنبل و در خصوص جواز اجاره بدون رؤیت ، از ابوحنیفه تقلید نماید.
[۶] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۱۷۱ـ۱۱۷۲، دمشق ۱۴۱۸ الف.



در سخنان امامان مذاهب فقهی اهل سنّت و شاگردان آنان موضوع تلفیق مطرح نشده است و تلفیق از مسائل اساسی و اصولیِ مذاهب فقهی به شمار نمی‌آید.
برخی آغاز این بحث را قرن پنجم و عامل آن را بروز تعصبات و سخت‌گیری‌های مذهبی و دخالت سیاست در گرایش به مذاهب فقهی دانسته‌اند.
[۷] جمال الدین قاسمی، الفتوی فی الاسلام، ج۱، ص۱۷۰، چاپ محمد عبدالحکیم قاضی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.

برخی دیگر آغاز این بحث را قرن هفتم می‌دانند.
[۸] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۱۷۰، دمشق ۱۴۱۸ الف.
[۹] سعد عنزی، «التلفیق فی الفتوی»، ج۱، ص۲۷۲، مجلة الشریعه، سال ۱۴، ش ۳۸ (۱۴۲۰).



در هر حال، فقهای متأخرِ مذاهب مختلف به این مبحث پرداخته‌اند.

۳.۱ - فقهای حنفی

بعضی از بزرگان حنفی ، از جمله کمال بن همام و شاگردش ابن امیرالحاج ، تلفیق را به سبب ایجاد سهولت ( تخفیف ) برای امت جایز دانسته‌اند.
[۱۰] ابن امیرالحاج، التقریر و التحبیر، ج۳، ص۳۵۰ـ۳۵۱، بولاق ۱۳۱۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۱] محمدامین حسینی حنفی، تیسیر التحریر، ج۴، ص۲۵۴، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.

از ابن نُجَیم حنفی (متوفی ۹۷۰) نیز جواز تلفیق نقل شده است.
[۱۲] سعد عنزی، «التلفیق فی الفتوی»، ج۱، ص۲۸۳، مجلة الشریعه، سال ۱۴، ش ۳۸ (۱۴۲۰).

در برابر، برخی فقهای حنفی با مناقشه در ادله موافقانِ تلفیق آن را نپذیرفته‌اند.
[۱۳] عبدالغنی بن اسماعیل نابلسی، خلاصة التحقیق فی بیان حکم التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۳ـ۲۵، استانبول ۱۴۱۱/۱۹۹۱.


۳.۲ - فقهای متأخر مالکی

فقهای متأخر مالکی ، بنا بر پاسخی که به استفتائات داده‌اند، تلفیق را جایز دانسته‌اند.
[۱۴] محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۰۷ـ۲۰۹، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.


۳.۳ - فقهای شافعی

بعضی فقهای شافعی بر منعِ تلفیق اصرار داشته و گروهی دیگر آن را با شرایطی پذیرفته‌اند.
[۱۵] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۱، ص۱۰۹، دمشق ۱۴۱۸ ب.


۳.۴ - فقهای حنبلی

شماری از فقهای حنبلی بر اساس تلفیق حکم می‌کرده‌اند
[۱۶] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۱، ص۱۱۰، دمشق ۱۴۱۸ ب.
و فتوای شیخ مَرْعی کَرْمی، از علمای برجسته حنبلی (متوفی ۱۰۳۳)، بر جواز تلفیق و تألیف رسالهای در این باب، مبنای بحث آنان قرار گرفته است.
[۱۷] محمد بن احمد سفارینی، التحقیق فی بطلان التلفیق، ج۱، ص۱۰، چاپ عبدالعزیز بن ابراهیم دخیل، ریاض ۱۴۱۸.
[۱۸] جمال الدین قاسمی، الفتوی فی الاسلام، ج۱، ص۱۷۱، چاپ محمد عبدالحکیم قاضی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.



مخالفان تلفیق به چند دلیل استناد کرده‌اند:

۴.۱ - ادعای اجماع بر بطلان

ادعای اجماع بر بطلان تلفیق که از ابن حجر و برخی عالمان حنفی نقل شده است
[۱۹] ابن عابدین، ردالمحتار علی الدر المختار، ج۱، ص۷۵، چاپ افست بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.


۴.۲ - ممنوعیت ایجاد رأی سوم

ممنوعیت ایجاد رأی سوم در مواردی که فقها در باره یک مسئله دو رأی دارند، برخی تلفیق را مصداق این حکم دانسته‌اند
[۲۰] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۱۷۲، دمشق ۱۴۱۸ الف.


۴.۳ - حرمت تتبّع رُخَص

ادعای اجماع بر حرمت « تتبّع رُخَص »، یعنی پیروی مکلف از آسان‌ترین فتوای فقهی بر پایه میل و هوس شخصی و به قصدِ آزاد شدن از بار تکالیف شرعی ، برخی فقها تلفیق را همان تتبّع رخص دانسته‌اند.
[۲۱] محمد بن احمد سفارینی، التحقیق فی بطلان التلفیق، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۷، چاپ عبدالعزیز بن ابراهیم دخیل، ریاض ۱۴۱۸.
[۲۲] محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۲۴، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.

از فقیهان مشهور اهل سنّت ، احمد بن حنبل و ابن عبدالبرّ
[۲۳] ابن عبدالبرّ، جامع بیان العلم و فضله و ماینبغی فی روایته و حمله، ج۲، ص۹۱ـ۹۲، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
و ابن حَزْم
[۲۴] ابن حزم، الاحکام فی اصول الاحکام، ج۲، ص۶۵، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
و اوزاعی
[۲۵] ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۸، ص۹۰.
و ابواسحاق شاطِبی
[۲۶] ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة، ج۴، ص۱۴۵، چاپ محمد عبداللّه دراز، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
و ابن صَلاح شَهْرزوری
[۲۷] ابن صلاح، ادب المفتی و المستفتی، ج۱، ص۱۶۲ـ۱۶۳، چاپ موفق بن عبداللّه بن عبدالقادر، (لبنان) ۱۴۰۷.
و ابن قَیّم جوزیّه ،
[۲۸] ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقعین عن رب العالمین، ج۴، ص۲۶۳ـ۲۶۴، چاپ طه عبدالرؤف سعد، بیروت (بی تا).
به حرمت تتبّع رخص و مفاسد آن تصریح کرده‌اند.
[۲۹] ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة، ج۴، ص۱۴۷، چاپ محمد عبداللّه دراز، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.

ابن حزم فسق کسانی که آن را جایز می‌دانند، اجماعی دانسته است.
[۳۰] سعد عنزی، «التلفیق فی الفتوی»، ج۱، ص۲۹۴، مجلة الشریعه، سال ۱۴، ش ۳۸ (۱۴۲۰).
[۳۱] ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة، ج۴، ص۱۳۴، چاپ محمد عبداللّه دراز، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.





۵.۱ - جواب بر ادعای اجماع بطلان

در برابر، برخی فقها در مورد ادعای بطلان تلفیق، مناقشه کرده‌اند.
به نظر آن‌ها، هر چند واژه تلفیق در صدر اسلام و حتی ادوار بعد در فقه اسلامی شناخته شده نبوده، عمل کردن به فتوای مجتهدی دیگر در یک مسئله برای تقلید کننده منع نشده بوده است، هم‌چنان‌که موارد متعددی از عمل کردن امامان مذاهب اربع ه به رأی مذاهب دیگر گزارش شده است.
بنا بر این، هرگاه جواز تلفیق به شیوه مذکور پذیرفته نشود، اساس مشروعیت تقلید ــ که در وجوب آن برای عامی تردیدی وجود ندارد ــ متزلزل خواهد شد و به علاوه با مبنای آسان بودن شریعت و دوری از « عُسْر و حَرَج » تنافی خواهد داشت.
[۳۲] محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۱۸۴ـ۱۸۹، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
[۳۳] سعد عنزی، «التلفیق فی الفتوی»، ج۱، ص۲۸۰، مجلة الشریعه، سال ۱۴، ش ۳۸ (۱۴۲۰).


۵.۲ - عدم التزام به تقلید از یک مجتهد

برخی دیگر جواز تلفیق را بر این مبنا اثبات کرده‌اند که التزام عامی به تقلید کردن از یک مجتهد در مسائل ظنی واجب نیست و لزومی ندارد که وی در همه مسائل به مذهبی معیّن ملتزم شود.

۵.۳ - سهولت شریعت و روش پیشینیان

بعضی این مبنا را به سهولت شریعت و بعضی دیگر به روش فقهای پیشین مستند کرده‌اند
[۳۴] محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۱۹۰ـ۲۰۱، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
و برخی آیات (از جمله در این آیات ) و احادیثِ دالّ بر آسان بودن شریعت را از جمله دلایل جواز تلفیق دانسته‌اند.
[۳۷] محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۰۸، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
[۳۸] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۱۷۶، دمشق ۱۴۱۸ الف.

بانی حسینی
[۳۹] محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۰۰، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
ادعای اجماع برخی از حنفیان مبنی بر بطلان تلفیق را ناظر به اجماع علمای مذهب حنفی دانسته یا آن‌که مراد از اجماع، مخالفت اکثر فقها باشد.
وی توجیهات دیگری نیز نموده است.


پذیرش تلفیق منوط به حصول شرایطی است، از جمله این‌که مسئله از احکام قطعی و مسلّم نبوده، از مسائل اجتهادی ظنی باشد.
[۴۰] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۱۷۲، دمشق ۱۴۱۸ الف.

عملِ موضوع مسئله، مشتمل بر ارکان و اجزای مرتبط با هم، و مورد اختلاف امامان مذاهب فقهی اهل سنّت باشد.
[۴۱] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۷، ص۵۲۱۴، دمشق ۱۴۱۸ ب.

فعلی که بر اساس تلفیق انجام می‌شود، در صورت ترکیبی خود از نظر همه یا برخی امامان مذاهب باطل باشد.
[۴۲] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۱، ص۱۰۶، دمشق ۱۴۱۸ ب.



قائلان به جواز تلفیق در این موارد آن را ممنوع دانسته‌اند:

۷.۱ - اجماع بر بطلان عمل تلفیقی

در صورتی که بر بطلان عملِ تلفیقی اجماع و اتفاق باشد، مانند این‌که از ترکیب آرای مذاهب مختلف، حلال بودن خمر نتیجه شود.
[۴۳] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۱۷۶، دمشق ۱۴۱۸ الف.


۷.۲ - مستلزم عوارض ممنوع

تلفیقی که موجب برخی عوارض ممنوع شود، که خود بر سه نوع است:

۷.۲.۱ - تتبع رخص عمدی

تلفیقی که موجب «تتبّع رَخْصِ» عمدی شود،
[۴۴] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۷، ص۵۲۱۴، دمشق ۱۴۱۸ الف.
این عمل را بسیاری از فقهای مذاهب مختلف به سبب منجر شدن به انحلال تکالیف شرعی منع کرده
[۴۵] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۷، ص۵۲۱۳، دمشق ۱۴۱۸ الف.
[۴۶] ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة، ج۴، ص۱۳۴، چاپ محمد عبداللّه دراز، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
و تمسک به آرای ضعیف و نادرِ یک مذهب را از مصادیق آن شمرده‌اند.
[۴۷] محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۲۴، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.


۷.۲.۲ - نقض حکم قاضی

تلفیقی که مستلزم نقض حکم قاضی شود،
[۴۸] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۷، ص۵۲۱۴، دمشق ۱۴۱۸ ب.
زیرا حکم قاضی برای رفع نزاع است و نقض آن با تلفیق، به هرج و مرج می‌انجامد.

۷.۲.۳ - رجوع از عمل تقلید شده

تلفیقی که مستلزم رجوع از عملی باشد که از باب تقلید انجام شده است یا مستلزم رجوع از امری اجماعی باشد که لازمه عمل تقلیدی اوست.
[۴۹] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۷، ص۵۲۱۴، دمشق ۱۴۱۸ ب.

مثلاً اگر در یک مجلس، طلاق به صورت قطعی جاری شود و قصد طلاق دهنده حرمت دائمی باشد، دیگر نمی‌تواند بر اساس رأی مذهب دیگری این طلاق را قابل رجوع بداند و باید بر اساس فتوای اول عمل کند.
هم‌چنین اگر مردی در امکان وقوع عقد ازدواج بدون اجازه ولی از ابوحنیفه پیروی کند و سپس همسر خود را سه طلاق دهد، نمی‌تواند در حکم طلاق از شافعی، که وقوع سه طلاق را در یک مجلس نپذیرفته، پیروی کند، زیرا لازمه صحت نکاح به اجماع فقها، صحت طلاق است.
[۵۰] محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۲۴ـ۲۲۵، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.


۷.۲.۴ - موارد دیگر

هم‌چنین است در هر موردی که تلفیق مستلزم عدم مبالات نسبت به احکام دین یا ضرر رساندن به دیگران یا فساد در زمین باشد.
[۵۱] محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۲۷، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
[۵۲] سعد عنزی، «التلفیق فی الفتوی»، ج۱، ص۲۷۳، مجلة الشریعه، سال ۱۴، ش ۳۸ (۱۴۲۰).





۸.۱ - تفاوت طبقات مکلفان و تکالیف

به نظر بانی حسینی، به طور مطلق نمی‌توان قائل به جواز یا عدم جواز تلفیق شد و این مسئله نسبت به طبقات مکلفان و انواع تکالیف متفاوت است؛ بدین ترتیب که تلفیق در مورد مجتهدان مطلق (کسانی که به ادله تمامی احکام دست می‌یابند) مفهومی ندارد، ولی مجتهدانی که فقط به ادله بخشی از احکام فقهی وقوف دارند، در احکامی که دلایل آن‌ها برایشان شناخته شده نیست، با مسئله تلفیق مواجه می‌شوند.
مسئله تلفیق در مورد عامه مردم نیز مطرح می‌شود، به ویژه در مورد کسانی که از مجتهدانی تقلید می‌کنند که جواز تلفیق را پذیرفته‌اند (برای تفاصیل به این منبع رجوع کنید
[۵۳] محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۲۹ـ۲۳۱، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
[۵۴] محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۴۸ـ۲۵۰، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
).

۸.۲ - اقسام احکام

بانی، احکام شرعی را بر اساس تلفیق‌پذیری یا تلفیق‌ناپذیری آن‌ها، به سه نوع تقسیم کرده است:
احکامی که بنای آن‌ها بر تسامح است، احکامی که بنای آن‌ها بر پرهیز و احتیاط است، احکامی که ملاک آن‌ها مصلحت و سعادت بندگان بوده است.
در احکام نوع اول، یعنی عبادات صرف، که شارع بنا بر سهل‌گیری دارد، مکلف باید در حد توان، مذهب خود را مراعات کند، مگر زمانی که موجب مشقت و حَرَج گردد که در این صورت تلفیق با شرایطی جایز است.
در احکام نوع دوم، حرمت و منع شرعی به سبب ضرر آن‌ها یا برای رعایت حقوق دیگران است و از این‌رو تسامح در آن‌ها جایز نیست؛ بنا بر این، جز در موارد اضطرار ، تلفیق مجاز نیست.
احکام نوع سوم ( معاملات به معنای عام شامل حدود و تعزیرات و خراج و عقود ، معاملات به معنای خاص، مسائل ازدواج و مالیات‌های شرعی ) بر پایه مصالح مردم و تأمین سعادت دنیوی آن‌ها تشریع شده و چه بسا این مصالح با تغییر زمان و عرف و تحول تمدن‌ها تفاوت یابند؛ ازین‌رو، هر چه در حفظ دین و جان و عقل و نسل و مال و مصالح شرعی، مقصود شرع باشد، « مصالح مرسله » است و امکان تلفیق در آن وجود دارد، البته مشروط بر آن‌که مسئله از ضروریات دین نباشد و از مسائل ظنی و قابل اجتهاد به شمار رود.
بنا بر این، هر عملی که موجب تصرف در ارکان شرع و حکمت‌های احکام و بدعت شود (از جمله تلفیق که چنین آثاری دارد)، ممنوع و در غیر این صورت مجاز است.
[۵۵] محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۳۳ـ۲۵۰، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
[۵۶] سعد عنزی، «التلفیق فی الفتوی»، ج۱، ص۲۸۵، مجلة الشریعه، سال ۱۴، ش ۳۸ (۱۴۲۰).



در قانون‌گذاری معاصر بر اساس فقه اسلامی، عده‌ای از فقها و حقوق‌دانان اهل سنّت تلفیق بین احکام و آرای مذاهب مختلف را جایز می‌دانند.
به نظر آنان در بسیاری موارد قواعد یک مذهب برای حلِ مشکلات و رفع نیازهای جامعه اسلامی کافی نیست و در این موارد تلفیق راه حلی مناسب است.
[۵۷] سعد عنزی، «التلفیق فی الفتوی»، ج۱، ص۲۸۶ـ۲۸۸، مجلة الشریعه، سال ۱۴، ش ۳۸ (۱۴۲۰).

جواز تلفیق را در این موارد مبتنی بر دو دلیل اساسی دانسته‌اند: نخست آن‌که حاکم در مقام « اولو الامر » در برابر امت اسلامی و مصالح جامعه مسئول است و شرعاً می‌تواند بر اساس مصالح آنان یک نظر فقهی را برگزیند؛ دیگر آن‌که تلفیق در این موارد از نوع تلفیق در معاملات به شمار می‌رود که مبتنی بر صلاح و سعادت مردم بوده تلفیق در آن ممکن است.
بر این اساس، حکومت عثمانی ، اولین حکومتی که قانون را بر اساس فقه اسلامی تدوین کرد، در شماری از قوانین خود از مذهب حنفی به مذهب حنبلی یا مذهب ابن شُبْرُمه عدول نمود و در ۱۳۳۶ در قوانین خانواده از تمامی مذاهب اهل سنّت و برخی آرای نادر در مذهب حنفی استفاده کرد.
[۵۸] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۱، ص۱۱۵ـ۱۱۸، دمشق ۱۴۱۸ ب.

از این شیوه بعضی کشورهای اسلامی، از جمله مصر و کویت ، پیروی کردند.
[۵۹] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۱، ص۱۱۵ـ۱۱۸، دمشق ۱۴۱۸ ب.
[۶۰] سعد عنزی، «التلفیق فی الفتوی»، ج۱، ص۲۸۷، مجلة الشریعه، سال ۱۴، ش ۳۸ (۱۴۲۰).

در پی ضرورت‌های اجتماعی و نیازهای عملی، در فقه اهل سنّت و قانون‌گذاری اسلامی مسئله «التزام به آسان‌ترین مذهب» مطرح شد و به تدریج ضوابط آن تدوین گردید.
اساسی‌ترین این ضوابط عبارت‌اند از: اجتهادی بودن مسئله و نبودن دلیل راجح برای آن و وجود ضرورت، نیاز، مصلحت یا عذری در آن مورد.
تلفیق در قانون‌گذاری تنها بر اساس عدم تقیّد به مذهبِ معیّن، مطرح نیست و حتی کسانی که بدان پای‌بندند، با ضوابط یاد شده، تلفیق در قانون‌گذاری را روا می‌دانند.
[۶۱] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۱، ص۱۱۹ـ۱۲۸، دمشق ۱۴۱۸ ب.



واژه تلفیق در برخی باب‌های منابع فقهی در معنایی نزدیک به معنای لغوی آن (وصل کردن قسمتی به قسمت دیگر) به کار رفته، که از آن جمله است:
این معنای تلفیق در باب‌هایی نظیر طهارت، صلات، صوم، نکاح و دیات به مناسبت آمده است.




۱۱.۱ - فقهای عامه

فقهای عامه اتفاق نظر دارند که فاصله پانزده روز یا بیش‌تر میان دو بار رؤیت خون ، طُهر محسوب می‌شود، اما در طهر دانستنِ فاصله کمتر از آن اختلاف نظر دارند.
[۶۳] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۱، ص۶۱۴، دمشق ۱۴۱۸ ب.
[۶۴] الموسوعة الفقهیة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۸۷ـ۲۸۸، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.

مالکیان و حنبلیان با تلفیق روزهای رؤیت خون، آن را حیض و ایام انقطاع را طهر می‌شمارند.
[۶۵] عبدالباقی بن یوسف زرقانی، شرح الزرقانی علی مختصر سیدی خلیل، ج۱، ص۱۳۵ـ۱۳۹، بیروت ۱۳۰۷.
[۶۶] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۱، ص۶۲۰، دمشق ۱۴۱۸ ب.
[۶۷] صالح عبدالسمیع آبی ازهری، جواهرالاکلیل، ج۱، ص۳۱، بیروت: دارالمعرفه، (بی تا).
[۶۸] محمد بن محمد حطاب، کتاب مواهب الجلیل، ج۱، ص۳۶۸ـ۳۷۰، (بیروت) ۱۳۹۸/۱۹۷۸.


۱۱.۲ - فقه امامی

نظیر این‌گونه تلفیق در فقه امامی نیز پذیرفته شده است.
[۷۰] علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۶، ص۱۵۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۰.

در اقلّ و اکثر حیض (سه و ده روز) تفاوتی بین صورت تلفیق و صورت غیر تلفیق نیست؛ از این‌رو زنی که ظهر روز نخست خون دیده و تا ظهر روز چهارم ادامه داشته است همه ایّام یاد شده محکوم به حیض است و تا ظهر روز یازدهم مدّت حیض به اتمام می‌رسد. و پس از آن چنان‌چه خونی ببیند محکوم به استحاضه است.


اقلّ حمل، شش ماه است، خواه با تلفیق و خواه بدون آن؛ از این‌رو، اگر مردی در نیمه ماه با همسرش آمیزش کند، پس از گذشت پنج ماه ـ به جز ماه آمیزش ـ و نیمی از ماه هفتم اقلّ حمل، محقق و جنین به مرد ملحق می‌شود.


مدّت اعتکاف سه روز است.
در کفایت سه روز به نحو تلفیق ـ مانند ظهر روز اوّل تا ظهر روز چهارم ـ اختلاف است.
مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند، حکم حاضر را پیدا می‌کند. در کفایت ایّام یادشده به صورت تلفیق ـ هم‌چون قصد اقامت از ظهر روز نخست تا ظهر روز یازدهم ـ اختلاف است. قول به کفایت به مشهور نسبت داده شده است.


شیر خوردن کودک از پستان زنی با شرایطی، سبب نشر حرمت است.
تحقق رضاع بنابر مشهور به یکی از سه راه است که یک شبانه روز شیر خوردن، از جمله آن‌ها است. در این‌که مراد از یک شبانه روز، ۲۴ ساعت است و تلفیق زمانی ـ مثلا از ظهر تا ظهر روز دوم ـ کفایت می‌کند یا مراد یک شب و روز کامل است و تلفیق زمانی کفایت نمی‌کند، اختلاف است.
[۷۵] مهذب الاحکام، ج۲۵، ص۲۴.



به نظر فقهای امامی اگر مأموم رکوعِ رکعتِ اول را همراه امام انجام دهد، اما به دلیلی، مثلاً ازدحام ، نتواند با امام به سجده برود و نیز نتواند تا قبل از رکوعِ رکعتِ دوم یا در رکوع به امام برسد، باید سجود رکعت دوم را همراه امام ــ به نیت رکعت اول، نه برای تبعیت از او ــ انجام دهد؛ در این صورت، با تلفیق رکوع رکعت اول و سجود رکعت دوم وی یک رکعت از نماز را به جا آورده است و باید رکعت دوم را خودش به جا آورد.
[۷۸] روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، ج۱، ص۲۱۲ـ۲۱۳، تحریرالوسیلة، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.

حنبلیان
[۷۹] علی بن سلیمان مرداوی، الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الامام المبجّل احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۸۴ـ۳۸۵، چاپ محمدحامد فقی، قاهره ۱۳۷۴ـ ۱۳۷۸، چاپ افست بیروت (بی تا).
و برخی شافعیان نیز با استناد به برخی احادیث
[۸۰] محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۲۹۱، بیروت: دارالمعرفه، (بی تا).
[۸۱] علی بن عمر دارقطنی بغدادی، سنن الدارقطنی، ج۲، ص۱۰، مدینه ۱۳۸۶/۱۹۶۶.
این نظر را پذیرفته‌اند.


مالکیان در باره سفری که موجب نماز شکسته می‌شود، بر آن‌اند که چنان‌چه بخشی از سفر در دریا و بخش دیگر در خشکی باشد، تمامی مسافت پیموده شده با یکدیگر تلفیق و موجب شکسته شدن نماز می‌شود.
[۸۲] الموسوعة الفقهیة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۹۱، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.

زرقانی
[۸۳] عبدالباقی بن یوسف زرقانی، شرح الزرقانی علی مختصر سیدی خلیل، ج۲، ص۳۸، بیروت ۱۳۰۷.
برای حصول تلفیق در این مورد شرطی خاص قائل شده است.
مسافرت به مقدار هشت فرسخ استمراری یا تلفیقی (چهار فرسخ رفت و چهار فرسخ برگشت) موجب قصر نماز می‌گردد. در فرض دوم اگر رفت کمتر از چهار فرسخ (مثلا سه فرسخ) و برگشت بیشتر از آن (مثلا پنج فرسخ) باشد در کفایت این نوع تلفیق جهت قصر نماز اختلاف است.


در صورتی که شصت روز پیاپی روزه کفاره بر کسی واجب شود، امکان تلفیق وجود دارد؛ یعنی، وی می‌تواند روزه را از اواسط ماه شروع کند و پس از شصت روز روزه گرفتن، در اواسط ماه سوم روزه را به پایان برساند.
[۸۶] الموسوعة الفقهیة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۹۲، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.



مالکیان بر آن‌اند که چنان‌چه دو فرد عادل با الفاظ متفاوت ولی با مفهوم نزدیک به هم بر ارتداد فردی شهادت دهند، قاضی می‌تواند با تلفیقِ دو شهادت، ارتداد وی را اثبات کند.
البته اگر یکی از آنان بر گفته و دیگری بر فعل آن شخص شهادت دهند یا هر دو بر دو فعلِ مختلف او گواهی دهند، تلفیقِ شهادت‌ها برای اثبات ارتداد کافی نیست.
[۸۷] عبدالباقی بن یوسف زرقانی، شرح الزرقانی علی مختصر سیدی خلیل، ج۸، ص۶۵، بیروت ۱۳۰۷.



دیه قتل مسلمان صد شتر، یا دویست گاو، یا هزار گوسفند، یا دویست حلّه، یا هزار دینار، یا ده هزار درهم است.
تلفیق یکی از آن‌ها با دیگری ـ مانند پنجاه شتر با صد گاو ـ بنابر تصریح جمعی از فقها کفایت نمی‌کند؛برخی نسبت به حکم مسئله تردید کرده‌اند.


(۲) صالح عبدالسمیع آبی ازهری، جواهرالاکلیل، بیروت: دارالمعرفه، (بی تا).
(۳) ابن امیرالحاج، التقریر و التحبیر، بولاق ۱۳۱۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۴) ابن حزم، الاحکام فی اصول الاحکام، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
(۵) ابن صلاح، ادب المفتی و المستفتی، چاپ موفق بن عبداللّه بن عبدالقادر، (لبنان) ۱۴۰۷.
(۶) ابن عابدین، ردالمحتار علی الدر المختار، چاپ افست بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۷) ابن عبدالبرّ، جامع بیان العلم و فضله و ماینبغی فی روایته و حمله، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
(۸) ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقعین عن رب العالمین، چاپ طه عبدالرؤف سعد، بیروت (بی تا).
(۹) ابن منظور، لسان العرب.
(۱۰) محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۱۱) محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دارالمعرفه، (بی تا).
(۱۲) محمدامین حسینی حنفی، تیسیر التحریر، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۱۳) محمد بن محمد حطاب، کتاب مواهب الجلیل، (بیروت) ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
(۱۴) روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بن یانگذار جمهوری اسلامی ایران، تحریرالوسیلة، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۵) علی بن عمر دارقطنی بغدادی، سنن الدارقطنی، مدینه ۱۳۸۶/۱۹۶۶.
(۱۶) ذهبی، تاریخ الاسلام.
(۱۷) وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، دمشق ۱۴۱۸ الف.
(۱۸) وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، دمشق ۱۴۱۸ ب.
(۱۹) عبدالباقی بن یوسف زرقانی، شرح الزرقانی علی مختصر سیدی خلیل، بیروت ۱۳۰۷.
(۲۰) محمد بن احمد سفارینی، التحقیق فی بطلان التلفیق، چاپ عبدالعزیز بن ابراهیم دخیل، ریاض ۱۴۱۸.
(۲۱) ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة، چاپ محمد عبداللّه دراز، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۲۲) محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
(۲۳) حسن بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، قم ۱۴۱۴.
(۲۴) سعد عنزی، «التلفیق فی الفتوی»، مجلة الشریعه، سال ۱۴، ش ۳۸ (۱۴۲۰).
(۲۵) علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۰.
(۲۶) جمال الدین قاسمی، الفتوی فی الاسلام، چاپ محمد عبدالحکیم قاضی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۲۷) علی بن سلیمان مرداوی، الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الامام المبجّل احمد بن حنبل، چاپ محمدحامد فقی، قاهره ۱۳۷۴ـ ۱۳۷۸، چاپ افست بیروت (بی تا).
(۲۸) الموسوعة الفقهیة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۲۹) عبدالغنی بن اسماعیل نابلسی، خلاصة التحقیق فی بیان حکم التقلید و التلفیق، استانبول ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛


۱. ابن منظور، لسان العرب، ذیل «لفق».    
۲. محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۱۸۳، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۳. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۱۷۱، دمشق ۱۴۱۸ الف.
۴. ابن عابدین، ردالمحتار علی الدر المختار، ج۱، ص۷۵، چاپ افست بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
۵. محمدامین حسینی حنفی، تیسیر التحریر، ج۴، ص۲۵۴، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
۶. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۱۷۱ـ۱۱۷۲، دمشق ۱۴۱۸ الف.
۷. جمال الدین قاسمی، الفتوی فی الاسلام، ج۱، ص۱۷۰، چاپ محمد عبدالحکیم قاضی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۸. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۱۷۰، دمشق ۱۴۱۸ الف.
۹. سعد عنزی، «التلفیق فی الفتوی»، ج۱، ص۲۷۲، مجلة الشریعه، سال ۱۴، ش ۳۸ (۱۴۲۰).
۱۰. ابن امیرالحاج، التقریر و التحبیر، ج۳، ص۳۵۰ـ۳۵۱، بولاق ۱۳۱۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۱. محمدامین حسینی حنفی، تیسیر التحریر، ج۴، ص۲۵۴، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
۱۲. سعد عنزی، «التلفیق فی الفتوی»، ج۱، ص۲۸۳، مجلة الشریعه، سال ۱۴، ش ۳۸ (۱۴۲۰).
۱۳. عبدالغنی بن اسماعیل نابلسی، خلاصة التحقیق فی بیان حکم التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۳ـ۲۵، استانبول ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۴. محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۰۷ـ۲۰۹، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۱۵. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۱، ص۱۰۹، دمشق ۱۴۱۸ ب.
۱۶. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۱، ص۱۱۰، دمشق ۱۴۱۸ ب.
۱۷. محمد بن احمد سفارینی، التحقیق فی بطلان التلفیق، ج۱، ص۱۰، چاپ عبدالعزیز بن ابراهیم دخیل، ریاض ۱۴۱۸.
۱۸. جمال الدین قاسمی، الفتوی فی الاسلام، ج۱، ص۱۷۱، چاپ محمد عبدالحکیم قاضی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۱۹. ابن عابدین، ردالمحتار علی الدر المختار، ج۱، ص۷۵، چاپ افست بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
۲۰. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۱۷۲، دمشق ۱۴۱۸ الف.
۲۱. محمد بن احمد سفارینی، التحقیق فی بطلان التلفیق، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۷، چاپ عبدالعزیز بن ابراهیم دخیل، ریاض ۱۴۱۸.
۲۲. محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۲۴، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۲۳. ابن عبدالبرّ، جامع بیان العلم و فضله و ماینبغی فی روایته و حمله، ج۲، ص۹۱ـ۹۲، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
۲۴. ابن حزم، الاحکام فی اصول الاحکام، ج۲، ص۶۵، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
۲۵. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۸، ص۹۰.
۲۶. ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة، ج۴، ص۱۴۵، چاپ محمد عبداللّه دراز، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
۲۷. ابن صلاح، ادب المفتی و المستفتی، ج۱، ص۱۶۲ـ۱۶۳، چاپ موفق بن عبداللّه بن عبدالقادر، (لبنان) ۱۴۰۷.
۲۸. ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقعین عن رب العالمین، ج۴، ص۲۶۳ـ۲۶۴، چاپ طه عبدالرؤف سعد، بیروت (بی تا).
۲۹. ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة، ج۴، ص۱۴۷، چاپ محمد عبداللّه دراز، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
۳۰. سعد عنزی، «التلفیق فی الفتوی»، ج۱، ص۲۹۴، مجلة الشریعه، سال ۱۴، ش ۳۸ (۱۴۲۰).
۳۱. ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة، ج۴، ص۱۳۴، چاپ محمد عبداللّه دراز، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
۳۲. محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۱۸۴ـ۱۸۹، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۳۳. سعد عنزی، «التلفیق فی الفتوی»، ج۱، ص۲۸۰، مجلة الشریعه، سال ۱۴، ش ۳۸ (۱۴۲۰).
۳۴. محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۱۹۰ـ۲۰۱، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۳۵. بقره/سوره۲، آیه۱۸۵.    
۳۶. حج/سوره۲۲، آیه۷۸.    
۳۷. محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۰۸، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۳۸. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۱۷۶، دمشق ۱۴۱۸ الف.
۳۹. محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۰۰، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۴۰. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۱۷۲، دمشق ۱۴۱۸ الف.
۴۱. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۷، ص۵۲۱۴، دمشق ۱۴۱۸ ب.
۴۲. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۱، ص۱۰۶، دمشق ۱۴۱۸ ب.
۴۳. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۱۷۶، دمشق ۱۴۱۸ الف.
۴۴. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۷، ص۵۲۱۴، دمشق ۱۴۱۸ الف.
۴۵. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۷، ص۵۲۱۳، دمشق ۱۴۱۸ الف.
۴۶. ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة، ج۴، ص۱۳۴، چاپ محمد عبداللّه دراز، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
۴۷. محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۲۴، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۴۸. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۷، ص۵۲۱۴، دمشق ۱۴۱۸ ب.
۴۹. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۷، ص۵۲۱۴، دمشق ۱۴۱۸ ب.
۵۰. محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۲۴ـ۲۲۵، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۵۱. محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۲۷، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۵۲. سعد عنزی، «التلفیق فی الفتوی»، ج۱، ص۲۷۳، مجلة الشریعه، سال ۱۴، ش ۳۸ (۱۴۲۰).
۵۳. محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۲۹ـ۲۳۱، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۵۴. محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۴۸ـ۲۵۰، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۵۵. محمدسعید بانی حسینی، عمدة التحقیق فی التقلید و التلفیق، ج۱، ص۲۳۳ـ۲۵۰، چاپ حسن سماحی سویدان، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۵۶. سعد عنزی، «التلفیق فی الفتوی»، ج۱، ص۲۸۵، مجلة الشریعه، سال ۱۴، ش ۳۸ (۱۴۲۰).
۵۷. سعد عنزی، «التلفیق فی الفتوی»، ج۱، ص۲۸۶ـ۲۸۸، مجلة الشریعه، سال ۱۴، ش ۳۸ (۱۴۲۰).
۵۸. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۱، ص۱۱۵ـ۱۱۸، دمشق ۱۴۱۸ ب.
۵۹. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۱، ص۱۱۵ـ۱۱۸، دمشق ۱۴۱۸ ب.
۶۰. سعد عنزی، «التلفیق فی الفتوی»، ج۱، ص۲۸۷، مجلة الشریعه، سال ۱۴، ش ۳۸ (۱۴۲۰).
۶۱. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۱، ص۱۱۹ـ۱۲۸، دمشق ۱۴۱۸ ب.
۶۲. ابن منظور، لسان العرب، ذیل «لفق».    
۶۳. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۱، ص۶۱۴، دمشق ۱۴۱۸ ب.
۶۴. الموسوعة الفقهیة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۸۷ـ۲۸۸، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۶۵. عبدالباقی بن یوسف زرقانی، شرح الزرقانی علی مختصر سیدی خلیل، ج۱، ص۱۳۵ـ۱۳۹، بیروت ۱۳۰۷.
۶۶. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ج۱، ص۶۲۰، دمشق ۱۴۱۸ ب.
۶۷. صالح عبدالسمیع آبی ازهری، جواهرالاکلیل، ج۱، ص۳۱، بیروت: دارالمعرفه، (بی تا).
۶۸. محمد بن محمد حطاب، کتاب مواهب الجلیل، ج۱، ص۳۶۸ـ۳۷۰، (بیروت) ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
۶۹. روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، ج۱، ص۴۶، تحریرالوسیلة، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.    
۷۰. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۶، ص۱۵۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۰.
۷۱. جواهر الکلام، ج۱۷، ص۱۶۸.    
۷۲. جواهر الکلام، ج۱۴، ص۳۱۳-۳۱۲.    
۷۳. جواهر الکلام، ج۲۹، ص۲۸۸.    
۷۴. مستندالشیعة، ج۱۶، ص۲۴۴.    
۷۵. مهذب الاحکام، ج۲۵، ص۲۴.
۷۶. محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۱، ص۱۴۵، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.    
۷۷. حسن بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۴، ص۴۸۵۲، قم ۱۴۱۴.    
۷۸. روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، ج۱، ص۲۱۲ـ۲۱۳، تحریرالوسیلة، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۷۹. علی بن سلیمان مرداوی، الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الامام المبجّل احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۸۴ـ۳۸۵، چاپ محمدحامد فقی، قاهره ۱۳۷۴ـ ۱۳۷۸، چاپ افست بیروت (بی تا).
۸۰. محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۲۹۱، بیروت: دارالمعرفه، (بی تا).
۸۱. علی بن عمر دارقطنی بغدادی، سنن الدارقطنی، ج۲، ص۱۰، مدینه ۱۳۸۶/۱۹۶۶.
۸۲. الموسوعة الفقهیة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۹۱، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۸۳. عبدالباقی بن یوسف زرقانی، شرح الزرقانی علی مختصر سیدی خلیل، ج۲، ص۳۸، بیروت ۱۳۰۷.
۸۴. العروة‌الوثقی (حواشی)، ج۳، ص۴۱۵.    
۸۵. مستمسک العروة، ج۸، ص۱۰-۸.    
۸۶. الموسوعة الفقهیة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج۱۳، ص۲۹۲، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۸۷. عبدالباقی بن یوسف زرقانی، شرح الزرقانی علی مختصر سیدی خلیل، ج۸، ص۶۵، بیروت ۱۳۰۷.
۸۸. جواهر الکلام، ج۴۳، ص۱۶.    
۸۹. تحریر الوسیلة، ج۲، ص۵۵۶.    
۹۰. قواعد الاحکام، ج۳، ص۶۶۶.    
۹۱. ایضاح الفوائد، ج۴، ص۶۷۹.    



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تلفیق»، شماره۳۸۳۶.    
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۶۱۹.    


رده‌های این صفحه : اصطلاحات فقهی | فقه




جعبه ابزار