• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تفسیر عقلی افراطی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تفسیر به شیوه عقلی افراطی بر اثر موج‌های سیاسی - اجتماعی در دهه‌های اخیر پدید آمده است. سستی و خودباختگی برخی نویسندگان در مقابل تهاجم فرهنگی عصر، آنان را بر آن داشت تا هر گزارش غیبی یا پدیده غیرقابل تفسیر مادی را با تاویلات غیرمنطقی و بی‌اساس توجیه کنند و به‌اصطلاح طوری وانمود کنند که دین و قرآن همان را می‌گویند که علم‌گرایان محض باور دارند.



تفسیر به شیوه عقلانی افراطی، بر اثر موج‌های سیاسی - اجتماعی در این چند دهه اخیر پدید آمده است و خودباختگی برخی نویسندگان در مقابل تهاجم فرهنگی عصر، آنان را واداشته تا هر گزارش غیبی یا پدیده غیرقابل تفسیر مادی را با تاویلات غیرمنطقی و بی‌اساس توجیه کنند و به‌اصطلاح طوری وانمود کنند که دین و قرآن همان را می‌گویند که علم‌گرایان محض باور دارند؛ و پیش خود خواسته‌اند تا رضایت و پذیرش غریبان را جلب نمایند؛ غافل از آنکه خود مجذوب آنان شده‌اند و می‌کوشند تا گزاره‌های وحی را نیز با خود همراه کنند. در این‌گونه تفسیرها ملائکه، جن و معجزات انبیا، دست‌خوش توجیهات و تاویلات غریبی گشته که بیرون از قواعد فن تفسیر است.
همچنین با افراط، هر آیه و سوره‌ای را تفسیر علمی نموده و فرضیه‌های مختلف و ناپایدار علمی را در میان تفسیر جای داده و بر قرآن منطبق (و به عبارت بهتر تحمیل) کرده‌اند.


تفسیر سیداحمدخان هندی در قرن سیزده پیشتاز به‌وجود آمدن این‌گونه تفاسیر است. اینک گزارشی از این تفسیر و مفسر آن:

۲.۱ - تفسیر سید احمدخان هندی

تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان (این تفسیر، ۱۶ سوره اول قرآن (تا سوره نحل) را در برمی‌گیرد و به دست سیدمحمدتقی داعی گیلانی (به طور ناقص) به فارسی ترجمه شده است و در انتشارات علمی در تهران به چاپ رسیده است) نوشته سیداحمدخان هندی، نخستین تفسیری بود که راه تاویل به شیوه عصری را در تبیین مفاهیم قرآن گشود. احمدخان به‌گمان خود، آنچه را پیشینیان گفته بودند و با علم و عقل سازش نداشت، فرو ریخت و از نو بنیادی متناسب با فهم روز فراهم ساخت.

۲.۱.۱ - معرفی مؤلف

سیداحمدخان فرزند محمدتقی‌خان در سال ۱۸۲۷ م/ ۱۲۳۲ ق در دهلی به دنیا آمد. یک‌چندی به‌عنوان بایگان در دادگاه جنایی وابسته به حکومت استعمار انگلیس در هند، به خدمت مشغول شد. در خاموش کردن مسالمت آمیز در یک شورش انقلابی که هندیان در طی آن، به جان انگلیسی‌ها افتادند، به نفع انگلیسی‌ها کوشید. به پاس این خدمات و تلقی محترمانه‌ای که از انگلیسی‌ها داشت، به اخذ مقرری سالانه و سپس دریافت لقب سر (شوالیه) (سر (با کسر سین به‌طور اشباعی) در انگلیسی و شوالیه در فرانسوی، به معنای نجیب‌زاده و لقب اشراف است) از دولت انگلیس نایل آمد.
در پنجاه و دو سالگی که دو فرزندش را برای ادامه تحصیلات به انگلستان برد، دیدن ترقیات شگرفت اروپائی‌ها از نزدیک،‌ اندیشه‌اش را در مهم شمردن تعلیم و تربیت به سبک جدید و با الهام از فرهنگ غربی، ریشه‌دارتر کرد. در بازگشت، انجمنی علمی - ادبی و دانشگاهی به سبک دانشگاه‌های اروپایی در علیگره تاسیس کرد که بر محور آن دانشگاه و فارغ التحصیلان آن، گرایش فکری پیشتازی پدید آمد.
[۱] امین مصری، احمد، زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث، صفحات ۱۳۸ - ۱۲۰.

گرایش و نگرش سیاسی و بسیار محافظه کارانه سیداحمدخان متناقض و بی‌انسجام بود. از یک سو با عزمی جزم از کشیده شدن به عرصه سیاست پرهیز داشت و شعار او آموزش، آموزش بود (که این عزم او به کناره گرفتن از نهضت‌های سیاسی، غالبا مورد سوء ظن و تمسخر واقع شده) و از سوی دیگر تردیدی نیست که وی دست‌آموز سیاست مزورانه انگلیس بوده است.
توصیه سیاسی مهم او همین بود که مسلمانان باید با تمسک به ذیل عنایت اسلام، خود یک ملت مستقل و واحدی باشند. اما این تمسک به ذیل اسلام، در عمل، توسل به ذیل عنایت دولت علیه بریتانیا شد. تصور نمی‌رود که عنوان پر افتخار سر که انگلیسی‌ها در سال ۱۳۰۵ ق/ ۱۸۸۸ م به سیداحمدخان دادند در جهت تحکیم مبانی اسلام و تحقق امت واحده اسلامی بوده باشد. به تعبیر دیگر می‌توان گفت: وی توجیه کننده مظالم استعمار انگلیس بوده و دور نیست چنین نقشی را ناخودآگاهانه در پیش گرفته باشد و مراد اصلی او (که شامه و فقه سیاسی پیشرفته‌ای نداشت) تنش‌زدایی و ایجاد ائتلاف و تامین آرامش اجتماعی برای با فرهنگ‌تر شدن مسلمانان و جبران عقب ماندگی آنان باشد. ولی همه‌جا نمی‌توان رفتار و گفتار وی را چنین حمل بر صحت کرد؛ از جمله آنجا که می‌گوید:
... اگر خداوند، اطاعت و دست نشاندگی ما را در قبال نژاد دیگر (انگلیسی‌ها) مقدر کرده باشد، نژادی که آزادی دینی را از ما دریغ نمی‌دارند و برای ما عادلانه حکم می‌رانند و صلح و صفا برقرار می‌دارند و مال و جان ما را حفظ می‌کنند؛ چنان که انگلیسی‌ها در هند، بر همین نهج رفتار می‌کنند، بر ماست که خیرخواه آنان باشیم و دست دوستی آنان را بفشاریم....

۲.۱.۲ - نظر خرمشاهی درباره سیداحمدخان

یکی از نویسندگان معاصر درباره او چنین می‌نویسد: چنان‌که شیوه رایج است ابتدا کوشیدند تا حصاری نامرئی پیرامون او بکشند و او را در یک جو کنترل شده و قرنطینه نامحسوس بگیرند تا بتوانند شرایط ذهنی خاصی را که می‌خواهند برایش به‌وجود آورند و بر گردش‌ هاله‌ای بکشند تا همه چیز را از ورای آن ببیند و کم کم استحاله شود و زمینه روحی برای استخدام ناآگاهانه و سپس نیمه آگاهانه و سرانجام آگاهانه‌اش فراهم گردد.
ماموران مخفی کمپانی انگلیسی، در چهره مسلمانان و ارادتمندان جدیدش بر گرد او حلقه زدند و به نام پرداخت وجوه مذهبی و کمک‌های مالی بر امور اسلامی و اداره موسسات علمی و تاسیس مدرسه دینی علیگره و جز آن، او را تقویت کردند و سپس به نام مشاور و استاد و متخصص فنی و کمک کننده به اداره مدرسه علیگره و سپس در چهره‌های بی‌نقاب، اما به‌عنوان حمایت انگلستان از مسلمین هند و علاقه نایب السلطنه (لقب حاکم انگلیسی در هند که عنوان نیابت پادشاه انگلستان را داشت) به پیشرفت امور اجتماعی و فرهنگی مسلمانان و تقویت آنان در برابر هندوها، او را یکسره در اختیار گرفتند و رابطه‌های پنهانی و پول‌های به ظاهر شرعی، کم کم رو شد و سیداحمدخان رسما هم‌دستی با نایب السلطنه را برای حفظ بیضه اسلام و حمایت از حوزه‌های علمی مسلمین لازم شمرد و اعلام کرد که باید ما خواستار حکومت نایب السلطنه انگلیسی و ابقای نظام استعماری باشیم تا بدین‌وسیله بتوانیم استقلال، هویت و ملیت اسلامی خود را حفظ و شکوفا سازیم
[۲] خرمشاهی، بهاءالدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ص۵۷-۵۸.
یعنی در زیر سایه بزرگترین دشمن اسلام و مسلمین، دولت بریتانیا.

۲.۱.۳ - عقاید و افکار سیداحمدخان

می‌توان گفت: نگرش سیداحمدخان شباهت تام و تمامی به روشنفکران دیندار عصر عقل‌گرایی قرن هجدهم اروپا داشت که با ایمانی که تابع عقل بود نه وحی و دین، قائل به وجود خدا بودند. به‌تعبیر دیگر، او معتقد به اصالت عقل و اصالت طبیعت بود.
سیداحمدخان که اوج گرفتن کار و با علم و حضیض گرفتن کاروبار دین را در اروپای معاصر خود از دور و نزدیک دیده و شنیده و خوانده بود، گویی به‌این نتیجه رسیده بود که چاره از دو حالت بیرون نیست: یا باید دست از دین شست یا باید عقل‌گرا و علم‌گرا شد و حتی المقدور برای تبیین و توجیه اصول و فروع شریعت، از عقل و علم بهره جست و هرچه را در پیمانه این دو نمی‌گنجد انکار و اگر ممکن باشد تاویل کرد.
می‌توان گفت سیداحمدخان معتقد و مطمئن بود که حقیقت و حقانیت دین اسلام ابدی است ولی این حقانیت و ابدیت فقط به شرط تعبیر روز پسند و انطباق مداوم حقایق دین با دقایق علم و عقل، قابل حصول است؛ او به شرط این انطباق، تعارض و تضادی میان عقل و وحی یا علم و دین نمی‌دید. در واقع همه تعارض‌ها را به نفع علم و عقل و به زیان دین و وحی، حل کرد و همان روشی را دنبال کرد که روشنفکران دیندار غربی پیموده بودند.

۲.۱.۳.۱ - ملکه طبیعی بودن نبوت

به عقیده سیداحمدخان، نبوت ملکه طبیعی خاصی نظیر سایر قوای بشری است که به هنگام اقتضای وقت و محیط، شکوفا می‌شود؛ چنان‌که میوه و گل به موقع خویش می‌شکفند و می‌رسند و در این‌راه، انبیا و دیگر مصلحان بزرگ جهان، تفاوتی ندارند.
به عقیده او هیچ میانجی‌ای بین خداوند و پیامبر نیست و وحی چیزی نیست که از بیرون به پیامبر برسد؛ بلکه همانا فعالیت عقل الوهی در نفس و عقل بشری او است. در واقع وحی بازتاب ژرفنای درون انسانی است به هنگام تماس با حق؛ و حقیقتی است که با آن می‌زید، می‌جنبد و به کمک آن موجودیت می‌یابد.

۲.۱.۳.۲ - انکار وقوع معجزه و تاثیر دعا

سید احمدخان در نتیجه همین بینش دئیستی (خدا‌شناسانه طبیعی) اش از ذات خداوند و ارتباط او با جهان امکان وقوع معجزه و تاثیر دعا را انکار می‌کند. او معجزه را به‌عنوان نقض یا خرق قوانین طبیعت نمی‌پذیرد؛ با این استدلال که به قول و قرار و وعده عملی خداوند است که این قوانین آن‌چنانکه هست رخ می‌دهد و هیچ‌یک از آنها تخلف‌پذیر نیست و اگر بگوییم پدیده یا حادثه‌ای به نحو دیگری رخ داد، خداوند را به خلف وعده متهم کرده‌ایم. او می‌گوید: من معجزات را از آن‌جهت که خلاف عقل است انکار نمی‌کنم؛ بلکه انکار من از این‌جهت است که قرآن، وقوع حوادث یا واقعه‌هایی را که برخلاف قوانین و نوامیس طبیعت یا جریان عادی امور و اشیا باشند، تایید نمی‌کند.
سیداحمدخان با همین شیوه، تاثیر دعا را نیز به آن صورت که عرف مومنان است رد می‌کند. به نظر او قوانین طبیعت تخطی ناپذیر است و هیچ چیز نمی‌تواند آنها را تغییر دهد؛ حتی خداوند هم نمی‌تواند برخلاف آنها کاری صورت بدهد. تنها تاثیر دعا همان اثر روحی است که بر دعا کننده وارد می‌شود و رنج و اضطراب‌های ناشی از وقایع ناگوار زندگی را تخفیف می‌دهد.

۲.۱.۳.۳ - ظهور انسان

سید احمدخان کوشیده است تا ظهور انسان را بر روی کره خاکی، به‌عنوان یک حادثه ویژه در طی یک روند تکامل طولانی و سخت‌کوشانه، توجیه کند؛ اگرچه خداوند را که کلمه خلاقه کن را ادا کرده است سلسله جنبان این روند می‌داند. (این نظریه کم و بیش در میان برخی نویسندگان معاصر رواج یافته و بر این باورند که آیات قرآن اگر بر نظریه تکاملی آفرینش انسان دلالت نداشته باشد، لااقل مباینتی با آن ندارد و برخی جلوتر رفته، قائلند که قرآن، این نظریه را کاملا تایید می‌کند.
[۳] ایازی، محمدعلی، قرآن و تفسیر عصری، ص۲۱.
[۴] خرمشاهی، بهاءالدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ص۶۲.
).
کلمه ملک (فرشته) به نظر او بیانگر قدرت بی‌منتهای خداوند و قوای طبیعی نظیر آب و باد و ابر است. آشکارا می‌گوید: صلابت کوه‌ها، روانی آب، نیروی رشد گیاهان، قوه جذب و دفع الکتریسیته و همه نیروهایی که مادر اشیای گوناگون جهان جلوه گر می‌یابیم، با کلمه ملک بیان شده است. به همین ترتیب شیطان به نظر او موجودی نیست که وجود خارجی و موجودیتی بیرون از ما داشته باشد، بلکه نشانگر قوای شر موجود در جهان است.

۲.۱.۳.۴ - بهشت و دوزخ

سید احمدخان وجود روح را باور دارد و آن را جاوید می‌داند و به معاد جسمانی - روحانی معتقد است؛ اما بهشت و دوزخ را که در قرآن با تعابیر محسوس و مادی بیان شده‌اند، صرفا استعاره و تمثل از احوال روحی در حیات اخروی می‌داند. به نظر او محال است حقیقت چیزهای ماورای حس با کلمات بیان شود، حتی اگر آن کلمات، جزو کلام الهی باشد.
سخن اخیر وی با اندکی تعدیل، امروزه مورد قبول همه مفسران است؛ از جمله صاحب تفسیر المیزان که بر این امر تاکید دارد.

۲.۱.۴ - تاویلات سیداحمدخان درباره معجزات

سیداحمدخان، شکافته شدن دریا برای حضرت موسی را به‌عنوان جزر و مد تعبیر کرده است؛
[۵] هندی، سیداحمدخان، تفسر القرآن و هو الهدی و الفرقان، بخش اول، ص۱۳۲ - ۱۱۰.
جاری شدن آب از ضرب عصای موسی را به پیدا کردن چشمه سارها از بالای کوهستان تفسیر نموده است؛
[۶] هندی، سیداحمدخان، تفسر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۱، ص۱۵۰.
معنای ضرب را ضرب فی الارض (راه پیمودن در زمین برای یافتن آب) و حجر را به معنای کوهستان گرفته است. درباره حضرت عیسی نیز منکر ولادت وی بدون پدر شده و بر این‌باور است که چنانکه در انجیل متی و لوقا آمده است حضرت مریم در عقد شرعی یوسف نجار بوده و قول مریم لم یمسسنی بشر ناظر به پیش از در آمیختن یوسف با وی بوده است.
[۹] هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۱۷.
[۱۰] هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۳۵.

او، سخن گفتن عیسی در گهواره
[۱۱] هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۴۲.
نزول مائده آسمانی بر او،
[۱۲] هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۲۲۰.
شفای بیماران و احیای موتی
[۱۳] هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۱۷ به بعد.
آفرینش پرنده از گل
[۱۴] هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۱۹۶.
و عروج آن حضرت و زنده ماندنش را انکار می‌کند
[۱۵] هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۴۸ به بعد.
و پذیرفتن آنها را از سوی علمای اسلام متاثر از اخبار یهودیان و مسیحیان می‌داند و سرانجام معجزات پیامبر اسلام از جمله یاری رساندن فرشتگان به او را در جنگ‌ها مورد انکار قرار می‌دهد.
[۱۶] هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۴۸ به بعد.

حاصل آنکه می‌گوید: معجزه اگر هم وقوع پیدا کند هیچوقت در آن، چنین وضوحی برای حق و واقعی بودن و نیز از طرف خدا بودن آن یافت نمی‌شود.
[۱۷] هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۱۵۱.


نظیر این‌گونه تاویلات را، محمدحسین ذهبی از یکی از نویسندگان معاصر خویش گزارش می‌کند: وی درباره مصائب وارد بر حضرت ایوب می‌گوید: این مصیبت‌ها، مصیبت نافرمانی قوم وی بوده است که تمامی انبیا به آن گرفتار بوده‌اند و مقصود از ارکض برجلک
[۱۸] هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۳۸.
[۱۹] هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۴۲.
همان سعی و کوشش و جدیت در امر تبلیغ است که سرانجام آن هذا مغتسل بارد و شراب:
[۲۰] هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۳۸.
[۲۱] هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۴۲.
پاکی درون‌ها و نوشیدن آب گوارای موفقیت و دستیابی به‌هدف است و مقصود از «و وهبنا له اهله و مثلهم معهم»
[۲۲] هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۳۸.
[۲۳] هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۴۲.
ایمان آوردن کسان و دیگران به او و پیروی کردن آنان از اوست.

۲.۱.۵ - مقاله سیدجمال‌الدین درباره تفسیر سیداحمدخان

سیدجمال‌الدین اسدآبادی در یکی از تبعیدهای خود که در هند به‌سر می‌برد، با سخنان و مقالات سیداحمدخان آشنا شد و با شامّه تیز خود به دهری‌گری یا اصالت طبیعی بودن او پی برد و به قول بسیاری از صاحب‌نظران، رساله پنچریه را در رد او و هم‌فکرانش نوشت. مقاله ویژه‌ای با عنوان تفسیر و مفسر درباره این تفسیر دارد که در آن آمده است: شنیدم که شخصی در حالت کبر سن و کثرت تجربیات و سیاحت ممالک فرنگ، پس از کد و جهد، به‌جهت اصلاح جامعه اسلامی تفسیری بر قرآن نوشته است ... و گمان بردم که گمشده خود را یافته‌ام؛ ولی چون تفسیر به‌نظر (م) گذشت (دیدم) به هیچ‌وجه در راه یاد شده قدم نگذارده، تنها همت خود را بر آن گماشته که هر آیه‌ای که در آن ذکری از ملک و یا جن و یا روح الامین و یا وحی و یا جنت و نار و یا معجزه‌ای از معجزات انبیا (علیهم‌السّلام) می‌رود، آن آیه را از ظاهر خود برآورده به تاویلات بارده زندیق‌های قرون گذشته تاویل نماید. فرق همین است که زنادقه سلف دانشمندانی بوده‌اند و این مفسر بیچاره بسیار عوام است؛ لهذا نمی‌تواند اقوال ایشان را هم به‌خوبی فراگیرد ... و عجیب‌تر آن است که این مفسر، رتبه مقدسه الهیه نبوت را تنزل داده، به پایه رفارمر (واژه‌ای انگلیسی است (refomer) به معنای مصلح مذهبی) فرود آورده و انبیا (علیهم‌السّلام) را چون واشنگتن و ناپلئون و ... گمان کرده است... (با تلخیص و نقل به معنا)
[۲۵] اسدآبادی، لطف‌الله، مقالات جمالیه، ص۱۰۴-۹۷.

تذکر: شاید گفته شود که روا نبود تا این‌اندازه (درباره شناسایی افکار و عقاید سیداحمدخان) سخن به درازا کشیده شود! ولی باید توجه داشت که در واقع، از شخص سیداحمدخان سخن نمی‌گوییم؛ بلکه سخن از یک جریان است که در جهان اسلام از همان زمان آغاز شده و همچنان به‌دست خود باختگان گوناگون (که دست استعمار از ورای آن مشهود است) و هدف آن نیز جز سست کردن باورهای دینی نیست تا زمینه برای سلطه استثمارگران فراهم گردد.
لذا توجه دادن نسل حاضر به سرمنشا این‌گونه افکار و‌ اندیشه‌های به‌ظاهر نو ولی از پیش ساخته، ضرورتی است که وظیفه دینی و ملی ما آن را ایجاب می‌کند. البته بر این باوریم که روشنفکران علاقمند به دین، خود به این حقیقت تلخ واقفند و در سایه عنایت الهی از گزند آفات مصون خواهند بود. «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین؛ آنان‌که در راه ما بکوشند، هر آینه راه را به آنان نشان می‌دهیم. خداوند همواره با نیک‌اندیشان و نیک‌گفتاران و نیک کرداران است.»

۲.۲ - الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن

تفسیر دیگری بر همین منوال ولی مختصر که شاید برگزیده تفسیر سیداحمدخان هندی باشد، در نیمه قرن چهارده (حدود سال ۱۳۵۰ ق) در مصر انتشار یافت که اعتراض شدید علمای الازهر را برانگیخت و به دستور آنان هیاتی تشکیل شد و موارد نقض آن کتاب را آشکار ساخت. در تقریر این هیات آمده است: این بیچاره خواسته است از راه مخالفت با مشهور، شهرتی کسب کند و تلفیقاتی بی‌خردانه سرهم بافته و خود را رسوا کرده است. در نتیجه این تفسیر با دستور دولت مصادره و به دست فراموشی سپرده شد.
[۲۷] مجله نورالاسلام، انتشارات الازهر، سال ۱۳۵۰.
[۲۸] حسین، محمدخضر، رسائل الاصلاح، ج۳، ص۱۶۰-۱۴۰.

این تفسیر با نام الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، برگرفته شده از نام تفسیر سیداحمدخان، ظهور یافت و اسماٌ و رسماٌ روش تقلیدی خود را نشان داد.

۲.۲.۱ - دیدگاه ذهبی درباره الهدایة و العرفان

استاد محمدحسین ذهبی بدون آنکه نامی از وی ببرد از این تفسیر گزارشی تهیه کرده (چنین تعلیل می‌کند که نام بردن این‌گونه افراد منحرف، مایه اشاعه فحشا و جرات دیگران در اقدام به چنین اعمال انحرافی می‌شود.
[۲۹] ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۵۲۳.
) که خلاصه‌ای از آن را می‌آوریم:
در این تفسیر، پس از انتقاد شدید از شیوه تفاسیر پیشین، آمده است: قرآن، خود مفسر خویشتن است و به بیرون از خود نیازی ندارد؛ جز واقعیت‌هایی که قرآن با آن وفق می‌دهد و سنت الهی در کون در نظام حاکم بر جامعه، موید آن است. ذهبی می‌گوید: وی با این برداشت خودسرانه، خواسته است رابطه میان قرآن و سنت را که با دستور الهی باید همواره در کنار قرآن و بیانگر آن باشد، از هم بگسلاند «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس مانزل الیهم و لعلهم یتفکرون؛ و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم، تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی؛ و امید که آنان بیاندیشند.»
در این تفسیر، معجزات انبیا کلا دست‌خوش تاویلات ناهمگون و غیر منطقی قرار گرفته و در نهایت پدیده اعجاز (به معنای معروف) انکار شده است .... دعوت انبیا را که قرین صدق و حقیقت است و خود بزرگترین جنبه اعجاز نبوت را تشکیل می‌دهد نیز انکار می‌کند. درباره معجزات حضرت عیسی (علیه‌السلام) آنجا که خداوند می‌فرماید:
«انی قد جئتکم بآیة من ربکم انی اخلق لکم من الطین کهیاه الطیر فانفخ فیه فیکون طیرا باذن الله و ابری الاکمه والابرص و احیی الموتی باذن الله و انبوکم بما تاکلون و ما تدخرون فی بیوتکم ان فی ذلک لایة لکم ان کنتم مومنین؛ در حقیقت، من از جانب پروردگارتان برایتان معجزه‌ای آورده‌ام: من از گل برای شما (چیزی) به شکل پرنده می‌سازم؛ آنگاه در آن می‌دمم، پس به اذن خدا پرنده‌ای می‌شود؛ و به اذن خدا نابینای مادرزاد و پیس را بهبود می‌بخشم و مردگان را زنده می‌گردانم و شما را از آنچه می‌خورید و در خانه‌هایتان ذخیره می‌کنید خبر می‌دهم. مسلما در این (معجزات) برای شما (اگر مومن باشید) عبرت است.» می‌گوید: مقصود از طیر (پرنده) پرواز از سنگینی و ظلمات جهل، به‌سوی سبکبالی و نور علم است؛ اکمه فاقد بصیرت و ابرص رنگارنگ شدن برخلاف فطرت است که حضرت عیسی (علیه‌السلام) با تعالیم عالیه خود، آنان را بصیرت می‌بخشد و به فطرت اصیل باز می‌گرداند و به اوج کمال به پرواز درمی‌آورد و مقصود از انبوکم ... آموزش تدبیر خانه‌داری است.
[۳۲] دمنهوری، ابوزید، الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص۴۵.

درباره سخن گفتن عیسی در مهد (گهواره) می‌گوید: مقصود از مهد تمهیداتی است که پیامبران در آغاز کار بدان دست می‌زنند. و مقصود از کهلا (بزرگسالی) همان دوران به ثمر رسیدن کوشش انبیاست.
[۳۳] دمنهوری، ابوزید، الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص۴۴.

درباره معجزات حضرت موسی (علیه‌السلام) آنجا که خداوند می‌فرماید: «و اوحینا الی موسی اذ استسقاه قومه ان اضرب بعصاک الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عینا؛ و به موسی (وقتی قومش از او آب خواستند) وحی کردیم که با عصایت بر آن تخته سنگ بزن. پس، از آن، دوازده چشمه جوشید.» می‌گوید: شاید حجر نام جایی باشد که به موسی دستور داده شد برای یافتن آب به آنجا حرکت کند و مقصود از ضرب عصا همان کوبیدن راه است.
[۳۵] دمنهوری، ابوزید، الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص۱۳۱.
منظور از رفتن موسی از میان دریا، راه یافتن به مناطق خشکی اطراف دریا است.
[۳۶] دمنهوری، ابوزید، الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص۲۹۰.
و ید بیضا و اژدها شدن عصا، کنایه از غلبه ظهور حجت بالغه الهی است که بر دست موسی جریان یافت؛ یعنی دلایل و منطق قوی که خداوند بر زبان جاری ساخت.
[۳۷] دمنهوری، ابوزید، الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص۱۲۶.

درباره حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) و آتش نمرود می‌گوید: خداوند او را با هجرت از آن دیار از وقوع در آتش نجات بخشید.
[۳۸] دمنهوری، ابوزید، الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص۲۵۶.


درباره حضرت داوود (علیه‌السلام) آنجا که خداوند می‌فرماید: «و سخرنا مع داوود الجبال یسبحن و الطیر و کنا فاعلین؛ و کوه‌ها را با داوود و پرندگان به‌نیایش درآوردیم؛ و ما کننده (این‌کار) بودیم.» می‌گوید: مقصود از یسبحن همان آشکار کردن معادن است که داوود با کاوش در دل کوه‌ها، توانست صنعت رزمی ایجاد کند (زره بسازد) و طیر، هر رونده تیزروی است که در اختیار انسان قرار دارد؛ همانند اسب و قطار و هواپیما و جز آن
[۴۰] دمنهوری، ابوزید، الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص۲۵۷.
ذهبی به‌طور فراگیر به موارد دیگری نیز پرداخته است.
[۴۱] ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۵۴۶-۵۳۲.
خداوند همگی را از شر اهریمن نفس نجات بخشد تا بیهوده در وادی وساوس ابلیس گام ننهیم. «ان الحکم الا لله علیه توکلت و علیه فلیتوکل المتوکلون؛ حکم (و فرمان) جز از آن خدا نیست. بر او توکل کردم؛ و توکل کنندگان باید بر او توکل کنند.»


۱. امین مصری، احمد، زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث، صفحات ۱۳۸ - ۱۲۰.
۲. خرمشاهی، بهاءالدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ص۵۷-۵۸.
۳. ایازی، محمدعلی، قرآن و تفسیر عصری، ص۲۱.
۴. خرمشاهی، بهاءالدین، تفسیر و تفاسیر جدید، ص۶۲.
۵. هندی، سیداحمدخان، تفسر القرآن و هو الهدی و الفرقان، بخش اول، ص۱۳۲ - ۱۱۰.
۶. هندی، سیداحمدخان، تفسر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۱، ص۱۵۰.
۷. آل عمران/سوره۳، آیه۴۷.    
۸. مریم/سوره۱۹، آیه۲۰.    
۹. هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۱۷.
۱۰. هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۳۵.
۱۱. هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۴۲.
۱۲. هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۲۲۰.
۱۳. هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۱۷ به بعد.
۱۴. هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۱۹۶.
۱۵. هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۴۸ به بعد.
۱۶. هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۴۸ به بعد.
۱۷. هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۱۵۱.
۱۸. هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۳۸.
۱۹. هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۴۲.
۲۰. هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۳۸.
۲۱. هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۴۲.
۲۲. هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۳۸.
۲۳. هندی، سیداحمدخان، تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان، ج۳، ص۴۲.
۲۴. ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۳۸۵.    
۲۵. اسدآبادی، لطف‌الله، مقالات جمالیه، ص۱۰۴-۹۷.
۲۶. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۹.    
۲۷. مجله نورالاسلام، انتشارات الازهر، سال ۱۳۵۰.
۲۸. حسین، محمدخضر، رسائل الاصلاح، ج۳، ص۱۶۰-۱۴۰.
۲۹. ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۵۲۳.
۳۰. نحل/سوره۱۶، آیه۴۴.    
۳۱. آل عمران/سوره۳، آیه۴۹.    
۳۲. دمنهوری، ابوزید، الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص۴۵.
۳۳. دمنهوری، ابوزید، الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص۴۴.
۳۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۰.    
۳۵. دمنهوری، ابوزید، الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص۱۳۱.
۳۶. دمنهوری، ابوزید، الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص۲۹۰.
۳۷. دمنهوری، ابوزید، الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص۱۲۶.
۳۸. دمنهوری، ابوزید، الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص۲۵۶.
۳۹. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۹.    
۴۰. دمنهوری، ابوزید، الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص۲۵۷.
۴۱. ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۵۴۶-۵۳۲.
۴۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۷.    



معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۵۰۹-۵۱۶.    


رده‌های این صفحه : روش های تفسیری | علوم قرآن




جعبه ابزار