تعصب قوم ثمود (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شک اقوام کافر در طول
تاریخ نسبت به
حقّانیت دین، ناشى از مقام تحقیق نیست، بلكه منشأ آن
تعصب و
لجبازی است.
اصرار و
تعصب قوم ثمود بر
بت پرستی خود، در مقابل دعوت
صالح علیهالسّلام :
•«الم یاتکم نبؤا الذین من قبلکم
قوم نوح وعاد وثمود... قالت رسلهم افی الله شک فاطر السمـوت والارض یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکم ویؤخرکم الی اجل مسمی قالوا ان انتم الا بشر مثلنا تریدون ان تصدونا عما کان یعبد ءاباؤنا فاتونا بسلطـن مبین:آیا
خبر كسانى كه پیش از شما بودند مانند
قوم نوح و
عاد و ثمود و آنان كه بعد از آنها بودند كه (شمار و احوال) آنها را جز خدا كسى نمىداند، به شما نرسیده است؟! كه فرستادگان شان
دلایل روشن (
توحید و
نبوت خویش را) بر آنان آوردند، پس دست هاى رسولان را به دهانشان بازگرداندند (كه
ساکت باشید؛ یا دستهاى خود را بر دهان هاى خود نهادند كه
خاموش شوید و یا دستها را در دهانها كرده از
خشم فشردند) و گفتند: ما به آنچه شما بدان فرستاده شده اید كافریم و حتما از آنچه به سوى آن مى خوانید (توحید و بطلان شركا) در شكّى تردیدزا و ابهام آوریم (دین و كتابتان را منكریم و بینه توحیدتان را نارسا مى دانیم).فرستادگان آنها گفتند: آیا در خدایى كه آفریننده آسمانها و
زمین است شكى است؟! او شما را مى خواند تا از برخى از گناهانتان درگذرد و شما را تا مدت معینى (از
عمر)
مهلت دهد؟! گفتند: شما جز بشرى همانند ما نیستید، مى خواهید ما را از آنچه پدران مان مى پرستیدند بازدارید، پس براى ما برهان روشنى (غیر از این كه دارید) بیاورید.».
مراد از" نبا" در جمله" أَ لَمْ یأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ" خبر
هلاکت و
انقراض آن
اقوام است، چون كلمه" نبا" به معناى خبر مهم و قابل اعتناء است، پس دیگر منافات ندارد كه بعد از آن بفرماید:" لا یعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ" زیرا در این جمله، اطلاع از جزئیات داستان
اقوام گذشته را به خدا اختصاص مى دهد و در آن جمله خبر هلاكت و انقراض را بطور اجمال براى
مردم اثبات مى كند و آنان را
ملامت مى كند كه مگر نشنیده اید.
شمردن
قوم نوح و
عاد و
ثمود، از باب مثال است، و جمله" لا یعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ" بیان است براى جمله" من قبلكم" و اینكه فرمود: جز خدا كسى ایشان را نمى شناسد و وضع ایشان را نمى داند، مقصود ندانستن
حقیقت حال ایشان و بى اطلاعى از جزئیات
تاریخ زندگى ایشان است.ممكن هم است جمله" لا یعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ" را اعتراضیه گرفت، هر چند كه آنچه ما گفتیم با
سیاق كلام مناسب تر است، و اما
احتمال اینكه جمله مذكور خبر جمله" وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ" بوده و معنى چنین باشد:" و الذین من بعدهم لا یعلمهم الا اللَّه اینها كه پس از ایشان آمدند، احوالشان را كسى جز خدا نمى داند"- كما اینكه بعضى از مفسرین ذكر كرده اند- احتمالى ضعیف، و معنایى سخیف و باطل است و از آن سخیف تر سخنى است كه یكى دیگر گفته و جایز دانسته است كه: جمله مذكور، حال از ضمیر" هم"، در جمله" من بعدهم" باشد و آن وقت جمله" جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ" خبر باشد- براى جمله" وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ".
" جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیناتِ فَرَدُّوا أَیدِیهُمْ فِی أَفْواهِهِمْ"- ظاهرا مراد از این
آیه، این باشد كه پیامبرانشان با حجت هایى آمدند كه آن حجت ها حق و
حقیقت را بدون
ابهام برایشان روشن مى ساخت، ولى
مردم مانع آن شدند كه پیامبران لب به كلمه حقى بگشایند و بالأخره راه حرف زدن را بر روى ایشان بستند. بنا بر این، دو ضمیرى كه در كلمه" ایدیهم" و كلمه" افواههم" است هر دو، به" رسل" بر مى گردد، و جمله" فَرَدُّوا أَیدِیهُمْ فِی أَفْواهِهِمْ دستهای شان را به دهان هایشان بردند"
کنایه است از اینكه ایشان را مجبور به
سکوت و نگفتن حق مى كردند، گویا
دست انبیاء را مى گرفتند و بر دهان هایشان مى گذاشتند و به این وسیله اعلام مى كردند كه باید از سخن حق، صرف نظر كنند. مؤید این هم كه چنین معنایى مقصود آیه است، این است كه بعد از جمله مورد بحث مى فرماید:" إِنَّا كَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفِی شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَیهِ مُرِیبٍ" چون ادعاى
شک و تردید، در مقابل
حجت روشن و حق صریح، كه جاى هیچ شكى را باقى نمى گذارد، از كسى قابل
تصور است كه به اصطلاح جاحد و مكابر و متحكم و مجازف، و به اصطلاح فارسى
لجباز و
متعصب بوده و اصلا طاقت شنیدن حق را نداشته باشد، و گوینده حق را مجبور به سكوت نماید مفسرین در معناى این آیه اقوال مختلفى دارند:
۱. بعضى گفته اند معنایش این است كه:" كفار در
تکذیب و رد ادعاى رسولان با دست خود جلو
دهان ایشان را گرفتند".
۲. بعضى دیگر گفته اند: مراد این است كه:" كفار، دست هاى خود را به دهان هاى خود گرفتند، در حالى كه به انبیاء اشاره مى كردند كه ساكت باشید، همان گونه كه مردم با یكدیگر انجام مى دهند، وقتى كه مى خواهند به دیگرى بگویند حرف نزن دست به دهان مى گیرند كه حرف نزن" بنا بر این نظر، هر دو
ضمیر به كفار بر مى گردد.
۳. بعضى گفته اند:" معناى
آیه این است كه كفار از شدت
خشم و
عصبانیت، انگشت هاى خود را مى گزیدند".
۴. بعضى گفته اند: مراد از ایدى، نعمتهاى رسولان، یعنى
اوامر و
نواهی ایشان است، و هر دو ضمیر به رسل بر مى گردد و معنى آیه این است كه كفار، انبیاء را تكذیب كرده، اوامر و نواهى ایشان را انكار كردند.
مردم متعصب قوم ثمود در پاسخ رسولان مى گفتند ما به دعوى شما به رسالت از جانب پروردگار است، هرگز گوش فرا نداده و
تصدیق نخواهیم نمود. این جمله، به منزله بیان براى جمله" فَرَدُّوا أَیدِیهُمْ فِی أَفْواهِهِمْ" است و جمله اولى آن، یعنى" إِنَّا كَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ"
انکار شریعت الهى است كه در حقیقت متن
رسالت است و جمله دوم یعنى" وَ إِنَّا لَفِی شَكٍّ ..." انكار حجت ها و
معجزات ایشان و اظهار
تردید در آن چیزى است كه بدان دعوت مى كنند كه همان
توحید ربوبیت باشد.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تعصب قوم ثمود».