• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تازی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تازی (تازیان)، در فارسی به معنای عرب، زبان عربی یا مردم عرب است.




لفظ تازی و صورتهای دیگر آن: تاچیک، تاجیک، تاژیک، تازیک و تازیگ، ظاهراً از نام قبیله «طی» مشتق شده که همسایه شاهنشاهی ایران و از نیرومندترین قبایل عرب بوده‌اند و به گواهی مدارک سریانی و یهودی، و از بابت تسمیه کل به اسم جزء، به معنای عرب یا اعراب‌ به‌طور کلی بوده است.
اینگونه تسمیه نظایر دیگری نیز دارد، چنانکه یونانیان و رومیان لفظ پرسیا (پارس) و عرب لفظ فُرس را که به معنای مردم فارس است، به همه ایرانیان اطلاق کرده اند.
نیز گفته‌اند که سریانیها و ایرانیان لفظ یون را، که نام قبیله ای در آسیای صغیر بوده، به معنای همه قوم هلاس یعنی هلنی گرفته اند.
[۱] ذیل مادّه، علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا.

اگر دیده می‌شود که در متون، تازی را به معنای عرب و بعضی صورتهای دیگر آن را به معنای ایرانی گرفته اند، علت آن احتمالاً این باشد که اشتقاق این کلمه را هم از مادّه طی عربی و هم از تات ترکی دانسته اند.

۱.۱ - واژه تات در ترکی


در ترکی واژه تات به معنای «عناصر خارجی» ساکن سرزمین ترکان است و در معنای آن، با گذشت روزگار، تغییراتی پدید آمده و به ملل تحت استیلای ترکان و از دوره تسلط ترکان بر ایرانیان، به ایرانیان اطلاق شده است.

۱.۲ - لفظ تات برای گروههایی از مردم ایران


از سوی دیگر، لفظ تات به گروههایی از مردم ایرانی نژاد ساکن ایران و قفقاز گفته شده که به لهجه تاتی سخن می‌گویند.
بنابراین، در حقیقت سر و کار ما در این باره با دو واژه همگون یا هم آواست که یکی از آن‌ها تات باضافه چیک (زیک) (زی)، به معنای ایرانی است؛ دیگری، طی باضافه چیک (زیک) (زی)، به معنای عرب.
[۲] یحیی ماهیار نوابی، «تاجیک و تازیک»، ج۱، ص۳۱۰، در ارج نامه ایرج: به پاس نیم قرن سوابق درخشان فرهنگی و دانشگاهی استاد ایرج افشار، به کوشش محسن باقرزاده، تهران: توس، ۱۳۷۷ ش.


۱.۳ - لفظ تژک به معنای اهل فارس


محمود کاشغری، مؤلف دیوان لغات الترک، لفظ تژک را دقیقاً به معنای اهل فارس گرفته است.
[۳] محمود کاشغری ،دیوان لغات الترک،ج ۱، ص ۳۸۷.

در اوایل قرن چهاردهم/ بیستم نیز تاژیک نزد روسها مترادف با سَرْت یا سارت (سوداگر) به معنای جمعیت اسکان یافته ایرانی آسیای میانه تلقی شده است که بیش‌تر تجارت پیشه بوده اند.

۱.۴ - تاژ و تاز به معنای چادر و خیمه


وجه دیگری که در اشتقاق این لفظ گفته‌اند این است که کلمه تاژ و تاز به معنای چادر و خیمه نیز هست، و تازی در مقابل دهقان، به معنای چادرنشین است در برابر روستانشین.
[۴] ذیل مادّه، علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا.

بعضی نیز این واژه را مشتق از مصدر تاختن و به معنای یورش برنده و مهاجم تصور کرده اند.



(۱) محمد دبیرسیاقی، «تات و تاجیک و تازیک»، در نامواره دکتر محمود افشار، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۷۰ش.
(۲) علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا.
(۳) یحیی ماهیار نوابی، «تاجیک و تازیک»، در ارج نامه ایرج: به پاس نیم قرن سوابق درخشان فرهنگی و دانشگاهی استاد ایرج افشار، به کوشش محسن باقرزاده، تهران: توس، ۱۳۷۷ ش.
(۴) محمود کاشغری ،دیوان لغات الترک.


 
۱. ذیل مادّه، علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا.
۲. یحیی ماهیار نوابی، «تاجیک و تازیک»، ج۱، ص۳۱۰، در ارج نامه ایرج: به پاس نیم قرن سوابق درخشان فرهنگی و دانشگاهی استاد ایرج افشار، به کوشش محسن باقرزاده، تهران: توس، ۱۳۷۷ ش.
۳. محمود کاشغری ،دیوان لغات الترک،ج ۱، ص ۳۸۷.
۴. ذیل مادّه، علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تازی»، شماره۳۱۵۶.    


رده‌های این صفحه : واژه شناسی




جعبه ابزار