تأسیس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امضا و تأسیس نوعی
ملاک در طبقهبندی گزاره
های دینی براساس بودن آنها قبل از
اسلام یا پیدایش آنها در
دین جدید میباشد.
واژه تأسیس در
لغت به معنای آغازیدن و بنیان نهادن
و
امضا به معنای انجام دادن و اجرای یک تصمیم است.
واژه تأسیس در دانش
های هیئت و
نجوم ،
عروض ،
کلام ،
فقه و
اصول به صورت اصطلاحی خاص درآمده است.
اصطلاح امضا و تأسیس در فقه و اصول به معنای افاده مضمونی جدید در برابر اصطلاح «
تأکید » به معنای بیان دوباره مضمون پیشین بهکار رفته
که از
پیشینه دراز و کاربرد فراوان در این دو دانش برخوردار است.
واژه امضا در
علم فقه ، کاربردهای گوناگونی دارد؛ از قبیل:
تأیید و
تنفیذ برخی
معاملات ،
اجرا و تنفیذ
حکم قاضی ،
دادن برخی اختیارات و
اجازه برخی تصرفات به اشخاص
یا تأیید تصرفات پیشین آنها.
اصطلاح متداول تأسیس و امضا در ارتباط با نوعی طبقهبندی
احکام شریعت مطرح شده که
ملاک آن،
تقنین بدوی یا تأیید احکام پیشین است. مفهوم تأسیس و امضا تا حدودی از مفاهیم نسبی به شمار آمده و از اینرو در تعیین محدوده هر یک از آنها
تهافتهایی به چشم میخورد. در طبقهبندی
احکام امضایی میتوان آنها را بر سه گونه شمرد: امور عقلایی و مقبول نزد همگان، آداب و رسوم ملتها، و بقایای
شرایع پیشین.
برخی در نگاهی کاربردی به این تقسیمبندی،
احکام وحیانی در مقام
الزام شرعی را تأسیس و
احکام عقلایی و
عرفی را که در شریعت مورد تأیید قرار گرفتهاند امضایی شمردهاند.
با اینکه اصطلاح امضا و تأسیس در عرصه فقه ظاهر شده، اما با توسعه شمول آن میتوان ابعاد عقیدتی و اخلاقی دین را نیز به آن افزود. در این صورت
آیات فراوانی به این موضوع مربوط خواهد شد که از
وحدت دین الهی در همه
نبوتها یاد میکنند
و نیز آیاتی که
قرآن و
پیامبر اسلام را تصدیق کننده پیام
های آسمانی پیشین میشمرد.
افزون بر این موارد در ارتباط با
احکام فقهی نیز بهرغم
نسخ پارهای از
احکام شرایع پیشین از امضا و تأیید پارهای دیگر از احکام یاد شده است،
به علاوه بسیاری از احکام مذکور در
قرآن از قبل در
آداب و
رسوم رایج در
شبه جزیره یا بین برخی اقوام مجاور آن وجود داشته و
قرآن آنها را تأیید و حفظ کرده است که نمونه بارز آن برخی از
شعائر و
مناسک گوناگون
حج است و البته در موارد بسیاری نیز
قرآن پارهای از آن آداب و رسوم را حذف کرده و به
رسمیت نشناخته است.
در کنار این موارد در مجموعه دیگری از آیات، پیام اسلام دارای تفصیل بیشتری نسبت به
ادیان الهی پیشین معرفی شده
که به جنبه تأسیسی
دین اسلام اشاره دارد.
خداوند در
آیه ۱۹
آل عمران:
تنها دین ارائه شده از سوی خویش را اسلام معرفی کرده و عامل اختلاف در ادیان الهی را
سرکشی برخی پیروان آن ادیان میشمرد: «اِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الاِسلـمُ و مَا اختَلَفَ الَّذینَ اوتوا
الکِتـبَ اِلاّ مِن بَعدِ ما جاءَهُمُ العِلمُ بَغیـًا بَینَهُم و مَن یَکفُر بِـایـتِ اللّهِ فَاِنَّ اللّهَ سَریعُ الحِسَاب» ازاینرو و با توجه به شمول معنایی اسلام در آیه پیشین، هیچ دینی نزد خداوند به جز اسلام پذیرفته نیست: «و مَن یَبتَغِ غَیرَ الاِسلـمِ دینـًا فَلَن یُقبَلَ مِنهُ و هُوَ فِی الأخِرَةِ مِنَ الخـسِرین»
در
روایات اهل سنت و
شیعه نیز با تعریف اسلام به مطلق
تسلیم در برابر
خدا و
تصدیق اولیایش، برداشتی عام از این مفهوم
قرآنی ارائه شده است.
در برخی
تفاسیر نیز اسلام به
انقیاد و
کرنش در برابر خداوند و
اقرار به دستوراتش معنا شده و گاه نیز مرادف مفهوم
قرآنی ایمان تلقی شده
و از اینرو بهرغم اختلاف شرایع از اسلام به عنوان بخش ثابت همه ادیان الهی یاد شده که پذیرش آن بر هر دینداری لازم است
و تفاوت
های دیگر
ادیان با دین اسلام در این حوزه ناشی از
تحریفات آن ادیان است.
علامه طباطبایی (رحمه الله) در تأیید این دیدگاه با نفی هرگونه
تنافی در ادیان الهی، بخش محوری در آنها را یکسان شمرده و اختلافات را در هر دو حوزه
اعتقادات و احکام ناظر به تفاصیل تکمیلی میشمرد
همچنین وی برای تفکیک دو بخش مشترک و متفاوت ادیان از اصطلاح
قرآنی «دین» برای بخش نخست و «
شریعت »
برای بخش دوم استفاده میکند.
دین بر خلاف شریعت در هیچ صورتی قابل نسخ نیست،
از اینرو در آیه ۱۳
شوری آخرین دین را مجموعه پیام
های انبیای پیشین معرفی میکند: «شَرَعَ لَکُم مِنَ الدّینِ ما وصّی بِهِ نوحـًا و الَّذی اَوحَینا اِلَیکَ و ما وصَّینا بِهِ اِبرهیمَ و موسی و عیسی» این پیام واحد که در سه محورِ
توحید و
نبوت و
معاد نمودار است، گرچه برای هر ملت و دورهای به شیوهای متفاوت بیان شده، اما با این حال همگان به پیروی و عدم اختلاف و
تفرقه در آن دعوت شدهاند: «اَقیموا الدّینَ و لا تَتَفَرَّقوا فیه»
مفهوم
استقامت در آیه «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم»
به وحدت
پیام الهی در همه
ادیان آسمانی اشاره دارد
و این اشتراک در
صراط مستقیم موجب شده که پیروان همه ادیان الهی، ملتی واحد شمرده شوند: «و اِنَّ هـذِهِ اُمَّتُکُم اُمَّةً واحِدَةً واَنا رَبُّکُم فاتَّقون» که اختلافات خود ساخته موجب جدایی آنها شده است: «فَتَقَطَّعوا اَمرَهُم بَینَهُم زُبُرًا»
افزون بر آن، بخش مشترک ادیان نیز در واقع امضا و تأیید رویکرد فطری انسان به
خداپرستی بوده که در همه ادیان به نوعی نمود یافته است: «فَاَقِم وَجهَکَ لِلدّینِ حَنیفـًا فِطرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها لا تَبدیلَ لِخَلقِ اللّهِ ذلِکَ الدّینُ القَیِّم»
و از اینرو دین در نگاهی کلی فرآوردهای تأسیسی به شمار نمیرود، بلکه پیامی در تأیید نسخه اصلی خویش است که در حقیقتِ جهان هستی و نیز
فطرت بشری نهفته است.
در برابر این
تفسیر از مفهوم اسلام که بر تأیید بخش وسیعی از ادیان پیشین دلالت دارد برخی دیگر از
مفسران آن را در گسترهای محدودتر به معنای اصطلاح متداول امروزی به عنوان نامی برای دینی خاص در کنار دیگر ادیان شمردهاند.
در پارهای دیگر از
آیات ، خداوند پیام
عیسی در
انجیل را تأیید و تصدیق پیام
تورات معرفی میکند: «و قَفَّینا عَلی ءاثـرِهِم بِعیسَی ابنِ مَریَمَ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ التَّورةِ و ءاتَینـهُ الاِنجیلَ فیهِ هُدیً و نورٌ و مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ التَّورةِ و هُدیً و مَوعِظَةً لِلمُتَّقین»
همچنین
وحی محمّدی نیز تأیید و تصدیقی بر آنچه در اختیار
اهل کتاب است معرفی شده است: «و ءامِنوا بِما اَنزَلتُ مُصَدِّقـًا لِما مَعَکُم و لا تَکونوا اَوَّلَ کافِر بِهِ و لا تَشتَروا بِـایـتی ثَمَنـًا قَلیلاً و اِیّـیَ فَاتَّقون»
مفسران منظور از این تصدیق را تطابق و
هماهنگی پیام
قرآن با
کتابهای آسمانی پیشین دانسته
و چنین نتیجه گرفتهاند که ایمان و تصدیق
کتاب
های آسمانی پیشین با
تکذیب قرآن که در بردارنده مضامین همان
کتابهاست قابل جمع نیست و تکذیب آن ناگزیر تکذیب آنها را نیز در پی دارد،
زیرا آیین همه پیامبران در حوزه اعتقادات که مبتنی بر توحید است یگانه و یکسان است،
افزون بر این، برخی
احکام فقهی قرآن نیز مطابق
کتاب
های آسمانی گذشته است.
تأکید
قرآن بر یکسانی و
هماهنگی قرآن با
کتاب
های پیشین برای برانگیختن عواطف مخالفان و کاستن از شدت انکارشان بوده است
همچنین نشان درستی بخشی از تورات و انجیل موجود بوده و آیات
تحریف آنها دلالت بر نادرستی تمامی بخش
های آنها ندارد.
روند امضای احکام فقهی
کتاب
های پیشین در ارتباط با خود آن
کتابها نیز صادق است؛ عیسی خود را تصدیق کننده تورات و نه
ناسخ آن معرفی میکند،
گرچه او در مواردی نیز پارهای از الزامات فقهی تورات را که بر اثر
ستم و
طغیان آنها
تشریع شده بود برداشته و
مسیحیان را از آن معاف داشته است،
با این حال تصدیق
کتاب
های آسمانی پیشین مستلزم آن است که احکام آنها در صورت عدم نسخ همچنان پابرجا و معتبر باشد
بنابراین از این منظر عملکرد مسیحیان که خود را ملزم به پیروی از
احکام فقهی تورات نمیبینند نقدپذیر است.
قرآن در کنار تصدیق
کتاب
های گذشته، خود را «مُهَیْمِن» بر آنها معرفی میکند: «و اَنزَلنا اِلَیکَ
الکِتـبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ
الکِتـبِ و مُهَیمِنـًا عَلَیهِ... لِکُلّ جَعَلنا مِنکُم شِرعَةً و مِنهاجـًا»
در تفسیر واژه
مهیمن برخی آن را به معنای
گواه و
شاهد و
حافظ یا
امین و تصدیق کننده دانستهاند
بنابراین،
عمل به
قرآن، عمل به
کتاب
های پیشین را در پی داشته
و در نتیجه
قرآن برطرف کننده اختلافات پدید آمده در
کتاب
های پیشین است.
برخی در تفسیر ویژگی «مُهَیمِناً» آن را مکمل ویژگی «مُصَدِّقاً» شمرده و آن را به این معنا میدانند که
قرآن با وجود تصدیق
کتاب
های پیشین برای خود اختیار نسخ یا تکمیل پارهای از آن احکام و گزاره
های آن را قائل است،
بنا بر این،
کتاب
های پیشین همه نیازهای جاودانه دینی بشر را به طور کامل بیان نکرده، دین آخرین در مواردی باید به اصلاح و تکمیل آنها بپردازد.
این اصلاح و تکمیل در مواردی مربوط به تحریفات بشری بوده و در مواردی ناظر به تکلیف
های موقتی است که بنا به نیازها و شرایط آن دوره تشریع شده بود.
همچنین در آیاتی دیگر خداوند
قرآن را
تفصیل کتاب
های آسمانی معرفی میکند: «و ما کانَ هـذا القُرءانُ اَن یُفتَری مِن دونِ اللّهِ ولـکِن تَصدیقَ الَّذی بَینَ یَدَیهِ و تَفصیلَ
الکِتـبِ لا رَیبَ فیهِ مِن رَبِّ العــلَمین»
ذکر ویژگی تفصیل پس از تصدیق بدین معنا دانسته شده که
قرآن بخش
های مجمل
کتاب
های پیشین را تفصیل و
تبیین کرده است
همچنین
بشارت آمدن
پیامبر اسلام به وسیله
پیامبران پیشین
میتواند به جنبه
های کاستی آن ادیان اشاره داشته باشد که قرار است در دین آخرین، تکمیل و بیان گردد.
در کنار این آیات به مجموعهای دیگر بر میخوریم که تأیید برخی
احکام عقلی یا
عرفی را در بردارد؛ سفارش به پیروی از
عقل و
برهان ،
آزاد اندیشی
و حلال شمردن
خرید و فروش نمونه
های بارزی از اینگونه گزاره
های امضایی است. این گونه اخیر از موارد امضایی به ویژه نوع عرفی آن بیشترین بازتاب را در
فقه اسلامی داشته است.
شباهت و نزدیکی فراوان
ادیان ابراهیمی و نیز استمرار پارهای آیین
های عرب قبل از اسلام در این دین میتوانسته زمینهساز ظهور اندیشه
امضا باشد، افزون بر این، حضور نسبتاً کمرنگ
مباحث فقهی حقوقی در
قرآن و عدم تعرض کامل به این مباحث در مجموعه
روایات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز مؤثر بوده است، همانگونه که نقش تنظیمی و نه تأسیسی
کتاب و
سنت ، عامل مهمی در
پیشرفت اسلام و استقبال ملت
های غیرمسلمان از آن تلقی شده است.
فقهای مسلمان در دوره ساخت
نظام حقوقی اسلام به تدریج ضرورت در نظر گرفتن شرایط متغیّر
زمان و
مکان را دریافته، گاه با محدود ساختن قلمرو شریعت به منابع دیگری همچون عقل
و
رأی پناه برده و گاه با تکیه بر احکام امضایی شریعت، جنبه انعطافپذیر آنها را برای تأمین شرایط مذکور به کار گرفتند
همچنین رجوع به
عرف زمانه در موارد
فقدان نصّ ، مناسبترین راه برای پر کردن خلأهای شریعت به شمار رفته است،
تا آنجا که برخی از اهل سنت به صراحت شناخت
عرف زمانه را از
شروط اجتهاد یاد کردهاند.
در این میان از برخی فقها در موارد فقدان نصّ که از آن به «فترة الشریعه» یاد کردهاند، اعتبار عرفها و شرایع قبل از اسلام گزارش شده است.
در همین راستا برخی دیگر به بحث از اعتبار بخش
های غیر منسوخ شرایع پیش از اسلام پرداختهاند که مستلزم نوعی امضای احکام گذشته است.
این بحث در قرون بعدی با عنوان «
استصحاب شرایع پیشین » به حوزه
شیعه وارد شده و بحث
های نظری فراوانی در پی داشته
و
اصالت عدم النسخ نیز به یاری آن آمده
و ثمرات عملی برای آن جستوجو شده است.
همچنین در این بحث به مجموعه آیاتی که
قرآن را تصدیق کننده
کتاب
های پیشین معرفی میکند استناد شده است.
فقدان ادله خاص در ابواب معاملات
موجب شده که نقش عرف در قانونگذاری
های این بخش از
فقه روزبهروز افزونتر گشته و تمایل به امضایی شمردن همه یا غالب احکام ابواب
معاملات و توجه به شیوه
شارع در این ابواب که بسیاری از عناوین را بدون هیچگونه تغییری، در
شرع ، پذیرفته
رو به گسترش است. در این بین آیاتی از قبیل «تِجـرَةً عَن تَراض»،
«اَحَلَّ اللّهُ البَیع»
و «اَوفوا بِالعُقود»
در جلب توجه فقهای
سنی و
شیعه به عرفی کردن احکام معاملاتی تأثیر بسزایی داشته است.
متکلمان در بحث از فلسفه نیاز به
وحی و
نبوت ، به امکان
بعث رسول بدون شرع، تنها برای تأکید مفاد عقول اشاره کرده و بدین وسیله به رفع
شبههلغویت پرداختهاند.
در همین راستا رویکرد برخی اصلاحطلبان معاصر مانند
اقبال لاهوری ،
مطهری ،
صدر (دو
رساله النبوة الخاتمه و
خلافة الانسان و شهادة الانبیاء) به فلسفه
ختم نبوت بر مبنای
بلوغ بشر در سیر تکاملی تاریخ و در نتیجه کاهشِ نیاز به وحی ثابت و مستمر، در کاربردی ساختن نظریه
امضای احکام در حوزه فلسفه فقه یاریرسان است. صدر در این نظریه خود از
آیات فراوانی که انسان را
خلیفه خداوند در زمین و دارای اختیاراتی الهی میشمرد یاری جسته است. آرای محموده، مشهوره یا
تأدیبات صلاحیه در آثار
ابن سینا ،
خواجه طوسی و
قطب رازی از
فلاسفه مشاء یا
بدیهیات احکام به تعبیر
لاهیجی و
سبزواری تقارب بسیاری با
احکام ارشادی در فقه دارد که امضای
مستقلات عقلیه به شمار میرود.
ابن سینا از تأدیبات صلاحیه به عنوان بخش مشترک همه شرایع
و سبزواری از بدیهیات احکام به عنوان موارد
حسن و قبح ذاتی یاد میکند.
نگاه فلسفی
غزالی به دانش فقه و تبیین ماهیت دنیوی آن به ویژه با توجه به دیدگاه انعطافپذیر او در
مصالح مرسله و
مقاصد شریعت ، میتواند در گسترش حوزه
امضائیات و فرآیند
عرفی شدن شریعت بسیار اثرگذار باشد.
نگاه متفاوت دو نظریه
تصویب و
تخطئه به قلمرو شریعت، قابل پیوند با تقسیمبندی امضا و تأسیس است.
مخطّئه با پذیرش این پیشفرض که هر واقعهای را
حکم شرعی مشخصی است، شریعت را پدیدهای تأسیسی و
اجتهاد را فرآیندی کاملاً
اکتشافی میشمرند. در مقابل،
مصوّبه با پذیرش این پیشفرض که حکم خداوند تابع برداشت اجتهادی آنان است، شریعت را پدیدهای امضایی و اجتهاد را فرآیندی ابداعی میشمرند.
در حوزه مطالعات تاریخی، توجه به بعد دیگری از امضای احکام به چشم میخورد.
مورخانی مانند
ابن حبیب و
یعقوبی به موارد متعددی از قوانین و سنت
های عرب که در
شریعت اسلام استمرار یافته است، اشاره کردهاند. برخی به تفصیل از بازتاب آیینها و سنت
های عرب در شریعت اسلام در اعمال و
مناسک حجّ ، احکام
وراثت ،
ازدواج و
طلاق ،
قصاص و
حدود و
دیات و... بحث کرده و با نگاهی مردم شناسانه به تفسیر مجموعه وسیعی از آیات مربوطه پرداختهاند.
برخی
خاورشناسان نیز با بررسی تأثیر نظام
های حقوقی
روم و
ایران بر
فقه اسلام ، نتیجه گرفتهاند که این
دین ، ارمغان جدیدی برای
بشریت نیاورده و تنها تلفیقی بازسازی شده از نظام
های پیشین است.
دانشمندان مسلمان از نگاه تاریخی و کلامی به این
اتهامات پاسخ گفتهاند.
آداب الفتوی؛ الاحکام فی اصول الاحکام، آمدی؛ احیاء علوم الدین؛ احیای تفکر اسلامی؛ ارشاد الفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول؛ اسلام و مقتضیات زمان؛ الاشارات و التنبیهات؛ الاوائل؛ بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع؛ تاریخ الیعقوبی؛ التبیان فی تفسیر
القرآن؛ تحریرات فی الفقه (خیارات)؛ التعاریف؛ التعریفات؛ تفسیر جوامع الجامع؛ تفسیر الصافی؛ تفسیر غریب
القرآن الکریم؛ تفسیر
القرآن الکریم، سید مصطفی خمینی؛ تفسیر القمی؛ التنبیه فی الفقه الشافعی؛ تنقیح الاصول؛ جامع البیان عن تأویل آی
القرآن؛ جامع الشتات؛ الجامع الصغیر؛ الحاشیة علی کفایة الاصول؛ حاشیة مجمع الفائدة والبرهان؛ خاتمیت؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ الذخیرة فی علم الکلام؛ روضة الطالبین و عمدة المفتین؛ زبدة الاصول؛ سرمایه ایمان؛ شرح اسماء الحسنی؛ شرح فتح القدیر للعاجز الفقیر؛ الطبقات الکبری؛ العقیدة والشریعة فی الاسلام؛ عوائد الایام؛ فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ فرائد الاصول؛ فقه السنه؛ فقه الصادق (علیهالسلام)؛ فوائد الاصول؛ القواعد الفقهیه، بجنوردی؛ القواعد الفقهیه، مکارم؛
کتاب الفهرست؛
کتب و رسائل و فتاوی؛ لسان العرب؛ اللمع فی اصول الفقه؛ المبسوط؛ مجمع البیان فی تفسیر
القرآن؛ المحبر؛ المحصول فی علم اصول الفقه؛ مدخل الی فلسفة الفقه؛ المستصفی فی علم الاصول؛ المعالم الجدیده؛ معانی
القرآن، نحاس؛ المغنی و الشرح الکبیر؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ المکاسب و البیع؛ المنتقی الاصول؛ المنخول من تعلیقات الاصول؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم؛ المیزان فی تفسیرالقرآن؛ نقد المتن بین صناعة المحدثین؛ نهایة الافکار فی مباحث الالفاظ؛ هرمنوتیک
کتاب و سنت.
دانشنامه موضوعی قرآن.