بنی تغلب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنی تغلب، قبیلهای مشهور از عرب شمالی که نسبشان به ربیعه، سپس به
عدنان میرسد و گروه بسیاری از دانشمندان و شاعران و جنگاوران از آن برخاستهاند.
تَغْلِب، بَنی (در حالت منسوب تَغلَبی به فتح لام)، قبیلهای مشهور از عرب شمالی که نسبشان به ربیعه، سپس به عدنان میرسد
و گروه بسیاری از دانشمندان و شاعران و جنگاوران از آن برخاستهاند.
در قرون نخستین اسلامی کتابهایی درباره نسب و
شجرهنامه تغلبیان نوشته شده بود که هیچیک از آنها باقی نمانده است.
تغلب بن وائل سه
پسر به نامهای غَنْم، اَوْس و عِمران داشت.
اغلب بزرگان و مشاهیر تغلبی از نسل غنم بودند و در کتب انساب و شجرهنامهها منحصراً به این
نسل توجه شده است.
بکر بن عمرو بن غنم شش
فرزند به نامهای جُشَم، مالک، عمرو، ثَعلبه، معاویه و حارث داشت که به سبب شباهت چشمهایشان با چشم نوعی
مار، اَراقِم (جمع اَرقم، نوعی مار خالدار) نام گرفتند.
گروههای مختلفِ قبیله تغلب از نسل این شش تن بودند.
دیار ربیعه نام مسکن اصلی ایشان است که در حوالی سنجار و نصیبین قرار داشت و به دلیل همسایگی با مناطق مسیحینشین رومی، بیشتر افراد قبیله
مسیحی بودهاند. قبیله دیگری نیز از عرب قحطانی جنوبی که به تغلب بن علوان یمنی از نسل قضاعه منسوباند، به این نام خوانده شدهاند
که البته اهمیت و گستردگی
قبیله نخست را ندارند. تغلبیان را غلباوی و بنی غلبا هم گفتهاند،
گرچه گاهی بنی غلبا را قبیلهای جداگانه فرض کردهاند.
نام تغلب در اصل دثار بوده است
و برای او از ۲ تا ۴
برادر شمردهاند، مشهور به
بکر و غنز و شُخَیص و حارث
که ۳ تن نخستین، سران قبیلههای خود گردیدند و بعدها میان فرزندان و نوادگان دو
قبیله بکر و تغلب ۴۰ سال پی در پی جنگ افتاد.
در برخی منابع، نام آن تغلب بنت وائل ضبط شده است، زیرا تغلب را اسم قبیله و مؤنث دانستهاند
و به نظر برخی محققانِ معاصر، تغلب نام دختر وائل بوده است.
به کسانی که خود را به این قبیله منسوب میکردند، «تَغْلِبی» یا «تَغْلَبی» می گفتند،
گاه نیز آنان را «غَلباوی» (غَلباء: قدرتمند و پیروز) می خواندند.
تغلب، همراه با سه قبیله شیبان و إِیاد و بَهراء، یکی از چهار قبیله بزرگ و توانمند
عرب به شمار میرفت.
ابن سعید مغربی (متوفی ۶۸۵) نوشته است که سراسر جزیره ابن عمر و دیار ربیعه را گشته، اما کوچکترین اثری از تغلبیان به صورت قبیلهای نیرومند و مستقل عرب نیافته است.
به عقیده اطرقجی
از قرن نهم دیگر نامی از این قبیله پرآوازه یافته نشده است. برخی از قبایل دَواسِر وشَمَّر در
عربستان خود را با قبیله تغلب مرتبط میدانند.
تغلبیان، علاوه بر کشاورزی و دامپروری،
تجارت نیز میکردند. گروهی از آنان که در جزیره فَرَسان، واقع در
دریای سرخ، میزیستند، سالانه یک کاروان تجاری راهی
حبشه میکردند.
به نوشته
یاقوت حموی تغلبیان در کَباث، واقع در دیار ربیعه، نیز
بازار داشتند.
تاریخ پیش از
اسلام قبیله آکنده از جنگهای گوناگون وکشمکشهای قبیلهای است و نخستین گزارش از ایشان در خبر لشکرکشی شاپور ساسانی (ذوالاکتاف) به عربستان آمده است که در بازگشت خود، به سرزمین تغلب میان
عراق و
شام حمله برد، چاههایشان را بیاگند، بسیاری از ایشان را کشت و گروهی از آنان را به سوی جنوب (
بحرین) کوچاند.
در گزارشی دیگر از جنگهای مداوم و متعدد ۴۰ ساله میان دو قبیله تغلب و
بکر سخن میرود که در مجموع به جنگهای بسوس مشهور شد. علت
جنگ، ظاهراً کشته شدن کُلَیب رئیس مستبد قبیله تغلب بود. دامنه این جنگها وسعت یافت و به شهرها نیز کشیده شد.
تغلبیان در عصر جاهلی جنگهای فراوانی با قبایل عرب، بویژه با قبیله
بکر بن وائل، به راه انداختند. آنان در قرن پنجم میلادی زیر سلطه حاکمان کِندَه، دست نشاندگان پادشاهان حِمْیَریِ
یمن، بودند.
بر اثر سختگیریهای عاملان و حاکمان یمنی بر قبایل ربیعه و از جمله تغلب، یکی از بزرگان تغلب به نام ربیعه بن حارث، قبایل ربیعه را متحد کرد و به مصاف یمنیها رفت، اما شکست خورد.
پس از وی پسرش، کُلَیْب، رهبریِ تغلب و ربیعه را به عهده گرفت و با متحدکردن عربهای عدنانی، قبایل قحطانی یمن را در نبرد خزاز (خَزازی) شکست داد و
سلطه حاکمان یمنی را از بین برد.
کلیب، که ستمگری پیش گرفته بود، در حدود ۴۹۶ میلادی به دست جَسّاس بن مُرّه، از قبیله
بکر، کشته شد. این واقعه موجب بروز جنگی چهل ساله (بَسوس) میان
بکر و تغلب
و سبب ضعف تغلبیان شد؛ به طوری که پس از آن تحت سلطه پادشاه کنده، حارث بن عمرو (حک: ۴۹۵ـ۵۳۱ میلادی)، در آمدند.
حارث پس از تسلط بر
حیره، مرکز امارت لخمیان،
دو فرزند خود، شُرَحْبیل و سَلمه، را فرمانروا کرد؛ شرحبیل را فرمانروای قبیله
بکر و سلمه را فرمانروای قبیله تغلب.
این اقدام از جنگ و دشمنی میان این دو قبیله جلوگیری نکرد
تا اینکه در اواسط قرن ششم میلادی عَمرو بن هند (حک: ۵۵۴ ـ ۵۷۴ میلادی)، که با حمایت انوشیروان ساسانی (حک: ۵۳۱ ـ ۵۷۹ میلادی) به امارت حیره رسیده بود، در محلی به نام ذوالمجاز در نزدیکی
مکه، موفق شد میان دو قبیله
بکر و تغلب
صلح برقرار کند،
اما به علت اهانت به تغلبیان،
شاعر مشهور تغلبی، عمرو بن کلثوم، او را به
قتل رساند.
تغلبیان در نبردِ
ذی قار در اوایل قرن هفتم میلادی نیز شرکت داشتند و در کنار ایرانیان با قبایل
بکر و شیبان جنگیدند.
در تعلیل این جنگها باید به ساخت اقتصادی زندگی قبیلهای و وابستگی آنان به زمین، چراگاه و چاههای آب توجه کرد. آنگونه که برمیآید، بنی تغلب با قدرت یافتن در دورهای معین، همه منابع اقتصادی موجود را از آن خود کرده،
بکریان را از آن محروم ساخته بودندکه موجب
کینه و دشمنی افراد دو قبیله ــ که با هم نسبت خونی و فامیلی هم داشتند ــ گردید
چنانکه جابهجاییهای مکانی نیز مؤید همین نظر است و نشان میدهد که قبایل در پی دستیافتن به زمین و منابع جدید حیات به جنگ و تحرک میپرداختند.
سرانجام به وساطت قیس بن شراحیل (شرحبیل)، میان دو قبیله صلح شد. آنگاه منذر بن ماءالسماء پسر خود عمرو بن هند را به ریاست هر دو قبیله گماشت و با نیروی آنان با قبیله بنی آکلالمرار جنگید و پیروز شد. بنی تغلب به سوی شام رفتند و پیدا نیست که چرا دوباره میان دو قبیله جنگ شد. آنچه برمیآید این است که حارث فرمانروای غسان بر تغلبیان فرود آمد و قصد کوبیدن ایشان داشت که خود شکست یافت و گریخت.
از آن پس، بنی تغلب برای بقا و تثبیت موقعیت و برتری خود بر
بکریان و دیگران، خود را به منذر نزدیک ساختند و در جنگ اُواره اول در ۵۵۴م که
بکریان به شدت سرکوب و کشته شدند، در خدمت او بودند.
در حوالی ظهور
اسلام ــ که به پس از اسلام نیز نسبت داده شده است ــ تغلبیها را همپیمان امرای حیره ــ که به ساسانیها متمایل بودند ــ مییابیم.
اما ظاهراً تغلبیان، دیگر مایل به شرکت در منازعات قدرتمندان نبودند و به همین سبب از سوی عمرو بن منذر سرکوب شدند،
نیز از تسلط معدیکرب بن حارث بر آن آگاهی داریم.
زمانی هم، کلیب و مهلهل از سران قبیله به اسارت زهیر بن جناب افتادند که ربیعة بن مُرّه
پدر آن دو در حمله انتقامی آنان را آزاد کرد.
به هر صورت تاریخ پیش از اسلام بنی تغلب پر از شرح جنگهایی از این قبیله است که در بعضی از آنها ورود قبیله صرفاً به علت قرار گرفتن در میان قدرتهای بزرگ زمان بوده است.
هنگام ظهور اسلام و قدرت یافتن
مسلمانان و در دوران خلفا، بنی تغلب بیشتر در موضع مقابل و مخالف قرار میگرفتند و در ایجاد حوادثی چند نقش داشتند. در نخستین سالهای اسلام ۱۶ نفر تغلبی مسلمان و
مسیحی برای عقد
پیمان با
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به حضور رسیدند و مسیحیانشان تعهد کردند فرزندان خود را به آیین مسیحیت در نیاورند.
برخى قدما گفتهاند: اگر مسلمانان قدرت را به دست گیرند و بر قیام به حق گرد هم آیند، بنى تغلب را بر
آیین خود تأیید نمىكنند و از آنان
جزیه نمىگیرند؛ زیرا آنان شرطى را كه رسول خدا (صلّىاللّهعلیهوآلهوسلم)، مبنى بر وادار نكردن فرزندان خود بر آیین مسیحیت، با ایشان كرده بود زیر پا نهادند.
نیز پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بر یکی از سران این قبیله به نام جرّار اسلام عرضه کرد که وی نپذیرفت، پس زیدالخیل، شاعر جنگاور را به جنگ او فرستاد و او به دست زید کشته شد.
در نبردهای نخستین دوره فتوحات اسلامی، تغلبیان گاه در کنار ساسانیان و رومیان با مسلمانان میجنگیدند و گاهی نیز به مسلمانان یاری میرساندند.
در ۱۱ق/۶۳۲م زنی سجاح نام از گروندگان به مسیلمه کذاب، به دعوی پیامبری برخاست و سران بنی تغلب از او هواخواهی کردند و درصدد جنگ با
ابوبکر خلیفه اول برآمدند.
در۱۲ق جنگ عینالتّمر واقع شد که طی آن
خالد بن ولید سردار مسلمانان با مهران پسر بهرام چوبین میجنگید که در سپاه خود بسیاری عرب از جمله از بنیتغلب شرکت داشتند. شکست در سپاه ایران افتاد و عقّة بن عقّه سردار تغلبی سپاه ایران نیز کشته شد. سپس ربیعة بن بحیر به انتقام عقه برخاست که بازهم شکست نصیب تغلبیها شد و دختر ربیعه نیز به
اسارت مسلمانان درآمد که
علی (علیهالسلام) او را خرید و از او صاحب دو فرزند به نامهای عمر و رقیه شد.
بار دیگر و در همان سال بنی تغلب در مخالفت با خالد که به سمت شام میرفت، به طرفداری از سپاه روم جنگیدند و شکست یافتند.
در یک مورد نادر در ۱۳ق، در جنگی میان ایرانیان و مسلمانان، گروهی از تغلبیان مسیحی به کمک سردار عرب مثنی آمدند.
از سوی دیگر گروهی از بنی تغلب ساکن نواحی کباث،
صفین و انبار از فرمان عاملان مثنی سرپیچیدند، اما از سوی او سخت گوشمال یافتند و بسیاری از ایشان هنگام فرار از مهلکه در
دجله غرق گردیدند.
در ۱۶ق، مردی به نام انطاق به مخالفت با مسلمانان برخاست و گروهی از جمله رومیها و مسیحیان بنی تغلب را با خود همراه ساخت. مسلمانان برای دفع او به
فتح تکریت رفتند. بنی تغلب همراه رومیان چون به برتری مسلمانان پی بردند، امان خواستند تا به آنان بپیوندند که به شرط پذیرش اسلام به آنان امان داده شد. در این جنگ تنها همین عده از بنی تغلب جان بدر بردند.
در ۱۷ق، پس از آنکه فتوحات مسلمانان در زمان خلیفه
عمر مسلم شد، بنی تغلب در وضع خاصی قرار گرفتند. همراه گروهی که برای روشن شدن وضع سرزمینهای گشوده شده نزد عمر میرفتند، یک تن نیز به نمایندگی بنی تغلب وجود داشت.
حکومت اسلامی، بنى تغلب را همچون دیگر مسیحیان، به انتخاب یكى از سه امر، آزاد گذاشت: ۱) اسلامآوردن، ۲) ماندن بر آیین خود و پرداخت
جزیه، ۳) جنگیدن. بر این اساس، بنى تغلب هرچند عرب بودند لیكن در صورت بقا بر
مسیحیت ملزم به پرداخت جزیه شدند. نظر عمر از آغاز آن بود که بنی تغلب یا باید مسلمان شوند که در این صورت مالیاتهای اسلامی همچون
خمس و
زکات و
خراج زمین خواهند پرداخت و یا جزای مسلمان نشدن یعنی جزیه بپردازند، چراکه برای سکنه خارج از سرزمین اصلی عربستان اسلام اجباری نبود؛ اما از بیم آنکه این قبیله به سپاه غیرعرب بپیوندند، سرانجام عمر پذیرفت که آنان مبلغ جزیه را به عنوان صدقه اسلامی بهطور مضاعف بپردازند، البته به شرط آنکه نوزادان خود را به آیین مسیحی درنیاورند.
بنی تغلب این قرار را پذیرفتند و همراه سعد وقاص سردار عرب به
مدائن و
کوفه مهاجرت کردند تا این
مالیات از ایشان، چه مسیحی، چه مسلمان بهطور یکسان گرفته شود.
آنگاه عمر، ولید بن عقبه را بر امر
صدقه ایشان مأمور ساخت.
ولید به فتح جزیره آغاز نمود و بر بنی تغلب فرود آمد
و از همان آغاز به سختگیری پرداخت و از آنان جز اسلام نمیپذیرفت. ایستادگی قبیله موجب نامهنگاری به عمر شد و عمر رأی سابق خود را تکرار کرد. پس بعضی به اسلام و بعضی به جزیه راضی شدند.
عمر چون از یکسو دوگانگی نظر بنی تغلب در اجرای دستور خود را دید و از سوی دیگر سختگیری ولید را به سود و مصلحت نمیدید، او را برکنار ساخت و کسانی دیگر را به این کار برگماشت.
این دوگانگی در امر سیاسی ـ اجتماعی قبیله، در دوران
امام علی (علیهالسلام) نیز پیداست. در ۳۶ق/۶۵۶م، گروهی از بنی تغلب به امام علی (عليهالسلام) گرایش یافتند.
سپاه معاویه به همین سبب در حوالی صفین و دارا بر قبیله تاختند و غارت کردند و ۸ نفر
اسیر گرفتند. بنی تغلب نیز گرد آمدند و به تلافی بر لشکر شام حمله کردند و
غنیمت یافتند.
در عین حال شماری هم به
معاویه گرایش پیدا کردند و به سوی او رفتند و از او
آزادی آن ۷ یا ۸ نفر اسیر را خواستند که موافقت نکرد. پس در راه بازگشت، فرستاده امام علی (عليهالسلام) را دیدند که به
موصل میرفت که او آنها را شماتت کرد و درنتیجه جنگی واقع شد و فرستاده امام (عليهالسلام) کشته شد. اما امام علی (عليهالسلام) از خطای ایشان به سبب بازگشتشان چشم پوشید.
گزارشی از پیوستن گروهی از بنی تغلب به
امام حسین (علیهالسلام) نیز دردست است که برخی از آنان همراه ایشان
شهید گشتند.
عصبیت و جنگهای قبیلهای و نیز جنگ با عاملان حکومتی همچنان در میان بنی تغلب ادامه داشت. بیشترین جنگهای قبیلهای ــ که علت آنها را سروری و برتری قبیلهای بر دیگری نوشتهاند
ــ میان قبیله قیس و بنی تغلب روی داده که برخی از آنها بزرگ و مهم بوده که همانند دوران پیش از اسلام نامگذاری شدهاند، ازجمله یوم ماکسین و یوم ثرثار.
نیز جنگی در ۷۷ق/۶۹۶م
و جنگی هم در ۱۰۶ق/۷۲۴م در بروقان بلخ میان قبیله و نصربن سیار عامل امویان در
خراسان روی داد که گزارش شده است.
در سال ۳۹، گروهی از آنان از علی (علیهالسلام) و از معاویه جدا شدند و در نواحی موصل اقامت گزیدند.
در دوره اموی و عباسی نیز تغلبیان در برخی حوادث مهم سیاسی و جنگها نقش داشتند.
در سال ۲۱۴، یکی از تغلبیان به نام مالک بن طوق بن مالک بن عتّاب، والی موصل شد.
در زمان
عباسیان در جریان جمعآوری صدقات بنی تغلب، روح بن صالح همدانی عامل
هارونالرشید کشته شد که به تلافی آن گروه بسیاری از افراد قبیله کشته و اسیر شدند.
در دوران
متوکل عباسی، سیاستی در پیش گرفته شد تا سرزمینهای قبیله که در اثر جنگهای بیشمار آنها رو به ویرانی نهاده بود، مصون بماند.
در سالهای ۲۶۷ و ۲۸۰ و ۲۸۲ق، قبیله بنی تغلب پناه دهنده و یاریرسان هارون یکی از سران خوارج بود.
آخرین درگیری گزارش شده از بنی تغلب با عاملان حکومت، مربوط به
حمدانیان است که در ۳۲۷ق/۹۳۹م اتفاق افتاد.
حمدانیان شاخهای از بنی تغلب بودند که حکومتی محلی در موصل پایهگذاری کردند. مکتفی خلیفه عباسی ابوالهیجاء عبدالله بن حمدان را در ۲۹۲ق/۹۰۵م حاکم موصل ساخت
و بازماندگان او
حکومت را در
خانواده حفظ کردند و گستره حکومت ایشان تا جزیره و
حلب رسید و تا ۴۳۰ق/۱۰۳۹م باقی بودند.
وقتی در ۶۸۱ق/۱۲۸۲م مغولها برای بار دوم به شام حمله کردند و پیروزی ایشان نزدیک شد، بنی تغلب ناگهان از کمین بیرون جستند و بر سمت چپ سپاه مغول تاختند که مغولان شکست خورده، فرار کردند.
مجموعه این گزارشها نشان میدهد که افراد این قبیله همواره خوی جنگجویی خود را حفظ کرده، و در تمام این سالها در مقر اصلی خویش، یعنی سرزمینی نزدیک شام و یا در جاهای دیگری به حکم حکومتهای وقت کوچانده یا کوچیدهاند، و قدرت قبیلهای خود را از دست نداده بودهاند.
شعبههای بسیاری از اصل قبیله بنی تغلب جدا شدهاند که هریک نام خاصی یافتهاند، هرچند در کتابهای تاریخ گاه نام شاخه را بردهاند و گاه آنها را به نام ریشه خود بنی تغلب نامیدهاند. مهمترین این شعبهها عبارتاند از: بنی عِکَب که خود به دو شاخه
بنی عدی و
بنی کنانه تقسیم شدهاند،
بنی وحد، بنی حمدان، بنی عتاب، بنی فَدَوْکَس، اراقم که خود جمع چند شاخه است، بنی شعبه و جز آن.
گروهی از بنی تغلب در دوره
جاهلیت به
مصر کوچیدند و با قبطیان درآمیختند که نسل جدیدی از این آمیزش پیدا شد.
چنین برمیآید که قبیله تغلب همراه تیرههای دیگر ربیعه نخست از
تهامه برآمدهاند و اندکاندک از آنجا به
حجاز و نجد و بحرین گسترده شدهاند.
جنگهای طولانی قبیلهای میان
بکر و تغلب از عوامل کوچیدن هر دو قبیله در زمانهای مختلف به شمال بوده است، چنانکه تا اطراف جزیره فراتیه رسیدند و گروههایی از آنان در سمت و سوی سنجار و نصیبین ساکن شدند. مسکن جدید آنها واقع در میان موصل به طرف رأس عین و نصیبین و
خابور است که به دیار ربیعه مشهور شد و مسکن مشترک تغلبیها و
بکریها گردید. تغلبیها بیشتر در ثرثار میان سنجار و تکریت پخش شدند.
مرغوبیت زمین در آن نواحی و آب فراوان رودهای دجله و
فرات و
خابور از جاذبههای قطعی آن برای اسکان دائمی قبیله بهشمار میرفته است.
دیار ربیعه البته
سرزمین وسیعی بود با شهرها و آبادیهای بسیار که در مآخذ گوناگون به مناسبت جنگها یا حوادث دیگر نام آنها برده شده است، ازجمله جزایر فرسان؛ موضع العقارب، حوالی نصیبین که مسکن اصلی آل حمدان بود؛ حوالی جبل سنجار؛ و نیز اطراف سواد عراق میان بلد
بکر و بلد قضاعه و جزیره ابن عمر
همچنین شهر رحبه در کرانه رود فرات،
جزیره فراتیه، ماردین و دارا،
وادی ظبی بر فرات و الاَحَصّ.
تغلبیان در قرن هفتم در بادیة الشام و نواحی دیگر پراکنده شدند.
گروهی از بنی تغلب در ۱۹۹ق/۸۱۵م، دیر اعلی در ارتفاعات شمال موصل مشرف بر دجله را مسکن خود ساختند
و برخی در سُکَیر، ماکسین، شرعبیه و شهرهای کنار رود خابور ساکن گردیدند.
حمله انتقامی شاپور دوم به اعراب که پس از قدرتنمایی، به آشتی او با بنی تغلب انجامید، گروهی از آنان را به کرمان، تَوّج و
اهواز کوچاند.
با بنای شهر کوفه در ۱۷ق/۶۳۸م، گروهی تغلبی به آنجا مهاجرت کردند.
نیز از سکونت تیرههایی از این قبیله در بحرین نشانهایی دردست است که تا زمان
سلجوقیان همراه با جنگ و غلبه آنان بر قبایل دیگر بوده، و پس از آن به موضع ضعف افتادهاند.
درباره
تاریخ این مهاجرتها و علتهای آن اختلاف نظر وجود دارد. برخی مورخان علت پراکنده شدن تغلبیان و بویژه مهاجرت آنان به دیار ربیعه را جنگ بَسوس دانستهاند که در حدود ۵۳۰ میلادی بین آنان و پسرعموهایشان (قبیله بکربن وائل) رخ داد و به شکست تغلبیان انجامید.
اما به نوشته
طبری،
دستههایی از تغلبیان در اواسط قرن چهارم میلادی ساکن دیار ربیعه بودند و شاپور ذوالاکتاف (۳۱۰ـ۳۷۹ میلادی) به آنان حمله کرد.
پراکندگی تیرههای گوناگون قبیله در مکانهای مختلف و مدت زمانی که بر آن گذشته بود، از دوران زندگی در جنوب عربستان تا موجهای مهاجرتی که در اثر جنگها و جستوجوی زمینهای مناسبتر برای زندگی به سوی شمال به وقوع پیوست، تغلبیان را همواره در معرض آشنایی با عقاید و
فرهنگ مردمان مختلف قرار داد که بر آنها تأثیر نهاد. در گذشتههای دور آنان نیز همانند دیگر قبایل داخلی عربستان
بتپرست بودند.
وجود نام
عبد یغوث در میان قبیله نشان از آن دارد که
یغوث یکی از بتهای آنان بوده است.
اوال بتی بود که به تغلب و
بکر هر دو تعلق داشت.
بنی تغلب نیز همانند بیشتر اعراب جاهلی کعبههایی داشتند که به احتمال قوی خانه بتهای آنان بوده، و به دور آن
طواف میکردهاند.
اینکه بنی تغلب را مستعرب خواندهاند، نه به دلیل نژاد و
نسب، بلکه به سبب سکونت آنها در سرزمینهای نزدیک به روم شرقی است و اختلاطی که به ناگزیر با رومیان یافتند، چنانکه تأثیر آن در فرهنگ و لهجه ایشان پیدا ست.
جزیره ابن عمر در شمال
بینالنهرین در سده ۲ق به دست حسن بن عمر تغلبی پدید آمد و برای سدهها از رونق اقتصادی برخوردار بود و همچنین مسیحیت در آن رونقی داشت. چند روحانی مشهور مسیحی نیز از این شهر برخاستند، ازجمله: اسقف عثمان تغلبی، اسقف داوود و اسقف یوحنا.
قبیله بنى تغلب، پیش از ظهور اسلام همراه دو قبیله عرب دیگر به نام «
تنوخ» و «
بهراء» به آیین مسیحیت گرویدند. بدین جهت به سه قبیله یاد شده،
مسیحیان عرب گفته مىشود.
پس از آغاز حرکت قبیله به سوی شمال تا سرحدات
ایران و
روم در شام، و مجاورت با مناطق مسیحینشین، بیشتر آنان را پیرو
مسیحیت ساخت،
چراکه شام مسکن مسیحیان رومی یا تحت سیطره رومیان بود و از غرب به مصر و
حبشه راه داشت که مسیحیت در آنجا نیز رسوخ کرده بود و در شرق نیز آل منذر که در مرز ایران و عربستان حکومت میکردند، نیز مسیحی بودند؛ با اینهمه، به دقت نمیتوان تاریخی برای نفوذ مسیحیت در قبیله تعیین نمود.
گفته شده است که احودمه یا احودمی یکی از شاگردان یعقوب در میان تغلبیان آیین مسیحیت را تبلیغ میکرد.
نکتهای که بسیار اهمیت دارد این است که دولت روم شرقی یا بیزانس سخت اهتمام داشت که قبایل ساکن در قلمرو دولت خود را مسیحی سازد، زیرا در این صورت زمینه روحی و روانی کاملاً مناسبی برای تثبیت
سلطه خود بر آنان فراهم میآمد
از اینرو نه تنها قبیله تغلب، بلکه همه قبایلی که به شام مهاجرت کردند، مسیحی شدند.
این قبایل نزد نسبشناسان عرب به عربهای متنصر معروف شدند تا میان آنان با عربهای بتپرست تمایزی باشد.
گروهی از تغلبیان مسیحی در جزایر فَرَسان دارای
کلیسا بودند و آیینهای خویش را در آنجا اجرا میکردند.
به عقیده برخی،
تغلبیان در صدر اسلام، برای حفظ عادات و رسوم جاهلی و استمرار شرابخواری خود به مسیحیت گرویدند و از اینرو جزو
اهل کتاب شمرده نمیشدند. در سال نهم هجری مسیحیان بنی تغلب، نزد
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) رفتند و متعهد شدند که در ازای باقی ماندن بر مسیحیت، فرزندانشان
را به این
دین در نیاورند.
پس از
رحلت پیامبر، تغلبیان جزو قبایلی بودند که
مرتد شدند و پس از مقاومتهای فراوان،
مسلمانان آنان را سرکوب کردند.
بنی تغلب از بسیاری جهات با دیگر قبایل عرب متفاوت گشتند و
آداب خاص خود را که به رسوم و سنن مسیحیان نزدیکتر بود، یافتند؛ مثلاً گوشت خوک میخوردند که در دوران جاهلیت اعراب بدوی نیز از آن
کراهت داشتند.
این تفاوتها گاه باعث میشد شیوخ مسیحی تغلبی مورد تمسخر افراد قبایل دیگر، بهویژه دشمنان و حریفان جنگی خود قرار گیرند.
با ظهور اسلام بسیاری از تغلبیها مسلمان شدند؛ ازجمله سجاح، زنی که دعوی پیامبری کرد و فتنهای برانگیخت، نیز سرانجام پس از آنکه چندسالی در میان بنی تغلب ماند و پیروانی یافت در زمان معاویه و پس از قلع و قمع شدن طرفدارانش اسلام آورد.
ادبیات قبیله بنی تغلب از یکسو مانند دیگر قبایل عرب بر
شعر استوار بود و از سوی دیگر به علت خروج از سرزمین اصلی عربستان و سکونت در مرزهای روم و ایران برخی تأثیرات از آنان پذیرفته بود. شعر، همچون همه قبایل جاهلی، در بنی تغلب جایگاهی ویژه داشت، چراکه قبیله در پرتو الهامات شعرا راه صواب مییافت که گاه شاعری با یک بیت شعر بر شأن و مرتبت قبیله میافزود یا از آن میکاست. در قبیلهای مانند بنی تغلب که پیشینه درازش همه در جنگ سپری شده بود، کشتهها داده، و از افرادش شجاعتها سرزده بود، از موضوعات مهم شعر بدوی، وصف و مدح و رثا و فخر و هجا بیشترین جایگاه را داشت. مهلهل را در رثا، و عمروبن کلثوم را در فخریهسرایی از شاعران مشهور شمردهاند.
دانشمندان زبان و واژهشناسان عرب همواره به شعر و گویش قبایل برای شناخت معنی و اِعراب واژهها استشهاد کردهاند. با اینکه شاعران بزرگی از بنی تغلب برخاستند، به سبب آنکه
زبان و لهجه آنان در اثر مجاورت با مردم مناطق رومی و مسیحینشین، با زبان قبایل داخلی اندک تفاوتی پیدا کرده بود، به شعر و لغت ایشان مراجعه نمیکردند. نیز گفته شده که بنیتغلب به
زبان عبری متنهایی میخواندهاند، اگرچه معلوم نشده است که چه متنهایی به عبری میخواندهاند؛ اما پیداست که سخن از متون مذهبی مسیحی است که آن هم به
سریانی بوده که به سهو یا به عمد
عبرانی گفته شده است.
از میان قبیله تغلب، شاعران فراوانی در عصر جاهلی ظهور کردند که برخی از مشهورترین آنان عبارتاند از: مُهَلْهِل بن ربیعه، اولین قصیده سرای عرب؛ عَمرو بن کَلْثوم، صاحب یکی از
معلقات سبع؛ کُلَیْب بن ربیعه؛ أَخْنَس بن شهاب معروف به فارس عصا؛ سَلَمه بن خالدبن کعب معروف به سفّاح؛ صُرَیْم بن مَعْشَر معروف به اُفنون؛ جابربن حُنَی، بِشر بن سواده معروف به ابن سَلْوَه؛ و عَمیره بن جُعَل.
برخی شاعران
زن این قبیله به شهرت رسیدند.
از شاعران مشهور نخست باید از مهلهل (عدی بن ربیعه) نام برد که خود رئیس قبیله یود و جنگهای ۴۰ ساله را همو رهبری میکرد. گفتهاند که او نخستین کس در سرودن
قصیده است و نیز
فرزدق شاعر میگوید او نخستین کسی است که شعر عرب را روانی و سلاست بخشید.
دیگر عمرو بن کلثوم که نوه دختری مهلهل است. او نیز به ریاست رسید و همو بود که عمرو بن هند شاه حیره را کشت. از او به عنوان صاحب یکی از قصاید مشهور معلقه نام بردهاند.
از اُفنون (صُریم بن معشر) نیز به عنوان یکی دیگر از شاعران جاهلی تغلبی میتوان نام برد.
در دوره اسلامی نیز ادیبان و شاعران و سرداران و فقیهان و قاضیان و محدّثان بسیاری در میان تغلبیان ظهور کردند، برخی از مشهورترین افراد این قبیله عبارتاند از: در قرن اول، عمرو بن اَهْتَم (شاعر مُخَضْرَم)، غیاث بن غَوْث معروف به اَخْطَل (مداح خلفای اموی)، اَعْشی بنی تغلب (شاعر مسیحی و ستایشگر
ولید بن عبدالملک)، ابورُبَیس، و عُتبه بن وَغْل
در قرن دوم، کلثوم بن عمرو (شاعر دربار هارون الرشید و برامکه)، قاسم بن طَوق
در قرن سوم، احمدبن عمر بن خطاب عدْوی و اسحاق بن ایوب، دو تن از سرداران معروف
موصل در قرن چهارم و پنجم، حسن بن عبداللّه (والی اسکندریه در ۴۱۴) و حسن بن حسین بن حمدان (والی دمشق در ۴۳۳ـ۴۴۰؛
در قرن هفتم و هشتم، ابوالحسن علی بن بسّام شنترینی مؤلف الذخیره فی محاسن اهل الجزیره، ابن صَصَری فقیه بزرگ
شافعی و قاضی القضاة شام در ۷۰۲، و فرج بن قاسم
فقیه و شاعر بزرگ غرناطه (متوفی ۷۸۳).
از شاعران تغلبی دوره اسلامی، مشهورتر از همه
اخطل، ابومالک از شعبه بنی فَدُوْکَس است که از میان شاعران جاهلی وی را به نابغه ذُیبانی تشبیه کردهاند. او به مدح
معاویه، یزید و دیگر
بنی امیه پرداخت.
ابوتمام دو کتاب به نامهای نقائض
جریر و اخطل و نقائض جریر و فرزدق تألیف کرده است که هر دو کتاب اشعار و اخبار بسیاری از اخطل را در بر دارند. دیگر، کعب بن جُعیل شاعر تغلبی معاصر معاویه است. وی در حضور
یزید از هجو
انصار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خودداری کرد.
دیگر، قطامی (عمیربن شُیَیم) شاعری با تشبیب خوب و دقیق که یکبار در جنگ قیس و تغلب نزدیک بود، کشته شود، اما توسط یکی از ممدوحان سابق خود نجات یافت.
نیز، عتابی (کلثوم بن عمرو) که ازنوادگان عمرو بن کلثوم بود و شاعری و کاتبی هر دو در او جمع بود و به این هر دو ستوده شده است. او در زمان هارونالرشید و
مأمون میزیست،
و سرانجام، اخنس بن شهاب که به فارس العصا شهرت داشت.
سکری اشعار بنی تغلب را در کتابی جمع کرده است.
(۱) ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل.
(۲) ابن اعثم، کوفی احمد، الفتوح، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
(۳) ابن
بکر، محمد، التمهید و البیان، به کوشش محمود یوسف زاید، بیروت، دارالثقافه.
(۴) ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
(۵) ابن حزم، علی، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۶) ابن خلدون،
عبد الرحمن بن محمد، العبر.
(۷) ابن درید، محمد، الاشتقاق، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۸م.
(۸) ابن سلام، جمحی، محمد، طبقات الشعراء، به کوشش یوزف هل، لیدن، ۱۹۱۳م.
(۹) ابن عاصم، مفضل، الفاخر، به کوشش استوری، لیدن، ۱۹۱۵م.
(۱۰) ابن عبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، بیروت، ۱۹۵۸م.
(۱۱) ابن عنبه، احمد، الفصول الفخریة، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۱۲) ابن قتیبه، عبدالله، الشعر و الشعراء، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۲م.
(۱۳) ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۱۴) ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة.
(۱۵) ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب.
(۱۶)
بکری،
ابو عبید، المسالک و الممالک، به کوشش وان لون و ا فره، تونس، ۱۹۹۲م.
(۱۷)
بکری،
ابو عبید، معجم ما استعجم، به کوشش مصطفی سقا، قاهره، ۱۳۶۴ق/۱۹۴۵م.
(۱۸) ابوعبیده، معمر، ایام العرب قبل الاسلام، به کوشش عادل جاسم بیاتی، بغداد، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۱۹) اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، قاهره، ج ۹، ۱۹۹۲م، ج ۱۷، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۹۹۳م.
(۲۰) ازدی، یزید، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
(۲۱) امین، سید محسن، اعیان الشیعة، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۲۲) برو، توفیق، تاریخ العرب القدیم، دمشق، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۲۳) بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش گویتین، بیتالمقدس، ۱۹۳۶م.
(۲۴) بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۲۵) پیگولوسکایا، ن و، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ترجمه عنایتالله رضا، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۲۶) زبیدی، مرتضی، تاجالعروس.
(۲۷) جادالمولی، محمد احمد و دیگران، ایام العرب فی الجاهلیة، ریاض، ۱۳۶۱ق/۱۹۴۲م.
(۲۸) جوهری، اسماعیل، صحاح، بیروت، ۱۳۷۵ق.
(۲۹) حازمی، محمد، عجالة المبتدی، به کوشش عبدالله کنون، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
(۳۰) خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش.
(۳۱) دلّو، برهانالدین، جزیرةالعرب قبل الاسلام، بیروت، ۱۹۸۹م.
(۳۲) زکی پاشا، احمد، تکمله بر الاصنام کلبی، قاهره، ۲۰۰۰م.
(۳۳) سرحانی، سلطان طریخم مذهن، جامع انساب قبائل العرب، دوحه، دارالثقافه.
(۳۴) سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان بن یحیی معلمی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
(۳۵) سویدی، محمدامین، سبائک الذهب، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۳۶) شمیسانی، حسن، مدینة ماردین، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۳۷) طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری.
(۳۸) عبدالحمید، سعد زغلول، فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، ۱۹۷۶م.
(۳۹) علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت/ بغداد، ۱۹۷۶م.
(۴۰) غندور، محمدیوسف، تاریخ جزیرة ابن عمر، بیروت، ۱۹۹۰م.
(۴۱) فاخوری، حنّا، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۴۲) قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
(۴۳) قلقشندی، احمد، نهایة الارب، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۴م.
(۴۴) کحاله، عمررضا، معجم قبائل العرب، بیروت، مؤسسة الرساله.
(۴۵) کلبی، هشام، نسب معد و الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس عظم، دمشق، ۱۹۳۹م.
(۴۶) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق.
(۴۷) مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، بیروت، دارصعب.
(۴۸) میدانی، احمد، مجمع الامثال، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، دارالمعرفه.
(۴۹) نولدکه، تئودُر، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۵۰) هَمْدانی، حسن، صفة جزیرةالعرب، به کوشش محمدبن علی اکوع، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۵۱) هورینی، نصر، شرح دیباچة القاموس، قاهره، ۱۳۵۳ق/۱۹۳۵م.
(۵۲) ابن اثیر، عزالدین علی، اللباب فی تهذیب الانساب، بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۴.
(۵۳) آمدی، حسن بن بشر، المؤتلف و المختلف فی اسماء الشعراء و کناهم و القابهم و انسابهم و بعض شعرهم، معجم الشعراء، چاپ ف کرنکو، بیروت ۱۴۰۲/ ۱۹۸۲.
(۵۴) ابن حائک همدانی، حسن بن احمد، صفة جزیرة العرب، چاپ محمدبن علی أکوع، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۵۵) ابن حائک همدانی، حسن بن احمد، کتاب الاکلیل، چاپ محمدبن علی أکوع، بغداد ۱۹۷۷.
(۵۶) ابن حبیب، کتاب المحبّر، چاپ ایلزه لیشتن شتتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲، چاپ افست بیروت.
(۵۷) ابن حوقل، کتاب صورة الارض.
(۵۸) ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، چاپ محمدعبداللّه عنان، قاهره ۱۳۹۳ـ۱۳۹۷/ ۱۹۷۳ـ۱۹۷۷.
(۵۹) ابن خلکان، وفیات الاعیان.
(۶۰) ابن رشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه و نقده، چاپ محمدمحیی الدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
(۶۱) ابن سعید مغربی، المغرب فی حلی المغرب، چاپ شوقی ضیف، قاهره ۱۹۶۴.
(۶۲) ابن سعید مغربی، نشوة الطرب فی تاریخ جاهلیة العرب، چاپ نصرت عبدالرحمان، عمان ۱۹۸۲.
(۶۳) ابن عبدربه، العقد الفرید، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.
(۶۴) ابن کلبی، جمهرة النسب، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق.
(۶۵) ابن کلبی، نسب معدَّوالیمن الکبیر، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۶۶) ابن مغربی، کتاب الایناس بعلم الانساب، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۶۷) ابن نباته، سرح العیون فی شرح رسالة ابن زیدون، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۳/ ۱۹۶۴.
(۶۸) ابن ندیم، محمد، الفهرست.
(۶۹) ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
(۷۰) ابوتمام، حبیب بن اوس، کتاب الوحشیات و هوالحماسه الصّغری، چاپ عبدالعزیز میمنی راجکوتی، قاهره ۱۹۷۰.
(۷۱) ابوعبیده، معمر بن مثنی، دیوان النقائض: نقائض جریر و الفرزدق، بیروت ۱۹۹۸.
(۷۲) اطرقجی، رمزیه، تغلب و دورها فی التاریخ، آداب الرافدین، سپتامبر ۱۹۷۸.
(۷۳) بصری، علی بن ابیالفرج، الحماسة البصریة، چاپ مختارالدین احمد، حیدرآباد دکن ۱۳۸۳/ ۱۹۶۴.
(۷۴) بغدادی، عبدالقادر، خزانة الادب و لب لباب لسان العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۹۶۷ـ۱۹۸۰.
(۷۵) بیضاوی، عبداللّه، تفسیر البیضاوی، مصر ۱۳۳۰، چاپ افست بیروت.
(۷۶) حمزه، فؤاد، قلب جزیرة العرب، ریاض (۱۳۵۲/ ۱۹۳۳).
(۷۷) سالم، سیدعبدالعزیز، تاریخ العرب فی عصر الجاهلیة، (اسکندریه) ۱۹۸۸.
(۷۸) شمشاطی، علی بن محمد، کتاب الانوار و محاسن الاشعار، چاپ سیدمحمدیوسف و عبدالستار احمد فراج، کویت ۱۳۹۷ـ ۱۳۹۸/ ۱۹۷۷ـ ۱۹۷۸.
(۷۹) صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات.
(۸۰) عطیهاللّه، احمد، القاموس الاسلامی، قاهره ۱۳۸۳ـ۱۳۹۶/ ۱۹۶۳ـ۱۹۷۶.
(۸۱) مرزبانی، محمد بن عمران، اشعار النساء، چاپ سامی مکی عانی و هلال ناجی، بغداد ۱۳۹۶/۱۹۷۶.
(۸۲) مرزبانی، محمد بن عمران، معجم الشعراء، چاپ ف کرنکو، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۸۳) ضبّی، مفضّل، امثال العرب، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۸۴) نصربن مزاحم، وقعة صفین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۸۵) واقدی، محمد، تاریخ فتوح الجزیره و الخابور و دیار
بکر و العراق، چاپ عبدالعزیز فیاض حرفوش، دمشق ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
(۸۶) حموی، یاقوت، معجم البلدان.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهمالسلام)، ج۲، ص۱۴۲- ۱۴۳ دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تغلب»، شماره۳۶۶۲. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بنی تغلب»، شماره۶۰۰۳.