بلای ایوب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت ایوب (علیهالسّلام) به مدت هفت
سال به انواع
بلا و
امتحان در مورد: اموال، فرزندان، صحت و سلامتی و بیماری،
فقر و غنی و
سوء ظن و شماتتهای مردم مبتلا شد و از خود مصداق اتم
صبر را نشان داد، صبری مثال زدنی و شاید بتوان گفت توانست مظهر
صفت صبر الهی گردد.
در
قرآن در
آیه ۴۲ و ۴۳
سوره صاد میخوانیم خداوند به
ایوب (علیهالسّلام) چنین
وحی کرد:
«ارکض برجلک هذا مغتسل بارد و شراب و وهبنا له اهله و مثلهم معهم رحمه منا و ذکری لاولی الالباب؛
پای خود را بر
زمین بکوب! این
چشمه خنک برای شستشو و نوشیدن است، و افراد خانواده اش را به او بخشیدیم، و همانند آنان را بر آنها افزودیم، تا رحمتی از سوی ما باشد و تذکری برای اندیشمندان.»
و در آیه ۴۴
صاد میفرماید:
«انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اواب؛
ما ایوب (علیهالسّلام) را صبور و شکیبا یافتیم، او چه
بنده خوبی است که بسیار بازگشت کننده به سوی خداست.»
ایوب (علیهالسّلام)
بدن خود را با
آب آن چشمه زلال شستشو نمود، و از آن نوشید، تمام دردها و رنجها از بدنش برطرف گردید سپس آن چه او از اموال و
زراعت و دام و فرزندان را از دست داده بود، همه به
اذن خدا بازگشتند و بهتر و افزون تر از قبل، به سراغ ایوب آمدند.
او
لباس زیبا پوشید و برخاست و در
مکان بلندی نشست. پس از آن که او در کنار
چشمه زیر درختهای خوشرنگ با چهره
جوان و زیبا نشسته بود
غرق در نعمتها و الطاف الهی شده بود.
مطابق
روایات، همسرش رحمه که در به در بیابانها بود به یاد
شوهر افتاد، گرچه شوهرش ایوب (علیهالسّلام) او را طرد کرده بود، ولی او به یاد شوهر دردمندش افتاد و تصمیم گرفت برای دیدار او باز گردد، به سوی مکان
استراحت ایوب (علیهالسّلام) حرکت کرد، وقتی که نزدیک آن جا رسید، دید همه چیز فرق کرده و نعمتهای فراوانی جایگزین قحطی و خشکی و بلاها شده است.
رحمه هر چه در آن جا به جستجوی شوهر پرداخت او را نیافت و از فراق شوهر گریه کرد، و ایوب از آن مکان بلند او را میدید.
ایوب (علیهالسّلام) شخصی را نزد رحمه فرستاد، آن شخص نزد او آمد او را سرگردان یافت پرسید: «در جستجوی چه هستی؟ ای
کنیز خدا؟»
رحمه
گریه کرد و گفت: «در جستجوی آن مبتلا به بیماری هستم که در این محل افتاده بود، نمیدانم چه بر سرش آمده و آیا از
دنیا رفته است؟»
آن شخص او را نزد ایوب (علیهالسّلام) برد، او ایوب (علیهالسّلام) را نمیشناخت، زیرا ایوب (علیهالسّلام) جوان و زیبا شده بود. در این هنگام بین ایوب و او گفتگوی زیر رخ داد.
ایوب: ایوب چه نسبتی با تو داشت؟
رحمه در حالی که گریه میکرد گفت: او شوهر من است آیا او را دیدهای؟
ایوب: آیا اگر او را بنگری او را میشناسی؟،
رحمه: آیا کسی هست که شوهر و سرپرستش را نشناسد؟
در این هنگام رحمه به چهره ایوب (علیهالسّلام) نگریست، چهره زیبای ایوب او را مجذوب کرد و گفت: «آن هنگام که شوهرم ایوب در
سلامت بود، شبیهترین انسانها به تو بود.»
ایوب: من همان ایوب هستم، که به من امر کردی تا گوسفندی را به نام
ابلیس ذبح کنم، من از
فرمان خدا اطاعت کردم، و از دستور
شیطان سرپیچی نمودم، و به درگاه خدا به
نیایش و
راز و نیاز پرداختم، خداوند به من لطف کرد و نعمتهایش را به من باز گردانید.
آن گاه رحمه خوشحال شد و زندگی خوش را در کنار شوهرش ایوب از سر گرفتند و به خوشی و شادکامی به زندگی شیرین خود ادامه دادند.
آری این است نتیجه درخشان
صبر،
شکر و سپاس که گفتهاند:
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند بر
اثر صبر نوبت ظفر آید
آری مردان
حق با دگرگون شدن نعمتها، هرگز خود را نمیبازند، افکار و برنامه هایشان عوض نمیشود، آنها در
آسایش و
بلا، در سلامت و بیماری، در همه حال رابطه نزدیک و تنگاتنگ با خداوند دارند،
روح آنها همچون اقیانوس کبیر است که طوفانها
آرامش آن را به هم نمیزند، بر اثر انبوه حوادث تلخ، مایوس و پژمرده نمیگردند، و از آزمایشهای الهی، راست قامت بیرون میآیند، این است درس بزرگ زندگی حضرت ایوب (علیهالسّلام).
در ورق دیگر
تاریخ میخوانیم: رحمه به خدمت شوهر و فداکاری خود ادامه داد، تا این که در اواخر، خسته و رنجور گردید، سرانجام در یک درگیری لفظی با ایوب (علیهالسّلام)، ایوب به او گفت: «از من دور شو! » رحمه نیز از ایوب (علیهالسّلام) جدا گردید.
ایوب دیگر هیچ نداشت و تنها و مظلوم، هم چنان به صبر و شکر ادامه داد و از
امتحان الهی پذیرفته گردید، تا این که خداوند به او لطف کرد و سلامتی و جوانی او را به او برگردانید، و او را مشمول انواع نعمتها کرد.
رحمه با این که از ایوب جدا شده بود، دلش از مفارقت شوهر، میتپید و میخواست با شوهر بلا زده اش بار دیگر ملاقات نموده و آشتی کند. بی آنکه از سلامتی و دگرگونی
وضع شوهر، اطلاع داشته باشد، تصمیم گرفت به دیدار او بپردازد، و به پرستاریش ادامه دهد، به دنبال این تصمیم به خانه ایوب (علیهالسّلام) بازگشت، ناگاه جوانی زیبا را در باغ بسیار زیبا و پرگل و میوه دید، او را نشناخت
تعجب کرد، اما دیری نگذشت که با اشاره ایوب (علیهالسّلام) دریافت که خداوند لطف و رحمتش را شامل حال آنها کرده، دست در گردن ایوب گذاشت، و هر دو با شور و شوق، خداوند را از آن همه
لطف و مهر، سپاسگزاری کردند.
خداوند فرزندان صالحی از همین
زن به ایوب (علیهالسّلام) داد، و زندگی او و همسرش، درسی از صبر و استقامت و شکر و
ایمان برای دیگران گردید.
رحمه گرچه یک بار خسته شد، اما به زودی
پشیمان شد و به پرستاری و خدمت به شوهر رنج دیدهاش ادامه داد، و
خداوند نیز به او و شوهرش
پاداش فراوان عطا کرد.
بلا؛
آزمایش حضرت ایوب.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «بلای ایوب»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۶.