• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

برسق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بُرسُق، (مق ۴۹۰ق‌/۱۰۹۷م‌)، یکی از امیران‌ و سپهسالاران سلجوقیان بزرگ، از روزگار طغرل‌ تا برکیارق‌ که مناصبی چون شحنه بغداد، مأمور وصول خراج و فرماندهی جنگ با روم شرقی را دارا بود و اخلافش نیز در آغاز قرن ششم عهده‌دار مناصبی والا بوده‌اند. برسق‌ (پرسق‌) در زبان‌ ترکی‌ شرقی‌، به‌ معنی‌ حیوانی‌ به‌ نام‌ «گورکن‌» است‌.
[۱] EI ۲.
[۲] Hebraeus, The Chronography of Gregory Ab C 'l Faraj, tr E A Wallis Budge, London, ۱۹۳۲، ج۱، ص۱۳۳۶.




بُرسُق، یکی از سپهسالاران سلجوقیان بزرگ، که اخلافش نیز در آغاز قرن ششم عهده‌دار مناصبی والا بوده‌اند (برسق در زبان ترکی شرقی: حیوانی به نام «گورکن»).
از زندگی‌ برسق‌ تا دوره طغرل‌ اول‌ اطلاعی‌ در دست‌ نیست‌. نخستین بار زمانی به نام او در تاریخ بر می‌خوریم که، در عین جوانی، از امیران بزرگ طغرل بیک به شمار می‌آمد. و زمانی‌ است‌ که‌ طغرل‌ در ۴۵۲ق‌/۱۰۶۰م‌ او را به‌ شحنگی‌ بغداد گماشت‌. از این‌ رو، برسق‌ را می‌توان‌ از گروه‌ اولین‌ غلامان‌ پرورش‌ یافته‌ در دستگاه‌ سلجوقیان‌ به‌ شمار آورد.


طغرل که پس از حوادث پیاپی و تأثّرانگیز سال‌های ۴۵۰ـ۴۵۱ بغداد را دوباره به تصرف درآورده بود، برسق را نخستین شحنه (فرمانده نظامی) آن شهر کرد. چون در تشکیلات کشوریِ دوره آرامش سلجوقیان قدرت واقعی از آنِ «عمید» یعنی والی کشوری بوده است، نمی توان اطمینان داشت که شحنه‌ای دوازده سالِ پیاپی (در سال ۴۵۶ ایتکین سلیمانی شحنه بغداد شد) در بغداد مستقر بوده باشد.
انتخاب‌ برسق‌ به‌ عنوان‌ شحنه بغداد، دارای‌ اهمیت‌ بسیار بوده‌ است‌ و دلالت‌ بر موقعیت‌ برتر وی‌ در میان‌ دیگر امرای‌ نظامی‌ دربار طغرل‌ دارد. این‌ منصب‌، شغلی‌ نظامی‌ بود که‌ به‌ سبب‌ شرایط ویژه‌، در روابط میان‌ طغرل‌ با خلافت‌ عباسی‌ ایجاد گردید. شحنه‌ مسئولیت‌ امنیت‌ شهر و تأمین‌ منافع‌ سلاطین‌ سلجوقی‌ را برعهده‌ داشت‌.
[۴] حسین‌ امین‌، تاریخ‌ العراق‌ فی‌ العصر السلجوقی‌، ج۱، ص۲۰۱، بغداد، ۱۳۸۵ق‌/۱۹۶۵م‌.
طغرل‌ سلجوقی‌، هنگامی‌ برسق‌ را برای‌ شحنگی‌ بغداد در نظر گرفت‌ که‌ آن‌ شهر به‌ دنبال‌ وقوع‌ آتش‌سوزی‌ و آشوب‌های‌ اجتماعی‌ سال‌ پیش‌ از آن‌ در وضعیت‌ نابسامانی‌ قرار داشت‌.


منابع‌ تاریخی‌ از مدت‌ زمانی‌ که‌ برسق‌ تصدی‌ منصب‌ مزبور را داشته‌ است‌، گزارشی‌ ارائه‌ نمی‌کنند. به‌ نظر می‌رسد که‌ اقتدار سیاسی‌ و نظامی‌ فزاینده طغرل‌ در ایجاد آرامش‌ در شهر بغداد و منطقه‌ مؤثر بوده‌ است‌. اما در ۴۵۳ق‌ نام‌ برسق‌ در جریان‌ خواستگاری‌ طغرل‌ از دختر خلیفه عباسی‌ شنیده‌ می‌شود.
[۶] علی ابن‌ کثیر، البدایة و النهایة، ج۱۱، ص۹۲، به‌ کوشش‌ احمد ابوملحم‌ و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۷ق‌/۱۹۸۷م‌.
اشاره‌ می‌کند که‌ پس‌ از آنکه‌ طغرل‌ با رد پیشنهاد وصلت‌ خود با خاندان‌ عباسی‌ مواجه‌ شد، در نامه‌ای‌ به‌ برسق‌، دستور داد بر خلیفه‌ و اطرافیان‌ او تا رسیدن‌ به‌ مقصود سخت‌گیری‌ کند. عاقبت‌ این‌ سخت‌گیری‌ کارساز افتاد و خواسته طغرل‌ اجابت‌ شد. آنگاه‌ برسق‌ در رأس‌ عده‌ای‌ از اعیان‌ کشوری‌ و لشکری‌، جهاز مفصل‌ عروس‌ را به‌ دربار خلیفه‌ حمل‌ کردند. مدتی‌ بعد در ۴۵۵ق‌، از برسق‌ به‌ عنوان‌ حاجب‌ و همراه‌ سلطان‌ یاد می‌شود.
[۷] یوسف سبط ابن‌ جوزی‌، مرآة الزمان‌، ج۱، ص۹۷، به‌ کوشش‌ علی‌ سویم‌، آنکارا، ۱۹۶۸م‌.
این‌ امر نشان‌ دهنده ارتقاء مقام‌ او در دستگاه‌ سلجوقیان‌ و توجه‌ خاص‌ طغرل‌ در آخرین‌ روزهای‌ حیاتش‌، به‌ وی‌ بوده‌ است‌.
برسق‌ موقعیت‌ برجسته خود را در دربار، پس‌ از جلوس‌ الب‌ ارسلان‌ (۴۵۵ق‌/۱۰۶۳م‌) نیز حفظ کرد. بدون‌ شک‌ این‌ امر با حمایت‌ برسق‌ از ادعای‌ سلطنت‌ الب‌ ارسلان‌ و ابراز وفاداری‌ به‌ او، در جریان‌ نزاع‌ جانشینی‌ پس‌ از مرگ‌ طغرل‌، مربوط بوده‌ است‌.
[۸] یوسف سبط ابن‌ جوزی‌، مرآة الزمان‌، ج۱، ص۹۷، به‌ کوشش‌ علی‌ سویم‌، آنکارا، ۱۹۶۸م‌.
برسق‌ در ۴۵۶ق‌، از سوی‌ الب‌ ارسلان‌ مأمور شد تا برای‌ دریافت‌ خراج‌ عقب‌ افتاده یکی‌ از حکام‌ دست‌ نشانده سلجوقیان‌ اقدام‌ کند
[۹] یوسف سبط ابن‌ جوزی‌، مرآة الزمان‌، ج۱، ص۱۱۹، به‌ کوشش‌ علی‌ سویم‌، آنکارا، ۱۹۶۸م‌.
پس‌ از آن‌، از برسق‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از امرای‌ بزرگ‌ که‌ الب‌ ارسلان‌ را در سفرش‌ به‌ شیراز در ۴۵۷ق‌ همراهی‌ کرد، یاد شده‌ است‌.
[۱۰] یوسف سبط ابن‌ جوزی‌، مرآة الزمان‌، ج۱، ص۱۲۱، به‌ کوشش‌ علی‌ سویم‌، آنکارا، ۱۹۶۸م‌.
آنگاه‌ تا سال‌های‌ طولانی‌ از سرنوشت‌ برسق‌ گزارشی‌ در دست‌ نیست‌. این‌ دوره طولانی‌ که‌ تا ۴۷۱ق‌/۱۰۷۸م‌ ادامه‌ یافت‌، با روزگار اقتدار چشمگیر خواجه‌ نظام‌الملک‌ طوسی‌، وزیر الب‌ ارسلان‌ و ملکشاه‌ سلجوقی‌ همزمان‌ است‌. تسلط خواجه‌ نظام‌الملک‌ بر امور اداری‌ و گاه‌ نظامی‌ سلجوقیان‌، به‌ کاهش‌ اقتدار امرای‌ بزرگ‌ انجامید. از این‌ رو، به‌ احتمال‌ بسیار در این‌ ایام‌، برسق‌ بنا بر اوضاع‌ زمان‌، به‌ اقطاعاتی‌ که‌ در حدود اهواز و شوشتر در اختیار داشت‌، می‌پرداخت‌
[۱۲] Bosworth C E, X The Political and Dynastic History of the Iranian World (A D ۱۰۰۰،۱۲۱۷) n , The Cambridge History of Iran, vol V, ed J A Boyle, Cambridge, ۱۹۶۸، ج۱، ص۱۰۸.



تنها سالها پس‌ از جلوس‌ ملکشاه‌ بر تخت‌ سلطنت‌ (۴۶۵ق‌/۱۰۷۲م‌)، از برسق‌ ذکری‌ به‌ میان‌ می‌آید. ملکشاه‌ در ۴۷۱ق‌/۱۰۷۸م‌ برسق‌ را مأمور دفع‌ فتنه سلیمان‌ و منصور، دو پسر ناآرام‌ و سرکش‌ قتلمش‌ در آسیای‌ صغیر نمود. سلطان‌ سلجوقی‌ فتوحات‌ چشمگیر این‌ دو امیر ترکمن‌ در آناتولی‌ و همچنین‌ همکاری‌ آنها با امپراتوری‌ بیزانس‌ را برای‌ روابط دو دولت‌ زیان‌آور می‌دانست‌. ابن‌ عبری‌۱ تنها راوی‌ ماجرای‌ لشکرکشی‌ برسق‌ به‌ آناتولی‌، شرح‌ مفصلی‌ درباره چگونگی‌ وقوع‌ نبرد میان‌ برسق‌ و منصور بن‌ قتلمش‌
[۱۳] Hebraeus, The Chronography of Gregory Ab C 'l Faraj, tr E A Wallis Budge, London, ۱۹۳۲، ج۱، ص۲۲۷.
(که‌ از وی‌ به‌ نام‌ قتلمش‌ یاد می‌کند که‌ درست‌ نیست‌) ارائه‌ می‌دهد. با وجود پیروزی‌ برسق‌، وی‌ نتوانست‌ بر سلیمان‌ دست‌ یابد.
[۱۴] Bosworth C E, X The Political and Dynastic History of the Iranian World (A D ۱۰۰۰،۱۲۱۷) n , The Cambridge History of Iran, vol V, ed J A Boyle, Cambridge, ۱۹۶۸، ج۱، ص۱۰۸.
حتی‌ بیشتر نواحی‌ غربی‌ و جنوبی‌ آناتولی‌ در دست‌ سلیمان‌ باقی‌ ماند. بعدها بار دیگر برسق‌ برضد وی‌ وارد عمل‌ شد. توسعه‌ طلبی‌های‌ سلیمان‌ در منطقه شرق‌ مدیترانه‌ و فعالیت‌های‌ دیگر امرای‌ سلجوقی‌ و حکام‌ با نفوذ منطقه‌، وضعیت‌ پیچیده سیاسی‌ را در آن‌ حدود پدید آورد. سرانجام‌، پس‌ از توسل‌ اهالی‌ شهر حلب‌ به‌ ملکشاه‌، او با سپاهی‌ که‌ فرماندهی‌ بخشی‌ از جلوداران‌ آن‌ بر عهده برسق‌ بود، برای‌ سر و سامان‌ دادن‌ به‌ امور آشفته آن‌ منطقه‌ در ۴۷۹ق‌/۱۰۸۶م‌ از اصفهان‌ به‌ آن‌ سو حرکت‌ کرد. در این‌ سفر جنگی‌، شهرهای‌ موصل، حران‌، حلب‌ و انطاکیه‌ بار دیگر تحت‌ نظارت‌ مستقیم‌ حکومت‌ سلجوقی‌ قرار گرفت‌.
پس‌ از آن‌، برسق‌ به‌ دستور ملکشاه‌ و در فاصله زمانی‌ میان‌ مرگ‌ سلیمان‌ بن‌ قتلمش‌ تا جلوس‌ فرزندش‌ قلیچ‌ ارسلان‌، به‌ آسیای‌ صغیر لشکر کشید. این‌ لشکرکشی‌ به‌ ویژه‌ برضد ابوالقاسم‌ (که‌ از سوی‌ سلیمان‌ حکومت‌ نیقیه‌ را داشت‌ و با تأسیس‌ نیروی‌ دریایی‌ در سواحل‌ آسیای‌ صغیر قدرتی‌ به‌ هم‌ زده‌ بود) صورت‌ گرفت‌؛ اما برسق‌ از این‌ لشکرکشی‌، نتیجه مشخصی‌ به‌ دست‌ نیاورد
[۱۶] Cahen, C, Pre ، Ottoman Turkey, London, ۱۹۶۸، ج۱، ص۸۰.
کائن‌ اشاره بنداری‌ به‌ مأموریت‌ برسق‌ به‌ آسیای‌ صغیر را که‌ در دوره ملکشاه‌ صورت‌ گرفت‌، مربوط به‌ همین‌ واقعه‌ می‌دان.
[۱۷] EI ۲.
[۱۸] Cahen, C, Pre ، Ottoman Turkey, London, ۱۹۶۸، ج۱، ص۸۰.
به‌روایت‌ بنداری‌، ملکشاه‌، برسق‌ را به‌ روم‌ فرستاد و او چندان‌ به‌ آنها سخت‌ گرفت‌ که‌ رومیان‌ تعهد کردند در هر سال‌ ۳۰۰ هزار دینار خراج‌ به‌ سلطان‌ پرداخت‌ کنند
[۱۹] فتح بنداری‌ اصفهانی‌، زبدةالنصرة، ج۱، ص۷۰، به‌ کوشش‌ هوتسما، لیدن‌، ۱۸۸۹م‌.
اما روایت‌ بنداری‌ فاقد تصریح‌ به‌ زمان‌ واقعه‌ است‌ و روایت‌ تاریخی‌ مکملی‌ نیز در این‌ باره‌ وجود ندارد.


برسق‌ در ۴۸۰ق‌/۱۰۸۷م‌ اداره جشن‌ ازدواج‌ دختر ملکشاه‌ با خلیفه عباسی‌، مقتدی‌ را برعهده‌ گرفت‌.
مرگ‌ ملکشاه‌ (۴۸۵ق‌/۱۰۹۲م‌) جنگ‌های‌ جانشینی‌ را میان‌ مدعیان‌ سلطنت‌ پدید آورد. برسق‌ از دعاوی‌ سیاسی‌ برکیارق‌ پشتیبانی‌ می‌کرد. این‌ موضع‌گیری‌ را می‌توان‌ نشانه نزدیکی‌ تمایلات‌ سیاسی‌ او با موضع‌ سیاسی‌ خواجه‌ نظام‌الملک‌ طوسی‌ به‌ شمار آورد. برسق‌ در جریان‌ مقابله‌ با لشکرکشی‌ تتش‌ (عموی‌ برکیارق‌) از دمشق‌ به‌ سوی‌ بغداد و سپس‌ آذربایجان‌، نقشی‌ چشمگیر در جلب‌ نظر امرای‌ بزرگ‌ سلجوقی‌ که‌ از دوره ملکشاه‌ در رکاب‌ تتش‌ حاضر بودند، ایفا کرد. وفاداری‌ برسق‌ به‌ برکیارق‌، در نبرد او با تتش‌ در شوال‌ ۴۸۷ق‌ که‌ منجر به‌ شکست‌ برکیارق‌ و پراکندگی‌ نیروهای‌ او شد، به‌ اثبات‌ رسید. ابن‌ اثیر روایت‌ می‌کند که‌ بجز برسق‌ و دو تن‌ از امرای‌ بزرگ‌، دیگران‌، برکیارق‌ را ترک‌ کرده‌ بودند.


چندی‌ بعد برکیارق‌، پس‌ از غلبه‌ بر تتش‌ و تسلط بر اوضاع‌ سیاسی‌ مناطق‌ غربی‌ قلمرو سلجوقیان‌، درصدد تثبیت‌ قدرت‌ خود در شرق‌ و به‌ ویژه‌ خراسان‌ برآمد. وی‌ در ۴۸۸ق‌/۱۰۹۵م‌، برسق‌ را (که‌ در آن‌ زمان‌ «امیر سپاه‌ سالار برسق‌ کبیر» خوانده‌ می‌شد
[۲۳] مجمل‌ التواریخ‌ و القصص‌، به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ بهار، ج۱، ص۴۰۹، تهران‌، ۱۳۱۸ش‌.
) مأمور کرد تا سنجر (برادر سلطان‌) را به‌ خراسان‌ برده‌، پس‌ از مطیع‌ کردن‌ امرای‌ ترک‌، او را در آن‌ ولایت‌ فرمانروایی‌ دهد. برسق‌ در هنگام‌ مأموریت‌ خود در خراسان‌، در ۴۹۰ق‌/۱۰۹۷م‌ به‌ دست‌ یکی‌ از باطنیان‌ مضروب‌ شد و به‌ قتل‌ رسید
[۲۴] مجمل‌ التواریخ‌ و القصص‌، به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ بهار، ج۱، ص۴۰۹، تهران‌، ۱۳۱۸ش‌.

قتل‌ برسق‌ را باید با توجه‌ به‌ وضعیت‌ سیاسی‌ آن‌ روزگار، واقعه‌ای‌ بسیار مهم‌ به‌ شمار آورد و انتخاب‌ وی‌ برای‌ مأموریت‌ خراسان‌ را با جریان‌های‌ حاکم‌ در دربار برکیارق‌ مربوط دانست‌. پس‌ از آنکه‌ برکیارق‌ بر رقبای‌ خود برتری‌ یافت‌، نفوذ برسق‌ نیز افزایش‌ بسیار پیدا کرد؛ در نتیجه‌، عوامل‌ قدرتمند دربار با هماهنگی‌ برکیارق‌، به‌ بهانه همراهی‌ با سنجر در سفر به‌ خراسان‌، موفق‌ به‌ کاهش‌ نفوذ او شدند. با اینهمه‌، بازگشت‌ او به‌ دربار برکیارق‌ حتمی‌ به‌ نظر می‌رسید. از این‌ رو، مداخله برخی‌ از عوامل‌ درباری‌ و از جمله‌ مجدالملک‌ مستوفی‌ قمی‌ وزیر برکیارق‌، در ماجرای‌ قتل‌ برسق‌ محتمل‌ است‌. براساس‌ همین‌ تصور بود که‌ فرزندان‌ برسق‌ و دیگر امرای‌ دربار وزیر را متهم‌ به‌ همدستی‌ با باطنیان‌ در قتل‌ برسق‌ کردند، و او را در ۴۹۲ق‌ به‌ قتل‌ رساندند.
[۲۷] ظهیرالدین‌ نیشابوری‌، سلجوق‌نامه‌، ج۱، ص۳۷- ۳۸، تهران‌، ۱۳۳۲ش‌.
[۲۸] محمد راوندی‌، راحة الصدور، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶، به‌ کوشش‌ محمد اقبال‌، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌.



پسران برسق (زنگی، آق بوری، ایلبِکی، و برسق) به‌طور کلی گروهی متحد به نظر می‌آمدند که تا پایان حیات برکیارق به وی وفادار ماندند، اما بیش‌تر در «اقطاعات» خود در ایالت اهواز و در رأس آن‌ها اقطاع شهر شوشتر («تُسْتَر») که شرعاً و عملاً املاک موروثی آنان به شمار می‌آمد، مستقر بودند. برسق برکیارق را در باز ستاندن ری از برادرش محمد یاری داد. احتمالاً به همین علت است که محمد، پس از مرگ برکیارق و رسیدن به سلطنت در ۴۹۸، زنگی را به زندان افکند، اما دیگر افراد خانواده با امتناع از کمک به «منگوبرس ِ» شورشی و تسلیم وی به محمد با وی از در آشتی درآمدند. زنگی، که در غیر این صورت کشته می‌شد، آزاد شد؛ ولی سلطان اقطاع بنی‌برسق را گرفت و در عوض دینور را به آن‌ها واگذار کرد. حتی این مبادله نیز موقتی به نظر می‌آید زیرا بعدها بار دیگر شوشتر را در مالکیت این خانواده می‌یابیم. ضمناً، برسق (پسر برسق) نیز از سوی محمد به حکومت همدان، یکی از شهرهای عمده امپراتوری، منصوب شده است.
[۲۹] ابن قلانسی، ذیل تاریخ دمشق، ج۱، ص۱۷۴، چاپ آمدروز.

پس‌ بنابراین بعد از مرگ‌ برسق‌، فرزندان‌ او که‌ به‌ «بنی‌ برسق‌» معروف‌ شدند، ابتدا به‌ برکیارق‌ پیوستند،
[۳۰] Bosworth C E, X The Political and Dynastic History of the Iranian World (A D ۱۰۰۰،۱۲۱۷) n , The Cambridge History of Iran, vol V, ed J A Boyle, Cambridge, ۱۹۶۸، ج۱، ص۱۰۸.
اما پس‌ از به‌ قدرت‌ رسیدن‌ محمد سلجوقی‌ و در جریان‌ جنگ‌های‌ صلیبی‌ بدو پیوستند؛ چنانکه‌ برسق‌ ابن‌ برسق‌ و عده‌ای‌ دیگر از امیران‌ سلجوقی‌، برای‌ رهایی‌ طرابلس‌ از دست‌ صلیبیان‌، به‌ سوریه‌ لشکر کشیدند، اما موفقیت‌ چندانی‌ به‌ دست‌ نیاوردند.
[۳۱] Bosworth C E, X The Political and Dynastic History of the Iranian World (A D ۱۰۰۰،۱۲۱۷) n , The Cambridge History of Iran, vol V, ed J A Boyle, Cambridge, ۱۹۶۸، ج۱، ص۱۱۶.

در ۴۹۹ق‌، منکوبرس‌ پسر بوری‌ برس‌، بر محمد سلجوقی‌ شورید و کوشید تا فرزندان‌ برسق‌ را با خود هماهنگ‌ سازد؛ (دینور را به‌ آنان‌ واگذاشت‌. ظاهراً سلطان‌ محمد به‌ این‌ وسیله‌، قصد داشت‌ تا از قدرت‌ بنی‌ برسق‌ در نواحی‌ جنوب‌ غربی‌ قلمرو خود بکاهد.،
[۳۲] محمد راوندی‌، راحة الصدور، به‌ کوشش‌ محمد اقبال‌، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌.
)
[۳۴] Bosworth C E, X The Political and Dynastic History of the Iranian World (A D ۱۰۰۰،۱۲۱۷) n , The Cambridge History of Iran, vol V, ed J A Boyle, Cambridge, ۱۹۶۸، ج۱، ص۱۰۸.
[۳۵] Bosworth C E, X The Political and Dynastic History of the Iranian World (A D ۱۰۰۰،۱۲۱۷) n , The Cambridge History of Iran, vol V, ed J A Boyle, Cambridge, ۱۹۶۸، ج۱، ص۱۱۶.



سلطان محمد، همین که بر اریکه قدرت نشست، در صدد جنگ با فرانک‌های شام برآمد. یکی از مهمترین شرکت کنندگان در این لشکرکشی، که در ۵۰۵ روی داد، برسق بن برسق بود. این حمله بر اثر اختلاف سرداران با یکدیگر و حسادت امیران شام نسبت به امیران شرقی به جایی نرسید؛ بعلاوه، برسق تقریباً در تمامی مدت جنگ بیمار بود. ولی در ۵۰۹، فرماندهی لشکرکشی به وی واگذار شد. این بار نیز برسق با مشکلات زیادی روبرو شد زیرا، ایلغازی، سرکرده بزرگ ترکمانان دیار بکر، و طُغْتَکین، امیر دمشق، و لو لو، نایب السلطنه حَلَب، بر ضد وی با فرانک‌ها متّحد شده بودند. برسق حُمص را، که امیر آن از یاران او بود، و حَمص را، که به تصرف درآورده بود، پایگاه قرار داد و کوشید تا سپاه متحدان را تار و مارکند؛ ولی تنها موفق شد از خط حمله عقب نشینی کند، تااینکه بالاخره رُژه، امیر انطاکیه، او را در دانیث، واقعدر شرق نهر عاصی، شکست داد. برسق خود را برای انتقام آماده می‌کرد که خود و برادرش زنگی در ۵۱۰ درگذشتند. با مرگ وی و درگذشت سلطان محمد، که دو سال بعد روی داد، عمر دخالت سیاسی این دودمان بر ضد فرانک‌ها نیز به‌ پایان رسید.


از این پس، درست وقتی از آخرین وارثان برسق، که بار دیگر در خوزستان مستقر شده اند، نام برده می‌شود که اختلاف میان سلجوقیان بالا گرفته است. در این زمان آق بوری و پسران زنگی و ایلبکی در لشکری که سلطان محمود به جنگ عمویش سنجر اعزام کرد شرکت داشتند و برسق بن برسق بن برسق در جنگ‌های پیچیده عراق سفلی شرکت جسته بود. پس از مرگ محمود، دو برادر، طغرل و برسق عضو گروه طغرل بودند که از سنجر حمایت می‌کرد و پس از مرگ سنجر به گروه طرفدار داود پیوستند، که از حمایت خلیفه برخوردار بود؛ با این حال، بموقع با فاتح نهایی یعنی مسعود (۵۲۹ـ۵۳۱) از در سازش درآمدند. معلوم نیست کسی که به روایت ابن ابی طیّ
[۳۶] ابن فرات، تاریخ الدول والملوک، ج ۲، ص ۱۱۵، نسخه خطی وین.
با نام حمزة بن برسق حاکم شوشتر بوده و در ۵۳۳ از دنیا رفته یکی از همین دو برادر بوده است یا نه ؟ به هر حال، این آخرین بار است که نام یکی از اعضای این خانواده به میان می‌آید و بعد از این نامی از بازماندگان آن‌ها در میان امیران دست نشانده خوزستان نمی‌یابیم. ضمناً آق سنقر برسقی در آغاز کار از کارگزاران برسق اول بوده است.


(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، چاپ تورنبرگ، لیدن ۱۸۵۱ـ۱۸۷۶، ج ۱۰، ۱۱، فهرست.
(۲) ابن فرات، تاریخ الدول والملوک، نسخه خطی وین.
(۳) ابن قلانسی، ذیل تاریخ دمشق، چاپ آمدروز.
(۴) فتح بن علی بُنداری، تاریخ سلسله سلجوقی، ترجمه محمدحسین جلیلی، تهران ۱۳۵۶ش.
(۵) محمدبن علی راوندی، کتاب راحة الصدور و آیة السرور در تاریخ آل سلجوق، چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۳۳ ش، فهرست.
(۶) یوسف بن قزاوغلی سبط ابن جوزی، مرآة الزّمان، نسخة خطی کتابخانه ملی فرانسه، بخش کتب عربی، ش ۱۵۰۶.
Cl Cahen، La Syrie du Nord، ۲۵۱-۲۵۳، ۲۷۱-۲۷۴
(۷) دارای منابع مفصل درباره نبردهای سوری).
(۸) علی ابن‌ کثیر، البدایة و النهایة، به‌ کوشش‌ احمد ابوملحم‌ و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۷ق‌/۱۹۸۷م‌.
(۹) حسین‌ امین‌، تاریخ‌ العراق‌ فی‌ العصر السلجوقی‌، بغداد، ۱۳۸۵ق‌/۱۹۶۵م‌.
(۱۰) فتح بنداری‌ اصفهانی‌، زبدةالنصرة، به‌ کوشش‌ هوتسما، لیدن‌، ۱۸۸۹م‌.
(۱۱) خلیل‌ صفدی‌، الوافی‌ بالوفیات‌، به‌ کوشش‌ ژاکلین‌ سوبله‌ و علی‌ عماره‌، ویسبادن‌، ۱۴۰۲ق‌/ ۱۹۸۲م‌.
(۱۲) ظهیرالدین‌ نیشابوری‌، سلجوق‌نامه‌، تهران‌، ۱۳۳۲ش‌.
(۱۳) مجمل‌ التواریخ‌ و القصص‌، به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ بهار، تهران‌، ۱۳۱۸ش‌.
(۱۴) Hebraeus, The Chronography of Gregory Ab C 'l Faraj, tr E A Wallis Budge, London, ۱۹۳۲.
(۱۵) Bosworth C E, X The Political and Dynastic History of the Iranian World (A D ۱۰۰۰-۱۲۱۷) n , The Cambridge History of Iran, vol V, ed J A Boyle, Cambridge, ۱۹۶۸.
(۱۶) Cahen, C, Pre - Ottoman Turkey, London, ۱۹۶۸.
(۱۷) Anna Comnena، Alexiad، Bonn ed.
(۱۸) Grousset، Histoire des Croisades، I، ۴۶۳ff، ۴۹۵ff.
(۱۹) Ibn`Ibr، Chronography، tr Budge.
(۲۰) EI ۲.


۱. EI ۲.
۲. Hebraeus, The Chronography of Gregory Ab C 'l Faraj, tr E A Wallis Budge, London, ۱۹۳۲، ج۱، ص۱۳۳۶.
۳. علی ابن‌ اثیر، الکامل فی التاریخ‌، ج۱۰، ص۸ -۹.    
۴. حسین‌ امین‌، تاریخ‌ العراق‌ فی‌ العصر السلجوقی‌، ج۱، ص۲۰۱، بغداد، ۱۳۸۵ق‌/۱۹۶۵م‌.
۵. علی ابن‌ اثیر، الکامل فی التاریخ‌، ج۱۰، ص۷- ۸.    
۶. علی ابن‌ کثیر، البدایة و النهایة، ج۱۱، ص۹۲، به‌ کوشش‌ احمد ابوملحم‌ و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۷ق‌/۱۹۸۷م‌.
۷. یوسف سبط ابن‌ جوزی‌، مرآة الزمان‌، ج۱، ص۹۷، به‌ کوشش‌ علی‌ سویم‌، آنکارا، ۱۹۶۸م‌.
۸. یوسف سبط ابن‌ جوزی‌، مرآة الزمان‌، ج۱، ص۹۷، به‌ کوشش‌ علی‌ سویم‌، آنکارا، ۱۹۶۸م‌.
۹. یوسف سبط ابن‌ جوزی‌، مرآة الزمان‌، ج۱، ص۱۱۹، به‌ کوشش‌ علی‌ سویم‌، آنکارا، ۱۹۶۸م‌.
۱۰. یوسف سبط ابن‌ جوزی‌، مرآة الزمان‌، ج۱، ص۱۲۱، به‌ کوشش‌ علی‌ سویم‌، آنکارا، ۱۹۶۸م‌.
۱۱. علی ابن‌ اثیر، الکامل فی التاریخ‌، ج۱۰، ص۳۹۸-۳۹۹.    
۱۲. Bosworth C E, X The Political and Dynastic History of the Iranian World (A D ۱۰۰۰،۱۲۱۷) n , The Cambridge History of Iran, vol V, ed J A Boyle, Cambridge, ۱۹۶۸، ج۱، ص۱۰۸.
۱۳. Hebraeus, The Chronography of Gregory Ab C 'l Faraj, tr E A Wallis Budge, London, ۱۹۳۲، ج۱، ص۲۲۷.
۱۴. Bosworth C E, X The Political and Dynastic History of the Iranian World (A D ۱۰۰۰،۱۲۱۷) n , The Cambridge History of Iran, vol V, ed J A Boyle, Cambridge, ۱۹۶۸، ج۱، ص۱۰۸.
۱۵. علی ابن‌ اثیر، الکامل فی التاریخ‌، ج۱۰، ص۱۴۸-۱۴۹.    
۱۶. Cahen, C, Pre ، Ottoman Turkey, London, ۱۹۶۸، ج۱، ص۸۰.
۱۷. EI ۲.
۱۸. Cahen, C, Pre ، Ottoman Turkey, London, ۱۹۶۸، ج۱، ص۸۰.
۱۹. فتح بنداری‌ اصفهانی‌، زبدةالنصرة، ج۱، ص۷۰، به‌ کوشش‌ هوتسما، لیدن‌، ۱۸۸۹م‌.
۲۰. علی ابن‌ اثیر، الکامل فی التاریخ‌، ج۱۰، ص۱۶۰.    
۲۱. علی ابن‌ اثیر، الکامل فی التاریخ‌، ج۱۰، ص۲۲۲.    
۲۲. علی ابن‌ اثیر، الکامل فی التاریخ‌، ج۱۰، ص۲۳۴.    
۲۳. مجمل‌ التواریخ‌ و القصص‌، به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ بهار، ج۱، ص۴۰۹، تهران‌، ۱۳۱۸ش‌.
۲۴. مجمل‌ التواریخ‌ و القصص‌، به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ بهار، ج۱، ص۴۰۹، تهران‌، ۱۳۱۸ش‌.
۲۵. علی ابن‌ اثیر، الکامل فی التاریخ‌، ج۱۰، ص۲۷۱.    
۲۶. خلیل‌ صفدی‌، الوافی‌ بالوفیات‌، ج۹، ص۱۸۲، به‌ کوشش‌ ژاکلین‌ سوبله‌ و علی‌ عماره‌، ویسبادن‌، ۱۴۰۲ق‌/ ۱۹۸۲م‌.    
۲۷. ظهیرالدین‌ نیشابوری‌، سلجوق‌نامه‌، ج۱، ص۳۷- ۳۸، تهران‌، ۱۳۳۲ش‌.
۲۸. محمد راوندی‌، راحة الصدور، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶، به‌ کوشش‌ محمد اقبال‌، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌.
۲۹. ابن قلانسی، ذیل تاریخ دمشق، ج۱، ص۱۷۴، چاپ آمدروز.
۳۰. Bosworth C E, X The Political and Dynastic History of the Iranian World (A D ۱۰۰۰،۱۲۱۷) n , The Cambridge History of Iran, vol V, ed J A Boyle, Cambridge, ۱۹۶۸، ج۱، ص۱۰۸.
۳۱. Bosworth C E, X The Political and Dynastic History of the Iranian World (A D ۱۰۰۰،۱۲۱۷) n , The Cambridge History of Iran, vol V, ed J A Boyle, Cambridge, ۱۹۶۸، ج۱، ص۱۱۶.
۳۲. محمد راوندی‌، راحة الصدور، به‌ کوشش‌ محمد اقبال‌، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌.
۳۳. علی ابن‌ اثیر، الکامل فی التاریخ‌، ج۱۰، ص۳۹۸-۳۹۹.    
۳۴. Bosworth C E, X The Political and Dynastic History of the Iranian World (A D ۱۰۰۰،۱۲۱۷) n , The Cambridge History of Iran, vol V, ed J A Boyle, Cambridge, ۱۹۶۸، ج۱، ص۱۰۸.
۳۵. Bosworth C E, X The Political and Dynastic History of the Iranian World (A D ۱۰۰۰،۱۲۱۷) n , The Cambridge History of Iran, vol V, ed J A Boyle, Cambridge, ۱۹۶۸، ج۱، ص۱۱۶.
۳۶. ابن فرات، تاریخ الدول والملوک، ج ۲، ص ۱۱۵، نسخه خطی وین.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «برسق»، شماره۴۷۴۷.    
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص۹۶۰، برگرفته از مقاله «بُرسُق».    







جعبه ابزار