بخت در ادبیات فارسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بخت در ادبیات فارسی غالباً به معنی سرنوشت و نصیبِ از پیش تعیین شده است و بر تأثیر نیروهای برتر در سرنوشت
انسان دلالت میکند.
اگر چه فعل باختن (در برابر بُردن) با این کلمه هم ریشه است اما بخت، بیشتر به معنی مثبتِ «خوشبختی» به کار میرود.
برخی از شعرا بخت را قابل تغییر و مغلوبِ
توکّل به
حق میدانند،
اما بیشتر شعرا و نویسندگان، بنا به حدیث نبوی «السَّعیدُ مَنْ سَعِد فی بَطْنِ اُمِّهِ وَالشَّقیُّ مَنْ شَقِیَ فی بَطْنِ اُمِّهِ»،
به جبری و محتوم بودنِ بخت و تقدیر اشاره دارند و اراده و کوشش آدمی را در برابر قدرتِ سرنوشت چنان بی اثر میدانند که دشمنی با مقبلان را بیهوده قلمداد میکنند.
اگرچه تأثیر جبرگراییِ مسلکِ کلامی
اشعری در این مورد غیر قابل انکار است، به نظر برخی از محققّان، این اعتقاد متأثر از آیین زُروانیِ مذهبِ
زردشتی است،
زیرا مزدیسنان پنج بهره از بیست و پنج بهرِ اعمالِ آدمی را در گرو بخت میدانند و به نظر آنان زروان تقدیرکننده خوب و بد است و ستارگان عواملِ اویاند.
کاربرد اصطلاحات
نجومی چون اُسطرلاب، تثلیث، تربیع، تسدیس، رصد بستن، قِران و مقارنه، طالع دیدن، و نیز رواج اصطلاحاتی نظیر سعد و نحس و دلالت آن بر سرنوشت بشر میتواند ناشی از این تأثیر باشد
چنانکه سعد و مبارک شمردن سیّاراتِ زهره و مشتری، و نحس بودن بهرام و کیوان، نشانهای از همین تأثیر است.
در بندهش نیز دو سیّاره زحل و بهرام، شوم و بزه کار فرض شدهاند.
گفتنی است که لفظ صاحبقران بر مولودی دلالت میکند که در وقت ولادت او قرانِ عُظمی ' میان زحل و مشتری روی دهد و چنین مولودی پادشاهیِ دیر مدت دارد.
کثرت مضامین رایجی چون شکایت از روزگار، زمانه و فلک در آثار شعرای پارسیگوی، گذشته از تأثیرات آیین زروانی و عقاید کلامی اشعری، ناشی از اساطیر کهن نیز هست، چنانکه به عقیده برخی محقّقان، از زمانِ اختراع چرخ در هزاره سوم یا چهارم پیش از میلاد، گردشِ فلک و سپری شدن زمان، واژگونیِ بخت را به ذهن انسان خطور میداده و در روم باستان Fortuna، الهه خطاناپذیر بخت، با چرخِش دورانی خود، تمثیل بخت آزمایی را تصویر میکرده است.
در ادب فارسی نیز تعبیرات بخت آزمای و بخت آزمایی به کار رفته است.
همچنین در منطق الطّیر پرواز مرغان به سویِ خورشیدِ وجودِ حقّ و هلاکت و ناکامی دستهای از پرندگان در طیّ طریق
تمثیلی است از این نوع بخت آزمایی که به شکست گروهی و جاودانگی گروهی دیگر میانجامد.
اعتقاد به تأثیر افلاک و نیروی بخت در ادب فارسی به طریقِ کاوش در احوال ستارگان، طالع بینی و یافتن راز سپهر متجلّی شده است، چنانکه شاهان و قدرتمندان هنگام تولّد نوزاد،
تقسیم سلطنت میان فرزندان،
انتخاب روز و زمانِ مناسب برای جنگ،
ساختن بنا و کاخ،
دانستنِ زمان و عاقبتِ
ازدواجِ خود و فرزندانشان
و هنگامی که بلا یا جنگی عارض میشد، از منجّمین و طالع بینان میخواستند تا پیشگویی کنند.
در بیشتر مواقع، این پیشگوییها چنان دقیق بود که ماه و روز واقعه بیان میشد، و آن حادثه به وقوع میپیوست.
اما گاهی نیز چنین نبود؛ مانند پیشگویی انوری و منجّمانِ خراسان درباره قران کوکب در بیست و نهم جمادی الا´خره سال ۵۸۲ در برج میزان و وقوع
طوفان شدیدی که همه جا را زیر و زبر میکرد.
اما آن روز طوفانی نشد و بطلان حکم منجّمان، موجب طعن و طنز چند تن از شاعران در حق انوری گردید.
آمدنی،
اختر،
اقبال،
بودنی،
بُوِش،
تقدیر،
جَد،
حَظّ،
دولت،
ستاره،
سرنبشت،
سرنوشت،
سعادت،
طالع و طوالع،
قسمت،
قضا،
نصیب و نصیبه،
نبشته و نوشته
به معنی بخت و تقدیر آمدهاند.
همچنین اقبال و ادبار، بختیاری و نیکبختی و بدبختی و شوربختی، دولتی و دولتمند و بی دولت، دولتمندی و جوانْ دولتی و بی دولتی، نیک اختر و بداختر و نیک اختری و بداختری، نیک
فال ناظر به این معنی هستند.
فال گرفتن،
فال زدن،
فالِ نیک و قرعه فتادن نیز به معنی پیشگویی و اخترگویی است.
شعرا دیدار یار و دیدن روی خوب کسی را به
فال نیک میگیرند و موجب خوشبختی میدانند.
در میان عامّه تفأّل از کتابهای دینی، دیوان شاعران، بویژه عرفا باوری دیرینه است تا با آن از واقعه و عملی که در آینده اتّفاق خواهد افتاد مطّلع شوند.
ازینرو
دیوان حافظ در زمان حیات او و پس از مرگش بیش از کتابهای دیگر برای تفأل استفاده شده و اصطلاح «
فال حافظ» رواج یافته است.
همچنین دولتخانه و دولت سرا علاوه بر کاخ شاهان تعبیری احترام آمیز از خانه کسی است
و مقارنه دولت و دین در ادب فارسی
تبیینِ سعادت در امور دینی و دنیایی است.
و نیز بختِ فرعون، دولتِ اُموی، اقبال اسکندری، دولت جم، فرّ جمشید
که به صورت مضاف و منسوب به کار رفتهاند تمثیل بدبختی و خوشبختی هستند.
تعبیراتِ بخت آور، بختور، بختمند، بختیار، بخت برگشته، بدبخت، بیداربخت، پیروزبخت، جوان بخت، شوربخت، شوریده بخت، فرخنده بخت، فیروز بخت، کور بخت، نگون طالع، نیک بخت، همایون بخت و دولتیار
نیز به معنی خوشبخت و بدبخت به کار رفتهاند و صفاتِ بخت چنین بیان شدهاند: بختِ بد، بختِ بلند، بختِ برگشته، بختِ بیدار، بختِ بی سامان، بختِ پریشان، بختِ پیروز، بختِ تاریک، بختِ جوان، بختِ خفته، بختِ خواب آلود، بختِ خواب زده، بختِ دندان خا، بختِ رمیده، بختِ روشن، بختِ سرسبز، بختِ سرکش، بختِ سعید، بخت شبرنگ، بخت شور، بخت فرخنده
فال، بخت فیروز، بخت کارساز، بخت گران خواب، بخت گزافه کار، بخت گمراه، بختِ نگون، بخت نیک، بخت نیک
انجام، بخت نیکخواه، بخت واژگون، بخت همایون، دولت بیدار، طالع بدلگام، طالع میمون.
همچنین ترکیبات اضافی آیینه بخت، عروس بخت، تخت بخت، شاهد بخت، کوکب بخت
و صفات مرکب بخت آویز، بخت گشا
اصطلاحات و عبارات فعلی ارشاد بخت، افتان و خیزان بودن بخت، برگشتنِ بخت، به آزادی بودن بخت، به خواب رفتن بخت، بیدار شدن بخت، پشت کردنِ بخت، تند شدنِ بخت، جفا کردنِ بخت، جوان شدنِ بخت، خفتن بخت، زنده بودن بخت، سرگشته شدن بخت، شبیخون آوردن به بخت، عنان پیچیدن بخت، عنایتِ بخت، فروشدن بخت، کوریِ بخت، مددکردنِ بخت و طالع، مردن بخت، موافقت بخت، نامساعد بودن بخت، نیکخواهی بخت، وارون شدن بخت، همراهیِ بخت، یاری کردن بخت، یاری نکردن بخت.
در باورهای عامیانه و ادب فارسی هُما و باز و سایه آنها مظهر فرّ و شکوه، سعادت و نیکبختی و سلطنت است.
زاغ و زغن و جغد نیز مظهر شومی و ادبار تلقّی شدهاند.
ازینرو میتوان گفت که به جهتِ ملازمه سایه، فرّ و همای که مظهر دولت است، اصطلاح فّرِ دولت و سایه بخت و دولت در ادب فارسی به کار رفته است.
گویندگان زبان فارسی در تحلیل بخت مضامین جالبی پرداختهاند، چنانکه
ناصرخسرو بخت را آبی فرض کرده که گاه خوش و گاه شور است و نیز آن را مردی دورو میدانسته که مردم بدو آویختهاند.
همچنین
نظامی ، دولت باقی را به کم آزاری منتسب میداند و میگوید که
انجام دادنِ خلافِ عادات، انسان را به سعادت میرساند.
بخت در تداول عامّه، گاهی به معنی
زوج یا
زوجه به کار میرود.
(۱) بندهش، (گردآوری) فرنبغ دادگی، ترجمه مهرداد بهار، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۲) شمس الدین محمد حافظ، دیوان حافظ، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۳) بدیل بن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۴) محمد بن موسی دمیری، حیاة الحیوان الکبری، چاپ افست قم ۱۳۶۴ ش.
(۵) مونیک دوبوکور، رمزهای زنده جان، ترجمه جلال ستاری، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۶) علی اکبر دهخدا، لغت نامه، زیرنظر محمدمعین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۶۱ ش.
(۷) حمیرا زمرّدی، «باز در چشم انداز»، رشد آموزش ادب فارسی، سال ۹ (بهار ۱۳۷۴).
(۸) آر سی زنر، زروان، یا، معمای زرتشتی گری، ترجمه تیمور قادری، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۹) مصلح بن عبدالله سعدی، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ ش.
(۱۰) مجدود بن آدم مجدود بن آدم سنایی، حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۱۱) عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، قاهره ۱۳۷۳/۱۹۵۴.
(۱۲) ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج ۲، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۳) محمد بن ابراهیم عطار، منطق الطیر: مقامات الطیور، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۱۴) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی: متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
(۱۵) کلیله و دمنه، ترجمه کلیله و دمنه، انشای ابوالمعالی نصرالله منشی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۴۳ش.
(۱۶) احمد بن قوص منوچهری، دیوان منوچهری دامغانی، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۱۷) ناصرخسرو، دیوان ناصر خسرو، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۱۸) الیاس بن یوسف نظامی، سبعه حکیم نظامی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۹) آرنت یان ونسینک، المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی، ج ۱، لیدن ۱۹۳۶؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بخت»، شماره۶۴۰.