• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عدل (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





عَدْل (به فتح عین و سکون دال) از واژگان قرآن کریم به معنای برابری است، همچنین عدل و عدول به معنی میل کردن و ظلم آمده است. برخی گفته‌اند فرق بین عِدل (به کسر اول) و عَدل (به فتح اول) آن است که اولی مثل شی‌ء است از جنس آن، و دومی بدل آن است هر چند از غیر جنس باشد، ولی برخی دیگر گفته‌اند اولی در محسوس به حاسّه است مثل موزون و مکیل و معدود اما دومی در محسوس به بصیرت است.



عَدْل به معنای برابری است و آنچه گفته‌اند از قبیل: مثل، فدیه، ضدّ جور، همه از مصادیق معنی اول‌اند در اقرب الموارد آمده: «عَدَلَ‌ فُلَاناً: وَازَنَهُ- عَدَلَ‌ القَاضِی‌ عَدْلًا: اَنْصَفَ» عدل مصدر و اسم هر دو آمده است. ایضا عدل و عدول به معنی میل کردن و ظلم آمده است.
در تفسیر صافی ذیل آیه‌ (وَ وَضَعَ الْمِیزانَ) (...و ميزان و قانون نهاد.) و در مفردات از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده: «بِالْعَدْلِ قَامَتْ السَّمَوَاتُ وَ الْاَرْضُ.» یعنی «با موازنه و برابری اجزاء عالم، آسمان‌ها و زمین ایستاده‌اند.»
در مجمع البیان فرموده: فرق بین عِدل (به کسر اول) و عَدل (به فتح اول) آن است که اولی مثل شی‌ء است از جنس آن و دومی بدل آن است هر چند از غیر جنس باشد، چنانکه فرموده‌ (اَوْ عَدْلُ‌ ذلِکَ صِیاماً) (...يا معادل آن، روزه بگيرد...) راغب اصفهانی گوید: اولی در محسوس به حاسّه است مثل موزون و مکیل و معدود. دومی در محسوس به بصیرت است.


(فَاِنْ خِفْتُمْ اَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً) «اگر بیم آن داشتید که میان زنان به عدالت رفتار نکنید، فقط یکی را تزویج کنید.»
(وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا اَنْ‌ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ) (شما هرگز نمى‌توانيد از نظر محبّت قلبى در ميان زنان خود، عدالت برقرار كنيد، هر چند كوشش نماييد...) از ائمه (علیهم‌السّلام) نقل شده: که مراد از آن عدالت در محبت و علاقه قلبی است یعنی آن از اختیار شخص خارج است، راغب اصفهانی نیز چنین گفته است.
(وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ‌) (و از روزى بترسيد كه كسى مجازات ديگرى را نمى‌پذيرد و شفاعتى از كسى پذيرفته نمى‌شود؛ و غرامتى از او قبول نخواهد شد...) مراد از عدل فدیه است، یعنی برابر گناه چیزی از شخص گرفته نمی‌شود، بلکه عذاب فقط بر وجود آدمی است، مثل‌ (وَ اِنْ‌ تَعْدِلْ‌ کُلَ‌ عَدْلٍ‌ لا یُؤْخَذْ مِنْها) (...چنين كسانى هرگونه عوضى بپردازند، از آنها پذيرفته نخواهد شد...)
(ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ‌ یَعْدِلُونَ‌) (امّا کافران براى پروردگار خود، همتا و شبيه قرار مى‌دهند.) شاید مراد از یَعْدِلُونَ‌ عدول باشد، یعنی آنانکه به خدایشان کفر ورزیده‌اند، از حق عدول می‌کنند، و شاید «بِرَبِّهِمْ» مفعول‌ یَعْدِلُونَ‌ باشد، یعنی به خدایشان مثل و نظیر قائل می‌شوند. ایضا (فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوی‌ اَنْ‌ تَعْدِلُوا) (...از هوا و هوس پيروى نكنيد؛ كه منحرف خواهيد شد...) ممکن است از عدول یا از عدل باشد یعنی تابع هوای نفس نشوید تا از حق عدول و میل کنید، یا تابع هوای نفس نشوید تا عدالت کنید. در مجمع البیان از فرّاء نقل کرده: این مثل آن است که گویند: «لا تتّبع هواک لترضی ربّک».
(وَ مِمَّنْ خَلَقْنا اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ‌ یَعْدِلُونَ‌) (و از آنها كه آفريديم، گروهى به سوى حق هدايت مى‌كنند، و با آن اجراى عدالت مى‌نمايند.) این آیه نظیر آیه ۱۵۹ همین سوره است که گوید: (وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی‌ اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ‌ یَعْدِلُونَ‌.) (و از قوم موسی، گروهى هستند كه به سوى حق هدايت مى‌كنند؛ و با آن، عدالت را اجرا مى‌كنند.) «با» در هر دو آیه در «بِالْحَقِّ» و «بِهِ» برای آلت است، یعنی مردم را به وسیله حق هدایت می‌کنند و به وسیله حق میان مردم عدالت می‌کنند «یهدون النّاس بالحقّ و بالحقّ یعدلون بینهم» و شاید به معنی ملابست باشد، یعنی در حالی‌که بر حق‌اند هدایت و عدالت می‌کنند.
مراد از آیه دوم قوم موسی و از آیه اول با ملاحظه ما قبل و ما بعد آن مردم اسلام است، ولی همه قوم موسی و مردم اسلام این چنین نیستند، بلکه از هر یک امّتی است. به نظر می‌آید مراد از آن در قوم موسی پیامبران و اوصیاء بعد از موسی است. و در اسلام هم به ائمّه طاهرین (علیهم‌السّلام) تطبیق می‌شود.
در تفسیر عیاشی از حمران از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل شده که درباره آیه فرمودند: «هُمُ الْاَئِمَّةُ.» و محمد بن عجلان از آن حضرت نقل نموده که فرمود: «نَحْنُ هُمْ.»
در مجمع البیان فرموده از ابی جعفر و ابی عبداللّه (علیهما‌السّلام) نقل شده که فرموده‌اند: «نَحْنُ هُمْ.»
در تفسیر المیزان از اصول کافی از [[|عبداللّه بن سنان]] از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده که فرمود: «هُمُ الْاَئِمَّةُ.»
ایضا در تفسیر عیاشی از ابن صهبان بکری نقل شده که از امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام‌) شنیدم می‌فرمود: «وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَتُفَرَّقَنَّ هَذِهِ الْاُمَّةُ عَلَی ثَلَاثٍ وَ سَبْعِینَ فِرْقَةً کُلُّهَا فِی النَّارِ اِلَّا فِرْقَةً «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ‌ یَعْدِلُونَ‌» فَهَذِهِ الَّتِی تَنْجُو مِنْ هَذِهِ الْاُمَّةِ.»
در مجمع البیان نیز آن‌را از عیاشی نقل کرده است. و آن در تفسیر المیزان از البرهان از زادان از علی (علیه‌السّلام) به لفظ «یَفْتَرِقُ هَذِهِ الْاُمَّةُ...» نقل شده است و در آخر آن هست: «اَنَا وَ شِیعَتِی.»
ایضا عیاشی از یعقوب بن زید نقل می‌کند که‌ «قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ‌ وَ مِمَّنْ خَلَقْنا اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ‌ یَعْدِلُونَ‌ قَالَ یُعْنَی: اُمَّةُ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ.»
روایت اخیر با ظاهر آیه سازگار نیست و تطبیق‌ «یَفْتَرِقُ هَذِهِ الْاُمَّةُ...» نیز به آن جای گفتگو است. در اسناد روایاتی که افتراق به سبعین گفته شده باید دقت کرد، اثبات حصر در نهایت اشکال است. وآنگهی ظهور آیه اعم از ائمه (علیهم‌السّلام) است، شاید غرض از روایات بیان مصداق حقیقی و اولی آیه است مؤید آن حدیثی است که در المیزان از درّ المنثور نقل شده که حضرت فرموده‌اند: «اِنَّ مِنْ اُمَّتِی قَوْماً عَلَی الْحَقِّ حَتَّی یَنْزِلَ عِیسَی بْنُ مَرْیَمَ مَتَی مَا نَزَلَ.»
درباره‌ «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی‌ اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ‌ یَعْدِلُونَ‌» در مجمع البیان از ابن عباس، سدّی، ربیع و ضحاک نقل شده: آن امّت قومی هستند در ما بعد مملکت چین، میان آنها و چین صحرائی هست پر از ریگ روان، آنها شریعت را تغییر و تبدیل نکرده‌اند و آن از ابی جعفر (علیه‌السّلام) منقول است.
گفته‌اند: هیچ یک از آنها مال بخصوصی ندارد و همه مشترکند، شب‌ها باران می‌بارد، روزها آفتابی است زراعت می‌کنند، کسی از آنها به ما و از ما به آنها نمی‌رسد... ابن جریح گفته: شنیده‌ام چون بنی اسرائیل پیامبران خود را کشته و کافر گشتند، طائفه‌ای از آنها از این کار بیزاری کرده و اعتذار نمودند و از خدا خواستند که میان آنها و کفّار جدائی افکند، خداوند یک راه زیر زمینی برای آنها گشود، یک سال و نیم در آن راه رفتند تا از ماوراء چین بیرون آمدند، آنها در آنجا هستند و طالب حق‌اند. به قبله اسلام رو می‌کنند، به قولی جبرئیل شب معراج نزد آنها رفت، ده سوره از قرآن که در مکّه نازل شده بود بر آنها خواند. ایمان آوردند و تصدیق کردند، جبرئیل دستور داد که در همانجا بمانند و شنبه را تعطیل نکنند و نماز بخوانند و زکات بدهند و آن روز فقط نماز و زکات واجب شده بود آنها نیز چنین کردند.
در تفسیر المیزان بعد از نقل قسمتی از این مطلب گفته: روایت ضعیف و غیر مسلّم است و از این امّت یهودی هدایت یافته تا به امروز خبری نرسیده، و اگر بوده باشند‌ هادی و مهتدی نمی‌شوند که شریعت موسی با شریعت عیسی و هر دو با شریعت اسلام نسخ شده است، لذا بعضی از حاکیان این قصه خرافیّه اضافه کرده که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در شب معراج به آنها وارد شد و به اسلام دعوت کرد و نماز را تعلیم نمود آنها نیز ایمان آوردند، پس از نقل بعضی از آنچه نقل شد به اضافه نقل نسبت‌های دیگر فرموده: همه اینها ساخته است. نگارنده گوید: آری ساخته است.
(اِنَّ اللَّهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ‌ وَ الْاِحْسانِ وَ اِیتاءِ ذِی الْقُرْبی‌) (خداوند به عدل و احسان فرمان مى‌دهد و همچنين به بخشش به نزديكان...) ظاهرا مراد از عدل، عدل اجتماعی است و آن این است که با هر یک از افراد اجتماع به استحقاق آن فرد رفتار شود، یکی را جای دیگری نگیریم و عملی را جای عمل دیگر نگذاریم.
احسان نیز ظاهرا احسان اجتماعی و نکوئی در حق دیگران است مثل ایصال خیر به مردم و انجام کارهای نیک برای رفاه مردم و احسان زیاد در مقابل احسان متعارف و انتقام کم از جنایت بزرگ نیز از اقسام احسان است.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۳۰۱-۳۰۴.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۵۵۱.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۵، ص۴۲۰.    
۴. شرتونی، سعید، اقرب الوارد، ج۳، ص۴۹۳.    
۵. رحمن/سوره۵۵، آیه۷.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۱.    
۷. فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج۵، ص۱۰۷.    
۸. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۵۵۱.    
۹. مائده/سوره۵، آیه۹۵.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲۳.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۲۲.    
۱۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۵۵۱.    
۱۳. نساء/سوره۴، آیه۳.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۱۶۸.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۲۶۸.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۱.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۱۹.    
۱۸. نساء/سوره۴، آیه۱۲۹.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۹۹.    
۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۰۶.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۱۷۲.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۸۵.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۸۱.    
۲۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۵۵۲.    
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۴۸.    
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۷.    
۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۳۰۴.    
۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۳، ص۴۷۷.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۲۴.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۶۲.    
۳۱. انعام/سوره۶، آیه۷۰.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۳۶.    
۳۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۴۳.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۱۵۹.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۹۲.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۱۴۱.    
۳۷. انعام/سوره۶، آیه۱.    
۳۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲۸.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۷.    
۴۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۶.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۲۳.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۸.    
۴۳. نساء/سوره۴، آیه۱۳۵.    
۴۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰۰.    
۴۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۰۹.    
۴۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۱۷۸.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۹۰.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۹۲.    
۴۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۱.    
۵۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷۴.    
۵۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۴۵.    
۵۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۴۵۱.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۷۳.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۸۴.    
۵۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۹.    
۵۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷۰.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۵۲.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۸۵.    
۵۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۸۴.    
۶۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۳۷۰.    
۶۱. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۴۲.    
۶۲. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۴۲.    
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۷۳.    
۶۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۶۷.    
۶۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۴۷۸.    
۶۶. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۴۳.    
۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۷۳.    
۶۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۶۸.    
۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۴۷۹.    
۷۰. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۴۳.    
۷۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۶۸.    
۷۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۴۷۸.    
۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۵۲.    
۷۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۵۲.    
۷۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۹۱.    
۷۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۳۷۹.    
۷۷. نحل/سوره۱۶، آیه۹۰.    
۷۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷۷.    
۷۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۳۳۰.    
۸۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۴۷۷.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۸۶.    
۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۳۴.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «عدل»، ج۴، ص۳۰۱-۳۰۴.    






جعبه ابزار