اِقْرَأ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اقْرَأْ: (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ) فعل امر از
مصدر «قِراءَة» و بنا به گفته
راغب در
مفردات به معنی ضمیمه کردن حروف و کلمات به یکدیگر است
و لذا به حرف واحد قرائت نمیگویند.
و نیز گفته شده
«قرائت» به معنی
«خواندن» و نظر انداختن و جمع کردن چیزی به چیزی، مثلا جمع کردن حروف و ادا کردن آنهاست،
و
ابن فارس گفته:
قرآن هم به این جهت نامیده شده که
احکام و قصص و غیر آن، در آن جمع شده است.
به موردی از کاربرد
اقْرَأْ در
قرآن، اشاره میشود:
(اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ) (بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفريد.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
راغب در مفردات مىگويد: كلمه قرائت به معناى ضميمه كردن حروف و كلمات به يكديگر در زبان است، و اين كلمه را به هر ضميمه كردنى نمىگويند... وقتى گفته مىشود قرات الكتاب معنايش اين است كه از ضميمه كردن چند حرف از آن، كلمه در آوردم و از ضميمه كردن كلمات آن با يكديگر جملههايى در آورده، مطالبى استفاده كردم، هر چند كه آن حروف و اين كلمات را به زبان هم نياورده باشى پس قرائت، هم شامل مطالعه مىشود، و هم شامل آنجايى كه جمع حروف و كلمات را تلفظ بكنى، و هم آنجايى كه اين عمل را با شنيدن انجام دهى، كه اطلاق قرائت بر معناى اخير
تلاوت هم ناميده مىشود.
و ظاهر اينكه به طور مطلق فرمود: اقرا ، اين است كه منظور از آن معناى اول است، و مراد، امر به تلقى آياتى از
قرآن است كه فرشته وحى از ناحيه خدا به آن جناب
وحی مىكند، پس جمله مورد بحث امر به قرائت كتاب است، كه خود اين امر هم از آيات آن است، و اين نظير گفتار هر نويسندهاى است كه در آغاز نامهاى كه به ديگرى مىنويسد سفارش مىكند كه اين نامه مرا بخوان و به آن عمل كن، پس اينكه مىگويد: اين و يا مىگويد آن خودش نيز جزو نامه است.
در
آیه مورد بحث که نخستین آیه
سوره علق است،
خداوند،
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را مخاطب ساخته، میفرماید: «بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید»
(اِقْرَاْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ) بعضی گفتهاند،
مفعول در جمله بالا محذوف است و در اصل چنین بوده:
(اِقرا الْقُرآن بِاسْمِ رَبِّک) «
قرآن را با نام پروردگارت بخوان» و به همینجهت بعضی این آیه را دلیل برآن گرفتهاند که
بسم اللّه جزء سورههای
قرآن است.
بعضی «باء» را زایده دانسته و گفتهاند: منظور این است که نام پروردگارت را بخوان، ولی این
تفسیر بعید به نظر میرسد، چرا که مناسب این است گفته شود نام پروردگارت را به یاد آور.
به اعتقاد اکثر
مفسران سوره علق، نخستین سورهای است که بر پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شده است، بلکه به گفته بعضی پنج آیه اوّل این سوره به اتفاق همه مفسران در آغاز وحی بر رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شده است.
در
روایات آمده است که پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به کوه «
حرا» رفته بود،
جبرئیل آمد و گفت: ای محمّد بخوان. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: من قرائتکننده نیستم. جبرئیل او را در آغوش گرفت و فشرد و بار دیگر گفت: بخوان. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همان جواب را تکرار کرد. بار دوم نیز جبرئیل این کار را کرد و همان جواب را شنید، و در سومینبار گفت:
(اِقْرَاْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ...) (تا آخرت آیات پنجگانه). این سخن را گفت و از دیده پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پنهان شد. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که با دریافت نخستین اشعه وحی سخت خسته شده بود به سراغ
خدیجه آمد و فرمود: «مرا بپوشانید و جامهای بر من بیفکنید تا استراحت کنم.»
طبرسی در مجمع البیان نقل میکند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به خدیجه فرمود هنگامی که تنها میشوم ندایی میشنوم (و نگرانم!). خدیجه عرض کرد: خداوند جز خیر درباره تو کاری نخواهد کرد، چرا که به خدا
سوگند تو
امانت را ادا میکنی،
صله رحم بجا میآوری، در سخن گفتن راستگو هستی. خدیجه میگوید: بعد از این ماجرا ما به سراغ «
ورقة بن نوفل» رفتیم (او از آگاهان عرب و عموزاده خدیجه بود) رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنچه را دیده بود برای ورقه بیان کرد، ورقه گفت: هنگامی که آن منادی به سراغ تو میآید دقت کن، ببین چه میشنوی، سپس برای من نقل کن.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در خلوتگاه خود این را شنید که میگوید: ای محمّد بگو:
(بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ، اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِینَ-تا-وَ لاَ الضّٰالِّینَ.) و بگو:
(لاالهالّااللّه)، سپس حضرت به سراغ ورقه آمد و مطلب را برای او بازگو کرد. ورقه گفت: «بشارت بر تو، باز هم بشارت بر تو، من گواهی میدهم تو همان هستی که
عیسی بن مریم بشارت داده است و تو شریعتی همچون
موسی داری، تو پیامبر مرسلی و به زودی بعد از این روز مامور به
جهاد میشوی و اگر من آن روز را درک کنم در کنار تو جهاد خواهم کرد.» هنگامی که ورقه از دنیا رفت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «من این روحانی را در
بهشت (بهشت برزخی) دیدم در حالی که لباس حریر بر تن داشت، زیرا او به من
ایمان آورد و مرا
تصدیق کرد.»
البته در بعضی از کلمات مفسران، یا کتب تاریخ، مطالب ناموزونی درباره این فصل از زندگی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به چشم میخورد که مسلما از احادیث مجعول و
اسرائیلیات است، مثل این که پیغمبر بعد از ماجرای نخستین نزول وحی بسیار ناراحت شد و از این ترسید که القائات شیطانی باشد! یا چند بار تصمیم گرفت خود را از کوه به زیر پرتاب کند! و امثال این لاطائلات که نه با مقام شامخ نبوت سازگار است، نه با آنچه در تاریخ از عقل و درایت فوقالعاده پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مدیریت و شکیبایی و تسلّط بر نفس و اعتماد او ثبت شده است. به نظر میرسد این گونه روایات ضعیف و رکیک ساخته و پرداخته دشمنان اسلام است و خواستهاند هم
اسلام را زیر سؤال برند و هم شخص پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را...
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «اقْرَأْ»، ج۳، ص۵۹۸-۶۰۰.