• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

امامان هدایت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



زیارت جامعه کبیره که اقیانوسی مواج از معارف الهی و مضامین عالی مشتمل بر معرفی مقام ائمه علیهم‌السّلام است؛ از امام علی النقی علیه‌السّلام به ما رسیده است و به تعبیر علامه مجلسی رحمه الله‌ علیه از نظر سند و روایت از صحیح‌ترین و قوی‌ترین زیارات ائمه علیهم‌السّلام است. در این مقاله برآنیم تا فراز «السلام علی ائمه الهدی» را به تفسیر بنشینیم؛ ان شاءالله.



در واژه «امام» و واژه «هدایت» نیازی به بحث گسترده نیست. امام به معنای رهبر است. هر کسی که جلودار و زمامدار امتی است او را امام می‌نامند. راغب اصفهانی می‌گوید امام آن است که از وی پیروی و به وی اقتدا شود چه انسان باشد یا کتاب یا غیر آن، چه حق باشد و چه باطل و جمع آن ائمه است. واژه «هدایت» بمعنی راهنمائی است لکن راهنمائی به خیر و صلاح،فیروز آبادی گفته است «الهدی الرشاد و الدلاله» هدایت، رشد و راهنمائی است. راغب اصفهانی در معنای هدایت راهنمائی از سر لطف را گنجانده است. بنابراین «السلام علی ائمه الهدی» را باید چنین معنا کرد : «سلام بر امامان هدایت». در این فراز از زیارت جامعه، ما امامان را امامان هدایت می‌خوانیم، ایشان مردم را بسوی خدا هدایت کرده و آنها را بسمت نور و سعادت رهنمون می‌شوند.


قرآن سخن از دو نوع امام دارد : ۱. یکی امامان هدایت که رهبران آسمانی انبیاء و امامان معصوم‌اند ۲. دوم امامان ضلالت.

۲.۱ - امامان هدایت

عبارت «ائمه یهدون» دو بار در قرآن کریم آمده است :
۱. یکبار در سوره سجده آیه بیست و چهار، خداوند متعال در این آیه به امامانی اشاره می‌کند، که مردم را بسوی خداوند متعال هدایت می‌کنند «و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا لما صبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون» و از آنان «بنی اسرائیل» امامان و پیشوایانی برگزیدیم که به فرمان ما هدایت می‌کردند بخاطر آنکه شکیبائی کرده و به آیات ما یقین داشتند. امام صادق علیه‌السّلام در تفسیر آیه فرمود: «لا بامر الناس یقدمون امر الله قبل امرهم و حکم الله قبل حکمهم» هدایت به امر الهی می‌کنند نه به امر مردم امر خدا را بر امر مردم مقدم می‌دارند. و حکم خدا را پیش از حکم مردم می‌دانند. بی تردید پیامبران و امامان در زمره اینگونه رادمردان الهی اند.
۲. یکبار هم در سوره انبیاء آیه هفتاد و سوم، قرآن در مورد گروهی از انبیاء چنین می‌فرماید: «و جعلنا هم ائمه یهدون بامرنا و اوصینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوه و ایتاء الزکوه و کانوا لنا عابدین» و آنها را پیشوایانی قرار دادیم که مردم را به فرمان ما هدایت می‌کردند و انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و ادای زکوه را به آنها وحی کردیم و آنها تنها مرا پرستش می‌کردند.

۲.۲ - امامان ضلالت

خداوند متعال در مورد دیگر در آنجا که سخن از فرعون و جنود فرعون است می‌فرماید: «و جعلنا هم ائمه یدعون الی النار و یوم القیامه لا ینصرون» و ما آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به آتش دعوت می‌کنند و روز قیامت یاری نخواهند داشت. امام صادق علیه‌السّلام می‌فرماید: ویژگی این نوع رهبران آن است که «یقدمون امرهم قبل امر الله و حکمهم قبل حکم الله و یاخذون باموالهم خلاف ما فی کتاب الله عز و جل» یعنی اینان «امامان نار» امر مردم را بر امر خداوند مقدم می‌دارند و حکم مردم را پیش از حکم خدا می‌دانند و بر خلاف آنچه در کتاب خدای عزّوجلّ است طبق هوس خویش رفتار می‌کنند.


تفسیر امام صادق علیه‌السّلام از امامان نار در آنجا که می‌فرمایند: «حکم مردم را پیش از حکم خدا می‌دانند و بر خلاف آنچه در کتاب خدای عزّوجلّ است طبق هوس خویش رفتار می‌کنند» تطبیق دقیقی دارد با «دموکراسی» در عصر حاضر و داعیه داران آن و جلوداران این اندیشه. «اصل حاکمیت مردم از اصول مادر دموکراسی است که در واقع تمام اصول و مؤلفه‌های دیگر جلوه‌ای جزئی تر از آن هستند.»
[۱۲] فرهنگ واژه‌ها، ص۲۷۴.
در یک جامعه دموکرات همه چیز به رای واگذار می‌شود و دموکراسی جامه لیبرالیسم به تن می‌کند در چنین جامعه‌ای جائی برای قانون الهی نیست و رای مردم تنها منبع قانونگذاری می‌شود این همان «یقدمون امرهم قبل امر الله...» است. در این جامعه حلال آن است که مردم می‌خواهند نه آنچه خدا حلال کرده است و حرام آن است که مردم نمی‌خواهند نه آنچه خدا حرام کرده است.


مسئله امامت در تفکر اسلامی جایگاه بسیار بالایی دارد. قرآن کریم امامت را برتر از نبوت دانسته است، زیرا درباره ابراهیم خلیل، یادآور شده است که او پس از آن که دارای مقام نبوت بود، مورد آزمون‌های ویژه‌ای قرار گرفت و آن گاه مقام امامت به او اعطا گردید. در روایات اهل بیت علیهم‌السّلام بر این مطلب تصریح و تاکید شده است.از اساسی‌ترین و کلیدی‌ترین مباحث در باب امامت تعریف آن است. «تعریف امامت» گویای بینش هرکس در باب امامت است. پیروان مکتب اهل بیت «علیهم السلام» امامت را امتداد رسالت دانسته جز آنکه پیامبر پایه گذار شریعت و طرف پیک آسمانی است و امام مبین شریعت و حافظ و نگهبان اوست. در این نگاه امامت یک نوع ولایت الهی است که از جانب خداوند به امام واگذار می‌شود.
علامه حلی فقیه و متکلم بزرگ شیعه امامت را چنین تعریف می‌کند: «الامامه ریاسه عامه فی امور الدین و الدنیا لشخص من الاشخاص نیابه عن النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم »
[۱۵] باب حادی عشر، ص۶۹.
یعنی امامت ریاست عمومی در امور دین و دنیاست که به نیابت پیامبر به شخصی از اشخاص واگذار می‌شود. در این تفسیر از امامت به استثنای نبوت همه شئون رسالت و نبوت را امام دارد، تفسیر قرآن، تبیین احکام موضوعات، پاسخگوئی به شبهات، حفظ دین از تحریف و... که وظیفه پیامبر است بعد از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به امام معصوم واگذار شده است. در حالی که امامت در نگاه اهل سنت چیزی جز ریاست بر امت نیست همانند رئیس دولت که گاه مردم او را برمی گزینند، گاه نمایندگان و گاه با کودتا سرکار می‌آید. پر واضح است که این دو بینش در باب امامت است که در موارد بسیاری تعیین کننده است.




۵.۱ - منصب امامت

در نگاه شیعه منصب امامت منصبی الهی است، که امرش بدست خداست، اما در نگاه اهل سنت که امامت را تنها ریاستی دنیائی از قبیل مناصب شاهان می‌داند از هر منشای برای مشروعیت آن سخن هست جز مشروعیت الهی. در نگاه شیعه امامت امر الهی است، که امرش بدست خداست او هرکه را صلاح دید به رهبری امت برمی گزیند. آورده‌اند رئیس قبیله‌ای بنام اخنس حمایت خود را از پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) مشروط به این کرد که پس از درگذشت وی زمامداری امت به او واگذار شود پیامبر در پاسخ او چنین فرمود: «الامر الی الله یضعه حیث یشاء» کار زعامت مربوط به خداست او هرکس را که صلاح دید برای این موضوع انتخاب می‌کند و رئیس قبیله از شنیدن این جمله مایوس شد و پیام فرستاد که معنا ندارد رنج و زحمت از آن من باشد ولی زعامت و رهبری از آن کس دیگر! نظیر این درخواست را زمامدار یمامه داشت آنگاه که پیامبر او را به آئین اسلام دعوت کرد و جوابش همان بود که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به رئیس قبیله اخنس داد. در این منظر امام باید مشروعیت الهی داشته باشد و بدون آن امام نیست.
در نگاه پیروان مکتب اهل بیت امامت معصوم «عهد الله» است که ظالمان شایستگی آنرا ندارند: «و اذا تبلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین». به خاطر بیاور هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگونی آزمود و او بخوبی از عهده آزمایش برآمد خداوند به او فرمود من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم. ابراهیم عرض کرد: از دودمان من (نیز امامانی قرار ده)، خداوند فرمود: پیمان من به ستمگران نمی‌رسد. این آیه صراحت دارد که امامت امام معصوم عهدی الهی است که عهده دار نصب او خداوند است.
اما در نگاه دیگر که منصب امامت را تنها ریاستی دنیائی از قبیل مناصب شاهان می‌داند از هر منشای برای مشروعیت سخن هست جز مشروعیت الهی! ! در این منظر منشا مشروعیت امام گاه بیعت اهل حل و عقد است. اما با چه تعدادی؟ گاه می‌گویند با ۵ نفر از اهل حل عقد و گاه می‌گویند حتی با یک نفر از اهل حل و عقد هم منعقد می‌شود و استدلال می‌کنند که عمر، ابوبکر را به امامت انتخاب کرد و از مردم برای او بیعت گرفت و کسی هم اعتراض نکرد. گاه منشا مشروعیت را ولایتعهدی می‌دانند و جالب توجه است کودتا را هم از مناشی مشروعیت امامت می‌دانند. اینها همه برخاسته از بینشی است که در تعریف امامت هست.

۵.۲ - جایگاه امامت

در تعریف شیعه مسئله امامت در امتداد رسالت؛ و بلکه برتر از آن دانسته شده، به همین علت امامت در مذهب تشیع از اصول دین محسوب می‌گردد، لذا پیامبران بزرگ مثل حضرت ابراهیم، حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم علاوه بر نبوت منصب امامت را هم داشتند. بهمان دلیلی که جامعه نیاز به پیامبر دارد بهمان دلیل جامعه نیاز به «امام» نیز دارد. بر این اساس شیعه امامت را از اصول دین می‌داند.
اما آنان که امامت را منصبی دنیائی می‌دانند و بر این باورند که امامت از فروع دین است. تردیدی نیست که مبحث امامت به علم فروع سزاوارتر است. دیگر دانشمندان اهل سنت نیز بر این نکته تاکید دارند که مبحث امامت ارتباطی به اصول دین ندارد.
[۲۷] غایه المرام فی علم الکلام، آمدی، ص۳۶۳.
[۲۹] الاهیات، ج۲، ص۵۱۲ -۵۱۱.
آری با آن جایگاه محدود و اندکی که آنان برای امام ترسیم می‌کنند امامت بحثی معمولی و عادی است و در ضمن فروع می‌گنجد اما بر اساس تبیین شیعه و جایگاه بلند امامت آنرا از اصول برمی شمرند.

۵.۳ - شرائط امام

یکی از مهمترین نتایجی که بر تفاوت بینش در مسئله امامت مترتب می‌شود؛ شرایط امام است، آنان که امامت را منصبی الهی دانسته که ریاست امور دنیا و دین، جزئی از آن است نه تمام آن، بینشی که مقام امامت را فوق نبوت و رسالت می‌داند برای امام شرائطی ویژه قائل است بر این باور است که باید امام در عصر خود «افضل» باشد. یعنی در تمام فضائل و خلقیات انسانی، کسی برتر از او نباشد. حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام می‌فرماید: «للامام علامات یکون اعلم الناس و احکم الناس و اتقی الناس و احلم الناس و اشجع الناس و اسخی الناس و اعبد الناس..
[۳۴] التبیه بالمعلوم، ص۸۲ -۸۱.
امام را نشانه هائی است باید عالم‌ترین مردم، آشناترین به احکام، با تقواترین، بردبارترین، شجاع ترین، سخی‌ترین و عابدترین مردم و... باشد. آری وقتی امامت را در جایگاه بلند و رفیع دیدیم باید این شرائط در امام باشد تا شایسته آن مقام رفیع و منیع گردد. وقتی امامت عبارت شد از مقام رهبری همه جانبه مادی و معنوی و جسمی و روحانی و ظاهری و باطنی. این امام رئیس حکومت و پیشوای اجتماع و رهبر مذهبی و مربی اخلاق و رهبر باطنی و درونی است. در این راستاست که از منظر شیعه امام باید معصوم باشد. هم از گناهان صغیره و هم کبیره. چه عمدا و چه خطا و نسیانا چه قبل از امامت و چه بعد از آن بلکه از هنگام ولادت تا شهادت باید این عصمت در او باشد. (مرحوم علامه مجلسی در رابطه با این اعتقاد می‌گوید: «اصحابنا الامامیه اجمعوا...» )عقل می‌گوید آن کس که در این جایگاه بلند معنوی است باید از خصیصه عصمت برخوردار باشد. قرآن و روایات هم بر معصوم بودن پیامبران و امامان تاکید دارند.
اما نگاه دیگر که امامت را منصبی دنیائی حداکثر همانند منصب شاهان می‌داند شرائط بسیار معمولی را برای امام شرط می‌داند. حداکثر شروطی که آنان برای امام قائلند آن است که: ۱. مرد باشد ۲. بالغ باشد ۳. عاقل باشد ۴. عالم باشد در حدی که بتواند قضاوت کند و علمش در حد یکی از مجتهدین باشد ۵. مدیر و مدبر باشد ۶. عادل باشد در حدی که شهادتش در محکمه مورد قبول قرار گیرد ۷. علنی گناه نکند. ۸. قرشی باشد... و... .
[۳۸] التمهید، باقلانی، ص۱۸۱.
[۳۹] اصول الدین، ابی منصور بغدادی، ص۲۷۷.
[۴۰] الاحکام السلطانیه، ص۶.
[۴۳] الاهیات، ج۲، ص۵۱۸-۵۲۱.



تعریف امامت در نگاه اهل سنت در حد جایگاه حداکثر یک شاه بود بیش از این شرائط نمی‌خواهد.

۶.۱ - قاضی باقلندی

قاضی باقلندی از متکلمان برجسته اهل سنت می‌گوید: «لا یخلع الامام بفسقه و ظلمه بغصب الاموال و تناول النفوس المحترمه و تضییع الحقوق و تعطیل الحدود و لا یجب الخروج علیه بل یجب وعظه و تخویفه و ترک طاعته فی شی ء مما یدعوا الیه من معاصی الله»
[۴۴] التمهید، باقلانی، ص۱۸۱.
هرگز امام بوسیله نافرمانی خدا،غصب اموال مردم و کشتن نفوس و ضایع کردن حقوق و تعطیل حدود الهی از مقام خود برکنار نمی‌شود و شورش علیه او واجب نیست بلکه بر مردم واجب است او را موعظه کرده و از نافرمانی خدا بترسانند و در مورد معصیت از او اطاعت نکنند.

۶.۲ - تفتازانی

«تفتازانی» از متکلمان اهل سنت می‌گوید: «و لا ینعزل الامام بالفسق او بالخروج عن طاعه الله تعالی و الجور (ای الظلم علی عباد الله) لانه قد ظهر الفسق و انتشر الجور بعد الخلفاء الراشدین و السلف کانوا ینقادون لهم و یقیمون الجمع و الاعیاد باذنهم و لایرون الخروج علیهم»
[۴۵] شرح العقائد النسفیه، ص۱۸۶ - ۱۸۵.
یعنی امام با گناه و خروج از اطاعت خداوند و ستم به مردم از امامت برکنار نمی‌شود. چون بعد از خلفاء رهبرانی سرکار می‌آمدند با اینکه فاسق و ظالم بودند مردم مطیعشان بودند نماز جمعه و اعیاد را با اجازه آنها می‌خواندند و شورش و عصیان علیه آنها را جایز نمی‌دیدند.»


سلام بر امامان هدایت که تحقق بخش برنامه‌های دینی اعم از حکومت به معنای وسیع کلمه و اجرای حدود و احکام خداوند و اجرای عدالت اجتماعی، تربیت و پرورش نفوس در ظاهر و باطن و در یک کلام تداوم بخش فیض نبوت اند.


۱. بحارالانوار، العلامه المجلسی، ج۹۹، ص۲۰۹.    
۲. مفردات راغب، الراغب الأصفهانی، واژه امام، ص۲۴.    
۳. القاموس المحیط، فیروز آبادی، ص۱۷۳۳.    
۴. مفردات راغب، الراغب الأصفهانی، واژه هدی، ص۵۴۱.    
۵. اصول کافی، الکلینی، ج۱، ص۲۱۵.    
۶. سجده/سوره۳۲، آیه۲۴.    
۷. اصول کافی، الکلینی، ج۱، ص۲۱۶.    
۸. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۳.    
۹. قصص/سوره۲۸، آیه۴۱.    
۱۰. اصول کافی، الکلینی، ج۱، ص۲۱۵.    
۱۱. اصول کافی، الکلینی، ج۱، ص۲۱۵.    
۱۲. فرهنگ واژه‌ها، ص۲۷۴.
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.    
۱۴. اصول کافی، الکلینی، ج۱، ص۱۷۴.    
۱۵. باب حادی عشر، ص۶۹.
۱۶. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، العلامة الحلی، ج۱، ص۳۹۸.    
۱۷. تاریخ طبری، ابن جریر الطبری، ج۲، ص۸۴.    
۱۸. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۲، ص۹۳.    
۱۹. بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.    
۲۰. شرح المقاصد، سعد الدین تفتازانی، ج۵، ص۲۵۴.    
۲۱. تفسیر قرطبی، القرطبی، ج۱، ص۲۶۹.    
۲۲. شرح المقاصد، سعد الدین تفتازانی، ج۵، ص۲۷۲.    
۲۳. شرح المقاصد، سعد الدین تفتازانی، ج۵، ص۲۵۲.    
۲۴. شرح المقاصد، سعد الدین تفتازانی، ج۵، ص۲۵۷.    
۲۵. شرح المقاصد، سعد الدین تفتازانی، ج۵، ص۲۵۷.    
۲۶. الاقتصاد فی الاعتقاد، غزالی، ج۱، ص۱۴۷.    
۲۷. غایه المرام فی علم الکلام، آمدی، ص۳۶۳.
۲۸. المواقف، ایجی، ص۲۱.    
۲۹. الاهیات، ج۲، ص۵۱۲ -۵۱۱.
۳۰. من لایحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج۴، ص۴۱۸.    
۳۱. معانی الاخبار، الشیخ الصدوق، ص۱۰۲.    
۳۲. الخصال، الشیخ الصدوق، ص۵۲۷، ح۱.    
۳۳. بحارالانوار، العلامه المجلسی، ج۲۵، ص۱۱۶، ح۱.    
۳۴. التبیه بالمعلوم، ص۸۲ -۸۱.
۳۵. دلائل الصدق، الشیخ محمد حسن المظفر، ج۴، ص۲۷۲.    
۳۶. بحار الانوار، العلامه المجلسی، ج۲۵، ص۳۵۰.    
۳۷. الاقتصاد فی الاعتقاد، غزالی، ج۱، ص۱۴۹.    
۳۸. التمهید، باقلانی، ص۱۸۱.
۳۹. اصول الدین، ابی منصور بغدادی، ص۲۷۷.
۴۰. الاحکام السلطانیه، ص۶.
۴۱. مطالع الانوار، بَحرَق الیمنی، ج۱، ص۳۹۹.    
۴۲. شرح المقاصد، سعد الدین تفتازانی، ج۵، ص۲۵۷.    
۴۳. الاهیات، ج۲، ص۵۱۸-۵۲۱.
۴۴. التمهید، باقلانی، ص۱۸۱.
۴۵. شرح العقائد النسفیه، ص۱۸۶ - ۱۸۵.



دانشنامه کلام و عقاید، برگرفته از مقاله «امامان هدایت».    






جعبه ابزار