• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

امامان اهل الذکر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



زیارت جامعه کبیره متن بلند امام شناسی شیعی است؛ وما در این مقاله برآنیم تا فراز اهل الذکر، را در این دعای شریف مختصرا شرح کنیم؛ ان شاءالله.:«اَلسَّلامُ عَلَی الاَْئِمَّه الدُّعاه... وَاَهْلِ الذِّکْرِ... »:«سلام بر امامان دعوت کننده (بحق)... و سلام بر شما امامان که اهل ذکر هستید...»





۱.۱ - لغتا

اهل‌ الذکر ترکیبی اضافی و مرکب از « اهل » و « ذکر » است. واژه أهل در لغت به معانی سزاوار و لایق به چیزی، مختار و منتخب ، خاندان ، خویشان، عیال و فرزندان ، ملت و امت و... آمده است و واژه «ذکر» در اصل خلاف نسیان و به معنای یادآوری، آگاهی و اطلاع است.

۱.۲ - اصطلاحا

معنی اهل الذکر با توجه به معنای لغوی آن کسانی هستند که با یادآوری و یاد دادن، سنخیت و برای آن لیاقت و شایستگی داشته باشند. بنابراین اهل ذکر مفهوم وسیع و گسترده ای دارد که از مصادیق بارز آن اهل بیت علیهم السلام هستند.


ترکیب أهل الذکر فقط دو بار در قرآن کریم به کار رفته است:
۱. «و ما ارسلنا من قبلک الا رجالاً نوحی الیهم فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون بالبیّنات و الزّبرو انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزّل الیهم و لعلهم یتفکرون».و پیش از تو جز مردانی که به آنها وحی می کردیم نفرستادیم اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید(تا تعجب نکنید از اینکه پیامبر اسلام (ص) از همین مردان برانگیخته شده است).از آنها بپرسید که از دلائل روشن و کتب آگاهند و ما این قرآن را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که به سوی مردم نازل شده برای آنها روشن سازی و شاید اندیشه کنند.؛
۲. «وَمَا أَرْ‌سَلْنَا قَبْلَکَ إِلَّا رِ‌جَالًا نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ‌ إِن کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ». ما پیش از تو، جز مردانی که به آنان وحی می‌کردیم، نفرستادیم! (همه انسان بودند، و از جنس بشر !) اگر نمی‌دانید، از آگاهان بپرسید.


بسیاری از مفسرین اهل ذکر را در اینجا به معنی علمای اهل کتاب گرفته اند زیرا سؤال در باره پیامبران و رسولان پیشین و اینکه آنها مردانی از جنس بشر با برنامه های تبلیغی و اجرائی بودند. و به هنگام نزول قرآن آنها که با کتاب سر و کار داشتند علمای یهود و نصاری بودند. آیه می گوید بروید از آنها بپرسید تا باور کنید که ارسال رسل و انزال کتاب از کارهای عادی خداست. آنها با آنکه به اسلام و قرآن عقیده ندارند ولی عادی بودن رسالت آنها را از جانب خداوند تصدیق خواهند کرد. در آیه ای دیگر خطاب به پیامبر ولی در حقیقت خطاب به دیگران آمده است «فان کنت فی شک مما انزلنا الیک فاسئلوا الذین یقرؤن الکتاب من قبلک لقد جاءک الحق من ربک فلا تکونن من الممترین». و اگر در آنچه بر تو نازل کردیم تردیدی داری از کسانی که پیش از تو کتاب آسمانی را می خوانند بپرس به یقین حق از طرف پروردگار تو رسیده است بنابراین هرگز از تردید کنندگان مباش. آیه شریفه می گوید اگر در حقانیت پیامبر(ص) شک دارید نشان های او را که در کتابهای پیشین مانند تورات و انجیل نازل شده از اهل کتاب بپرسید.


در مورد شأن نزول آیه آمده است که جمعی از کفار قریش می گفتند این قرآن از طرف خدا نازل نشده بلکه شیطان به محمد(ص) القاء می کند!! این سخن سبب شد که عدّه ای در تردید فرو روند خداوند با آیه فوق به آنها پاسخ گفت.
[۹] تفسیر ابوالفتوح رازی، ج۶، ص۲۲۷.



آیه شریفه در مقام بیان یک کبرای کلّی و یک اصل عقلایی است و آن رجوع غیر متخصص به متخصص است بر این اساس است که فقهاء این آیه را به عنوان یکی از ادله جواز تقلید گرفته اند گرچه حقیقت آن است که آیه ارشاد به حکم عقل است. یعنی اگر این آیه هم نبود عقل به تنهائی هم می توانست اصل فوق را بفهمد، در زمان نزول آیه و در مواجهه با مشرکان در رابطه با پیامبر(ص) اهل ذکر می توانست همان علمای اهل کتاب باشند ولی این به معنای آن نیست که در همه زمانها و در برابر هر مسئله ای آنها اهل ذکر باشند.


و به این ترتیب معنای فرمایش حضرت امام رضا (ع) روشن می شود که:در روایتی که در عیون اخبارالرضا (ع) آمده از حضرت امام رضا(ع) نقل شده که امام(ع) به آن کسانی که آیه فوق را به دانشمندان یهود و نصاری تفسیر کرده اند خرده می گیرد و می گوید سبحان اللّه مگر چینین چیزی ممکن است اگر ما به علمای یهود و نصاری مراجعه کنیم مسلماً ما را به مذهب خود دعوت می کنند سپس فرمود:ما اهل ذکر هستیم. روایت در صدد نفی انحصار است، معنای روایت این است که اگر مشرکان عصر پیامبر(ص) برای آگاهی از این مسئله که پیامبران خدا از جنس بشر بودند وظیفه داشتند به آگاهان اهل کتاب مراجعه کنند مفهومش این نیست که تمام مردم در هر زمانی باید به آنها مراجعه نمایند بلکه هر مسئله ای در هر زمانی باید از آگاهان نسبت به آن مسئله پرسید.


از مصادیق بارز و بی تردید "اهل ذکر" امامان معصوم هستند. آنها هستند که مردم در هر زمینه ای که بخواهند می توانند از آنها بپرسند و بهره بگیرند. در بیست و یک روایت از طریق شیعه و بیست و سه حدیث از طریق عامه رسیده است که مراد از اهل ذکر اهل بیت(ع) هستند. و مرحوم علامه مجلسی حدود ۶۰ روایت در این زمینه نقل کرده است. در روایتی از امام علی بن موسی الرضا (ع) آمده است که حضرت در پاسخ این سؤال که اهل ذکر کیانند فرمود:«نحن اهل الذکر و نحن المسؤولون؛ ما اهل ذکریم و از ما باید سؤال شود». در روایتی از حضرت امام باقر (ع) در تفسیر آیه شریفه رسیده است:«الذکر القرآن و ان الرسول اهل الذکر و هم المسئولون؛ذکر قرآن است و اهل بیت پیامبر(ص) اهل ذکرند از آنها باید سؤال کرد.» در برخی از تفاسیر اهل سنت از ابن عباس در تفسیر آیه فوق نقل شده:«هو محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین هم اهل الذکر و العلم و العقل و البیان؛ اینان حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) و حضرت حسن (ع) و حضرت حسین (ع) هستند آنها اهل ذکر و اهل علم و عقل و بیان اند».
[۱۷] احقاق الحق، ج۳، ص۴۸۲.
بنابراین اینکه اهل بیت(ع) از مصادیق بارز «اهل الذکر» هستند جای تردید نیست.
در تأیید این عقیده روایات فراوانی از ائمه معصومین وارد شده، که این روایات دو دسته است:
۱. روایاتی که، اهل الذکر را منحصر در ائمه می‌داند؛ از جمله روایت امام باقر (علیه‌السلام) که فرمود:(تنها) ما اهل‌الذکر هستیم. مراد این دسته از روایات را می‌توان بیان روشن‌ترین مصداق اهل‌الذکر، یعنی امامان معصوم (علیهم‌السلام) دانست.
۲. روایاتی که مضمون حصر را به صورت نفی از دیگران بیان کرده، می‌گوید:اهل الذکر جز ما کسی نیست. این دسته از روایات را می‌توان ناظر به نفی‌انحصار اهل الذکر در عالمان اهل کتاب دانست که سؤال کننده به آن معتقد بوده است.


از آیه " اهل ذکر" نکاتی استفاده می شود:

۸.۱ - عقلایی بودن تقلید

آنکه انسانهای ناآگاه برای رفع جهل خود باید در امور به عالمان مراجعه کنند. این در اصطلاح فقهی رجوع غیر خبره به خبره نامیده می شود. بنابراین مسئله «رجوع به متخصصان» در هر موضوعی امری پذیرفته شده و عقلائی است هم در امور دین و هم در غیر آن، بنابر تقلید که از مصادیق بارز رجوع غیر خبره به خبره در امور دینی است امری کاملاً عقلائی است و بنابراین این صفت بارز عقلائی را «میمون صفتی» خواندن ناشی از بی اطلاعی کامل و جهل به ماهیت تقلید است. اینکه انسان چیزی را که نمی داند از دانای مسئله بپرسد«عاقل صفتی» است.

۸.۲ - لزوم پرسش

«جهل» عذر نیست پرسیدن و دانستن وظیفه است. لذا در روز قیامت اگر از بنده پرسیده شود که چرا به وظیفه ات عمل نکردی و او در پاسخ بگوید نمی دانستم از او می پرسند «هلّا تعلّمت» چرا دنبال علم نرفتی تا بدانی.

۸.۳ - لزوم تخصص پاسخگو

هر کس نمی تواند در جایگاه اهل ذکر قرار گیرد به عبارت دیگر در همه امور بویژه امور دینی باید از کارشناس و متخصص آن فن پرسید، به دیگر عبارت عالمانی می توانند مرجع سؤالات مردم قرار گیرند که علم با جانشان عجین شده باشد. اهل ذکر به کسانی گفته می شود که غفلت و نسیان در قلب آنها راه نیابد. باید تفاوتی بین "اهل ذکر" و " اهل علم " باشد. چرا خداوند نفرمود:"فاسئلوا اهل العلم" و فرمود:"فاسئلوا اهل الذکر" شاید رازش نکته فوق باشد. در اینجا سفارشی به همه پژوهشگران دینی بویژه جوانان عزیز دارم که بر نکته فوق عنایت ویژه داشته باشند. مراقب باشند سراغ هر کس که ادعای " کارشناسی دینی " داشت نروند!! تحقیق کنند آیا براستی کارشناس است یا نه؟ و اینگونه نیست که با مطالعه چند کتاب فارسی مختصر دینی کسی را بتوان کارشناس دین نامید. یک کارشناس دینی باید مسلط به ادبیات عرب بوده یکدوره فقه ، اصول دیده باشد باید از فلسفه و کلام مطلع باشد، باید آشنای با تفسیر قرآن و روایات عترت باشدو...و...

۸.۴ - لزوم پاسخگویی و پذیرش

اگر پرسش از اهل ذکر لازم است، دو امر پیامد آن است:
۱. اولاً باید "اهل ذکر" پاسخگو باشند. نمی شود خداوند بفرماید از اهل ذکر بپرسیم ولی آنها موظف به پاسخ نباشند (البته حساب جایی که پاسخ دادن مصلحت نیست جداست) در روایتی از وجود مقدس نبی اکرم(ص) رسیده است:«لاینبغی للعالم ان یسکت علی علمه و لاینبغی للجاهل ان یسکت علی جهله و قد قال اللّه تعالی فاسئلوا اهل الذکر...؛ سزاوار نیست که عالم بر علم خود سکوت کند و سزاوار نیست که جاهل بر جهل خود ساکت بماند همانا خداوند فرمود:«فاسئلوا اهل الذکر».
۲. پذیرش پاسخ عالمانه و منطقی عالم لازم است، زیرا که لزوم پرسش بدون پذیرش پاسخ او لغو محسوب می شود البته با قیدی که گفتیم یعنی پاسخ عالمانه و منطقی چون آیه می گوید:«ان کنتم لاتعلمون» یعنی بپرسید تا به علم برسید. به علم رسیدن از رهگذر پاسخ منطقی و عالمانه است.


۱. بصائر ذوی التمییز، الفیروزآبادی، ج‌۲، ص‌۸۳‌.    
۲. بصائر ذوی التمییز، الفیروزآبادی، ج‌۲، ص۸۵‌.    
۳. مقاییس اللغه، ابن فارس، ج‌۲، ص‌۳۵۸.    
۴. لسان العرب، ابن منظور، ج‌۴‌، ص‌۳۰۹، «الذکر».    
۵. نحل/سوره۱۶، آیه۴۳.    
۶. نحل/سوره۱۶، آیه۴۴.    
۷. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷.    
۸. یونس/سوره۱۰، آیه ۹۴.    
۹. تفسیر ابوالفتوح رازی، ج۶، ص۲۲۷.
۱۰. تفسیر نورالثقلین، الشیخ الحویزی، ج۳، ص۵۷.    
۱۱. غایة المرام، هاشم البحرانی الموسوی التوبلی، ج۴، ص۱۴۴.    
۱۲. بحارالانوار، العلامة المجلسی، ج۲۳، ص۱۷۲ به بعد.    
۱۳. تفسیر نورالثقلین، الشیخ الحویزی، ج۳، ص۵۵.    
۱۴. تفسیر نورالثقلین، الشیخ الحویزی، ج۳، ص۵۶.    
۱۵. تفسیر نورالثقلین، الشیخ الحویزی، ج۳، ص۵۵.    
۱۶. تفسیر نورالثقلین، الشیخ الحویزی، ج۳، ص۵۶.    
۱۷. احقاق الحق، ج۳، ص۴۸۲.
۱۸. الکافی، الکلینی، ج‌۱، ص۵۲۲.    
۱۹. بصائر الدرجات، محمد بن الحسن الصفار، ج‌۱، ص‌۵۸.    
۲۰. بصائر الدرجات، محمد بن الحسن الصفار، ج‌۱، ص۶۱‌.    
۲۱. تفسیر نمونه، آیت الله ناصر مکارم شیرازی، ج‌۱۱، ص۲۴۴.    
۲۲. بصائرالدرجات، محمد بن الحسن الصفار، ج‌۱، ص۵۸‌.    
۲۳. بصائرالدرجات، محمد بن الحسن الصفار، ج‌۱، ص‌۶۱‌.    
۲۴. تفسیر نمونه، آیت الله ناصر مکارم شیرازی، ج‌۱۱، ص‌۲۴۵.    
۲۵. الدرالمنثور، السیوطی، ج۵، ص۱۳۳.    



دانشنامه کلام و عقاید، برگرفته از مقاله «امامان اهل الذکر».    






جعبه ابزار