• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

الواح موسی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



این الواح صفحه‌هایی حاوی دستوراتی از سوی خداوند به موسی (علیه السلام) هستند.



الواح جمع «لوح» از «لاحَ یَلوُحُ» به معنای ظاهر شدن و درخشیدن است و چون با نوشتن بر روی یک صفحه مطالب آشکار و روشن می‌گردد، به هرچیز پهن، مانند سنگ ، چوب، استخوان ، پوست و فلز که بر آن چیزی می‌نگارند لوح گویند.
[۱] تاج العروس، ج۴، ص۱۹۵.
[۲] لسان العرب، ج۱۲، ص۳۵۳.
[۳] التحقیق، ج۱۰، ص۲۵۱-۲۵۲، «لوح».


۱.۱ - در قرآن

این واژه در قرآن به دو معنای متمایز به‌کار رفته است: در آیه ۱۳ قمر به الواح و تخته‌های کشتی نوح (علیه السلام) و در آیات ۱۴۵، ۱۵۰ و ۱۵۴ اعراف به الواح نازل شده بر موسی (علیه السلام) اطلاق شده و در آیه ۲۲ بروج به معنای « لوح محفوظ » آمده است.

۱.۲ - در سایر زبان‌ها

در زبان‌های خویشاوندِ عبری ، آرامی و سریانی نیز این واژه همان دو معنا را دارد.
[۹] واژه‌های دخیل، ص۳۶۶-۳۶۷، «لوح».



هنگامی که خداوند موسی را به میعادگاه خود فرا خواند، با برگزیدن وی به پیامبری، مجموعه‌ای از دستورات خویش را در الواحی برای او فرستاد تا قوم خود را به عمل به فرمان‌های خداوند و محتوای آن‌ها فرا خواند: «قالَ یا موسی اِنّی اصطَفَیتُکَ عَلَی النّاسِ بِرِسلتی و بِکَلمی فَخُذ ما ءاتَیتُکَ و کُن مِنَ الشّکِرین»
در کتاب مقدس نیز آمده است که خداوند از موسی (علیه السلام) خواست تا بر کوه بالا رفته، قوانین و دستوراتی را که بر لوح‌های سنگی نوشته شده فرا گرفته و آن‌ها را به بنیاسرائیل بیاموزد. موسی نیز به همراه یوشع به سوی کوه حرکت کرده به بزرگان قوم خود فرمان داد همانجا منتظر او بوده و در مشکلات با هارون مشورت کنند.
[۱۱] کتاب مقدس، خروج۲۴، ص۱۲-۱۵.



درباره ویژگی‌ها، شمار و جنس الواح و زمان و مکان اعطای آن به موسی (علیه السلام) در قرآن چیزی نیامده است؛ ولی مفسران شمار آن‌ها را دو، ۷ یا ۱۰
[۱۲] مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۳.
[۱۳] التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۲۳۶.
[۱۴] تفسیر المنار، ج۹، ص۱۹۰.
و جنس آن‌ها را از زمرّد سبز، زبرجد، یاقوت سرخ یا سنگی سخت ذکر کرده‌اند.
[۱۵] تفسیر قمی، ج۲، ص۲۸.
[۱۶] جامع البیان، ج۹، ص۸۹.
[۱۷] مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۳.
در برخی از روایات نیز به نقل از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) جنس الواح از درخت سدر بهشت دانسته شده است.
بیشتر مفسران محتوای الواح را به زبان عبری دانسته
[۲۰] التبیان، ج۴، ص۵۳۹.
و گفته‌اند: خداوند آن را روز عید قربان به وسیله جبرئیل در میقات بر موسی (علیه السلام) فرو فرستاد.
[۲۲] التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۲۳۶.

روایات فراوانی نیز به بیان جنس، شمارگان، درازا و پهنا، کیفیت کتابت و ویژگی‌های دیگر الواح پرداخته است که بیشتر آن‌ها اعتبار چندانی ندارد.
[۲۴] تفسیر المنار، ج۹، ص۱۹۰.



از آیات قرآن چنین بر می‌آید که خداوند نوشته‌هایی را به عنوان الواح برای موسی (علیه السلام) فرستاد؛ ولی مفسران درباره اینکه آیا این الواح همان تورات مشهور است یا غیر آن اختلاف نظر دارند؛ بیشتر مفسران بر این باورند که الواح همان تورات است.
[۲۵] التبیان، ج۴، ص۵۳۹.
[۲۷] مجمع البیان، ج۴،ص۷۳۳.
گروهی دیگر ارسال الواح را پیش از نزول تورات می‌دانند.
[۲۸] تفسیر ابن‌کثیر، ج۲، ص۲۵۶.
برخی دیگر نیز تورات را بخشی از الواح دانسته‌اند.
[۳۰] تفسیر ابن‌کثیر، ج۲، ص۲۵۶.



محتوای الواح پند و اندرز و بیان همه امور معرفی شده است: «و کَتَبنا لَهُ فِی الاَلواحِ مِن کُلِّ شَیء مَوعِظَةً و تَفصیلاً لِکُلِّ شَیء...» مفسران درباره نسبت کتابت به خداوند در این آیه گفته‌اند: این نسبت یا بدین جهت است که کتابت به صورت نقش در الواح به قدرت خداوند بوده است
[۳۲] البحر المحیط، ج۵، ص۱۶۹.
یا اینکه این کار به امر و وحی خدا صورت گرفته و کاتب آن فرشته‌ای بوده است.
[۳۴] التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۲۳۶.
[۳۵] البحر المحیط، ج۵، ص۱۶۹.
[۳۶] روح المعانی، ج۹، ص۸۵.
در کتاب مقدس نیز آمده است: هنگامی که خدا در کوه سینا گفتگوی خود را با موسی به پایان رسانید آن دو لوح سنگی را که با انگشت خود ده فرمان بر روی آن‌ها نوشته بود، به موسی داد؛
[۳۷] کتاب مقدس، خروج۳۱، ص۱۸.
ولی به نظر می‌رسد نسبت «کتابت» در این آیه به خداوند، مانند دیگر مواردی که در قرآن خداوند کارها را به خود نسبت می‌دهد، به معنای وقوع این کار به امر الهی است.

۵.۱ - توضیح آیه قرآن

امّا در تفسیر «... مِن کُلِّ شَیء مَوعِظَةً و تَفصیلاً لِکُلِّ شَیء ...» برخی از مفسران به بیان مصادیق «کُلِّ شَیء» پرداخته و آن را شامل دستوراتی مانند شرک نورزیدن به خداوند، خودداری از سوگند دروغ و بزرگداشت والدین، می‌دانند.
[۳۹] جامع البیان، ج۹، ص۷۸.
[۴۰] البحر المحیط، ج۵، ص۱۷۰.

گروهی دیگر گفته‌اند: «مِن کُلِّ شَیء» عبارت از هر چیز مورد نیاز در امر دین موسی و «مَوعِظَة و تَفصیلاً لِکُلِّ شَیء» تفسیر «کُلِّ شَیء» است؛ یعنی خداوند همه اوامر و نواهی، حلال‌ها و حرام‌ها، عبرت‌ها و اخبار و جز آن‌ها را برای موسی فرستاده است؛
[۴۱] جامع البیان، ج۹، ص۷۷.
[۴۲] مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۳.
[۴۳] التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۲۳۷.
امّا ظاهراً خداوند محتویات الواح را در دو بخش تنظیم کرده است: بخشی پند و اندرز: «موعظة...» و بخشی دیگر تفصیل هر آنچه دانستن آن لازم است: «... و تَفصیلاً لِکُلِّ شَیء...» زیرا کلمه «مِن» در تعبیر «مِن کُلّ شَیء» با توجّه به سیاق جمله تبعیض را می‌رساند و واژه «مَوعِظَةً» بیان «کُلِّ شَیء» بوده، و جمله «و تَفصیلاً لِکُلِّ شَیء» عطف بر آن است و به‌کارگیری «تَفصیلاً» به صورت نکره، برای افاده ابهام و تبعیض است، چون نه موسی، خاتم انبیا و نه آیینش، آخرین و کامل‌ترین آیین بوده و مسلماً در آن هنگام به مقدار نیاز و استعداد مردم احکام الهی نازل شده است، ازاین‌رو می‌توان معنای آیه را چنین دانست که ما برای موسی (علیه السلام) در الواح گزیده‌ای از هر چیز نگاشتیم؛ یعنی برای او مقداری موعظه و مقداری لازم از هر مطلب اعتقادی و عملی فرو فرستادیم، پس اگر مراد از الواح، تورات باشد آیه به خوبی بر نقص و ناکافی بودن این کتاب نسبت به معارف و شرایع مورد نیاز بشر، دلالت دارد
[۴۴] روح المعانی، ج۹، ص۸۴.
و به همین سبب خداوند در آیه‌ای دیگر، قرآن را مهیمن و کامل کننده تورات و انجیل دانسته است: «و اَنزَلنا اِلَیکَ الکِتبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ الکِتبِ و مُهَیمِنًا عَلَیهِ...» برخی از روایات نیز در ذیل این آیه گفته‌اند: خداوند همه چیز را برای موسی ننوشت. درباره عیسی (علیه السلام) نیز می‌فرماید: «و لَمّا جاءَ عیسی بِالبَیِّنتِ قالَ قَد جِئتُکُم بِالحِکمَةِ و لاُِبَیِّنَ لَکُم بَعضَ الَّذی تَختَلِفونَ فیهِ ...»، از این آیه برمی‌آید که شریعت عیسی نسبت به آیین موسی نقش مکمل داشته یا به عبارت دقیق‌تر پاره‌ای از عقاید و احکام دینی مورد اختلاف یهود را اصلاح و تصحیح کرده است، در حالی که در مورد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می‌فرماید: «... و جِئنا بِکَ شَهیدًا عَلی هؤُلاءِ و نَزَّلنا عَلَیکَ الکِتبَ تِبینًا لِکُلِّ شَیء و هُدًی و رَحمَةً و بُشری لِلمُسلِمین»، از این آیه می‌توان برداشت کرد که قرآن به شکل کامل‌تر و جامع‌تری نسبت به تورات و انجیل به بیان عقاید، احکام و ارزش‌های اخلاقی مورد نیاز برای سعادت انسان در دنیا و آخرت پرداخته است، ازاین‌رو آیات یاد شده می‌تواند دلیل برتری شریعت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بر آیین موسی و عیسی (علیهما السلام) باشد.
[۵۰] نور الثقلین، ج۲، ص۶۸-۶۹.
[۵۱] الفرقان، ج۹، ص۳۰۲.



چون الواح دستورات الهی به موسی (علیه السلام) و قوم او را دربرداشته، خداوند از وی خواست تا آن‌ها را با قوّت و جدیّت تمام برگرفته و به قوم خود فرمان دهد تا از میان آن‌ها بهترین را برگزینند: «... فَخُذها بِقُوَّة و أمُر قَومَکَ یَأخُذوا بِاَحسَنِها ...» برخی مفسران ذیل این آیه گفته‌اند: محکم گرفتن کنایه از این است که آن را شوخی و بی‌اهمیت نشمارند؛ بلکه آن را جدّی گرفته، با احتیاط به آن عمل کنند، زیرا اگر کسی امری را جدّی بداند قهراً همه نیروی خود را در نگهداری آن به‌کار می‌گیرد.
[۵۴] جامع البیان، ج۹، ص۷۸-۷۹.
[۵۵] البحر المحیط، ج۵، ص۱۷۱.
گروهی دیگر گفته‌اند: چون این الواح در برگیرنده احکام و دستورات جدیدی، بر خلاف احکام رایج نزد فرعونیان و قوم بت‌پرست بوده، خداوند به موسی (علیه السلام) فرمود تا در فراگیری آن عزمی قوی و اراده‌ای استوار داشته باشد؛
[۵۸] البحر المیحط، ج۵، ص۱۷۱.
[۵۹] الفرقان، ج۹، ص۳۰۱.
امّا درباره جمله «و أمُر قَومَکَ یَأخُذوا بِاَحسَنِها» طبرسی و برخی دیگر از مفسران معتقدند مراد از «أحسنها» واجبات و مستحبات است، زیرا این دو از مباحات بهتر است.
[۶۱] التبیان، ج۴، ص۵۴۰.
[۶۲] مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۴.
مفسرانی دیگر بدین معنا گرفته‌اند که ناسخ‌ها را فرا گرفته و منسوخ‌ها را رها کنید.
[۶۴] التبیان، ج۴، ص۵۴۰.
[۶۵] مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۴.
گروهی نیز بر این باورند که کلمه افعل تفضیل در اینجا به معنای صفت مشبهه، یعنی «احسن» به معنای «حَسَن» بوده و به نیکی و حُسن همه دستورات آن، اشاره دارد.
[۶۶] مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۴.
احتمال دیگر اینکه در میان دستورات، اموری مانند قصاص ، مباح و اموری دیگر مانند عفو و گذشت از آن بهتر معرفی شده باشد و قوم موسی (علیه السلام) به عمل به آنچه بهتر است دعوت شده باشند.
[۶۸] التبیان، ج۴، ۵۴۰.
[۶۹] روح المعانی، ج۹، ص۸۷.


۶.۱ - نظر علامه طباطبایی

علامه طباطبایی (رحمه الله) گرفتن أحسن را کنایه از حسن ملازمت در آن امور دانسته و در بیان وجه این کنایه می‌گوید: اگر کسی همواره در کارهایش در پی خوبی باشد، طبعاً از خوب و بد هر چیز و هر عمل، خوب آن را، برمی‌گزیند و همچنین غریزه زیبا پسند انسان او را وامی‌دارد تا از میان خوب‌ها، خوب‌تر را برگزیند، بنابراین، معنای جمله این است که به قوم خود فرمان ده تا از گناهان دوری کرده، حسناتی را که خداوند به سوی آن راهنمایی می‌کند، ملازمت کنند.

۶.۲ - وعده الهی در آیه

خداوند در پایان آیه وعده می‌دهد که به زودی جایگاه فاسقان را به موسی و قومش نشان خواهد داد: «... سَاُوریکُم دارَ الفسِقین» طوسی و طبرسی به نقل از مجاهد و جبائی مراد از «دارَ الفسِقین» را جهنّم دانسته و معتقدند که این آیه تهدیدی است برای کسانی که با نپذیرفتن سخن موسی و عمل نکردن به دستورات الواح با فرمان خداوند مخالفت کردند.
[۷۲] التبیان، ج۴، ص۵۴۰.
[۷۳] مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۴.
برخی دیگر آن را به خانه‌های فرعون و فرعونیان در مصر یا خانه‌های عاد و ثمود یا عمالقه در شام تفسیر می‌کنند که برای عبرت قوم موسی نمایان خواهد شد.
[۷۴] التبیان، ج۴، ص۵۴۰.
[۷۵] مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۴.
عده‌ای دیگر از مفسران در تفسیر آیه گفته‌اند که به زودی حکومت و قدرت به دست گروهی فاسق افتاده، بر شما حکومت خواهند کرد.
[۷۷] تفسیر قمی، ج۱، ص۲۴۲.
[۷۸] مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۴.



قوم موسی پس از رفتن وی به میقات، با حیله‌های « سامری » از زیورهای خود، مجسمه‌ای به شکل گوساله ساخته و به پرستش آن پرداختند. هنگامی که موسی (علیه السلام) از نافرمانی و سرپیچی قومش آگاه شد، به سوی آنان بازگشت و با توبیخ و مذمت آنها از شدّت خشم الواح را افکند، موی سر برادرش هارون را گرفت به سوی خود کشید: «و لَمّا رَجَعَ موسی اِلی قَومِهِ غَضبنَ اَسِفًا قالَ بِئسَما خَلَفتُمونی مِن بَعدی اَعَجِلتُم اَمرَ رَبِّکُم و اَلقَی الاَلواحَ و اَخَذَ بِرَأسِ اَخیهِ یَجُرُّهُ اِلَیهِ ...» از ابن‌عباس نیز روایت شده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند موسی (علیه السلام) را رحمت کند؛ شنیدن، چگونه مانند دیدن است؟ هنگامی که موسی از خداوند شنید که قومش در غیاب او فریب خورده‌اند، الواح را از روی خشم بر زمین نکوبید؛ ولی هنگامی که به سوی آنان بازگشت و انحرافشان را به چشم خود دید، با شدّت خشم، الواح را بر زمین زد.
[۸۳] الفرقان، ج۹، ص۳۱۷.

برخی از مفسران گفته‌اند: چون موسی (علیه السلام) فضایل بی‌شمار امّت محمّد (صلی الله علیه و آله) را از خداوند شنید الواح را افکند و از خدا خواست تا او را از آن امّت قرار دهد؛
[۸۵] کشف الاسرار، ج۳، ص۷۴۵.
ولی این تفسیر با ظاهر آیه هیچ‌گونه سازگاری ندارد.
گروهی شبهه منافات افکندن الواح و کشیدن موی سر برادر با عصمت را چنین پاسخ داده‌اند:
[۸۶] التبیان، ج۴، ص۵۵۰.
[۸۷] مجمع البیان، ج۴، ص۷۴۲.
ادلّه عصمت این قبیل اشتباهات را که ریشه در اختلاف در سلیقه دارد نفی نمی‌کند، زیرا این‌گونه امور به حکم خدا مربوط نبوده، بلکه با امور زندگی ارتباط دارد، ازاین‌رو مفسران برای این برخورد موسی احتمالات ذیل را بیان کرده‌اند: ممکن است این کار موسی برای فهماندن عظمت خطا و انحراف قومش باشد، تا بار دیگر تکرار نشود، یا اینکه هارون را به سوی خود کشیده تا حال قومش را آهسته از وی بپرسد، ازاین‌رو وقتی هارون ماجرا را برای او بازگو کرد، عذر وی را پذیرفت و برایش دعا کرد.
هنگامی که آتش خشم موسی (علیه السلام) فرو نشست الواحی را که نوشته‌های آن برای خداترسان مایه هدایت و رحمت بود برگرفت: «و لَمّا سَکَتَ عَن مُوسَی الغَضَبُ اَخَذَ الاَلواحَ و فی نُسخَتِها هُدًی و رَحمَةٌ لِلَّذینَ هُم لِرَبِّهِم یَرهَبون».
برخی علّت فرو نشستن خشم موسی (علیه السلام) را توبه قومش و برخی دیگر اعتذار هارون می‌دانند.
[۹۱] مجمع البیان، ج۴، ص۷۴۳.
[۹۲] روح المعانی، ج۹، ص۱۰۴.
[۹۳] تفسیر المنار، ج۹، ص۲۱۴.

همچنین درباره «فی نُسخَتِها» گروهی از مفسران « نسخ » را به معنای «نقل» گرفته و بر این باورند که چون موسی (علیه السلام) از سر خشم الواح را افکند ۶ جزء از آن شکسته و تنها یک جزء باقی ماند و «وَ فی نُسخَتِها» یعنی آنچه که از آن یک جزء نقل شده است؛
[۹۴] کشف الاسرار، ج۳، ص۷۴۵.
[۹۵] تفسیر قرطبی، ج۷، ص۱۸۶.
[۹۶] روح المعانی، ج۹، ص۱۰۵.
ولی به نظر می‌رسد در این آیه «نسخه» از «نسخ» به معنای نوشتن و نسخه به معنای نوشته است، همان‌گونه که «خطبه» به معنای «خطاب» است، بنابراین«وَ فی نُسخَتِها» یعنی در نوشته‌های آن الواح برای خداترسان هدایت و رحمت است.
[۹۷] مجمع البیان، ج۴، ص۷۴۳.
[۹۸] کنز الدقائق، ج۵، ص۱۹۱.
[۹۹] الفرقان، ج۹، ص۳۲۴.



پس از موسی (علیه السلام) گروهی از بنیاسرائیل از پیامبر خود خواستند تا پادشاهی برای آنان نصب کند تا به فرماندهی وی در راه خدا کارزار کنند. پیامبرشان « طالوت » را به فرماندهی آنان برگزید و گفت: نشانه سلطنت وی این است که «تابوت» را به شما باز می‌گرداند تا مایه آرامشتان شود:
[۱۰۰] مجمع البیان، ج۲، ص۶۱۴.
«و قالَ لَهُم نَبِیُّهُم اِنَّ ءایَةَ مُلکِهِ اَن یَأتِیَکُمُ التّابوتُ فیهِ سَکِینَةٌ مِن رَبِّکُم و بَقِیَّةٌ مِمّا تَرَکَ ءالُ موسی و ءالُ هرونَ تَحمِلُهُ المَلئِکَةُ اِنَّ فی ذلِکَ لاَیَةً لَکُم اِن کُنتُم مُؤمِنین»

۸.۱ - معنای تابوت

«تابوت» صندوقی است چوبی که در آن چیزی می‌نهند
[۱۰۲] التحقیق، ج۱، ص۳۷۲.
[۱۰۳] قاموس قرآن، ج۱، ص۲۶۰.
[۱۰۴] قاموس کتاب مقدس، ص۲۳۷.
و مراد از آن در آیه تابوت بنیاسرائیل است که موسی (علیه السلام) در واپسین روزهای عمر خود الواح، زره و برخی چیزهای دیگر را در آن نهاد و به جانشین خویش، یوشع بن نون سپرد و از آن پس اهمیت این صندوق در میان بنیاسرائیل بیشتر شد و در همه جنگ‌ها برای آرامش آن را به همراه خود برده و بر دشمن پیروز می‌شدند.
[۱۰۵] التبیان، ج۲، ص۲۹۳.
[۱۰۶] مجمع البیان، ج۲، ص۶۱۴.
(تابوت بنیاسرائیل)

۸.۲ - تفسیر آیه درباره تابوت

همچنین در تفسیر «بَقِیَّةٌ مِمّا تَرَکَ ءالُ موسی و ءالُ هرونَ» از ابن‌عباس، قتاده، عکرمه و برخی دیگر نقل شده که مراد از آن خرده‌های الواح موسی و عصا و لباس اوست که در تابوت نهاده بودند.
[۱۰۹] جامع البیان، ج۲، ص۸۳۰.
[۱۱۰] نور الثقلین، ج۱، ص۲۴۷.
[۱۱۱] الفرقان، ج۲، ص۱۶۹.




درباره سرنوشت الواح موسی (علیه السلام) مانند بسیاری از پدیده‌های تاریخی دیگر نمی‌توان به نظری قطعی دست یافت؛ ولی با تمسّک به روایاتی که بسیاری از آن‌ها خالی از ضعف نیست گروهی برآنند که این الواح در یکی از کوه‌های یمن دفن شده یا در زمان موسی (علیه السلام) سنگی آن‌ها را در خود فرو برده و هم‌اکنون نیز در دل آن سنگ نگهداری می‌شود.
[۱۱۳] نور الثقلین، ج‌۲، ص‌۷۱.
برخی دیگر گفته‌اند: پس از شکستن الواح هنگامی که خشم موسی فرو نشست، خرده‌های آن‌ها را جمع کرد و در تابوت نهاد و این تابوت همچنان در میان بنیاسرائیل بود، تا آنکه آن را خوار و بی‌ارزش شمردند و خداوند به سبب این بی‌حرمتی آن تابوت را از آنان گرفت؛
[۱۱۵] جامع البیان، ج۲، ص۸۳۲.
همچنین از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که ما اهل‌بیت (علیهم السلام) وارث الواح موسی هستیم.
[۱۱۶] مجمع البیان، ج۲، ص۶۱۴.




بحار الانوار؛ البحر المحیط فی التفسیر؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تفسیر العیاشی؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب؛ تفسیر المراغی؛ تفسیر المنار؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر نور الثقلین؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ قاموس قرآن؛ قاموس الکتاب المقدس؛ کتاب مقدس؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ الکشاف؛ لسان العرب؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ واژه‌های دخیل در قرآن مجید؛ النکت و العیون، ماوردی.



۱. تاج العروس، ج۴، ص۱۹۵.
۲. لسان العرب، ج۱۲، ص۳۵۳.
۳. التحقیق، ج۱۰، ص۲۵۱-۲۵۲، «لوح».
۴. قمر/سوره۵۴، آیه۱۳.    
۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۵.    
۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۰.    
۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۴.    
۸. بروج/سوره۸۵، آیه۲۲.    
۹. واژه‌های دخیل، ص۳۶۶-۳۶۷، «لوح».
۱۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۴.    
۱۱. کتاب مقدس، خروج۲۴، ص۱۲-۱۵.
۱۲. مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۳.
۱۳. التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۲۳۶.
۱۴. تفسیر المنار، ج۹، ص۱۹۰.
۱۵. تفسیر قمی، ج۲، ص۲۸.
۱۶. جامع البیان، ج۹، ص۸۹.
۱۷. مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۳.
۱۸. الدر المنثور، ج۳، ص۵۴۸.    
۱۹. المیزان، ج۸، ص۲۶۱.    
۲۰. التبیان، ج۴، ص۵۳۹.
۲۱. نور الثقلین، ج۲، ص۷۵.    
۲۲. التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۲۳۶.
۲۳. البحر المحیط، ج۵، ص۱۶۹.    
۲۴. تفسیر المنار، ج۹، ص۱۹۰.
۲۵. التبیان، ج۴، ص۵۳۹.
۲۶. الکشاف، ج۲، ص۱۵۸.    
۲۷. مجمع البیان، ج۴،ص۷۳۳.
۲۸. تفسیر ابن‌کثیر، ج۲، ص۲۵۶.
۲۹. الکشاف، ج۲، ص۶۶۸.    
۳۰. تفسیر ابن‌کثیر، ج۲، ص۲۵۶.
۳۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۵.    
۳۲. البحر المحیط، ج۵، ص۱۶۹.
۳۳. نمونه، ج۶، ص۳۶۳.    
۳۴. التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۲۳۶.
۳۵. البحر المحیط، ج۵، ص۱۶۹.
۳۶. روح المعانی، ج۹، ص۸۵.
۳۷. کتاب مقدس، خروج۳۱، ص۱۸.
۳۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۵.    
۳۹. جامع البیان، ج۹، ص۷۸.
۴۰. البحر المحیط، ج۵، ص۱۷۰.
۴۱. جامع البیان، ج۹، ص۷۷.
۴۲. مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۳.
۴۳. التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۲۳۷.
۴۴. روح المعانی، ج۹، ص۸۴.
۴۵. المیزان، ج۸، ص۲۴۵.    
۴۶. نمونه، ج۶، ص۳۶۴.    
۴۷. مائده/سوره۵، آیه۴۸.    
۴۸. زخرف/سوره۴۳، آیه۶۳.    
۴۹. نحل/سوره۱۶، آیه۸۹.    
۵۰. نور الثقلین، ج۲، ص۶۸-۶۹.
۵۱. الفرقان، ج۹، ص۳۰۲.
۵۲. نمونه، ج۶، ص۳۶۴.    
۵۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۵.    
۵۴. جامع البیان، ج۹، ص۷۸-۷۹.
۵۵. البحر المحیط، ج۵، ص۱۷۱.
۵۶. المیزان، ج۸، ص۲۴۵.    
۵۷. تفسیر مراغی، ج۹، ص۶۱.    
۵۸. البحر المیحط، ج۵، ص۱۷۱.
۵۹. الفرقان، ج۹، ص۳۰۱.
۶۰. تفسیر ماوردی، ج۲، ص۲۶۰.    
۶۱. التبیان، ج۴، ص۵۴۰.
۶۲. مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۴.
۶۳. تفسیر ماوردی، ج۲، ص۲۶۰.    
۶۴. التبیان، ج۴، ص۵۴۰.
۶۵. مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۴.
۶۶. مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۴.
۶۷. نمونه، ج۶، ص۳۶۵.    
۶۸. التبیان، ج۴، ۵۴۰.
۶۹. روح المعانی، ج۹، ص۸۷.
۷۰. نمونه، ج۶، ص۳۶۵.    
۷۱. المیزان، ج۸، ص۲۴۶.    
۷۲. التبیان، ج۴، ص۵۴۰.
۷۳. مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۴.
۷۴. التبیان، ج۴، ص۵۴۰.
۷۵. مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۴.
۷۶. تفسیر مراغی، ج۹، ص۶۲.    
۷۷. تفسیر قمی، ج۱، ص۲۴۲.
۷۸. مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۴.
۷۹. المیزان، ج۸، ص۲۴۶.    
۸۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۰.    
۸۱. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۹.    
۸۲. الدر المنثور، ج۳، ص۵۶۴.    
۸۳. الفرقان، ج۹، ص۳۱۷.
۸۴. تفسیر ماوردی، ج۲، ص۲۶۳.    
۸۵. کشف الاسرار، ج۳، ص۷۴۵.
۸۶. التبیان، ج۴، ص۵۵۰.
۸۷. مجمع البیان، ج۴، ص۷۴۲.
۸۸. المیزان، ج۸، ص۲۵۱.    
۸۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۱.    
۹۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۴.    
۹۱. مجمع البیان، ج۴، ص۷۴۳.
۹۲. روح المعانی، ج۹، ص۱۰۴.
۹۳. تفسیر المنار، ج۹، ص۲۱۴.
۹۴. کشف الاسرار، ج۳، ص۷۴۵.
۹۵. تفسیر قرطبی، ج۷، ص۱۸۶.
۹۶. روح المعانی، ج۹، ص۱۰۵.
۹۷. مجمع البیان، ج۴، ص۷۴۳.
۹۸. کنز الدقائق، ج۵، ص۱۹۱.
۹۹. الفرقان، ج۹، ص۳۲۴.
۱۰۰. مجمع البیان، ج۲، ص۶۱۴.
۱۰۱. بقره/سوره۲، آیه۲۴۸.    
۱۰۲. التحقیق، ج۱، ص۳۷۲.
۱۰۳. قاموس قرآن، ج۱، ص۲۶۰.
۱۰۴. قاموس کتاب مقدس، ص۲۳۷.
۱۰۵. التبیان، ج۲، ص۲۹۳.
۱۰۶. مجمع البیان، ج۲، ص۶۱۴.
۱۰۷. الدر المنثور، ج۱، ص۷۵۸.    
۱۰۸. بقره/سوره۲، آیه۲۴۸.    
۱۰۹. جامع البیان، ج۲، ص۸۳۰.
۱۱۰. نور الثقلین، ج۱، ص۲۴۷.
۱۱۱. الفرقان، ج۲، ص۱۶۹.
۱۱۲. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۸.    
۱۱۳. نور الثقلین، ج‌۲، ص‌۷۱.
۱۱۴. المیزان، ج‌۸‌، ص‌۲۶۱.    
۱۱۵. جامع البیان، ج۲، ص۸۳۲.
۱۱۶. مجمع البیان، ج۲، ص۶۱۴.
۱۱۷. بحار الانوار، ج۱۷، ص۱۳۲.    



دانشنامه موضوعی قرآن کریم، برگرفته از مقاله «الواح موسی».    




جعبه ابزار