اقسام تعلیق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
واژه
تعلیق در اصطلاح
علم فقه، وابسته کردن به
شرط یا
وصفی است که طرفین در
عقد (منشاء)
انشا میکنند برای مثال:
فروشنده در عقد
بیع،
تملیک و
تملک را به آمدن زید از
سفر بداند، به طوری که اگر زید آمد،
مشتری مالک مبیع شود و در غیر این
صورت، مالک آن نگردد.
به اعتبارات مختلف،
تعلیق را بر اقسام چندگانهای میتوان شمرد که برخی از
فقهای بزرگوار، به گونهای پراکنده، اقسام و احکام آن را بررسیدهاند. در این بخش، برخی از اقسام
تعلیق را برمیشمریم و
حکم هر یک را بر میرسیم:
تعلیق وصفی،
تعلیق شرطی.
تعلیق به اعتبار نوع
معلّق علیه، بر دو قسم است:
اگر
معلّق علیه، عادتاً تحقق مییابد و در
خارج به وجود میآید و به قول معروف: محقق الوقوع است، بدان (
تعلیق به وصف) گویند، مانند:
تعلیق عقد بیع بر
طلوع خورشید، برای مثال آنکه
فروشنده بگوید: (بعت ان طلعت الشمس) طلوع خورشید، عادتاً در خارج تحقق مییابد و محقق الوقوع است و طلوع نکردن آن، عادتاً
محال مینماید.
اگر
معلّق علیه، عادتاً در خارج تحقق مییابد و یا هرگز واقع نمیشود، بدان (
تعلیق به شرط) گویند، مانند آنکه فروشنده بگوید: (بعت ان جاء محمد) در این مثال، آمدن محمد در خارج، شاید تحقق یابد و برای همین، آمدن محمد را میتوان در این مثال، محتمل الوقوع بدانیم، برخلاف قسم اوّل که طلوع خورشید، محقق الوقوع است.
تعلیق معلوم الحصول و ممکن الحصول حالی و آیندهای.
معلّق علیه، خواه در مفهوم
عقد دخیل باشد و یا در
صحت آن، و یا هرگز مداخلهای در مفهوم عقد و صحت آن نداشته باشد، به اعتبار تحقق یا عدم تحققش در
حال یا
آینده، بر اقسامی است:
۱.
معلّق علیه، در
زمان حال، معلوم الحصول باشد، مانند آنکه فروشنده دانا به جمعه بودن امروز، بگوید: اگر امروز، روز جمعه است، کتابم را به تو فروختم، این قسم را (
تعلیق معلوم الحصول حالی) نام نهادیم.
۲.
معلّق علیه، در زمان آینده معلوم الحصول است و به طور حتمی تحقق مییابد، اگر چه اکنون و در زمان حال، معلوم الحصول نیست، چنان که فروشنده بگوید: (بعت داری إذا دخل شهر رمضان) و یا
موکل، در روز شنبه بگوید: تو
وکیل من هستی در روز پنجشنبه. این قسم را (
تعلیق معلوم الحصول استقبالی) نامیدیم.
۳.
معلّق علیه، در زمان حال، محتمل الوقوع باشد، مثل آنکه موکل بگوید: (أنت وکیلی إن کان محمد فی الدار)؛ تو وکیل من هستی، اگر که اکنون محمد در خانه باشد.
این قسم را (
تعلیق ممکن الوقوع حالی) برشمردیم.
۴.
معلّق علیه، در
زمان آینده، محتمل الوقوع باشد، امّا بی تردید در زمان حال
تحقق ندارد، مانند: بعتک داری إن جاء محمد غدا.
۵ و ۶.
معلّق علیه، در زمان آینده و حال، معدوم الوقوع باشد، چنانکه
مرد مطلِّق بگوید: (انتِ طالق إن اجتمعت الضّدان) یا فروشنده بگوید: کتاب را به تو فروختم، اگر از
آسمان خون ببارد.
تعلیق عام،
صوری و
معنوی. برای آنکه در
معلّق علیه، کلمهای دلالت بر
تعلیق کند و یا از نظر معنی، مفهوم
تعلیق در آن نهفته باشد،
تعلیق را میتوان بر اقسامی شمرد:
اوّل: گاهی عقد یا
ایقاع، هم از جهت
صورت معلّق است، چنانکه ادات و حروفی که دلالت بر
تعلیق میکند، در آن وجود دارد و هم از جهت معنی و مفهوم، مانند: إن دخلت الدار فأنت طالق.
دوم: گاهی عقد یا ایقاع، از جهت معنی
معلّق است، امّا از جهت ظاهر و
صورت،
ادات تعلیق در آن وجود ندارد. چنانکه صاحب
برده، به
کنیزش میگوید: (کل ولد تلدینه فهو حرّ؛ هر فرزندی که به دنیا آوردی
آزاد است.) در این گفتار این قسم را، (
تعلیق معنوی) نام نهادیم، زیرا
تعلیق، در مفهوم
جمله نهفته است.
سوم: گاهی عقد یا ایقاع، از جهت
صورت معلّق است، امّا از جهت معنی، مفهوم
تعلیق در آن وجود ندارد، مانند آنکه فروشنده با علم بر اینکه
خریدار،
معامله را میپذیرد، میگوید: (بعتک داری إن قبلت.)
تعلیق محال و
ممکن.
تعلیق را از جهت محال یا ممکن الوقوع بودن
معلّق علیه، بر دو قسم میتوان آورد:
۱. گاهی تحقق
معلّق علیه، عادتاً یا عقلاً محال است و امکان ندارد که در خارج تحقق یابد، مانند آنکه موکل به وکیل بگوید: (انت وکیلی إن اجتمع النقیضین.) یا مرد به
زن بگوید: (أنت طالق حتی تصعدی السماء.) این قسم را (
تعلیق محال) (
تعلیق به محال) میگوییم.
۲. گاهی
معلّق علیه، ممکن الوقوع است و به وجود آمدنش در خارج، عقلاً و عادتاً محال نیست، چنانکه فروشنده بگوید: (بعتک کتابی إن قدم الحاج) که آمدن
حاجی از سفر حج، عقلاً و عادتاً ممکن است و محال نیست. این قسم را، (
تعلیق ممکن) (
تعلیق به امکان) میگوییم.
تعلیق بر مشیت. از دیگر اقسام،
تعلیق بر مشیت است که عقد یا ایقاعی، بر خواست و
مشیت و
ارادهای معلّق گردد، چنانکه موکل به وکیل بگوید: (انت وکیلی إن شاء محمد.)
تعلیق بر مشیت، بر دو تقسیم میگردد:
۱.
تعلیق بر مشیت
خداوند: عقد یا ایقاعی، بر خواست و اراده
خداوند متعال معلّق گردد، مانند آنکه مرد طلاق دهنده بگوید: (انت طالق إن شاء الله).
۲.
تعلیق بر مشیت افراد (غیر خداوند) : عقد یا ایقاعی بر خواست و اراده فرد یا افرادی و یا خود دو طرف متعاقد
معلّق گردد، چنانکه مرد مطلّق، به همسرش بگوید: انت طالق إن شاء محمد أو إن شئت او ان شئت.
تعلیق صریح و
ضمنی.
تعلیق، بنابر صراحت یا عدم صراحت
معلّق علیه، بر دو قسم است:
عقد یا ایقاعی، به طور صریح و واضح، بر شرط یا صفتی
معلّق گردد، مانند: (بعتک هذا إن کان هذا الیوم یوم الجمعه یا أنت وکیلی إن قدم الحاج).
عقد یا ایقاع، به گونهای صریح، بر قیدی
معلّق نباشد، لکن از سخن گوینده،
تعلیق فهمیده شود و از لوازم کلام او باشد، مانند: (بعتک داری یوم الجمعه.) در این مثال، اگر چه در ظاهر، اثری از
تعلیق نیست، مفهوم
تعلیق از آن فهمیده میشود، زیرا معنای (بعتک داری اذا جاء یوم الجمعه) است.
دفتر تبلیغات اسلامی قم، برگرفته از مقاله تعلیق در عقود و ایقاعات.