اقدامات معاویه برای جانشینی یزید
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اقدامات معاویه برای جانشینی یزید، از مباحث مرتبط به دوره حضور
امام حسین (علیهالسّلام) در
مدینه در عصر حکومت
معاویه است.
معاویه برای تحقق هدف خود مبنی بر جانشینی یزید، اقدامات مختلفی انجام داد که میتوان آنها را به ۳ دسته تقسیم کرد: ۱. استفاده از ثروت ۲.
ترور و سرکوب ۳. اعمال نفوذ سیاسی.
معاویه با استفاده از ابزارها و اقدامات مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، بستر را برای جانشینی یزید فراهم کرد. با این حال، امام حسین (علیهالسلام) به عنوان شخصیتی برجسته در جهان
اسلام، از
مشروعیت یزید و
خلافت او به شدت انتقاد کرد و حاضر به بیعت با او نشد.
معاویه برای تحقق هدف خود مبنی بر جانشینی یزید، اقدامات مختلفی انجام داد که میتوان آنها را به ۳ دسته تقسیم کرد:
۱. استفاده از ثروت:
معاویه ثروت هنگفتی را که در طول خلافت خود اندوخته بود، برای جلب نظر مردم به کار گرفت. او اموال عمومی را بین مردم تقسیم میکرد و از این طریق سعی در جلب اقبال عمومی به جانشینی یزید داشت.
۲. ترور و سرکوب:
معاویه از ترور و سرکوب برای حذف مخالفان یزید استفاده میکرد. گزارشات تاریخی نشان می دهد که برخی از شخصیتهای برجسته مخالف یزید با توطئه و نقشهچینی
معاویه و یا به دستور مستقیم او کشته شدند.
۳. اعمال نفوذ سیاسی:
معاویه با استفاده از نفوذ و قدرت سیاسی، سعی کرد تا یزید را به عنوان فردی شایسته برای خلافت توصیه کند.
معاویه در مسیر تثبیت قدرت خود و جانشینی پسرش یزید، اقدامات مختلفی انجام داد. یکی از این اقدامات، بهکارگیری ثروت هنگفتی بود که در طول خلافت خود اندوخته بود. او با توزیع اموال عمومی در میان مردم، که نوعی
رشوه محسوب میشد؛ به دنبال جلب نظر و حمایت آنان برای جانشینی یزید بود.
معاویه در دوران خلافت خود، به واسطه موقعیت سیاسی و تسلط بر منابع اقتصادی سرشار شام، ثروت هنگفتی را اندوخته بود و با درک اهمیت
افکار عمومی در تعیین جانشین خود، از ثروت انباشته شده برای جلب نظر و حمایت مردم به نفع یزید استفاده کرد. او به خوبی میدانست که جلب نظر مردم برای مشروعیت بخشیدن به خلافت یزید ضروری است.
•
«حَجَّ یَزیدُ فی تِلکَ السَّنَةِ (ای سَنَةِ ۵۶ ه) فَفَرَّقَ بِمَکَّةَ وَ المَدینَةِ اموالاً کَثیرَةً یَشتَری بِها قُلوبَ النّاسِ، ثُمَّ انَّهُ انصَرَفَ وَالنّاسُ عَنهُ راضونَ. قالَ: وشاعَ الخَبَرُ فِی النّاسِ بِاَنَّ مُعاوِییَةَ یُریدُ ان یَاخُذَ البَیعَةَ لِیَزیدَ، وکانَ النّاسُ فی امرِ یَزیدَ عَلی فِرقَتَینِ مِن بَینِ راضٍ وساکِتٍ، او قائِلٍ مُنکِرٍ... قالَ: ولَم یَزَل مُعاوِیَةُ یَروضُ النّاسَ عَلی بَیعَةِ یَزیدَ، ویُعطِی المَقارِبَ ویُدانِی المُتَباعِدَ، حَتّی مالَ الَیهِ اکثَرُ النّاسِ واجابوه الی ذلِکَ»در کتاب
الفتوح گزارش شده است: یزید در سال ۵۶، هجری،
حج گزارد و اموال فراوانی را در
مکّه و
مدینه قسمت کرد تا دلهای مردمان را با آنها به دست آورد. سپس در حالی باز گشت که مردم از او خشنود بودند. این خبر، میان مردم، شایع شد که
معاویه میخواهد برای یزید، بیعت بگیرد و مردم در امر یزید، دو گروه بودند: برخی راضی و ساکت بودند و عدّهای معترض...
معاویه، پیوسته مردم را بر
بیعت با یزید، رام میکرد و به نزدیکان، عطا مینمود و به دورترها نزدیک میشد تا آن جا که بیشتر مردم به او گراییدند و به او پاسخ مثبت دادند.
•
«عن الزبیر عن عبداللّه بن نافع: خَطَبَ مُعاوِیَةُ فَدَعَا النّاسَ الی بَیعَةِ یَزیدَ، فَکَلَّمَهُ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) وَابنُ الزُّبیرِ وعَبدُ الرَّحمنِ بنُ ابی بَکرٍ. فَقالَ لَهُ عَبدُ الرَّحمنِ: اهِرَقلِیَّةٌ؟! کُلَّما ماتَ قَیصرٌ کانَ قَیصرٌ مَکانَهُ! لا نَفعَلُ وَاللّه ِ ابَدا. وبِسَنَدٍ لَهُ الی عَبدِ العَزیزِ الزُّهرِیِّ، قالَ: بَعَثَ مُعاوِیَةُ الی عَبدِ الرَّحمنِ بنِ ابی بَکرٍ بَعدَ ذلِکَ بِمِئَةِ الفٍ، فَرَدَّها وقالَ: لا ابیعُ دینی بِدُنییایَ. وخَرَجَ الی مَکَّةَ فَماتَ بِها قَبلَ ان تَتِمَّ البَیعَةُ لِیَزیدَ.»بنابر گزارش
الاصابة زبیر از
عبداللّه بن نافع نقل میکند که:
معاویه سخنرانی کرد و مردم را به بیعت با یزید، فرا خواند.
حسین بن علی (علیهالسّلام) و
عبداللّه بن زبیر و
عبدالرحمان بن ابوبکر، به او اعتراض کردند. عبدالرحمان گفت: مگر خلافت، پادشاهیِ روم است که هر گاه قیصری بمیرد، قیصری دیگر جانشین او شود؟! به خدا سوگند، هرگز چنین نمیکنیم! زبیر همچنین به سندش از
عبد العزیز زُهْری میگوید: پس از این،
معاویه صد هزار
درهم برای عبدالرحمان فرستاد؛ امّا او آن را باز پس فرستاد و گفت: دینم را به دنیایم نمیفروشم. به سوی مکّه، بیرون شد و پیش از آن که بیعت برای یزید به انجام رسد، در آن جا در گذشت.
از دیگر اقدامات
معاویه، در مسیر تثبیت قدرت و جانشینی پسرش یزید،
ترور و سرکوب مخالفان یزید بود. گزارشات تاریخی نشان میدهد که
معاویه برای حذف مخالفان سرسخت یزید، از توطئه و ترور استفاده میکرد. برخی از شخصیتهای برجستهای که در این دوران به قتل رسیدند، عبارتند از:
بدون شک
امام حسن (علیهالسّلام) از مخالفان سرسخت حکومت
معاویه و جانشینی یزید بود که با توطئه
معاویه و به دست همسرش مسموم شد و به
شهادت رسید:
•
«رُوِیَ انَّ مُعاوِیَةَ دَفَعَ السَّمَّ الَی امرَاَةِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) جَعدَةَ بِنتِ الاَشعَثِ وقالَ لَها: اِسقیهِ، فَاِذا ماتَ هُوَ زَوَّجتُکِ بِابنی یَزیدَ. فَلَمّا سَقَتهُ السَّمَّ وماتَ علیه السلام، جاءَتِ المَلعونَةُ الی مُعاوِیَةَ المَلعونِ فَقالَت: زَوِّجنی یَزیدَ. فَقالَ: اِذهَبی! فَاِنَّ امرَاَةً لَم تَصلُح لِلحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ، لا تَصلُحُ لِابنی یَزیدَ.» در کتاب
الاحتجاج روایت شده که
معاویه، سمی را برای همسر حسن
بن علی (علیهالسّلام)،
جَعده دختر اشعث فرستاد و به او گفت: این را به او بنوشان. اگر در گذشت، تو را به همسریِ پسرم یزید در میآورم. هنگامی که سم را نوشاند و امام حسن (علیهالسّلام) در گذشت، آن زن ملعون، نزد
معاویه ملعون آمد و گفت: مرا به همسری یزید در آور.
معاویه گفت: برو! زنی که شایسته حسن
بن علی نباشد، برای پسرم یزید نیز شایسته نیست.
•
«عن مغیرة: ارسَلَ مُعاوِیَةُ الی جَعدَةَ بِنتِ الاَشعَثِ بنِ قَیسٍ: انّی مُزَوِّجُکِ یَزیدَ ابنی عَلی ان تَسُمِّی الحَسَنَ. وبَعَثَ الَیها مِئَةَ الفِ دِرهَمٍ، فَفَعَلَت وسَمَّتِ الحَسَنَ علیه السلام، فَسَوَّغَهَا المالَ ولَم یُزَوِّجها مِن یَزیدَ.»در کتاب
الارشاد به نقل از مغیره گزارش شده است:
معاویه، به جَعده دختر
اشعث بن قیس، پیغام داد که: من تو را در برابر مسموم کردن حسن، به همسریِ یزید در میآورم. صد هزار
درهم نیز برای او فرستاد. چون او امام حسن (علیهالسّلام) را مسموم کرد،
معاویه اجازه تحویل مال را برایش داد؛ امّا او را به همسری یزید در نیاورد.
•
«ذُکِرَ انَّ امرَاَتَهُ جَعدَةَ بِنتَ اشعَثِ بنِ قَیسٍ الکِندِیِّ سَقَتهُ السَّمَّ، وقَد کانَ مُعاوِیَةُ دَسَّ الَیها انَّکِ انِ احتَلتِ فی قَتلِ الحَسَنِ، وَجَّهتُ الَیکِ بِمِئَةِ الفِ دِرهَمٍ، وزَوَّجتُکِ مِن یَزیدَ، فَکانَ ذلِکَ الَّذی بَعَثَها عَلی سَمِّهِ. فَلَمّا ماتَ وَفی لَها مُعاوِیَةُ بِالمالِ، وارسَلَ الَیها: انّا نُحِبُّ حَیاةَ یَزیدَ، ولَولا ذلِکَ لَوَفَینا لَکِ بِتَزویجِهِ.» در کتاب
مُروج الذهب در باره کشته شدن امام حسن (علیهالسّلام) آوردهاند که همسرش جعده دختر اشعث
بن قیس کِنْدی، به او سم نوشاند.
معاویه دسیسه چیده و به او گفته بود که: اگر قتل حسن را چاره کنی، صد هزار درهم برای تو میفرستم و تو را به همسریِ یزید در میآورم. این، انگیزه سم خوراندن او به امام حسن (علیهالسّلام) بود. چون امام حسن (علیهالسّلام) در گذشت،
معاویه به وعده ارسال مال، وفا کرد؛ اما به او پیغام داد: ما زندگیِ یزید را دوست داریم، و اگر این نبود، تو را به همسریِ او در میآوردیم.
عبدالرحمان بن خالد، از دیگر رقبای یزید در امر خلافت بود که مردم شام به او اقبال بیشتری داشتند. او نیز به دستور
معاویه مسموم شد:
•
«لَمّا ارادَ مُعاوِیَةُ البَیعَةَ لِیَزیدَ ابنِهِ، خَطَبَ اهلَ الشّامِ فَقالَ: یا اهلَ الشّامِ! کَبِرَت سِنّی وقَرُبَ اجَلی، وقَد ارَدتُ ان اعقِدَ لِرَجُلٍ یَکونُ نِظاما لَکُم، وانَّما انَا رَجُلٌ مِنکُم. فَاَصفَقوا عَلَی الرِّضا بِعَبدِ الرَّحمنِ بنِ خالِدِ بنِ الوَلیدِ، فَشَقَّ ذلِکَ عَلی مُعاوِیَةَ، واسَرَّها فی نَفسِهِ. ثُمَّ انَّ عَبدَ الرَّحمنِ مَرِضَ، فَدَخَلَ عَلَیهِ ابنُ اُثالَ النَّصرانِیُّ، فَسَقاهُ سَمّا فَماتَ، فَقیلَ: انَّ مُعاوِیَةَ امَرَهُ بِذلِکَ.»در کتاب
اُسْد الغابة گفته شده که چون
معاویه خواست برای پسرش یزید، بیعت بگیرد، برای شامیان سخن راند و گفت: ای شامیان! سنّ من زیاد و مرگم نزدیک شده است و میخواهم برای مردی عقد خلافت ببندم که مایه انسجام شما باشد و من هم، مانند یکی از شمایم (نظر خود را تحمیل نمیکنم). مردم بر عبدالرحمان
بن خالد بن ولید، اتّفاق کردند. این بر
معاویه گران آمد؛ امّا آن را در درون خود پنهان داشت. سپس، هنگامی که عبدالرحمان بیمار شد،
ابن اُثال نصرانی نزد او آمد و به وی سم نوشاند و او مُرد. گفته شده که
معاویه برای این کار، به ابن اُثال فرمان داد.
•
«عن مسلمة بن محارب: انَّ عَبدَ الرَّحمنِ بنَ خالِدِ بنِ الوَلیدِ کانَ قَد عَظُمَ شَانُهُ بِالشّامِ، ومالَ الَیهِ اهلُها، لِما کانَ عِندَهُم مِن آثارِ ابیهِ خالِدِ بنِ الوَلیدِ، ولِغَنائِهِ عَنِ المُسلِمینَ فی ارضِ الرّومِ، وبَاسِهِ، حَتّی خافَهُ مُعاوِیَةُ وخَشِیَ عَلی نَفسِهِ مِنهُ؛ لِمَیلِ النّاسِ الَیهِ، فَاَمَرَ ابنَ اُثالَ ان یَحتالَ فی قَتلِهِ، وضَمِنَ لَهُ ان هُوَ فَعَلَ ذلِکَ ان یَضَعَ عَنهُ خَراجَهُ ما عاشَ، وان یُوَلِّیَهُ جِبایَةَ خَراجِ حِمصَ، فَلَمّا قَدِمَ عَبدُ الرَّحمنِ بنُ خالِدٍ حِمصَ مُنصَرِفا مِن بِلادِ الرّومِ، دَسَّ الَیهِ ابنُ اُثالَ شَربَةً مَسمومَةً مَعَ بَعضِ مَمالیکِهِ، فَشَرِبَها فَماتَ بِحِمصَ، فَوفی لَهُ مُعاوِیَةُ بِما ضَمِنَ لَهُ، ووَلّاهُ خَراجَ حِمصَ ووَضَعَ عَنهُ خَراجَهُ.»در کتاب
تاریخ طبری به نقل از
مَسلَمة بن مُحارب روایت شده است: عبدالرحمان
بن خالد
بن ولید، در
شام، عظیمالشان بود و شامیان به او گرایش داشتند؛ هم به سبب کارهای پدرش خالد
بن ولید و هم برای قدرت و شجاعت خودش که مسلمانان را در برابر روم، آسوده میداشت، تا آن جا که
معاویه از او ترسید و به سبب گرایش مردم به او، از وی بر خود، بیمناک شد. پس به ابن اُثال فرمان داد که برای کشتن او، چارهای بیندیشد وبرایش ضمانت کرد که اگر چنین کند،
مالیات او را تا آخر عمرش عفو کند و گردآوری مالیات حِمْص را نیز به وی بسپارد. هنگامی که عبدالرحمان در راه بازگشت از سرزمینهای روم، به حِمْص رسید، ابن اُثال با یکی از بندگانش دسیسه کرد و شربت مسمومی را به ابن خالد نوشاند و او پس از نوشیدنش، در حمص در گذشت.
معاویه نیز به تعهّد خود، عمل کرد و گردآوری مالیات حَمْص را به ابن اُثال سپرد و مالیات خود او را نیز از دوشش برداشت.
بنابر برخی گزارشات
سعد بن ابی وقّاص نیز از کسانی بود که با توطئه
معاویه در ایامی که او قصد داشت برای استخلاف یزید از مردم بیعت بگیرد، مسموم شد و از دنیا رفت:
•
«دَسَّ مُعاوِیَةُ الَیهِ (ای الَی الاِمامِ الحَسَنِ (علیهالسّلام)) حینَ ارادَ ان یَعهَدَ الی یَزیدَ بَعدَهُ والی سَعدِ بنِ ابی وَقّاصٍ سَمّا، فَماتا مِنهُ فی ایّامٍ مُتَقارِبَةٍ.»در
مقاتل الطالبیّین آمده است:
معاویه، دسیسه کرد و هنگامی که خواست یزید را جانشین خود کند، به امام حسن (علیهالسّلام) و سعد
بن ابی وقّاص، سم خوراند و آن دو در فاصلهای نزدیک به هم، در گذشتند.
از دیگر اقدامات
معاویه برای ثبیت قدرت و جانشینی پسرش یزید، بهرهگیری از نفوذ سیاسی و فرمان به جانشینی یزید برای خلافت بود:
•
«دَعا مُعاوِیَةُ بِالضَّحّاکِ بنِ قَیسٍ ومُسلِمِ بنِ عُقبَةَ، فَقالَ لَهُما: اخرِجا ما فی وِسادَتی، فَاَخرَجا کِتابا کَتَبَ فیهِ مُعاوِیَةُ بِخَطِّهِ قَبلَ ذلِکَ: بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، هذا ما عَهِددَهُ مُعاوِیَةُ بنُ ابی سُفیانَ امیرُ المُؤمِنینَ الَی ابنِهِ یَزیدَ، انَّهُ قَد بایَعَهُ وعَهِدَ الَیهِ، وجَعَلَ لَهُ الخِلافَةَ مِن بَعدِهِ، وامَرَهُ بِالرَّعِیَّةِ وَالقِیامِ بِهِم وَالاِحسانِ الَیهِم، وقَد سَمّاهُ «امیرَ المُؤمِنینَ»، وامَرَهُ ان یَسیرَ بِسیرَةِ اهلِ العَدلِ وَالاِنصافِ، وان یُعاقِبَ عَلَی الجُرمِ، ویُجازِیَ عَلَی الاِحسانِ، وان یَحفَظَ هذَا الحَیَّ مِن قُرَیشٍ خاصَّةً، وان یُبعِدَ قاتِلِی الاَحِبَّةِ، وان یُقَدِّمَ بَنی اُمَیَّةَ وآلَ عَبدِ شَمسٍ عَلی بَنیهاشِمٍ، وان یُقَدِّمَ آلَ المَظلومِ المَقتولِ امیرِ المُؤمِنینَ عُثمانَ بنِ عَفّانَ عَلی آلِ ابی تُرابٍ وذُرِّیَّتِهِ. فَمَن قُرِئَ عَلَیهِ هذَا الکِتابُ وقَبِلَهُ حَقَّ قَبولِهِ وبادَرَ الی طاعَةِ امیرِهِ یَزیدِ بنِ مُعاوِیَةَ، فَمَرحَبا بِهِ واهلاً، ومَن تَاَبّی عَلَیهِ وَامتَنَعَ، فَضَربَ الرِّقابِ ابَدا حَتّی یَرجِعَ الحَقُّ الی اهلِهِ، وَالسَّلامُ عَلی مَن قُرِئَ عَلَیهِ وقَبِلَ کِتابی هذا.»در کتاب
الفتوح آمده است:
معاویه،
ضحّاک بن قیس و
مسلم بن عَقَبه را فرا خواند و به آن دو گفت: آنچه را در بالش من است، بیرون بیاورید. آن دو، نوشتهای را بیرون آوردند که
معاویه، پیش تر به خطّ خودش در آن نوشته بود: بسم اللّه
الرحمن الرحیم. این، عهدی است که معاویة
بن ابی سفیان، امیر مؤمنان، برای پسرش یزید مینویسد و با او بیعت میکند و سفارش کارها را به او کرده و خلافت را پس از خود، برای وی قرار داده است و او را به مراقبت از رعایا و قیام به کارهایشان و نیکی به آنان، فرمان داده و او را «امیر مؤمنان» نامیده و به او دستور داده است که به شیوه دادگران و منصفان رفتار کند. بر جنایت، کیفر کند و بر نیکی، پاداش دهد. این تیره از قریش را بخصوص حفظ کند و قاتلان دوستان را برانَد و بنی امیّه و خاندان
عبد شمس را بر بنیهاشم، مقدّم بدارد و خاندان مظلوم مقتول، امیر مؤمنان، عثمان
بن عفّان را بر خاندان ابو تراب و فرزندانش، پیشاندازد. پس هر کس این نوشته بر او خوانده شد و آن را پذیرفت و به اطاعت از فرمان روایش یزید
بن معاویه شتافت، آفرین و صد آفرین به او! و هر کس که از آن سرپیچی کرد و امتناع ورزید، گردنش زده شود. این حکم، همیشگی است تا حق به اهلش باز گردد. و سلام بر آن کس که این نوشته بر او خوانده شود و آن را بپذیرد!
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۴۵۱-۴۶۰.